چالشهای پدیدآمده به وسیلۀ شبکههای دینی
این نوشتار دربارة چالشهایی است که محافل دینی اینترنتی (آنلاین) برای فرهنگ دینی پدید میآورند. بررسی تحوّلات فرهنگی در رسانهها، محافل و دین، تغییر ساختارهای مبتنی بر سلسلهمراتب الگوهای ارتباطی را به سوی روابط بازتر و پویاتری در جامعه، مشهود میکند. مطالعه این تغییرات به توضیح این نکته کمک خواهد کرد که چرا دین اینترنتی و محافل دینی آنلاین، به یک پدیدة نوظهور و در حالِ گسترش بدل شدهاند. تاکید این نوشتار بر این استدلال قرار میگیرد که اینترنت از آن رو گسترش همهجانبهای یافته است که در یک چشمانداز فرهنگی پا به عرصۀ وجود نهاده که هوادار روابط سیّال و در عین حال کنترلشده بر پسزمینهای از روابط محکم و قوّیِ سلسلهمراتبی است. محافل دینی آنلاین، تجلی این تغییرات هستند و تعاریف دینی سنتی از گردهمایی و جامعة دینی را به چالش میکشند. تصویر چنین محفلی چونان شبکهای از روابط، به ویژه روابطِ مسئلهساز است. این نوشتار همچنین در میانِ تجزیه و تحلیل تحقیقات انجامگرفته دربارۀ این مسائل و ارائۀ جمعبندی از مطالعاتِ کاربرد اجتماعی و پیامدهای اینترنت، به نگرانیها و هراسهای مشترک منتقدان مذهبی نسبت به محافل آنلاین خواهد پرداخت.
در دهۀ نود میلادی، وجهة اجتماعیِ ارتباطات کامپیوتری[1] (CMC) با توجه فراوان رسانهها و بررسیهای دقیق تحقیقاتی روبهرو شد. بررسی زندگی آنلاین در سامانههای خبری دربارۀ شرکتها، اتاقهای گفتوگو (چَتروم) و فهرست ایمیل، در مطالعات CMC متداول و محبوب شد. توصیف و کاربرد اینترنت چونان یک شبکۀ اجتماعی، توجه را به کاربرد اجتماعی اینترنت برای حفظ و تداوم ارتباطات، انجام بازیهای کامپیوتری و دریافت پشتیبانیهای احساسی معطوف کرد. همانطور که اینترنت به عنوان سپهری از ارتباطات مشخص میشد که میتوانست روابط جدید پدید آورد، در ضمن به عنوان فضای دیگر جهانیای نیز خودنمایی میکرد که به آدمها اجازه میداد تا علایق معنوی خود را دنبال کنند یا دوباره با آن درگیر شوند. تنوع روزافزونی از عقاید معنوی و مناسک دینی را میتوان در اینترنت پیدا کرد که مفاهیم سنتی محافل دینی را به چالش میکشند.
گرچه برای توصیف محافل دینیِ درونِ ادیانِ سنتی، معمولاً از الگوهای نهادی یا سازمانی استفاده میشود، خیلی وقتها این محافل به صورت شبکههای اجتماعی عمل میکنند. این امر به ویژه در تنوع وسیعی از محافل دینی که در اینترنت شکل گرفته است، نشان داده میشود. گفتوگو از محافل دینی به عنوان شبکههای اجتماعی، میتواند مسئلهساز باشد؛ چون اندیشههای کلامی و ساختاری محفل را با چالش روبهرو میکند. تجزیه و تحلیلهای مبتنی بر شبکة اجتماعی، برای توضیح روابط و ساختارهای محافل آنلاین استفاده شده است. این تحلیلها، این محافل را در قالب روابط شبکهایشده و فارغ از هرگونه شکلِ از پیش تعیینشده وصف میکند که همیشه در حال تغییر و تحول هستند و در برابر هر قید و بندی مقاومت نشان میدهند؛ در عین حال، محافل دینی معمولاً خود را محافلی ریشهدار در ایمان، توصیف میکنند و به آن ایمان، چونان بازتابی از مقام اولوهیّت مینگرند. توصیف محفل دینی به عنوان یک شبکه، همزمان تنشی زبانی و عملی خلق میکند، به ویژه آنکه اعضای از هم جدا افتادة آنلاین، شاید مقابلِ کلیسای ساختماندار و غیراینترنتی به نظر آید.
وجود محافل دینی آنلاین، مفاهیم و درک سنتی از محفل را هم به چالش میگیرد. این بحث هم مطرح شده که محافل دینی آنلاین، معمولاً شکل شبکه را به خود میگیرند و شبیه ساختار روابطی هستند که در کلّ جامعه وجود دارد. این بحثها از یک مطالعة تحقیقاتی دربارۀ محافل ایمیلی مسیحیِ آنلاین ناشی شده و این موضوع را بررسی میكند که روابط آنلاینِ اعضای محفل، چگونه بر باورهای اعضا و میزان مشارکت آنان در کلیساهای محلّی اثر میگذارد.
هدف این نوشتار آن است که برخی چالشها را بررسی كند که محافل دینی آنلاین در برابر فرهنگ دینی مطرح میکنند. در ابتدا، توجه به تغییر و تحوّلاتی معطوف خواهد شد که در رسانهها، محافل و دین، رخ داده و نشانگر تحوّلات فرهنگی مشابهاند؛ تحوّل از رسانههای سنّتی و قدیمی به سمت رسانههای جدید، از محفل به همکاری و به شبکهها و تغییر در میزان مشارکت و حضور در کلیساها و تمایلات مشابه به سمت الگوهای بازتر، پویاتر و سیّالتری از روابط. پس از آن، سه حوزه مورد شناسایی و بحث قرار میگیرد که گروههای دینی معمولاً در ارتباط با محافل دینی آنلاین و اعمال مناسک دینی آنلاین مطرح میکنند؛ سپس بر اساس یافتههای تحقیقی اخیر دربارۀ کاربردهای اجتماعی و دینی از اینترنت، نگرانی در این باره که چگونه محافل دینی آنلاین میتوانند محافل دینی غیر آنلاین را تضعیف یا بیاعتبار کنند، بررسی خواهد شد. سرانجام، احتمالها و تنشهای بهرهبرداری از استعارة شبکهایِ محافل مطالعه میشود تا ببینیم چگونه فرهنگ دینی به این پدیدة نوظهور و در حالِ گسترش، واکنش نشان خواهد داد.
و اما بعد...
