پدید آورنده : سفرنامه حاج علیجان (اعتماد السلطنه) به کوشش سید علی قاضی عسکر،
درباره کتاب
این کتاب، شرح سفر اعتمادالسلطنه به عتبات عالیات است که در سال 1263 ه .ق انجام شده است. این سفرنامه با آیه «ربّنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا» آغاز می شود و با این دو بیت ادامه می یابد:
;گفت معشوقی به عاشق کای فتی ;تو به غربت دیده ای بس شهرها
;گو کدامین شهر از آنها بهتر است ;گفت آن شهری که در وی دلبر است
این سفر نامه حاوی اطلاعات تاریخی، جغرافیایی، علمی و دینی فراوان است و می تواند برای دانش پژوهان و مورخان منبع خوبی باشد.
فهرست:
مقدمه مؤلف، حرکت از بغداد، تواریخ راجعه به موصل، احوال ملوک دیار بکر، چشمه امام زین العابدین علیه السلام حرکت حاجیان از شام، امیر حاج روم، مدینه منوّره، در بیان منازل شام الی مکه معظّمه و احوال و عادات امرای حاج، کعبه الله العلیا، گفتگو در مسجد الحرام، احرام حج تمتع، تاریخ مختصر راجع به شامات حرکت از شام، از موصل به عتباب و...
بنای کعبه
پدید آورنده : ایوب صبری پاشا (قرن 13)
ساخت خانه کعبه توسط حضرت آدم علیه السلام
نظر به روایتی که ابوالولید ازرقی از ابن عباس نقل کرده است حضرت آدم که شش هزار و دویست و شانزده (6216) سال قبل از هجرت نبوی به روی زمین هبوط کرده است مدتی بعد از نزول چون نمی توانست صدای تسبیح و تهلیل فرشته های آسمان را بشنود به این جهت مغموم شده به درگاه ایزدی عرض نمود که: الهی! علاوه بر اینکه در روی زمین تک و تنها ماندم، صدای تقدیس و توحید ملائکه کرام را نیز نمی توانم شنید. نظر به این شکایت حضرت ابوالبشر از حضرت خالق اکبر این خطاب جلیل صادر شد: ای آدم! خطایی که از تو سر زد مانع از آن است که آوازه تسبیح ملائکه را بشنوی، و لیکن در روی زمین من یک خانه دارم، تو بنای آن را پیدا کرده و در روی آن یک خانه لطیفی بنیاد ساز، و مرا تقدیس نموده اطراف او را دور نما. حضرت آدم نیز به موجب این حکم قیام و غبرای زمین را سیاحت نموده به مکّه مکرّمه رسید و با جبریل امین که برای معاونت ابوالبشر نازل شده بود اساس سعادت استیناس کعبة الله را حفر و تعمیق نمود نظر به قول دیگر حضرت جبرئیل به ضربت اجنحه خود حفره ای گشوده و حضرت آدم نیز با سنگ هایی که ملایک عظام از کوه های لبنان، طور سینا، طور ذیتا، جودی و حرا می آوردند اساس بیت شریف را تا حدّی که با سطح زمین مساوی گردد بنا گذاشته و بر روی آن بیت معمور که از بهشت برین آورده شده بود موضوع گردید.
بعض مورّخین روایت می کنند که حجر الاسود نیز کرسی یعنی صندلی و محل نشیمن حضرت آدم بوده است که با بیت معمول نزول کرده است. (ص 151)
روایتی دیگر
چنان که زمانی که حضرت موجد کائنات اراده نمود که بنیاد کعبه مکرمه را به واسطه آدم بگذارد به حضرت آدم خطاب فرمود: ای آدم! در زیر حذای عرش برای من خانه ای بنیاد کن چنانچه ملایک آسمان عرش اعظم را طواف می کنند تو هم در اطراف خانه ای که بنای او را بر تو امر می کنم دور نما، دعای تو و اولاد و احفادت را که بر من اطاعت و انقیاد کنند در نزد آن خانه اجابت نمایم. (ص 152)
حضرت آدم عرض کرد: الهی! من تنها چگونه قادر می شوم که بیت شریف را که بنای آن را بر من امر می کنی تأسیس نمایم؟ و خدای عرش اعلا را به چه کیفیّت معین توانم کرد که خود می دانی من مقتدر آن نیستم. بنابراین از قِبَل الهی صورت تأسیس بیت محترم به حضرت آدم الهام شده و به طریق وحی اعلام گردید که به رفاقت یک فرشته به مکّه معظمه برود. سپس لازم شد که برخاسته به وادی غیر ذی زرع نزول نماید.
حضرت آدم از جایی که متمکّن بود حرکت کرده و از غرایب طرز و هیئت و بدایع خلقت مواقعی که می رسید اظهار حیرت کرده هر محلّی را که می دید نزول به آنجا را اراده نموده و به فرشته ای که در نزد او بود می گفت: ای ملک مرا در اینجای گذار، و لیکن مأمور آسمانی که رفیق او بود عرض می کرد محلّی که نزول ما به آنجا امر شده است در پیش است. آخر الامر به مکه معظمه واصل و بیت الله را تأسیس و بعد از اکمال آن با رفیق طریق خود به عرفات رفته پس از ایفای مناسک حجّ معاودت نمود، هنگامی که حضرت آدم از عرفات بر می گشت فرشته های روی زمین او را استقبال کردند.
فرشته ها در ابطح وادی به حضرت آدم مصادف شده عرض کردند: یا آدم قدوم شما را منتظر بودیم به تحقیق که ما این بیت را دو هزار (2000) سال قبل از تو زیارت و حجّ و طواف نموده مفتخر آمده ایم. (ص 153)
* * *
پس از آنکه جناب ابوالبشر ملائک مستقبلین را در ابطح وادی ملاقات کرد به مکه معظمه رفته به دلالت فرشته ای که رفیق او بود طواف وداع را ایفا نموده و به هند عزیمت کرد. از آن پس هر سال آمده کعبة الله را حجّ و زیارت می فرمود. در ترجمه های شفای شریف مسطور است که حضرت آدم چهل دفعه پیاده حج کرده است. (ص 153)
آثار تاریخی مکه
پدید آورنده : میرزا داوود (قرن 13)
مکه معظمه
اولاً «مکه معظمه» شهری است بزرگ، که در میان دو درّه واقع شده است و اطراف آن را کوه های بلند احاطه کرده است، درّه اول که از طرف دروازه «جدّه» وارد شهر می شود، بالنسبة هم کوچک تر و هم کم عرض تر است، دروازه دوم که ملتقای از نزدیک «مسجد الحرام» است، کشیده تر و عریض تر است، در آخر این دره به «منا» و «عرفات» می روند و بالای «مکه» است و «ابطح» در آخر این درّه است و آبی که از «طایف» به «عرفات» و «منا» و بعد از آن به «مکه» می آید، از این دره می آید، خانه ها در میان این دو دره واقع شده است و در دامنه کوه و میان دره ساخته اند. (ص 119)
کوه ابوقبیس
در بالای «کوه ابوقبیس» مختصر عمارتی که مشتمل است بر محراب و مأذنه ساخته اند، و آنجایی است که «حضرت خاتم الانبیاء» بر او صعود فرموده و فرمودند: «قولوا: لاإلهَ الاّ اللّه تُفْلِحُوا»
در روز «فتح مکه» امر فرمودند «بلال» را که بر آنجا صعود کرده اذان گفت. این کوه از همه جای هر دو دره نمایان و دیده می شود، از سایر کوه های دور، قدی مرتفع تر و بزرگ تر است، در اخبار خیلی از «ابوقبیس» تعریف شده است، و در خبر است که احجار مکه از پنج کوه برداشته شده است و حضرت ابراهیم علیه السلام بنا فرموده است که یکی ابوقبیس است و در اخبار است که دعا در کوه ابوقبیس مستجاب است. و در اوست قبر آدم و حوا و ایضا در خبر است که ابوقبیس افضل جبال مکه است و اول کوهی است که خداوند در زمین قرار داد، «حجر الاسود» در او بود از زمان طوفان نوح تا این که جبرئیل او را به حضرت خلیل الرحمن داد که در موضع خود نصب کند، موافق اخبار و احادیث عامه و خاصه، اول کسی که بنیان خانه «کعبه» کرد، «حضرت آدم صفی الله» بود و بود تا طوفان نوح، او رافرو گرفته و مدت ها تلّی سرخ می نمود تا آن گه که حضرت خلیل الرحمن آن خانه را بنیان فرمود و در طواف آن، سنت ها مقرر فرمود و مردم به جای می آورند. (ص 120)
نصب حجر الاسود
برای نصب کردن «حجر الاسود» در میان قبایل اربعه، کار به مخاصمت کشید، بالاخره «حضرت ختمی مرتبت» را، که در آن زمان سی و پنج سال از سن مبارک [ایشان] گذشته بود، حکم قرار داده، به حکم او رضا دادند، آن بزرگوار فرمود جامه ای حاضر کرده، سنگ را در جامه گذارده، هر گوشه ای را یک نفر از قبایل گرفته، بلند کرد تا نزدیک موضع وضع رسانیده، آنگاه خود آن سرور حجر را از جامه برداشت و به جای خود نصب فرمود، دیوار خانه را تا به شانزده ذراع ارتفاع رسانیدند، و پیغمبر خدای، قریش را در آن کار معاونت و یاری می فرمودند و سقف آن را از چوب هایی که «نجاشی» با کشتی برای بنای کلیسای بیت المقدس می فرستاد و باد آن کشتی را در «جده» به گل و لای نشانید و مردم قریش از وی به خریداری بخواستند و او قیمت نگرفته تقدیم کرد ساختند و بنای خانه را بر سه ستون گذارده اند. (ص 122)
مسجد الحرام
«مسجد الحرام» مسجدی است بزرگ، که در مرکز و وسط آن تقریبا «بیت الله» واقع است، ارتفاع خانه از زمین تا سطح بام، بنابرآنچه صاحب تاریخ مکه می نویسد: و هفت ذراع است، دور آن از رکن حجر تا رکن شامی دوازده ذرع است و از رکن حجر تا رکن یمانی ده ذرع و نیم است، حجر اسماعیل که مدفن حضرت هاجر است ،بین رکن شامی و رکن عراقی واقع است، به شکل نصف دایره متصل، دیواری به ارتفاع هیجده گره و عرض یک ذرع از سنگ های مرمر حجّاری شده، مثل قاب سازی آنجا را از مطاف سوا می کند، دو در دارد، یکی متصل به «رکن شامی» و یکی متصل به «رکن عراقی» شیر آب بر میان «حجر» و وسط حقیقی آن منصوب است و از طلا به عرض تخمینی چهار گره و طول یک ذرع، خارج از دیوار به نظر می آمد که آب در «حجر» می ریزد. (ص 127)
پرده کعبه
پرده و جامه کعبه، پارچه سیاه و کلفت و ضخیم است از پشم و ابریشم که در «مصر» می بافند و سالی یک مرتبه با «حمل مصری» می آورند و روز دهم بر خانه پوشانیده، آن جامه سال قبل را، خدام «بیت الله» به قسمی معین که بین خود دارند قسمت کرده و به حجاج می فروشند.
کتیبه ها که از گلابتون آیات قرآنی دوخته شده است و شرح آن را خواهم نوشت در قسمت، حق «جناب شریف» است و زمینه پارچه از خود «اسم جلاله» بافته شده است و بر بعضی جاهای آن هم «لا إلهَ الاّ اللّه مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّه» نقش شده است، هشت تخته است هر طرفی دو تخته، در کنار هر تخته ای در زیر، کتیبه گردی به شکل خورشید از گلابتون، سوره مبارکه توحید را دوخته اند، هر قطعه ای هم هفت تخته پارچه دارد، ثلث بالای نزدیک به سطح کتیبه، از خط ثلث و گلابتون نقش کرده اند، اول آن از «رکن شامی» به طرف «رکن حجر» ابتدا شده است، از «رکن شامی» تا «رکن حجر» این آیات مبارکه دوخته شده است. بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ أَمْنًا وَ اتَّخِذُوا مِنْ... (ص 128)
مقام ابراهیم
«مقام حضرت ابراهیم» بین «رکن حجر [الاسود]» و رکن شامی به فاصله بیست و شش ذراع چیزی کم ـ که مطاف شرعی همین فاصله است ـ واقع گردیده تمام این شش ذرع در سه ذرع جایی است. نصف آن اطاقی است که «مطوفین مکه» آنجا را قبر و مدفن «حضرت خلیل الرحمن» به خرج داده برای مردم زیارت «حضرت ابراهیم» می خوانند! لیکن صحیح این است که سنگی که در هنگام بنای خانه «حضرت خلیل الرحمن» بر او می ایستاده است و آثار اقدام آن بزرگوار در او می باشد، در اینجا است روی او مثل صندوق پوش، چیزی گذارده اند و پوشانیده اند، از ماهوت و مفتول دوزی، در او هم قفل بزرگی زده اند و حلقه ای از نقره دارد. مردم عوام دست های خود را میان آن حلقه می کنند و تبرک می جویند. (ص 132)
زمزم
«زمزم» عمارتی است در مقابل «رکن حجر» و عقب تر از «مقام و مطاف» واقع شده است، از طرف میان «مسجدالحرام» است.
از خارج دوازده ذرع در نه ذرع است، یک طرف آن یک دو اطاق کوچک برای چراغ دارد، داخل خود «چاه زمزم»، اطاقی شش ذرع در شش ذرع است، دور چاه مدور و از زمین یک ذرع بلندتر است، دیواری از سنگ مرمر دارد، بالای آن هم، یعنی قطر دیوار سه چارک است، در بالاتر از دیوار، به قدر یک قامت چهار پنج قرقره و دلو است، در پای هر قرقره، یک سیاهی ایستاده است و متصل آب می کشد و به مردم می دهد، بالای آن هم اطاقی دارد، در تمام عرض و سقف و طول و دور ارسی دارد رنگ سبز، گاهی در این اطاق جمعیت زیادی است که تماشای طواف را می کنند. (ص 135)
قبرستان مکه
«قبرستان مکه» در دامنه کوه، در میان دره مانندی در بیرون دروازه منا واقع است. در سمت دست چپ راه، قبرستان خیلی بزرگی است اول قبر مطهره حضرت خدیجه ام المؤمنین بنت خویلد اَوّلُ مُسْلِمَةٍ وَ أَوَّلُ مَنْ اَسْلَمَ وَ مَنْ صَلّی مَعَ رَسُولِ اللّهِ ـ سلام الله علیه و علیها ـ است. و در فضیلتش همین بس که انفاق تمام اموال خود را در راه خداوند نمود و مادر صدیقه کبری فاطمه زهرا ـ صلوات الله علیها ـ است و جدّه ائمه طاهرین علیه السلام است و خداوند به توسط جبرئیل و حضرت خاتم الانبیاء» بر آن مخدّره سلام رسانید و آن مخدّره در جواب فرمود: «إنَّ اللّهَ تَعالی هُوَ السَّلامُ، وِ مِنْهُ السَّلامُ وَ عَلَیهِ السَّلامُ وَ لَهُ السَّلامُ». (ص 142)
صدف درّ نبوت
رو به روی در آن بقعه، بقعه منور «آمنه بنت وهب»، صدف درّ نبوت است ـ رضوان الله علیها ـ بقعه ای کوچک تر به ترتیبات مختصری هم دارد، اما نه به مقدار «حضرت خدیجه». (ص 145)
بقعه حضرت عبدالمطلب
قدری به کوه نزدیک تر محوطه ای کوچک هست که دو بقعه در آن محوطه است یکی بقعه ای است که «حضرت عبدالمطلب» و «عبد مناف» اجداد حضرت رسالت در او مدفون هستند، بقعه ای تقریبا پنج ذرع در پنج ذرع دو قبر در او است و دو صندوق به وضع شیروانی که طرف سر قدری بلندتر است گذارده اند و سر هر کدام صندوق، پوششی از ماهوت سبز انداخته اند، یک دستگاه چهل چراغ دوازده شاخه که شاخه های برنجی بود و چهار قندیل بلور، پیش قبر آویخته بود. (ص 145)
بقعه ابوطالب
و در آن محوطه بقعه کوچک دیگری هست که غالبا در او بسته است، باز نمی کنند مگر به خواهش و در آن بقعه مدفون است «حضرت ابوطالب» سلام الله علیه اما وضع بقعه چهار ذرع در چهار ذرع بیش نیست، ضریحی از چوب و صندوق و صندوق پوشی از ماهوت سبز دارد، دور ضریح به قدر یک ذرع تا دیوار بیش باز نیست. (ص 147)
خاطراتی از مدینه
پدید آورنده : حسام السلطنه (قرن 13)
مدینه منوره
بدان که شهر مدینه در جلگه وسیعی واقع است و بسیار با روح و صفا است. جبالی که در اطراف آن است، هر یک اسامی معیّن دارند، در موقعش ذکر خواهد شد. شهر مدینه را دو سور باشد، سور قدیم و سور جدید. سور قدیم را محمد بن علی المقلب به جمال الدین المعروف بالجواد الاصفهانی بنا نهاده است. آثار او در مکه و مدینه بسیار است و در سنه 559 وفات یافته، قبر او در بقیع است و این سور را به طور اعوجاج بر دور شهر کشیده اند و اکنون این سور معروف به سور سلطان سلیمان است، ولی حق این است که از بناهای جمال الدین است و خانه های مدینه منوّره غالبا آب دارد و بیوتات آن را فوقانی و تحتانی می سازند و حمام های متعدد دارد و از هر جهت اسباب تمدّن در این شهر موجود است. (ص 143)
دروازه های مدینه
بدان که شهر مدینه را هفت دروازه باشد و هر یک اسامی مخصوصه دارند. اول باب العنبریّه است. دوم باب القبا است. سوم باب الکوفه است. چهارم باب المجیدیّه است. پنجم باب العوالی است. ششم باب الشام است و آن را باب الجبل نیز گویند، زیرا که جبل سلْع نزدیک به آن است. هفتم باب الجمعه است. (ص 143)
مسجد حضرت ختمی مآب صلی الله علیه و آله
بدان که مسجد مبارک، چنان چه در کتب نوشته اند، در عهد جناب ختمی مآب صلی الله علیه و آله پیش از آن که بنا شود، مربد تمر بوده است یا موضع قبور مشرکین یا ملک بنی نجّار. جناب ختمی مآب صلی الله علیه و آله بر وجه شرعی آنجا را اخذ فرموده، مسجد بنا نموده اند و خودشان نیز در وقت بنا با انصار موافقت فرموده، این رجز را برای ترغیب آنها بیان می فرمودند.
;اللهم لا عیش الآخرة ;فَانْصر الَانصار وَالْمُهاجرة
و بنیان مسجد از خشت بوده است و سقف و اعمده آن از جریده نخل و در طول آن از مشرق به مغرب هفت استوانه واقع بوده است و در عرض آن از جنوب به شمال، شش ستون و بعد از عهد پیغمبر صلی الله علیه و آله عمر و عثمان بر عرض و طول مسجد افزودند و جدار آن را از احجار منقوشه نمودند و در عهد بنی امیه نیز عمر بن عبدالعزیز، والی مدینه، به امر ولید بن عبدالملک، هدم مسجد و بیوتات ازواج نبی نموده، داخل مسجد کرد و بر عرض و طول آن افزود. (ص 144)
اسطوانه های مسجد النبی
بدان که هفت اسطوانه است که شرافت مخصوص دارند و هر یک را نامی نهادند و اسم آن را نگاشته اند که بدان علامت شناسند. اول اسطوانه سریر است که محل سریر حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله بوده است. دوم اسطوانه محرّس است که حضرت امیر در آن محل محارست حضرت پیغمبر را می نموده است. سوم اسطوانه وفود است که جناب پیغمبر برای وفود اعراب در آنجا جلوس می فرمودند و این سه اسطوانه اتصالی به روضه مبارکه دارند. چهارم اسطوانه ابی لبابه است که توبه او در آنجا قبول شده است. اسطوانه اول از قطار دوم است. پنج اسطوانه عایشه است که در آنجا می نشسته. اسطوانه دوم از قطار سوم است.
