در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
دوشنبه

۳۰ خرداد ۱۳۹۰

۱۹:۳۰:۰۰
49631

سيماى فاطمه زهرا(س) در شعر معاصر فارسى

    مقدمه:     شعر اهل بيت در مسير تاريخ     ايران تنها كشـوري است كه مذهب تشيع از قرنها پيـش در آن رسميت دارد و همه يا بسياري از ابعاد حيات فكـري ف


    مقدمه:
    شعر اهل بيت در مسير تاريخ
    ايران تنها كشـورى است كه مذهب تشيع از قرنها پيـش در آن رسميت دارد و همه يا بسيارى از ابعاد حيات فكـرى فـرهنگـى مردم را به نوعى تحت تإثير قرار داده است. يكى از بارزترين نشانه هاى ايـن تإثير عشق و علاقه عمومى به اهل بيت پيامبر(ع) و تجلى ايـن محبت و عشق در ((شعر)) ـ يعنـى روشـن تـريـن جلـوه گاه عواطف و افكـار ملتهاى خاورميانه ـ است.
    سرودن سـوگها و ستايشها (مرثيه, مديحه, و منقبت) از شيـوه هايـى است كه شـاعران مسلمـان و شيعى ـ به طـور سنتـى ـ بــراى اظهار عقايد و علايق خـود به اهل بيت به كار مـى بسته اند. در ايـن ميان, انتظار مـى رود كه حضرت فاطمه زهرا(س) به عنـوان نزديكتريـن فرد به پيامبـر اسلام(ص) و تنها يادگـار او و محـور اهل بيت و مصـداق آيات كريمه اى از قرآن, جايگاه ويژه اى داشته باشد. مـى دانيـم كه شعر عربـى از قرن اول هجرى براى تبليغ عقايـد شيعى و ترويج اهل وصـايت و امامت و دفـاع از آنها و افشـاى بـدعت و انحـرافـى كه تاريخ اسلام را از مسيـر رشـد صحيح خارج كـرد, به كار رفته است. (1) لكـن در شعر فارسى اينچنين نيست. زيرا تاريخ ادب اهل بيت در ايـن زبان, بـا تكـامل ادب فـارسـى از يك سـو و وضعيت سياسـى و اعتقادى ايرانيان از سوى ديگر ارتباط دارد. با گسترش ديـن اسلام در ايران و تكامل فارسى درى نخستيـن آثار شعر اهل بيت در منظومه بلند پدر شعر ايران ـ فردوسى طـوسـى ـ در قرن چهارم آشكار شد و هـم او در ابياتى از حماسه خود زبان به ستايش و اظهار ارادت به پيامبر(ص) و امام على(ع) گشـود. پـس از آن نيز تا قرن هشتـم در مقايسه با قرون اخير و رسميت يافتـن مذهب تشيع در ايران, حضـور شعر اهل بيت در گستـره ادب چنـدان چشمگيـر نيست. شايـد سبب ايـن كاستى, كـم اطلاعى اديبان متقدم از حقايق دهه هاى نخست تاريخ اسلام و اهميت آنها باشـد. هر چه هست, نخستيـن سروده ها در باره دختـر پيامبر(ص) با اشعار ناصرخسرو قباديانـى, سنايى غزنـوى, قـوامـى رازى و ... آغاز مى شود.(2) اشعار فاطمى ايـن مرحله داراى ويژگى ارزشمنـدى است و آن اينكه بيان حقايق تاريخـى و عقايد دينـى در آن فـراوان و تصنعات و تكلفـات ادبـى در آن كمتـر است.

    با رسميت يافتـن مذهب تشيع, ديرى نمـى پايد كه رواج زبان بازيهاى شاعرانه و تكلفات سخنوران, مـوجب ظهور برخى سروده هاى نامإنـوس با دل و زبان مـردم و مناسب به به و چه چه شنيـدن در محفل ادبا و خـواص شـد, بيهوده نيست كه اندك اندك اشعار و نـوحه هاى عاميانه در ميان تـوده هاى مردم رسوخ يافت و تعزيه و روضه ها از آن پر شد و پايه بسيارى از برداشتهاى غلط و عوامانه در باره معصوميـن(ع) از جمله صديقه كبرا(س) گرديد.(3) نمـونه اى از ايـن لفظپردازيها را در شاعر قرن هشتـم هجرى, خـواجـوى كرمانى مى تـوان ديد كه در مدح حضرت زهرا مى گويد:
    عروس نه تتق و لاله برگ هفت چمن
    تذرو هشت گلستان و شمع شش منظر
    ز نـام او شـده نـامـى سه فـرع و چـار اصـول
    به يمـن او شـده سـامـى دو كـاخ و پنج قمر
    كمينه سورى بيت العروس اوساره
    كمينه جاريه خانه دار او هاجر
    به مطبخـش فلك دودخـورده را در پيش
    ز مه طبقچه سيـم و ز مهر هـاون ازهـر(4)
    گـرچه نمـى تـوان بـراى خلاقيت شعرى و رعايت منـــاسبتهاى لفظى و معنايـى محـدوديتـى قايل شـد, ولـى چه تـوان كرد كه ايـن گـونه جمال گرايى, سرانجام به ضد جمال تبديل شده و به اسلـوبـى تكرارى بدل گشته است. چنان كه حسينعلـى خان سلطانى ـ همچـون برخـى ديگر از شاعران قـرون متإخـر در مـدح آن حضـرت ـ چنيـن سـروده است:
    صدف يازده گهر كه از او
    گشت قدر نه آسمان والا
    چار عنصر بدو گرفت قوام
    هشت كوكب بدو فزود ضيا
    هشت خلد از وجود مسعودش
    جست زيب و طـراز و فر و بها...(5)
    ناگفته نمانـد كه مغلق گويى و ساده گـويـى در تاريخ شعر اصـولا دو جـريان مـوازى هستنـد. و در كنار ايـن دست اشعار لفظپـردازانه, برخى شعرها عالى تريـن مفاهيـم لطيف را به زبانى رسا و روشـن در گوش جان مردمان روزگار زمزمه كرده اند. از نمونه چنيـن شعرهايى, شعر ((قـدسـى)) (از شاعران قرن يازدهـم) است كه سادگـى, طـراوت خاصـى دارد, چنان كه گـويـى شاعر معاصر به تازگـى آن را سـروده است:
    ... اى كه تو بر آل كسا محورى
    بر سر زنهاى جهان افسرى ...
    جام حيا مست ز صهباى توست
    واژه اى از دفتر معناى توست
    صبر و رضا طفل دبستان توست
    ريزه خور سفره احسان توست ...
    گشت نهان بر همه كس تربتت
    تا بشناسند غم غربتت ...(6)

    دشـوارى سـرودن در شـإن والاى حضـرت زهـرا(س)
    البته نبـايـد فـرامـوش كنيـم كه سـرودن در شـإن والاى حضـــرت سيـده النسإ كه انسانى عديـم النظير و زنـى همطراز انبياست كارى است دشـوار و تـوفيقـى است كه بايد خـود آن حضـرت عطا فرمايـد.
    چه بسا سخنـى كه به قصـد قـربت و به نيت ستايـش گفته شـود و در باره ساير اوليا و ائمه(ع) گفتنـش خالى از اشكال باشد ولـى اگر در باره حضرت زهراى مرضيه(س) گويند, استخفاف به شإن او محسـوب گردد. (مانند وصف جمالات ظاهرى و مانند آن). تإثير ايـن دشوارى را در محدوديت قلمرو سخنـوران و تكرار شدن مضاميـن شعراى متقدم ـ از گذشته تـا امـروز ـ نمـى تـوان نـاديـده گـرفت.
    نكته آنجاست كه تكـرار اين گـونه مضاميـن در شعر دوره هاى مختلف نه بر شناخت شيعه و ساير مسلمانان از آن حضرت چيزى مـى افزايد و نه بابـى از آگاهى بر غير مسلمانان كه اصـولا با درك اوصافـى از ايـن دست ـ آنهم بـا ايـن اشارات اجمالـى شاعران ـ بيگانه انـد:
    عصمت كبـرا, علت غايـى خلقت, بضعه طه, ام ابيها, شفيعه محشـــر, انسيه حـورإ, ام الائمه, كفـو حيدر, مادر دو عيسـى و دو مريـم و ... آيا وقت آن نرسيده است كه سخـن سخنـوران متعهد و دينـدار راهـى براى افزايـش شناخت مسلمانان و تاباندن انوار فاطمه زهرا(س) بر دل و جـان مشتـاقـان حقيقت و مستعدان هـدايت بگشـايـد.

    چهار نگرش كلى
    به نظر مى رسـد اگـر ((شعرهاى فارسـى فاطمـى)) را ـ كه تا كنـون سروده شده است ـ از لحاظ جهت گيرى و زاويه نگرش دسته بندى كنيـم, نقاط ضعف و قـوت و زمينه هاى خالـى و نيازمند خلاقيت بيشتر تا حد بسيارى روشـن و مشخص گردد, عمده ايـن گونه اشعار ـ اعم از قديم و جـديـد ـ از نظر نگـرش و فضاى حاكـم بـر آنها قابل تقسيـم به انواع چهارگانه است:
    1ـ روايى و تاريخى
    2ـ فلسفى و كلامى
    3ـ تخيلى و شاعرانه
    4ـ عاطفى و شخصى
    بـدون شك بسيارى از سـروده ها دو, سه و يا هـر چهار جنبه را بهم آميخته دارنـد و تعداد اشعارى كه تنها يكـى از جهات را لحـــاظ كرده باشـد, فراوان نيست. پرسـش آن است كه چرا اصـولا ايـن چهار نگرش نمـود بيشتـرى يافته است؟ آيا شاعران راههاى ديگـرى بـراى شناختـن و شناساندن آن وجـود شريف نداشتند كه غالب آنان خود را در سنتهاى ادبـى گذشتگان ـ و مدايح و مراثـى و مناقب ـ زندانـى كرده اند؟
    اكنون با ذكر نمونه هايى ـ با اولـويت دادن به شعر معاصران ـ به بررسى اين نگرشها مى پردازيم.

