در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
جمعه

۱۷ تیر ۱۳۹۰

۱۹:۳۰:۰۰
52206

الهى‏ نامه1

آنچه در ادامه می خوانید، نثر ادبی زیبایی با موضوع مناجات با خداوند، از استاد حسن حسن‏ زاده آملى می باشد.

الهى بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرينت نورم ده.

الهى راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.

الهى يا من يعفو عن الكثير و يعطى الكثير بالقليل از زحمت كثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده.

الهى ساليانى مى‏ پنداشتم كه ما حافظ دين توايم استغفرك اللهم در اين ليلة الرغائب هزار و سيصد و نود فهميدم كه دين تو حافظ ما است احمدك اللهم.

الهى چگونه خاموش باشم كه دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گويم كه خرد مدهوش و بيهوش است.

الهى ما همه بيچاره ‏ايم و تنها تو چاره‏ اى و ما همه هيچكاره ‏ايم و تنها تو كاره‏ اى.

الهى از پاى تا فرقم در نور تو غرقم يا نور السموات و الارض انعمت فزد.

الهى شان اين كلمه كوچك كه به اين علو و عظمت است پس يا على يا عظيم شان متكلم اينهمه كلمات شگفت لا تتناهى چون خواهد بود.

الهى واى بر من اگر دانشم رهزنم شود و كتابم حجابم.

الهى چون تو حاضرى چه جويم و چون تو ناظرى چه گويم.

الهى چگونه گويم نشناختمت كه شناختمت و چگونه گويم شناختمت كه نشناختمت.

الهى چون عوامل طاحونه چشم بسته و تن خسته‏ ام راه بسيار ميروم و مسافتى نمى‏ پيمايم واى من اگر دستم نگيرى و رهاييم ندهى.

الهى خودت آگاهى كه درياى دلم را جزر و مد است‏يا باسط بسطم ده و يا قابض قبضم كن.

الهى دست‏ با ادب دراز است و پاى بى ادب، يا باسط اليدين بالرحمة خذ بيدى.

الهى بسيار كسانى دعوى بندگى كرده‏ اند و دم از ترك دنيا زده‏ اند، تا دنيا بديشان روى آورد جز وى همه را پشت پا زده‏ اند اين بنده در معرض امتحان درنيامده شرمسار است‏بحق خودت ثبت قلبى على دينك.

الهى ناتوانم و در راهم و گردنه‏ هاى سخت در پيش است و رهزنهاى بسيار در كمين و بار گران بر دوش يا هادى اهدنا الصراط المستقيم صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لا الضالين.

الهى از روى آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ‏ام از انس و جان شرمنده ‏ام حتى از روى شيطان شرمنده‏ ام كه همه در كار خود استوارند و اين سست عهد ناپايدار.

الهى رجب بگذشت و ما از خود نگذشتيم و تو از ما بگذر.

الهى عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه بايد كرد.

الهى عارفان گويند عرفنى نفسك، اين جاهل گويد عرفنى نفسى.

الهى اهل ادب گويند به صدرم تصرفى بفرما اين بى ادب گويد بر بطنم دست تصرفى نه.

الهى در راهم، اگر در باره‏ ام گويى لم نجد له عزما چه كنم.

الهى آزمودم تا شكم دائر است دل بائر است‏ يا من يحيى الارض الميتة دل دائرم ده.

الهى همه گويند خدا كو حسن گويد جز خدا كو.

الهى همه از تو دوا خواهند و حسن از تو درد.

الهى آن خواهم كه هيچ نخواهم.

الهى اگر تقسيم شود به من بيش از اين كه دادى نميرسد فلك الحمد.

الهى ما را ياراى ديدن خورشيد نيست، دم از ديدار خورشيد آفرين چون زنيم.

الهى همه گويند بده حسن گويد بگير.

الهى همه سرآسوده خواهند و حسن دل آسوده.

الهى همه آرامش خواهند و حسن بى‏ تابى، همه سامان خواهند و حسن بى سامانى.

الهى چون در تو مى‏ نگرم از آنچه خوانده ‏ام شرم دارم.

الهى از من برهان توحيد خواهند و من دليل تكثير.

الهى از من پرسند توحيد يعنى چه حسن گويد تكثير يعنى چه.

الهى از نماز و روزه‏ ام توبه كردم بحق اهل نماز و روزه‏ات توبه اين نا اهل را بپذير.

الهى بفضلت‏ سينه بى كينه‏ ام دادى بجودت شرح صدرم عطا بفرما.

الهى عقل گويد الحذر الحذر، عشق گويد العجل العجل آن گويد دور باش و اين گويد زود باش.

