هنر اسلامی از آن دست مقوله هایی است که به راحتی نمی توان تعریفی مشخص برای آن ارائه کرد. گستره جغرافیایی، ویژگی های فرهنگی و سیاسی جوامع اسلامی، بافت قومیتی و... از جمله مسائلی است که منجر به ایجاد پیچیدگی مفهومی و در برخی موارد نیز تزاحم در معانی و ویژگی های مطرح شده در این باب می شود. اما تعریفی که اغلب صاحب نظران در رابطه با آن تفاهم دارند به هنری اطلاق می شود که در کشور های تحت حکومت مسلمانان و نه لزوما در میان افراد مسلمان رواج داشته است. از آنجا که فرهنگ اسلامی در هر منطقه ویژگی های بومی مناطق تحت سیطره خود را نیز اخذ می کرد این آمیختگی، ما را با هنری مواجه می سازد که تافته در سنن و باورهای آیینی هر منطقه است. مصداق این موضوع، در میان اقوام عثمانی به شکل بناهای پر زرق و برق و بسیار شکوهمند و در میان مسلمانانی دیگر در معماری مساجدی ساده نمود پیدا می کند. ویژگی مهم دیگر این است که به دلیل ممنوعیت پرداخت به برخی هنرها در اسلام همچون صورت نگاری، مجسمه سازی(که البته بعد ها در قالب هنری بسیار فاخرتر و خلاقانه تر بروز می کند) و یا موسیقی، بعضی دیگر از هنر ها همچون خوشنویسی ، معماری وسفال گری با رشد بی نظیری مواجه می شود.
مهناز شایسته فر استاد دانشگاه و محقق حوزه هنر اسلامی در مقدمه اش بر ترجمه کتابی به همین نام از باربارابرند می نویسد:" هنر اسلامی به طور کلی می کوشد تا محیطی به وجود آورد که انسان در آن بتواند وزن و وقار فطری اولیه خود را باز یابد. هیچ مانعی نمی بایستی بین انسان و حضور نامرئی خداوند قرار گیرد. هنر اسلامی ایجاد یک نوع خلا می کند و همه پریشانی ها و تمایلات دنیوی را از میان بر می دارد ونظامی را جایگزین می سازد که مبین تعادل و آرامش و صلح است و از این امر می توان به اهمیت اساسی و مرکزی مفاهیم و مضامین و پیام ها در هنر اسلامی پی برد."
هنر اسلامی سرشار از نمادها ، نشانه ها و دارای یک نظام فکری فلسفی خاص است و از آنجا که با آیین ها ، اعتقادات،سنن و باورهای مردم سرزمین های تحت حکومت مسلمانان آمیخته شده است گاهی چنان لایه لایه و عمیق می شود که باور این نظام فکری در میان مردمانی از سال های بسیار دور برای ما سخت می آید. توجه به عنصر خلاقیت و آنچه ما امروزه به این نام می شناسیم در آثاری که بسیاری حتی نه به عنوان هنر بلکه تنها برای مصرف و کاربرد ابزاری خلق شده اند، جالب توجه است. برای نمونه می توان به ظروف سفالی ساخته شده در نیشابور در قرون سوم و چهارم هجری اشاره کرد که ترکیب مخیل و بسیار زیبا از نوشته هایی به خط کوفی تزئیینی در این آثار، قرن هاست چشم نواز بوده و هم اکنون منبع الهام بسیاری از هنرمندان در حوزه های گوناگون از جمله مجسمه سازی و گرافیک است. این دست ساخته ها به ظروف کتیبه ای معروف هستند و در شهر قدیم نیشابور کشف شده اند. همچنین از این میان می توان به دنیای رمز آلود و تجریدی نگارگران ایرانی در دوران اسلامی نیز اشاره کرد که همواره درک تازه و منحصر به فردی از جهان ارائه می دهند و انسان را با درونیات و حواس باطنی مرتبط می سازند. این نگاره ها نیز در طی قرن ها، الهام بخش هنرمندان بسیاری در جهان، خصوصا نقاشان مکاتب گوناگون غرب در قرون اخیر بوده اند. تکرار فرم ، تجرید در معنا گرایی، گرایش به ساخت اشکال غیر حقیقی و تمثیلی، ریزه کاری و توجه فراوان به زیبایی و نظم از ویژگی های برجسته هنر اسلامی است که هر یک و در دل خود معانی و رموز گوناگونی را پنهان کرده اند.
توضیح و تفسیر هنر اسلامی ، ماهیت خاص و تاثیر پذیری آن از گذشته و همچنین اثرگذاری اش بر فرهنگ مردم تحت سیطره اسلام ،نفوذ حکومت ها و عقاید قومیتی و جغرافیای خاصی که جهان اسلام در آن رشد کرد و اغلب کشورهایی با آب و هوای گرم و خشک و فراوانی بیابان را شامل می شد مبحثی بسیار مبسوط است که شرح آن در چندین جمله نمی گنجد؛ لیکن به هر تقدیر، دوران اسلامی خصوصا در کشور ایران یکی از شکوهمند ترین ادوار فرهنگی محسوب می شود. ایرانیان آنچه از گنجینه فرهنگ گذشته خود به همراه داشتند چنان هنرمندانه و ظریف با این جهان بینی تازه(مضامین و فرامین اسلامی) درآمیختند که قرار دادن فصل ممیزی بر این دو، کاری بسیار سخت و شاید بیهوده باشد. به همین دلیل آنچه در حال حاضر به عنوان هنرهای ایرانی شناخته شده در بسیاری از موارد همان هنر دوران اسلامی است که پیشینه گذشته خود را نیز حفظ کرده است.
مهمترین شاخه های هنر اسلامی خوشنویسی، معماری و کاشیکاری، کتاب آرایی، نگارگری، فلزکاری(که پس از ممنوعیت اسلام در استفاده از ظروف طلا و نقره خصوصا در ادوار اولیه اسلام رشد بی سابقه ای یافت) و سفالگری است. البته در این میان سهم هنرهای دیگری همچون نمایش با شاخه هایی متعدد همچون تعزیه گردانی ، پرده خوانی ، شمایل گردانی، موسیقی مذهبی و...(که اغلب ویژگی هایی فراتر از ادوار اسلامی در ایران دارند و ریشه های آن را می توان در آیین های باستانی مشاهده کرد) نیز نباید نادیده گرفته شوند. بسیاری از این هنرها در قرون اخیر مصادف با دوران صفویه ، زندیه و قاجار شکل گرفته و با محوریت قراردادن مسائل دینی حامیان بسیاری از میان مردم عامه کسب کردند ، اما آنچه مسلم است پی و اساس این هنرها بسیار دورتر و در گذشته ای است که انسان به انجام مناسک آیینی برای سلطه بر جهان پیرامون خود می پرداخت.
امروزه اما گنجینه ای در اختیار ما قرار دارد که از جهات مختلف مهم ودر خور توجه است. هنرهایی که برخاسته از فرهنگ و هویت ما است و در عین حال بی پرده و ساده و بی آلایش با روح انسان سخن می گوید. به همین علت بسیاری از ما حتی فراتر از توجه به بخش هنری و تخصصی این موضوع، آن را مفری برای آسایش و به نوعی تفرجی برای روح می دانیم. همه ما بارها و بارها دیده و یا خود تجربه کرده ایم که قرار گیری در معرض بنایی سنتی و یا سیر در میان آثار یک نگارگر، بیش از آنچه به لحاظ هنری، جلوه گر باشد، حظ فطری و ناخودآگاه انسان را متوجه خود می سازد. ویژگی های نوستالژیک این هنرها بیش از پیشینه تجربی هرکس و معادل با قدمت بشری، مخاطب خود را درگیر می کند.
البته در آشفته بازار فرهنگ ها و سیاست ها و دغدغه های انسانی، این موضوعات بسیار کم اهمیت شده است.از آنجا که هنرهای سنتی خصوصا تا چندی پیش به شیوه شاگرد استادی و در پی تحمل مشقت فراوان -که با شیوه زندگی حاضر سنخیت ندارد- انتقال می یافت تعداد کثیری از این هنر ها یا به دست فراموشی سپرده شده اند و یا در معرض نابودی قرار دارند. چه فراوان استادکارانی که شاید آخرین حلقه از حیاتِ صنعتی دستی و هنری سنتی باشند، اما در گوشه ای جان به جان آفرین تسلیم می کنند بدون آنکه ابعاد مختلف آثارشان شناخته شده و یا به نسل بعدی انتقال یافته باشد؛ یا دیگری در فقر وتنگ دستی به سر می برد و سختی معاش مجالی برای پرداختن به آموزش و توسعه تجربیاتش به وی نمی دهد! چه هنرمندانی که در شهرها و روستاهای بسیار دور زندگی می کنند و رازهایی در سینه دارند که ارزش آن با هیچ سنگ محکی قابل اندازه گیری نیست! چه محققین و اساتیدی که نتیجه سال ها پژوهش و مطالعه مستمرشان در گوشه کتابخانه ها بدون مخاطبی پیگیر وعلاقمند خاک می خورد! و چه زوایای درخشانی که از اندیشه و جهان بینی هنر اسلامی پنهان و دست نخورده باقی مانده است! جدا از این در چند دهه اخیر نوعی بیگانگی میان مردم و هنری که زمانی بخشی از زندگی روزمره شان محسوب می شد اتفاق افتاد. مردم به جان خانه ها و محیط اطراف خود افتادند . ظروف قدیمی، سند های دست نوشته با آن شکسته نستعلیق قدما، گچ بری های زیبا، مقرنس ها، گلیمچه ها و فرش های کهنه و... ناگهان جای خود را به اثاثیه و تزییناتی دادند که اگرچه شاید زیبا و یا حتیبر مبنای تغییرات در نحوه زندگی شان ، لازم نیز به نظر می آمدند اما جایگزینی مناسب و کافی برای آن گنج های از دست رفته نبودند و از آنجا که ویرانی همواره بسیار سهل تر از آبادی شکل می گیرد این رویکرد به آرامی و گاهی با غوغای مدرنیزم ناقص و ناشناخته برای جامعه ایرانی که سعی در نکوهش! هرچه بی منطق تر گذشته داشت بسیاری از ارتباطات به ظاهر ساده و در باطن ژرف را با موضوع پیشینه فرهنگی قطع کرد.
اما خوشبختانه طی چند سال گذشته دوباره نوعی بازگشت و رجوع به سنت و گرایش به زیبایی سنتی در میان مردم به چشم می خورد که می توان ان را نتیجه ای از افزایش تعداد دانش آموختگان رشته های هنری، ، تبلیغات رسانه ای وجود بازارچه های صنایع دستی با رویکرد آزاد و خلاقانه به دور از سنت گرایی دست و پا گیر -که حتی اگر برای پدیدآورندگانشان تنها ازجنبه اقتصادی اهمیت داشته باشد باز هم حرکتی مبارک به شمار می آید ، و... دانست. لیکن باز هم هزاران هزار پستوی تاریک از این جهان زیبایی و التذاذ باقی مانده است و هر اقدامی که باعث احیا و یا حفظ آن شود ستودنی بوده و در خور توجه است. هرکس می تواند با تلاش برای معرفی، نگهداری و انتقال آنچه به صورت پراکنده در پیرامونش وجود دارد به جای بهانه گیری و انتظارات بزرگ از نهاد های بزرگترکه اغلب نیز انجام نمی پذیرد و جذابیت محفلی و ژورنالیستی اش به هرعمل دیگری در آن می چربد، گامی خود جوش در این راه بردارد. این تلاش ها شاید گاهی تنها، توجه دانشجویان با دغدغه ای بیش از یک پژوهش دانشجویی به نوع خاص از هنر در معرض انقراض باشد، شاید ضبط و جمع آوری آوازهایی باشد در بحر طویل، که خواننده گمنامش سال ها است درگوشه ای ناشناخته به مدیحه رسول خدا(ص)، نوا سر داده است یا حتی کوچک تراز آن مثلا معرفی معماری یک بنا به کودکان دبستانی در همان سالهای ابتدا و ایجاد علاقه در آنها که هرگاه علاقه ای ایجاد شود دغدغه ها پس از آن یک به یک نمود خواهد یافت. انسان معاصر محصول دغدغه های دست و پا گیر وگریز ناپذیر است و هنر حتی اگر تنها و تنها برایش لذت فراهم سازد باز هم او را لحظه ای بیشتر به خود خواهد آورد و موجبات پالایش ذهنی اش را همانند یک مراقبه ساده فراهم خواهد ساخت. در این میان سهم هنرهای معناگرا و سنت محور نیز بر هیچ کس پوشیده نیست.
طی چند سال گذشته نوعی بازگشت و رجوع به سنت به چشم می خورد که می توان آن را نتیجه افزایش تعداد دانش آموختگان رشته های هنری، ، تبلیغات رسانه ای و وجود بازارچه های صنایع دستی با رویکرد آزاد دانست.