زمانه در حال تحول است: تغییر در رسانهها، محافل و سازمانهای دینی
ماهیّت رسانههای جدید
سروصدای زیادی دربارۀ ماهیّت انقلابی و تکاملی رسانههای جدید راه افتاده است. گرچه در برخی از این ادّعاها نشانۀ اغراق دیده میشود ولی در رسانههای جدید، چند ویژگی مختلف هست که به شیوة بارزی آنها را از شکل سنّتی رسانههای یک سویه متفاوت میسازد. مانوویچ، در کتاب زبان رسانههای جدید، پنج ویژگی بارز تکنولوژی رسانههای جدید را نام میبرد که سبب میشوند رسانههای جدید به کلّی با رسانههای قدیم تفاوت داشته باشند: رسانههای جدید دیجیتالی، تقسیمپذیر و خودکارند، همچنین تنوّع دارند و قابل تبدیلاند. رسانههای جدید ویژگی دیجیتالی دارند و بر اساس دو عدد، صفر و یک بنا شدهاند. تقسیمپذیرند؛ به این تعبیر که هر عنصر، میتواند هویّت جداگانهای بگیرد و آن را حفظ کند و در نتیجه میتوان آنها را با هم ذخیره و انبار کرد؛ ولی در عین حال، تکتک هم قابلیت استفاده و قابلیّت دخل و تصرف دارند. خودکارند؛ چون میتوان برای آنها برنامه نوشت و خودشان آن برنامهها را اجرا میکنند و به نیروی انسانی نیاز ندارند. رسانههای جدید تنوّع دارند؛ چون اجازه میدهند که نسخهها و میانجیهای[2] متنوّعی از یک مجموعهاطّلاعات حاصل شوند. سرانجام اینکه آنها امکانِ تبدیل دارند؛ به این معنا که امکان ترجمة اطلاعات و فرآوردهها به قالبهای دیگر یا تازه را دارند. هر کدام از این ویژگیها نشان میدهند که چگونه رسانههای جدید، پویا، شکلپذیر، قابل برنامهریزی و دارای امکان تطبیق با نیازهای فردی هستند. رسانههای جدید هم امکان آن را میدهند که مورد استفادۀ شرکتهای عظیم تجاری قرار گیرند و هم به شدّت مورد استفادة فرد باشند. این ویژگیها نه تنها تغییر و تحوّلات بارزی در ساختار تکنولوژی را امکانپذیر میکنند، بلکه بر این نکته نیز تاکید دارند که ما چه تصوّر و برداشتی از ارتباطات داریم.
مانوویچ این بحث را مطرح میکند که ویژگی تبدیل در فراوردههای رسانههای جدید، روی این واقعیّت انگشت مینهد که این رسانهها از دو لایة متمایز از هم ساخته شدهاند؛ یک لایۀ کامپیوتری و یک لایۀ فرهنگی و این دو لایه بر هم اثر میگذارند؛ به عبارت دیگر، سرشت و ویژگیهای تکنولوژی کامپیوتری، درک فرهنگی ما را از فرآیندهای آنها شکل میدهند و عکس این حالت نیز اتفاق میافتد. به گفتۀ مانوویچ:
نتیجه این امتزاج، یک فرهنگ کامپیوتری جدید است که آمیزهای از مفاهیم انسانی و کامپیوتری، ترکیبی از شیوههای سنّتی ـ که فرهنگ انسانی جهان را شکل میداد ـ و شرایط و واژگان خود کامپیوتر برای عرضۀ آن است.
بنابراین، معنای مفاهیم تثبیتشدة فرهنگی، میتواند با مفاهیم جدیدی جایگزین گردد که معناها و شیوۀ برداشت آنها از جهان، از یک بحث هستیشناسانة کامپیوتری و از اینکه کامپیوتر چگونه عمل میکند، استخراج میشود؛ به این ترتیب، بحث هستیشناسانة کامپیوتر، درون خود فرهنگ تصویر میشود.
پس بحث هستیشناسانة فرهنگ کامپیوتر، فرآیندهای فرهنگی یا میانجی بارزی به وجود میآورد که مورد حمایت رسانههای جدید قرار میگیرند. گرچه مانوویچ به موارد متعددی از این میانجیها اشاره کرده است، به خاطر حفظ ایجاز و اختصار، در این نوشتار فقط به سه میانجی فرهنگی بسنده میکنیم که در بحث از محافل دینی آنلاین موثر هستند. اول از همه اینکه، رسانههای جدید از یک فراواقعگرایی خاص حمایت میکنند که در آن، بهرهور قادر به درک و تشخیص، تجزیه و تحلیل و کنترل واقعیّت یا توهمی است که به او عرضه میشود. این امر، خلاف رویّه امروزی و واقعگرایی سبک قدیمِ رسانههای سنتی است که در آنها بهرهور تنها دو راه داشته و دارد: توهّم یا واقعیّت را بپذیرد یا مردود بشمارد.
فراواقعگرایی[3] بر اساس نقدِ خودکار بنا میشود؛ به مردم یاد داده میشود که هیچ چیز را همانطور که هست، نپذیرند؛ بلکه ترغیب میشوند که خود، بررسی و تجزیه کنند و در صورت لزوم، آن را تغییر دهند. در حالی که رسانههای سنتی پنجرهای رو به جهان فراهم میآوردند، رسانههای جدید اتاق فرمانی تامین میکنند که امکان خلق یا تغییر واقعیّات را میدهند.
این نکته ما را به میانجی فرهنگی دوم میرساند. رسانههای جدید، حرکت از روایتهای مشخص و از پیش تعیینشده به قالبهای متاثر از تاثیر متقابل و قابل تغییر را بیان میکنند. رسانههای جدید به مردم امکان و قدرت میدهند تا ساختارها و مفاهیم را تغییر دهند. برخی مدّعیاند که این امر، به مردم یاد میدهد که هیچ چیز و هیچ وقت در شکل نهایی خود و کامل نیست یا همیشه، فضایی برای پیشرفت وجود دارد. در حالی که فرآوردههای رسانههای سنتی متکی به روایت بودند، محصولات رسانههای جدید، به خاطر ساختار و الگوریتم خاص خود، متّکی به اطلاعاتاند. از بطن این، میانجی فرهنگی سوم سر برمیآورد. مانوویچ این نکته را مطرح میکند که پایگاه دادهها[4] به یک قالب نمادین فرهنگی بسیار مهم بدل شده است. در حالی که قالبهای فرهنگی روایی و داستانی، یک مسیر علی و معلولی میسازند که در دل آن، مقولات و رویدادهای ظاهراً نامنظم، نظم خود را پیدا میکنند، پایگاه دادهها، جهان را به صورت یک فهرست از مقولههایی عرضه میکند که اصلاً نمیخواهد آنها را در نظمی از پیش تعیینشده قرار دهد. در پایگاه دادهها، ترکیب یا ارتباط هر واحدِ فردی با دیگران، بر ساختارِ فراگیر رواییِ معرّف آن اولویت دارد؛ در نتیجه، ارتباطات در گام اول قرار میگیرد و موجودیّت کلی در گام دوم. پایگاه دادهها چونان قالب فرهنگی شاخص، به روابط و ترکیبِ مبتنی بر رابطه برتری میدهد نه بر فرآوردة نهایی یا ساختار. به این ترتیب، بحثِ هستیشناختی کامپیوتر، مشوّق دیدگاه سیّالی از واقعیّت است.
شکل تغییریابندة محفل اجتماعی
فرهنگ کامپیوتری، هستیشناسی خاصّ خود را دارد و از آنجا که به مطالعات مربوط به محفلها مربوط میشود، بحث واردی است. اثر بنیادی فردیناند تونیز دربارة میانة سده نوزدهم با نام محافل و انجمنها، تغییری از روابط محفلی به انجمنهای اجتماعی را نشان میدهد. محفل سنتی به صورت نهادی با مرزهای مشخّص و پیوندهای تثبیتشده با روابط همگن، از نظر ساختاری و جغرافیایی، در مقیاس کوچک دستهبندی شده بود؛ برعکس، جامعۀ امروزی به عنوان نهادی دارای مرزهای سیّال، بر همکنشهای تغییریابنده و مجموعهای از انجمنهای متفاوت، در مقیاس بزرگ و تخصّصی معرفی شده است که روابط تعریفشده دارند.
