اکبر صحرایی نویسندهی شیرازی میگوید: کاشف داستان قطعا شرق است این مسئله را با نگاهی به داستانهای قرآنی و قصههایی از نوع«هزارویک شب» به خوبی می توان دریافت.
وی ادامه میدهد: البته باید گفت که مکاتب ادبی در مغرب زمین متولد شدهاند. اما بسیاری از نویسندگان بعضا روشنفکر ما با باوراینکه داستان زاده غرب است در نوشتن داستان به جای استفاده از نگاه بومی و مذهبی جامعه خودمان به طرح دیدگاههای غربی درآثارداستانی میپردازند تا آنجا که در برخی از آثاراین نویسندگان اگر جای اسم ها را برداریم هیچ تفاوتی با داستانهای غربی نمی کنند. به عبارتی میتوان گفت تا پیش از انقلاب بیشتر داستانها ترجمهای ازروی داستانهای غربی است یا اینکه همان تکنیکها در قالب داستانی فارسی با همان مورد استفاده است. این روند و توجه به دیدگاههای نویسندگان غربی تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه دارد به بیانی دیگر ما تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به ادبیات بومی ومذهبی به معنای واقعی نپرداختهایم و این یکی از مهمترین چالشهایی است که نویسندگان ایرانی را در برمیگیرد.
صحرایی که آثار چندی همچون«تپه جاویدی و راز اشلو» تاکید دارد: انقلاب چنان که از نامش پیداست تحول بزرگی را درعرصههای مختلف از جمله عرصه فرهنگی رقم میزند. این نگاه با ظهور نویسندگانی مانند محمود حکیمی وبعدها امیرحسین فردی وقبلتر ازآن توسط افرادی مانند جلال آل احمد تا حد زیادی در هم میشکنند و ما میبینیم که در آثار جلال فرهنگ با نگاه بومی و مذهبی رقم میخورد ودرکتاب«در خدمت وخیانت روشنفکری»شاهدیم که جلال به کسانی که نظر مساعدی به فرهنگ بومی ندارد، میتازد و بعدها هم افرادی چون محمود حکیمی ومحمدرضا سرشار و دوانی و شهید مطهری این نگاهها را درادبیات داستانی ادامه میدهند و کم کم قشرروشنفکرما درادبیات ازنویسندگان مذهبی جا میمانند.همانطورکه درعرصههای دیگر از مردم جا ماندند.
اکبر صحرایی نویسندهی شیرازی میگوید: کاشف داستان قطعا شرق است این مسئله را با نگاهی به داستانهای قرآنی و قصههایی از نوع«هزارویک شب» به خوبی می توان دریافت.