ششم اسطوانه مخلقه است، اسطوانه چهارم از قطار اول و در پشت محراب مبارک است. هفت اسطوانه حنّانه است که ستون پنجم از قطار ثانی است و برابر پّله اول منبر مبارک است و این ستون در جای شجره بنا شده است که جناب ختمی مآب به آن تکیه فرمودند و مردم را موعظه می نمودند و بعد از ساختن منبر، آن شجره به حنین و ناله آمد و جناب ختمی مآب وعده بهشت به او دادند، یک اسطوانه هم در کتب دیده شد که اسطوانه تهجّد نامیده اند، ولی در مسجد اسطوانه ای به این علامت دیده نشد. (ص 145)
ابواب مسجد
بدان که مسجد مبارک را غیر از باب صحن، چهار باب است: اول باب السلام است که در سمت مغرب است. دوم باب الرّحمه است که آن نیز در زاویه دیگر سمت مغرب است. سوم باب جبرئیل است که در سمت شرقی، در پشت روضه مبارکه است. چهارم باب النساء است که آن نیز در طرف شرقی است و زن ها از آن در داخل می شوند. (ص 146)
روضه مبارکه
بدان که روضه منوّره که مرقد حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و صدّیقه طاهره علیه السلام در آن است، در سمت شرقی مسجد مبارک واقع است و از جهات اربعه، از جدار مسجد منفصل است که در اطراف آن طواف می نمایند و سمت غربی روضه مبارکه، فضای مسجد است که در آن انعقاد صفوف جماعت شود. طول روضه مبارکه از جنوب به شمال، شش حجره است، عرضش از شرق به غرب سه حجره و اطراف روضه مبارکه را شباک برنجی و فولادی نصب کرده اند که ضریح مبارک از آنها نمودار است. (ص 146)
حجره پیامبر صلی الله علیه و آله
حجره پیمغبر صلی الله علیه و آله را یک در است که در طرف جنوب واقع است و حجره صدیقه طاهره را دو در است که یکی در سمت شرقی است و مضْجع مبارکشان نزدیک آن در است و دیگری در سمت شمال است که اسم قایتبای در بالای آن نوشته اند و شب ها چراغ را از این دو در داخل کرده از حجره مبارکه صدیقه طاهره به حجره مبارکه پیغمبر صلی الله علیه و آله می برند و گنبد مبارک را بر روی چهار پایه روضه منوّره بنا کرده اند. (ص 147)
صحن مبارک
بدان که سه سمت صحن مبارک مسقّف است که در آنها نیز نماز می خوانند در سمت شرقی آن به انضمام نصفه ستون هایی که وصل به دیوار است، سی و نه عدد ستون است. در سمت غربی آن، به انضمام نصفه ستون ها، پنجاه و دو ستون است و در سمت شمال آن نیز هیجده ستون است و فاصله ستون ها نه قدم است. عدد ستون های مسجد مبارک کلیّتا دویست و بیست و چهار باشد و در میان صحن باغچه کوچکی است که معروف به باغچه حضرت فاطمه ـ علیهاالسلام ـ است.
چند درخت خرما و کرفس در آنجا کاشته اند و در سمت ایمن آن چاهی است که چهار پنج ذرع ریسمان می برد و باغچه را از آن مشروب می نمایند و در دو سمت شمالی صحن مبارک در بالای بام، دو منار ساخته اند که خیلی مرتفعند و صحن مبارک را در زاویه شمالی یک باب است که در قدیم باب توسّل می نامیدند. (ص 147)
قبرستان بقیع
بدان که قبرستان بقیع نسبت به حرم شریف در مشرق مایل به جنوب است و بقاعی که در قبرستان مزبور است، اول بقعه ائمه اربع است که امام حسن مجتبی و علی بن الحسین و امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهم السلام است. در وسط بقعه مبارکه، ضریح صندوق بزرگی است که دو صندوق در میان آن است، یکی صندوقی است که قبور ائمه اربعه در میان آن باشد و دیگری صندوقی است که قبر عباس عموی پیغمبر صلی الله علیه و آله در میان آن است. (ص 152)
بالجمله اول به زیارت ائمه اربعه رفته، خاضعا و خاشعا و باکیا مشغول زیارت شدیم و بر روان آن بزرگواران تحیّت و درود فرستادیم و شکر خدا را به جا آوردم که بحمدالله در چنین روزی که روز عاشورا است به زیارت آستانه مبارکه چهار امام ـ علیهم السلام ـ مشرف شدم. چون بوّابان بقعه مبارکه درب بقعه را بر روی حجاج می بستند که به ضرب و شتم پول گرفته در را باز کنند، لهذا به آنها سفارش کرده نوید رعایت و نوازش دادم که مانع حجاج نشوند و درب بقعه را در این چند روز مفتوح بگذارند که حجاج به آسودگی زیارت نمایند. آن ها هم قبول نمودند و از قراری که می گفتند چند نفر بوّاب هستند و جمعی عیال دارند و موظّف نیستند، اگر از جانب دولت در حق آنها وظیفه برقرار شود هرگز مانع حجّاج نمی شوند، بلکه نزدیک آنها هم نمی روند.
عمده تحصیل معاش آنها در تمام سال منحصر به موسم حج است. خلاصه از بقعه مبارک بیرون آمده به بیت الاحزان رفتم و زیارت عاشورا را تماما با لعن و صلوات در آن مکان شریف خواندم و چهار ساعت به غروب مانده به منزل آمدم و بعد از صرف غذا از باب السلام وارد مسجد مبارک شده، زیارت جناب پیغمبر صلی الله علیه و آله را با حضور قلب به جا آوردم. نزدیک اسطوانه ابی لبابه نماز خوانده پس از آن به منزل آمدم. (ص 152)
کوه احد
بدان که کوه احد در شمال شهر مدینه و مایل به مشرق است، کوه منقطعی است، طرف شمالی و شرقی او به شهر نزدیک تر است و از شهر مدینه تا احد مسطّح است و سه ربع ساعت مسافت دارد. جل سلْع در سمت یسار راه احد، در شمال و مغرب مدینه واقع است. کوه منقطعی است و یک گوشه آن به سور است. «مسجد فتح» که احزاب هم گویند، در دامنه غربی کوه سلْع است. (ص 153)
مسجد قبا
بدان که مسجد قبا در جنوب مدینه واقع است و از شهر تا آنجا دو میل راه است. گویند وقتی که حضرت رسول صلی الله علیه و آله به قبا تشریف آوردند، این دخترها تهنیت ورود و تحیّت و دورد گفتند. بالجمله مسجد قبا مسجدی است که حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله ، وقتی که به آن حدود تشریف آوردند، در آن مکان بنا کردند و در قرآن مجید آیه مبارکه «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوی» اشاره به این مسجد است و این آیه شریفه نیز در آن مسجد نازل شده است و این مسجد را صحنی است و در وسط چهار طاقی بنا کرده اند که جای اناخه شتر آن حضرت بوده و در برابر آن چاهی است که منسوب به ابو ایّوب انصاری است و در جنوب چهار طاقی، محرابی است که آیه مزبور فوق در آنجا نازل شده واصل مسجد در سمت یمین صحن است و سه ستون در عرض آن واقع است و محرابی در سمت جنوبی آن است و محراب دیگر نیز در آخر دیوار جنوبی است که آن را طاقة الکشف می نامیدند و به همین عبارت نیز در بالای آن نوشته اند و گویند از آنجا کعبه منکشف و نمودار شده، به آن نماز خوانده اند و این حدیث را در آن مسجد نوشته اند: مَنْ تَطَهَّرَ فی بَیْته ثُمَّ اَتی مَسْجِدِ قُبا فَصَلّی فیه صَلاةً کان لَهُ اَجرٌ کَأَجْرِ عُمرة. بالجمله چون به مسجد قبا رسیدیم، احتراما پا برهنه وارد صحن شدیم و در محراب مسجد و در طاقة الکشف و محراب نزول آیه «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوی» نماز خوانده از آب چاه ابو ایّوب انصاری تجدید وضو نموده بیرون آمدیم.
