در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
دوشنبه

۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۰

۱۹:۳۰:۰۰
45079

دانشجویان اهل معنویت و رسانه‌های غیردینی

این رساله بینشی را دربارۀ درک این نکته عرضه می‌کند که چگونه پیام‌های رسانه‌ای و معنویت فردی می‌توانند با هم ترکیب شده و معانی یگانه و بی‌همتایی خلق کنند.

این رساله بینشی را دربارۀ درک این نکته عرضه می‌کند که چگونه پیام‌های رسانه‌ای و معنویت فردی می‌توانند با هم ترکیب شده و معانی یگانه و بی‌همتایی خلق کنند. این رساله از خلال گفت‌وگو با 19 دانشجوی دانشگاهی به بررسی این امر می‌پردازد که چگونه بعضی افراد با توسل به محتوای رسانه‌های غیردینی، به کاربردها و برداشت‌های معنوی از آن دست می‌یابند.

با کدبندی و تجزیه و تحلیل متن گفت‌وگوها، شش مقولة گوناگون از کاربردهای معنوی شناسایی شد:

1. رشد، تعمق و تصمیم‌گیری؛

2. آموزش و اوانجلیسم؛

3. خلق استعاره؛

4. تقویت باورهای موجود؛

5. خودشناسی؛

6. سرگرمی و دوست‌یابی.

برای انجام این بررسی، انواع دست‌مایه‌های غیردینی در زمینة فیلم و برنامه‌های تلویزیونی در اختیار دانشجویان قرار داده شد.

بعضی وقت‌ها این تعبیر مطرح می‌شود که دین و رسانه در دو سپهر جداگانه ـ و معمولأ در رقابت با یکدیگر ـ عمل می‌کنند. این دیدگاه را انتشار کتاب‌هایی که در عنوان آن‌ها عبارت در برابر قرار دارد، تقویت می‌کند؛ نظیر کتاب هالیوود در برابر آمریکا (مدود، 1992) یا دین در برابر تلویزیون (نیومن، 1996).

تفکر دربارۀ دین و رسانه‌ها به این شکل در سطح خاصی بی‌مناسبت هم نیست، چون به این ترتیب راحت‌تر می‌توان دید که بخش عمدة محتوای چنین رسانه‌هایی در تضاد با بسیاری از مبانی اولیه ارزش‌های دینی قرار دارند و رسانه‌ها بعضی اوقات با تفکر دینی خصومتی بارز نشان می‌دهند. ولی این رویکرد یک جور تفکر مبتنی بر ثنویت با خود همراه می‌آورد که این تفکر در نهایت درک ما را از این‌که پیام‌های مندرج در رسانه‌ها عملأ چگونه دریافت و سپس درک می‌شوند، محدود خواهد کرد (استیوارت، 2001). همان طور که هوور (2001) نشان داده است، امروزه بسیاری از کسانی معتقد به معنویت هستند که از نهادهای سنتی و خود دین سنتی فاصله گرفته‌اند و مستقل عمل می‌کنند. از نظر این افراد، درک دینی معمولأ با انواع متفاوتی از پیام‌های رسانه‌ای تجربه می‌شود. بنابراین، دین و رسانه‌ها را در واقع باید به عنوان عناصری که با هم و در یک فضای متافیزیک یگانه و محدود به خود عمل می‌کنند، در نظر گرفت. به دین و رسانه‌ها نباید به صورت دو قطب مخالف همدیگر نگریست؛ رابطۀ این دو بیشتر بر اساس هم‌زیستی است، رابطه‌ای که می‌تواند به این صورت ادراک شود که فرد، مهم‌تر از هر چیز دیگری، چگونه پیام رسانه‌ها را درک و تجربه می‌کند، نه این‌که آن پیام در اساس چه بوده و چگونه عرضه شده است ولی مشاهدۀ این رابطه از این منظر، پدیدۀ نسبتأ تازه‌ای است. در نتیجه، لازم است به خوبی و به طور کامل درک کنیم که فصل مشترک دین و رسانه در کجاهاست. این رساله سر آن دارد که درست همین کار را انجام دهد و روش کار مورد استفاده، مشاهده و تعیین شیوه‌هایی بود که دریابیم دانشجویانی با ذهنیت مذهبی چگونه با پیام‌ها و محتوای رسانه‌ها برخورد کرده و از آن‌ها برای اهداف دینی خود بهره می‌برند. برای انجام این کار، روش تحقیقی استفاده و لذت سودمند تشخیص داده شد، زیرا این روش بر برخورد فعالانۀ مخاطب تمرکز می‌کند و بنای آن بر این است که ببیند چگونه افراد محتوای پیام‌های رسانه‌ای را به نفع اهداف خود مورد استفاده قرار می‌دهند. (کتز، بلاملر و گورویچ، 1974؛ روبین، 2002).

نگاهی به پژوهش‌های پیشین

نارضایتی برخی از محققان از تحقیقات انجام شده دربارۀ تأثیر رسانه‌ها بر مخاطبان در سال‌های پس از جنگ دوم جهانی ـ که فرض را بر این می‌گذاشتند که پیام‌های رسانه‌ای تأثیر اندکی بر رفتار مخاطبان دارند ـ به این محققان انگیزة تازه‌ای داد تا شیوه‌های جدیدی بجویند که به مدد آن‌ها بتوانند رابطۀ میان محتوای پیام‌های رسانه‌ای و مخاطبان رسانه‌ها را بهتر درک کنند. این جست‌وجو به ابداع شیوة موسوم به استفاده و لذت منتهی شد که در آن بر استفادۀ مخاطب از رسانه‌ها، نه این‌که رسانه‌ها چگونه بر مخاطب اثر می‌گذارند، تأکید می‌شود.

همان‌طور که کتز و همکاران (1974) خاطرنشان کرده‌اند، روش استفاده و لذت، بنا را بر این می‌گذارد که رسانه‌ها برای جلب نظر مخاطبانی که منفعل و پذیرا نبوده بلکه در برخورد با رسانه‌ها فعال هستند و اهداف خاص خود را در رسانه‌ها دنبال می‌کنند، با دیگر منابع اطلاع‌رسانی در رقابتی تنگاتنگ قرار دارند. از آن‌جا که مخاطبان می‌توانند نیازهای خود را به شیوه‌های گوناگونی برآورند و همین کار را هم می‌کنند، در نتیجه خود آنان هستند که در ارتباط گرفتن با محتوای رسانه‌ها و آن‌چه از آن لذت می‌برند، پیش‌قدم می‌شوند و ابتکار عمل را در دست می‌گیرند. این اعضای فعال جامعة مخاطبان به خوبی قادرند اطلاعات دقیق دربارۀ نیازها و انگیزه‌های رسانه‌ای خود را برآورند و در نتیجه محققان هر وقت که وسوسه می‌شوند تا به داوری‌های ارزشی دربارۀ رابطة پیام‌های رسانه‌ای و استفاده یا لذت کسب شده از آن‌ها اقدام کنند، باید پیش از آن به برداشت‌های مخاطبان فعال رجوع کنند. این محققان در ضمن باید این نکته را هم مدنظر قرار دهند که چون مخاطبان فعال هستند و دست‌یابی به اهداف مشخصی را در نظر دارند، استفاده یا لذت منفرد از هیچ پیام رسانه‌ای خاصی مطرح نخواهد بود.

پژوهش‌های اخیر روبین(2002) نشان داده است که در تعیین الگوها و پیامدهای استفاده از رسانه‌ها نیز افراد معمولأ مؤثرتر از خود رسانه‌ها هستند، هرچند باید اذعان کرد که رسانه‌ها می‌توانند بر موقعیت‌ها و عادت‌های فردی اثر بگذارند. تجارب اجتماعی، روانی و محیطی افراد آنان را به این سمت سوق می‌دهد که انتظارات و کاربردهای مشخصی از رسانه‌ها داشته باشند و در ضمن مشخص می‌کند که رسانه‌ها تا چه اندازه می‌توانند نیازهای خاص افراد را برآورده کنند و در این کار به چه میزانی از موفقیت دست می‌یابند.  

به طور کلی، پژوهش‌های انجام شده نشان می‌دهند که استفادۀ مردم از رسانه‌ها را می‌توان به دو دستۀ آیینی و ابزاری دسته‌بندی کرد. به عبارت دیگر، مردم به این سمت تمایل یافته‌اند که رسانه‌ها را معمولأ برحسب عادت مورد استفاده قرار دهند یا این‌که گزینشی با آن برخورد کنند و به قصد نیل به هدفی خاص به آن توجه نمایند. بر همین اساس، هر چه سن آدم‌ها بالاتر می‌رود، استفادۀ آیینی کاهش می‌یابد و استفاده‌ها گزینشی‌تر و پیگیری اهداف خاص رایج‌تر می‌شوند. از سوی دیگر، نشان داده شده است که استفادۀ ابزاری از رسانه‌ها با رشد میزان تحصیلات رابطۀ مستقیم دارد. (روبین، 2002).

هم‌چنین تحقیقات انجام یافته دربارۀ دانشجویان دانشگاهی نیز عمومأ با این یافته هماهنگی دارد. روبین (1985) چهار انگیزۀ کاربردی مورد استناد دانشجویان دانشگاه‌ها را در توجیه تماشای سریال‌های صبحگاهی تلویزیونی موسوم به Soap Opera ، به این ترتیب مورد شناسایی قرار داده است:

تشخیص موقعیت، اجتناب، منحرف کردن توجه و استفاده از آنان برای برقراری ارتباط‌های اجتماعی.

از سوی دیگر، پرز (1986) نیز در مطالعه‌ای که خود دربارۀ تأثیرهای پرورشی مشاهدۀ سریال‌های مشابه به عمل آورده است، به این نتیجه رسید که استفاده‌های ابزاری از رسانه‌ها در میان دانشجویان دانشگاه‌ها رواج بیشتری دارد. ولی کاروت و الکساندر (1985) به این نتیجه رسیده‌اند که آن عده از دانشجویانی که به طور آیینی به مشاهدۀ این سریال‌ها می‌نشینند در زمینۀ برداشت‌های غلط از واقعیت‌های رایج روز، آسیب‌پذیرتر از بقیه بوده‌اند.

این یافته اخیر به درد بررسی ما هم می‌خورد، چون تحقیقاتی که ایبلمن (1987) نشان داده، حاکی از وجود رابطه‌ای قوی و مستحکم میان باور دینی و تماشای آیینی تلویزیون است. گرچه بررسی‌های او نشان داد که در آدم‌هایی با باورهای راسخ دینی این احتمال بیشتر است که برحسب عادت برنامه‌های مذهبی تلویزیون را تماشا کنند، این هم هست که آدم‌های مذهبی محتواهای غیردینی را کاربردی‌تر مورد استفاده قرار می‌دهند. این امر به ‌ویژه دربارۀ نسل جوان مصداق دارد که هنوز هویت فردی و دینی خود را تثبیت نکرده و روی آن کار می‌کنند.

همان‌طور که بودین (1998) خاطرنشان کرده است، نسل جوان، تعصب دینی و خشکه‌مقدسی را از طریق فرآیند کاربرد نمادهای قدیمی در چهارچوب‌های جدید بررسی می كند؛ برای نمونه مَدُنا که گردن‌بند صلیب به گردن می‌آویزد. آنان این نوع ابهام و دوپهلویی بین نمادهای قدیمی و چهارچوب‌های جدید را به عنوان لازمة درک معنوی می‌فهمند، چون خودشان بر این عقیده‌اند که تجربه‌های خود معتبرتر از قصه‌هایی است که از تجارب دیگران بیان می‌شود. بنابراین، آنان قراﺋﺖ‌های معنوی خلاقۀ خود را براساس، مثلأ نمادگرایی دینی در ویدیوکلیپ‌های موسیقی پاپ شکل می‌دهند. در این تردیدی نیست که تعداد فراوانی از این نمادها در دور و اطراف آنان وجود دارد؛ پاردن و مک‌کی (1995) در بررسی‌های خود دریافتند که حدود 40% تمامی کلیپ‌های ویدیویی پخش شده از کانال MTV  حاوی نوعی نماد مذهبی بوده است.

این نوع بررسی محدود به ویدیو کلیپ موسیقی نیست. دوتنو (1998) نشان می‌دهد که بسیاری از مردم امروزه به شیوه‌های پیچیده و با استفاده از تنوع گسترده‌ای از منابع غیردینی، به باورهای دینی خود شکل می‌دهند. این تلفیق باور دینی به این شکل می‌تواند نوع تعصب دینی مطبوع‌تر و بی‌خطرتری فراهم آورد که به آدم‌ها این احساس را می‌دهد که هم اهل معنویت هستند و باوری دینی دارند و هم این‌که ناگزیر نیستند به خدا یا محفلی دینی پاسخگو باشند و در قبال هیچ‌کدام مسؤولیتی ندارند. کلارک (2003، 2002) هماهنگ با چنین برداشتی، دریافته است که شیوة برخورد جوانان و نوجوانان سیزده تا نوزده ساله با مرزهای میان دین رسمی شده و تصویری که رسانه‌ها از ماوراء‌الطبیعه به دست می‌دهند، تعیین‌کنندة سرشت باورهای معنوی و دینی آن‌هاست. کلارک تحقیقات خود را عمدتأ با افرادی از همین گروه سنی انجام داد که پیوستگی اندکی به دین رسمی شده داشتند ولی انجام تحقیقات با گروه سنی مشابهی که با دین رسمی شده پیوند تنگاتنگی دارند، به درک بهتر و جامع‌تری از این‌که در فصل مشترک دین و رسانه‌ها چه اتفاقاتی به وقوع می‌پیوندد، منجر خواهد شد. از همین رو بود که بررسی اخیر طراحی شد تا اطلاعات بیشتری در این زمینه حاصل شود که چگونه افراد از رسانه‌ها برای اهداف معنوی خود استفاده می‌کنند. هدف این بود که این فرآیند از دیدگاه کسانی که گرایش مسیحی سنتی یا عرفانی دارند، ارزیابی شود.

به منظور انجام این بررسی، پرسش‌های تحقیقاتی زیر طراحی شد:

1. با توجه به این فرض که شیوة تحقیقی استفاده و لذت در میان دانشجویان دانشگاه‌ها نشان‌گر کاربردهای ابزاری گسترده‌ای بوده است، آیا کاربردهای ابزاری محسوسی از رسانه‌های غیردینی در میان دانشجویان مذهبی هم دیده می‌شود؟

2. اگر چنین است، آیا برخی استفاده‌های ابزاری از بقیه متداول‌تر و شایع‌تر است؟

3. آیا این کاربردها به درک و رشد دینی یا معنوی کمک می‌کنند؟

4. آیا مدارکی مبنی بر این‌که این استفاده‌ها توسعه و گسترش بیشتر درک دینی یا معنوی از خلال منابعی غیر از رسانه‌ها را تشویق و ترغیب می‌کنند، وجود دارد؟

روش تحقیق
طی‌ماه‌های فوریه و مارچ سال 2001، با چهار گروه مذهبی دانشجویی در دانشگاه ملاقات کرده و از آنان خواستم تا برای انجام مصاحبه‌هایی دربارۀ استفاده‌های شخصی از رسانه‌های غیردینی داوطلب شوند. گروه‌هایی که با ایشان دیدار کردم، عبارت بودند از: گروه دانشجویان متدیست، گروه دانشجویان باپتیست، ورزشکاران پیرو مسیح و راهیابان. از مجموع این سازمان‌های دانشجویی، نوزده دانشجو (10 پسر و 9 دختر) داوطلب همکاری شدند. دو تن از این دانشجویان بیست و چند ساله بودند و بقیه همان سن رایج دانشجویان دورۀ لیسانس را داشتند که بین هیجده سالگی تا بیست و یکی دو سالگی است.

ظاهرأ فرهنگ دانشجویی دانشجویان وابسته و متعهد به کلیساها در دانشگاهی که این مطالعه در آن صورت گرفت، تعلق خاطر نه چندان متعهدانه‌ای را به گروه‌های مسیحی که دانشجویان برداشت‌های معنوی خود را در آن‌جا شکل می‌دادند، ایجاب می‌کرد و در همان حال آنان به ندرت به طرح پرسش‌های بنیادین دربارۀ دین و نقش کلیسا مبادرت می‌ورزیدند.

گرچه گروه‌های مذهبی دانشجوییِ حاضر در این دانشگاه عناوین مشخصی داشتند و در نتیجه هر کدام از این گروه‌ها راه و رسم خاص خود را در پیش می‌گرفتند، ولی خیلی از دانشجویان هم بودند که با بیش از یک گروه ارتباط داشتند و نشست و برخاست می‌کردند. از آن‌جا که ظاهرأ دانشگاه فاقد گروه‌های دانشجویی سازمان‌یافته و با برنامه‌ای سوای این گروه‌های دانشجویی مسیحی و محافظه‌کار بود، در نتیجه به احتمال خیلی زیاد، دانشجویان متدین، درک و فهم دینی خود را از همین گروه‌ها و تجربه‌های مشترکی که این گروه‌ها کسب کرده بودند اخذ می‌کردند. در نتیجه بررسی کاربرد معنوی رسانه‌های غیردینی هم متکی به همین تجربۀ مشترک بود.

جمع‌آوری اطلاعات در دو مرحله انجام شد. در مرحلة اول پرسش‌نامه‌ای کتبی برای داوطلبان ارسال شد تا دربارۀ استفاده آنان از رسانه‌ها پرسش‌هایی شود و از آنان خواسته شد تا سر فرصت به همگی پرسش‌های مندرج در پرسش‌نامه پاسخ دهند. این کار به این نیت انجام شد تا پیش از انجام مصاحبۀ حضوری، اطلاعاتی به داوطلبان داده شود و تردیدهای آنان نیز برطرف گردد. در این پرسش‌نامه‌ها از داوطلبان خواسته شده بود تا فهرستی همراه با توضیح مختصری از برنامه‌های تلویزیونی، فیلم‌های سینمایی، نوارهای صوتی و کتاب‌هایی را که به تازگی مشاهده کرده یا خوانده‌اند و اعتقاد دارند که آن‌ها حاوی محتویات دینی یا معنوی بودند، ارائه دهند. گرچه تنها شرط شرکت در این بررسی، عضویت در یکی از سازمان‌های دینی فعال در دانشگاه بود، ولی در طی بررسی‌های انجام شده، اطلاعاتی دربارۀ انجام مراسم دینی و عبادی هر شرکت‌کننده نیز گردآوری شد.

مرحلۀ دوم شامل مصاحبه و گفت‌وگوی رودررو  و تک‌به‌تکی با هر کدام از دانشجویان بود و از آنان خواسته شده بود تا در روز مصاحبه، پرسش‌نامه‌ای را که کامل کرده بودند، همراه خود بیاورند. در طی این مصاحبه‌ها که به طور متوسط حدود یک ساعت طول کشید و روی نوار ضبط‌صوت هم ضبط می‌شد تا متن آن بعدأ پیاده شود، پاسخ‌هایی که دانشجویان به پرسش‌های پرسش‌نامه داده بودند، با تفصیل بیشتری بررسی شد. در طی این مصاحبه‌ها، از آنان خواسته ‌شد تا داستان، شخصیت‌های اصلی، تضادهای موجود در داستان و ماهیت محتوایی معنوی موجود در اثر را که خود دیده یا تجربه کرده بودند، شرح دهند. سپس از دانشجویان خواسته ‌شد تا هرگونه تأثیر آن مواد رسانه‌ای را بر درک و باورهای دینی و معنوی خود تشریح کنند و مشخص کنند که آیا این تأثیر سبب شده است که آنان به دنبال کسب اطلاعات بیشتری دربارۀ آن موضوع خاص بروند یا خیر و در حال حاضر در بارة آن موضوع معنوی ویژه که در اثر موردنظر وجود داشت، چه فکر می‌کنند.

ایبلمن (1987) دریافته بود که ارتباط مستقیم قدرتمندی میان باورهای دینی و تماشای آیینی برنامه‌های تلویزیون وجود دارد که در آن افرادی با باورهای قوی و عمیق دینی احتمالأ برنامه‌های مذهبی تلویزیون را به طور مرتب‌تری تعقیب و به تماشای آن‌ها عادت می‌کنند. او معتقد بود که این امر مورد تأیید محققان دیگری (گربنر، گراس، هوور، مورگن و سینیوریلی، 1984) هم بوده است که نشان داده‌اند مردم به جای آن‌که به کلیساها بروند، ترجیح می‌دهند در خانه‌های خود بمانند و برنامه‌های مذهبی تلویزیون را تماشا کنند.

گزارشی که در پی می‌آید، تجزیه و تحلیلی است که تنها دربارۀ گفت‌وگوهای مطرح شده در این مصاحبه‌ها انجام یافته است. طی تجزیه و تحلیل متن پیاده شده این گفت‌وگوها، چهارچوب‌ها و قالب‌هایی دربارۀ مضامین گوناگونی که در هر گفت‌وگو مطرح شد، ارائه داده‌ام. هر بار که دانشجویی توضیح داد که چگونه از رسانة خاصی استفاده کرده است، آن رسانه را هم مشخص کرده‌ام.

یافته‌ها
شرکت‌کنندگان در این بررسی تحلیلی، به بیست و هشت رسانۀ گوناگون، عمدتأ سینما، فیلم‌های ویدیویی و برنامه‌های تلویزیونی به عنوان رسانه‌های حاوی داستان اشاره کردند که شخصأ آن‌ها را واجد اهمیت دینی یا معنوی می‌دیدند. ولی باید اشاره کرد که بیش از نیمی از آن‌ها تنها یک بار از سوی هر دانشجویی مورد اشاره قرار گرفته بود. همان طور که جدول شمارۀ 1 نشان می‌دهد، نمونه‌هایی از همۀ رسانه‌هایی که به تصور درمی‌آید، مطرح شده است: از فیلم‌هایی براساس داستان‌های کلاسیک نظیر بینوایان و کنت مونت کریستو گرفته تا کمدی‌هایی مانند مرد خانواده و فیلم‌های تلویزیونی افسانۀ علمی نظیر پیشتازان فضا، فیلم‌های پرزدوخورد با بازی آرنولد شوارتزنگر، سریال‌های قدیمی تلویزیونی مانند مَش و نظیر آن‌ها. افزون بر آن، معدودی از شرکت‌کنندگان به برنامه‌های رادیویی، موسیقی و کتاب‌های مسیحی هم اشاره کردند که در این‌جا آورده نشده است.

با پیشرفت کار تجزیه و تحلیل مصاحبه‌ها، شش کاربرد مشخص مشهود شد. در این رساله تأکید ما بر کاربردهای معنوی قرار داده شده است:

1. رشد، تعمق و تصمیم‌گیری؛

2. تقویت باورهای موجود؛

3. آموزش و اوانجلیسم؛

4. استعاره‌سازی؛

5. خودیابی.

گرچه رشد، تعمق و تصمیم‌گیری بیش از بقیه کاربردها مورد اشاره قرار گرفت، اما درست همتای تنوع آدم‌های حاضر در این نظرسنجی که هرکدام برخورد متفاوتی با فرآورده‌های رسانه‌ای داشتند، کاربرد هر کدام از این فرآورده‌ها نیز نشان‌گر تفاوت‌های گسترده‌ای بود.

همان ‌طور که از جدول شمارۀ 1 برمی‌آید، فیلم‌های تنهامانده و آمیستاد در زمرة آثاری بودند که بیش از هر اثر دیگری از آن‌ها نام برده شد. برای نمونه، چهار دانشجوی مختلف، به کاربردهای متفاوت فیلم تنهامانده اشاره کردند. سه نفر آن را در مقولۀ رشد، تعمق و تصمیم‌گیری، یک نفر در مقولۀ تقویت باورهای موجود و یک نفر هم در مقولۀ آموزش و اوانجلیسم به آن اشاره کردند. دربارۀ فیلم آمیستاد، هر دانشجویی که آن را از نظر معنوی اثری مهم و صاحب معنا دانست، به کاربرد متفاوتی از آن اشاره کرد، بنابراین برای رشد، تعمق و تصمیم‌گیری، آموزش، استعاره‌سازی و خودیابی یک مورد ذکر شده است.   

گرچه هر کدام از کسانی که در این ارزیابی شرکت کرده بودند، اثر محبوب خود را داشته‌اند و شیوۀ ارجحی را برای ارتباط با محتوای رسانه‌ها به کار برده‌اند، ولی می‌توانیم در این مورد که چگونه این دانشجویان متدینِ دانشگاه‌ها از روایت‌های رسانه‌ای برای کاربردهای معنوی استفاده می‌کنند به درک بهتر و دقیق‌تری برسیم. در این بررسی، برای دانشجویان نام‌های مستعار برگزیده‌ایم تا هویت آنان محفوظ بماند.

جدول 1

کاربرد معنوی محتوای رسانه‌ها براساس هر مقوله

نام اثر
    

رسانه
    

دفعات
    

ر.ت.ت.
    

آ و ا

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد