در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
دوشنبه

۳۰ خرداد ۱۳۹۰

۱۹:۳۰:۰۰
49653

شکوه حماسه عاشورا در شعر شاعران شیعه

چند و چون هر انساني به چند و چون دل اوست.1 مؤمن به عزاي حبيب خدا چون ننشيند كه خداوند او را (أشدُّ حُباً) نسبت به خود خوانده است.2 مسلمان بر حبيب خدا چون نگريد كه اسلام ف



چند و چون هر انسانى به چند و چون دل اوست.1 مؤمن به عزاى حبیب خدا چون ننشیند که خداوند او را (أشدُّ حُباً) نسبت به خود خوانده است.2 مسلمان بر حبیب خدا چون نگرید که اسلام فطرى است3 و خود چیزى به جز محبوبهاى خداوند نیست.4 یعنى که حبّ حبیبان خدا فطرى است پس گریه بر سوگ آنان نیز فطرى است.5 از این روى تعزیت او را پیش از اتفاق مصیبتش داشته اند و در دنیا نخستین سوگوار وى حضرت آدم است و مرثیه خوان این تعزیت حضرت جبرائیل و به همین سانند حضرت زکریا 6 و… و رسول اکرم و امیرالمؤمنین و زهراى اطهر(ع)7. بر این مصیبت آسمان و زمین خون مى گریند جنّ و انس اشک مى ریزند و فرشتگان نوحه مى کنند.8 در این عرصه شعر رساترین زبان است در بیان فاجعه و کارسازترین وسیله است در تبلیغ واقعه. شعر تمام عیار به جز لطافت خیال استوارى اندیشه را نیز با خود دارد. بدین جهت از سویى جذب

( 300 )

قلبها و دلها مى شود و از دیگر سوى جلب خردها مى کند. و بدین سان ایمان مى آفریند و سپس عمل.9

در نگاهى به تاریخ نخستین مرثیه سرا و مرثیه خوانِ سید شهیدان را داغدارترین از آن مصیبت; یعنى مادر بزرگوار مرضیه اش حضرت فاطمه زهرا(س) مى یابیم:
کربلاء یا کربلاء یا کربلاء
کربلا لازلتِ کرباً وبلاء10

و سپس داغداران دیگر از اولاد معصوم آن حضرت بشارت دهندگان شوق انگیزان و صله پردازانِ مرثیه گویان.11 و از شاعران و مرثیه سرایان نخستین کس را عقبة بن عمرو العبسى12 مى بینیم و سپس کسانى چون ابن قتّه عامر بن یزید فضل بن عباس دعبل خزاعى جعفر بن عفان سید حمیرى و….13

و گمان نمى رود شاعرى شیعى بوده باشد که بر مصیبت سیدالشهدا(ع) شعر نسروده باشد چرا که هر غیر شیعه صاحب اندک دلى نیز بر او باید گریسته باشد تا چه رسد به شیعه دوستدار آل الله14و فرق و ناسانى مهم شاعران با دیگران در این است که آنان بنابر توانایى شان در سرودن نهفته هاى قلبى خود را مى توانند کلمه کنند و به شعر بسرایند. پس چگونه ممکن است شاعرى شیعى شعرى در رثاى بزرگ ترین مصیبت دوست داشتنى ترین دوست خود و خدایش نسروده باشد؟

و بدین سان ادبیات کربلا پدید آمد و در درازناى تاریخ بارور شد و بالید و به اوج رسید تا بدان جا که شعر شیعى به ادبیات طف13 آکنده و آذین بسته شده است. در میان مرثیه هایى که بر آن سوگ سروده شد شاید مرثیه اى چون دوازده بند محتشم یافت نشود که این همه قبول عام یافته باشد تا آن جا که ستونها و دیوارهاى تکیه ها حسینیه ها و مسجدها را با بندبند آن سیاه بپوشند و

( 301 )

شاعران مرثیه گوى چیره دست بسیارى به استقبال از او ترکیب بندها و شعرها و سوگ سرود ها بسرایند.

شعرِ شیعیِ عاشورایى (حسینى) یکى از شاخه هاى پربار ادب اسلامى است که بى گمان مى توان آن را برگزیده ترین و اثرگذارترین شعر در نوع خود دانست. ویژگیِ مهم و اصلى شعرِ شیعیِ عاشورایى (حسینى) در تعهّد نهفته است. شعرى که دربردارنده پیامى الهى و انسانى و هماهنگ با فطرت سلیم بشرى است. و شاعر در متن رویدادهاى زمانه حضور داشته و هموست که به جانبدارى از حق و حقیقت برمى خیزد و باطل و ناراستى را پست مى شمارد و به کنارى مى افکند. ما دَر این مجال با بررسى گهرگفته هاى پیامبر(ص) درباره شعر و کندوکاوى فشرده در این قلمرو که: آیا پیامبر(ص) شعرى سروده است یا خیر؟ به ویژگیها و محورهاى شعر شیعى عاشورایى (حسینى) در آثار ادیبان و شاعران فارس و عرب زبان مى پردازیم.

موضع گیرى پیامبر در برابر شعر از ژرفاى دعوت اسلامى برخاسته است; چرا که پیامبر براى گسترش و ریشه دار کردن آیین اسلام در جانها از هر زمینه فراهم آمده اى بهره مى جست. پیامبر شایسته مى دانست که شاعران مسلمان به یاوه پردازى هاى کافران پاسخ دهند و از اسلامیان به دفاع برخیزند. ناگفته نماند که این رویارویى; یعنى پاسخ گویى شاعرانه باید به گونه اى مى بود که با آموزه هاى اسلام ناسازگار نباشد. شاعران با توجه بدین دیدگاه ارزشى پیامبر تلاش داشتند از حدّ و حدود آموزه هاى اسلامى خارج نشوند و ارزشها را بى کم و کاست پاس دارند.

پیامبر اکرم به شعر شاعران گوش مى سپرد و سرایندگان اشعار را پاداش مى داد.15

آن حضرت از حسان بن ثابت مى خواست تا سروده هاى انبازآرندگان را

( 302 )

پاسخ گوید و بدو مى فرمود:

(بتاز که روح القدس با توست.)16

شاعران روزگار پیامبر بدون هیچ گونه گزافه سرایى از آیین اسلام به دفاع پرداختند و پیام آور آسمانى آن را ستودند. گاهى نیز پیامبر با شاعران به گفت وگو مى نشست و درباره مفاد و معناى سروده ها و چامه ها با شاعران سخن مى گفت. در این میان نابغه جعدى در مدح و ستایش از پیامبر چامه اى سرود که در محضر او خواند:

(ما از بزرگى سر به آسمان ساییدیم; ولى امید بزرگیِ برترى داریم.)

پیامبر سروده او را پسندید و بدو فرمود:

(اى ابولیلا این برترى چه خواهد بود؟)

نابغه گفت: (بهشتى که به واسطه تو فرادست آورم اى رسول خدا.

حضرت فرمود: همین گونه است ان شاءالله.

او به سرودن ادامه داد و پیامبر در حق او فرمود: (نیکو سرودى که دهانت به سلامت باد.)

گفته اند: او بیش از صد سال زیست و حتى یک دندان او آسیب ندید.

کعب بن زهیر پیامبر را هجو کرده بود و پیامبر خون او را تباه دانست.

پس از این رویداد کعب یاران پیامبران را شفیع قرار داد و به محضر حضرت بار یافت و با سرودنِ چامه اى بدو پناه برد. او در چامه اى که در محضر پیامبر عرضه داشت گفت:

(به درستى که پیامبر نورى است که از درخشش آن بهره مند مى شویم و هم او شمشیر آخته خداوند است.)

پیامبر به پاداش سرودنِ این قصیده او را بخشود و (بُرد) خود را به پاداش بدو بخشید

( 303 )

.

بدین ترتیب مى بینیم که پیامبر شعر را آمیخته با حکمت و زیبایى دانسته است و آن دسته از سروده هایى که درونمایه اسلامى داشت مى پسندید و آن را سلاحى برّنده و کارامد در برابر مشرکان مى دانست.

این نگاه زیبا و دقیق پیامبر نسبت به شعر و سپاس از شاعران روشن خود سبب ماندگارى شعر حکمى در اسلام شد تا جایى که مسلمانان برخلاف کشاکشها و درگیریهاى فراوان از روایت اشعار دست برنداشته و از اعتبار و جایگاه آن نکاستند.

پیشینه حماسه عاشورا از زبان تاریخ تشیّع

عاشورا با تاریخ تشیّع آمیخت و چهره اى نو به آن داد. بى گمان پایدارى ماندگارى شیعه وامدار آن شد. دهها قیام در تپش آن احساس پدید آمد و میلیونها شیعى با آن واقعه کام گشودند و یا نفس بستند.

این نوشته را از دکتر ابراهیم حسن مى توان به صدق نزدیک یافت که:

(تشیّع پس از رویداد عاشورا با خون شیعه آمیخت و در ژرفاى جانهایشان جوشش زد و اعتقادى راسخ در درون شان پدید آورد.)17

همچنین باید از این سخن فیلیپ حتّى یاد کرد:

(خاستگاه و سرچشمه حرکتهاى شیعى در دهم محرم هستى یافت.)18

این بررسیها از سرچشمه هاى ناب برخوردارند و بر شالوده هاى بى گزند استوارند. قیام عاشورا صورت و سیرت شیعه را دگرگون کرد و به آن بار و پشتوانه مهرورزانه و حماسى داد و تشیع به نهضت پرخاش دژم بر ستم پیشگان و قیام علیه بیداد دگر گردید. در پرتو آن قیام رخنه اى در جبهه به هم پیوسته و یک پارچه دشمن اموى پدید آمد و نخستین گسستها و گسلها را در برج و باروى آنان به وجود آورد. نکوهش یزید از ابن زیاد 19 برخوردهاى خانوادگى پرخاش و درشت سخن گفتن زنان و مادران خاندان اموى با

( 304 )

شوهران و فرزندان شان20 و… نمونه هایى از این گسستها بشمارند. در پشیمانى افسوس و دریغ خروش خرده گیرى شمارى از سپاهیان ابن زیاد و همراهان و یارى کنندگان ابن سعد گزارشهایى در کتابهاى تاریخى آمده است.

نخستین زمزمه هاى خروش و خرده گیرى در آغازین روزهاى حادثه شنیده شد. از سوى صحابه و تابعان کارکرد امویان زشت ناروا و ناپسند قلمداد شد.22 مردم کوفه23 و شام24 و دیه ها و قریه هاى بین راه در سوگ واقعه سهیم شدند. در کوفه با خروش عبدالله بن عفیف قیامى نه چندان گسترده اما هشداردهنده رخ داد.25 و در مدینه شیون و ناله شهر را فراگرفت.26 در این میان اهل بیت حسین سازماندهان خروشها و پرخاشها بودند. خطبه هاى آنان شعله هاى اخگرهاى خشم مردم بود که در کوى و برزن و در سینه فردا فرد انسانهاى دل سوخته شعله مى کشید و مى سوزاند. خطابه هاى امام سجاد 27 زینب کبرا28 و… اثرى شگرف در جاودانگى رویداد غم بار عاشورا داشتند.
تاریخ نگاران نگاشته اند:

(بعد از هر خطبه اى مردم با گریه و نوحه به مویه و زارى مى پرداختند و زنان موهاشان را پریشان مى کردند….)29

این حرکتها شورها و پرخاشها مویه ها و گریه ها بنیاد کاخ اموى را از هم گسست و امویان را به واپس نشینى واداشت و قیام به ظاهر شکست خورده هر روز بیش از روز پیش چهره پیروز خود را از افق تیره و تار مى نمایاند. کاروان اهل بیت به زودى برترى و برجستگى و درخشندگى خود را به نمایش گذاشت.

این هیمنه و شکوه شگرف کاروان عزیزان حسین(ع) سبب شد دستگاه ستم اجازه اقامه عزا به اهل بیت در شام بدهد و زمینه بازگشت محترمانه کاروان کربلاییان را از شام به مدینه بدهد که در آن شب تیره پیروزى بزرگى

( 305 )

بود. اما رویداد غم انگیز عاشورا در پرده این تزویرها نماند. واقعه گدازنده تر از آن بود که عذر و مداهنه آن را به فراموشى سپرد. اهل بیت پیامبر(ص) در سوگوارى ماندند و آتش در خانه هایشان افروخته نشد و رنگ سیاه ماتم از آنان رخت برنبست.30 مادران و زنان سوگوار واقعه عاشورا اندوه حادثه را در دلهاى گدازان خود نگه داشتند. رباب همسر حسین بن على(ع) یک سال در بیابان و بدون خانه و سقف زیست تا یاد و خاطره پیکر بى پناه همسرش را در دلها جاودانه سازد.31

سوگ امّ البنین اخگرى بود بر جان دشمنان سنگدل خاندان هاشمى و توفانى همیشه توفند در جان آنان.32 این مویه ها و گریه این ندبه ها و ناله ها ترسیم بدیع از روایت کربلا بود. آنان که این واقعه را ندیده بودند در این نمودارها آن رخداد حزن انگیز را به اندوه عبرت و دریغ نشستند و در خاطر و باورشان نشاندند.

نهضتهایى چون توّابین مردم مدینه مختار و… از شعله عاشورا پرتو گرفتند و در ترکیب خون و پیام آن مجال حضور یافتند. در نهضت توّابین شراره بلند آن نمایان بود.

قیام کنندگان در کنار مزار حسینى چندان گریستند که گفته شد: بیش از آن روز در کنار آن مزار گریه اى چنین دیده نشد.33 آنان خونابه دل را از دیدگان بیرون ریخته و غم ماندن و در کنار حسین(ع) نبودن را با توبه اى خونین جبران کردند. آنان در خون خویش خضاب کردند و با جان خود وداع کردند و در صحنه جهاد شعار (یا لثارات الحسین) را با خروش مى سرودند.34 گرچه آن نهضت در خون تپید اما بار مهرورزانه و حماسى قیام عاشورا را یادآور شد و در وجدان امت شیعى به یادگار نهاد و این اثرى کم بها نبود.