و اماکن متبرّکه که در اطراف مسجد قبا است، یکی خانه جناب امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ است، بقعه ای دارد و در سمت یسار بقعه، سنگ آسیایی در فضای کوچکی گذاشته بودند و می گفتند، آسیای حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام است، دوم خانه صدیقه طاهره علیهاالسلام که در کوچه پشت خانه جناب امیر علیه السلام است. فضای مختصری دارد، از آنجا داخل بقعه می شوند و در میان بقعه محرابی است، سوم چاهی است که انگشتر حضرت ختمی مآب در میان آن افتاده بوده است. حیاط کوچک و مسجد کوچکی در آنجا بنا کرده اند و پنجره از طرف مسجد به سمت چاه گذارده اند. پنجم بئری است که از دو سمت آن آب شیرین و شور دارد، داخل چاه می شود و مخلوط یکدیگر می شوند و گویند وقتی که این دو آب ممزوج از ته چاه خارج شده به طرف شهر جاری می شوند، از هم جدا گشته هر یک مجرای علی حده دارند. به همه اماکن مزبور رفته، نماز خوانده بیرون آمدیم. (ص 157 و 156)
زیارت
با خضوع و خشوع تمام از درب حجره صدیقه طاهره علیهاالسلام وارد شده، بعد از زیارت آن بزرگوار وارد حجره منوره جناب پیغمبر صلی الله علیه و آله واردشدیم. یک شمعدان مرصّع روضه مطهره را به دست خود روشن کرده، در دست گرفته بودم و یک شمعدان دیگر را جناب شیخ الحرم روشن نموده در دست گرفته بود. هر دومان مانند ادنی چاکری که به بارگاه پادشاه تاجداری مشرّف شود. شرف یابی حاصل کرده، شمعدان ها را در محل خود گذاشتیم. بعد از آن با کمال ادب دست به سینه ایستاده استغاثه و استغفار نموده، درود و تحیّت به روان خواجه کاینات و خلاصه موجودات فرستادم و این منظومه را چون غلامی که در برابر مولای خود مناجات و عرض حاجات کند، در برابر ضریح مبارک خواندم و پس از آن خاک آستانه را بوسیده بیرون آمدم که زیارت این بنده درگاه در آن آستان مبارک قبول و عرایضم مقبول افتد. منظومه این است:
;ای سرور کاینات عالم ;وی بر همه انبیا مقدّم
;هر چند مؤخّری به ظاهر ;ذات تو بود نخست صادر
;ذات تو از آن مؤخر افتاد ;که علّت غاییی در ایجاد
;بودی تو نبی ایزاد پاک ;روزی که نبود آدم و خاک
;نور تو به صلب آدم آمد ;از نور تو او مکرّم آمد
;اصلاب پیمبران مرسل ;بودند به نور تو مسلسل
;روزی که پیمبری نمودند ;با نور تو رهبری نمودند
;انوار وجود تابناکت ;شد جمع به ذات دخت پاکت
;دخت تو چو با علی قرین شد ;با نور تو نور او عجین شد
;زو گشت پدید یا زده نور ;هر یک به صفا چو لمعه نور
;در مذهب ما همه ولیّ اند ;از نسل تواند و از علیّ اند
(ص 158 و 157)
قبرستان بقیع
پنج شنبه سیزدهم بعد از ظهر به قبرستان بقیع رفته، بعد از زیارت ائمّه اربعه به تمام بقاع عمّات و بنات و زوجات پیغمبر صلی الله علیه و آله و بقعه ابراهیم و بقعه عقیل و حلیمه سعدیه و غیره رفته، فاتحه خوانده از پشت قبرستان، از میان کوچه مراجعت نموده، به دروازه که داخل شدم، از سمت ایسر به مقبره اسماعیل بن جعفر الصادق رفته زیارت خواندم، پس از آن به خانه امام زین العابدین علیه السلام رفتم، از بنای خانه آن بزرگوار، ایوان و محرابی باقی بود و چاهی در سمت یسار آن بود که آبش شور بود. گویند این همان چاهی است که آن حضرت مشغول نمازبودند و امام محمدباقر در طفولیّت به آن چاه افتادند و آن بزرگوار بعد از فراغ از نماز او را از میان چاه، بی نقص و عیب بیرون آوردند و از آنجا مراجعت به منزل نمودم.
