گرایشهای هنری دهه ی 1350 ش.
گرایشهای هنری با رویکردهای مختلفی در طی سالهای دهه ی 1350 به فعالیت مشغول بودند.
1. گرایش به هنر شرق دور.
2 : گرایش به هنر مدرن..
3: گرایش به سنت های مذهبی و تاریخیِ بومی .
از هنرمندان جریان اول می توان به سهراب سپهری اشاره کرد. از جریان دوم می توان به منصور قندریز و هنرمندان مکتب سقاخانه همچون حسین زنده رودی و پرویز تناولی و فرامرز پیلارام اشاره کرد. و از هنرمندان جریان سوم نیز میتوان به حسین قوللر آقاسی، محمد مدبر، حسین همدانی، فتح الله قوللر، عباسس بلوکی فر و حسن اسماعیل زده ، اشاره کرد.
در دهه ی پنجاه ، جنبشهای هنری ، که اکنون توسط دولت نیز به رسمیت شناخته می شد ، پرجنب و جوش تر ظاهر می شد. تجربه های متفاوت در حوزه ی مواد و متریال و همچنین برخورد های نو با نقاشی موضوعی، فضای جدیدی را در این دوره باز کرده است. برخی از استادان ، با ایراد سخنرانی درباره ی موضوعات روز دنیا ، تلاش می کنند تا اطلاعات خود را به دانشجویان منتقل کنند. در طی سالهای 1351 -1353 مجموعه سخنرانی های درباره ی هنر در دانشکده ی هنرهای زیبا برگزار گردید. در این سخنرانی ها شاگردان همه كلاسها و گروهها حاضر میشدند. گاه جمعیت آن قدر زیاد میشد كه عدهای در حیاط دانشكده میایستادند و به سخنان گوش میدادند. متن سخنرانیها را پيشتر تکثیر می کردند و به رایگان به هنرجویان می دادند. اين متنها بعداً منبع درآمد خوبی برای استاداني شد كه كلاس خصوصی داشتند. «اين سخنرانيها که توسط محسن وزیری مقدم ارائه می گردید ، گفت و گوهايي درباره موندریان، كاندینسكی، هنر انتزاعی، مجسمهسازی مدرن، تأثير هنر شرق در اروپا و به ويژه اصول طراحي را در برميگرفت. »[1]
مکتب قهوه خانه
با رشد جریان مشروطه در فضای سیاسی ایران ، تعدادی از هنرمندان مکتب ندیده ، جریانی، خارج از حوزه ی هنر رسمی کشور ، به راه می اندازند که از آن تعبیر به مکتب نقاشی قهوه خانه می گردد.
«آنچه مسلم است این که آثار این هنرمندان ، آثاری روایی مبتنی بر سنتهای هنر مردمی و دینی و یا طبیعت نگاری مرسوم آن دور بوده است. ریشه ی این جریان هنری روایتگر را به عهد صفوی ، مثلا دیوارنگاره های امامزاده زید اصفهان ارجاع می دهند. نقاشی های این جریان ، سرشار از علایق ملی ، تاریخی ، مذهبی و اسطوره ای است. این نقاشی ها را به دلیل پیوند نزدیک با نقالی ها ( که بیشتر در قهوه خانه ها اجرا می شد) ، نقاشی قهوه خانه ای نام نهادند. روایت این آثار از خود آثار اهمیت بیشتری دارد ، صراحت و سادگی چه در تکنیک و اجرا و چه در نوع روایت ، از ویژگی های این نوع نقاشی به شمار می رود.» [2]
نقاشی قهوه خانه ، امروز به دلایل بسیار، کاملا از رونق افتاده است.
مکتب سقاخانه
مکتب سقاخانه گرایشی بود در هنر ایران در دهه ی 1350 ش که توسط حسین زنده رودی و پرویز تناولی پایه ریزی گشت. نخستین بار توسط كریم امامی ـ نویسنده و منتقد، اصطلاح «سقاخانه» برای گروهی از هنرمندان، كه عمدتاً در هنركده ی هنرهای تزیینی آموزش می دیدند و می كوشیدند پلی میان سنت و نو بنا كنند به كار برده شد. در آثار اولیه ی این دو ، که بعدها تعدادی دیگر نیز به آن پیوست و گروهی را تشکیل داد، گرایش به استفاده از نقوش سنتی، خط، علایم و نشانه های خاص و .... به وضوح دیده می شد.به دلیل شباهت این عناصر و فرم ها ی سنتی به علایمی که بر روی سقاخانه ها دیده می شد ، این نام را بر آن نهادند.
اعضای این گروه، همگی با داشتن دغدغه ی هنر مدرن به سوی بهره گیری از عناصر سنتی برآمدند تا بتوانند فضایی بدیع و تازه را بیافرینند. این فضا ، متاثر از سنت نوشتاری ایرانی شکل گرفت.