آنان كه با زبان قلم سروكار دارند؛ به ويژه فرهنگيان و دانشگاهيان دانشاندوخته در رشته زبان و ادبيات فارسي، بر اين باورند كه قرآن و حديث از صدها سال پيش تاكنون چنان در تاروپود نظم و نثر فارسي در آميختهاند كه جمعآوري و تبويب و تدوين آنها، چنانكه بايد و شايد، جز از عهده فرهنگستاني مجهز بر نيايد. مهمتر از تأثير ظاهري، تأثير معنوي است كه آن را هيچ معياري و مقياسي نيست. به راستي كلام بيهمتاي ربالعالمين و احاديث گهربار معصومان (ع) از صدر اسلام تا به امروز به اندازهاي در پندار و گفتار و كردار و اخلاق ايرانيان حق جوي حق پرست اثر نيك گذارده و آنان را در يافتن و گزينش تنها دين پذيرفتني نزد خدا «ان الدين عندالله الاسلام»[1] هدايت نموده است كه حساب و اجرش، تنها نزد عالم الغيب است و بس.
استاد سخن، سعدي شيرازي مانند ديگر گويندگان و نويسندگان پارسي گوي به طرق گوناگون از قرآن و حديث بهره برده است. گاه از بخشي از آيه يا حديث، گاه به معني و مفهوم آنها و گاه با تلميح و اشاره به يك واژه، با آن دو گوهر آسماني، سخن خود را گرانقدر ساخته است.
نمونههايي چند از گفتار شيخ كه برخوردار از قرآن و حديث ميباشند:
1. اين شاعر شهير شيرازي، در سرودن سه بيت زير كه شهرت جهاني دارند به آيه 13 سوره حجرات و دو حديث نبوي نظر داشته است:
• بني آدم اعضاي يكديگرند كه در آفرينش ز يك گوهرند تو كز محنت ديگران بيغمي
• چو عضوي به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار نشايد كه نامت نهند آدمي[2]
«يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكرو انثي و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقيكم … ؛ هان اي مردم! هر آينه شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را به صورت ملتها و طايفهها در آورديم تا يكديگر را بشناسيد. همانا گراميترين شما نزد خدا با تقواترين شماست».
نخستين حديث:« مثل المومنين في توادهم و تراحمهم وتعاطفهم مثل الجسد اذا اشتكي منه عضو تداعي له سائرالجسد بالسهر و الحمي؛[3]
مؤمنان در دوستيشان و رحمتشان و مهرورزيشان به يكديگر همانند يك پيكر عمل ميكنند، هنگامي كه اندامي از آن به درد آيد، ديگر اندامها در بيخوابي و تب با او همناله ميشوند.»
دومين حديث: «من اصبح و لايهتم بامور المسلمين فليس منهم؟[4] هر كه را بامداد فراز آيد و در انديشه كارهاي مسلمانان نباشد، از آنان نيست».
2 … كوه و دريا و درختان همه در تسبيحند. نه همه مستمعي فهم كنند اين اسرار[5]
اشاره دارد به: «تسبح له السموات السبع و الارض و من فيهن و ان من شيء الا يسبح بحمده و لكن لاتفقهون تسبيحم … ؛ ميستايند خدا را آسمانهاي هفتگانه و زمين و هركس در آنهاست و چيزي نيست مگر آنكه ذكر و حمد خدا گويد وليكن شما ستايش آنها را در نمييابيد».
3 … چو دوزخ كه سيرش كنند از و قيد دگر بانگ دارد كه هل من مزيد[6]
عنايت به آيه 29 از سوره ق: يوم نقول لجهنم هل امتلأت و تقول هل من مزيد: روزي كه به دوزخ گوييم آيا پرشدي ؟ و او ميگويد: آيا باز هم هست؟
4 … . يارب به لطف خويش گناهان ما بپوش روزي كه رازها افتد از پرده بر ملا[7]
اشاره به آيه 9 از سوره الطارق يوم تبلي السّرائر: روزي که رازها، آشکار گردانيده شوند.
5ـ با بدان بد باش و با نيکان نکو جاي گل گل باش و جاي خار خار [8]
اشاره به آيه 29 از سوره الفتح: محمد رسول الله و الذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم...؛ محمد فرستاده خدا و كساني كه با اويند به كافران سختگير و به خودشان مهربانند».
6 … . نكاهد آنچه نبشتست عمر و نفزايد پس اين چه فايده گفتن كه تا به حشر بپاي[9]
اشاره به آيه 33 از سوره اعراف كه: فاذا جاء اجلهم لايستاخرون ساعة و لا يستقدمون؛ و زماني كه مرگشان فرا رسد نه ساعتي دير آيد نه زود».
7 … . چندين هزار سكه پيغمبري زده اول به نام آدم و آخر به مصطفي
الهامش از جليل و پيامش زجبرئيل رايش نه از طبيعت و نطقش نه از هوي [10]
مصراع دوم از بيت دوم نظر به آيه 3 از سوره نجم دارد: «و ما ينطق عن الهوي: پيامبر به خواهش دل سخني نميگويد».
8 … . كس را چه زور و زهره كه وصف علي كند جبار در مناقب او گفته اهل اتي [11]
شاعر در اين بيت به آيه اول و آيه هشتم از سوره انسان نظر داشته است: آيه اول:« هل اتي عليالانسان حين من الدهر لم يكن شيئاً مذكوراً؛ آيا زماني محدود از روزگار نامحدود بر آدمي سپري شد كه هيچ نامي از وي نبود!».
آيه هشتم:« و يطعمون الطعام علي حبه مسكيناً و يتيماً و اسيراً؛ در شأن امام علي (ع) و خانوادهاش نازل شد كه سه شام پياپي ـ هنگام افطار در روزه نذري ـ طعام خود را با آنكه دوست داشتند (براي خشنودي خدا) به مسكين و يتيم و اسير بخشيدند.
9. زور آزماي قلعه خيبر كه بند اوي در يك دگر گسست به بازوي لافتي
واژه لافتي: اشاره است بدين حديث قدسي در شأن علي (ع): «لافتي الّا علي لاسيف الّا ذوالفقار؛[12] نيست جوانمردي در حمايت از اسلام، مگر علي و نيست شمشيري، مگر ذوالفقار.
10 … . حذر از پيروي نفس كه در راه خداي مردم افكنتر از ين غول بياباني نيست[13]
عنايت بدين حديث نبوي:« اعدي عدوك نفسك التي بين جنبيك[14]دشمنترين دشمنت نفس تو است ميان دو پهلويت».
… نه بر اوج ذاتش پرد مرغ وهم نه در ذيل وصفش رسد دست فهم[15]
عنايت به سخن امام علي (ع) در وصف خداي بيمانند: «الذي لايدر كه بعد الهمم ولايناله غوص الفطن [16] … ؛ خدايي كه همتهاي بلند پرواز، او را در نيابند و هوشهاي ژرف انديش بدو نرسند».
11. قصيده هجده بيتي وداع ماه رمضان كه مطلع آن بيت زير است:
• برگ تحويل ميكند رمضان
• بار توديع بر دل اخوان
نظر شاعر به دعاي چهل و پنجم صحيفه سجاديه بوده است با عنوان «في وداع شهر رمضان» كه در آغازش ميخوانيم: اللهم يامن لايرغب في الجزاء و يا من لايندم علي العطاء … ؛ بار خدايا! آي آنكه در برابر نعمتهايي كه به مردم بخشيده است پاداش نميخواهد! واي آنكه بر عطاي خويش پشيمان نگردد! … ».
اگر اديبان و پژوهشگران ميگويند: استاد سخن سعدي شيرازي در آثار خود از قرآن مجيد و احاديث معصومان (ع) بهره برده است و اگر معتقدند آثار شيخ، گنجينهاي پربار از فرهنگ و ادب فارسي است، بدان معني نيست كه همه آثار او برگرفته از فرهنگ و ادب اسلامي است. سعدي آن استاد كم نظير، آدمي زادهائي بوده است؛ چون ديگر آدميان كه ممكن است گه گاه خطا كنند.
هنرش بيش بگوي
اگر آثار شيخ را با آثار ديگر اركان ادب فارسي مقايسه كنيم به گمانم شيخ، گوي سبقت را خواهد ربود. با آنكه معمار كاخ سخن، زنده كننده ايران كهن: فردوسي طوسي در راستاي سرودههاي رزمي بيهمتاست.
با آنكه شور و نشاط عافانه مولوي را در آثار ديگران كمتر توان يافت، با آنكه لطف سخن، گزينش واژه و ظرافت كلمه، در نوازشگري تار دل، مختصّ حافظ است با آن تعهدي كه حكيم نظامي گنجوي در لا به لاي اشعارش به اسلام نشان ميدهد، با آنكه محتشم نامورترين شاعر مرثيه سراي خاندان نبوت است و ذخيره كننده باقيات صالحات …
نيز مزايا و محسنات ادبي و اخلاقي كه در آثار گويندگان و نويسندگان پارسي گوي فراوان است؛ اما جز شيخ سعدي كسي جامعالاطراف نيست.
از هنرهاي سعدي يكي آنكه در حين مداحي از سلاطين ستمگر و ايل خانان بدگهر، هر جا توانسته ازين دست تازيانههاي اندرز، آمرانه بر گرده جان شاه زمانه فرود آورده است.
1 … . به نوبتند ملوك اندرين سپنج سراي كنون كه نوبت تو است اين ملك به عدل گراي …
2. خدا ترس را بر رعيّت گمار كه معمار ملك است پرهيزگار
رياست به دست كساني خطاست كه از دستشان دستها بر خدا است
3 … . گريزد رعيت ز بيدادگر كند نام زشتش به گيتي سحر
در منفور جلوه دادن پادشاه، مظهر همه پليديها چه نغز و حكيمانه سروده است.
4. سه كس را شنيدم كه غيبت رواست وزان در گذشتي چهارم خطاست
يكي پادشاهي ملامت پسند كه زو بر دل خلق آيد گزند
5. در مذمت از حاكمي ستمگر ميسزد بر قدرت بيان سخنور، آفرين بگوييم:
درويشي مستجاب الدّعوه در بغداد پديد آمد؛ حجاج يوسف را خبر كردند. بخواندش و گفت: دعاي خيري بر من بكن. گفت: خدايا! جانش بستان. گفت: از بهر خداي اين چه دعاست؟
گفت: اين دعاي خير است تو را و جمله مسلمانان را.
• اي زبردست زيردست آزار كرم تا كي بماند اين بازار
• به چه كار آيدت جهانداري مردنت به كه مردم آزاري
ديگر از حسن آثار شيخ كه او را هم باقيات صالحات است و هم مايه برتري بر ديگر همپايگان:
آنكه سردفترها معمولاً با نام خدا زيور يافتهاند. گويا آن شاعر نامور در ديباچه هر دفتر اين حديث گهربار پيامبر اكرم (ص) را نصب العين داشته:« كل امر ذي بال لم يذكر فيه اسم الله فهو ابتر».
استفاضه از قرآن و حديث
چنانكه قبلاً گفته شد يكي از بهين كارهاي سعدي آنكه وي با آگاهي از فرهنگ اسلامي، توانسته است در موارد مقتضي از آيات قرآن و احاديث معصومان الهام بگيرد و گفتار خود را هر چه زيباتر و دلانگيزتر جلوه دهد. در آغاز مقاله نمونههايي چند به زبان قلم درآمده است.
شاعر شهير شهر ما، در تعظيم و تقديس آفريدگار جهان و اوصاف حميده رسول الله (ص) و خاندان مطهرش اخلاصي شايسته تحسين نشان داده و با سرودن اشعار زاهدانه، باب رحمت حق را به روي خود گشوده است. كدام عارف است كه اين اشعار ايمان افزا را بخواند و براي سرايندهاش طلب آمرزش نكند؟
1ـ … بعد از خداي هر چه پرستند هيچ نيست بيدولت آن كه برد همه هيچ اختيار كرد
2ـ … اقرار ميكند دو جهان بر يگانگيش يكتا و پشت عالميان بر درش دوتا
3 ـ … مپندار سعدي كه راه صفا توان رفت جز بر پي مصطفي
4ـ كس را چه زور و زهره كه وصف علي كند جبار در مناقب او گفته هل اتي
5 ـ … يارب به نسل طاهر اولاد فاطمه يارب به خون پاك شهيدان كربلا
دلهاي خسته را به كرم مرهمي فرست اي نام اعظمت در گنجينه شفا
6ـ خدايا به حق بنو فاطمه كه بر قولم ايمان كنم خاتمه
اگر دعوتم رد كني يا قبول من و دست و دامان آل رسول
________________________________________
[1] - سوره آل عمران، آيه 17
[2] - گلستان سعدي، چاپ فروغي، ص 25
[3] - احاديث مثنوي، به اهتمام استاد فروزانفر، ص 137.
[4] - اصول كافي، جلد سوم، ص 239.
[5] - كليات سعدي، قصائد، ص 26.
[6] - بوستان سعدي به تصحيح غلامحسين يوسفي، ص 146.
[7] - قصائد، ص 3.
[8] - همان، ص 34.
[9] - همان، ص 65.
[10] - همان، ص 2.
[11] - همان، ص 3.
[12] - چهارده معصوم، عماد اصفهاني، جلد اول، ص 464.
[13] - قصائد، ص 11.
[14] - نهجالبلاغه، ترجمه پابند، ص 66.
[15] - بوستان سعدي، ص 35.
[16] - نهج البلاغه، ترجمه فيض الاسلام، جلد اول، ص 13.
منبع :گلستان قرآن ـ شماره 146، ارديبهشت 82