    نگرش روايى و تاريخى
    مراد از ايـن گـونه نگرش, شعرهايـى است كه بر مبناى ذكر مقاطعى از زندگـى آن حضرت مانند ازدواج ايشان, غصب شدن فدك و شهادت او و يا بـر مبناى جـايگاه صـديقه كبـرا در خانـدان عصمت و آيات و احـاديثـى كه در شـإنـش آمـده است, شكل گـرفته اند.
    از نمونه خوب ايـن گونه شعرها در قديـم, قصيده ابـن حسام خـوسفى (شـاعر قـرن نهم) است تحت عنـوان ((مهمـانـى كـردن فـاطمه جناب پيـامبـر را)) كه بـا ايـن بيت آغاز مـى شود:
    از بـر اطراف باغ, از چمـن گل عذار مجمره پـرعود كرد, بـوى خـوش نـوبهار(7) يا قصيده ((مروج الاسلام كرمانى)) كه ابياتى از آن را مى خوانيم:
    اى در درج حيا و آيت عظمى
    بضعه خير الورى و مريم كبرى
    ام كتاب, ام فضل, ام علومى
    ((ام ابيها))ت خـوانـده خـواجه ((اسرى))
    تا آنجا كه مى گويد:
    آه كه در مدت قليل چه آمد
    بـر سـرت از مـردمـان بـى سـر و بـى پا(8)
    از ايـن دست سـروده ها, اگـر شاعران قادر باشنـد از ظواهر امـور بگذرند و رابطه حـوادث را با يكـديگـر در گذشته و آينـده تحليل كنند و در عيـن حال از لطافت خاص بيان شعرى دور نيفتنـد, بايـد گفت كه به شإنـى عالـى در شعر دست يافته انـد. مثنـويهاى احمـد عزيزى در كتاب لاله هاى زهرايى حركتى است در ايـن سو و نيز قصيده زيباى ((فريـد)) شاعر متعهد معاصـر با مطلع ((روزى كه دفـن كرد على بـى صدا ترا)) ضمـن اشاره به مرحله تاريخـى حيات آن حضرت به تحليلـى منطقـى و در عيـن حـال شـاعرانه دست يــــافته است. به سـروده هاى هر دو شاعر در ايـن نـوشتار اشارتهاى ديگرى خـواهيـم كـرد. آرى ثبت حـوادث, كار مـورخ است و تحليل آن, كـار متفكـر.

    نگرش فلسفى و كلامى
    اشعارى را كه عمـدتا به نقـش زهراى مـرضيه(س) در عالـم هستـى و مقام معنـوى و روحانى و عرفانى اش مى پردازد, مى تـوان داراى جهتى فلسفـى و كلامـى دانست. از ايـن دست اشعار از ديـربـاز تا كنـون گفته اند و مـى گـويند. بسيارى از ايـن نـوع سروده ها تكرار سخنان شعراى متقدم و بخشـى نيز مبتنى بر نكات ظريف و تازه اى است. يكى از بهترين ايـن گـونه اشعار مثنوى ((محمد فكـورصفا)) (متخلص به فكـور) است كه تفسيرى از ((مناقب منسـوب به ابـن عربى)) مى باشد. مثلا در تفسير صفتـى از صفات آن حضـرت (جـواد العالـم العقليه), گويد:
    عقل گل, اول ظهور بارى است
    وان ظهور انـدر مـوالـى جـارى است ...
    چون كه ظرف جان زهرا كامل است
    عقل كل را در پذيرش شامل است
    حضرتش مشكات نور عقل شد
    تـا كه نـور او به عالـم نقل شد ...
    در لباس زن هويدا شد ولى
    يـازده انـوار از او شـد منجلى ...(9)
    ابياتـى كه جنبه فلسفـى دارنـد غالبـا در مقـدمه قصـايـد قـرار گرفته اند; چنان كه شاعر معاصر محمدعلـى صاعد در مقـدمه قصيده اى در ستـايـش حضـرت زهـرا(س) آورده است:

    كيست وجودش ز بعد خالق اكبر
    فوق وجود و ز حد وصف فراتر؟
    كيست كه باشد وجود, ذيل وجودش
    هست عرض, هـر چه هست و اوست چـو جـوهـر(10)
    شعرى با ايـن گـونه مضـاميـن بـا همه ارجمنـدى, در نهايت ((شعر خـواص)) است و از نظر ارتبـاط بـا عمـوم, محـدوديتهايــى دارد.

    اگر صبغه اصلى شعرها جنبه هاى عقلى و فلسفى باشد ايـن خطر وجـود دارد كه شعراى متعهد و تـوانا و انديشه گرا مهجـور واقع شـوند و تـوده هاى مردم به ادبيات به ظاهر مذهبـى ولـى عامه پسند و مبتذل روى آورنـد; چه, در ايـن گـونه شعرها ايجازى هست كه راه را بـر تفاسير و شـرح مطالب و استـدلالهاى روشـن مـى بنـدد و اگر شعر به عرصه احتجاجات منطقـى و فلسفـى گرديد به نظم خشك تبديل مى شـود.

    نگرش تخييلى و شاعرانه
    در ايـن گونه شعرها كه داراى نگرش تخييلى به قضايا هستند, تخيل هنرى و مفاهيـم فاقـد مصاديق خارجـى بر ساير جنبه ها غلبه دارد. نمونه مبالغهآميز ايـن گونه اشعار مديحه سنجر كاشانى است كه به جاى آنكه خـواننـده شعر به اعجـاب در بـرابـر صفات عاليه حضـرت فاطمه(س) برسد, در برابر نازك خيالى و مضمـون يابـى شاعر شگفت زده مى شود:
    هم خضر آب داشت, هم اسكندر آينه
    مثل تـويـى كه ديد در آب و در آينه؟
    از بيـم چشـم زخـم فلك ز آفتـاب و ماه
    حـاضـر كنـد به بزم تـو بـا مجمر آينه
    عكـس تـرا كه شعله صف سـركـش آمده است
    در بر اگر كشد نكند باور آينه

    تا آنجا كه گويد:

    تقليد وضع ساره خيرالنسا نمود
    زان رو نكـرد بـر سـر و بـر, زيور آينه
    بانوى عرش حجله وفا و خاتون خلد زاد
    آن كز حيـا نخـواسته از شـوهر آينه ...(11)

    هميـن نازك انديشـى در شعر ((خسرو احتشامى)) شاعر نـوجـوى معاصر يافت مـى شود بـىآنكه كليت شعر, وقف خيالآفرينـى شـود و به ايـن نكته در اواخـر نـوشتـار به روشنـى مـى پـردازيم:

    تا رخصت حضور نيابد, شب طلوع
    مهتـاب از ادب نتـراود به روزنش ...
    تا كعبه راز سنگ كرامت نيفكند
    از چشـم روزگـار نهان است مـدفنش(12)
    ايـن گـونه سخنان از مصاديق ((يجوز للشاعر ما لا يجـوز لغيـره)) هستنـد. بارى, بايـد پذيـرفت كه شعر را عالمـى ديگـر است و شعر خالى از خيال لطفـى ندارد. لكـن گستره پرواز خيال در شعر متعهد تا جايـى است كه از هدف دور نيفتيـم. نبايد فرامـوش كرد كه هدف اصلـى شعر دينى, بـويژه شعر اهل بيت, بيان حقيقت, ترويج ارزشهاى توحيدى, و گسترش فضيلت است.

    نگرش عاطفى و شخصى:
    آن دسته از اشعارى كه بيان عواطف دينـى و احساس ارادت به آستان مقـدس فـاطمه مطهر(س) در آنها غلبه دارد, مـى تـوانـد به عنـوان سروده هاى عاطفى قلمداد شـود. در نخستيـن سده هاى ظهور شعر شيعى, بيان اعتقادات دينـى و ثبت حقايق تـاريخ اسلام بـر سايـر جنبه ها غلبه دارد, الا اينكه پـايان بـرخـى از شعرهـا بـا طلب شفـاعت و دادخـواهـى سـامـان مـى يابـد كه بعدى عاطفـى به شعرها مـى دهـد.
    حساب سـروده هايـى را كه در باره شهادت و مظلـوميت آن حضرت است, بايـد جـدا كرد زيرا تإثير واقعه در بسيارى از مـوارد بيـش از تـإثيـر زبـان شعر است بـويژه آنكه شاعران بـراى ايجاد انگيزش عاطفـى در مـردم عمـدا ـ يا سهوا ـ از باطـن حـوادث گذشته و به پـوسته آن ـ با تفصيل و رنگ و لعاب ـ مـى پردازنـد و گاه شعر را از لطافت هنرى و محتواى تـوحيدى ـ هر دو ـ خالـى مـى كنند. ايـن گـونه اشعار عوامانه ضربات مهمى بر فرهنگ عمـومـى دينـداران در گذشته وارد كـرده است كه هنـوز آثـار آن بـاقى است.
    مـرحـوم صغير اصفهانـى كه از شاعران پيـش كسـوت معاصـر در اشعار مذهبـى است, گاه به شعرى فلسفى و تجريدى (بيشتر در مدايح) و گاه به نـوحه خـوانى كه با شعر عاميانه مذهبى فاصله بسيار اندك دارد روى مـىآورد و در آن گـونه اشعارى كه به ((زبـان حــال)) معروف شـده انـد به منـاسبت ايـام شهادت حضـرت زهـرا مـى سـرايـد:
    اگر رنجيده اى از من پسرعم
    خلافى ديده اى از من پسرعم
    حلالم كن به جان نور عينم
    يتيم بينواى من حسينم ...
    شب هر جمعه آيى بر مزارم
    به خـاطـر آورى احوال زارم ...(13)
    پـرسـش آن است كه آيـا تنها يك فصل از حيـات آن حضـرت (يعنـــى مظلـوميت و شهادت) است كه بايـد در مخاطبـان شعر فاطمـى انگيزش ايجاد كنـد يا تـوفيق حقيقـى شاعر متعهد به آن است كه تـوده هاى مردم را به كشف شيـوه اى ((شناختـى ـ عاطفـى)) كه بهتـريـن نـوع پيـوند با پيشـوايان دينـى در ابعاد اعتقادى, اخلاقـى, سياسـى و اجتماعى است, رهنمون شود؟

    بـديهى است كه غرض از ايـن مبحث انكار اهميت عنصر عاطفه در شعر نيست بلكه اصـولا هدف, تقـويت عنصر عاطفه در مسير صحيح است زيرا اساس خلاقيت و تإثير و تإثـر شاعر و مخاطبانـش به هميـن عنصـر بستگى دارد.

    پيـوستـن شعر انقلاب به كـاروان شعر عاطفـى
    تكرار و تقليد, كلى گـويى, استفاده زياد از بيان خبرى و تقريرى, بازيهاى لفظى و افـراط در رعايت مـوازين سخنـورى, از مهمتـريـن مـوانع تـإثيـرگذارى عاطفـى در شعر هستنـد. يكـى از مهمتـريـن مـوفقيتهاى شعر فاطمى در دهه هاى اخير فائق آمدن برخى از شاعران بـر ايـن مـوانع است. شاعران امـروز شيـوه هاى مختلفـى را بـراى انگيزش عاطفى در شعرهاى خـود تجربه مى كنند. گاه بيان يك واقعيت از ابعاد و زواياى گـوناگـون و با استفاده از استعارات لطيف را راهـى بـراى نفـوذ در دلها قرار مـى دهند. در ترجيع بنـد طـولانـى محمدعلـى مجاهدى (متخلص به پروانه) ـ در باره هجـوم به خانه آن حضرت پـس از رحلت پدر بزرگـوارش ـ تلاش براى دست يافتـن به بيان لطيف و شـاعرانه حقـايق به وضـوح ديـده مـى شـود:
    سوخت بال كبوتران حرم
    كار اين شعله ها به لانه كشيد
    دامن گل كه سوخت از آتش
    شعله سـر از دل جـوانه كشيد ...(14)

    گامهايى در مسير بازآفرينى
    حركت فكرى و فرهنگـى انقلاب اسلامى كه سالهاى چندى قبل از پيروزى انقلاب اسلامى آغاز به رشد كرد ـ و تا كنـون ادامه دارد ـ درى از نـور به سـوى عمـوم حق جـويان بـويژه شـاعران متعهد گشـوده است. انتشار و فروش گسترده آثار انديشمنـدانـى كه در آثارشان, بـراى شناسـانـدن سيماى تـابناك حضـرت زهـرا(س) از جنبه هاى اجتمـاعى, تاريخـى و تـربيتـى به مردم بـويژه نسل جـوان كـوشـش كرده انـد, نشـان دهنـده عشق و علاقه مـردم و جـوانـان به آن حضـرت و هــــم بشـارت دهنـده رشـد فكـرى و فـرهنگـى در قلمـرو شناخت معصـوميـن است.(15) بيهوده نيست كه بسيـارى از شـــاعران انقلاب در دو دهه اخير سعى در دركـى شهودى و احساس مستقل و زبانـى فارغ از تكرار و تقليد ـ در زمينه پيـوندشناختى و عاطفى ـ با ((بانـوى آب)) و ((آفتـاب)) و ((بـى نشانه اى كه نشـانه خـداست)) داشته انـد. گـاه مضـاميـن مكـرر را بـا زبـان مستقل يا اوزان لطيف, نـو و احيـا كـرده انـد و به بعدى آشنـا بـا ذهـن مـردم از زاويه اى جـديـــد نگريسته اند و گاه اصـولا به تجارب نو در حـوزه فكرى و عاطفى دست يـافته انـد. بـراى نمـونه به ايـن ابيـات بنگـريد:
    تـو ستـاره اى و تـو اختـرى; مه و مهر و زهـره و مشترى
    نكننـد بـا تـو بـرابـرى; تـو يگـانه دخت پيمبرى
    تـو همـاى اوج سعادتـى, تـو سپهر عصمت و عفتى
    تـو قـريـن مهر ولايتـى, بخـدا كه ((همسـر)) حيـدرى
    به حسـن (ستـاره روشنت) كه حسين (آن گل گلشنت)
    به خـدا رسيـده ز دامنت; بخـدا تـو معنـى ((مـادر))ى!(16)

    صيغه خطاب همراه با موسيقى پرشور و شوق انگيز كهنگى هاى ايـن شعر را به تازگى بدل كرده است.
    در برخى از شعرها, نگاه شاعر در جستجـوى زاويه اى نـو براى بيان مطالب است. شعر ((سـراى فاطمه)), سـروده حميـد سبزوارى, در اصل شعرى ملهم از سخنـان امـام خمينـى و دكتـر شـريعتى است.

    كه آثار و سخنان آنان بالاتريـن تإثير را در شكل دهـى فرهنگ شعر فاطمى پس از انقلاب داشته است:

    حجـره, گليـن است و كوچك است و عجب آنك
    هست جهانى, چو جاى فاطمه دارد
    و:
    رشحه ايمان تراود از در و بامش
    خـانه علـم است و بـاب علـم در آن است(17)
    بر ايـن گونه شعرها مى توان ((راز شب)) سروده شادروان شهريار را نيز افزود.(18)

    شعرى فاخر و چندبعدى
    بخـش ديگرى از شعرها كه بدون شك قسمتـى از ادبيات انقلاب اسلامى در شمار مـىآيند, داراى افكار نـو, لطف عواطف, تازگـى اسلـوب و قدرت اثرگذارى ويژه اى هستند. بر اينها بايد در آميختـن هر چهار بعد (كه پيشتر به بررسى آن پرداختيـم) افزوده شود. قصيده شيواى خسـرو احتشـامـى كه به آن اشـارت رفت از ايـن دست است:
    روز نخست چـون گل ايـن بـوستان شكفت
    عطـر عفيف عشق فـرو ريخت بـر تنـش ...
    هم باشدش بهار رسالت در آستين
    هم مى چكد گلاب ولايت ز دامنش
    مرد آفرين زنى كه خليلانه مى شكست
    بتخانه خلاف خلافت ز شيونش
    از سدره نيز در شب معراج مى گذشت
    حـرمت اگـر نبـود عنـانگيـر تـوسنش(19)
    همچنيـن است سروده قادر طهماسبى (فريد) كه در روشـن بينى تاريخى و نگرش عاشقانه به ديـن لطفى بيـش از دهها غزل به قصيده اش داده است:
    ناموس دردهاى على بودى و چو اشك
    پنهان نمود غيرت شير خدا ترا
    دفـن شبـانه تـو كه بـا خـواهـش تـو بود
    فـريـاد روشنـى است ز چنـديـن جفـا ترا ...
    يك عمـر در گلـوى تـو بغض استخوان شكست
    در سـايه داشت گـرچه علـى چـون همـا ترا ...
    دادنـد در بهاى فـدك آخـر ـ اى دريغ ـ
    گلخـانه اى به گستـره كـربلا ترا ...(20)

    شعر جوشان ((احمد عزيزى))
    در هميـن زمينه در كليت خـود به هميـن شعر متكـامل و چنـد بعدى مى پيوندد. او گرچه بيشتر در مجموعه هاى خـود از ((ضريح گمشده گل ياس)) سخـن رانده بود, در ((لاله هاى زهرايى)) اسـم و مسماى دفتر خـود را يكسـره نثـار شعر فـاطمـى كرد:
    حضرت زهرا دلش از ياس بود
    قطره هاى اشكش از الماس بود
    داغ عطر ياس زهرا زير ماه
    مـى چكـانيـد اشك حيـدر را به چاه ...
    گريه آرى, گريه چون ابر چمن
    بر كبود ياس و سرخ نسترن ...
    اين دل ياس است و روح ياسمين
    اين امانت را امين باش اى زمين
    نيمه شب دزدانه بايد زير خاك
    ريخت بر روى گل خورشيد, خاك
    مدفن اين ناله غير از چاه نيست
    جز تـو كـس از قبـر او آگاه نيست(21)

    غزلـواره هـاى كـوتـاه ((فاطمه راكعى)):
    اى بى نشانه اى كه خدا را نشانه اى
    هـر جـا نشـان تـوست ولـى بـى نشانه اى ...
    تصوير شاعرانه در خود گريستن
    راز بلنـد سـوختـن عارفانه اى ...(22)

    و شـاعر جـوان فـاطمه سـالارونـد بـا چنين مطلعى:

    خـم كـرد پشت زميـن را نـاگـاه داغ گرانت
    هفت آسمـان گـريه كـردنـد بـر تـربت بـى نشانت(23)

    برخـى از ويژگيهاى كلـى ايـن پـديده نـو در شعر فاطمـى را دارا هستند.

    ظهور شعر شهودى
    تجلى بديع شعر فاطمى در ادبيات انقلابـى, سروده هاى نـوينى هستند كه نوعى ((ايمان تازه كردن)) هم در عرصه فكر و هـم در عرصه هنر محسـوب مى شوند. از ايـن گونه شعرها مى تـوان به شعر شهودى تعبير كرد. نوسروده ((پناه)) اثر على مـوسـوىگرمارودى را در سال 1348 مـى تـوان گـام نخست در مسيـر ايـن شعر دانست كه به نظر مـى رسـد گامهاى پس از آن در شعر فاطمى پس از انقلاب برداشته شد. در ايـن شعر گرمارودى با ديدن كـودكـى گمشـده و پريشان كه مادر خـود را مى طلبد, خويـش را در قالب همان كودك گمشده مى بيند كه در جستجوى ((مـادر مهربـان همه عالـم)) است: اينك منم:
    آن طفل دور مانده گم گشته
    آن خردسال كودك سرگشته
    اى مادر عزيز همه عالم
    كو مهر بار دامن پاكت؟ كو؟(24)
    در شعر شهودى گرچه صنعتگـرى و فخامت دسته پيشيـن شعرها به چشـم نمـىآيـد ولـى استقلال تجـربه ها و ذاتـى بـودن شعر آن را ممتـاز مـى سازد. شعر بلنـد بـانـوى ما, اثـر ((طاهـره صفارزاده)) شعرى متكـامل و چنـدبعدى از ايـن نوع است:
    كسى نمى داند
    صاحب عزا
    بانوى ما
    در بين ماست
    بانوى زخم ديده
    زخم دل رسول
    زخم دل امام
    زخـم شهادت فـرزنـدان/ زخـم زمـانه حق نـاشناس ...
    بانو به صدر مصطبه عشق آمده
    در بين ماست
    آن عطـر را دوبـاره مـى شنـوم/ سـرم به عاطفه رويـا بـرمـى گـردد سـرم به دامـن بـا تـو بـرمـى گردد ...(25)

    غزلـواره عليـرضـا قزوه را بـا ايـن مطلع:
    تا كه نامت بر زبان آمـد زبان آتـش گرفت سـوختـم چنـدان كه مغز استخـوان آتـش گـرفت(26) نيز قـابل اتصـــال به شعر شهودى است.

    منظومه زيباى ((بانـوى آب)) از ((بهمـن صالحـى)) يكـى ديگـر از نمـونه هـاى ايـن شعر نـوخـاسته و بلكه از پيشكسـوتــان آن است:
    بانوى آب
    چون هاله اى ز عاطفه ماه
    با جامه اى ز نور
    در قصر آفرينش كامل
    خـورشيـدوار, ايستـاده به درگاه ...(27)

ختم سخن و ثمره اين مقال
ديديـم كه شعر فاطمـى معاصر با رسيدن انـديشه دينـى به تحـولـى چشمگير, مرحله اى نـو و ممتاز را آغاز كرده است و نيز ديديـم كه در ايـن مرحله با وجـود تفاوتهاى سبكـى و زبانى, شاعران از نظر قـوت عاطفه و استقلال انـديشه نقـاط مشتـرك دارند.
همچنيـن جنبه هاى گوناگـون روايـى و تاريخـى و فلسفى و عاطفـى و تخييلـى را به يكديگر آميخته اند. لكـن به خلاف فقر عاطفه در شعر متقـدميـن, بـويژه از نـوع مـديحه, جنبه عاطفـى غالبا بـر ساير ويژگيها پيشـى مـى گيرد. به قـول اديب گرانمايه شهيد احمد زارعى ((جمعا مى تـوان گفت شاعران انقلاب اسلامـى, بيـش از اينكه مكتبـى بسرايند انقلابـى سروده اند و بيـش از آنكه به كل هستى بنگرند به يكـى دو گـوشه مهم از آن بسنده كرده اند. بايد تمامى ابعاد مكتب را ... وارد گستره زيبا و جاويـد شعر كرد. ))(28) در ميان چهار نگرشـى كه در شعر قـديـم و معاصر پيـوسته جريان داشته است, جاى خالـى دو جريان بسيار اساسـى احساس مـى شـود; دو جريانى كه لازمه ادبيات متناسب با انقلاب اسلامى است. آن دو, يكـى ((نگرش اخلاقـى, تربيتـى)) در شعر فاطمى است و ديگرى نگرش ((سياسـى ـ اجتماعى)) در طول تاريخ اهل بيت.
نه تنها در شعر متعلق به صـديقه كبـرا(س) بلكه اصـولا در تمامـى شعر اهل بيت به ايـن جنبه ها يا التفاتـى نشده است و يا به نگاهى گذرا و اشارتـى شتابان بسنـده كـرده انـد. اى كاش انـديشه و شعر ارزشمنـد عالـم دلسـوخته و فـرزانه دردآشناى جهان شـرق ـ اقبال لاهـورى ـ در شعر دينـى شناخته شـده و سـرمشق شاعران رسالتمـدار قرار مـى گرفت. شعرى كه خالـى از تكلف و پـر از انديشه هاى بلنـد است. از اين رو دوست مى داريـم كه آن را حسـن ختامى بر ايـن مقال قرار دهيم آنجا كه مى گويد:
مريم از يك نسبت عيسى عزيز
از سه نسبت حضرت زهرا عزيز
و بـا شـرح زيبـاى آن سه نسبت به جنبه هـاى اخلاقـى و الهى شخصيت زهراى مرضيه(س) را در كمال سادگـى براى مخاطبان ملمـوس مى سازد:
مزرع تسليم را حاصل بتول
مادران را اسوه كامل بتول
بهر محتاجى دلش آن گونه سوخت
با يهودى چادر خود را فروخت
آن ادب پرورده صبر و رضا
آسياگردان و لب قرآن سرا ..
آن گاه در كمال لطف و ادب زن مسلمان را مـورد خطاب قرار مى دهد:
طينت پاك تو ما را رحمت است
قوت دين و اساس ملت است
هوشيار از دستبرد روزگار
گير فرزندان خود را در كنار
فطرت تو جذبه ها دارد بلند
چشم هوش از اسوه زهرا مبند(29)
در ميان آن همه شعر, نديدم كه كسى ايـن گونه پيـش از زمان باشد و ايـن گـونه ـ به جاى طرح تجريدى و يك جانبه حقيقت فاطمـى, آن حضرت را اسـوه زنان (آن هـم در عصر تنازع فرهنگى) در هوشيارى و هدايت نسلها معرفى كند. جاى خالى شعرهايى با ايـن همه هـوشيارى و دقت انـديشه همچنـان احسـاس مـى شود.

شعرى به پيشتازان انديشه تـوحيـدى تإسـى كنـد و سرمشق و اسـوه حقيقت جويان گردد.
اهم مراجع:
1ـ احمدى بيرجندى ـ احمـد, مناقب فاطمـى, انتشارات آستان قـدس, سال 1375.
2ـ جهاد دانشگاهـى دانشگـاه اصفهان, شكـوفه هاى فـرياد (جنگ ش), 1364.
3ـ خمينـى, امام روح الله, جـايگاه زن در انـديشه امام خمينـى, مـوسسه تنظيـم و نشـر آثـار امام, 75.
4ـ راكعى, فاطمه, آواز گلسنگ, اطلاعات, 73.
5ـ زارعى شهيـد احمـد, مقاله ميراث فرهنگـى, شعر فارسى, بررسـى ادبيات انقلاب اسلامى, سمت, 73.
6ـ شاهـرخـى, محمـود ( و مشفق كاشانـى), آينه عصمت, اسـوه, 72.
7ـ شـريعتـى, علـى, زن (مجمـوعه آثـار 21), چـاپخش, 75.
8ـ شهيدى, سيـدجعفر, زنـدگانـى فاطمه زهرا(س), دفتـر نشر فرهنگ اسلامى, چاپ بيست و نهم, 77.
9ـ صاعد, محمـدعلى, تجلـى در منـى, انتشارات صغيـر اصفهان, 75.
10ـ صفـارزاده, طـاهـره, ديـدار صبح, نـويد, 64.
11ـ طهمـاسبـى (فـريـد), قـادر, عشق بـى غروب, حـوزه هنـرى, 75.
12ـ عزيزى, احمـد, تـرانه هـاى ايليـاتى, كيهان, 72.
13ـ عزيزى, احمـد, كفشهاى مكـاشفه, نشـر شقايق, 67.
14ـ عزيزى, احمـد, لاله هـاى زهـرايى, معارف, 73.
15ـ قزوه, عليـرضـا, شبلـى و آتـش, اهل قلم, 74.
16ـ گنجى, نرگس, تابـش زهرا(س) در آينه شعر عربى (مقاله), مجله پيام زن, ش68, آبان 76.
17ـ مـوسـوى گـرمارودى, علـى, در سايه سار نخل ولايت, دفتـر نشـر فرهنگ اسلامى, 1357.
18ـ وحيدى, سيميندخت, (گردآورنده), شعر جـوان, نشر حديث, 1375.

پى نوشت :
1ـ رجـوع شـود به مقاله ((تابـش زهرا(س) در آينه شعر عربى)) از هميـن نگـارنـده, مجله پيـام زن, شماره 68.
2ـ در ايـن بـاره به كتابهاى حماسه حسينـى, شهيـد مطهرى, فاطمه فـاطمه است و نيـايـش, دكتـر شـريعتـى, مـراجعه شود.
3ـ رجـوع شود به زندگانى فاطمه زهرا, دكتر شهيدى, ص211 و صفحات پس از آن.
4ـ زنـدگـانـى فـاطمه زهرا(س), ص223.
5ـ مناقب فاطمى, ص70 ـ 71.
6ـ همان, ص23.
7ـ زنـدگـانـى فـاطمه زهرا(س), ص231.
8ـ مناقب فاطمى, ص107 ـ 108.
9ـ آينه عصمت, ص92.
10ـ تجلى در منى.
11ـ آينه عصمت, ص50 ـ 51.
12ـ شكوفه هاى فرياد.
13ـ آينه عصمت, ص487 ـ 488.
14ـ همان, ص181.
15ـ در ايـن زمينه مـى تـوان از كتاب بانوى نمـونه اسلام, نـوشته آيت الله ابراهيـم امينى, فاطمه فاطمه است, دكتر على شريعتـى, و زنـدگانـى فاطمه زهرا(س), دكتر سيدجعفر شهيـدى, را نام برد; هر سه كتاب از پرفروش تريـن كتابهاى دو دهه اخير هستنـد. براى مثال كتاب دكتـر شهيـدى تنها در سال 66 سه بار و مجمـوعا در 18 هزار نسخه منتشر شده است.
16ـ شكوفه هاى فرياد.
17ـ آينه عصمت, ص146 ـ 147 و 21.
18ـ همان.
19ـ شكوفه هاى فرياد.
20ـ عشق بى غروب, ص5 و 6.
21ـ كفشهاى مكاشفه, ص375 و 376.
22ـ آواز گلسنگ, ص67 ـ 68.
23ـ شعر جوان, ص104.
24ـ در سـايه سـار نخل ولايت, ص39 ـ 42.
25ـ ديدار صبح, ص104 تا 118.
26ـ شبلى و آتش, ص29.
27ـ آينه عصمت, ص79 تا 81.
28ـ بررسى ادبيات انقلاب اسلامى, (مجمـوعه مقالات سمينار), ص294 ـ 295.
29ـ منـاقب فـاطمـى, ص40 ـ 41.

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد