به سوی نظریۀ فرهنگیِ ایدئولوژی سیاسی و رسانههای جمعی در دنیای مسلمانان
مقصود از نظریۀ فرهنگی، بدنۀ مفاهیم، گزاره ها، اصول و هنجارهایی هستند که انتظار میرود القاگر ادراکات، اعتقادات، ارزشها، دیدگاه ها و رفتارها در یک جامعه، چه در سطح فردی و چه در سطح نهادی باشند و بر آنها تاثیر گذاشته و به آنها شکل و جهت دهند. هر چند دیدگاهها، عقاید، رسوم و تاثیرات متعدد بومی و بیگانه به صورت جداگانه و در کنار یکدیگر در ایجاد واقعیت فرهنگی مسلمانان در هر فصل مشترک زمانيـمکانی دخیل هستند، با این حال در سطح نظری، قرآن و حدیث دو منبع اصلی بسیار قدرتمند و عمیقاَ پذیرفتهشده در نظریۀ فرهنگی مربوط به دنیای مسلمانان میباشند. به همين دليل، نوشتار حاضر رویکرد روششناختیای اتخاذ میکند که تکیۀ آن بر تحلیل این دو منبع مهم فرهنگ اسلامی، به ویژه قرآن است.
ایدئولوژی سیاسی در چهارچوب مفهوم کلیدی امت[1] و برخی از حقوق اساسی آنها از جمله حق دانستن، خواندن، نوشتن و بیان، مفهومسازی میگردد. این مفاهیم اجزاء تشکیلدهنده و ضمیمههای کلیدی قدرت هستند. رسانههای جمعی با توجه به برخی نیازهای معين جهانی و لایزال ارتباطات انسانی مفهومسازی گردیدهاند. این نیازها عبارتند از:
اخبار(آگاهی)، سرگرمی، اجتماعیسازی، خدمات دستگاهها و همچنین وظایف و حقوق معین ارتباطی.
این نوشتار همچنین به فقدان تناسب ـکاستی عمدهـ ميان نظریۀ فرهنگی مسلمانان و وضعیت واقعی ایدئولوژی سیاسی و رسانه های جمعی مسلمانان میپردازد.
دنیای مسلمانان
مسلمانان تقریبا یکپنجم جمعیت جهان را تشکیل میدهند و سرزمینهای مسلماننشین نقش کلیدی در شکلدهی به دنیای امروز ایفا میکنند. برخی وقایع کلیدی گذشته عبارتند از:
1. انقلاب اسلامی ایران؛
2. شکست شوروی سابق در افغانستان؛ آزادسازی اروپای شرقي، فروپاشی اتحادیۀ جماهیر شوروی و ظهور دنیای تکقطبی جدید؛
3. جنگ ایران و عراق و پیامدهای آن در خاورمیانه و ديگر نقاط جهان؛
4. بحران خلیج فارس و پیامدهای جهانی آن؛
5. برچیده شدن و سرنگونی دموکراسی در الجزایر (از آزادترین و میانهروترین کشورهای جهان سوم) توسط نیروهای نظامی، متعاقب پیروزی 80 درصدی جناح اسلامی در انتخابات ملی این کشور؛
6. شکست و سرنگونی مسلمانان امپراتوری عثمانی طی جنگ جهانی اول، پیروزی نهایی متفقین و ایجاد خاورمیانۀ پس از جنگ؛
7. ایجاد اسرائیل در فلسطین و جنگهای اعراب و اسرائیل و تبعات آن برای خاورمیانه، اروپا، ایالات متحدۀ آمریکا و ديگر نقاط جهان؛
8. کاربرد نفت ایران توسط بریتانیا جهت مدرن کردن نیروی دریایی خود طی جنگ جهانی اول و تاثیر آن بر روند جنگ و تبعات آن و شکلدهی به اروپا و دنیاي پس از آن؛
9. استفادۀ غرب و دیگر کشورها از نفت ایران، اعراب، اندونزی و دیگر کشورهای مسلماننشین طی چند دهۀ اخیر و نقش محوریاي که نفت مسلمانان در شکلدهی تمدن غربی مدرن و تاریخ جهان ایفا کرده است.
همگي این وقایع در درک و تحلیل فرهنگ و دنیای مسلمانان، بنیان پیچیده ای را شکل میدهد که ریشه در دقت علمی، عینیت و صحت دارد.
اسلام: فرهنگ یا دین کامل
مسلمانان دستکم در سطح نظری معتقدند اسلام قدرتمندترین و پرنفوذترین تاثیر فرهنگی را در زندگی و جوامع آنها داشته است. برای فهم کاملتر و دقیقتر فرهنگ مسلمانان، ضروری است اسلام را به صورت مذهب در نظر بگیریم و از این منظر آن را بررسی کنیم. آموزههای مذهبي اسلامی برخلافِ مذهب در غرب، حوزۀ کامل تجربه و زندگی انسانها، چه در سطح خُرد و چه در سطح کلان را در برمیگیرد و از سوی بخش قابل توجهی از مسلمانان چنین تلقی میگردد كه اسلام برای مسلمانان، دیني کامل ـ راه و روش زندگی ـ است. در این باره نیز قرآن چنین فرموده است:
...امروز دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاویدان) شما پذیرفتم.[2]
پُرتر و سَمُوار[3] نیز فرهنگ را به همین صورت تعریف میکنند. این به معنای آن است که بدون فهم عینی و دقیق مذهب اسلام، نه تنها نمیتوان دنیای سیاسی و اقتصادی مسلمانان را درک کرد، بلکه دنیای اجتماعی آنها نیز به طور کامل درک نمیگردد. بنابراین، نوشتار حاضر بر این بنیان دوگانه قرار دارد که اسلام در معنای ذکرشده در بالا، چهارچوب نظری ضروریتری برای فهم عمیقتر و کاملتر فرهنگ و دنیای مسلمانان تشکيل میدهد و قرآن و حدیث دو سرچشمۀ اصلی در الگو یا نظریۀ فرهنگی مسلمانان هستند. این الگو یا نظریه از چند بعدِ بسیار مهم متفاوت از مدلهای غربی مشابه است ولي با این حال تقریبا با آنها همپوشانی دارد و طی صدها سال، آنها را پشت سر گذاشته است.
قرآن
قرآن رسانۀ جمعی پیش از عصر گوتنبرگ است که به دنیا عرضه شده است و به طور گسترده در خانههای مسلمانان قرار داشته است. قرآن در کتابخانهها و مساجد که جایگزین عبادتگاهها، مکانهای مطالعه، اجتماعها و اماکن دولتی شده بودند در نسخههای زیاد وجود داشته است. نه تنها به طور گسترده قرائت میشده و دربارۀ آن مباحثه میشده، بلکه در دورههای تاریخیِ اسلام به صورت دقیق توسط تعداد قابل توجهی از مسلمانان حفظ و در ذهن نگهداری شده است. بخشهایی از آن دستکم هفده تا سی مرتبه در روز به عنوان عبادت رسمی روزمره توسط بخش اعظمی از مردم مسلمان قرائت میشود. قرآن در نظام اعتقادی مسلمانان دقیقا کلام خداوند است كه از طریق انتقالِ متنیِ مستقیم، متون و کلمات معین به ذهن [حضرت] محمد وحی گردیده است؛ وی نیز آن را با صدای بلند برای مردم قرائت کرده است. بدین ترتیب، قرآن رایجترین منبع نظریۀ فرهنگی در دنیای مسلمانان است.
حدیث
حدیث، ثبت کلام و سیرۀ محمد(ص) است که در روایتهای شفاهی و همچنین مکتوب وجود دارد. حدیث بر پایۀ یک نظام روششناختی مفصل، دقیق و اغلب سهبعدی بررسی، اثبات صحت و اعتباریابی قرار دارد. حدیث شرح تاریخی کاملا مستند سیره و آموزههای محمد (ص) است و بدین ترتیب مهمترین، جامعترین و قابل قبولترین منبع نظریه فرهنگی مسلمانان است، که از نظر اهمیت بعد از قرآن قرار دارد. در این مقاله از صحیح محمد ابن اسماعیل البخاری به عنوان منبع تحلیل استفاده می کنیم، زیرا این اثر در بین مجموعههای مختلف حدیث، دقیقترین مجموعهای است که با وسواس بسیار گرد آوری شده است.
معرفت
در نظریه فرهنگی مسلمانان، معرفت در شرایط بشری و قدرتی که از تمدن بشری نشات می گیرد، نقش کلیدی ایفا می کند. نیاز به دانستن (یا نیاز به معرفت) –بدون در نظر گرفتن اینکه کاملا شناخت محور باشد یا با احساسات همراه باشد- جزئی از نیازهای حیاتی بشری است. این نیاز اغلب برای رفع رضایتمندانه کلیه نیازهای دیگر از جمله بسیاری از نیازهای فیزیولوژیک مانند گرسنگی شرط ضروری است.
در 6201 سوره از قرآن، حدود 791 اشاره به کلمه عربی علم (دانستن) –حدود 7/12 درصد- وجود دارد که پس از کلمات الله، ایمان و رب در جایگاه چهارم قرار دارد. معرفت انسان را به خداوند پیوند می دهد: ...از میان بندگان خدا تنها دانشمندان از او می ترسند(35: 28)؛ “آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟!”(9:39؛ 1:58)؛ سپس علم اسماء [علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات] را همگی به آدم آموخت (31:2).
علم نقطه مقابل ظن (حدس، تردید، برآورد، تقریب) است: “آنان به این سخن که می گویند علمی ندارند، بلکه تنها حدس می زنند (و گمانی بیپایه دارند) ( 45: 24). ظن نیز با حق (حقیقت) در تضاد است: “...با اینکه گمان هرگز انسان را از حق بینیاز نمی کند (28:53). علم با عبارتهای تعیینگر محتوا تعریف نشده است، بلکه بطور کلی با عبارتهای کاهش جهل، ابهام، یا تردید تعریف شده است: خداوند “به انسان آنچه را نمی دانست یاد داد (5:96)؛ و بدین ترتیب زمان و مکانی ارائه می شود که مستقل، بی پایان و قانون است، نه اینکه فهرست بسته ای از تعاریف مربوط به علم باشد.
به علاوه قرآن در حدود 350 آیه یا 5 درصد کل آیات به کلمه عربی کتاب و همچنین 49 مرتبه یا کمتر از 1 درصد به عقل اشاره می کند. همچنین به کلمه قرائت، که ریشه کلمه خواندن است اشارههای مکرری می کند. عبارت قرآن نیز از این کلمه مشتق شده است که به معنای خواندن است. همچنین، نخستین آیه از قرآن که بر محمد (ص) نازل گردید، اقراء (1:96) بود. در واقع، چیزی حدود 55 درصد وحی های اولیه به محمد درباره موضوع علم و خواندن است. بنابراین چهار مقوله علم، دانستن، نوشتن/کتاب، و خواندن روی هم رفته بیش از 19 درصد کلیه آیات قرآن را تشکیل می دهند، که در مجموع آنها را پس از الله در جای دوم قرار می دهد، یعنی حتی بالاتر از ایمان قرار می گیرد که بیانگر اهیمت آن در نظریه فرهنگی مسلمانان است.
البخاری، که از طرح طبقه بندی نظریه-محور پیچیدهای بهره می گیرد تا گردآوریهای خود را به ”کتابها“ و ”فصول“ تقسیم کند. وی یک کتاب را بطور کامل به علم اختصاص می دهد. کتاب علم به 54 فصل تقسیم می گردد که در آن حدود 80 حدیث نقش حیاتی علم در زندگی به معنای عام و زندگی مسلمانان به معنای خاص را مورد تاکید قرار می دهند. این بر خلاف ”کتاب ایمان“ وی است، که تنها شامل 49 حدیث می باشد که به 43 فصل تقسیم گردیده است. همچنین نکته جالب توجه آنست که البخاری باید کتاب علم خود را بلافاصله پس از کتاب ایمان می آورد، و آنها را به ترتیب به عنوان دومین و سومین کتاب از مجموعه گردآوری شده خود طبقه بندی می کرد، در حالی که این کتاب پس از کتاب وحی که موجزتر است تنها در یک فصل آمده است.
بطور معمول، آموزش منبع رسمی و اصلی علم را تشکیل می دهد، اما با در نظر گرفتن این واقعیت که بسیاری از نظام های آموزشی در کشورهای اسلامی همچنان بر اساس الگوهای استعماری-غربی و غیر غربی پیشا استعماری است، این مقاله از سواد به عنوان شاخص “زیر بنایی” دانش رسمی –یک محصول یا سنجه پیامد- استفاده می کند و تعداد مدارس، معلمان و دانشآموزان که بصورت رایج در فرآیندها و سنجش ها مورد استفاده قرار می گیرد، را کنار می گذارد. در کشورهای اسلامی سطح کلی دانش (که از نظر سواد عملیاتی شده باشد) کاملا پایین است، که حدود 50 درصد جمعیت قادر نیستند بخوانند و بنویسند. با این حال چنین داده هایی اغراق آمیز است و نمی تواند بازنماییگر بخش اعظمی از جمعیت مسلمانان از جمله آنهایی که در پاکستان، بنگلادش، سودان و نیجریه هستند، باشد.
ایدئولوژی سیاسی و نظریه فرهنگی مسلمانان
با توجه به نظریه فرهنگی مسلمانان، عبادت حقیقی –و حاکمیت- از آن خداوند است، زیرا او پروردگار جهانیان است (2:1). قرآن دست کم در 42 موقعیت مختلف این نکته را بیان می کند. در حدود 19 مورد، قرآن بیان می کند که ملک (قدرت) “آسمانها و زمین” متعلق به خداوند است. همچنین در قرآن آمده است که قدرت می تواند از سوی خداوند محول گردد یا از هر کسی که خدا بخواهد، گرفته شود (26:3). انسانها حق استفاده از قدرت به عنوان جانشین خدا بر روی زمین را دارند(30:2) و بنابراین باید، آن را شدیدا در راستای چارچوب تعهدات خود بکار برند. این تعهدات “امر به معروف و نهی از منکر” بر اساس اصول اجتماعی و مدنی است که ریشه در نظریه فرهنگی مسلمانان دارد. خداوند نیز منشا واقعی امر (حق حاکمیت) است، و حق وی برای فرمانروایی مستقیما از خالق بودنش سرچشمه می گیرد: “... آفرینش و تدبیر جهان از آن او و به فرمان اوست! پر برکت است خداوندی که پروردگار جهانیان است” (54:7).
هر چند قرآن در خصوص حق حاکمیت، خدا را به عنوان تنها کسی معرفی می کند که برای کلیه مسائل مهم زندگی قانونی اصیل را تشریع کرده است که از نظر تاریخی از زمان نوح، ابراهیم، موسی، و عیسی و تا زمان محمد به مسلمانان واگذار شده است (13:42)، با این حال از نظر زمانی یا مکانی نیاز بشر به قانونگذاری مداوم (اجرای احکام یا قوانین مشخص) را نادیده نگرفته است. همچنین گسترش یا بکارگیری سازوکارها، نهاده، و فرآیندهای دقیق برای این هدف (مانند هیئت قانونگذار عادلانه و آزادانه انتخاب شده که در چارچوب نظریه فرهنگی مسلمانان عمل کند) را کنار نمی گذارد.
حق قانونگذاری نیز بطور مشابه مطرح می گردد. هرچند قرآن بوضوح بیان می کند که “هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد؛ و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است (36:33). و هر چند دست کم در هفت مورد مجزا حق حکم (اختیار) را منحصر به خدا می داند، با این حال، نیاز به تجدید نظر قضائی و واگذاری مشاجرات به سطح انسانی را رد نمی کند. همچنین نیاز به تکامل نهادها، فرآیندها و سازوکارهای معین برای رسیدن به این اهداف به بهترین نحو ممکن (مانند رواج نظام قضائی مستقل و کاملا شایسته که در چارچوب نظریه فرهنگی مسلمانان عمل کند) را نادیده نمی گیرد.
مفهوم مردم
قرآن در مورد روابط بین حاکمان و مردم تصویری نظری ارائه می کند که در قلب آن مفاهیم مربوط به آزادی، شمول، مشورت، نمایندگی، مشارکت و رضایت قرار دارد، نه اینکه مفاهیمی مانند پنهانکاری، ممانعت، دستکاری، اجبار، اقتدارگرایی و استبداد وجود داشته باشد. در قلب همه اینها مفهوم برابری انسانها (13:49) قرار دارد، که قرآن –احتمالا برای اولین بار در گفتمان بشری جهان- بصورت نمادین با کنار گذاشتن جنسیت، نژاد و طبقه، بصورت الناس: مردم مطرح کرد.
در نظریه فرهنگی مسلمانان، مردم دارای حقوق اساسی معینی هستند که بطور مستقیم و غیر قابل انتقال از سوی خداوند و خالق آنها به آنها داده شده است. برخی از این حقوق را در زیر ذکر می کنیم.
حق حیات
در تفکر مسلمانان حیات بجز به حق –رویه کاملا حقیقی- دارای مصونیت از تعرض است. این حق بر اساس حقیقت، کمال، و انصاف قرار داد که در برابر باطل – رویه کاملا غیر حقیقی یا کاذب- قرار دارد. در باطل احتمالا کذب، تعصب، هوسبازی و جانبداری ایفای نقش می کند (151:6). در واقع، با توجه به نظریه فرهنگی مسلمانان، هر کسی انسانی را در زمین بدون حق (استحقاق) بکشد چنان است که گویی همه انسانها را کشته است (32:5).
حق مالکیت
نمی توان مردم را مگر به حق از اموال و داراییهاشان محروم کرد (21:4؛ 279:2؛ 188:2).
حق انتخاب عقیده و رفتار
مردم در انتخاب عقیده و رفتار –فرهنگ- دارای حق اساسی هستند (135:6؛ 93:11؛ 121:11؛ 39:39؛ 6:109)، با این حال برخی رفتارهای مشخص (مانند دزدی) مجازات ها و پیامدهای قانونی، اجتماعی و الهی در پی دارد (38:5). مردم همچنین دارای این حق هستند که به کلیه اطلاعاتی که برای انتخاب روشن و آگاه بین گزینههای مختلف لازم است، دسترسی داشته باشند(10:90).
حق دانستن
مردم نیاز ضروری به آگاهی و آموزش بدون اجبار، فریب، کذب، دخل و تصرف یا ارعاب دارند و بنابراین جزء حقوق آنهاست: در دین هیچ اجباری نیست (256:2). حتی خود محمد (ص) نیز از توسل به اجبار در رسیدن به رسالت اعتقادی و آموزشی خود نهی شده است – و اگر پروردگار تو می خواست، تمام کسانی که روی زمین هستند، همگی (به اجبار) ایمان می آوردند؛ آیا تو می خواهی مردم را مجبور سازی که ایمان آورند؟! (ایمان اجباری چه سودی دارد؟!) (99:10؛ 67:5). خداوند نیز در قرآن به کرات از مردم می خواهد که از منطق و استدلال بهره گیرند، و قرآن از مشتقات کلمه بینه–به معنای نشانه های گوناگون، تصدیق، وضوح، تشریح، تبیین- استفادههای فراوان می کند. رسالت و نحوه ی عمل پیامبران الهی –از جمله محمد- در قرآن بیان شده است (حدود 32 رتبه) که شامل “ابلاغ” (35:16) نظام اعتقادی و رفتاری معین و “دعوت” مردم به آن (45:33 و 46) است که باید با “حکمت و اندرز، روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره” (125:16) صورت گیرد، “ (که) ناگهان (خواهی دید) همان کسی که میان تو و او دشمنی است، گویی دوست گرم و صمیمی است(34:41).
مقصود از نظریۀ فرهنگی، بدنۀ مفاهیم، گزاره ها، اصول و هنجارهایی هستند که انتظار میرود القاگر ادراکات، اعتقادات، ارزشها، دیدگاه ها و رفتارها در یک جامعه، چه در سطح فردی و چه در سطح نهادی باشند و بر آنها تاثیر گذاشته و به آنها شکل و جهت دهند. هر چند دیدگاهها، عقاید، رسوم و تاثیرات متعدد بومی و بیگانه به صورت جداگانه و در کنار یکدیگر در ایجاد واقعیت فرهنگی مسلمانان در هر فصل مشترک زمانيـمکانی دخیل هستند، با این حال در سطح نظری، قرآن و حدیث دو منبع اصلی بسیار قدرتمند و عمیقاَ پذیرفتهشده در نظریۀ فرهنگی مربوط به دنیای مسلمانان میباشند. به همين دليل، نوشتار حاضر رویکرد روششناختیای اتخاذ میکند که تکیۀ آن بر تحلیل این دو منبع مهم فرهنگ اسلامی، به ویژه قرآن است.
ایدئولوژی سیاسی در چهارچوب مفهوم کلیدی امت[1] و برخی از حقوق اساسی آنها از جمله حق دانستن، خواندن، نوشتن و بیان، مفهومسازی میگردد. این مفاهیم اجزاء تشکیلدهنده و ضمیمههای کلیدی قدرت هستند. رسانههای جمعی با توجه به برخی نیازهای معين جهانی و لایزال ارتباطات انسانی مفهومسازی گردیدهاند. این نیازها عبارتند از:
اخبار(آگاهی)، سرگرمی، اجتماعیسازی، خدمات دستگاهها و همچنین وظایف و حقوق معین ارتباطی.
این نوشتار همچنین به فقدان تناسب ـکاستی عمدهـ ميان نظریۀ فرهنگی مسلمانان و وضعیت واقعی ایدئولوژی سیاسی و رسانه های جمعی مسلمانان میپردازد.
دنیای مسلمانان
مسلمانان تقریبا یکپنجم جمعیت جهان را تشکیل میدهند و سرزمینهای مسلماننشین نقش کلیدی در شکلدهی به دنیای امروز ایفا میکنند. برخی وقایع کلیدی گذشته عبارتند از:
1. انقلاب اسلامی ایران؛
2. شکست شوروی سابق در افغانستان؛ آزادسازی اروپای شرقي، فروپاشی اتحادیۀ جماهیر شوروی و ظهور دنیای تکقطبی جدید؛
3. جنگ ایران و عراق و پیامدهای آن در خاورمیانه و ديگر نقاط جهان؛
4. بحران خلیج فارس و پیامدهای جهانی آن؛
5. برچیده شدن و سرنگونی دموکراسی در الجزایر (از آزادترین و میانهروترین کشورهای جهان سوم) توسط نیروهای نظامی، متعاقب پیروزی 80 درصدی جناح اسلامی در انتخابات ملی این کشور؛
6. شکست و سرنگونی مسلمانان امپراتوری عثمانی طی جنگ جهانی اول، پیروزی نهایی متفقین و ایجاد خاورمیانۀ پس از جنگ؛
7. ایجاد اسرائیل در فلسطین و جنگهای اعراب و اسرائیل و تبعات آن برای خاورمیانه، اروپا، ایالات متحدۀ آمریکا و ديگر نقاط جهان؛
8. کاربرد نفت ایران توسط بریتانیا جهت مدرن کردن نیروی دریایی خود طی جنگ جهانی اول و تاثیر آن بر روند جنگ و تبعات آن و شکلدهی به اروپا و دنیاي پس از آن؛
9. استفادۀ غرب و دیگر کشورها از نفت ایران، اعراب، اندونزی و دیگر کشورهای مسلماننشین طی چند دهۀ اخیر و نقش محوریاي که نفت مسلمانان در شکلدهی تمدن غربی مدرن و تاریخ جهان ایفا کرده است.
همگي این وقایع در درک و تحلیل فرهنگ و دنیای مسلمانان، بنیان پیچیده ای را شکل میدهد که ریشه در دقت علمی، عینیت و صحت دارد.
اسلام: فرهنگ یا دین کامل
مسلمانان دستکم در سطح نظری معتقدند اسلام قدرتمندترین و پرنفوذترین تاثیر فرهنگی را در زندگی و جوامع آنها داشته است. برای فهم کاملتر و دقیقتر فرهنگ مسلمانان، ضروری است اسلام را به صورت مذهب در نظر بگیریم و از این منظر آن را بررسی کنیم. آموزههای مذهبي اسلامی برخلافِ مذهب در غرب، حوزۀ کامل تجربه و زندگی انسانها، چه در سطح خُرد و چه در سطح کلان را در برمیگیرد و از سوی بخش قابل توجهی از مسلمانان چنین تلقی میگردد كه اسلام برای مسلمانان، دیني کامل ـ راه و روش زندگی ـ است. در این باره نیز قرآن چنین فرموده است:
...امروز دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاویدان) شما پذیرفتم.[2]
پُرتر و سَمُوار[3] نیز فرهنگ را به همین صورت تعریف میکنند. این به معنای آن است که بدون فهم عینی و دقیق مذهب اسلام، نه تنها نمیتوان دنیای سیاسی و اقتصادی مسلمانان را درک کرد، بلکه دنیای اجتماعی آنها نیز به طور کامل درک نمیگردد. بنابراین، نوشتار حاضر بر این بنیان دوگانه قرار دارد که اسلام در معنای ذکرشده در بالا، چهارچوب نظری ضروریتری برای فهم عمیقتر و کاملتر فرهنگ و دنیای مسلمانان تشکيل میدهد و قرآن و حدیث دو سرچشمۀ اصلی در الگو یا نظریۀ فرهنگی مسلمانان هستند. این الگو یا نظریه از چند بعدِ بسیار مهم متفاوت از مدلهای غربی مشابه است ولي با این حال تقریبا با آنها همپوشانی دارد و طی صدها سال، آنها را پشت سر گذاشته است.
قرآن
قرآن رسانۀ جمعی پیش از عصر گوتنبرگ است که به دنیا عرضه شده است و به طور گسترده در خانههای مسلمانان قرار داشته است. قرآن در کتابخانهها و مساجد که جایگزین عبادتگاهها، مکانهای مطالعه، اجتماعها و اماکن دولتی شده بودند در نسخههای زیاد وجود داشته است. نه تنها به طور گسترده قرائت میشده و دربارۀ آن مباحثه میشده، بلکه در دورههای تاریخیِ اسلام به صورت دقیق توسط تعداد قابل توجهی از مسلمانان حفظ و در ذهن نگهداری شده است. بخشهایی از آن دستکم هفده تا سی مرتبه در روز به عنوان عبادت رسمی روزمره توسط بخش اعظمی از مردم مسلمان قرائت میشود. قرآن در نظام اعتقادی مسلمانان دقیقا کلام خداوند است كه از طریق انتقالِ متنیِ مستقیم، متون و کلمات معین به ذهن [حضرت] محمد وحی گردیده است؛ وی نیز آن را با صدای بلند برای مردم قرائت کرده است. بدین ترتیب، قرآن رایجترین منبع نظریۀ فرهنگی در دنیای مسلمانان است.
حدیث
حدیث، ثبت کلام و سیرۀ محمد(ص) است که در روایتهای شفاهی و همچنین مکتوب وجود دارد. حدیث بر پایۀ یک نظام روششناختی مفصل، دقیق و اغلب سهبعدی بررسی، اثبات صحت و اعتباریابی قرار دارد. حدیث شرح تاریخی کاملا مستند سیره و آموزههای محمد (ص) است و بدین ترتیب مهمترین، جامعترین و قابل قبولترین منبع نظریه فرهنگی مسلمانان است، که از نظر اهمیت بعد از قرآن قرار دارد. در این مقاله از صحیح محمد ابن اسماعیل البخاری به عنوان منبع تحلیل استفاده می کنیم، زیرا این اثر در بین مجموعههای مختلف حدیث، دقیقترین مجموعهای است که با وسواس بسیار گرد آوری شده است.
معرفت
در نظریه فرهنگی مسلمانان، معرفت در شرایط بشری و قدرتی که از تمدن بشری نشات می گیرد، نقش کلیدی ایفا می کند. نیاز به دانستن (یا نیاز به معرفت) –بدون در نظر گرفتن اینکه کاملا شناخت محور باشد یا با احساسات همراه باشد- جزئی از نیازهای حیاتی بشری است. این نیاز اغلب برای رفع رضایتمندانه کلیه نیازهای دیگر از جمله بسیاری از نیازهای فیزیولوژیک مانند گرسنگی شرط ضروری است.
در 6201 سوره از قرآن، حدود 791 اشاره به کلمه عربی علم (دانستن) –حدود 7/12 درصد- وجود دارد که پس از کلمات الله، ایمان و رب در جایگاه چهارم قرار دارد. معرفت انسان را به خداوند پیوند می دهد: ...از میان بندگان خدا تنها دانشمندان از او می ترسند(35: 28)؛ “آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟!”(9:39؛ 1:58)؛ سپس علم اسماء [علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات] را همگی به آدم آموخت (31:2).
علم نقطه مقابل ظن (حدس، تردید، برآورد، تقریب) است: “آنان به این سخن که می گویند علمی ندارند، بلکه تنها حدس می زنند (و گمانی بیپایه دارند) ( 45: 24). ظن نیز با حق (حقیقت) در تضاد است: “...با اینکه گمان هرگز انسان را از حق بینیاز نمی کند (28:53). علم با عبارتهای تعیینگر محتوا تعریف نشده است، بلکه بطور کلی با عبارتهای کاهش جهل، ابهام، یا تردید تعریف شده است: خداوند “به انسان آنچه را نمی دانست یاد داد (5:96)؛ و بدین ترتیب زمان و مکانی ارائه می شود که مستقل، بی پایان و قانون است، نه اینکه فهرست بسته ای از تعاریف مربوط به علم باشد.
به علاوه قرآن در حدود 350 آیه یا 5 درصد کل آیات به کلمه عربی کتاب و همچنین 49 مرتبه یا کمتر از 1 درصد به عقل اشاره می کند. همچنین به کلمه قرائت، که ریشه کلمه خواندن است اشارههای مکرری می کند. عبارت قرآن نیز از این کلمه مشتق شده است که به معنای خواندن است. همچنین، نخستین آیه از قرآن که بر محمد (ص) نازل گردید، اقراء (1:96) بود. در واقع، چیزی حدود 55 درصد وحی های اولیه به محمد درباره موضوع علم و خواندن است. بنابراین چهار مقوله علم، دانستن، نوشتن/کتاب، و خواندن روی هم رفته بیش از 19 درصد کلیه آیات قرآن را تشکیل می دهند، که در مجموع آنها را پس از الله در جای دوم قرار می دهد، یعنی حتی بالاتر از ایمان قرار می گیرد که بیانگر اهیمت آن در نظریه فرهنگی مسلمانان است.
البخاری، که از طرح طبقه بندی نظریه-محور پیچیدهای بهره می گیرد تا گردآوریهای خود را به ”کتابها“ و ”فصول“ تقسیم کند. وی یک کتاب را بطور کامل به علم اختصاص می دهد. کتاب علم به 54 فصل تقسیم می گردد که در آن حدود 80 حدیث نقش حیاتی علم در زندگی به معنای عام و زندگی مسلمانان به معنای خاص را مورد تاکید قرار می دهند. این بر خلاف ”کتاب ایمان“ وی است، که تنها شامل 49 حدیث می باشد که به 43 فصل تقسیم گردیده است. همچنین نکته جالب توجه آنست که البخاری باید کتاب علم خود را بلافاصله پس از کتاب ایمان می آورد، و آنها را به ترتیب به عنوان دومین و سومین کتاب از مجموعه گردآوری شده خود طبقه بندی می کرد، در حالی که این کتاب پس از کتاب وحی که موجزتر است تنها در یک فصل آمده است.
بطور معمول، آموزش منبع رسمی و اصلی علم را تشکیل می دهد، اما با در نظر گرفتن این واقعیت که بسیاری از نظام های آموزشی در کشورهای اسلامی همچنان بر اساس الگوهای استعماری-غربی و غیر غربی پیشا استعماری است، این مقاله از سواد به عنوان شاخص “زیر بنایی” دانش رسمی –یک محصول یا سنجه پیامد- استفاده می کند و تعداد مدارس، معلمان و دانشآموزان که بصورت رایج در فرآیندها و سنجش ها مورد استفاده قرار می گیرد، را کنار می گذارد. در کشورهای اسلامی سطح کلی دانش (که از نظر سواد عملیاتی شده باشد) کاملا پایین است، که حدود 50 درصد جمعیت قادر نیستند بخوانند و بنویسند. با این حال چنین داده هایی اغراق آمیز است و نمی تواند بازنماییگر بخش اعظمی از جمعیت مسلمانان از جمله آنهایی که در پاکستان، بنگلادش، سودان و نیجریه هستند، باشد.
ایدئولوژی سیاسی و نظریه فرهنگی مسلمانان
با توجه به نظریه فرهنگی مسلمانان، عبادت حقیقی –و حاکمیت- از آن خداوند است، زیرا او پروردگار جهانیان است (2:1). قرآن دست کم در 42 موقعیت مختلف این نکته را بیان می کند. در حدود 19 مورد، قرآن بیان می کند که ملک (قدرت) “آسمانها و زمین” متعلق به خداوند است. همچنین در قرآن آمده است که قدرت می تواند از سوی خداوند محول گردد یا از هر کسی که خدا بخواهد، گرفته شود (26:3). انسانها حق استفاده از قدرت به عنوان جانشین خدا بر روی زمین را دارند(30:2) و بنابراین باید، آن را شدیدا در راستای چارچوب تعهدات خود بکار برند. این تعهدات “امر به معروف و نهی از منکر” بر اساس اصول اجتماعی و مدنی است که ریشه در نظریه فرهنگی مسلمانان دارد. خداوند نیز منشا واقعی امر (حق حاکمیت) است، و حق وی برای فرمانروایی مستقیما از خالق بودنش سرچشمه می گیرد: “... آفرینش و تدبیر جهان از آن او و به فرمان اوست! پر برکت است خداوندی که پروردگار جهانیان است” (54:7).
هر چند قرآن در خصوص حق حاکمیت، خدا را به عنوان تنها کسی معرفی می کند که برای کلیه مسائل مهم زندگی قانونی اصیل را تشریع کرده است که از نظر تاریخی از زمان نوح، ابراهیم، موسی، و عیسی و تا زمان محمد به مسلمانان واگذار شده است (13:42)، با این حال از نظر زمانی یا مکانی نیاز بشر به قانونگذاری مداوم (اجرای احکام یا قوانین مشخص) را نادیده نگرفته است. همچنین گسترش یا بکارگیری سازوکارها، نهاده، و فرآیندهای دقیق برای این هدف (مانند هیئت قانونگذار عادلانه و آزادانه انتخاب شده که در چارچوب نظریه فرهنگی مسلمانان عمل کند) را کنار نمی گذارد.
حق قانونگذاری نیز بطور مشابه مطرح می گردد. هرچند قرآن بوضوح بیان می کند که “هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد؛ و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است (36:33). و هر چند دست کم در هفت مورد مجزا حق حکم (اختیار) را منحصر به خدا می داند، با این حال، نیاز به تجدید نظر قضائی و واگذاری مشاجرات به سطح انسانی را رد نمی کند. همچنین نیاز به تکامل نهادها، فرآیندها و سازوکارهای معین برای رسیدن به این اهداف به بهترین نحو ممکن (مانند رواج نظام قضائی مستقل و کاملا شایسته که در چارچوب نظریه فرهنگی مسلمانان عمل کند) را نادیده نمی گیرد.
مفهوم مردم
قرآن در مورد روابط بین حاکمان و مردم تصویری نظری ارائه می کند که در قلب آن مفاهیم مربوط به آزادی، شمول، مشورت، نمایندگی، مشارکت و رضایت قرار دارد، نه اینکه مفاهیمی مانند پنهانکاری، ممانعت، دستکاری، اجبار، اقتدارگرایی و استبداد وجود داشته باشد. در قلب همه اینها مفهوم برابری انسانها (13:49) قرار دارد، که قرآن –احتمالا برای اولین بار در گفتمان بشری جهان- بصورت نمادین با کنار گذاشتن جنسیت، نژاد و طبقه، بصورت الناس: مردم مطرح کرد.
در نظریه فرهنگی مسلمانان، مردم دارای حقوق اساسی معینی هستند که بطور مستقیم و غیر قابل انتقال از سوی خداوند و خالق آنها به آنها داده شده است. برخی از این حقوق را در زیر ذکر می کنیم.
حق حیات
در تفکر مسلمانان حیات بجز به حق –رویه کاملا حقیقی- دارای مصونیت از تعرض است. این حق بر اساس حقیقت، کمال، و انصاف قرار داد که در برابر باطل – رویه کاملا غیر حقیقی یا کاذب- قرار دارد. در باطل احتمالا کذب، تعصب، هوسبازی و جانبداری ایفای نقش می کند (151:6). در واقع، با توجه به نظریه فرهنگی مسلمانان، هر کسی انسانی را در زمین بدون حق (استحقاق) بکشد چنان است که گویی همه انسانها را کشته است (32:5).
حق مالکیت
نمی توان مردم را مگر به حق از اموال و داراییهاشان محروم کرد (21:4؛ 279:2؛ 188:2).
حق انتخاب عقیده و رفتار
مردم در انتخاب عقیده و رفتار –فرهنگ- دارای حق اساسی هستند (135:6؛ 93:11؛ 121:11؛ 39:39؛ 6:109)، با این حال برخی رفتارهای مشخص (مانند دزدی) مجازات ها و پیامدهای قانونی، اجتماعی و الهی در پی دارد (38:5). مردم همچنین دارای این حق هستند که به کلیه اطلاعاتی که برای انتخاب روشن و آگاه بین گزینههای مختلف لازم است، دسترسی داشته باشند(10:90).
حق دانستن
مردم نیاز ضروری به آگاهی و آموزش بدون اجبار، فریب، کذب، دخل و تصرف یا ارعاب دارند و بنابراین جزء حقوق آنهاست: در دین هیچ اجباری نیست (256:2). حتی خود محمد (ص) نیز از توسل به اجبار در رسیدن به رسالت اعتقادی و آموزشی خود نهی شده است – و اگر پروردگار تو می خواست، تمام کسانی که روی زمین هستند، همگی (به اجبار) ایمان می آوردند؛ آیا تو می خواهی مردم را مجبور سازی که ایمان آورند؟! (ایمان اجباری چه سودی دارد؟!) (99:10؛ 67:5). خداوند نیز در قرآن به کرات از مردم می خواهد که از منطق و استدلال بهره گیرند، و قرآن از مشتقات کلمه بینه–به معنای نشانه های گوناگون، تصدیق، وضوح، تشریح، تبیین- استفادههای فراوان می کند. رسالت و نحوه ی عمل پیامبران الهی –از جمله محمد- در قرآن بیان شده است (حدود 32 رتبه) که شامل “ابلاغ” (35:16) نظام اعتقادی و رفتاری معین و “دعوت” مردم به آن (45:33 و 46) است که باید با “حکمت و اندرز، روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره” (125:16) صورت گیرد، “ (که) ناگهان (خواهی دید) همان کسی که میان تو و او دشمنی است، گویی دوست گرم و صمیمی است(34:41).