محفل سنتی با روابط بسیار مشخّص و محدود و بافت نزدیک به هم تعریف شده که در آن، هر عضو در جای مشخّص خانهای ساخته است. تلاش جامعة امروزی بر این بوده تا ساختاری در فضایی گسترده خلق کند که در آن روابطِ نسبتاً آزاد بین افراد، هنجار جامعه باشد. این یک تحوّل از جامعة متکی به میدان شهر ـ که همه همدیگر را میشناختند ـ به جامعهای متّکی بر بازار شلوغ و پرتراکم بود که در آن، روابط آدمها بر اساس داد وستد و نیازهای فردی ساخته و پرداخته میشود. برای بررسی و مطالعة این تحوّلها، از تجزیه و تحلیلهای شبکۀ اجتماعی استفاده شده است. تجزیه و تحلیلهای شبکۀ اجتماعی در اواخر دهۀ شصت و اوایل دهۀ هفتاد میلادی در عرصۀ جامعهشناسی، کوششی برای به چالش کشیدن رویکردهای پیشین به مطالعۀ محافل و جوامع بود و این بحث را مطرح کرد که محافل در اصل و اساس خود، ساختارهایی اجتماعیاند نه مکانی یا جغرافیایی شبیه محلّهها. تجزیه و تحلیلهای شبکۀ اجتماعی، کار خود را با شناسایی و تثبیت گرههایی[5] آغاز میکند که میتواند فرد، سازمان یا هر چیز دیگری باشد و سپس، یک رشته پیوند جا میاندازد که همه یا برخی از این گرهها را به هم متصل میکند. این رویکرد، به جامعهشناسان امکان داده تا ساختارهای اجتماعی را به عنوان سازمانهای الگومند اعضای شبکه و روابط بین آنها در نظر بگیرند. این تحوّلات در محفل، در ضمن با بحث مانوویچ دربارة فرهنگ مخلوق کامپیوتر و رسانههای جدید نیز ارتباط مییابد.
درست همانطور که فرهنگ کامپیوتری، مشوّق انتخاب فردی، شکلپذیری و تقابلِ پویاست، جامعة امروزی هم عملکرد محافل را بر اساس انجمنهای تخصّصی و مرزهای سیّالی تسهیل میکند که بر اساس نیازهای فردی، قاعدهمند میشود. ظهور انجمنهای آنلاین، این نقد از رسانههای جدید را گسترش میدهد که این رسانهها فضاهایی خلق میکنند که عمیقاً مبتنی بر رابطهاند و در عین حال، به شدت فردیشده هستند.
اساس انجمنهای آنلاین، کشف فرهنگسازی و فضاهای ناشناخته است. این انجمنها که به طور فردی قاعدهبندی شده و بر اساس روابط متمرکز و قابل تغییر با عمقهای متفاوت بنا شدهاند از این جهت، مشابهِ جامعه یا انجمنهای امروزیاند. با این همه، محافل آنلاین از آنجا که بر اساس مشابهت تعریف میشوند، یگانهاند؛ آنها به نسبت کوچکاند و بر پایة مشارکتهای گزینشی بنا شدهاند. بهترین استعارهای که میتوان برای محفل آنلاین به کار برد، استعارة شبکهای است و اینکه ارتباط در گام اول اهمیّت قرار میگیرد.
در عصر اینترنت، آدمها در شبکه زندگی میکنند، نه به صورت گروهی. امنیّت و کنترل محافل مشتمل بر همه چیز، جای خود را به فرصت و آسیبپذیر بودنِ فردگرایی متّصل به شبکه داده است. فردگرایی متّصل به شبکه، بر چرخش به سوی زندگی در شبکهها دلالت دارد که متاثّر از انتخابهای فردی و نه حضور در گروههای همکاری است. کاربران اینترنت، در شبکههای منتخب خود زندگی میکنند، درست همتای کسانی که در بحثهای مختلف آنلاین، بر محور مشترکی جمع میشوند و به گفتوگو میپردازند. محافل آنلاین، معرّف یک تناقض هستند؛ همه تمرکز میخواهند و در عین حال، مشوّق عملکرد فردی و کنترل شخصیاند.
دینِ درگذار
تا به اینجا، پیوند شفّافی میان سرشتِ تحوّلیابندة رسانهها و محفلها برقرار شد ولی آیا این تغییر به سمت روابطی که فردیشده و متّصل به شبکه است، عیناً در فرهنگ دینی معاصر هم انعکاس مییابد؟ برخی با انگشت گذاشتن بر پایین آمدن مستمر تعداد کلیساروندگان به این پرسش، پاسخ میدهند و این روند کاهشی، در جمعبندی موقعیّت فعلی دین در جامعه نیز مورد استناد قرار میگیرد؛ ولی تنها تعداد آدمهایی که به کلیسا میروند روند کاهش در پیش نگرفته، بلکه جایگاهی که مردم برای مشارکت در فعالیّتهای کلیسایی قائل هستند نیز، سیر کاهش میپیماید. یک تحقیق تلفنی گروه تحقیقاتی بارنا در آمریکا، نشان داده کسانی که عضو کلیسا هستند، برای فعالیّت در کلیساهای خود، اولویّتهای کمتری نسبت به سابق قائل شدهاند. کمتر از نیمی از افراد بالغ و فقط هفت نفر از هر ده نفری که خود را مسیحیان دوباره بازگشته به دین میخوانند، گفتهاند که فعّال بودن در کلیسای محلّی، از اولویّتهای نخست زندگی ایشان است. همین گروه تحقیقاتی در تحقیق دیگری نشان میدهد که فقط دو سوّم جوانان زیر بیست سال اعتقاد دارند که عضویّت در کلیسا، به خودی خود مهم است. این پدیده منحصر به آمریکا نیست؛ برای نمونه، در تحقیق گروه اسکوت نشان داده شده است كه بسیاری از مردم ارتباط خود را با کلیساهای محلّی خویش حفظ میکنند ولی مشارکت آنان در فعالیّتهای کلیساها، مستمر و دایمی نیست. این یافتهها ظاهراً با یافتههای مورد اشارۀ دیوی هماهنگی دارد. او در زمینة عضویت مردم در نهادهای دینی در بریتانیا نشان داده بود که مردم همچنان ایمان دینی خود را حفظ کردهاند ولی آگاهانه تصمیم گرفتهاند که به نهادهای دینی مرتبط با اعتقاد و ایمان خود نپیوندند.
حضور در کلیساها نیز نشانگر تمرکز درونفرقهای میان کلیساهای مختلف است. مطالعۀ ملی فرقهها یک مطالعة جامعهشناسانه از پذیرش فرقههای مختلف در جوامع کلیسایی آمریکاست و در مقایسة فرقههای تازهتاسیس و فرقههای قدیمیتر و سنّتیتر، تفاوتهای بارزی را به نمایش میگذارد. کلیساهای جدید، مراسم عبادی غیررسمیتر و پرشورتری داشته و در عین حال احتمال اینکه خود را در فعالیّتهایی درگیر کنند که شامل ایجاد ارتباط با فرقهها و جوامعی بیرون از باورهای فرقهای خودشان باشد، کمتر است. این امر نشانگر آن است که کلیساهای جدید، بیشتر بر حفظ روابط داخلی خود تمرکز میکنند؛ البته در این گزارش آمده که دشوار بتوان گفت آیا یافتههای مندرج در گزارش، نشانگر تمایلی کلی در فرهنگ دینی در آمریکاست یا تنها تفاوت میان فرقههای جدید و فرقههای تثبیتشدهتر را به نمایش میگذارد. در هر دو حالت، مسیر حرکت کلّی در وابستگیهای اجتماعی نشانگر آن است که دین را، به عنوان یک جنبش اجتماعی، نمیتوان از تغییر و تحوّل در الگوی روابطی که در کل فرهنگ مشهود است، جدا کرد.
به هر حال، چنین به نظر میرسد که ـ چه از راه کاهش مشارکت فردی یا تغییر تمرکز جامعه ـ فرهنگ دینی به سمت شل کردن قید و بندها و ایجاد تحوّل در روابط افراد و نهادهای تثبیتشده حرکت میکند. ظهور به اصطلاح ادیان جدید نیز گواه آن است که از نبود پیدایش روابط معنوی تازه، ساختارهای سیّال جدیدی در این نهادها در حال شکلگیری است.
لامبرت، جامعهشناس ادیان، ظهور جنبشهای دینی جدید را یکی از پیامدهای تغییر و تحوّل در درک نمادین و تجربههای ما از امور قدسی میداند. ارتباط دینی و معنوی با پروردگار، به شیوة روزافزونی، جدا از فعالیّتهای سنّتی نهادهای تثبیتشدة دینی مشاهده شده و بیشتر چونان تجربههای فردی و هدایتشده توسط خود فرد تعبیر میشود. او روی چند تمایل انگشت گذاشته که به طور مشخّص، ویژگیهای ظهور ادیان جدید را مشخص میکنند که عبارتند از: معنویّت فردی که توسط خود فرد هم کنترل میشود؛ مخالفت با نظام سلسلهمراتبی در کلیسا و خلق سازمانهای شبکهمانند که تکثّرگرا، نسبیگرا، انعطافپذیر، جویندة ایمان و بدون قیدوبندهای محدودکننده هستند. (در واقع دینی بدون دین)
این ویژگیها، مشخصکنندة تمایلات در جنبش ادیان جدید، به ویژه در جوامع غربی هستند و ساختارهای غیررسمی را بر ساختارهای رسمی برتر میدهند. دین سنّتی به روشنی، امر قدسی را خارج از فرد قرار میدهد، حال آنکه جنبش ادیان جدید، امر قدسی را در میان تک تک آدمها در نظر میگیرند. تعلّق خاطر دینی، درون این سازمانهای شبکهای، مشوّق ایجاد روابط سیّال میان فرد و ایمان است.
حرکت به سوی ایجاد روابط پویا و سیّال، در میان ادیان سنتی هم مشاهده میشود. وبر با مطالعة تاریخ دگرگونیهای شکلی جدید در مسیحیت اونجلیکال، سه نسل از مسیحیان اونجلیکال را شناسایی كرده و تحوّل سنت به مدرنیسم را در آنچه همگراییِ انجام مناسک دینی میداند، ارزیابی کرده است. از جمله ویژگیهای نسل تازه و رو به رشد اونجلیکالهای جوان، تاکید بر اجرای مناسک و ادارۀ کلیساها به صورت گروهی، گردهمایی برای انجام کارهای مشخّص با برنامه، ایجاد ارتباط متقابل با نسلهای مختلف همکیشان خود و پیگیری یک فرهنگ ضدّفرهنگ حاکم بر جامعه در کلیسای خود است.
اونجلیکالهای جوان به مسیحیت چونان یک ایمان مبتنی بر اخوت و رابطهای بر پایة روایت مشترک نگاه میکنند نه اینکه بیشتر، یک جهانبینی عقلایی یا سپهری از معانی از پیش تعریف شده باشد. توصیف و مقایسة وبر، توصیفی از درک رو به تکاملِ دینی تازهای را بشارت میدهد که با درک تحوّلیابنده از جامعه و رسانه هم به خوبی هماهنگی نشان میدهد.
زمانه در حال تغییر و تحوّل است و همراه با آن، رسانهها، روابط اجتماعی و شیوة انجام مناسک دینی نیز دچار تغییر و تحوّل میشوند. در جامعة امروز، حرکتی کلّی به سوی شبکههای روابط، مرزهای سیّال گروهها و آرزوی دستیابی به شبکههای روابط ـ بر اساس انواع مختلف تکنولوژی ـ وجود دارد. شاید مانوویچ خیلی هم پرت نمیگوید که ما به سوی فرهنگ تازهای در حرکتیم که در آن، الگوهای سنّتیِ روابط انسانی با تفسیرها یا معانی جدید کامپیوتری در هم ترکیب میشود.
گرچه میزان تاثیر هستیشناسی کامپیوتری بر جامعه، به بحث و نقد بیشتری نیاز دارد، ادّعاهای مانوویچ دربارۀ تکامل تمایلات فرهنگی، راه و روشی ارزشمند برای توصیف دگرگونیهایی است که در عرصههای ارتباطات، اجتماع و دین رخ میدهد. نگاه همزمان به این سه عرصة مختلف، به ما فرصت میدهد تمایلات مشخصی را تشخیص دهیم که در لایههای متعدد فرهنگ معاصر ما در حال شکلگیری است. در حرکت رسانهها، جامعه و دین به سمت روابطِ باز و شبکهمانند، شباهتهایی وجود دارد. این بحث به ما اجازه میدهد تا اعتبار، پیچیدگی و سرشت منحصر به فردِ محافل ادیان نوظهورِ آنلاین را بررسی كنیم که میتواند چونان فرآوردة فرعیِ این چشمانداز جدیدِ فرهنگی در نظر گرفته شود.
توجه به هراسها و نگرانیها
بسیاری از نهادهای سنّتی دینی که ویژگی بارز آنها سلسلهمراتب نهادیشدۀ دقیق و معیّن است، نگرانند که سرگرم شدن به اینترنت، میان مردم و کلیساها و دیگر نهادهای دینیِ محلّی فاصله بیندازد و سر آنها را به تجارب دینی آنلاین گرم کند. در این هراس، این باور نهفته است که تجربة معنوی فردی و به دور از نهادهای دینی، در اساس بیاصالت است یا دستکم به شدّت سطحی و کممایهاست. بیشترِ گفتوگوی منتقدان و هواداران اینترنت در این قبیل کاربردها، شکل بررسی تاثیر و نفوذ منفی اینترنت بر افراد از یک سو و از سوی دیگر طرح نمونههایی از این دست است که چگونه اینترنت، جان تازهای به روابط مردم دمیده است. در این بخش، کوشش ما بر این است تا برخی از نگرانیهای اصلی منتقدان اینترنت ـ به عنوان فضایی برای اجرای مناسک دینی و طرح تجارب معنوی ـ را شناسایی و بررسی كنیم. هراسهای موجود در این عرصه، با طرح اطلاعات حاصل از تحقیقات اخیری که در این موارد انجام شده، مطرح میشوند.
تقدّس بخشیدن به فضای سایبر: دین آنلاین، مسئلهساز است
برای برخی افراد، حرف زدن از دین آنلاین هنوز حال و هوای افسانههای علمی ابلهانه را دارد؛ ولی دهههاست که این پدیده، به این یا آن شکل مختلف، وجود داشته است. از دهۀ هشتاد میلادی به این سو، گروههای دینی از کامپیوتر به عنوان ابزاری برای ارائۀ خدمات دینی و تسهیل ارتباط با اعضای خود استفاده کردهاند. لاکهد به ظهور گروههای بحث و اظهارنظرهای مسیحی در اواسط دهۀ هشتاد میلادی اشاره کرده که چندین عالم الاهیّات و کشیش، آغازکنندۀ آن بودند و نیّت آنان، بحث از مسائل مختلف دینی در قالب گردهماییهای آنلاین بود. او اشاره میکند که:
این گروهها به تدریج، یک حس هوّیت وجودی مستقل از خود به نمایش گذاشتند که به مناسک و باورهای دینیِ متفاوت اعضای آن بستگی نداشت.
ظرف دو دهۀ گذشته، تعداد وبسایتها، محافل ایمیلی و شبکههایی که بر محور معنویّت فعّالند، به طور مستمری رشد نشان داده است.
این نوشتار دربارة چالشهایی است که محافل دینی اینترنتی (آنلاین) برای فرهنگ دینی پدید میآورند. بررسی تحوّلات فرهنگی در رسانهها، محافل و دین، تغییر ساختارهای مبتنی بر سلسلهمراتب الگوهای ارتباطی را به سوی روابط بازتر و پویاتری در جامعه، مشهود میکند. مطالعه این تغییرات به توضیح این نکته کمک خواهد کرد که چرا دین اینترنتی و محافل دینی آنلاین، به یک پدیدة نوظهور و در حالِ گسترش بدل شدهاند. تاکید این نوشتار بر این استدلال قرار میگیرد که اینترنت از آن رو گسترش همهجانبهای یافته است که در یک چشمانداز فرهنگی پا به عرصۀ وجود نهاده که هوادار روابط سیّال و در عین حال کنترلشده بر پسزمینهای از روابط محکم و قوّیِ سلسلهمراتبی است. محافل دینی آنلاین، تجلی این تغییرات هستند و تعاریف دینی سنتی از گردهمایی و جامعة دینی را به چالش میکشند. تصویر چنین محفلی چونان شبکهای از روابط، به ویژه روابطِ مسئلهساز است. این نوشتار همچنین در میانِ تجزیه و تحلیل تحقیقات انجامگرفته دربارۀ این مسائل و ارائۀ جمعبندی از مطالعاتِ کاربرد اجتماعی و پیامدهای اینترنت، به نگرانیها و هراسهای مشترک منتقدان مذهبی نسبت به محافل آنلاین خواهد پرداخت.
در دهۀ نود میلادی، وجهة اجتماعیِ ارتباطات کامپیوتری[1] (CMC) با توجه فراوان رسانهها و بررسیهای دقیق تحقیقاتی روبهرو شد. بررسی زندگی آنلاین در سامانههای خبری دربارۀ شرکتها، اتاقهای گفتوگو (چَتروم) و فهرست ایمیل، در مطالعات CMC متداول و محبوب شد. توصیف و کاربرد اینترنت چونان یک شبکۀ اجتماعی، توجه را به کاربرد اجتماعی اینترنت برای حفظ و تداوم ارتباطات، انجام بازیهای کامپیوتری و دریافت پشتیبانیهای احساسی معطوف کرد. همانطور که اینترنت به عنوان سپهری از ارتباطات مشخص میشد که میتوانست روابط جدید پدید آورد، در ضمن به عنوان فضای دیگر جهانیای نیز خودنمایی میکرد که به آدمها اجازه میداد تا علایق معنوی خود را دنبال کنند یا دوباره با آن درگیر شوند. تنوع روزافزونی از عقاید معنوی و مناسک دینی را میتوان در اینترنت پیدا کرد که مفاهیم سنتی محافل دینی را به چالش میکشند.
گرچه برای توصیف محافل دینیِ درونِ ادیانِ سنتی، معمولاً از الگوهای نهادی یا سازمانی استفاده میشود، خیلی وقتها این محافل به صورت شبکههای اجتماعی عمل میکنند. این امر به ویژه در تنوع وسیعی از محافل دینی که در اینترنت شکل گرفته است، نشان داده میشود. گفتوگو از محافل دینی به عنوان شبکههای اجتماعی، میتواند مسئلهساز باشد؛ چون اندیشههای کلامی و ساختاری محفل را با چالش روبهرو میکند. تجزیه و تحلیلهای مبتنی بر شبکة اجتماعی، برای توضیح روابط و ساختارهای محافل آنلاین استفاده شده است. این تحلیلها، این محافل را در قالب روابط شبکهایشده و فارغ از هرگونه شکلِ از پیش تعیینشده وصف میکند که همیشه در حال تغییر و تحول هستند و در برابر هر قید و بندی مقاومت نشان میدهند؛ در عین حال، محافل دینی معمولاً خود را محافلی ریشهدار در ایمان، توصیف میکنند و به آن ایمان، چونان بازتابی از مقام اولوهیّت مینگرند. توصیف محفل دینی به عنوان یک شبکه، همزمان تنشی زبانی و عملی خلق میکند، به ویژه آنکه اعضای از هم جدا افتادة آنلاین، شاید مقابلِ کلیسای ساختماندار و غیراینترنتی به نظر آید.
وجود محافل دینی آنلاین، مفاهیم و درک سنتی از محفل را هم به چالش میگیرد. این بحث هم مطرح شده که محافل دینی آنلاین، معمولاً شکل شبکه را به خود میگیرند و شبیه ساختار روابطی هستند که در کلّ جامعه وجود دارد. این بحثها از یک مطالعة تحقیقاتی دربارۀ محافل ایمیلی مسیحیِ آنلاین ناشی شده و این موضوع را بررسی میكند که روابط آنلاینِ اعضای محفل، چگونه بر باورهای اعضا و میزان مشارکت آنان در کلیساهای محلّی اثر میگذارد.
هدف این نوشتار آن است که برخی چالشها را بررسی كند که محافل دینی آنلاین در برابر فرهنگ دینی مطرح میکنند. در ابتدا، توجه به تغییر و تحوّلاتی معطوف خواهد شد که در رسانهها، محافل و دین، رخ داده و نشانگر تحوّلات فرهنگی مشابهاند؛ تحوّل از رسانههای سنّتی و قدیمی به سمت رسانههای جدید، از محفل به همکاری و به شبکهها و تغییر در میزان مشارکت و حضور در کلیساها و تمایلات مشابه به سمت الگوهای بازتر، پویاتر و سیّالتری از روابط. پس از آن، سه حوزه مورد شناسایی و بحث قرار میگیرد که گروههای دینی معمولاً در ارتباط با محافل دینی آنلاین و اعمال مناسک دینی آنلاین مطرح میکنند؛ سپس بر اساس یافتههای تحقیقی اخیر دربارۀ کاربردهای اجتماعی و دینی از اینترنت، نگرانی در این باره که چگونه محافل دینی آنلاین میتوانند محافل دینی غیر آنلاین را تضعیف یا بیاعتبار کنند، بررسی خواهد شد. سرانجام، احتمالها و تنشهای بهرهبرداری از استعارة شبکهایِ محافل مطالعه میشود تا ببینیم چگونه فرهنگ دینی به این پدیدة نوظهور و در حالِ گسترش، واکنش نشان خواهد داد.
و اما بعد...
