• اي صوت رساي آسماني
• اي رمز نداي جاوداني
• اي قله كوه عشق و عاشق
• وي مرشد ظاهر و نهاني
• اي جلوه كامل انَا الحَق
• در عرش مرفّع جهاني
• اي موسي صعق ديده در عشق
• از جلوه طور لامكاني
• اي اصل شجر ظهوري از تو
• در پرتو سرِّ سرمداني
• برگوي به عشق سرّ لاهوت
• در جمع قلندران فاني
• اي نقطه عطف راز هستي
• برگير زدوست جام مستي
• اي دورنماي پور آذر
• ناديده افول حق زمنظر
• اي نار فراق بر تو گلشن
• شد برد و سلام از تو آذر
• بردار حجاب يار از پيش
• بنماي رخش چو گل مصور
• از چهره گلعذار دلدار
• شد شهر قلندران منور
• آشفته چه گشت پيچ زلفش
• شد هر دو جهان چو گل معطّر
• بر گوش دل و روان درويش
• برگوي به صد زبان مكرر
• اي نقطه عطف راز هستي
• برگير زدوست جام مستي1
يكي از مباحث مهم عرفان، مبحث امامت خصوصاً امامت حضرت صاحبالزمان ـ عجلاللّه تعالي فرجه الشريف ـ است. هر كدام از عرفا، طبق ذوق عرفاني خويش و به مقتضاي مقام در اين خصوص ابراز نظر كردهاند.
حاصل كلام عرفا اين است كه خداوند سبحان، كه فياض عليالاطلاق است، به مقتضاي فياضيت خويش بايد واسطه فيض داشته باشد تا فيوضات ربوبي را به عالَم و آدم رساند و در مِلك حضرت مالكالملوك بسط دهد.
هر كدام از انبياي اولوالعزم در زمان خود صاحب اين مقام بودهاند تا اينكه نوبت به خاتم الانبيا رسيد او نيز اين مقام را به جانشين بلافصل خود عليبن ابيطالب سپرد و علي(ع) نيز به اولاد معصوم خويش حسن و حسين و اولاد معصوم حسين ـ سلاماللّه عليهم ـ تفويض فرمود كه آخرين نفر از اين سلسله شريفه، وجود اقدس حضرت صاحبالزمان است. وي دوازدهمين امام و حجت خدا است كه هماكنون زنده و روزي به امر الهي ظهور خواهد كرد، و جهان را پُر از عدل و داد مينمايد.
عرفا انسان كامل و امام معصوم را به عنوان خليفه و وليّ خدا از ابعاد گوناگون مورد بررسي قرار دادهاند كه در شعر حضرت امام(ره) به پارهاي از آنها اشاره شده است. در اينجا به شرح مختصر آن ميپردازيم.
هدف و غايت آفرينش
از نظر عرفان، انسان كامل غايتِ آفرينش است؛ يعني، اگر انسانِ كامل نبود، جهان آفريده نميشد. در حديثي قدسي نيز آمده است: لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْاَفْلاكَ (اگر تو نبودي افلاك را نميآفريدم) با اينكه اين حديث شريف در خصوص حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي ـ صلياللّه عليه و آله و سلم ـ است، ولي هر انسان كاملي در حدّ خويش مصداق اين كلام شريف است، از اينرو هر كدام از حضرات معصومين ـ سلاماللّه عليهم ـ مورد خطاب اين حديثاند. حضرت امام(ره) ميگويد:
• خاصه كنون كاندر جهان، كز بهر ذات پاك آن
• گرديده مولودي عيان شد امتزاج مأ و طين
• از بهر تكريمش ميان از بهر تعظيمش كمر
• بربسته خيل انبيا خم كرده چرخ هفتمين
• مهدي امام منتظر خلق دو عالم سر به سر
• نوباوه خيرالبشر بر خوان احسانش نگين
• مهر از ضيائش ذرّهاي، دريا زجودش قطرهاي
• بدر از عطايش بدرهاي گردون ز كشتش خوشهچين2
محييالدين عربي نيز آنچه را عرفا و علماي شيعه در خصوص حضرت مهدي(عج) گفتهاند، بيان ميكند:
"بدان كه خدا ما را تاييد كند يقيناً خداي خليفهاي دارد كه روزي ظهور خواهد كرد در حالي كه زمين پر از ظلم و جور شده است، ولي او آن را از عدل و قسط پُر خواهد ساخت. حتي اگر از عُمْر دنيا يك روز بيشتر نمانده باشد، خدا آن روز را آنقدر طولاني مينمايد كه مهدي خليفه خدا از عترت رسولخدا و فرزند فاطمه كه اسمش هم اسم رسول خدا و جدّ او حسين بن علي بن ابيطالب است ظهور كند. او از مردم در بين ركن و مقام بيعت ميگيرد؛ شبيه رسولاللّه است هم در خَلق و هم در خُلق... به واسطه مهدي همه مذاهب از بين ميرود و جز دين خالص، ديني باقي نميماند... شهداي مهدي بهترين شهدا و امناي مهدي، بهترين امنا هستند. حكم هر چيزي را از سوي خدا ميداند، زيرا كه او خليفهي خداوند است. زبان پرندگان را ميداند و عدالتش در انس و جن سريان دارد.3"
لاهيجي در كتاب شرح گلشن راز ميگويد:
"ظهور تمامي ولايت و كمالش به خاتم اوليأ خواهد بود چون كمال حقيقت دايره در نقطه اخير به ظهور ميرسد و خاتم الاوليأ عبارت از امام محمد مهدي است كه موعود حضرت رسالت صلياللّه عليه و آله ـ است حيث قال: لو لم يبق من الدنيا الاّ يوم يطولاللّه ذلك اليوم حتي يبعث فيه رجلا مني او من اهل بيتي يواطي اسمه اسمي و اسم ابيه اسم ابي يملأ الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً و قال ايضا: المهدي من عترتي من اولاد فاطمة ـ عليها السلام ـ [بدو يابد تمامي دور عالم] يعني به خاتم الاوليأ كه عبارت از مهدي است دور عالم تمامي و كمال تام يابد و حقايق اسرار الهي در زمان آن حضرت تمام ظاهر ميشود، زيرا كه چنانچه در دور نبوت كمال احكام شرعيه و اوضاع مليّه در زمان خاتم انبيا به ظهور پيوسته ختم نبوت شد، در دور ولايت نيز اسرار الهي و حقايق و معارف يقيني در دور خاتم اوليأ به كمال رسيده به آن حضرت مختتم ميشود...4"
وي سپس در تبيين اين مطلب كه مهدي از فرزندان حضرت رسول اكرم ـ صلياللّه عليه و آله ـ است ميگويد:
"بدانكه نسبت فرزندي به سه نوع متحقق ميشود، يكي نسبت صُلبي كه معارف و مشهور است، دوم نسبت قلبي كه به حُسن ارشاد و متابعت دل تابع در صفا مثل متبوع گردد، سيوم نسبت حقي حقيقي كه تابع به بركت حسن متابعت متبوع به نهايت مرتبه كمال كه جمع و فرقالجمع است برسد و تابع و متبوع يكي گردد. چون خاتم اوليأ البته از آل محمد است نسبت صلبي ثابت است و چون دل مباركش به سبب حسن متابعت خاتم انبيأ مرآت تجليات نامتناهي الهي شده است نسبت قلبي واقع است و چون وارث مقام "لي معاللّه وقت" گشته است نسبت حقي حقيقي كه فوق جمع تشبيهات است، تحقق يافته پس هر آينه ميان خاتم الولاية و خاتم النبوة نسبت تام كه نسبت ثلاثه است واقع باشد.5"
عزيزالدين نسفي در كتاب مقصد اقصي ميگويد:
"چون ولايت و نبوت را دانستي اكنون بدانكه شيخ سعدالدين حموي ميفرمايد كه هر دو طرف جوهر اوّل را در اين عالم دو مظهر ميباشد، مظهر اين طرف كه نامش نبوت است خاتم انبيا است و مظهر آن طرف كه نامش ولايت است صاحبالزمان است و صاحبالزمان اسامي بسيار دارد... اي درويش. صاحبالزمان علم به كمال و قدرت به كمال دارد. علم و قدرت را با وي همراه كردهاند، چون بيرون آيد تمامت روي زمين را بگيرد و روي زمين را از جور و ظلم پاك گرداند و به عدل آراسته گرداند و مردم در وقت وي در آسايش باشند. شيخ سعدالدين حموي در حق اين صاحبالزمان كتابها ساخته است و مدح وي بسيار گفته است... صاحبالزمان كه گفته شد وليّ است چون بيرون آيد ولايت ظاهر شود و حقايق آشكار شود...6"
بخش پاياني كلام محييالدين در اشعار حضرت امام(ره) چنين بيان شده است.
امرش قضا، حكمش قدر، حُبّش جنان، بغضش سقر
خـــــــاك رهش، زيبــــــــــد اگر بر طُرّه سايد حورِعين
داننـــد قـــــــرآن سر به سر، بابى ز مدحش مختصر
اصحــــــــاب علــــــــم و معرفت، ارباب ايمان و يقين
سلطان دين، شـــــــاه زَمَـــن، مالك رقاب مرد و زن
دارد به امـــــــرِ ذوالمِنَن، روى زميـــــن زيــــــــر نگين
ذاتش بـــــه امـــــــر دادگــــر، شد منبع فيض بشر
خيــــــل ملايـــــك سر به سر، در بند الطافش رهين
حبّش، سفينــــه نـــــــوح آمد در مَثـــــَل، ليكن اگر
مهـــــــرش نبــــــــودى نوح را، مى بود با طوفان قرين
گــــــر نــــه وجود اقدسش، ظاهر شدى اندر جهان
كامــــــــل نگشتـــــى دين حق، ز امروز تا روز پسين
ايــــــزد به نــــــــامش زد رقم، منشور ختم الاوصيا
چـــــــــونانكه جـــــدّ امجدش، گرديد ختم المرسلين 7
حاكميت دين و تحقق عدالت
يكي از حكمتهاي ظهور حضرت مهدي(عج) حاكميت دادن به دين و تحقق يافتن عدالت ديني است. منظور از عدالت ديني، عدالتي است كه دين معرفي ميكند، نه عدالت سياسي. هر سياستمدار طبق ذوق و سليقه خود و در جهت اغراض شيطاني و حكومتي خويش مدعي آن است، بطوريكه در جهان امروز بسياري از ظلمها در لباس عدالت رواج مييابد.
از نظر عرفا عدالت وقتي جهانگير ميشود كه دين خالص الهي جهانگير شود. لازمه جهانگيري دين حق، از بين رفتن مذاهب مختلف و باقي ماندن مذهب واحد است. محييالدين عربي ميگويد:
"... مهدي ظلم و ظالم را از بين برده و دين را برپا داشته و روح زندگي و عزت را در اسلام ميدمد دين را آنگونه كه هست ظاهر ميسازد، به طوريكه اگر رسولاللّه(ص) بود همان حكم را ميكرد. به واسطه مهدي بساط همه مذاهب برچيده ميشود و جز دين خالص چيزي باقي نميماند. عموم مسلمين به وجود او خوشحال شده و عرفاي باللّه و اهل حق با وي بيعت ميكنند مردان الهي هستند كه به دعوت او لبيك گفته و امر او را برپا ميدارند و به ياريش ميشتابند... حضرت عيسي در دمشق بر وي نازل ميشود و به سنت رسولاللّه(ص) نماز ميگذارد...8"
حضرت امام(ره) در حاكميت حضرت مهدي(عج) و ريشهكن كردن ظلم و جور و گسترش عدالت مطلقه و از بين رفتن مذاهب ضاله ميگويد:
• اي خسرو گردون فَرَم كفار مستولي نگر
• ناموس ايمان در خطر خون مسلمانان هدر
•
• لختي نظر كن از كرم اسلام مستضعف ببين
• از حيله لامذهبان از حمله اعدأ دين
• ظاهر شود آن شه اگر دستار پيغمبر به سر
• شمشير حيدر بر كمر دست خدا در آستين
• ديّاري از اين ملحدان ايمن شود روي زمين
• باقي نماند در جهان از جور و ظلم ظالمين
• نوح و خليل و بوالبشر از ابر فيضش مستمر
• ادريس و داود و پسر اركان علمش مستعين
• موسي به كف دارد عصا آماده بهر اقتدا
• دربانيش را منتظر عيسي به چرخ چارمين
• بر روي احبابت شود بر جان اعدايت رسد
• مفتوح ابواب ظفر هر دم بلاي سهمگين
• تا باد نوروزي وزد تا ز ابر آزادي دمد
• هر ساله اندر بوستان ريحان و گل اندر زمين
• بر دشمنان دولتت بر دوستانت هر دمي
• هر فصل باشد چون خزان بادا چو ماه فرودين
• عالم شود از مقدمش چون شهر قم از مقدم
• خالي ز جهل از علم پُر شيخ اجل مير مهين9
مولوي نيز در اين خصوص اشعاري دارد كه به ذكر گزيده آن اكتفا ميكنيم:
• مهدي سوار آخرين بر خصم بگشايد كمين
• خارج رود زير زمين اللّه مولانا علي
• تخم خوارج در جهان ناچيز و ناپيدا شود
• آن شاه چون پيدا شود اللّه مولانا علي
• مهدي و مهتدي تويي رحمت ايزدي تويي
• روي زمين گرفتهاي داد زمانه دادهاي
* * *
• خواجه بيا، خواجه بيا، خواجه دگر بار بيا
• دفع مده دفع مده اي مه عَيّار بيا
• عاشق مهجور نگر، عالم پرشور نگر
• تشنه مخمور نگر، اي شه خمار بيا
• پاي تويي، دست تويي هستي هر هست تويي
• بلبل سرمست تويي جانب گلزار بيا
• گوش تويي، ديده تويي، وزهمه بگزيده تويي
• يوسف دزديده تويي، بر سر بازار بيا
• اي ز نظر گشته نهان اي همه را جان و جهان
• بار دگر رقصكنان بيدل و دستار بيا
• روشني روز تويي، شادي غمسوز تويي
• ماه شب افروز تويي، ابر شكربار بيا
• اي عَلَم عالم نو، پيش تو هر عقل گرو
• گاه ميا، گاه مرو، خيز به يكبار بيا
• اي شب آشفته برو، وي غم ناگفته برو
• اي خرد خفته برو، دولت بيدار بيا
• اي نفس نوح بيا، وي هوس روح بيا
• مرهم مجروح بيا، صحت بيمار بيا
• اي مه افروخته رو، آب روان در دل جو
• شادي عشاق بجو، كوري اغيار بيا12
حضرت امام خميني در خصوص جهانگيري و جهانداري حضرت صاحبالامر در جاي ديگر از ديوان خود ميفرمايد:
• مصدر هر هشت گرودن مبدا هر هفت اختر
• خالق هر شش جهت، نور دل هر پنج مصدر
• والي هر چار عنصر حكمران هر سه دختر
• پادشاه هر دو عالم، حجت يكتاي اكبر
• آنكه جودش شهره نه آسمان بللامكان شد
• مهدي قائم كه در وي جمع، اوصاف شهان شد
• مصطفي سيرت، عليفر، فاطمه عصمت حسنخو
• هم حسين قدرت، علي زهد و محمد علم مهرو
• شاه جعفر فيض و كاظم حلم و هفتم قبله گيسو
• هم تقي تقوا، نقي بخشايش و هم عسگري مو
•
• پادشاه عسگري طلحت تقي حشمت نقي فر
• بوالحسن فرمان و موسي قدرت و تقدير جعفر
• علم باقر، زهد سجاد و حسيني تاج و افسر
• مجتبي حلم و رضيّه عفت و صولت چو حيدر
• مصطفي اوصاف و مجلاي خداوند جهان شد
• ليك پاي عقل در وصف وي اندر گل نهان شد
• جلوه ذاتش به قدرت تالي فيض مقدس
• فيض بيحدش به بخشش، ثاني مجلاي اقدس
• نورش از "كن" كرد برپا هشت گردون مقرنس
• نطق من هرجا چو شمشير است و در وصف شه اخرس
•
• دست تقديرش به نيرو جلوه عقل مجرد
• آينه انوار داور، مظهر اوصاف احمد
• حكم و فرمانش محكّم، امر و گفتارش مسدد
• در خصايل ثانياثنين ابوالقاسم محمد(ص)
•
• آنكه از "يزدان خدا" بر جمله پيدا و نهان شد13
آيينه خدا نما
حضرت مهدي ـ عجلاللّه تعالي فرجهالشريف ـ آيينه تمامنماي حضرت حق است. در عرفان اسلامي هر يك از اقطاب و معصومين الهي اعم از انبيا يا اوليا ـ سلاماللّه عليهم اجمعين ـ آيينه تمامنماي خدايند، زيرا تنها مظهر كامل اسما و صفات الهي وجود مبارك انسان كامل است و اهل بيت عصمت و طهارت همانند رسول اكرم مظاهر جمال و جلال خدا هستند. همه عرفا به اين مطلب اشاره كردهاند، به خصوص حضرت امام خميني(ره) در بسياري از آثار خود به بيان اين حقيقت پرداختهاند. وي در مقدمه وصيتنامه سياسي ـ الهي خود ميفرمايند:
... سُبْحانَكَ اللّهُمّ صَلّ عَلي مُحَمّدٍ وَ الِهِ مَظاهِرِ جَمالِكَ وَ جَلالِكَ وَ خَزائِنِ اَسْرارِ كِتابِكَ الّذي عَلَيّ فيِهِ الْاَحَدِيّةُ بِجَميعِ اَسْمائِكَ وَ صِفاتِكَ حَتّي الْمُسْتَاثَرِ مِنْهَا الّذي لايَعْلَمُهُ غَيْرُكَ
(پاك پروردگارا بر محمد و آل محمد درود فرست كه مظاهر جمال و جلال و گنجينههاي اسرار كتاب تو هستند. آن كتابي كه احديت به تمامي اسما و صفات تو حتي اسما مستاثرت كه جز تو از آن خبر ندارد در آن تجلي كرده است.)
انسان كامل چون خليفه خداست، ضرورتاً بايد به صفات خداوندي متصف باشد زيرا لازمه خليفه بودن سنخيت وي با مستخلف است كه اين سنخيت در تخلق به اخلاق اللّه حاصل ميشود.
"خليفه را از اتصاف به صفات مستخلف و تخلق به اخلاق او گزير نيست؛ زيرا كه خلفا مشاهد صفات ربوبيت و مظاهر اسما الوهيتاند بل ظهور صفات الهي و سريان اخلاق نامتناهي در عموم كرام و شُرَفا جز به يُمن انفاس خلفا ميسر نگردد، و از اين جهت لازم شود كه هر چه مستلزم وجود مستخلف (خدا) باشد لازمِ وجود خليفه شود الا وجوب (يعني واجبالوجود بودن كه صفت محض حضرت حق است"14)
بنابراين، حضرت مهدي به عنوان يكي از اهل بيت عصمت و طهارت، مظهر جمال و جلال الهي است، به عبارت ديگر آيينهاي كه خداي سبحان تمامي اسما و صفات خود را در آن ميبيند.
• مرآت ذات كبريا مشكوة انوار هدا
• منظور بعث انبيأ مقصود خلق عالمين15
در اين بيت، امام نه تنها حضرت مهدي را آيينه ذات كبريايي معرفي ميكند، بلكه وي را هدف نهايي از بعثت تمام انبيا نيز ميداند، زيرا همه انبيا جهت اجراي احكام الهي مبعوث شدند، ولي شرايط زمانه اجازه نداد تا آن پاكان به مقاصد پاك خود برسند و اين آرزو در دلشان ماند، ولي امام مهدي با ظهور خود و اجراي كامل احكام الهي به مقصود انبيا تحقق خارجي خواهد بخشيد، زيرا كه مهدي:
• امرش قضا حكمش قدر حُبّش جنان بغضش سقر
• خاك رهش زيبد اگر بر طرّه سايد حور عين16
* * *
• حضرت صاحبزمان مشكوة انوار الهي
• مالك كوْن و مكان مرآتِ ذات لامكاني
• مظهر قدرت، ولي عصر، سلطان دو عالم
• قائم آل محمد، مهدي آخر زماني
• با بقأ ذات مسعودش همه موجود باقي
• بيلحاظ اقدسش يكدم همه مخلوق فاني
• خوشهچين خرمن فيضش همه عرشي و فرشي
• ريزهخوار خوان احسانش همه انسي و جاني
• از طفيل هستياش هستي موجودات عالم
• جوهريّ و عقلي و نامي و حيواني و كاني
• شاهدي كو از ازل از عاشقان بر بست رخ را
• بر سر مهر آمد و گرديد مشهود و عياني
• از ضيائش ذرّهاي برخاست شد مهر سپهري
• از عطايش بدرهاي گرديد بدر آسماني
• بهر تقبيل قدومش انبيا گشتند حاضر
• بهر تعظيمش كمر خم كرد چرخ كهكشاني
• گو بيا بشنو بگوش دل نداي "اُنْظُروُني"
• اي كه گشتي بيخود از خوف خطاب "لَنْ تَراني"17
اشعار فوق، بيانگر عظمت حضرت صاحبالزمان، عجلاللّهتعالي فرجه الشريفاند، كسي كه مظهر قدرت، عدالت و لطف و قهر الهي است.
همه انبياي الهي به خصوص انبياي اولوالعزم، سلاماللّه عليهم، چنين بودهاند، ليكن آن بزرگان مظاهر ظهور و بروز اين كمالات بودند نه مظاهر وقوع، ولي حضرت مهدي هم مظهر ظهور است و هم مظهر وقوع.
همه انبيا آيينه عدالت، حكمت، قدرت، رحمت و... بودهاند، اما عدم قابليت انسانهاي زمانشان امكان وقوع و تحقق اين كمالات را نميداد، از اينرو همه آنها منتظر ظهور حضرت مهدي و تحقق بخشيدن به آرزوهايشان ميباشند؛ به عبارت ديگر حكومت حضرت مهدي حكومت همه انبياي الهي است، بدين جهت امام خميني فرمود:
• بهر تقبيل قدومش انبيا گشتند حاضر
• بهر تعظيمش كمر خم كرد چرخ كهكشاني
بنابراين ميتوان گفت مظهريت انسان كامل و آيينه خدا بودنش تاكنون آنگونه كه بايد و شايد شناخته نشده است و اين مساله به طور شايسته فقط در حكومت حضرت مهدي شناخته خواهد شد، زيرا تاكنون انسانهاي كامل نتوانستهاند كاملاً فضايل خود را عيان كنند، اما در دوران ظهور حضرت قائم، اين كمالات ظاهر گشته و مردم نيز به بركت وجود وي كمال وجودي يافته و اين فضايل را بهتر درك خواهند كرد، پس مرآتبت حضرات معصومين در زمان آخرين معصوم اهل بيت كاملاً روشن ميشود، بدين سبب است كه ميتوان گفت حديث قدسي لَوْلاكَ لَمَا خَلَقْتُ الاْفْلاكَ به شكل كامل متوجه حضرت مهدي است، يا اينكه اين حديث شريف در حق حضرت محمد صلياللّه عليه و آله سلم بيان شده است، اما عظمت و بركت حضرت خاتمالانبيا آنگاه به طور شايسته روشن خواهد شد كه حضرت خاتمالاوصيا ظاهر شود و احكام دين جدش را به اجرا درآورد، پس ميتوان گفت بقاي همه هستي به بقاي وجود حضرت مهدي است همانطور كه حدوث آن به حدوث وجود حضرت مهدي است.
• با بِقأ ذات مسعودش همه موجود باقي
• بيلحاظ اقدسش يكدم همه مخلوق فاني
• از طفيل هستياش هستي موجودات عالم
• جوهريّ و عقلي و ناميْ وحيواني و كاني
عرفا در خصوص مرآتبت انسان كامل حرفهاي زيادي دارند كه همه مويد گفتار فوقالذكر است. آنان عقيده دارند غرض از هستي عالم اين است كه خدا اسما و صفات خود را در آيينه كثرات مشاهده كند. كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً فَاَحْبَبَتُ اَنْ اُعْرَفَ فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَيْ اُعْرَفَ.
(من گنج نهاني بودم، دوست داشتم كه شناخته شوم پس همه مخلوقات را آفريدم تا شناخته شوم)
• كُنْتُ كَنْزاً گفت مخفيا شنو
• گوهر خود گم مكن اظهار شو
• بهر اظهار است اين خلق جهان
• تا نماند گنج حكمتها نهان19
• عشق است غني ز بوده و نابوده
• جاويد به مستقر عز آسوده
• عكس رخ خود ز اين و آن بنموده
• و آنگه به جمال و حسنشان بستوده21
از آنجاييكه هر مخلوقي به اندازه سعه وجودي خود ميتواند، مظهر گنجينههاي الهي باشد و از طرفي محدويتهاي مادي و معنوي نميگذارد كه مخلوقات مستقيماً با مبدا اعلي و منشا هستي در ارتباط باشند، لذا حكمت الهي اقتضا ميكند كه واسطه فيضي در ميان مخلوقات قرار دهد تا هم خود را در آن مشاهده كند و هم مخلوقات خدا را در آن ببينند كه همان آيت عظمي و آيينه تمامنماي حضرت حق يعني، انسان كامل است، از اينرو امام خميني(ره) ميگويد:
• مرآت ذات كبريا مشكوة انوار هدا
• منظور بعث انبيأ مقصود خلق عالمين
داود قيصري ميگويد:
"... براي اينكه خداوند متعال وقتي به واسطه ذات خود براي ذات خود تجلي كرد و تمام صفات و كمالات خود را در ذات خود مشاهده كرد، اراده كرد كه اين كمالات و صفات خود را در حقيقتي مشاهده كند كه براي خداوند به منزلهي آيينه باشد."20
حضرت امام خميني(ره) در جاي ديگر ميفرمايد:
"يقيناً آن حقيقت غيبيه مطلقه كه به حسب حقيقت ظهوري ندارد به ناچار براي ظهورش آيينهاي لازم است كه عكس آن حقيقت در آن تجلي كند."22
عطار نيشابوري تمثيل بسيار زيبايي در خصوص آيينه بودن انسان كامل دارد. وي ميگويد: چون هيچ موجودي تاب و توان رويارويي مستقيم با خداوند را نداشته و از طرفي طاقت دوري از او را نيز ندارد، پس بايد به گونهاي غيرمستقيم با حضرت معبود در ارتباط باشند، از اين جهت انسان كامل واسطه بين عالم الوهيت و عالم عبوديت است. عطار در اين تمثيل انسان كامل را آيينه خدائي تعبير ميكند:
• پادشاهي بود بس صاحب جمال
• در جهان حسن بيمثل و مثال
• ملك عالم مصحف آيات او
• دلربائي پرچم رايات او
• ميندانم هيچكس آن زهره داشت
• كز جمال او تواند بهره داشت
• هر كه كردي سوي آن برقع نگاه
• سر بريدند از تن وي بيگناه
• مردن از عشق رخ آن دل نواز
• بهتر از صد زندگاني دراز
• ني كسي را صبر زو بودي دمي
• ني كسي را تاب او بودي همي
• هر كه او ديدي جمالش آشكار
• جان بدادي و به مردي زار زار
• ليك چون كس تاب ديد او نداشت
• لذتي جز در شنيد او نداشت
• شاه را قصري نكو بنگاشتند
• و آينه اندر برابر داشتند
• بر سر آن قصر وقتي پادشاه
• وآنگهي در آينه كردي نگاه
• روي او از آينه ميتافتي
• هركس از رويش نشان مييافتي23
• چون كسي را نيست چشم آن جمال
• وزجمالش هست صبر ما محال
• با جمالش چونكه نتوان عشق باخت
• از كمال لطف خود آيينه ساخت24
اوليّت و آخريّت مهدي(عج)
در مباحث گذشته بيان شد كه حكمت و حكومت همه انبيا، تحقق احكام الهي در روي زمين بوده است كه هر كدام از آن پاكان در حدّ توان و اقتضاي زمان در اين راه كوشيدهاند، ولي هيچكدام به هدف و مقصود خود نرسيدند و تنها قدرتي كه به اين امر لباس تحقق خارجي خواهد پوشاند وجود مقدس صاحبالزمان است، به عبارت ديگر آخرين معصوم از سلسله معصومين مجري احكام الهي خواهد بود كه اولين خواسته هر پيامبر و امامي است، پس آنچه در اول موردنظر بوده است به دست آخرين نفر از اين سلسله الهي تحقق خواهد يافت. در واقع، حضرت مهدي هدف غايي نبوّت و امامت است و چون هدف غايي است، پس وجوداً قبل از همه و وقوعاً بعد از همه خواهد بود، بدين جهت حضرت امام(ره) ميگويد:
• روزگارش گرچه از پيشينيان بودي موخر
• ليك از آدم بُدي فرمانش تا عيسي مقرّر
• از فراز توده غبرا، تا گردون اخضر
• وز طراز قبه ناسوت تا لاهوت يكسر
• بنده فرمانبرش گرديده و عبد آستان شد25
•
مولوي در شرح حديث شريف نَحْنُ الاْوَلوُنَ الَّخِروُنَ (ما اوليهاي آخري هستيم) ميگويد:
• ظاهر آن شاخ اصل ميوه است
• باطناً بهر ثمر شد شاخ هست
• گرنبودي ميل و اوميد ثمر
• كي نشاندي باغبان بيخ شجر
• پس به معني آن شجر از ميوه زاد
• گر به صورت از شجر بودش وِلاد
• مصطفي زين گفت كآدم و انبيا
• خلف من باشند در زير لِوا
• بهر اين فرموده است آن ذوفنون
• رمز نَحْنُ الاْخِرون السّابِقُون
• گر به صورت من ز آدم زادهام
• من به معني جدّ جدّ افتادهام
• كز براي من بُدش سجده ملك
• وز پي من رفت بر هفتم ملك
• پس ز من زاييد در معني پدر
• پس زميوه زاد در معني شجر26
• اول فكر آخر آمد در عمل
• خاصه فكري كو بود وصف ازل
مولوي ميگويد همانطور كه هدف باغبان از كاشتن درخت، ثمره آن است و درخت بيثمر ارزش كاشتن ندارد، به عبارت ديگر اگر در ظاهر، ميوه محصول درخت است، ولي در واقع درخت محصول ميوه است، زيرا اگر ميوهدهي نباشد درختي كاشته نميشود.
جامي ميگويد:
• آدم كه به صورت پدر و من پسرم
• آندم كه بديده حقيقت نگرم
• صدگونه گواه آيد ازو در نظرم
• كو از ره معني پسر و من پدرم27
از اينرو همه انبيا مانند درختي هستند كه كاشته ميشوند تا ميوه بدهند. ميوه انبياي سَلَف پيامبر اكرم و خاندان وي است كه اگر اينها نبودند آنان نيز نبودند. از اين جهت حضرت امام خميني(ره) ظهور شجره طيبه نبوت را به بركت وجود حضرت رسول اكرم(ص) دانسته و ميگويد.
• اي صوت رساي آسماني
• اي رمز نداي جاوداني
• اي قله كوه عشق و عاشق
• وي مرشد ظاهر و نهاني
• اي جلوه كامل اناالحق
• در عرش مرفّع جهاني
• وي اصل شجر ظهوري از تو
• در پرتو سر سرمداني28
________________________________________
1. ديوان، ص 290 ـ 289.
2. الفتوحات المكية، چاپ بيروت، ج 3، باب، 266.
3. ديوان امام، قصيده بهاريه، ص 259.
5 و 4. لاهيجي، شرح گلشنراز، انتشارات محمودي، ص 317 و 315.
6. اشعه اللمعات، ص 245 و 246.
7. ديوان امام، قصيده بهاريه، ص 260.
8. الفتوحات المكية، باب 366.
9. ديوان امام، قصيده بهاريه، ص 2 ـ 261.
10. كليات شمس تبريزي، چاپ اميركبير، ص 1189.
11. كليات شمس تبريزي، چاپ اميركبير، ص 917.
12. همان مدرك، ص 64.
13. ديوان امام، ص 7 ـ 275.
14. مجمعالبحرين، شمسالدين ابرقويي، باب سيم.
15. ديوان امام، ص 260.
16. ديوان امام، ص 260.
17. ديوان امام، ص 265.
18. بحارالانوار، چاپ بيروت، ج 84، ص 119.
19. مثنوي، دفتر چهارم، ص 264.
20. شرح فصوص قيصري، چاپ بيدار، ص 157.
21. اشعة اللمعات، ص 20.
22. مصباح الهداية، ص 54.
23. منطقالطير.
24. منطقالطير، ص 70.
25. ديوان امام، ص 277.
26. دفتر چهارم، ابيات 522 تا 530.
27. اشعة اللمعات، جامي، ص 2.
28. ديوان، ص 289.