چهره ها شد ز درد هجران زرد غيبتت ، رنجها به بار آورد گرد بگرفته چهره قرآن با دل غمگرفته ات ، همدرد و من الماء كل شى حى بى تو گلزار زندگى شد زرد اى جهاندار! جاى تو خالى است در جهانى كه گشته خوبان طرد مرد ميدان عشق ، غير تو نيست آرى ! آرى ! تويى تويى آن مرد اين تويى بين چارده معصوم در قيام جهان گشايى ، فرد در كفت اى كه ذوالفقار«على» است كفر، قصد فناى ايمان كرد العجل كز ستم جهان پر شد عادلا ! كن شتاب بهر نبرد كاروانها گذشت و از پىشان در مسير زمان بر آمد گرد عاشقانت هنوز منتظرند با دوچشم تر و دلى پر درد همچو خورشيد تا به كى تنها؟ همچو مهتاب، تا به كى شبگرد؟ اى همايون هماى پرده نشين جان زهرا ، به آشيان برگردد!
چهره‏ ها شد ز درد هجران زرد غيبتت ، رنجها به بار آورد گرد بگرفته چهره قرآن با دل غم‏گرفته‏ ات ، همدرد و من الماء كل شي حي بي‏ تو گلزار زندگي شد زرد اي جهاندار! جا
چهره ها شد ز درد هجران زرد غيبتت ، رنجها به بار آورد گرد بگرفته چهره قرآن با دل غمگرفته ات ، همدرد و من الماء كل شى حى بى تو گلزار زندگى شد زرد اى جهاندار! جاى تو خالى است در جهانى كه گشته خوبان طرد مرد ميدان عشق ، غير تو نيست آرى ! آرى ! تويى تويى آن مرد اين تويى بين چارده معصوم در قيام جهان گشايى ، فرد در كفت اى كه ذوالفقار«على» است كفر، قصد فناى ايمان كرد العجل كز ستم جهان پر شد عادلا ! كن شتاب بهر نبرد كاروانها گذشت و از پىشان در مسير زمان بر آمد گرد عاشقانت هنوز منتظرند با دوچشم تر و دلى پر درد همچو خورشيد تا به كى تنها؟ همچو مهتاب، تا به كى شبگرد؟ اى همايون هماى پرده نشين جان زهرا ، به آشيان برگردد!