این ترجمه، گزینشی است از كتاب اسطوره شناسی تلویزیون (Television Mythologies)كه توسط انتشارات راتلج Routledge)) در سال های 1988 تا 1992 به چاپ های متعدد رسیده است. این كتاب توسط لن ماسترمان) Len (Masterman ویرایش گردیده است.
اكنون دیگر هیچ نكتة قابل توجه، شگفتآور یا جذابی دربارة این داعیه وجود ندارد كه برخورد رسانهها با موضوعات، تبعیضآمیز است و به دلیل تحریف و ایجاد سوءتفاهم، مسائل اجتماعی را گسترش میدهند. پس رسانهها باید سرزنش شوند. اكنون بر اساس دیدگاههای فوق، دیدگاهی پدید آمده و فراگیر شده که همچنان پابرجا است. البته پذیرش توضیحات این دیدگاه دربارة چگونگی جریان افكار، تعریفها، احساسات و غیره در رسانهها، با مسائل پرشماری همراه است. كسانی كه این مسائل را مطرح میكنند، نمیپذیرند كه رسانهها، همان گونه كه به ادعای آنان، باید سرزنش شوند، دارای امكان بالقوهای نیز هستند. داعیة فوق مبتنی بر این فرض است كه رسانهها میتوانند چیزهایی را بر ما تحمیل كنند یا ما را به پذیرش اموری وادارند كه صرفاً محدود به افكار یا احساسات نمیشود، بلكه تمامی روشهای مشاهده و درك را خارج از روال زندگی روزمره در برمیگیرند. گویی ما آدمهای معصومی هستیم كه ناآگاهانه، در اثر تماشاكردن و خواندن فاسد میشویم واندك پیشرفت ما در چنین زمینههایی كه بسیار انعطافپذیر و ساده هستند، شاید بدین سبب باشد كه بیننده را معصوم و سادهلوح میپنداریم. این نظرات چنان قدرتمندند كه در گفتارها و مقالات انتقادی، اظهارات واقعی یا تكیهكلامهایی بی چون و چرا انگاشته میشوند كه نیاز چندانی به اثبات آنها نیست؛ به جز در یكی دو مورد كه هنوز دربارة آنها، قدری تردید وجود دارد.
درحالیكه این دیدگاهها بدل به اصول رسمی و غیررسمی تثبیتشده و آموزشی در مورد رسانهها میشوند، زیر سؤال بردن آنها دشوارتر از پیش میگردد. اگر تجربة داشتن دو پسر دوقلو را داشته باشیم، مطابق با زمینة آموزش سوسیالیستی، اصول باید از همان ابتدا تفهیم شوند. آنها از طریق فعالیت در انجمن مبارزه برای خلع سلاح اتمی جوانان، با انواع گروههای سوسیالیست ارتباط برقرار میکنند كه در حواشی انجمن منتظرند افراد جدیدی را به عضویت خود درآورند. آنها ضمن توضیح دربارة جلسة آموزشی اخیری كه از سوی یكی از انقلابیترین این گروهها برپا شده و به مسئلة گسترش سوسیالیسم در انگلستان پرداخته، رسانهها را یكی از دشوارترین مسائل خود نامیدند؛ زیرا رسانهها در تملك سرمایهداران هستند و باید افكار سرمایهداری را ترویج كنند. این استدلال به نفع هدفی تمام شد كه من در سر داشتم. من سخن آنان را قطع كردم و پرسیدم كه چرا فكر میكنند رسانهها چنین مسئلهای ایجاد كردهاند. اگر این را نپرسیده بودم، آنها همچنان بدون تردید یا مكث، سخنان خود را ادامه میدادند. پس از آنكه صحبتشان را قطع كردم، سكوتی شگفتانگیز و شاید تردیدآمیز بر آنها حاكم شد. به نظر میرسید كه نمیتوانند این امكان را بپذیرند كه من سر به سرشان نگذاشتهام و به طور جدی، نمیتوانم مسائلی را بپذیرم كه آنان به رسانهها نسبت میدهند. آیا آنها به زعم خود، واقعاً مجبور بودند كه این نكتة ابتدایی را توضیح دهند؟ از نظر آنان، این موضوع كاملاً بدیهی بود كه رسانهها با مسائل، تبعیضآمیز برخورد میکنند و این مسئلهای است كه آنان پس از اندکی اندیشیدن، با این جمله پاسخ آن را آغاز كردند:
خب، مسلم است كه...
آیا آنها نسلی از سوسیالیستها هستند كه قدرتی خارقالعاده برای رسانهها قایلند یا به آنها نسبت میدهند؛ آنقدر خارقالعاده كه گروهی رسانهها را یكی از پایهها و شاید تكیهگاه بدنة اجتماعی كنونی میدانند؟ شاید به نظر برسد که این شیوة تفكری مشخصاً چپگرا در مورد رسانههاست؛ اما هرگز چنین نیست. این شیوه بیانگر هیچ گونه وابستگی سیاسی خاصی نیست. اگر زمینة تفكر چپگرایانه باشد، ممکن است رسانههای سرمایهداری مورد اشاره چنین باشند؛ اما راستگرایان ـ مثلاً حزب محافظهكار ـ و حتی آنان كه از هر گونه وابستگی مفرط سیاسی میپرهیزند ـ كارشناسان آموزشی كه نگران تأثیرهای تلویزیون بر كودكان هستند ـ درست به همین نحو میاندیشند. به نظر میرسد این دیدگاه كه رسانهها تبعیضآمیز رفتار میکنند و باید مورد سرزنش قرار گیرند؛ زیرا منشأ گرفتاریها و دردسرهای اجتماعی هستند، از مقبولیت برخوردار است. این موضوع نزد بسیاری از گروههای مختلف، نكتهای خردمندانه و مهم به شمار میآید كه عملاً جای انتقاد ندارد.
نحوة گسترش این شعار عامهپسند با نكتهای مثالزدنی همراه است كه نشان میدهد وقتی در برابر ما قرار میگیرد، شاهد تحقق یك اسطوره میشویم. رولان بارت در برخی از تفاسیر عمومیتر خویش پیرامون ماهیت اسطورهشناسی، بر آن است كه اساطیر دارای ویژگیهای خاصی هستند؛ مثلاً میتوانند پیچیدگی اعمال انسانی را برطرف سازند و دنیایی را سازماندهی كنند كه فاقد تناقض است؛ زیرا ژرفایی ندارد؛ دنیایی گسترده كه غرق در عینیات یا كاملاً واضح و آشكار است.
افزون بر این، اساطیر میتوانند كیفیت اتفاقی، مشروط، تاریخی و ساختگی امور اجتماعی را كنار بزنند و بدین ترتیب، آنها را طبیعی جلوه دهند. آنها میتوانند تنظیماتی اجتماعی پدید آورند كه تغییرناپذیر به نظر میرسند و می توانند آنها را در هر زمانی به كار گیرند؛ درست همان گونه كه همواره چنین بوده است. در شرایطی كه از دیدگاه بارت، اسطورههای خاصی این گونهاند، بیشتر اساطیر دیگر نیز میتوانند دست کم، بخش عمدهای از این نقش را برعهده گیرند.
برمبنای تفاسیر بارت، میتوان آزمایشی روشنگر و تعیینكننده انجام و تشخیص داد كه آیا چیزی اسطوره است یا نه و آیا میتواند تمهیداتی ایجاد كند كه بتواند واقعیت را وارونه سازد و آن را از تاریخ تهی و به جای آن، مملو از طبیعت سازد؟ به عبارت دیگر، بر این واقعیت نقاب بزند كه روابط ما با یكدیگر، درست مانند كالاهای ما هستند. اگر دیدگاهی كه دربارة آن سخن میگوییم، به مثابه یك اسطوره طبقهبندی شود، میتواند این كیمیاگری فرهنگی را نیز انجام دهد.
در دوران اعتصاب معدنچیان، این اتهامات اغلب متوجه رسانهها و به ویژه كار خبرنگاری میشد. این اتهامات با موارد مشابه در اندک موقعیتهای دیگر متفاوت بود. البته در این دوره كه به نحوی استثنایی، طولانی، تلخ و گاه بیرحمانه بود، احساسات منفی به رسانهها، از حد معمول قویتر بود. اعتصاب کنندگان و محرکان معدنچیان به اعتصاب، به شدت حس میکردند كه رسانهها ریاكارانه برخورد میكنند و گروهی از آنان علیه برخی از اعضای گروه تصویربرداری تلویزیون كه مشغول ضبط بودند، دست به اقدام زدند و این موجب یورش پلیس سواره به صفوف اعتصاب کنندگان شد. به زودی، اتاقهای خبری نام شماری از پرسنل خود را به عنوان مجروحان حوادث اعلام كردند. طبیعتاً ارجاع به رسانهها به یكی از مؤلفههای سخنرانیهایی بدل گردید كه رهبریNUM ـ اتحادیة ملی معدنچیان ـ و NCB ایراد میكردند. حتی آقای اسكارگیل تا مدتی، خبرنگاران را آفتهای اجتماعی مینامید. البته برخورد آقای مكگرگور دربارة دخالت رابرت مكسول، یكی از مالكان مطبوعاتی، بسیار مؤدبانه بود.
هر یك از دو طرف مناقشه، رسانهها را نیروی بالقوه خطرناكی فرض كردند كه قدرت و تأثیر آن جای چون و چرا ندارد. آنان بدون تردید و بدون هیچ شاهدی، جز واژهها و تصاویری كه به یاد میآوردند، رسانهها را به تبعیض متهم ساختند؛ زیرا حس میكردند كه رسانهها بسیار تأثیرگذارند و دیدگاه مردم را نسبت به این مناقشه شكل میدهند. آنها همچون سایر موارد، عملاً نیازی به مدرك حس نمیكردند. دستاندركاران این امور نیز بدیهی میدانستند كه در برابر یك ماشین تبلیغاتی بالقوه قرار گرفتهاند.
این موضوع با این فرض همراه است كه درك مخاطبان یا كسانی كه به طور مستقیم، درگیر این موضوعات هستند، با رسانهها شكل میگیرد. البته شاید رسانهها تا حدی، در شكلدادن دیدگاههای مردم به مناقشه تأثیر بگذارند. البته بررسی دقیقتر نیازمند شناخت این موضوع است كه برنامههای مربوطه چگونه دیده یا خوانده شوند؛ مثلاً اینکه آیا مردم توجه خود را كاملاً صرف تماشا یا شنیدن بولتنهای خبری میكنند یا نه. به رغم این مفهوم گسترده كه مردم به جعبههای تلویزیونی چسبانده شدهاند، تماشای تلویزیون معمولاً با دست کم یك فعالیت دیگر همراه است و مردم به طور معمول، برنامهها را لحظه به لحظه نمیبینند. حتی وقتی مردم به برنامهای توجه میكنند، آیا آنچه را میبینند، میشنوند یا میخوانند، قابل درك مییابند؟ اگر چنین باشد، آیا با محتوای برنامه موافقند یا به آن شك دارند؟ آیا جانبداری میكنند یا درمییابند كه ترسها و دلهرههایشان ریشه در واقعیت داشته است؟ پیش از بررسی نقش رسانهها در این زمینه و چگونگی آن، باید به این سؤالات پاسخ داد. نمیتوان این موضوع را صرفاً برمبنای دیدگاه طرفین درگیر مشخص كرد.
مسئلة دیگر دربارة متهمساختن رسانهها این است كه میتوان به راحتی فكر كرد رسانهها معانیای ارائه میدهند كه از پیش، ساخته، بستهبندی و آمادة مصرف فوری شده است. آنگاه این واقعیت مخدوش میشود كه وقتی در حال تماشای اخبار یا بخشهایی از آن هستیم، با استفاده از منابعی كه در اثر برخوردهای قبلی ما با رسانهها پدید آمدهاند، خود درگیر ساختن معنا میشویم که در عین حال، از تمامی جنبههای زندگی ما نیز برگرفته میشود. وجود دیدگاههای معین دربارة موقعیتهای مختلف، نه صرفاً بر نقش رسانهها، بلكه بر درگیری و دخالت فعال ما بستگی دارد. ما در مقام بیننده، ابداً ناظرانی منفعل، سادهلوح یا غیره نیستیم كه در این اسطوره فرض میشوند.
در دوران اعتصاب معدنچیان و موقعیتهای دیگر نیز داعیة مذكور همین الگو را دنبال كرد. این الگو معمولاً هنگامی مطرح میشود كه موقعیتهای رو به گسترش به دشواریها و مسائل پیشبینی نشدهای میانجامد یا زمانی كه وقایع شكلی به خود میگیرد كه گویی دچار تحول و نقاط عطف غیرمنتظره و پیچیده میشود. در روند این مناقشه، اتفاقاتی پیش آمد كه تا آن هنگام قابل تصور نبود و حتی غیرممكن مینمود. شرایطی مانند عدم موفقیت در استفاده از اعتصاب سرپایی و جمعی وجود داشت كه گویا ارادة اعتصابكنندگان، در هر تلاشی كه از جانب دولت، پلیس یا NCB برای تضعیف آن به كار میرفت، قوی و قویتر میشد. شاید از همه جالبتر، شكست اقدام تعیینكننده برای حمایت از NUM بود. كوشش برای چنین اقدامی با بیتوجهی مواجه شد و حمایت از اعتصاب نه تنها در میان معدنچیان، با توافق كامل همراه نبود، بلكه حمایت ثانوی و همدلانة اندكی از آن شد و هنگامی كه ابراز همبستگی آنان ضرورت یافت، احساس هبستگی به شكلی محدود نمود یافت.
این شرایط مخاطرهآمیز بود. اقدامات كارگران در سایر نقاط، نشان داد كه جنبش كارگری به گونهای از كنترل خارج شده و رهبری آن صرفاً از نوعی مرجعیت رسمی و در كنار آن، نوعی ریطوریقای تهی برخوردار است؛ زیرا مردان آنها نتوانستند چنانكه گفته شده بود، عمل كنند. انداختن تقصیرها به گردن رسانهها، به مثابه مؤسساتی كه شریرانه، اذهان میانهرو را دستكاری میكنند، تنها برای مخدوشساختن چگونگی گسترش روابط تنشآمیز میان رهبران كارگری و کسانی بود كه با بیمیلی از آنها پیروی میكردند. كاملاً آشكار بود كه رسانهها نمیخواستند سخنان معدنچیان را مطرح سازند. ـ ورای هر چیز، آنها از دیدگاه خود دربارة اعتصاب، صرفاً یك یا دو اسطوره را به كار نگرفتند ـ زیرا آنها اختصاصاً در خدمت معدنچیان یا هیچ گروه دیگری از كارگران درگیر مناقشه نبودند. پس میشد آنها را به گونهای نمایاند كه گویی آشكارا با كارگران مخالفند.
ممکن است سرزنش رسانهها انتقاد علیه رهبری NUM وTUC ـ كنگرة اتحادیة تجاری ـ را تضعیف و سروكار یافتن با واقعیتهای ناراحتكننده را آسانتر كرده باشد. همچون سایر موقعیتها، رسانهها به حل برخی از پیچیدگیهایی كه موقعیتهای رو به گسترش بروز میدهند، كمك كردهاند. همچنین به حل مواردی كه شاید در آنها، بتوان تقصیر را برگردن این یا آن انداخت. این موضوع برای چه كسی جز اربابان سیاسی قابل توضیح و طرح است كه تا چه حد، امكان موفقیت در برابر نیروی قدرتمندی چون رسانهها وجود دارد؛ نیرویی كه خود در حكم قانون عمل میكند. وقتی چنین قدرتی علیه جنبش كارگری و رهبران آن به كار گرفته میشود، آیا واقعاً جای شگفتی است كه همبستگی از هم بپاشد؟ به نظر میرسد این اصل بنیادین ـ همبستگی ـ میتواند در برابر امور بسیاری مقاومت كند. حتی میتواند آشكارا پس از تلاشهای اتحادیهها برای تشویق رقابت آزاد میان كارگران، بر سر بهای فروش مهارتهایشان، همچنان دستنخورده باقی بماند. آنچه همبستگی اتحادیهها نمیتواند تحمل كند، دخالت نادرست از خارج است. به نظر میرسد كه دخالت رسانهها میتواند زیر نام همبستگی و برادری، تمامی فریادها را خاموش كند، مفهوم عضویت را خدشهدار سازد و برادر را در برابر برادر قرار دهد. پس همه چیز بر محور كنترل این منبع دخالت قرار می گیرد. به همین دلیل، آرتور اسكارگیل پیشنهاد میدهد كه باید هر هفته، پانزده دقیقه برنامة تلویزیونی به وضعیت معدنچیان اختصاص داده شود.
كنترل رسانهها موضوع مهمی است؛ اما پیگیری آن میتواند توجه را از روابط داخلی و اقداماتی كه در چنین روندی انجام میگیرند و گسترش مییابند، منحرف كند. همبستگی اصیل نیازمند چیزی بیش از خواندن شعارهای آیینی طی سخنرانیهای شورانگیز، در لحظات بحران است؛ مانند اینكه یك گروه كُر بخوانند:
آرتور اسكارگیل... ما بیش از همیشه حمایتت میكنیم.
اگر در روند این مناقشه، داستانهای رسانهها موجب تضعیف همبستگی شده باشد، باید نتیجه گرفت كه بنیانهای این همبستگی، به یُمن فعالیتهایی، از جمله رقابت درون اتحادیهها، رقابت برسر دستمزد و افزون بر آن، رابطة رهبران اتحادیهها با اعضا و اعتمادناپذیری آنها، پیشاپیش متزلزل شده است؛ رهبرانی كه به نظر میآید دیدگاههای اعضای خود را منعكس نمیكنند. به طور خلاصه، اگر به قول رهبران اتحادیهها، داستانهای رسانهای بر وخامت اوضاع افزودهاند، بدین سبب است كه پیشتر بر اعصاب تحریكشدة آنها تأثیر گذاشتهاند. ممکن است سرزنش رسانهها وسوسهانگیز باشد؛ ولی مانع پذیرش عوامل بازدارندة گسترش همبستگی میشود. افزون بر این، همچنان برای دیگران، از جمله دولت فعلی، فضای بازی برای دخالت و گسترش حس بیگانگی در جنبشكارگری برجا میماند؛ حسی كه بسیاری آن را تجربه میكنند.
همچون هر اسطورة دیگری كه آن را احساس یا با آن زندگی نمیكنیم، شاید انتقاد كار آسانی باشد. پس باید به یاد آوریم كه اگرچه اسطوره یا اساطیر خاصی مانع ما نمیشوند؛ اما برخی از اساطیر، به یقین بر زندگی ما تأثیر میگذارند. اگر واقعیتهای ناراحتكننده را كنار بگذاریم، زندگی آسانتر و شفافتر میشود؛ مثلاً آنها را به زیر فرش جارو کنیم یا به دلیل وجود آنها، به سرزنش دیگران بپردازیم. شاید حتی در این مورد، بدانیم كه راه حل مناسبی وجود ندارد.
در این شرایط، تنها میتوان بهترین راه حل ممكن را یافت. اساطیر ـ آنهایی كه به اندازة دیگران، دربارة آنها بحث كردم ـ ما را قادر میسازند تا از توجه به نقش خویش و دخالت خویش در شكلگیری امور بپرهیزیم. در نهایت، اساطیر میتوانند چنین بنمایانند كه ما در مسیر چیزهایی، مثلاً به عظمت تاریخ، چنان كه اتفاق می افتد یا به صورتی كه دیگران آن را میسازند، هیچ كاری نمیتوانیم بكنیم، جز آنكه لذت یا رنج ببریم یا به بهترین نتایج برسیم. اندیشیدن به زمانهایی كه رسانهها ما را عصبانی كردهاند یا موجب شدهاند تأثیر آنها را بردیگران ملاحظه كنیم، چندان دشوار نیست. با این همه، باید دربارة سرزنش رسانهها دقیق باشیم. شاید این كار آسان باشد؛ اما امور اندکی را توضیح میدهد و امور بسیاری را مبهم باقی میگذارد. مشكل سرزنش رسانهها این است كه آنها را از زمینهشان بیرون میآورد و گاهی تأثیرشان را به حداقل میرساند. در موارد دیگر، آنقدر در مورد آنها غلو میكنیم و نقششان را بزرگ جلوه میدهیم كه از تناسب به در میآیند. نباید از رسانهها غافل بمانیم و مسلماً نباید آنها را از سرزنش معاف بدانیم. داستانهایی كه رسانهها ارائه میدهند، میتواند شامل چیزهایی باشد كه رسانهها به آن متهمند؛ سطحی، تبعیضآلود، شخصی، جنجالی، جنسی بودن و اینكه به نحو غیر قابل دركی، خستهكنندهاند. به هر روی، باید گفت كه آنها میتونند به گونهای مفید، اطلاعرسان و روشنگر باشند. اگرچه در آثار انتقادی، كمتر بر این موضوع تأكید شده است؛ اما درست همان گونه است كه نقش آنها در موقعیتهای مفروض، به چیزهایی بستگی دارد بسیار قابل ملاحظهتر از آنچه تاكنون گفته شده و مرتبط با اموری كه بینندگان و خوانندگان به رسانه میآورند و استنباط هایی كه از این داستانها میكنند. اگر داستانها تأثیرگذار یا متقاعدكننده باشند و تأویلهایی خاص را تقویت كرده باشند، پس علت امر صرفاًً میتواند پرداختن به احساسات و افكاری باشد كه پیشتر مطرح بودهاند. این دیدگاه كه احساسات و افكار فوق از سوی رسانههای تبعیضآلود بر مخاطبان تحمیل شده، چیزی بیش از یك داستان جالب نیست كه به ما امكان میدهد از رویارویی با مسائلی كه هنگام پذیرش درگیری های خودمان پدید میآیند، بپرهیزیم.
نویسنده: یان كانِل
ترجمة علی عامری مهابادی
منبع:ماهنامه رواق هنرواندیشه،شماره چهاردهم
این ترجمه، گزینشی است از كتاب اسطوره شناسی تلویزیون (Television Mythologies)كه توسط انتشارات راتلج Routledge)) در سال های 1988 تا 1992 به چاپ های متعدد رسیده است. این كتاب توسط لن ماسترمان) Len (Masterman ویرایش گردیده است.