زمانه در حال تحول است: تغییر در رسانهها، محافل و سازمانهای دینی
ماهیّت رسانههای جدید
سروصدای زیادی دربارۀ ماهیّت انقلابی و تکاملی رسانههای جدید راه افتاده است. گرچه در برخی از این ادّعاها نشانۀ اغراق دیده میشود ولی در رسانههای جدید، چند ویژگی مختلف هست که به شیوة بارزی آنها را از شکل سنّتی رسانههای یک سویه متفاوت میسازد. مانوویچ، در کتاب زبان رسانههای جدید، پنج ویژگی بارز تکنولوژی رسانههای جدید را نام میبرد که سبب میشوند رسانههای جدید به کلّی با رسانههای قدیم تفاوت داشته باشند: رسانههای جدید دیجیتالی، تقسیمپذیر و خودکارند، همچنین تنوّع دارند و قابل تبدیلاند. رسانههای جدید ویژگی دیجیتالی دارند و بر اساس دو عدد، صفر و یک بنا شدهاند. تقسیمپذیرند؛ به این تعبیر که هر عنصر، میتواند هویّت جداگانهای بگیرد و آن را حفظ کند و در نتیجه میتوان آنها را با هم ذخیره و انبار کرد؛ ولی در عین حال، تکتک هم قابلیت استفاده و قابلیّت دخل و تصرف دارند. خودکارند؛ چون میتوان برای آنها برنامه نوشت و خودشان آن برنامهها را اجرا میکنند و به نیروی انسانی نیاز ندارند. رسانههای جدید تنوّع دارند؛ چون اجازه میدهند که نسخهها و میانجیهای[2] متنوّعی از یک مجموعهاطّلاعات حاصل شوند. سرانجام اینکه آنها امکانِ تبدیل دارند؛ به این معنا که امکان ترجمة اطلاعات و فرآوردهها به قالبهای دیگر یا تازه را دارند. هر کدام از این ویژگیها نشان میدهند که چگونه رسانههای جدید، پویا، شکلپذیر، قابل برنامهریزی و دارای امکان تطبیق با نیازهای فردی هستند. رسانههای جدید هم امکان آن را میدهند که مورد استفادۀ شرکتهای عظیم تجاری قرار گیرند و هم به شدّت مورد استفادة فرد باشند. این ویژگیها نه تنها تغییر و تحوّلات بارزی در ساختار تکنولوژی را امکانپذیر میکنند، بلکه بر این نکته نیز تاکید دارند که ما چه تصوّر و برداشتی از ارتباطات داریم.
مانوویچ این بحث را مطرح میکند که ویژگی تبدیل در فراوردههای رسانههای جدید، روی این واقعیّت انگشت مینهد که این رسانهها از دو لایة متمایز از هم ساخته شدهاند؛ یک لایۀ کامپیوتری و یک لایۀ فرهنگی و این دو لایه بر هم اثر میگذارند؛ به عبارت دیگر، سرشت و ویژگیهای تکنولوژی کامپیوتری، درک فرهنگی ما را از فرآیندهای آنها شکل میدهند و عکس این حالت نیز اتفاق میافتد. به گفتۀ مانوویچ:
نتیجه این امتزاج، یک فرهنگ کامپیوتری جدید است که آمیزهای از مفاهیم انسانی و کامپیوتری، ترکیبی از شیوههای سنّتی ـ که فرهنگ انسانی جهان را شکل میداد ـ و شرایط و واژگان خود کامپیوتر برای عرضۀ آن است.
بنابراین، معنای مفاهیم تثبیتشدة فرهنگی، میتواند با مفاهیم جدیدی جایگزین گردد که معناها و شیوۀ برداشت آنها از جهان، از یک بحث هستیشناسانة کامپیوتری و از اینکه کامپیوتر چگونه عمل میکند، استخراج میشود؛ به این ترتیب، بحث هستیشناسانة کامپیوتر، درون خود فرهنگ تصویر میشود.
پس بحث هستیشناسانة فرهنگ کامپیوتر، فرآیندهای فرهنگی یا میانجی بارزی به وجود میآورد که مورد حمایت رسانههای جدید قرار میگیرند. گرچه مانوویچ به موارد متعددی از این میانجیها اشاره کرده است، به خاطر حفظ ایجاز و اختصار، در این نوشتار فقط به سه میانجی فرهنگی بسنده میکنیم که در بحث از محافل دینی آنلاین موثر هستند. اول از همه اینکه، رسانههای جدید از یک فراواقعگرایی خاص حمایت میکنند که در آن، بهرهور قادر به درک و تشخیص، تجزیه و تحلیل و کنترل واقعیّت یا توهمی است که به او عرضه میشود. این امر، خلاف رویّه امروزی و واقعگرایی سبک قدیمِ رسانههای سنتی است که در آنها بهرهور تنها دو راه داشته و دارد: توهّم یا واقعیّت را بپذیرد یا مردود بشمارد.
فراواقعگرایی[3] بر اساس نقدِ خودکار بنا میشود؛ به مردم یاد داده میشود که هیچ چیز را همانطور که هست، نپذیرند؛ بلکه ترغیب میشوند که خود، بررسی و تجزیه کنند و در صورت لزوم، آن را تغییر دهند. در حالی که رسانههای سنتی پنجرهای رو به جهان فراهم میآوردند، رسانههای جدید اتاق فرمانی تامین میکنند که امکان خلق یا تغییر واقعیّات را میدهند.
این نکته ما را به میانجی فرهنگی دوم میرساند. رسانههای جدید، حرکت از روایتهای مشخص و از پیش تعیینشده به قالبهای متاثر از تاثیر متقابل و قابل تغییر را بیان میکنند. رسانههای جدید به مردم امکان و قدرت میدهند تا ساختارها و مفاهیم را تغییر دهند. برخی مدّعیاند که این امر، به مردم یاد میدهد که هیچ چیز و هیچ وقت در شکل نهایی خود و کامل نیست یا همیشه، فضایی برای پیشرفت وجود دارد. در حالی که فرآوردههای رسانههای سنتی متکی به روایت بودند، محصولات رسانههای جدید، به خاطر ساختار و الگوریتم خاص خود، متّکی به اطلاعاتاند. از بطن این، میانجی فرهنگی سوم سر برمیآورد. مانوویچ این نکته را مطرح میکند که پایگاه دادهها[4] به یک قالب نمادین فرهنگی بسیار مهم بدل شده است. در حالی که قالبهای فرهنگی روایی و داستانی، یک مسیر علی و معلولی میسازند که در دل آن، مقولات و رویدادهای ظاهراً نامنظم، نظم خود را پیدا میکنند، پایگاه دادهها، جهان را به صورت یک فهرست از مقولههایی عرضه میکند که اصلاً نمیخواهد آنها را در نظمی از پیش تعیینشده قرار دهد. در پایگاه دادهها، ترکیب یا ارتباط هر واحدِ فردی با دیگران، بر ساختارِ فراگیر رواییِ معرّف آن اولویت دارد؛ در نتیجه، ارتباطات در گام اول قرار میگیرد و موجودیّت کلی در گام دوم. پایگاه دادهها چونان قالب فرهنگی شاخص، به روابط و ترکیبِ مبتنی بر رابطه برتری میدهد نه بر فرآوردة نهایی یا ساختار. به این ترتیب، بحثِ هستیشناختی کامپیوتر، مشوّق دیدگاه سیّالی از واقعیّت است.
شکل تغییریابندة محفل اجتماعی
فرهنگ کامپیوتری، هستیشناسی خاصّ خود را دارد و از آنجا که به مطالعات مربوط به محفلها مربوط میشود، بحث واردی است. اثر بنیادی فردیناند تونیز دربارة میانة سده نوزدهم با نام محافل و انجمنها، تغییری از روابط محفلی به انجمنهای اجتماعی را نشان میدهد. محفل سنتی به صورت نهادی با مرزهای مشخّص و پیوندهای تثبیتشده با روابط همگن، از نظر ساختاری و جغرافیایی، در مقیاس کوچک دستهبندی شده بود؛ برعکس، جامعۀ امروزی به عنوان نهادی دارای مرزهای سیّال، بر همکنشهای تغییریابنده و مجموعهای از انجمنهای متفاوت، در مقیاس بزرگ و تخصّصی معرفی شده است که روابط تعریفشده دارند.
محفل سنتی با روابط بسیار مشخّص و محدود و بافت نزدیک به هم تعریف شده که در آن، هر عضو در جای مشخّص خانهای ساخته است. تلاش جامعة امروزی بر این بوده تا ساختاری در فضایی گسترده خلق کند که در آن روابطِ نسبتاً آزاد بین افراد، هنجار جامعه باشد. این یک تحوّل از جامعة متکی به میدان شهر ـ که همه همدیگر را میشناختند ـ به جامعهای متّکی بر بازار شلوغ و پرتراکم بود که در آن، روابط آدمها بر اساس داد وستد و نیازهای فردی ساخته و پرداخته میشود. برای بررسی و مطالعة این تحوّلها، از تجزیه و تحلیلهای شبکۀ اجتماعی استفاده شده است. تجزیه و تحلیلهای شبکۀ اجتماعی در اواخر دهۀ شصت و اوایل دهۀ هفتاد میلادی در عرصۀ جامعهشناسی، کوششی برای به چالش کشیدن رویکردهای پیشین به مطالعۀ محافل و جوامع بود و این بحث را مطرح کرد که محافل در اصل و اساس خود، ساختارهایی اجتماعیاند نه مکانی یا جغرافیایی شبیه محلّهها. تجزیه و تحلیلهای شبکۀ اجتماعی، کار خود را با شناسایی و تثبیت گرههایی[5] آغاز میکند که میتواند فرد، سازمان یا هر چیز دیگری باشد و سپس، یک رشته پیوند جا میاندازد که همه یا برخی از این گرهها را به هم متصل میکند. این رویکرد، به جامعهشناسان امکان داده تا ساختارهای اجتماعی را به عنوان سازمانهای الگومند اعضای شبکه و روابط بین آنها در نظر بگیرند. این تحوّلات در محفل، در ضمن با بحث مانوویچ دربارة فرهنگ مخلوق کامپیوتر و رسانههای جدید نیز ارتباط مییابد.
درست همانطور که فرهنگ کامپیوتری، مشوّق انتخاب فردی، شکلپذیری و تقابلِ پویاست، جامعة امروزی هم عملکرد محافل را بر اساس انجمنهای تخصّصی و مرزهای سیّالی تسهیل میکند که بر اساس نیازهای فردی، قاعدهمند میشود. ظهور انجمنهای آنلاین، این نقد از رسانههای جدید را گسترش میدهد که این رسانهها فضاهایی خلق میکنند که عمیقاً مبتنی بر رابطهاند و در عین حال، به شدت فردیشده هستند.
اساس انجمنهای آنلاین، کشف فرهنگسازی و فضاهای ناشناخته است. این انجمنها که به طور فردی قاعدهبندی شده و بر اساس روابط متمرکز و قابل تغییر با عمقهای متفاوت بنا شدهاند از این جهت، مشابهِ جامعه یا انجمنهای امروزیاند. با این همه، محافل آنلاین از آنجا که بر اساس مشابهت تعریف میشوند، یگانهاند؛ آنها به نسبت کوچکاند و بر پایة مشارکتهای گزینشی بنا شدهاند. بهترین استعارهای که میتوان برای محفل آنلاین به کار برد، استعارة شبکهای است و اینکه ارتباط در گام اول اهمیّت قرار میگیرد.
در عصر اینترنت، آدمها در شبکه زندگی میکنند، نه به صورت گروهی. امنیّت و کنترل محافل مشتمل بر همه چیز، جای خود را به فرصت و آسیبپذیر بودنِ فردگرایی متّصل به شبکه داده است. فردگرایی متّصل به شبکه، بر چرخش به سوی زندگی در شبکهها دلالت دارد که متاثّر از انتخابهای فردی و نه حضور در گروههای همکاری است. کاربران اینترنت، در شبکههای منتخب خود زندگی میکنند، درست همتای کسانی که در بحثهای مختلف آنلاین، بر محور مشترکی جمع میشوند و به گفتوگو میپردازند. محافل آنلاین، معرّف یک تناقض هستند؛ همه تمرکز میخواهند و در عین حال، مشوّق عملکرد فردی و کنترل شخصیاند.
دینِ درگذار
تا به اینجا، پیوند شفّافی میان سرشتِ تحوّلیابندة رسانهها و محفلها برقرار شد ولی آیا این تغییر به سمت روابطی که فردیشده و متّصل به شبکه است، عیناً در فرهنگ دینی معاصر هم انعکاس مییابد؟ برخی با انگشت گذاشتن بر پایین آمدن مستمر تعداد کلیساروندگان به این پرسش، پاسخ میدهند و این روند کاهشی، در جمعبندی موقعیّت فعلی دین در جامعه نیز مورد استناد قرار میگیرد؛ ولی تنها تعداد آدمهایی که به کلیسا میروند روند کاهش در پیش نگرفته، بلکه جایگاهی که مردم برای مشارکت در فعالیّتهای کلیسایی قائل هستند نیز، سیر کاهش میپیماید. یک تحقیق تلفنی گروه تحقیقاتی بارنا در آمریکا، نشان داده کسانی که عضو کلیسا هستند، برای فعالیّت در کلیساهای خود، اولویّتهای کمتری نسبت به سابق قائل شدهاند. کمتر از نیمی از افراد بالغ و فقط هفت نفر از هر ده نفری که خود را مسیحیان دوباره بازگشته به دین میخوانند، گفتهاند که فعّال بودن در کلیسای محلّی، از اولویّتهای نخست زندگی ایشان است. همین گروه تحقیقاتی در تحقیق دیگری نشان میدهد که فقط دو سوّم جوانان زیر بیست سال اعتقاد دارند که عضویّت در کلیسا، به خودی خود مهم است. این پدیده منحصر به آمریکا نیست؛ برای نمونه، در تحقیق گروه اسکوت نشان داده شده است كه بسیاری از مردم ارتباط خود را با کلیساهای محلّی خویش حفظ میکنند ولی مشارکت آنان در فعالیّتهای کلیساها، مستمر و دایمی نیست. این یافتهها ظاهراً با یافتههای مورد اشارۀ دیوی هماهنگی دارد. او در زمینة عضویت مردم در نهادهای دینی در بریتانیا نشان داده بود که مردم همچنان ایمان دینی خود را حفظ کردهاند ولی آگاهانه تصمیم گرفتهاند که به نهادهای دینی مرتبط با اعتقاد و ایمان خود نپیوندند.
حضور در کلیساها نیز نشانگر تمرکز درونفرقهای میان کلیساهای مختلف است. مطالعۀ ملی فرقهها یک مطالعة جامعهشناسانه از پذیرش فرقههای مختلف در جوامع کلیسایی آمریکاست و در مقایسة فرقههای تازهتاسیس و فرقههای قدیمیتر و سنّتیتر، تفاوتهای بارزی را به نمایش میگذارد. کلیساهای جدید، مراسم عبادی غیررسمیتر و پرشورتری داشته و در عین حال احتمال اینکه خود را در فعالیّتهایی درگیر کنند که شامل ایجاد ارتباط با فرقهها و جوامعی بیرون از باورهای فرقهای خودشان باشد، کمتر است. این امر نشانگر آن است که کلیساهای جدید، بیشتر بر حفظ روابط داخلی خود تمرکز میکنند؛ البته در این گزارش آمده که دشوار بتوان گفت آیا یافتههای مندرج در گزارش، نشانگر تمایلی کلی در فرهنگ دینی در آمریکاست یا تنها تفاوت میان فرقههای جدید و فرقههای تثبیتشدهتر را به نمایش میگذارد. در هر دو حالت، مسیر حرکت کلّی در وابستگیهای اجتماعی نشانگر آن است که دین را، به عنوان یک جنبش اجتماعی، نمیتوان از تغییر و تحوّل در الگوی روابطی که در کل فرهنگ مشهود است، جدا کرد.
به هر حال، چنین به نظر میرسد که ـ چه از راه کاهش مشارکت فردی یا تغییر تمرکز جامعه ـ فرهنگ دینی به سمت شل کردن قید و بندها و ایجاد تحوّل در روابط افراد و نهادهای تثبیتشده حرکت میکند. ظهور به اصطلاح ادیان جدید نیز گواه آن است که از نبود پیدایش روابط معنوی تازه، ساختارهای سیّال جدیدی در این نهادها در حال شکلگیری است.
لامبرت، جامعهشناس ادیان، ظهور جنبشهای دینی جدید را یکی از پیامدهای تغییر و تحوّل در درک نمادین و تجربههای ما از امور قدسی میداند. ارتباط دینی و معنوی با پروردگار، به شیوة روزافزونی، جدا از فعالیّتهای سنّتی نهادهای تثبیتشدة دینی مشاهده شده و بیشتر چونان تجربههای فردی و هدایتشده توسط خود فرد تعبیر میشود. او روی چند تمایل انگشت گذاشته که به طور مشخّص، ویژگیهای ظهور ادیان جدید را مشخص میکنند که عبارتند از: معنویّت فردی که توسط خود فرد هم کنترل میشود؛ مخالفت با نظام سلسلهمراتبی در کلیسا و خلق سازمانهای شبکهمانند که تکثّرگرا، نسبیگرا، انعطافپذیر، جویندة ایمان و بدون قیدوبندهای محدودکننده هستند. (در واقع دینی بدون دین)
این ویژگیها، مشخصکنندة تمایلات در جنبش ادیان جدید، به ویژه در جوامع غربی هستند و ساختارهای غیررسمی را بر ساختارهای رسمی برتر میدهند. دین سنّتی به روشنی، امر قدسی را خارج از فرد قرار میدهد، حال آنکه جنبش ادیان جدید، امر قدسی را در میان تک تک آدمها در نظر میگیرند. تعلّق خاطر دینی، درون این سازمانهای شبکهای، مشوّق ایجاد روابط سیّال میان فرد و ایمان است.
حرکت به سوی ایجاد روابط پویا و سیّال، در میان ادیان سنتی هم مشاهده میشود. وبر با مطالعة تاریخ دگرگونیهای شکلی جدید در مسیحیت اونجلیکال، سه نسل از مسیحیان اونجلیکال را شناسایی كرده و تحوّل سنت به مدرنیسم را در آنچه همگراییِ انجام مناسک دینی میداند، ارزیابی کرده است. از جمله ویژگیهای نسل تازه و رو به رشد اونجلیکالهای جوان، تاکید بر اجرای مناسک و ادارۀ کلیساها به صورت گروهی، گردهمایی برای انجام کارهای مشخّص با برنامه، ایجاد ارتباط متقابل با نسلهای مختلف همکیشان خود و پیگیری یک فرهنگ ضدّفرهنگ حاکم بر جامعه در کلیسای خود است.
اونجلیکالهای جوان به مسیحیت چونان یک ایمان مبتنی بر اخوت و رابطهای بر پایة روایت مشترک نگاه میکنند نه اینکه بیشتر، یک جهانبینی عقلایی یا سپهری از معانی از پیش تعریف شده باشد. توصیف و مقایسة وبر، توصیفی از درک رو به تکاملِ دینی تازهای را بشارت میدهد که با درک تحوّلیابنده از جامعه و رسانه هم به خوبی هماهنگی نشان میدهد.
زمانه در حال تغییر و تحوّل است و همراه با آن، رسانهها، روابط اجتماعی و شیوة انجام مناسک دینی نیز دچار تغییر و تحوّل میشوند. در جامعة امروز، حرکتی کلّی به سوی شبکههای روابط، مرزهای سیّال گروهها و آرزوی دستیابی به شبکههای روابط ـ بر اساس انواع مختلف تکنولوژی ـ وجود دارد. شاید مانوویچ خیلی هم پرت نمیگوید که ما به سوی فرهنگ تازهای در حرکتیم که در آن، الگوهای سنّتیِ روابط انسانی با تفسیرها یا معانی جدید کامپیوتری در هم ترکیب میشود.
گرچه میزان تاثیر هستیشناسی کامپیوتری بر جامعه، به بحث و نقد بیشتری نیاز دارد، ادّعاهای مانوویچ دربارۀ تکامل تمایلات فرهنگی، راه و روشی ارزشمند برای توصیف دگرگونیهایی است که در عرصههای ارتباطات، اجتماع و دین رخ میدهد. نگاه همزمان به این سه عرصة مختلف، به ما فرصت میدهد تمایلات مشخصی را تشخیص دهیم که در لایههای متعدد فرهنگ معاصر ما در حال شکلگیری است. در حرکت رسانهها، جامعه و دین به سمت روابطِ باز و شبکهمانند، شباهتهایی وجود دارد. این بحث به ما اجازه میدهد تا اعتبار، پیچیدگی و سرشت منحصر به فردِ محافل ادیان نوظهورِ آنلاین را بررسی كنیم که میتواند چونان فرآوردة فرعیِ این چشمانداز جدیدِ فرهنگی در نظر گرفته شود.
توجه به هراسها و نگرانیها
بسیاری از نهادهای سنّتی دینی که ویژگی بارز آنها سلسلهمراتب نهادیشدۀ دقیق و معیّن است، نگرانند که سرگرم شدن به اینترنت، میان مردم و کلیساها و دیگر نهادهای دینیِ محلّی فاصله بیندازد و سر آنها را به تجارب دینی آنلاین گرم کند. در این هراس، این باور نهفته است که تجربة معنوی فردی و به دور از نهادهای دینی، در اساس بیاصالت است یا دستکم به شدّت سطحی و کممایهاست. بیشترِ گفتوگوی منتقدان و هواداران اینترنت در این قبیل کاربردها، شکل بررسی تاثیر و نفوذ منفی اینترنت بر افراد از یک سو و از سوی دیگر طرح نمونههایی از این دست است که چگونه اینترنت، جان تازهای به روابط مردم دمیده است. در این بخش، کوشش ما بر این است تا برخی از نگرانیهای اصلی منتقدان اینترنت ـ به عنوان فضایی برای اجرای مناسک دینی و طرح تجارب معنوی ـ را شناسایی و بررسی كنیم. هراسهای موجود در این عرصه، با طرح اطلاعات حاصل از تحقیقات اخیری که در این موارد انجام شده، مطرح میشوند.
تقدّس بخشیدن به فضای سایبر: دین آنلاین، مسئلهساز است
برای برخی افراد، حرف زدن از دین آنلاین هنوز حال و هوای افسانههای علمی ابلهانه را دارد؛ ولی دهههاست که این پدیده، به این یا آن شکل مختلف، وجود داشته است. از دهۀ هشتاد میلادی به این سو، گروههای دینی از کامپیوتر به عنوان ابزاری برای ارائۀ خدمات دینی و تسهیل ارتباط با اعضای خود استفاده کردهاند. لاکهد به ظهور گروههای بحث و اظهارنظرهای مسیحی در اواسط دهۀ هشتاد میلادی اشاره کرده که چندین عالم الاهیّات و کشیش، آغازکنندۀ آن بودند و نیّت آنان، بحث از مسائل مختلف دینی در قالب گردهماییهای آنلاین بود. او اشاره میکند که:
این گروهها به تدریج، یک حس هوّیت وجودی مستقل از خود به نمایش گذاشتند که به مناسک و باورهای دینیِ متفاوت اعضای آن بستگی نداشت.
ظرف دو دهۀ گذشته، تعداد وبسایتها، محافل ایمیلی و شبکههایی که بر محور معنویّت فعّالند، به طور مستمری رشد نشان داده است.