چون شب جمعه بود غسل کرده به مسجد مبارک رفتم، حاجی ملا باقر ترک حاضر بود. دعای اذن دخول و زیارت خوانده بعد از زیارت آمده، در پهلوی اسطوانه ابی لبابه نماز و قرآن و زیارت جامعه را خواندم و برای احباب و اموات سیاهه ای به او دادم و وکیل نمودم که به نیابت، زیارت به جای آرد، تا هفت و نیم از شب رفته در مسجد مبارک اعتکاف داشتم، بعد از آن نزدیک شباک رفته، عرایض خود را عرض کرده از باب السلام مراجعت به منزل نمودم. امشب باران شدیدی در مدینه منوّره بارید، وقت مراجعت از حرم کوچه ها گل شده بود. (ص 160 و 159)
خاطراتی از زیارت کعبه
پدید آورنده : حاج علیخان (قرن 13)
مکه معظمه
از «رابغ» پنج منزل و پنجاه [و] پنج ساعت است، دو منزلی «مکّه»، پاره ای از معلمّین حاج به استقبال می آیند، و به همه کس یک فنجان «آب زمزم» و دو عدد خرما تعارف می کنند. [و] بر می گردند، روز پنجم شهر مزبور در هر راه، حاج مسافر است، چه از راه دریا، چه از خشکی وارد «مکّه» بشوند، بسیار مشکل خواهد شد اعمال حجشان. باری اعمال عمره، الی روز هشتم می توان نمود، الحمدلله که روز پنجم شهر مزبور وارد «مکه» شدیم، با وجود این که حقیر، تازه از دست «تب و غش» جسته بودم، از برکت «بیت الله» قوتی هم رسید که بدون کمک دیگری خودم غسل نمودم، وارد [و [داخل «مسجد الحرام» شدیم، در مقابل [حجر [الاسود، موافق قرار شریعت، شانه خود را محاذی «حجر» نمودیم، در نهایت دقت نیّت کردیم، هفت مرتبه خانه خدا را شوط می کنیم در حج عمره واجب قربة الی الله. (ص 15)
زیارت کعبه
مشغول طواف شدیم و در هر طوف یعنی هر مرتبه که مقابل «حجر» می رسیدیم، باز دوش خود را محاذی می نمودم، بعد از فراغت از «طواف عمره» در «مقام ابراهیم» دو رکعت نماز واجب، به همان نیت عمره نمودیم. بعد بلافاصله سعی در مابین «صفا و مروه» نمودیم، تفصیل «بیت الله» و «مسجد الحرام»، و وضع «صفا و مروه» عرض خواهد شد. ما بین «صفا و مروه» تخمینا پنجاه قدم راه است، و باید از [صفا] ابتدا نمود، چند پله از سنگ ساخته شده، می روند بالای آن پله، و مثل نیت طواف، نیت می کنند که: هفت مرتبه راه می روم در مابین «صفا و مروه» در حجّ عمره واجب بعد باید پاهای خود را به آن پله ها بمالی. و پایین بیایی و دعایی دارد مستحب است بخوانی، و یک مقامی در ما بین «صفا و مروه» به قدر پنجاه قدم، مثل شتر حرکت می کنند ـ مستحب است نه واجب ـ تا خود را به «مروه» برسانی و بلافاصله مراجعت به «صفا» نمایی، تا هفت مرتبه با احرام، و در این سرّها هست. (ص 106)
بعد از اتمام سعی «صفا و مروه» باید تقصیر کنند، که واجب است، و تقصیر به این معنی [است] که یا موی از سر مقراض کنند، نه این است که همه سر را بتراشند، و یا ناخن بگیرند یا شارب بزنند، یکی از این اقسام عمل بیاورند، اعمال عمره که تمام شد، برو منزلت، رخت را بپوش، در نهایت راحت باش، انتظار روز هشتم را بکش، که دوباره باید احرام حج تمتع ببندی. (ص 106)
مسجد الحرام
فی الجمله وضع «مسجد الحرام» این است که مسجدی است بدون سقف و دور آن مسجد، مثل ایوان طوری است مسقف و جمیعا ایوان، چهار طرفش فرش سنگ است، ستون هایی دارد از سنگ و «بیت الله» در عین، وسط صحن مسجد است، قریب بیست و یک در دارد مسجد مزبور، هشت خرند دارد، که از هر در وارد می شوند، از روی خرندها می روند تا به وسط مسجد برسند. که «بیت الله» در او است اطراف «بیت الله» یعنی بیست ذرع به دیوار «بیت الله» مانده، ستون های چوبی دارد، به قسمی مدور نصب کرده اند، و قندیل های چراغی آویزان است مابین مدوّرها و بیست ذرع است، که با سنگ مرمر فرش است که موقع «طواف» است، خود بیت مربع طولانی است بیست ذرع در سی ذرع، از سنگ ساخته شده، قریب یازده ذرع ارتفاع خانه است. (ص 106)
کعبة الله العُلی
جناب امیر علیه السلام فرمودند که: کعبه چهل سال قبل از خلقت زمین و آسمان خلقت یافت و مانند یک حباب سفید در جای حالیه خود، بر روی آب می درخشید، بعد زمین ها در تحت آن بسط و حفظ گردید. دفعه اولی «ملائکه» و در دفعه ثانیه «حضرت ابوالبشر» و در دفعه ثالثه «حضرت شیث» بنا فرموده، تا به طوفان اولاد و احفاد آن بزرگوار تعمیر و حفظ کردند.
دفعه رابعه، یعنی در سال دو هزار و پانصد و هشت قبل از هجرت، «ابراهیم علیه السلام » از روی طرحی که حضرت «جبرائیل» ریخته بود بنا نمود. دفعه خامسه «عملاق» رئیس قوم «عمالقه» تجدید نمود.دفعه سادسه، «حرث بن مضاض» از طایفه «جراهمه» بنا کرد. دفعه سابعه، «قصی بن کلاب بن مرّه» تعمیر کرد.
در دفعه ثامنه، قبیله قریش تعمیر کردند، این تجدید دو هزار و چهارصد و هشتاد و نه سال، بعد از بنای «حضرت ابراهیم» واقع [گردید]. آن وقت «حضرت فخری مآب صلی الله علیه و آله » سی و پنج سال داشت. (ص 107)
عید اضحی
خلاصه مطلب، روز عید اضحی، «امیر حاج مصر» پوش نو را با ساز و نقاره وارد «مسجد الحرام» نموده، پوش کهنه را خدّام «بیت الله» که بیست نفر خواجه سیاه از دولت، دائما هستند، مثل «مدینه منوّره» با جیره و مواجب، و هنگام مراجعت خلعت موافق شان و منصب خودشان «صرّه امینی» به آنها تسلیم می کنند، همان خدام خاصّه نردبان ها گذارده به «بام خانه خدا» مشرف می شوند، همان پوش نو را مشرف می گردانند، و آن بیچاره پوش کهنه را بی نصیب از خدمت خانه می کنند، محسوس است که وقتی که پوش کهنه را پایین می کنند، آه و ناله و فریاد او شنیده می شود. (پوش) نو را وقتی بلند می کنند آشکار است که اظهار شعف می نمایند. (ص 109)
احرام حج تمتع
بالاخره حضرات حاج، هشتم ذی حجه، با نهایت آرامی و فراغت در «مکّه» هستند، صبح هشتم باید غسل کرده «مسجد الحرام» بیایند، یا در «مقام ابراهیم» یا در زیر «ناودان طلا» نیّت به عمل کرده، دوباره به وضع اوّل، لباس احرام بپوشند.
باری روز مزبور در لباس احرام باید سوار شوند و از «مکه» یک سر به دامنه «عرفات» بروند، که در انجا ازدحام غریبی است و قریب هفتاد هزار مخلوق، از حاج خارج و بومی، آن روز در آنجا جمع می شوند، و شب نهم را که شب «عرفه» باشد، واجب است در «عرفات» بمانند و نیّت کنند که از غروب هشتم تا طلوع نهم در «عرفات» می مانیم، واجب قربةً الی الله. و هم چنین روز نهم، از صبح تا غروب حکما باید توقف کرد و در آن روز هنگام زوال ظهر، غسل سنّتی کرده، نیّت توقف از ظهر تا غروب را به صیغه واجب نمایند و نماز خوانده ادعیّه مستحبّه که از «حضرت سید سجّاد ـ سلام الله علیه ـ وارد شده بخوانند، انصافا «عرفات» عرصات است، غیر از حاج که از خارج آمده اند، از «مکّه» و «طائف» و حوالی، جمیعا از اناث و ذکور در آنجا جمع می باشند. (ص 113 و 112)
باری همین که روز نهم غروب کرد و شب دهم یعنی شب «عید اضحی» آمد باید حاج چنان حرکت نماید که فرصت نماز مغرب نیست، یک ساعت و نیم تا «مشعر الحرام» که رو به «مکه» است بروند. دو ساعت از شب یا بیش و کم، وارد «مشعر» می شوند، فورا لدی الورود، نیت وجوب کنند توقف در «مشعر» را، از همان وقت تا طلوع آفتاب، و نماز مغرب و عشا خوانده، با شمع و چراغ از آن صحرا سنگ ریزه جمع کنند، احتیاطا بعد از هفتاد هشتاد سنگ ریزه، که از بادام پوست ـ دار بزرگ تر نباشد، بر چیده و شسته در کیسه کنند، بعضی مقدّسین آن شب با فضیلت را احیا می دارند. (ص 113)
از مشعر به منا
باری، طلوع آفتاب عید اضحی، باید از «مشعر» رو به «منا» رفت، یک ساعت و نیم راه است«منا» در میان دو کوه واقع شده و میدان وسیعی دارد. پیش از ورود، چادر حاجّ را، در کمال نظم آنجا زده اند، البته در اردوی هیچ سلطان این جمعیت و این چادر نیست. لدی الورود باید به قدر هزار قدم رفت، سه میل از سنگ ساخته شده، در میان بازار، که مثل اردو بازار است، و سالی سه روز از متاع «هند» و «مغرب» و «روم» در آن بازار موجود می شود، و محض این سه روز، خانه ها و مبرزها، اهل «مکه» در «منا» ساخته اند، بالاخره، همان روز پیش از ظهر، باید هفت سنگ به نیت وجوب، به یکی از آن میل ها زد، به قسمی که ناخن دست به آن سنگ نخورد. بعد مراجعت کند، بلافاصله گوسفند بی عیب تر باید ذبح نمود. یک رأس واجب است و زیاده مستحب، گوشت قربانی باید سه قسمت شود، یکی به فقرا، یکی همسایه و برادر دینی، از قسمت سیم واجب است که خودش قدری بخورد. (ص 113)
پایان کار
اهل تسنّن حج نساء را حرام می دانند، بعد از اتمام عمل حج و طواف، هفت مرتبه «سعی ما بین صفا و مروه» باید نمود، از آنجا به «منا» رفته، از وقت مغرب به نیت واجب، در آنجا توقف کرد و روز یازدهم باید هفت عدد سنگ بر آن دو میل سنگی زد، که واجب است، شب دوازدهم نیز باید به نیت وجوب در «منا» خوابید، و پیش از ظهر دوازدهم رو به میل ها رفت، و بر هر یکی از سه میل، هفت سنگ ریزه باید زد که واجب است، از آنجا باید به «مکه» آمد، عمل ها تمام است، کار منحصر است به حمام رفتن و رخت پوشیدن و راحت کردن، تا روز بیست و پنجم که روز حرکت است. (ص 116)
* * *
ولی آن دو شب در «منا» چراغان و آتش بازی، هنگامه غریبی است، به این معنی که شب یازدهم چراغان شیعه، و شب دوازدهم چراغان سنّی ها است و رؤسای آتش بازی سه دسته است، که جدا جدا شلیک می کنند. دسته «امیر حاج شامی»، که یک سمت از دو طرف مناره های «مسجد خیف» که «منا» واقع و «جناب رسول صلی الله علیه و آله » در آن نماز فرموده، به ترکیب خاصی مفتول بندی کرده بود و با چهار صد سوار همراهان خود، متوالیا به تفنگ و طپانچه و سه ارّاده توپ، شلیک می نمودند «دسته شریف مکّه» با «پاشای جده» متّفق است، دو هزار سرباز نظام، دوازده عرّاده توپ بیست و چهار پوند و دو هزار تفنگ چی، عرب حربی شلیک می نمودند. (ص 116)
مکّه مکرمه
«بکّه» و «فاران» نیز می گویند، این شهر سعادت قرین، در جهت شرق جنوبی «بحر احمر» واقع، از نظر لنگرگاه «جدّه» به مشی شتر دوازده، و از مدینه منوره هشتاد فرسخ دور و مسکن شصت هزار نفوس مسلم بومی و مهاجر و مجاور است، کوچه و بازار و ابنیه های این شهر شهیر، بسیار منظم و معمور و سراسر تجلی زا از انوار خدا، و جلوه گاه انبیاء و اولیا است.
این شهر مقدس به سه باروی تودرتو محاط و محفوظ و در وسطش «حرم شریف» که طولاً چهارصد، و عرضا سیصد و چهار ذرع، که تربیعا یک صد و بیست و یک هزار و شش صد وسعت دارد واقع است، و «حرم شریف» نیز، از چار اطراف به قباب توأمان (جفت) مستور و در وسط حرم هم «کعبة الله» فیوضات بخش مشتاقین است، «مقام حضرت ابراهیم» و «جبرائیل» و «حجر اسماعیل علیه السلام » و مولد «حضرت فخر کاینات صلی الله علیه و آله » و «خدیجه الکبری» و «فاطمه زهرا علیه السلام نیز از مقامات جلیله این «بلده معظّمه» است. (ص 117)
بیت الاحزان
«بیت الاحزان» حضرت زهرا علیه السلام را که بعد از فوت پدر ساخته اند در آنجا گریه می کردند، زیارت کردیم. در آن مکان حالت غریبی دست می دهد، خدام «ائمه بقیع» هزار دینار از هر نفری می گرفتند و اذن زیارت می دادند، «آصف الدّوله» شصت «باجاقلو» به خدام داد و حاج را مهمان کرد، قبر «ائمه» در یک بقعه ای است از سنگ و گچ، بدون زینت و اساس تجمل، ضریحی از چوب دارد، پنج تن مقدس در آن یک ضریح مدفون است، از این قرار: «حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام ، حضرت امام زین العابدین علیه السلام ، حضرت امام محمدباقر علیه السلام ، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام ، عباس بن عبدالله علیه السلام . در کنج همان بقعه پرده آویخته اند که به روایتی صدیقه طاهره در آنجا مدفون است، در «بقیع» مقبره جمعی از زوجات و دختران «حضرت خاتم الانبیاء» معلوم است.
در خانه دوست
پدید آورنده : مؤلفی گمنام (1317 ه .ق)
ورود به مکه
بالجمله با هزار شرف و سعادت وارد مکه معظمه شده یعنی سه ساعت به غروب مانده وارد شهر شدیم. این فدوی با این حالت التهاب و تشنگی راه در موقعی که عمارات مکه را دیدم، از کثرت شکر که بدین مقام عرش احتشام رسیدم نمی دانستم خواب است یا بیداری.
خلاصه وارد شهر شده، مقابل حقیقی خانه شریف مکه که در این حدود سلطنت قاهره دارد، در خانه شیخ علی جمال که شیعه و از مطوّفین محترم و همراهان عجم است منزل گرفتیم، وارد آن جا شده، پس از ترتیبات جا و مکان رفتیم در یکی از برکه های مکه که اگر در طهران باشد کسی به این آب ها نگاه نمی کند، غسل کردیم. معاودت نموده، نماز مغرب و عشار را خوانده، با حالت احرام و طهارت با مطوّفی که معین شده بود به مسجد الحرام از درب باب السلام که ورود از این درب مستحب است، وارد مسجد شده، با ادعیه و آداب مأثوره تشرف حاصل نموده، تا نزدیک خانه کعبه که وسط مسجد است. (ص 169)
چهار نماز جماعت در مسجد الحرام
اوقاتی که شب ها در مسجد الحرام حاضر می شویم به محض اینکه الله اکبر می گویند و به چهار طرف به جماعت مشغول می شوند، این بنده نیز به طریقه آنها اقتدا و در جماعتشان داخل می شدم و الاّ باید در آن موقع از از مسجد بیرون بروم و اگر اقتدا نمی کردم و به گوشه ای می نشستم، کسی معترض نبود ولی خیلی بدنما بود و خلاف تقیه و احتیاط. (ص 171)
شهر مکه
شهر مکه اگر چه در میان کوهستان واقع شده، ولی به نقد جای بزرگی است نهایت آبادی را دارد و خانه ها و عمارات آنجا چهار پنج طبقه بالای یکدیگر ساخته شده، مثل عمارات ایران حیاط و صحن گشاده ابدا ندارد، بلکه هر طبقه عمارت مال یک نفر است. نهایت ارتفاع را دارد و هر چه شخص از مایحتاج زندگی بخواهد در آنجا موجود است. ولی الی ماشاءالله پول طلا و نقره می خواهد. اجناس و مأکولات غایت تسعیر را دارد. الان که شانزده روز از اول حَمَل گذشته فواکه تابستانی اینجا حاضر است. مثلاً هندوانه یک من سه هزار، خیار چنبر که در طهران ابدا محل اعتنا نیست، عددی یک عباسی، پنج شاهی. (ص 171)
روز عرفه
صبح زود که روز عرفه باشد، بعد از ادای فریضه به طرف عرفات روانه شدیم. زیرا که امروز از زوال ظهر الی غروب آفتاب توقف در صحرای عرفات از فرایض مهمّه حج است که به فوت آن اختیارا حج فاسد و اعاده آن در سال دیگر واجب است. از منی تا عرفات قریب سه فرسخ است. دو ساعت به ظهر مانده وارد عرفات شدیم. کثرت و ازدحام خلق در این مقام که همگی ناگزیر از حضور آن هستند، معلوم می شود اگر جمعیت را خیلی گزاف می گفتند، بلا شبهه یک صد هزار کثرت و جمعیت بود. حضرات اهل سنت یک طرف کوه افتاده بودند و حضرات شیعه و حاج ایرانی که قریب هفت هشت نهایت ده هزار نفر بودند یک طرف دیگر مقابل کوه که شرعا نباید بالای کوه رفت. به خلاف حضرات که بالا بودند. چون امسال اختلاف در غره ذی حجه میان شیعه و سنی پیدا نشده بود، لهذا کثرت خلق و ازدحام حاج در اینجا نمایشی زاید الوصف داشت. (ص 172)
غسل
بالجمله اول زوال نیّت ظهر وقوف عرفات را الی مغرب نموده، آمدیم دامنه کوه، نهر آب جاری که در حجاز نوبر است، آنجا بود، خواستم غسل کنم. جمعیت کثیری در سر آب بود که مزاحمت در غسل بود. آقای حاجی سید محمد و جمعی از کسان خودمان بودند. بنده خواستم جلادتی کرده باشم که زود فارغ بشوم. یک مرتبه خود را انداختم در آب، غافل از اینکه یک وجه مختصری در دستمال در کمرم بود. به محض اینکه بیرون آمدم، دیدم پول را برده اند. دیگر ندانستم آب برد، یا مردم.
ولی در این مقام هم پول از اشخاص عدیده بردند. (ص 172)
عید اضحی
ساعت چهار از شب گذشته رفتیم، سنگ جمره از مشعر جمع نموده که به جهت فردا که عید اضحی است به جهت جمرات ثلثه حاضر داشته باشیم. بالجمله صبح روز عید اول آفتاب از مشعر حرکت نموده، روانه منی شدیم که از این محل به منی قریب یک فرسخ است، به مجرد ورود به منی رفتیم سنگ جمره عقبه که هفت عدد باشد انداختیم، به قدری در هنگام جمره ازدحام بود که شانه های شخص، گویا در میان قید بود. از جمره که فراغت حاصل نموده، به خیمه خودمان معاونت نموده، فرستادیم گوسفند به جهت ذبح و قربانی خریداری نمایند، رفتند و خریدند و بردند و به مذبح قربانی کردند.
بنده رفتم تا نزدیک مذبح که در حین ذبح خود حاضر باشم و دست بر روی کارد گذارم. دیدم به طوری هوا گرم شده و بوی عفونت کشتار گوسفندها نوعی بلند شده که نزدیک است شخص هلاک شود. فورا برگشتم و طاقت رفتن نیاوردم. (ص 173)
طی منازل
خلاصه شب غرّه محرم 1318 که سنه جدید هجرت نبوی ـ صلی الله علیه و آله ـ است از این منزل شیخ محمود حرکت کردیم به طرف مدینه طیّبه، از راه فرعی ده منزل تمام است تا مدینه منوّره، در این منزل او رؤیت هلال و مسألت سلامت و اقبال را یک مرتبه از خدای متعال کردیم. در این ده منزل اغلب آبادی بود و آب شیرین هم که از چاه می کشیدند، خاصّه در منزلی که زبیر بود. نهر آب بسیار گوارا و سرشاری داشت که ابدا در این خاک دیده نشده بود. بنده هم در آن نهر رفته و تغسیل و تنظیف کردم.
ولی این منازل از کثرت حرامی و قطّاع الطریق و اغتشاش راه، خواب راحت را بر مسافرین حرام کرده بود. (ص 176)
زیارت قبر رسول خدا
این کتاب، شرح سفر اعتمادالسلطنه به عتبات عالیات است که در سال 1263 ه .ق انجام شده است. این سفرنامه با آیه «ربّنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا» آغاز می شود .