با این خروشها شاخه سفیانى باند اموى زمینه دوام نیافت. فرزند

( 306 )

یزید از کردار نیاکان بیزارى جست و واقعه عاشورا را شرمسارى خاندان خویش دانست35 اما حادثه عاشورا از نهضت علیه یک شاخه و یا یک نظام حکومتى خارج شده بود. عاشورا از قالبها و ظاهرها گذر کرده و در لایه هاى درونى فرهنگ دینى ره یافته بود. کربلا و شهادت دو واژه هم آوا شدند. یاد عاشورا تب و تاب شهادت را مى آفرید.

در قیامهایى که به فروپاشى امویان انجامید رگه هاى آثار قیام عاشورا پدیدار بود:

در جنبش زید و فرزند او پرتوافشانى خون رنگ آفتاب حسینى رخ نُمود.

در قیام خراسانیان که به خلافت عبّاسیان انجامید فراخوانى به چشمه همیشه جوشان در قلبها شور مى آفرید. و یاد غربت بى کسى و گرفتار آمدن حسین و یاران در چنگ دشمن بى رحم و سنگدل و خون آشام مهرها و احساسها را مى انگیخت.

به نوشته امیرعلى:

(واژه اهل بیت سحر و افسونى را مى ماند که دل گروه هاى گوناگون مردم را گرد آورد و آنان را در لواى پرچم سیاه (رایت قیام) قرار داد.)36

( 307 )

حکومت جدید (خلافت عبّاسى) به آن وفادار نماند. هنوز چندى نگذشته بود که عاشورا و پادشاهى در دو جبهه رویارو قرار گرفتند. خلفاى عباسى دست خویش به ویران کردن مزار حسینى آلودند و زائران را از زیارت آن مزار شریف باز داشتند.37 کار زشت پیشینیان را دنبال کردند. کربلا و عاشورا جبهه ناسازگار با آنان بود رنگ سیاه و سبز نمى شناخت با باطن و هویّت حکومتها کار داشت. بى رونقى مزار از رونق آن نمى کاست. ناب ترین و زیباترین نمایه هاى عشق و شیفتگى را در این تاریخ ستم کشیدگان و رنج دیدگان شیعى به یادگار نهادند. در این روزگار بود که کربلا حج اصغر شد و در عرفات آن صحراى بى نام و نشان مرد و زن در جوّ بیم و هراس در احرام خونین بودند.

در روزگار عبّاسیان نهضتهاى گوناگون از قیام عاشورا فرا گرفتند. در قیام ابوالسرایا در زمان خلافت مأمون این اثرپذیرى و الگوگیرى نمایان بود. گفته اند:

(او با سپاه به کربلا آمد و در جوار مزار امام جاى گرفت و از اهل بیت و ستمهاى رفته بر آنان سخن گفت.)38

این نمونه نشانه اى از آن بود که مزار امام میقات قیام بود.39 قدرت مندان ستم پیشه آن را به کینه گرفتند و با عاشورا و سنت آن ناسازگارى نشان دادند.

در دوره افول قدرت عباسى و طلوع آل بویه سوگوارى مرثیه سرایى عزادارى و روشن گرى زوایاى عاشورا دوباره به گونه آشکار از سر گرفته شد و باب گردید.40 در دوران فاطمیان نیز بزرگداشت عاشورا مرسوم شد.41

در هر دو قلمرو این رسم پایدار نماند. با فروپاشى آل بویه و دستیابى سلجوقیان به قدرت رسم پیشین که همانا بى مهرى به عاشورا باشد دوباره باب شد و در منطقه مصر با سرنگونى فاطمیان به دست ایّوبیان آن رسم و سنّت

( 308 )

برچیده شد. اما در این دوره ها زمینه و مجال گسترش سنت عاشورا فراهم آمد که بایستى این دوره ها را دوره هایى مبارک و خجسته براى رخشانى پایندگى و بالندگى عاشورا دانست. این مجالها دوره رسمى شدن سنت عاشورا نیست. آن را نبایستى با این زاویه دید متهم و محکوم کرد. عناصر عاشورا و کربلا و شهادت نیازمند آن بودند که در دوره هاى آرام جذب نیرو کنند و بر گستره باورها بیفزایند و روان نسل جدید جهان اسلام را از خمودى و پژمردگى به در آرند. نسلى که در دوره خردگرایى و اوج تمدن اسلامى مى زیست و کم و بیش از پیشینه تلخ تاریخ خلافت بى خبر بود و یا کم مى دانست. در دوره آل بویه و فاطمیان گشایشى پدید آمد که زمینه این آگهى رسانى ممکن شد. آن نسل کم و بیش دریافتند که در گذشته تاریخ چه رویداده است و آن پیشینه چگونه به حال پیوند مى خورد و هویتى مستقل و جدید را مى طلبد.

این سخن در دوره هاى پسین نیز صادق است. صفویان در پرداخت به قالب مهرورزانه و غم بار عاشورا تلاش کردند. اینان هرچند آن را در بُعد حماسى میدان ندادند و نپروراندند اما این دوره گشایش زمینه اى شد که جان سکنا گزین در این مرز و بوم با نام و یاد و تربت و بوى حسینى درهم آمیزد و جانى دوباره بگیرد. و چنین شد که حسین و عاشورا در میان گروهى اندک شمار هماره در تبعید و رنج نماند بلکه بسیار بسیار مردمان را در بر گرفت و بسیارى از خیزشها و تلاشها از میان نسل تازه پیوسته به کاروان عاشوراییان جوانه زد. این سخن به معناى پاک انگارى صفویان نیست. آنان در سلسله پادشاهى مى زیستند و آلوده به ستم و بیداد و گوناگون نامردمیها و نگاه شان به دین نگاه ابزارى بود و بس. اما نبایستى چشم از بهره هایى که از آن دوره گرفته شد بست و شکوفایى شیعه را در آن عصر نادیده انگاشت. تشیع پس از یک دوره جنگ و گریز در عصر صفویه از پراکندگى به درآمد

( 309 )

و براى خود پایگاه تشکیل داد و این جایگاه و کانون به بارورى و گردآورى میراث هزار ساله شیعى انجامید.
نظرى بر ادبیات و شعر عاشورایى

ادبیات ملتها با مواد تاریخى مى آمیزند و تاریخهاى گوناگون ادبیات و سبکهاى ناسانى را مى آفرینند. تاریخ سکون و عشرت خیال انگیزیهاى لهوآلود را پدید مى آورد. و واژه ها در بستر رخوت مى غلطند و… اما ادبیات (شعر) شیعى از اقیانوس مهرورزیها و حماسه عاشورا بهره ور مى گردد و به آن وامدار مى شود.