الهى ضعيف ظلوم و جهول كجا و واحد قهار كجا.

الهى آنكه از خوردن و خوابيدن شرم دارد از ديگر امور چه گويد.

الهى اگر چه درويشم ولى داراتر از من كيست كه تو دارايى منى.

الهى در ذات خودم متحيرم تا چه رسد در ذات تو.

الهى نعمت‏سكوتم را ببركت و الله يضاعف لمن يشاء اضعاف مضاعفه گردان.

الهى بلطفت دنيا را از من گرفته‏ اى بكرمت آخرت را هم از من بگير.

الهى روزم را چو شبم روحانى گردان و شبم را چون روز نورانى.

الهى حسنم كردى احسنم گردان.

الهى دندان دادى نان دادى، جان دادى جانان بده.

الهى همه از گناه توبه مى‏كنند و حسن را از خودش توبه ده.

الهى گويند كه بعد سوز و گداز آورد حسن را بقرب سوز و گداز ده.

الهى خودت گفته‏ اى و لا تياسوا من روح الله نااميد چون باشم.

الهى انگشترى سليمانيم دادى انگشت‏ سليمانيم ده.

الهى سرمايه كسبم دادى توفيق كسبم ده.

الهى اگر ستار العيوب نبودى ما از رسوايى چه مى‏ كرديم.

الهى من الله الله گويم اگر چه لا اله الا الله گويم.

الهى مست تو را حد نيست ولى ديوانه‏ ات سنگ بسيار خورد، حسن مست و ديوانه تست.

الهى ذوق مناجات كجا و شوق كرامات كجا.

الهى علمم موجب ازدياد جهلم شد يا علم محض و نور مطلق بر جهلم بيفزا.

الهى اثر و صنع توام چگونه بخود نبالم.

الهى دو وجود ندارد و يكى را قرب و بعد نبود.

الهى هر چه بيشتر دانستم نادانتر شدم بر نادانيم بيفزا.

الهى تا كعبه وصلت فرسنگها است و در راه خرسنگها و اين لنگ بمراتب كمتر از خرچنگ است، خرچنگ را گفتند بكجا ميروى گفت‏ به چين و ما چين گفتند با اين راه و روش تو.

الهى دل داده معنى را از لفظ چه خبر و شيفته مسمى را از اسم چه اثر.

الهى كلمات و كلامت كه اينقدر شيرين و دلنشين‏ اند خودت چونى.

الهى اگر از من پرسند كيستى چه گويم.

الهى هر چه بيشتر فكر مى‏ كنم دورتر ميشوم.

الهى گروهى كو كو گويند و حسن هو هو.

الهى از گفتن يا شرم دارم.

الهى داغ دل را نه زبان تواند تقرير كند و نه قلم يارد بتحرير رساند الحمد لله كه دلدار به ناگفته و نانوشته آگاه است.

الهى محبت والد به ولد بيش از محبت ولد به والد است كه آن اثر است نه اين با اينكه اعداد است و عليت و معلوليت نيست پس محبت تو بما كه علت مطلق مايى تا چه اندازه است، يحبهم كجا و يحبونهم كجا؟!

الهى از كودكان چيزها آموختم لا جرم كودكى پيش گرفتم.

الهى چون است كه چشيده‏ ها خاموشند و نچشيده‏ ها در خورشند.

الهى از شياطين جن بريدن دشوار نيست‏ با شياطين انس چه بايد كرد.

الهى خوشدلم كه از درد مينالم كه هر دردى را درمانى نهاده‏ اى.

الهى در خلقت‏ شيطان كه آن همه فوائد و مصالح است در خلقت ملك چه‏ ها باشد.

الهى ديده را بتماشاى جمال خيره كرده‏ اى،دل را بديدار ذوالجمال خيره گردان.

الهى خنك آنكس كه وقف تو شد.

الهى شكرت كه دولت صبرم دادى تا بملكت فقرم رساندى.

الهى شكرت كه از تقليد رستم و به تحقيق پيوستم.

الهى تو پاك آفريده‏ اى ما آلوده كرده‏ ايم.

الهى پيشانى بر خاك نهادن آسان است دل از خاك برداشتن دشوار است.

الهى ظاهر ما اگر عنوان باطن ما نباشد در يوم تبلى السرائر چه كنيم.

الهى شكرت كه كور بينا و كر شنوا و گنگ گويايم.

الهى درويشان بى سر و پايت در كنج‏ خلوت بى رنج پا، سير آفاق عوالم كنند كه دولتمندان را گامى ميسر نيست.

الهى اگر گلم و يا خارم از آن بوستان يارم.

الهى انسان ضعيف كجا و حمل قول ثقيل كجا.

الهى چگونه دعوى بندگى كنم كه پرندگان از من‏ ميرمند و ددان رامم نيستند.

الهى گرگ و پلنگ را رام توان كرد با نفس سركش چه بايد كرد.

الهى چگونه ما را مراقبت نباشد كه تو رقيبى و چگونه ما را محاسبت نبود كه تو حسيبى.

الهى حلقه گوش من آن در ثمين انا بدك اللازم يا موسى.

الهى علف هرزه را وجين توان كرد ولى از تخم جرجير، خس نرويد.

الهى حق محمد و آل محمد بر ما عظيم است اللهم صل على محمد و آل محمد.

الهى نهر بحر نگردد ولى تواند با وى پيوندد و جدولى از او گردد.

الهى چون در تو مينگرم رعشه بر من مستولى ميشود پشه با باد صرصر چه كند.

الهى ديده از ديدار جمال لذت ميبرد و دل از لقاى ذوالجمال.

الهى انسان را قسطاس مستقيم آفريده‏ اى افسوس كه ما در ميزان طغيان كرده‏ ايم.

الهى شكرت كه نعمت صفت ايثارم بخشيدى.

الهى نعمت ارشادم عطا فرموده‏ اى توفيق شكر آن را هم مرحمت‏ بفرما.

الهى عروج بملكوت بدون خروج از ناسوت چگونه ميسر گردد يا من بيده ملكوت كل شى‏ء خذ بيدى.

الهى بسوى تو آمدم بحق خودت مرا بمن بر مگردان.

الهى اگر بخواهم شرمسارم و اگر نخواهم گرفتار.

الهى ظاهر كه اينقدر زيبا است‏باطن چگونه است.

الهى آخر خودت را در حق ما اول بفرما كه آخرين شفاعت را ارحم الرحمين فرمايد.

الهى دل بى حضور چشم بى نور است نه اين صورت ببيند و نه آن معنى.

الهى فرزانه‏ تر از ديوانه تو كيست.

الهى دولت فقرم را مزيد گردان.

الهى شكرت كه فهميدم كه نفهميدم.

الهى گريه زبان كودك بى زبان است آنچه خواهد از گريه تحصيل مى‏ كند از كودكى راه كسب را بما ياد داده‏اى قابل كاهل را از كامل مكمل چه حاصل.

الهى شك شوريده جهانى را ميشوراند اين شوخ ديده را شوريده‏ تر كن.

نبودم و خلعت وجودم بخشيده‏ اى، خفته بودم و نعمت‏ بيداريم عطا كرده‏ اى، تشنه بودم و آب حيوتم چشانده‏ اى، متفرق بودم و كسوت جمعم پوشانده‏ اى، توفيق دوام در صلوتم هم مرحمت‏ بفرما كه الذين هم على صلوتهم دائمون كامروا هستند.

الهى مصلى كجا و مناجى كجا تالى فرقان كجا و اهل قرآن كجا خنك آنكه مصلى مناجى و تالى فرقان و اهل قرآنست.

الهى عارف را با عرفان چه كار عاشق معشوق بيند نه اين و آن.

الهى توانگران را به ديدن خانه خوانده‏ اى و درويشان را بديدار خداوند خانه آنان سنگ و گل دارند و اينان جان و دل آنان سرگرم در صورتند و اينان محو در معنى خوشا آن توانگرى كه درويش است.

الهى قيس عامرى را ليلى مجنون كرد و حسن آملى را ليلى آفرين اين آفريننده ديد و آن آفريننده را در آفريده بر ديوانگان آفرين.

الهى اگر عنايت تو دست ما را نگيرد از چهل‏ ها چله ما هم كارى برنيايد.

الهى خوشا آنانكه همواره بر بساط قرب تو آرميده ‏اند.

الهى شكرت كه اين تهيدست پا بست تو شد.

الهى خوشا آنانكه در جوانى شكسته شدند كه پيرى خود شكستگى است.

الهى عقل و عشق سنگ و شيشه‏ اند عاشقان از عاقلان نالند نه از جاهلان.

الهى اگر كودكان سرگرم بازيند مگر كلان سالان در چه كارند.

الهى شكرت كه پيرنا شده استغفار كردم كه استغفار پير استهزاء را ماند.

الهى آنكه ترا دوست دارد چگونه با خلقت مهربان نيست.

الهى كى شريك دارد تا تو را شريك باشد.

الهى من واحد بى شريكم چگونه ترا شريك باشد.

الهى خوشا آندم كه در تو گمم.

الهى از من و تو گفتن شرم دارم انت انت.

الهى نه خاموش ميتوان بود و نه گويا در خاموشى چه كنيم در گفتن چه گوييم.

الهى دل بسوى كعبه داشتن چه سودى دهد آنكه را دل بسوى خداوند كعبه ندارد.

الهى عبادت ما قرب نياورده بعد آورده است كه فويل للمصلين الذين هم في صلوتهم ساهون.

الهى كامم را به حلاوت و تلاوت كلامت‏ شيرين بدار.

الهى فتح قلب به ضم عين است، نصب عينم مرفوع‏ غضوا ابصاركم ترون العجائب.

الهى قول و فعل قائل و فاعلند در لباس ديگر كه كل يعمل على شاكلته در كتاب تدوين و تكوين جز مصنف آن كيست.

الهى از خواندن نماز شرم دارم و از نخواندن آن شرم بيشتر.

الهى اين آفريده كه بدين پايه مهربان است آفريننده وى در چه پايه است.

الهى خفتگان را نعمت‏ بيدارى ده و بيداران را توفيق شب زنده دارى و گريه و زارى.

الهى جز اين نمي شد با كه درآويزيم.

الهى تو خود گواهى كه اين سخنان از بى تابى است‏ بر ما متاب.

الهى چه رسوايى از اين بيشتر كه گدا از گدايان گدايى كند.

الهى جن گفتند سمعنا قرآنا عجبا يهدى الى الرشد فآمنا به واى بر انسى كه از جن كمتر است.

الهى واى بر من اگر دلى از من برنجد.

الهى اي كاش الفاظى جز اسماء عليا و صفات حسنايت نبود كه از الوان الفاظ چه رنگها گرفته‏ ايم.

الهى من كيستم و اطوار خلقتم چيست.

الهى همه از مردن ميترسند و حسن از زيستن كه اين كاشتن است و آن درويدن كلما رزقوا منها من ثمرة رزقا قالوا هذا الذى رزقنا من قبل و اتوا به متشابها، و الدنيا مزرعة الآخرة، جزاء وفاقا.

الهى توفيق امتثال آن رؤياى شيرين يا حسن خذ الكتاب بقوة مرحمت‏ بفرما.

الهى غذا بكردار و گفتار رنگ و بو مى‏ دهد واى بر آنكه دهنش مزبله است.

الهى عبادت بى معرفت‏ خروارى بخردلى فلا نقيم لهم يوم القيمة وزنا. خرم آنكه ثقلت موازينه.

الهى ميوه در طول هسته خود است و جزا در طول عمل بلكه نفس عمل يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سوء خوشا آنكه روضة من رياض الجنة است.

الهى در بسته نيست ما دست و پا بسته‏ ايم.

الهى در جواب خطاب يا ايها الذين آمنوا لبيك بگويم مايه شرمندگى است، نگويم دور از وظيفه بندگى.

الهى امروز هم چون اليوم نختم على افواههم كه لا يسئل عما يفعل و هم يسئلون.

الهى دل خوشم كه آلهى گويم.

الهى دل به جمال مطلق داده‏ ايم هر چه باداباد.

الهى كيست كه موفق بزيارت جمال دل آرايت‏ شد و شيدايت نشد.

الهى كى الله گفت و لبيك نشنيد.

الهى حرفهايم اگر مشوش است از ديوانه پراكنده خوش است.

الهى گل دماغ را معطر كند و گندنا دهن را ابخربا اينكه كاشته ديگرانند و خارج از ذات ما پس آنچه در خود كاشته‏ ايم با ما چه خواهد كرد.

الهى عمرى كوكو مى‏ گفتم و حالا هو هو مى‏ گويم.

الهى پيش از تشنگى آب از چشمه‏ سار مى‏ جوشد و تشنه تشنه است و پيش از گرسنگى گندم از كشتزار ميرويد و گرسنه گرسنه است عشق است كه در همه ساريست‏ بلكه يكسره جز عشق نيست.

الهى خوابهاى ما را تبديل به بيدارى بفرما.

الهى آنكه سحر ندارد از خود خبر ندارد.

الهى ذلت و لذت قريب هم بلكه قرين همند كه ان مع اليسر يسرا راهرو در رنج تن گنج روان يابد و در اين بار گران بار گران.

الهى آنكه عالم است عامل است اين خفته صنعتگر است نه دانشور.

الهى آنكه سرمايه دارد و از آن بهره نمى‏ برد از گدا گرفتارتر و بيچاره‏ تر است.

الهى شكرت كه در لباس دوستانت هستم، مرا در عداد دوستانت‏ بدار.

الهى در صورت انبيايم داشتى در سيرت آنانم هم بدار.

الهى عاشق را ترك ما سواى معشوق عين فرض است كه يك دل و دو معشوق كذب محض است.

الهى در اياك نستعين صادقم و در اياك نعبد كاذب نيستم.

الهى كريمه الله يتوفى الانفس حين موتها و التى لم تمت فى منامها خواب را شيرين مى‏كند و مرگ را شيرين تر.

الهى شب پره را در شب پرواز باشد و حسن را نباشد.

الهى هر چه پيش آمد خوش آمد كه مهمان سفره توايم.

الهى تن خوش است كه براى يكتا دو تا بود و جان خوش است كه از دو تا يكتا بود.

الهى اگر خدا خدا نكنيم چه كنيم و اگر ترك ما سوا نكنيم چه كنيم؟

الهى در شگفتم از كسى كه غصه خودش را نميخورد و غصه روزيش را ميخورد.

الهى فرزانگان گنگ شدند ديوانگان چه بگويند.

الهى اسمى جز بى اسمى برايم مباد.

الهى چرا بگريم كه تو را دارم و چرا نگريم كه منم.

الهى در اين جهان پر هياهو چرا من هو هو نكنم.

الهى بر سر نوح نبى چه آوردند كه تا رب لا تذر گفت؟!سلام على نوح فى العالمين.

الهى كودكان كتابى بوعده گرد و بكمال رسند و بزرگان كودك مآب بوعده مينو.

الهى خوشا بحال عالين كه جز تو نديدند و ندانند.

الهى حرم بر نامحرم حرام است محرم چرا محروم باشد.

الهى به امروز و فردا نه كار امروز رسيده شد نه فردا چه كنيم با كل ياتيه يوم القيمة فردا.

الهى بدان بر ما حق بسيار دارند تا چه رسد بخوبان.

الهى جهان زندان رندان است و جهانبان بهشت آنان ما را با رندان بدار.

الهى قاسم كه تويى كسى محروم و مغبون نيست.

الهى باد دان بتوان بسر بردن با دو نان چه بايد كرد.

الهى چه عذابى از حجاب سخت‏تر است‏ به حق خودت از جهنم حجابم وارهان.

الهى توبه از گناه آسان است توفيق ده كه از عبادتمان توبه كنيم.

الهى حسن آملى مالامال آمال بود در راه يك امل همه را پايمال كرد يا منتهى امل الآملين ديگر خود دانى.

الهى شكرت كه مى‏ گويم شكرت.

الهى اگر آخرم مثل اولم باشد بدا به اول و آخرم.

الهى خلقى در ناسوت متوغلند و جمعى بمثال ملتذند و قليلى در ملكوت مبهوت، سبحانك ما اعظم خلقك و امرك؟!

الهى از نام بردن انبياء و ملائكه شرم دارم كه با كدام زبان، با نام تو چه كنم كه فرموده‏ اى عظم اسمائى، و با تلاوت كتاب تو چه كه لا يمسه الا المطهرون.

الهى لولا الشيطان لبطل التكليف سبحانك ما احسن صنعك.

الهى شكرت كه پريشانى بمقام يقين رسيده است.

الهى شكرت كه از تنهايى و خلوت لذت ميبرم چه تنها از خلوت وحشت دارد.

الهى بكبريائيت ‏سوگند كه از ثياب فقر فخر دارم و از فاخر شرم كه در آن هم رنگ بينواى دل شكسته‏ ام و در اين بيم دل شكستن است چه كنم كه در اين اوان بى اساس لولا اللباس لا لتبس الامر على اكثر الناس.

الهى لذت گرسنگى را در كامم بركت ده.

الهى حشر با عالم خيال كه اينقدر لذيذ است‏حشر با عالم عقل چه خواهد بود.

الهى آمدم ردم مكن، آتشينم كرده ‏اى سردم مكن.

الهى اگر تا قيامت‏ براى يك صغيره استغفار كنم از شرمندگى تقصير بندگى بدر نخواهم شد.

الهى سخن در عفو و رحمتت نيست گيرم كه تو بخشيم من از شرمندگى چه كنم تو خود گواهى كه از استغفار شرم دارم.

الهى استغفار خواستن غفران تست‏ با خاطره گناه چه كنيم.

الهى چه بايد كرد كه گناه فراموش شود و گرنه با ياد گناه اگر برانى شرمنده و اگر نوازى شرمنده‏ ترم.

الهى ديگر از بهشت لذت نتوانم برد چه عفو احسان در ازاى جرم و عصيان انفعال بيشتر آورد مگر جنت لقاء نصيب شود كه در حضور تام جز تو فراموش شود.

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد