اسلام و رسانههای غربی
كلیشهها و برداشتهای نادرست رسانهها از اسلام در تعصب و ناآگاهی ریشه دارند.
اسلام دینی است كه با بیشترین سرعت در غرب رو به گسترش است. با وجود این، كلیشهها و برداشتهای نادرست فراوانی دربارۀ اسلام در غرب وجود دارند كه مسبب آنها رسانهها، تعصب و ناآگاهی است. اسلام را اغلب دینی افراطی، تروریست یا بنیادگرا میشناسند. بسیاری از غربیها از اسلام انزجار دارند و نمیخواهند تعالیم راستین آن را بپذیرند. در بسیاری موارد، گزارشهای رسانهها دربارۀ اسلام نادرست هستند كه علت آن ناآگاهی است. این مسئله یكی از دلایل انزجار غرب از اسلام است. برخلاف تصور بسیاری از غربیها، اسلام دینی صلحطلب است كه هیچ نوع جنگ بیمورد یا اقدام تروریستی را تشویق نمیكند.
كلیشههایی كه دربارۀ اسلام وجود دارند به تازگی در فرهنگ غرب مطرح نشدهاند. این مشكلات از همان صدر اسلام وجود داشتهاند. اسلام و مسیحیت در سدۀ 1100 در جنگهای
صلیبی درگیر بودند و امپراتوریهای عثمانی و مغربی سالها بر بخشی از اروپا سیطره داشتند. اسلام به سرعت در غرب گسترش یافت و به تدریج موقعیت كلیسای مسیحی و طبقۀ حاكم را مورد تهدید قرار داد و سپس نخبگان غربی و عمدتاً دولتها و كلیساها به ارائۀ تصاویر منفی از اسلام پرداختند. در نتیجه نه تنها جنگهایی علیه اسلام در گرفت، بلكه با هدف حصول اطمینان از اینكه هیچكس در غرب به اسلام نخواهد گروید یا از این دین طرفداری نخواهد كرد، یك جنگ لفظی را علیه اسلام آغاز كردند. چنین اقدامات و احساساتی كه مدتها پیش در غرب رواج داشته است، ظاهراً امروزه نیز هنوز در غرب مطرح هستند.
امروزه غرب، كه از تاریخ اسلام شناختی اندك دارد یا اساساً از تاریخ اسلام چیزی
نمیداند، دشمنی جدید را شناسایی كرده است؛ یك اهریمن جدید كه جایگزین تهدید سرخ جنگ سرد شده است، یعنی اسلام افراطی. این اسلام افراطی، كه در اندیشۀ غربی كلیشهای رایج است، مسلمانان را بنیادگرا یا تروریستهایی بالقوه به تصویر میكشد. برخی از این عقایدی را كه غربیها دربارۀ اسلام دارند، رسانههای همگانی غرب ایجاد كردهاند. گزارشگرانی كه خبرهای جهان اسلام را پوشش میدهند از این جهان اطلاعاتی بسیار اندك دارند. از این رو، رسانهها تصویری تحریفشده از اسلام ترسیم میكنند كه فرهنگ غربی آن را میپذیرد.
عامل مهمی كه در ارائۀ تصویری كلیشهای از اسلام در غرب نقش دارد، بیمبالاتی رسانهها در انتخاب واژههایی است كه در توصیف مسلمانان به كار میروند. افراطی یا تروریست از جمله نامهایی هستند كه معمولاً در خبرهای مربوط به مسلمانان شنیده یا دیده میشوند. این واژهها گمراهكننده و عمدتاً ضداسلامی هستند. رسانهها به ندرت از واژههایی خنثی چون احیاگر[1] یا ترقیخواهان[2] استفاده میكنند.
رسانههای غربی همچنین این عقیده را جعل میكنند كه مسلمانان در حال بازگشت به اسلام هستند. این عقیده در بیشتر موارد درست نیست؛ زیرا بیشتر مسلمانان اساساً از اسلام روی برنگرداندهاند. اسلام همیشه بخش مهمی از زندگی آنها بوده است. این عقیده را به
شیوهای درستتر و منصفانهتر میتوان این گونه بیان كرد كه اسلام دارد احیا میشود و
روزبهروز نفوذ بیشتری بر همگان پیدا میكند.
افزون بر این واقعیت كه رسانهها عقایدی نادرست دربارۀ اسلام جعل میكنند، رسانههای غربی همچنین در ارائۀ كلیشههای منفی از اسلام، همچون این ادعا كه همگی مسلمانان بنیادگرا هستند، نفوذ بسیار زیادی بر مخاطبان خود دارند. واژۀ بنیادگرا در واقع
واژهای است كه رسانهها آن را تفسیر میكنند. بنیادگرا در واقع یك مسلمان عادی را توصیف میكند كه از دین خود پیروی میكند. بنیادگرا به معنای یك نگرش، یك اقدام یا یك جنبش است كه یك ایدئولوژی، گروه یا دین میكوشد در باورهای بنیادین خود آن را ترویج كند. اعتقاد به خدای واحد (الله) و پیامبری حضرت محمد(ص) پنجبار نماز گزاردن در روز، روزه گرفتن
در ماه مبارك رمضان، زكات دادن به فقرا و حج گزاردن، باورهای بنیادین یك مسلمان هستند. بدین ترتیب همگی مسلمانان، اگر به مبانی دین خود اعتقاد داشته باشند، بنیادگرا خواهند بود.
هر چند رسانهها از گروههای مذهبی دل خوشی ندارند، بر بنیادگرایی اسلامی به شدت تاكید میكنند. در اكثر گزارشهای رسانهها كه در آنها از بنیادگرایی اسلامی سخن گفته میشود، مسلمانان معمولاً افراطی توصیف میشوند. این مسئله نشان میدهد كه رسانهها چقدر ناآگاه هستند؛ زیرا در اسلام هرگونه افراطگرایی به صراحت منع شده است. حضرت محمد(ص)
میفرمایند:
آنها كه [در عمل به دین خود] راه افراط بپویند، ملعون [خداوند] هستند.
رسانهها بیشتر اوقات، بنیادگرایان مسلمان را در حالی به تصویر میكشند كه در نماز در پیشگاه خداوند به سجده افتادهاند. برای نمونه در شمارۀ 4 اكتبر مجلۀ تایم، سربازان مسلمان در حالی كه با اسلحه نماز میخواندند، نشان داده شدند. در شرح زیر عكس آمده بود:
در نبرد بنیادگرایان، اسلحه و نماز با هم همراه هستند.
آن بخش از شرح عكس كه گزارشگران آن را حذف كردند یا بیان نكردند این بود كه سربازان مسلمان در میدان جنگ در افغانستان مشغول نماز خواندن بودند. در چنین وضعیتی عقل سلیم حكم میكند كه سربازان همواره مسلح باشند تا در صورت تهاجم ناگهانی دشمن بتوانند از خود دفاع كنند. این شرح عكس، نمونهای روشن از گزارشگری مغرضانه و نادرست رسانههاست.
تصور نادرست بزرگ دیگری كه وجود دارد، حقیقت چهاد یا جنگ مقدس در اسلام است. رسانهها عقاید جنگ و خشونت را به دین اسلام ارتباط دادهاند. از آن رو جهاد بیشتر اوقات در خبرها برجسته میشود كه رسانهها گمان میكنند جهاد، توجیهكنندۀ جنگ و خشونت در اسلام است.
خداوند متعال در قرآن مجید میفرماید:
به خاطر خداوند با كسانی بجنگید كه با شما میجنگند ولی نخست به آنها حمله نبرید. الله خداوند ستیزهجویی را دوست ندارد..
مسلمان، تنها برای دفاع از خود مجاز به استفاده از سلاح است. مسلمان حق دارد از جان و مال خود دفاع كند.
معنای لغوی جهاد، نبرد در راه خداوند، یا جنگ مقدس است. با وجود این، رسانههای غربی اغلب با اشاره به جهاد به عنوان جنگ مقدسی كه در آن مسلمانان بیهیچ دلیل و منطقی
بیدینان را به قتل میرسانند، از معنای آن سوءاستفاده میكنند. ولی واقعیت این است كه جهاد ممكن است به معنای اعمالی باشد كه مسلمان برای رضای خداوند انجام میدهند. رسانهها به ندرت در گزارشهای خود از این تعریف استفاده كردهاند. رسانهها جهاد را به شیوهای نادرست معرفی میكنند. رسانهها اغلب با هدف تبلیغ دیدگاههای منفی دربارۀ اسلام، به جهاد خارج از زمینۀ آن اشاره میكنند. دانشآموزی كه برای كسب نمرات عالی تلاش میكند، احترام گذاشتن به پدر و مادر، مادری كه فرزندی به دنیا میآورد، خوردن و حتی صرفاً خوابیدن، همگی را میتوان جهاد در نظر گرفت.
پیوند اسلام و خشونت تصور نادرست رایجی است كه در عامۀ مردم غرب شكل گرفته است. مثالی از این نوع تصور نادرست این است كه رسانهها و بعضی از مورخان غربی اغلب عنوان میكنند كه اسلام دینی است كه به ضرب شمشیر گسترش یافته است؛ به این معنا كه مسلمانان جهان را در نوردیدند و مردمان دیگر بلاد را وا داشتند كه یا اسلام را بپذیرند یا كشته شوند. اسلام با آگاه شدن مردم از تعالیم آن و گاه با جنگهای مقدس گسترش یافت ولی مسلمانان مردمان را با تهدید به مرگ به پذیرش اسلام وادار نكردند. از آنجا كه اكثریت مردم در آمریكا اطلاعات خود دربارۀ اسلام را تنها از رسانهها كسب میكنند، این عقیده نادرست را باور دارند. گزارشهای رسانهها دربارۀ رویدادهای عربی یا اسلامی، همچون جنگ خلیج [فارس] اغلب به غلط تعبیر شدهاند؛ رسانهها معمولاً دربارۀ پیشینۀ این رویدادهای اسلامی، كه آنها را گزارش میكنند، به مخاطبان خود اطلاعات نمیدهند.
رسانهها به ندرت بین دین اسلام و وقایع سیاسیای كه در بیشتر كشورهای اسلامی رخ میدهند، تمایر قائل میشوند. برای نمونه آنچه كه صدام حسین، رییسجمهور عراق در جنگ خلیج [فارس] انجام داد [تهاجم بیدلیل به مردمان دیگر كشورها، به ویژه مسلمانان] غیراسلامی و به كلی نادرست بود ولی باز هم رسانهها دربارۀ اسلام و اینكه مسلمانان مردمانی هستند كه جنون جنگ دارند، گزارش تهیه میكنند. هیتلر، مسیحی بود ولی آیا هر آنچه انجام داد با باورهای آیین مسیحیت سازگار بود. صدام هم به اصطلاح مسلمان است ولی هر آنچه انجام میدهد الزاماً از باورهای اسلامی سرچشمه نمیگیرد. بنابراین آشكارا میتوان دید كه گزارشهای رسانهها دربارۀ مسلمانانِ تشنۀ جنگ نادرست هستند. این عقیده كه اسلام و مسلمانان با واژههای اعراب و خاورمیانه پیوند دارند، در واقع گمراهكننده است. اعراب تنها 18% جمعیت مسلمانان سراسر جهان را تشكیل میدهند.
صرفنظر از این واقعیت كه رسانهها به سبب ناآگاهی از ماهیت دین اسلام، تصویر نادرستی از آن ارائه میكنند، این نكته را نیز در نظر باید داشت كه رسانهها سازمانهایی سودجو[3] هستند كه اغلب در پی ایجاد تصویری نادرست از واقعیت هستند. خبرهای جهان اسلام اغلب به نظر عامۀ مردم در ایالات متحده خبرهایی ناخوشایند هستند. اسلام اغلب به عنوان خطر یا تهدیدی برای غرب نشان داده شده است. این تصاویر منفی با اسلام مطابقت ندارند بلكه باورهای بخشهایی از یك جامعۀ خاص هستند. این بخشهای شاخص میتوانند تصاویری از اسلام ارائه كنند كه گاه دیدگاههای مردم را دربارۀ اسلام تحت تأثیر قرار میدهند بخش اعظم مشكلاتی كه در بازنماییهای ضعیف از اسلام مشاهده میشود، از ترجمههای نادرست، فقدان خبرگزاریهای توسعهیافتهای كه از شبكههای بینالمللی و گزارشگران بومی برخوردار باشند و گزارشهای مغرضانۀ بسیاری از گزارشگران غربی ناشی میشود.
بعضی از گزارشهای مغرضانه از حوادث ناخوشایندی سرچشمه میگیرند كه در گذشته در جهان اسلام روی دادهاند؛ همچون ربودن هواپیماها توسط فلسطینیها، اشغال سفارت ایالات متحده در تهران توسط دانشجویان، این واقعیت كه در بیشتر كشورهای اسلامی حكومتهایی دموكراتیك وجود ندارند و جنگ خلیج [فارس].
رسانهها از بیشتر این حوادث تفسیر و تصویری نادرست ارائه كردهاند. گاه رسانهها به سبب احساسات مغرضانهای كه نسبت به مسلمانان دارند، ناخواسته در اهمیت برخی مسایل اغراق میكنند. با وجود این بسیاری از تحولات مثبت در جهان اسلام به ندرت مورد توجه قرار میگیرند
بعضی از بازنماییهای نادرست از اسلام اغلب از بازنماییهای نادرست از برخی مسایل در كشورهای اسلامی همچون جهاد یا حقوق زن در اسلام ناشی میشوند. وسیم سجاد،[4]رییس سابق مجلس سنای پاكستان، وضعیت اسلام و رسانهها را چنین تبیین میكند:
در مطبوعات و رسانههای غرب از جهان اسلام تصویر نادرستی ارائه میشود. نه تنها در كشورهای اسلامی تنها معدودی خبرگزاری وجود دارد بلكه تعداد گزارشگران بیتجربه نیز مایه نگرانی است. بسیاری از گزارشگران، فرهنگ این كشورها را نمیشناسند و زبان آنها را نیز نمیدانند و در نتیجه مردمان این كشورها تنها به نخبگان غربزدۀ انگلیسی یا فرانسویزبان دسترسی دارند. از این رو بازنمایی آنها اغلب گزارشی مغرضانه از رویدادهای سیاسی و اجتماعی از منظر اقلیت حاكم در كشورهای اسلامی است.
پوشش نادرست رسانهها باعث شده است تا تصویر منفی از اسلام روزبهروز بیشتر در فرهنگ غرب ریشه بدواند.
رسانهها به ایجاد تصویری از اسلام برای مخاطبان ناآگاه كمك میكنند. تصاویر تلویزیونی، فیلمهای سینمایی، مجلات، رادیوها و داستانهای مصور روزنامهها كه پیامهای رسایی را در بین مخاطبان خود تبلیغ میكنند، باعث میشوند تا عامۀ مردم در غرب غالبا دربارۀ مسلمانان اطلاعات نادرستی دریافت كنند.
گزارشگران غربی اغلب عنوان میكنند كه مسلمانان تروریست هستند. تروریست بودن مسلمانان به تصویری رایج در نزد عامۀ مردم تبدیل میشود. ادوارد سعید[5] در كتاب پوشش خبری اسلام[6] در این باره صحبت میكند كه چگونه رسانهها و كارشناسان تعیین میكنند كه ما مردمان دیگر كشورهای جهان را چگونه ببینیم. او مینویسد:
واژۀ اسلام چنان كه امروزه مورد استفاده قرار میگیرد، ظاهراً یك امر بسیط است ولی در واقع هم افسانه است، هم یك برچسب ایدئولوژیك است و هم كمترین لقبی است كه به دینی به نام اسلام داده میشود. امروزه اسلام عبارت است از خبرهای به غایت تكاندهنده در جهان غرب. در طول چند سال گذشته، به ویژه از زمان وقوع حوادثی در ایران كه توجه اروپاییها و آمریكاییها را سخت به خود جلب كردند، رسانهها خبرهای مربوط به اسلام را پوشش دادهاند: آنها اسلام را به تصویر كشیدهاند، آن را توصیف كردهاند، آموزههایش را تعلیم دادهاند و بدین ترتیب آن را شناساندهاند ولی این پوشش كاملاً گمراهكننده است و بخش قابل توجهی از این پوشش فعالانه بر اطلاعاتی مبتنی هستند كه با واقعنگری بسیار فاصله دارند. در بسیاری موارد، اسلام نه تنها اشتباهات فاحش كه اظهاراتی دال بر قومپرستیِ بیحدوحصر، نفرت فرهنگی و حتی نژادی و خصومت عمیق و در عین حال متزلزل را مجاز ساخته است.
رسانههای غربی به جز ترسیم تصاویری نادرست دربارۀ اسلام، معمولاً اسلام را در مناقشات بین مسلمانان مورد تاكید قرار میدهند. این رسانهها به ندرت در مناقشات پیروان دیگر ادیان به دین آنها اشاره میكنند. برای نمونه در خبرها به جای اینكه بگویند پنج اسراییلی هدف اصابت گلولۀ پنج فلسطینی قرار گرفتند، عنوان میكنند پنج اسراییلی احتمالاً هدف اصابت گلوله قرار گرفتهاند ولی پنج مسلمان، آنها را مورد اصابت گلوله قرار دادند. ولی اگر مناقشه بر ضدمسلمانان باشد، رسانهها این كنش را معكوس میسازند و برای نمونه معمولاً در خبرها عنوان میشود صربها، بوسنیاییها را به قتل رساندند و به ندرت عنوان میكنند مسیحیان، مسلمانان را به قتل رساندند.
افزون بر بازنماییهای نادرست رسانهها دربارۀ مناقشات مسلمانان، حقوق زنان در اسلام، همچون پوشش زنان و آزادیهای زنان، موضوعات مهمی هستند كه رسانههای غربی اغلب آنها را خلط میكنند یا به غلط تفسیر میكنند. رسانهها اغلب اسلام را دینی مردسالار نشان میدهند كه در آن مردان مسلمان بر همگی گروههای مردم اقتدار كامل دارند. رسانهها اغلب عنوان میكنند كه در اسلام زنان مورد تبعیض قرار میگیرند و اینكه زنان هیچ قدرت یا اختیاری ندارند. ولی آنچه در این رسانهها عنوان میشود، مایۀ شگفتی است؛ زیرا حضرت محمد(ص)، یكی از بزرگترین مصلحان برای زنان بود. در واقع، شاید اسلام تنها دینی باشد كه رسماً حقوق زنان را تعلیم میدهد و راههایی برای حفاظت از آنها پیدا میكند. اگر اسلام به درستی پیاده شود، جامعۀ اسلامی بهترین نمونۀ یك جامعۀ برابر از نظر جنسیتی خواهد شد.
با گسترش اسلام، نقشهای سنتیای كه زنان پیش از اسلام ایفا میكردند جای خود را به نقشهای جدیدی دادند كه اسلام برای زنان معین كرده بود. اسلام به زنان اجازه داد تا از حق تحصیل علم و حق مشاركت در فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در جوامع خود برخوردار شوند. این مسئله، ترقی اجتماعی را در جوامع آنها موجب شد. زنان همچنین از حق رای دادن برخوردار شدند كه زنان آمریكایی تا سال 1919 از آن محروم بودند. حق به ارث بردن داراییها و به دست گرفتن مسئولیت اموال نیز به زنان اعطا شد. هر چند امروزه به سبب
سنتهای فرهنگی بیشتر این حقوق را از زنان مسلمان دریغ میكنند، نباید این مسئله را به اسلام ربط داد؛ زیرا این سنتهای غلط فرهنگی با اسلام ارتباط ندارند.
حجاب زنان مسلمان مفهوم دیگری است كه عموماً در غرب درك درستی از آن وجود ندارد. غربیها اغلب تصور میكنند حجاب، سنت سختگیرانهای است كه اسلام زنان را به رعایت آن ملزم میكند. غربیها اغلب عنوان میكنند كه زنان به سبب رعایت حجاب از آزادی و عزت بیبهرهاند ولی در واقع این حجاب به مصون ماندن زنان كمك و پاكدامنی آنها را حفظ میكند. برخلاف جوامع غربی كه هر ساله هزاران مورد تجاوز جنسی و آلودگی به ویروس ایدز در آنها مشاهده میشود، در جوامع اسلامی موارد تجاوز جنسی و آلودگی به ویروس ایدز بسیار اندك هستند ولی در برخی كشورها، همچون عربستان سعودی زنان را به پوشیدن عبا (چادرهای بلندی كه سر تا پا را میپوشاند) مجبور میكنند. در اسلام به این انواع افراطی پوشش هیچ اشارهای نشده است. اسلام زنان را ملزم میسازد كه برای مصونیت خودشان حجاب داشته باشند ولی اگر زنی نخواهد حجاب داشته باشد، مختار است و خودش میداند و خدای خودش. خداوند هر آنچه را كه در این دنیا و در آخرت برای چنین زنی مقدر بداند انجام خواهد داد.
در واقع زنان مسلمان باید از این حقوق بهرهمند باشند ولی رسانههای غربی اغلب این واقعیت را به مخاطبان خود نمیگویند. رسانهها همچنین این واقعیت را گزارش نمیكنند كه میزان بیسوادی در كشورهای اسلامی بالاست. این مسئله باعث میشود كه به چالش كشیدن مردسالاریِ فرهنگی برای زنان كه فرق سنتهای روستایی و قوانین واقعی اسلام را نمیدانند، عملاً ناممكن باشد.
اگر رسانههای غربی بدانند كه چگونه و چرا دولتها حقوق زنان را كه قرآن برایشان مسلم دانسته است، محدود كردهاند، شاید بتوانند مسایل زنان را در كشورهای اسلامی بهتر نشان بدهند. بیشتر كشورهای به اصطلاح اسلامی، (براساس آموزههای دین اسلام) از دین خود منحرف شدهاند كه در گزارشهای رسانهها باید به این مسئله پرداخته شود. ولی در عوض رسانهها به غلط زنان مسلمان را قربانیان دینی خشن و سوكوبگر به تصویر میكشند. در حالی كه رسانهها تصاویر منفی و تبعیضآمیز از زنان را بسیار برجسته میسازند، به مخاطبانشان یادآور نمیشوند كه در سه كشور اسلامی (بنگلادش، پاكستان و تركیه) سران دولت زن هستند. در مقابل، بیشتر كشورهای غربی همچون ایالات متحده كه كشورهای اسلامی را به سبب سركوب زنان محكوم میكنند، هرگز رییسجمهور مرد غیرسفیدپوست نداشتهاند، چه رسد به اینكه زن باشد.
دربارۀ حقوق زنان در اسلام باید گفت كه اسلام موضوع داغ دولتهای غربی نیز هست. قدرتهای غربی معمولاً به راحتی جنبشها یا دولتهای اسلامی را تحمل نمیكنند. یك دلیل مهم این است كه در یك دولت اسلامی، برخلاف دولتهای غربی، دین از سیاست جدا نیست. جودیت میلر[7] در كتاب خود با نام چالش اسلام افراطی عنوان میكند:
همگی كسانی كه به حقوق جهانی بشر، دولتهای دموكراتیك، تساهل سیاسی و صلح بین اعراب و اسراییلیها باور دارند، نمیتوانند از قدرت روز افزون جنبشهای مبارز اسلامی در بیشتر كشورهای خاورمیانه راضی باشند.
میلر معتقد است كه دولتهای غربی باید با این نوع جنبشهای اسلامی مقابله كنند. این گفته نشاندهندۀ دیدگاه یك غربی دربارۀ مقابلۀ غرب با جنبشهای اسلامی است.
ناظران اغلب عنوان میكنند كه هدف بنیادگرایی اسلامی به راه انداختن جنگ مقدس علیه غرب است. این ناظران معتقدند این عقیده كه رهبران اسلامی تنها میخواهند نارضایتیهای مشروع سیاسی رفع شود به كلی بیمعنی است. آنها تصور میكنند حتی نابودی اسراییل یا هر رژیم معارض دیگری در خاورمیانه تنها اشتهای بنیادگرایان اسلامی را بیشتر میكند. این تصورات، نادرست و نیز گمراهكننده هستند.
رسانههای غربی اغلب اسلام را تهدید، اسلام ستیزهجو یا اسلام بنیادگرا علیه غرب به تصویر میكشند. ادوارد سعید معتقد است كه:
امروزه به نظر عامۀ مردم در آمریكا و اروپا، اسلام، اخباری از نوع بسیار ناخوشایند است. رسانهها، دولت، استراتژیستهای جعرافیای سیاسی و كارشناسان دانشگاهی (هر چند در كل آنها در این فرهنگ در حاشیه قرار دارند) همگی همنوا با یكدیگر معتقدند كه اسلام، تهدیدی برای تمدن غربی است. حال این مسئله ابداً به مانند آن نیست كه بگوییم تنها كاریكاتورهای موهن یا نژادپرستانه از اسلام را باید در غرب سراغ گرفت... آنچه من میخواهم بگویم این است كه تصاویر منفی از اسلام در مقایسه با هر تصویر دیگری رواج بسیار بیشتری دارند و اینكه چنین تصاویری نه با آنچه كه اسلام هست... بلكه با آنچه كه بخشهای برجستۀ یك جامعۀ خاص میخواهند باشد، مطابقت دارند؛ این بخشها از قدرت و ارادۀ ترویج این تصویر خاص از اسلام برخوردارند و از این رو، این تصویر در مقایسه با دیگر تصاویر رواج و حضور بیشتری پیدا میكند
جان ال. اسپوسیتو[8] در كتاب تهدید اسلام: افسانه یا واقعیت این پرسش را مطرح میكند كه آیا اسلام تهدیدی برای غرب است. او به ما میگوید كه پاسخ این پرسش را باید در دیدگاههای غربیها پیدا كرد.
اسپوسیتو معتقد است كه اگر قدرتهای غرب همچنان زیر لوای یك ثبات واهی یا ناپایدار، از وضعیت ناعادلانۀ موجود در خاورمیانه دفاع كنند، اسلام یك تهدید خواهد بود.
ولی اگر قدرتهای غربی مشروعیت نارضایتیها در خاورمیانه را درك كنند، غرب و جنبشهای اسلامی در صلح و آرامش با یكدیگر كنار خواهند آمد.
با وجود این تاكید رسانهای در غرب و دیدگاههای برخی دولتهای غربی، اسلام در غرب
وجههای منفی خواهد داشت. رسانههای غربی در ایجاد این تصویر منفی از اسلام نقش زیادی
داشتهاند. این رسانهها اغلب تصویر نادرستی از اسلام ارائه و این دین و مظاهر آن را به اشتباه تبیین میكنند. گاه به نظر میرسد كه رسانهها علیه اسلام سوگیری داشته باشند. وقتی رسانهها تصویر اسلام را تحریف میكنند، عامۀ مردم معمولاً آن را باور میكنند؛ زیرا رسانهها منبع اصلی اطلاعاتی هستند كه عامۀ مردم از اسلام كسب میكنند. این غفلت كه رسانهها مدام به آن دامن میزنند، باعث میشود تا غربیها تصوراتی قالبی از اسلام پیدا كنند و كلیه مسلمانان و اعراب را یكسان تصور كنند.
غربیها بیشتر اوقات اسلام را بنیادگرا، افراطی یا تبعیضآمیز تلقی میكنند ولی رسانهها به علت احساسات مغرضانه و گاه برحسب تصادف به سبب ناآگاهی، تعمداً همگی این واژهها را دستكاری میكنند تا تصویری منفی از اسلام ارائه كنند. واقعیت این است كه اسلام، دینی صلحطلب و عادل است كه واقعیت ماهیت آن بیشتر اوقات با گزارشهای رسانهها همخوانی ندارد. با گسترش روزافزون اسلام در غرب، غربیها سرانجام به حقیقت اسلام پی خواهند برد و متوجه خواهند شد كه این كلیشههای منفی نادرست هستند. این احتمال وجود دارد كه اسلام به یكی از بزرگترین ادیان در ایالات متحده تبدیل شود. وقتی انسانهای بیشتری به پیروی از اسلام روی آورند، رسانهها به تدریج این دین را خواهند شناخت و درك خواهند كرد و به شیوههایی مثبت دربارۀ آن گزارش ارائه خواهند كرد. اگر غربیها از اسلام آگاه شوند، احتمالاً یاد خواهند گرفت كه آن را بپذیرند. نویسنده:باصل آكل
برگردان: سیدرضا حسینی
منبع: ماهنامه رواق هنر و اندیشه ،شماره بیست و پنجم و بیست و ششم
كلیشهها و برداشتهای نادرست رسانهها از اسلام در تعصب و ناآگاهی ریشه دارند.
اسلام دینی است كه با بیشترین سرعت در غرب رو به گسترش است. با وجود این، كلیشهها و برداشتهای نادرست فراوانی دربارۀ اسلام در غرب وجود دارند كه مسبب آنها رسانهها، تعصب و ناآگاهی است. اسلام را اغلب دینی افراطی، تروریست یا بنیادگرا میشناسند. بسیاری از غربیها از اسلام انزجار دارند و نمیخواهند تعالیم راستین آن را بپذیرند. در بسیاری موارد، گزارشهای رسانهها دربارۀ اسلام نادرست هستند كه علت آن ناآگاهی است. این مسئله یكی از دلایل انزجار غرب از اسلام است. برخلاف تصور بسیاری از غربیها، اسلام دینی صلحطلب است كه هیچ نوع جنگ بیمورد یا اقدام تروریستی را تشویق نمیكند.
كلیشههایی كه دربارۀ اسلام وجود دارند به تازگی در فرهنگ غرب مطرح نشدهاند. این مشكلات از همان صدر اسلام وجود داشتهاند. اسلام و مسیحیت در سدۀ 1100 در جنگهای
صلیبی درگیر بودند و امپراتوریهای عثمانی و مغربی سالها بر بخشی از اروپا سیطره داشتند. اسلام به سرعت در غرب گسترش یافت و به تدریج موقعیت كلیسای مسیحی و طبقۀ حاكم را مورد تهدید قرار داد و سپس نخبگان غربی و عمدتاً دولتها و كلیساها به ارائۀ تصاویر منفی از اسلام پرداختند. در نتیجه نه تنها جنگهایی علیه اسلام در گرفت، بلكه با هدف حصول اطمینان از اینكه هیچكس در غرب به اسلام نخواهد گروید یا از این دین طرفداری نخواهد كرد، یك جنگ لفظی را علیه اسلام آغاز كردند. چنین اقدامات و احساساتی كه مدتها پیش در غرب رواج داشته است، ظاهراً امروزه نیز هنوز در غرب مطرح هستند.
امروزه غرب، كه از تاریخ اسلام شناختی اندك دارد یا اساساً از تاریخ اسلام چیزی
نمیداند، دشمنی جدید را شناسایی كرده است؛ یك اهریمن جدید كه جایگزین تهدید سرخ جنگ سرد شده است، یعنی اسلام افراطی. این اسلام افراطی، كه در اندیشۀ غربی كلیشهای رایج است، مسلمانان را بنیادگرا یا تروریستهایی بالقوه به تصویر میكشد. برخی از این عقایدی را كه غربیها دربارۀ اسلام دارند، رسانههای همگانی غرب ایجاد كردهاند. گزارشگرانی كه خبرهای جهان اسلام را پوشش میدهند از این جهان اطلاعاتی بسیار اندك دارند. از این رو، رسانهها تصویری تحریفشده از اسلام ترسیم میكنند كه فرهنگ غربی آن را میپذیرد.
عامل مهمی كه در ارائۀ تصویری كلیشهای از اسلام در غرب نقش دارد، بیمبالاتی رسانهها در انتخاب واژههایی است كه در توصیف مسلمانان به كار میروند. افراطی یا تروریست از جمله نامهایی هستند كه معمولاً در خبرهای مربوط به مسلمانان شنیده یا دیده میشوند. این واژهها گمراهكننده و عمدتاً ضداسلامی هستند. رسانهها به ندرت از واژههایی خنثی چون احیاگر[1] یا ترقیخواهان[2] استفاده میكنند.
رسانههای غربی همچنین این عقیده را جعل میكنند كه مسلمانان در حال بازگشت به اسلام هستند. این عقیده در بیشتر موارد درست نیست؛ زیرا بیشتر مسلمانان اساساً از اسلام روی برنگرداندهاند. اسلام همیشه بخش مهمی از زندگی آنها بوده است. این عقیده را به
شیوهای درستتر و منصفانهتر میتوان این گونه بیان كرد كه اسلام دارد احیا میشود و
روزبهروز نفوذ بیشتری بر همگان پیدا میكند.
افزون بر این واقعیت كه رسانهها عقایدی نادرست دربارۀ اسلام جعل میكنند، رسانههای غربی همچنین در ارائۀ كلیشههای منفی از اسلام، همچون این ادعا كه همگی مسلمانان بنیادگرا هستند، نفوذ بسیار زیادی بر مخاطبان خود دارند. واژۀ بنیادگرا در واقع
واژهای است كه رسانهها آن را تفسیر میكنند. بنیادگرا در واقع یك مسلمان عادی را توصیف میكند كه از دین خود پیروی میكند. بنیادگرا به معنای یك نگرش، یك اقدام یا یك جنبش است كه یك ایدئولوژی، گروه یا دین میكوشد در باورهای بنیادین خود آن را ترویج كند. اعتقاد به خدای واحد (الله) و پیامبری حضرت محمد(ص) پنجبار نماز گزاردن در روز، روزه گرفتن
در ماه مبارك رمضان، زكات دادن به فقرا و حج گزاردن، باورهای بنیادین یك مسلمان هستند. بدین ترتیب همگی مسلمانان، اگر به مبانی دین خود اعتقاد داشته باشند، بنیادگرا خواهند بود.
هر چند رسانهها از گروههای مذهبی دل خوشی ندارند، بر بنیادگرایی اسلامی به شدت تاكید میكنند. در اكثر گزارشهای رسانهها كه در آنها از بنیادگرایی اسلامی سخن گفته میشود، مسلمانان معمولاً افراطی توصیف میشوند. این مسئله نشان میدهد كه رسانهها چقدر ناآگاه هستند؛ زیرا در اسلام هرگونه افراطگرایی به صراحت منع شده است. حضرت محمد(ص)
میفرمایند:
آنها كه [در عمل به دین خود] راه افراط بپویند، ملعون [خداوند] هستند.
رسانهها بیشتر اوقات، بنیادگرایان مسلمان را در حالی به تصویر میكشند كه در نماز در پیشگاه خداوند به سجده افتادهاند. برای نمونه در شمارۀ 4 اكتبر مجلۀ تایم، سربازان مسلمان در حالی كه با اسلحه نماز میخواندند، نشان داده شدند. در شرح زیر عكس آمده بود:
در نبرد بنیادگرایان، اسلحه و نماز با هم همراه هستند.
آن بخش از شرح عكس كه گزارشگران آن را حذف كردند یا بیان نكردند این بود كه سربازان مسلمان در میدان جنگ در افغانستان مشغول نماز خواندن بودند. در چنین وضعیتی عقل سلیم حكم میكند كه سربازان همواره مسلح باشند تا در صورت تهاجم ناگهانی دشمن بتوانند از خود دفاع كنند. این شرح عكس، نمونهای روشن از گزارشگری مغرضانه و نادرست رسانههاست.
تصور نادرست بزرگ دیگری كه وجود دارد، حقیقت چهاد یا جنگ مقدس در اسلام است. رسانهها عقاید جنگ و خشونت را به دین اسلام ارتباط دادهاند. از آن رو جهاد بیشتر اوقات در خبرها برجسته میشود كه رسانهها گمان میكنند جهاد، توجیهكنندۀ جنگ و خشونت در اسلام است.
خداوند متعال در قرآن مجید میفرماید:
به خاطر خداوند با كسانی بجنگید كه با شما میجنگند ولی نخست به آنها حمله نبرید. الله خداوند ستیزهجویی را دوست ندارد..
مسلمان، تنها برای دفاع از خود مجاز به استفاده از سلاح است. مسلمان حق دارد از جان و مال خود دفاع كند.
معنای لغوی جهاد، نبرد در راه خداوند، یا جنگ مقدس است. با وجود این، رسانههای غربی اغلب با اشاره به جهاد به عنوان جنگ مقدسی كه در آن مسلمانان بیهیچ دلیل و منطقی
بیدینان را به قتل میرسانند، از معنای آن سوءاستفاده میكنند. ولی واقعیت این است كه جهاد ممكن است به معنای اعمالی باشد كه مسلمان برای رضای خداوند انجام میدهند. رسانهها به ندرت در گزارشهای خود از این تعریف استفاده كردهاند. رسانهها جهاد را به شیوهای نادرست معرفی میكنند. رسانهها اغلب با هدف تبلیغ دیدگاههای منفی دربارۀ اسلام، به جهاد خارج از زمینۀ آن اشاره میكنند. دانشآموزی كه برای كسب نمرات عالی تلاش میكند، احترام گذاشتن به پدر و مادر، مادری كه فرزندی به دنیا میآورد، خوردن و حتی صرفاً خوابیدن، همگی را میتوان جهاد در نظر گرفت.
پیوند اسلام و خشونت تصور نادرست رایجی است كه در عامۀ مردم غرب شكل گرفته است. مثالی از این نوع تصور نادرست این است كه رسانهها و بعضی از مورخان غربی اغلب عنوان میكنند كه اسلام دینی است كه به ضرب شمشیر گسترش یافته است؛ به این معنا كه مسلمانان جهان را در نوردیدند و مردمان دیگر بلاد را وا داشتند كه یا اسلام را بپذیرند یا كشته شوند. اسلام با آگاه شدن مردم از تعالیم آن و گاه با جنگهای مقدس گسترش یافت ولی مسلمانان مردمان را با تهدید به مرگ به پذیرش اسلام وادار نكردند. از آنجا كه اكثریت مردم در آمریكا اطلاعات خود دربارۀ اسلام را تنها از رسانهها كسب میكنند، این عقیده نادرست را باور دارند. گزارشهای رسانهها دربارۀ رویدادهای عربی یا اسلامی، همچون جنگ خلیج [فارس] اغلب به غلط تعبیر شدهاند؛ رسانهها معمولاً دربارۀ پیشینۀ این رویدادهای اسلامی، كه آنها را گزارش میكنند، به مخاطبان خود اطلاعات نمیدهند.
رسانهها به ندرت بین دین اسلام و وقایع سیاسیای كه در بیشتر كشورهای اسلامی رخ میدهند، تمایر قائل میشوند. برای نمونه آنچه كه صدام حسین، رییسجمهور عراق در جنگ خلیج [فارس] انجام داد [تهاجم بیدلیل به مردمان دیگر كشورها، به ویژه مسلمانان] غیراسلامی و به كلی نادرست بود ولی باز هم رسانهها دربارۀ اسلام و اینكه مسلمانان مردمانی هستند كه جنون جنگ دارند، گزارش تهیه میكنند. هیتلر، مسیحی بود ولی آیا هر آنچه انجام داد با باورهای آیین مسیحیت سازگار بود. صدام هم به اصطلاح مسلمان است ولی هر آنچه انجام میدهد الزاماً از باورهای اسلامی سرچشمه نمیگیرد. بنابراین آشكارا میتوان دید كه گزارشهای رسانهها دربارۀ مسلمانانِ تشنۀ جنگ نادرست هستند. این عقیده كه اسلام و مسلمانان با واژههای اعراب و خاورمیانه پیوند دارند، در واقع گمراهكننده است. اعراب تنها 18% جمعیت مسلمانان سراسر جهان را تشكیل میدهند.
صرفنظر از این واقعیت كه رسانهها به سبب ناآگاهی از ماهیت دین اسلام، تصویر نادرستی از آن ارائه میكنند، این نكته را نیز در نظر باید داشت كه رسانهها سازمانهایی سودجو[3] هستند كه اغلب در پی ایجاد تصویری نادرست از واقعیت هستند. خبرهای جهان اسلام اغلب به نظر عامۀ مردم در ایالات متحده خبرهایی ناخوشایند هستند. اسلام اغلب به عنوان خطر یا تهدیدی برای غرب نشان داده شده است. این تصاویر منفی با اسلام مطابقت ندارند بلكه باورهای بخشهایی از یك جامعۀ خاص هستند. این بخشهای شاخص میتوانند تصاویری از اسلام ارائه كنند كه گاه دیدگاههای مردم را دربارۀ اسلام تحت تأثیر قرار میدهند بخش اعظم مشكلاتی كه در بازنماییهای ضعیف از اسلام مشاهده میشود، از ترجمههای نادرست، فقدان خبرگزاریهای توسعهیافتهای كه از شبكههای بینالمللی و گزارشگران بومی برخوردار باشند و گزارشهای مغرضانۀ بسیاری از گزارشگران غربی ناشی میشود.
بعضی از گزارشهای مغرضانه از حوادث ناخوشایندی سرچشمه میگیرند كه در گذشته در جهان اسلام روی دادهاند؛ همچون ربودن هواپیماها توسط فلسطینیها، اشغال سفارت ایالات متحده در تهران توسط دانشجویان، این واقعیت كه در بیشتر كشورهای اسلامی حكومتهایی دموكراتیك وجود ندارند و جنگ خلیج [فارس].
رسانهها از بیشتر این حوادث تفسیر و تصویری نادرست ارائه كردهاند. گاه رسانهها به سبب احساسات مغرضانهای كه نسبت به مسلمانان دارند، ناخواسته در اهمیت برخی مسایل اغراق میكنند. با وجود این بسیاری از تحولات مثبت در جهان اسلام به ندرت مورد توجه قرار میگیرند
بعضی از بازنماییهای نادرست از اسلام اغلب از بازنماییهای نادرست از برخی مسایل در كشورهای اسلامی همچون جهاد یا حقوق زن در اسلام ناشی میشوند. وسیم سجاد،[4]رییس سابق مجلس سنای پاكستان، وضعیت اسلام و رسانهها را چنین تبیین میكند:
در مطبوعات و رسانههای غرب از جهان اسلام تصویر نادرستی ارائه میشود. نه تنها در كشورهای اسلامی تنها معدودی خبرگزاری وجود دارد بلكه تعداد گزارشگران بیتجربه نیز مایه نگرانی است. بسیاری از گزارشگران، فرهنگ این كشورها را نمیشناسند و زبان آنها را نیز نمیدانند و در نتیجه مردمان این كشورها تنها به نخبگان غربزدۀ انگلیسی یا فرانسویزبان دسترسی دارند. از این رو بازنمایی آنها اغلب گزارشی مغرضانه از رویدادهای سیاسی و اجتماعی از منظر اقلیت حاكم در كشورهای اسلامی است.
پوشش نادرست رسانهها باعث شده است تا تصویر منفی از اسلام روزبهروز بیشتر در فرهنگ غرب ریشه بدواند.
رسانهها به ایجاد تصویری از اسلام برای مخاطبان ناآگاه كمك میكنند. تصاویر تلویزیونی، فیلمهای سینمایی، مجلات، رادیوها و داستانهای مصور روزنامهها كه پیامهای رسایی را در بین مخاطبان خود تبلیغ میكنند، باعث میشوند تا عامۀ مردم در غرب غالبا دربارۀ مسلمانان اطلاعات نادرستی دریافت كنند.
گزارشگران غربی اغلب عنوان میكنند كه مسلمانان تروریست هستند. تروریست بودن مسلمانان به تصویری رایج در نزد عامۀ مردم تبدیل میشود. ادوارد سعید[5] در كتاب پوشش خبری اسلام[6] در این باره صحبت میكند كه چگونه رسانهها و كارشناسان تعیین میكنند كه ما مردمان دیگر كشورهای جهان را چگونه ببینیم. او مینویسد:
واژۀ اسلام چنان كه امروزه مورد استفاده قرار میگیرد، ظاهراً یك امر بسیط است ولی در واقع هم افسانه است، هم یك برچسب ایدئولوژیك است و هم كمترین لقبی است كه به دینی به نام اسلام داده میشود. امروزه اسلام عبارت است از خبرهای به غایت تكاندهنده در جهان غرب. در طول چند سال گذشته، به ویژه از زمان وقوع حوادثی در ایران كه توجه اروپاییها و آمریكاییها را سخت به خود جلب كردند، رسانهها خبرهای مربوط به اسلام را پوشش دادهاند: آنها اسلام را به تصویر كشیدهاند، آن را توصیف كردهاند، آموزههایش را تعلیم دادهاند و بدین ترتیب آن را شناساندهاند ولی این پوشش كاملاً گمراهكننده است و بخش قابل توجهی از این پوشش فعالانه بر اطلاعاتی مبتنی هستند كه با واقعنگری بسیار فاصله دارند. در بسیاری موارد، اسلام نه تنها اشتباهات فاحش كه اظهاراتی دال بر قومپرستیِ بیحدوحصر، نفرت فرهنگی و حتی نژادی و خصومت عمیق و در عین حال متزلزل را مجاز ساخته است.
رسانههای غربی به جز ترسیم تصاویری نادرست دربارۀ اسلام، معمولاً اسلام را در مناقشات بین مسلمانان مورد تاكید قرار میدهند. این رسانهها به ندرت در مناقشات پیروان دیگر ادیان به دین آنها اشاره میكنند. برای نمونه در خبرها به جای اینكه بگویند پنج اسراییلی هدف اصابت گلولۀ پنج فلسطینی قرار گرفتند، عنوان میكنند پنج اسراییلی احتمالاً هدف اصابت گلوله قرار گرفتهاند ولی پنج مسلمان، آنها را مورد اصابت گلوله قرار دادند. ولی اگر مناقشه بر ضدمسلمانان باشد، رسانهها این كنش را معكوس میسازند و برای نمونه معمولاً در خبرها عنوان میشود صربها، بوسنیاییها را به قتل رساندند و به ندرت عنوان میكنند مسیحیان، مسلمانان را به قتل رساندند.
افزون بر بازنماییهای نادرست رسانهها دربارۀ مناقشات مسلمانان، حقوق زنان در اسلام، همچون پوشش زنان و آزادیهای زنان، موضوعات مهمی هستند كه رسانههای غربی اغلب آنها را خلط میكنند یا به غلط تفسیر میكنند. رسانهها اغلب اسلام را دینی مردسالار نشان میدهند كه در آن مردان مسلمان بر همگی گروههای مردم اقتدار كامل دارند. رسانهها اغلب عنوان میكنند كه در اسلام زنان مورد تبعیض قرار میگیرند و اینكه زنان هیچ قدرت یا اختیاری ندارند. ولی آنچه در این رسانهها عنوان میشود، مایۀ شگفتی است؛ زیرا حضرت محمد(ص)، یكی از بزرگترین مصلحان برای زنان بود. در واقع، شاید اسلام تنها دینی باشد كه رسماً حقوق زنان را تعلیم میدهد و راههایی برای حفاظت از آنها پیدا میكند. اگر اسلام به درستی پیاده شود، جامعۀ اسلامی بهترین نمونۀ یك جامعۀ برابر از نظر جنسیتی خواهد شد.
با گسترش اسلام، نقشهای سنتیای كه زنان پیش از اسلام ایفا میكردند جای خود را به نقشهای جدیدی دادند كه اسلام برای زنان معین كرده بود. اسلام به زنان اجازه داد تا از حق تحصیل علم و حق مشاركت در فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در جوامع خود برخوردار شوند. این مسئله، ترقی اجتماعی را در جوامع آنها موجب شد. زنان همچنین از حق رای دادن برخوردار شدند كه زنان آمریكایی تا سال 1919 از آن محروم بودند. حق به ارث بردن داراییها و به دست گرفتن مسئولیت اموال نیز به زنان اعطا شد. هر چند امروزه به سبب
سنتهای فرهنگی بیشتر این حقوق را از زنان مسلمان دریغ میكنند، نباید این مسئله را به اسلام ربط داد؛ زیرا این سنتهای غلط فرهنگی با اسلام ارتباط ندارند.
حجاب زنان مسلمان مفهوم دیگری است كه عموماً در غرب درك درستی از آن وجود ندارد. غربیها اغلب تصور میكنند حجاب، سنت سختگیرانهای است كه اسلام زنان را به رعایت آن ملزم میكند. غربیها اغلب عنوان میكنند كه زنان به سبب رعایت حجاب از آزادی و عزت بیبهرهاند ولی در واقع این حجاب به مصون ماندن زنان كمك و پاكدامنی آنها را حفظ میكند. برخلاف جوامع غربی كه هر ساله هزاران مورد تجاوز جنسی و آلودگی به ویروس ایدز در آنها مشاهده میشود، در جوامع اسلامی موارد تجاوز جنسی و آلودگی به ویروس ایدز بسیار اندك هستند ولی در برخی كشورها، همچون عربستان سعودی زنان را به پوشیدن عبا (چادرهای بلندی كه سر تا پا را میپوشاند) مجبور میكنند. در اسلام به این انواع افراطی پوشش هیچ اشارهای نشده است. اسلام زنان را ملزم میسازد كه برای مصونیت خودشان حجاب داشته باشند ولی اگر زنی نخواهد حجاب داشته باشد، مختار است و خودش میداند و خدای خودش. خداوند هر آنچه را كه در این دنیا و در آخرت برای چنین زنی مقدر بداند انجام خواهد داد.
در واقع زنان مسلمان باید از این حقوق بهرهمند باشند ولی رسانههای غربی اغلب این واقعیت را به مخاطبان خود نمیگویند. رسانهها همچنین این واقعیت را گزارش نمیكنند كه میزان بیسوادی در كشورهای اسلامی بالاست. این مسئله باعث میشود كه به چالش كشیدن مردسالاریِ فرهنگی برای زنان كه فرق سنتهای روستایی و قوانین واقعی اسلام را نمیدانند، عملاً ناممكن باشد.
اگر رسانههای غربی بدانند كه چگونه و چرا دولتها حقوق زنان را كه قرآن برایشان مسلم دانسته است، محدود كردهاند، شاید بتوانند مسایل زنان را در كشورهای اسلامی بهتر نشان بدهند. بیشتر كشورهای به اصطلاح اسلامی، (براساس آموزههای دین اسلام) از دین خود منحرف شدهاند كه در گزارشهای رسانهها باید به این مسئله پرداخته شود. ولی در عوض رسانهها به غلط زنان مسلمان را قربانیان دینی خشن و سوكوبگر به تصویر میكشند. در حالی كه رسانهها تصاویر منفی و تبعیضآمیز از زنان را بسیار برجسته میسازند، به مخاطبانشان یادآور نمیشوند كه در سه كشور اسلامی (بنگلادش، پاكستان و تركیه) سران دولت زن هستند. در مقابل، بیشتر كشورهای غربی همچون ایالات متحده كه كشورهای اسلامی را به سبب سركوب زنان محكوم میكنند، هرگز رییسجمهور مرد غیرسفیدپوست نداشتهاند، چه رسد به اینكه زن باشد.
دربارۀ حقوق زنان در اسلام باید گفت كه اسلام موضوع داغ دولتهای غربی نیز هست. قدرتهای غربی معمولاً به راحتی جنبشها یا دولتهای اسلامی را تحمل نمیكنند. یك دلیل مهم این است كه در یك دولت اسلامی، برخلاف دولتهای غربی، دین از سیاست جدا نیست. جودیت میلر[7] در كتاب خود با نام چالش اسلام افراطی عنوان میكند:
همگی كسانی كه به حقوق جهانی بشر، دولتهای دموكراتیك، تساهل سیاسی و صلح بین اعراب و اسراییلیها باور دارند، نمیتوانند از قدرت روز افزون جنبشهای مبارز اسلامی در بیشتر كشورهای خاورمیانه راضی باشند.
میلر معتقد است كه دولتهای غربی باید با این نوع جنبشهای اسلامی مقابله كنند. این گفته نشاندهندۀ دیدگاه یك غربی دربارۀ مقابلۀ غرب با جنبشهای اسلامی است.
ناظران اغلب عنوان میكنند كه هدف بنیادگرایی اسلامی به راه انداختن جنگ مقدس علیه غرب است. این ناظران معتقدند این عقیده كه رهبران اسلامی تنها میخواهند نارضایتیهای مشروع سیاسی رفع شود به كلی بیمعنی است. آنها تصور میكنند حتی نابودی اسراییل یا هر رژیم معارض دیگری در خاورمیانه تنها اشتهای بنیادگرایان اسلامی را بیشتر میكند. این تصورات، نادرست و نیز گمراهكننده هستند.
رسانههای غربی اغلب اسلام را تهدید، اسلام ستیزهجو یا اسلام بنیادگرا علیه غرب به تصویر میكشند. ادوارد سعید معتقد است كه:
امروزه به نظر عامۀ مردم در آمریكا و اروپا، اسلام، اخباری از نوع بسیار ناخوشایند است. رسانهها، دولت، استراتژیستهای جعرافیای سیاسی و كارشناسان دانشگاهی (هر چند در كل آنها در این فرهنگ در حاشیه قرار دارند) همگی همنوا با یكدیگر معتقدند كه اسلام، تهدیدی برای تمدن غربی است. حال این مسئله ابداً به مانند آن نیست كه بگوییم تنها كاریكاتورهای موهن یا نژادپرستانه از اسلام را باید در غرب سراغ گرفت... آنچه من میخواهم بگویم این است كه تصاویر منفی از اسلام در مقایسه با هر تصویر دیگری رواج بسیار بیشتری دارند و اینكه چنین تصاویری نه با آنچه كه اسلام هست... بلكه با آنچه كه بخشهای برجستۀ یك جامعۀ خاص میخواهند باشد، مطابقت دارند؛ این بخشها از قدرت و ارادۀ ترویج این تصویر خاص از اسلام برخوردارند و از این رو، این تصویر در مقایسه با دیگر تصاویر رواج و حضور بیشتری پیدا میكند
جان ال. اسپوسیتو[8] در كتاب تهدید اسلام: افسانه یا واقعیت این پرسش را مطرح میكند كه آیا اسلام تهدیدی برای غرب است. او به ما میگوید كه پاسخ این پرسش را باید در دیدگاههای غربیها پیدا كرد.
اسپوسیتو معتقد است كه اگر قدرتهای غرب همچنان زیر لوای یك ثبات واهی یا ناپایدار، از وضعیت ناعادلانۀ موجود در خاورمیانه دفاع كنند، اسلام یك تهدید خواهد بود.
ولی اگر قدرتهای غربی مشروعیت نارضایتیها در خاورمیانه را درك كنند، غرب و جنبشهای اسلامی در صلح و آرامش با یكدیگر كنار خواهند آمد.
با وجود این تاكید رسانهای در غرب و دیدگاههای برخی دولتهای غربی، اسلام در غرب
وجههای منفی خواهد داشت. رسانههای غربی در ایجاد این تصویر منفی از اسلام نقش زیادی
داشتهاند. این رسانهها اغلب تصویر نادرستی از اسلام ارائه و این دین و مظاهر آن را به اشتباه تبیین میكنند. گاه به نظر میرسد كه رسانهها علیه اسلام سوگیری داشته باشند. وقتی رسانهها تصویر اسلام را تحریف میكنند، عامۀ مردم معمولاً آن را باور میكنند؛ زیرا رسانهها منبع اصلی اطلاعاتی هستند كه عامۀ مردم از اسلام كسب میكنند. این غفلت كه رسانهها مدام به آن دامن میزنند، باعث میشود تا غربیها تصوراتی قالبی از اسلام پیدا كنند و كلیه مسلمانان و اعراب را یكسان تصور كنند.
غربیها بیشتر اوقات اسلام را بنیادگرا، افراطی یا تبعیضآمیز تلقی میكنند ولی رسانهها به علت احساسات مغرضانه و گاه برحسب تصادف به سبب ناآگاهی، تعمداً همگی این واژهها را دستكاری میكنند تا تصویری منفی از اسلام ارائه كنند. واقعیت این است كه اسلام، دینی صلحطلب و عادل است كه واقعیت ماهیت آن بیشتر اوقات با گزارشهای رسانهها همخوانی ندارد. با گسترش روزافزون اسلام در غرب، غربیها سرانجام به حقیقت اسلام پی خواهند برد و متوجه خواهند شد كه این كلیشههای منفی نادرست هستند. این احتمال وجود دارد كه اسلام به یكی از بزرگترین ادیان در ایالات متحده تبدیل شود. وقتی انسانهای بیشتری به پیروی از اسلام روی آورند، رسانهها به تدریج این دین را خواهند شناخت و درك خواهند كرد و به شیوههایی مثبت دربارۀ آن گزارش ارائه خواهند كرد. اگر غربیها از اسلام آگاه شوند، احتمالاً یاد خواهند گرفت كه آن را بپذیرند. نویسنده:باصل آكل
برگردان: سیدرضا حسینی
منبع: ماهنامه رواق هنر و اندیشه ،شماره بیست و پنجم و بیست و ششم