از ابتداى واقعه شاعران شیعى از رویداد عزت مندانه و غم انگیز عاشورا مدد گرفتند و گوهر خیال انگیزى را به آن رویداد مظلومانه آمیخته و سرشک دیده را با خونهاى پاک سرشتند و از شعر شیعى سلاح بُرّان ساختند. تاریخ آغاز سرایش شعر عاشورایى کم و بیش روشن است. مى توان روز شهادت حسین بن على(ع) و یارانش را تاریخ شروع مرثیه عاشورایى نامید. نخستین مرثیه سرایان اهل بیت آن حضرت بوده اند. در همان روز عاشورا هنگام بازپسین بدرود سالار شهیدان چند بند شعر از آن بزرگوار نقل شده است که خطاب به دخترش حضرت سکینه است و از جان سوزترین مرثیه ها به شمار مى رود:

لاتحرقى قلبى بدمعک حسرت

مادام منى الروح فى جثمانى

فاذا قتلت فأنت اولى

بالبکایا خیرة النسوان

سیطول بعدى یا سکینه فاعلمى

منک البکاء اذ الحمام دهان42

تا جان در بدن دارم دلم را از اشک حسرت خویش مسوزان.

اى بهترین زنان هنگامى که من کشته گردم تو براى گریستن بر من سزاوارترینى.

به زودى بر مصیبت مرگ من گریه هاى طولانى در پیش دارى

( 310 )

.

* و از زینب کبرى مرثیه هایى در شهادت برادر و یارانِ وفادار او نقل شده است از آن جمله:

على الطف السلام وساکنیه

وروح الله فى تلک القباب

مضاجع فتیة عبدوا فنامو

هجوداً فى الفدافد والروابى

وصیرت القبور لهم قصور

مناخا ذات افنیة رحاب43

درود بر ساکنان طف و بر روح خدا که در آن آرامگاه ها آسوده اند.

این آرامگاه جوانمردان شب زنده دارى است که در دامن این دشت و تپه ها خدا را عبادت کردند.

این آرامگاه ها براى آنان کاخهاى گسترده و جاویدان شده است.

* از دیگر مرثیه سرایان عاشورا ام کلثوم دختر على بن ابیطالب است. آن بانوى بزرگوار و صاحب منزلت به زینب صغرى نامبردار بود و با کنیه ام کلثوم. او همسر عون بن جعفر و یا محمد بن جعفر است. او پس از بازگشت از سفر پر رنج و اندوه کربلا چهار ماه و ده روز بى حسین(ع) به سر برد و آن گاه مرغ روحش قفس تن را شکست و به ملکوت پرواز کرد:

قتلتم اخى ظلما فویل لامکم

ستجزون نارا حرا یتوقد

سفکتم دماء حرم الله سفکه

وحرمها القرآن ثم محمد44

واى بر مادران شما که برادرم را به ستم شهید کردید به زودى آتشى برافروخته پاداشتان خواهد بود

خونهایى را ریختید که خدا و قرآن و سپس محمد(ص) ریختن آن ها را حرام کرده اند.

* سکینه دختر امام حسین(ع): او سیده زنان عصر خود بود و در عقل و ادب و هوش و عفت بر همه زنان برترى داشت. خانه او جایگاهِ علم ادب فقه و حدیث بود. این بانوى بزرگ و عبدالله شیرخوار که در کربلا

( 311 )

شهید شد هردو فرزندان رباب همسر سالار شهیدان بودند. گویند نامش آمنه و لقبش سکینه بوده است. زمان تولد و وفات وى چندان روشن نیست. از مرثیه هاى عاشورایى اوست:

لاتَعذلیه فهم قاطع طرقه

فعینه بدموع ذُرَّف غدقه

ان الحسین غداة الطف یرشقه

ریب المنون فما أن یخطىء الحدقه

بکف شرّ عبادالله کلّهم

نسل البغایا وجیش المَّرق الفسقه

ییا امة السوء هاتوا مااحتجاجکم

غدا وجلُّکم بالسیف قد صفقه45

کسى را سرزنش مکن که راهش را گم کرده است; زیرا از چشمانش اشک فراوان مى بارد.

در روز طف تیرى به سوى امام حسین(ع) رها شد که خطا نمى کند و از حدقه چشم امام (سجاد) دور نمى شود

این کار به دست کسانى انجام شد که بدترین مردم و حرامزاده و خارج از دین و فاسق بودند.

اى بدترین امت دلیل هایتان را در رستاخیز بیاورید. شما برهانى ندارید; زیرا همه شما او را با شمشیرتان زدید.

* ام لقمان: دختر عقیل بن ابى طالب: هنگامى که بشیر خبر شهادت خونین کفنان کربلا را به مردم مدینه داد زنان بنى هاشم از خانه ها بیرون آمدند و شیون آغازیدند و ام لقمان چنین به نوحه و ندبه پرداخت:

ماذا تقولون ان قال النبى لکم

ماذا فعلتم وأنتم آخرالامم

بعترتى و بأهلى بعد مفتقدى

منهم أسارا ومنهم ضُرّجوا بدم

ما کان هذا جزائى اذ نصحت لکم

ان تخلفونى بسوءٍ فى ذوى رحمى46

اگر پیامبر(ص) از شما بپرسد که اى آخرین امت شما چه کردید؟ چه مى گویید؟

( 312 )

و بعد از من با خانواده و دودمان من چگونه رفتار کردید؟ شمارى اسیر شدند و بدن شمارى به خون آغشته شد.

سزاى نصایحى که به شما کردم چنین نبود. نباید با وابستگان من چنین به بیداد رفتار مى کردید.

* ام البنین فاطمه بنت حزام بن خالد بن ربیعه برادر لبید شاعر معروف. وى زنى با کمال و دانش و ادب بود و بسیار پارسا. قمر بنى هاشم و عبدالله و جعفر و عثمان بن على چشم و چراغ زندگى او بودند که در کربلا جاودانه شدند.

این زن پارسا مى گفت: فرزندانم و هرچه در زیر آسمانهاست فداى حسین(ع) باد. وى مرثیه هاى جانگدازى سروده که از آن جمله است:

لاتدعونى ویک ام البنین

تذکرینى بلیوث العرین

کانت بنون لى اُدعى بهم

والیوم اصبحت ولامن بنین

اربعة مثل نسور الرُبى

قد واصلوا الموت بقطع الوتین47

مرا اُم البنین مخوانید; زیرا به یاد شیران بیشه خود مى افتم.

روزى فرزندانى داشتم که مرا به نام آنان مى خواندند ولى امروز ندارم

چهار فرزند چون شاهبازهاى شکارى داشتم که مرگ آنان فرا رسید و رگهاى گردن شان را بریدند.

و از مرثیه هاى اوست:

یا من رأى العباس کرَّ

على جماهیر النقد

و وراه من ابناء حیدر

کلُّ لیثٍ ذى لِبد

أنبئت أنّ ابنى اُصیب

برأسه مقطوع ید

ویلى على شبلى أم

ل برأسه ضرب العمد؟

لوکان سیفک فى ید

یک لما دنا منه أحد48

چه کسى عباس را دید که به گروه پَست حمله مى کرد

( 313 )

در آن هنگام که فرزندان حیدر در کارزار چون شیران در پشت سر وى بودند

شنیدم در هنگامى که دستش قطع شده بود فرقش مورد اصابت قرار گرفته است

واى بر من آیا بر فرق شیر شجاع من عمود فرود آمد و سر او را کج کرد؟

(پسرم) اگر شمشیر در دستت بود کسى جرأت نداشت به تو نزدیک گردد.

* على بن حسین(ع): ملقب به: زین العابدین سجاد و… در روز عاشورا بیست وسه سال داشته و شاهد آن سوگ بزرگ و جانگداز بوده است. به چشم خویش دیده است که چسان مردان خدا گرد شمع ولایت گردیدند و سر و دست فدا کردند و چگونه آن شمع محفل افروز در دشت تاریک کربلا به دست شب پرستان خاموش شد و دنیا در تاریکى فرو رفت افق رنگ خون گرفت آسمان گریست و زمین نالید.

او تا بود بر این سوگ گریست و با سوز دل مرثیه سرود از آن جمله سرود:

فلاغرومن قتل الحسین فشیخه

ابوه علیّ کان خیرا وأکرم

فلا تفرحوا یا اهل کوفان بالذى

أصاب حسینا کان ذلک اعظم

قتیل بشط النهر روحى فداؤه

جزاء الذى ارداه نار جهنما49

درکشتن حسین (ع)جاى شگفتى نیست زیرا پدر بزرگوارش را که از او برتر بود نیز شهید کردند.

اى مردم کوفه بر حادثه اى که بر حسین(ع) گذشت شادى نکنید زیرا آن ماتمى است بس بزرگ.

جانم فداى شهیدى که در ساحل رود به خاک افتاد و پاداش قاتل او دوزخ است

( 314 )

.

* رباب دختر امرؤالقیس بن عدى همسر امام حسین(ع). وى با کمال و فضل ترین زنان بود و پس از شهادت آن حضرت یک سال بزیست و در این یک سال هرگز به زیر سقف نرفت و هماره بگریست. خواستگاران بسیار از اشراف داشت لیک نپذیرفت و تن به ازدواج نداد.

سکینه فرزند همین بانوست. از سروده هاى اوست:

انّ الذى کان نوراً یستضاء به

فى کربلاء قتیل غیر مدفون

من للیتامى ومن للسائلین ومن

یغنى ویأوى الیه کل مسکین50

همانا نورى که به همه جا پرتو مى افکند در کربلا شهید شد و بى دفن بر زمین ماند.

کسى که پناه یتیمان و نیازمندان بود و هر درمانده اى به او پناه مى برد.

افزون بر اهل بیت نخستین کسى که سالار شهیدان و یارانش را مرثیه گفته است به نقل ناسخ التواریخ و امالى شیخ طوسى سلیمان قته از قبیله بنى سهم است. او سه روز پس از واقعه عاشورا بر مزار خونین کفنان عرصه نینوا گذشت و در سوگ آنان مرثیه سرود.

* از مرثیه هاى سوزناک اهل بیت که بگذریم شاعران فراوانى بودند که در رثاى این حماسه بزرگ مرثیه سرودند این شاعران عرب زبان سوگ سروده هایى سرودند که در نوع خود کم مانند است. از جمله آن شاعران کمیت اسدى است. کمیت چکامه هاى زیبایى در احیاى آن حماسه سرود و از آن بارها در قصیده هاى خویش یاد کرد. در قصیده میمیّه سروده است:

وقتیل بالطّف غو درعنه

بین غوغاء امة وطغام51

و شهیدى به طف رها شده بود

میان گروهى فرومایه و نادان و اوباش

او نقاب از چهره دشمنان حسین برداشت و آنان را افشا کرد و نشان داد که

( 315 )

چگونه سفلگان و بى هنران مرکب هدفهاى زورمداران شدند. پس از این سروده بود که امام سجاد(ع) فرمود:

([کمیت] ما از اداى پاداش تو ناتوانیم خداوند به تو پاداش دهد.)

شاعران علاقه مند و شیداى اهل بیت در هر مجال و هنگام و هرگاه غم در دل شان خیمه مى زد به یاد حسین(ع) مرثیه مى گفتند و مى گریستند.

* ابوثمیله در گاه شهادت زید و مرثیه سرایى براى آن وجود شریف یاد و نام حسین را در خاطره ها زنده مى کند:

والناس قد أمِنُوا وآل محمد

من بین مقتولٍ وبین مُشَرَّدِ

ما حُجّةُ المبشرین بقتله

بالأمس أُو ما عذر اهل المسجد52

مردم در امنیت به سر برند و اهل بیت پیامبر

ییا در خون تپیده اند و یا آواره

عذر شادمانان دیروز شهادت او (زید)

و بهانه مسجدیان (در سکوت) چیست؟

* در روزگار امام صادق(ع) بهره ورى از حماسه خونین عاشورا در شعر شیعى نمایان تر شد و آن امام همام به این مهم توجه ویژه داشت. گفته اند: جعفر بن عفان به محضر امام آمد و حضرت صادق(ع) او را نزدیک خواند و فرمود: ابى جعفر به من گفته اند که تو براى حسین(ع) مرثیه مى سرایى و نیک مى سرایى؟ براى من پاره اى از بندهایى را که سروده اى بخوان. جعفر بن عفان سرود:

لیبک على الاسلام من کان باکی

فقد ضیّعت احکامه واستحلّت

غداة حسین للرماح حدیثه

وقد نهلت منه السیوف وعلت

وغو در فى الصحراء لحماً مبدد

علیه عتاق الطیر باتت وظلّت53

سزاوارست که بگرید بر اسلام هر گریانى

احکام الهى تباه و حرامهاى او حلال شده است

( 316 )

.

بامدادان حسین هدف نیزه هاى نوآموزان بود. شمشیرها از او سیراب شد و بالا رفت

او رها شد در صحرا چون گوشت پراکنده که بر آن مرغان شکارى صبح و شام سپرى کردند.

و هم چنین از آن امام(ع) نقل شده است که به عماره فرمود: درباره حسین(ع) شعرى بخوان. او مى گوید:

(من شعرى را خواندم و حضرت گریست. شعرى دیگر را طلب کرد و دوباره اشک ریخت و هم چنان من شعر خواندم و او گریه کرد تا نواى گریه را از تمام خانه شنیدم.)54

این رویداد نشان مى دهد که چگونه امامان(ع) تلاش مى ورزیدند که عاشورا را در صحنه ادبیات و شعرِ شیعى زنده نگاه دارند و از راه ذوق و هنر خون و عطر عاشورا به جانها بیفشانند و در آنها حیاتى دوباره بیافرینند.

* از چکامه سرایان آن دوره سیّد حمیرى است شیرین سخن ترین و بى باک ترین شاعر شیعى که به امام صادق(ع) نزدیک بود و از جمله در خدمت آن بزرگوار چنین سرود:

اُمررُ على جَدَث الحسین

فقل لاعظمه الزکیَّه

آ أعظما لازلت من

وطفاءَ ساکبة روَّیة

و اذا مَرَرْتَ بقبره

فأطِلِ بهِ وقِفِ المطیّه

وَابْْکِ المُطَهَرَّ للمُطَهَّرِ

والمُطَهرّة النقیه

کبکاء مُعوِلَةٍ أتت

یوماً لواحدها المنیّه55

به قبر حسین بگذر و به استخوانهاى عطرآگین او بگو:

اى استخوانها! پیوسته از ابرى سنگین و باران ریز سیراب باشید

چون به قبر او گذشتى پس شتر خویش را مدتى در آن جا بایستان

و بر آن پیکر پاک که زاده آن مرد پاک و بانوى پاک است گریه کن

( 317 )

.

چون گریه زن فرزند مرده اى که روزى مرگ بر فرزند یگانه او درآمده است.

در پایان این قصیده بود که صداى گریه و ناله از خانه امام(ع) برخاست. این همنوایى نشان گر اثرگذارى شعرِ شیعى در جانها بود و همراهى و همدردى با چامه سراى سوخته دل و در ضمن به شوق انگیختن شاعرانى که نیرو و توان ذوق و هنر خویش را در خدمت حماسه عاشورا قرار مى دادند و در راه زنده نگه داشتن یاد و نام کسانى که در صحراى طف عزت اسلامى را پاس داشتند و افتخار آفریدند شبان و روزان تلاش مى ورزیدند.

* منصور نمرى: از شاعران شیعى این دوره بود که رسا و دلنشین چامه مى سرود. از نمونه هاى فراوان شعرى وى شعرى است که در رثاى امام حسین(ع) سروده است که چند بند آن را یادآور مى شویم:

تقتل ذریة النبى ویر

جون جنان الخلود للقاتل

ویلک یا قاتل الحسین لقد

لؤت بحمل ینؤ بالحامل

ما الشک عندى فى کفر قاتله

لکننى قد اشک فى الخاذل56

واى بر شما! نواده هاى پیامبر کشته مى شود

آن گاه براى کشندگان شان بهشت جاویدان آرزو مى کنند.

بدا به حال تو اى کشنده حسین!

بار گناهى که بدوش مى کشى گران و تحمل ناپذیر است.

من در کفر کشنده او شک ندارم

تردیدم در کفر آنان است که او را در صحنه نبرد تنها گذاردند.

بدین سان شاعرِ شیعى به اندیشه رواج یافته خرده مى گیرد و آن را آماج خدنگ شعر خود قرار مى دهد. او حکایت از جوّ فتنه آلود مى کند که کشندگان حسین و یاران او در کارگاه تبلیغاتى حاکمان ستم پاک جلوه داده شده اند و ذهن و فکر ساده دلان را حاکمان پر مکر و حیله ربوده اند. در این مقام شعرِ شیعى است که نه تنها جبهه دشمنان حسین و آرمانهاى بلند او را

( 318 )

درهم مى کوبد که جبهه گسترده سکوت را به چالش مى کشد.

* دعبل شاعر شهید شیعه با این برداشتها حادثه عاشورا را عنصر اصلى شعر حماسى مى سازد و در قصیده تائیه اش مى سراید:

مدارس آیات خلت من تلاوة

ومنزل الوحى مقفر العرصات

افاطم لو خلت الحسین مجدل

وقدمات عطشاناً بشطّ فرات

اذن للطمت الخدَّ فاطم عنده

واجریت دمع العین فى الوجنات

أفاطم قومى یا بنة الخیر واندبى

نجوم سماوات بارض فلاة

دیار رسول الله اصبحن بلقع

و آل زیاد تسکن الحجرات57

مدارس آیات الهى از تلاوت کننده خالى گشته اند

و جایگاه وحى الهى به دیار خشک و تهى دگر شده است

اى فاطمه! اگر با حسین بر زمین افتاده تنها شدى

در حالى که تشنه در کنار شط فرات بدرود گفت

در آن گاه اى فاطمه! بر چهره چنگ مى زدى

و اشک دیده را بر گونه ها فرو مى ریختى

اى فاطمه! اى دختر نیکى! برخیز و گریه و ناله کن

ستارگان آسمان بر زمین

سرزمین رسول خدا کویرگون است

و آل زیاد در قصرهاى سنگى سکونت گزیده اند.

شاعرِ شیعى در این بستر سوز و گداز عاشقانه سرود. جاودانگى جوشش خون حسینى را در بهارستان ادبیات (شعرِ) شیعى نمایان ساخت و شعر شیعى را بیان سوز و درد نسل ستم کشیده براى دین قرار داد.

احمد امین نگاشته است:

(ادبیات شیعى ادبیاتى مهرورزانه و با سوز و گداز است و آن را از ادبیات خوارج که شعرى حماسى است جدا مى داند.)58

( 319 )

این نظر مورد تصدیق نیست زیرا شعر شیعى مهرورزى و حماسه را درهم آمیخته است. آن روزگار سوگ و سرشک در خدمت نهضت قرار داشت. آن گاه که شاعران شیعى از تباه شدن احکام الهى سخن مى گفتند آیا جز حماسه و خیزش مى توان نام دیگر بر آن نهاد. آن زمان که شاعر شیعى سکوت اهل مسجد را در گرفتارى اهل بیت پیامبر(ص) یاد مى آورد جز خروش خشم علیه حاکمان ستم نامى دیگر داشت؟ آیا بیهوده بود که شاعرى چون دعبل چهل سال دار خویش را بر دوش مى کشید؟

بنابراین بایستى امتیاز شعر شیعى را از شعر معتزلى که خردگرایانه بود و شعر خوارج که حماسى و برانگیزاننده بود در درآمیختگى خِرد و عشق و حماسه دانست. در این میان عاشورا به مهرورزیها و انگیزه هاى قیام میدان حضور داد و شعر شیعى را سرشار از گوهرها و عنصرهاى آن ساخت. از انگیزه هایى که سبب شد شاعران شیعى در کانون توجه امامان و بزرگان دین قرار گیرند اندیشه و فکرى بود که شاعران در شعرشان بازتاباندند و شور و نشورى بود که علیه دستگاه اموى و عباسى انگیختند; یعنى آنان با نوشیدن از چشمه گواراى والاى امامان با حاکمان ستم پیشه به مبارزه پرداختند و شعرشان رنگى از مدح نداشت; بلکه رنگى از حماسه و خون داشت. هم از این روست

( 320 )

که دستگاه حاکم در برابر شعر مذهبى واقعى واکنش نشان مى داد. باید گفت شعر شیعى عاشورایى بر گرد سه محور اساسى مى چرخد:

الف. حماسه عاشور

ب. نقل تاریخى پاره اى از رویدادهایى که بر امام حسین(ع) رفته است.

ج. جنبه مهرورزانه و سرودن مرثیه هایى که چهره رویداد را سوزناک تر و دردناک تر نشان دهد.

بنابراین هرکدام از این زاویه ها در نوعِ خود ادب شیعى عاشورایى را یارى رسانیدند. با آن که تاریخ نشان مى دهد که از آغاز گسترش زبان فارسى مذهب رایج و چیره ایران مذهبى سنّى بوده است کم تر دیوانِ شعرى را مى یابیم که به پیشوایان مذهب شیعه توجه نداشته باشد.

امّا آن مارى شیمل مى نویسد:

(به نظر مى رسد که آفرینش شعر دینى در جهان اسلام متأخر باشد. مخالفت با شعر بویژه شعر دینى در قرون اولیه اسلامى محسوس است; زیرا بیم آن مى رفت شعر ـ که در قرآن نکوهش شده و در احادیث غالباً از آن با عناوین منفى یاد شده است ـ با آیات قرآنى تعارضى پیدا کند و یا مردم اشعار دینى را وحى پندارند. اشعار ستایش آمیز یار پیامبر حسان بن ثابت نیز پیش از آن که شعر دینى باشد اشعار توصیفى و مدحیه است.)59

آن مارى شیمل پیش از آن که تعریفى از شعر دینى به دست دهد دیدگاهى را ارائه مى دهد که درباره آن سخن بسیار است و بیرون از هدف این نوشتار اما به نظر مى رسد شعرى که در دفاع از آیین نو که بر پیامبر فرو فرستاده شده هرچند به گونه مدح و ستایش آن حضرت عرضه شده باشد خود نوعى شعر دینى به شمار است. این در حالى است که هیچ قلمى در تعریف (شعر دینى) به گردش درنیامده است. با این همه; سروده هاى بسیارى در ذهن و زبان مردم

( 321 )

همچنان از روزگاران پیشین مانده است و به صورت ضبط شده در نوشته ها آمده است. پاره اى سروده هاى دینى با مراسم مذهبى درآمیخته است. تعزیه نامه ها نمایشنامه هاى به نظم درآمده درباره شهادت امام حسین(ع) یکى از ژانرهایى است که شعر را با نمایش در هم آمیخته است. پیشینه اجراى مراسم به دوران پادشاهى احمد بن بویه مشهور به معزالدوله مى رسد که در سال 352 هجرى در بغداد به فرمان او این مراسم برپا شد. خواندن اشعار مراثى و به راه انداختن دسته هاى سوگوارى به مناسبت شهادت امام حسین(ع) از آن سال تا فروپاشى دولت دیالمه یا آل بویه (320ـ 448ق) که شیعه بودند در قلمرو حکومتى آنان معمول بود. این مراسم در دوران صفویه رواج بیش ترى یافت.60
سوگ سروده هاى شاعران شیعه

ابراز درد و اندوه در ماتم عزیزان را به زبان شعر رثا مرثیه سوگ گویند.

به دیگر سخن: رثاء یا مرثیه به سروده ها و چکامه هایى گفته مى شود که در ماتم درگذشتگان و سوگ خویشاوندان و یاران و ابراز درد و الم بر مرگ بزرگان و سران قوم در سوگ و عزاى پیشوایان دین و امامان(ع) بویژه در رثاى حضرت سیدالشهداء امام حسین(ع) و شهداى کربلا سروده شده باشد.

از گوهرهاى گرانبهاى گنجینه ادبیات فارسى مرثیه هاست. بى آلایش ترین شعر پارسى در این نمونه از شعر جلوه گر شده است. زیرا شاعر در این ساخت نه براى به دست آوردن مال و نه براى رسیدن به جاه و گاه طبع را به جولان درمى آورد بلکه دل شاعر از اندوه بزرگى مى سوزد و آسمان چشمانش مى بارند و زمین طبع و قریحه اش آنچه در دل دارد بیرون مى ریزد و بدین سان مرثیه شکل مى گیرد. در ایران از زمان طلوع خورشید اسلام تا پایان دوره مغولان مذهب رایج در نشأتگاه شعر فارسى مذهب سنّى حنفى بوده است. بنابراین نباید چشم داشت که شاعران شعر و مراثى بسیارى در ستایش آل

( 322 )

على(ع) سروده باشند و از دیگرسوى بیش تر سروده هایى که زاده احساس و مهر پاک سرایندگان آنها بوده است کم کم از میان رفته و یا از میان برده شده است.

در ایران در درازاى هفت قرن اول هجرى وضع چنین بوده است. اما در قلمرو فرمانروایان آل بویه که مذهب شیعه را مى گستراندند بویژه از عاشوراى سال 352هـ.ق/342هـ.ش که معزالدوله دیلمى در بغداد (مرکز حکومت خود) مردم را به بستن بازار و برپایى مراسم عزادارى برانگیخت وضع به گونه اى دیگر بود.

گویند در آن روز به فرمان معزالدوله آشپزها از پختن غذا باز داشته شدند و به مردان و زنان سفارش شد که از خانه خود بیرون بیایند و در سالگرد شهادت امام حسین(ع) و یاران وفادارش عزادارى کنند و پرچمهاى سیاه بر سردر منزلها و دکانها برافرازند. این نخستین بارى بود که در ایران آن روزگار در شهر بغداد مرکز فرمانروایى معزالدوله دیلمى و دیگر شهرها براى امام حسین(ع) نوحه خوانى و مرثیه سرایى و عزادارى شد. این شیوه به گونه رسمى تا شصت سال پس از آن (حدود 412هـ.ق/ 400هـ.ش) در قلمرو آل بویه رواج داشت.

روشن است که این رویداد و توجه فرمانروایان آل بویه در انگیزاندن هرچه بیش تر و بهتر شاعران در سرودن شعر مدحى و مرثیه نقش داشته است. در بحثهاى بعدى به یادکرد شمارى از این مدیحه و مرثیه سرایان و نمونه هایى از سروده هاى آنان مى پردازیم.

ییادآورى: شرح حال شاعران مورد نظر و ارائه نمونه هایى از سروده هاى آنان براساس سال وفات شاعر سامان گرفته تا سیر و رواج و گسترش مدح مذهبى و مرثیه سرایى در ایران اسلامى به خوبى نمایان گردد.

صاحب بن عبّاد: در ادبیات قرن چهارم هجرى به نخستین شاعر و مدیحه سرایى که برمى خوریم وزیر ادیب و نویسنده ابوالقاسم اسماعیل بن

( 323 )

ابى الحسن بن عباس طالخونچه اى (طالقانجه اى ـ طالقان جِیْ) اصفهانى معروف به صاحب بن عبّاد (م:385هـ.ق/ 374هـ.ش) است.

البته پیش از صاحب بن عبّاد سروده هایى در سوگ حسین بن على(ع) به حسین بن منصور حلاج (م: 301هـ.ق/292هـ.ش) نسبت داده شده است که درست نیست. در چکامه اى که به وى نسبت داده شده مى خوانیم:

عمرى است تا حسین جگر خسته مانده است

در دست اهل نفس گرفتار صد بل

در کرب و در بلا صفت ابتلاى من

شاها همان حدیث حسین است و کربل

….

چون حسین کربلا دور از تو بیچاره حسین

مى گذارد اندرین خوارزم یا کرب و بل

من حسین وقت و نااهلان یزید و شمر و من

روزگارم جمله عاشورا و منزل کربلا61

صاحب بن عبّاد از دانشوران نامور امامى وزیر رکن الدوله دیلمى و مرد بلند آوازه عصر آل بویه است. صاحب افزون بر سیاست مدارى و کشوردارى که وزیر با تدبیرى چون او را روزگار کم تر به خود دیده است در گوناگون دانشها سرامد روزگار خود بوده و محفل درس باشکوهى داشته است و از جاى جاى قلمرو حکومتى بوییان براى فراگیرى دانش به محضر وى بار مى یافته اند و شاگردان چنان زیاد بوده اند که براى رساندن سخن استاد به همه شاگردان ناگزیر بنابر نوشته شاهدان ده نفر به ترتیب و با فاصله مى ایستاده اند تا سخن استاد را به گوش شاگردان برسانند. او افزون بر تربیت شاگرد و شرکت در محفلها و مجلسهاى علمى و پاسخ به گوناگون پرسشها و شبهه ها و بحث و

( 324 )

گفت وگو با اهل نظر نگارشهایى هم از خود به یادگار گذاشته است. از جمله المحیط در هفت جلد که در لغت است و بسیار ارزش مند.

صاحب بن عبّاد دو چکامه به زبان عربى در مدح حضرت امام رضا(ع) دارد که در آنها آرزو مى کند که به آستان آن امام همام بار یابد و مرقد شریف آن بزرگوار را زیارت کند. که این بر شیعه دوازده امامى بودن او دلالت حتمى دارد.

شیعه پس از هریک از ائمه تا پیش از حضرت رضا(ع) به فرقه هاى گوناگون تقسیم شده و از آن حضرت به بعد اختلافى در بین نیست; یعنى کسى که به امامت حضرت امام رضا(ع) اعتقاد داشته باشد بى شبهه و تردید دوازده امامى است.

صاحب درباره کربلا و روز عاشورا سروده هایى به زبان عربى دارد که ترجمه بندهایى از آنها را در این جا یادآور مى شویم:

اى دیده بر آن شهید چون ابر پُربار سیل اشک جارى ساز.

چگونه گریه براى شهادت مولایم دل را آرام کند

حال آن که اگر تمام دریاها اشک شوند براى عزاى مسلم بن عقیل هم کافى نیست.

و براى حسین(ع) که او را از نوشیدن جرعه اى آب در میان سوزش لبه شمشیر و آتش عطش بازداشتند. آن هم در حالى که جنازه پسر غرقه به خون خود را در آغوش داشت.

و پس از شهادت اکبر او را به سوگ کودکى شیرخواره نشاندند.

آیا شنیده اید که کودکى شیرخواره را شهید سازند؟

با همه این جنایتها هیچ چیز جز کشتن آن کس که روح توحید بود آرامشان نساخت

و او حسین بوده روح وحى جان پیامبر و زهراى بتول

( 325 )

.

اى خاندانِ پیامبر گریستم و خلق را گریاندم با این همه هنوز به آنچه میل دلم بود دست نیافته ام.

کاش همه وجودم به اشک دگر مى شد تا براى این همه خوارى و اهانتى که به شما روا داشتند مى گریستم

مسیر والاى شما توشه قیامت من است. آن روزى که شما را نزد چشمه بهشتى سلسبیل زیارت کنم.

درباره شما مدیحه ها و مرثیه هاى بسیارى گفته ام که همچون قرآن حکیم از بَر شده است و همین افتخار بس که شرق و غرب عالم گویند:

که اینها از سخنان اسماعیل است.

هرچه در راه شما رنج و مصیبت کشم به خدا توکل مى کنم که او بهترین وکیل است.

صاحب بن عبّاد در سروده عربى دیگرى از امویان بیزارى مى جوید:

از بنى امیه پلید براءت مى جویم چرا که کینه توزى زشت ایشان نسبت به خاندان نبوت بر من مسلم شده است.

و از آنان بیزارم به خاطر این که بهترین اوصیاء على مرتضى(ع) را آشکارا دشنام دادند و این به سبب کفر آنهاست که بدترین مرضشان است.

و باز از آنان بیزارم بدین سبب که سادات بنى هاشم را کشتند و گستاخانه زنان ایشان را دشنام دادند.

و از آنان بیزارم به خاطر این که اصیل ترین و شریف ترین مردان یعنى حضرت امام حسین(ع) والاگهر را در کربلا با رنج و درد به شهادت رساندند

( 326 )

.

اى خدا! من بر این باورم که هرکس به پیامبر و خاندان او متوسل باشد از کبر و سرکشى این قوم (بنى امیه) نمى ترسد.

اى حسین! تو در حق من به خداى متعال متوسل شو. [چه این که من گرفتار آنان شده ام] تا خدا بلاى بزرگ وجود اینان را خنثى سازد

اى امام! مرا به خاطر این که دوست دارِ شما هستم مرا (رافضى) لقب دادند اما قیل و قال آنان مرا از شما روگردان نمى سازد.

در ادبیات فارسى تشیع شعله هاى تابناک مرثیه هاى مذهبى در قرون ششم تا هشتم محفل افروزند و گرمابخش محفل و مجلس دوستداران اهل بیت.

در قلمرو شعر کهن این سه قرن کم تر شاعرى را مى توان یافت که قصیده یا ترکیب و ترجیع بندى را در ستایش پیامبر اسلام(ص) و امامان(ع) نسروده باشد. چنین به نظر مى آید که شاعران این کار را زکات طبع و قریحه خود و وظیفه دینى به شمار مى آورده اند. ستایش از رسول اکرم(ص) و امامان(ع) که بیش تر پس از بیان یگانگى و ذکر ویژگیهاى خداوند به نظم درآمده و در چکامه شاعران این دوره جلوه گر شده بیان گر حق دوستى و کمال جویى آنان مى تواند باشد. در آثار شعر کهن فارسى پس از رسول گرامى اسلام از على بن ابى طالب به عنوان عالى ترین نمونه تربیتى و اخلاقى اسلام و دارنده همه ویژگیهاى پسندیده انسانى یاد شده و با سروده هاى نغز و آموزنده در بزرگداشت او بس زیبا سخن گفته اند. غیر از سروده ها و چکامه هاى یاد شده که درونمایه آنها را نعت رسول اکرم(ص) و بزرگداشت امامان(ع) تشکیل مى دهد در مرثیه هایى که شمارى از شاعران پیشین درباره وفات و شهادت بزرگان اسلام بویژه در سوگ حسین و بیان رویداد جان سوز کربلا و شهادت حسین و یاران وى سروده اند بر آن بوده اند تا پایگاه راستین مردان حق و پاسداران عدالت را در برابر جباران روزگار

( 327 )

رو

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد