در تعزیه علاوه بر جنس سبك يعنی شيوه نوشتن، آيا در شكل اجرا هم ما تغييرات داشتيم؟ من ديدم حتی نوع ورود ها هم با هم تفاوت دارد ؟
بله تفاوت دارد. ببينيد هر زمينه ای برای خودش آدابی دارد. الان شما مثلاً انجم اراک را ببينيد، شمر ورود می كند، يك پسر می آيد پهلويش و نامه می دهد. مكاتبه می كند و مبارز می خواند وتعزیه شروع می شود ولی مثلاً در تعزیه ميراذهاب اين نيست در اين تعزیه فقط شمر در تعزیه عباس ورود دارد. می آيد پهلوی ابن سعد نامه وحكم می آورد واينها. در انجم در تمام تعزیه هايش در استان كرمان كه الان دارد تعزیه خوانده می شود در تمامی آنها شمر ورود می كند. يعنی اين شمر در تعزیه قاسم ورود دارد در تعزیه علی اكبر ورود دارد در تعزیه عباس ورود دارد.ورود می كند ومی آيد پهلوی ابن سعد و حكم را می دهد واين در تمامی تعزیه ها اتفاق می افتد حالا آهنگ وشعر عوض می شود ولی ورودی فقط همين است.
آيا موسيقی ونوع طبل هم عوض می شود؟
آن بستگی به معين البكا دارد. الان در تعزیه ها موزيك تعزیه، شيپور تعزیه عوض شده است. خود شيپور تعزیه ها عوض شده، حرف هم كه می زنيم می گويند عصر كامپيوتر هست وعصر فلان، در حالی كه اين اصلاً با تعزیه جور نمی شود. تعزیه يك سنت است. تعزیه اسم ماست، سنت ماست، سياه بازی هويت ماست، شاهنامه هويت ايران است. اگر اين شاهنامه را ما بياييم مثلاً رويش يك رديف آوازی بگذاريم، موزيك هم بگذاريم اينجا و اركست هم بنشينند ودست بزنند ودرويش هم بيايد با آن لباس و شروع به سهراب كشی بكند اصلاً جور در نمی آيد. مهم آن مرشد ولی است كه تنهايی می آيد آن وسط ميان داری می كند. آن يك نشانه است اگر غير از آن باشد شاهنامه نيست. هر چند بماند كه الان در شاهنامه هم دارند دخل وتصرف می کنند. اين ضرب مال زورخانه ست.اين ضرب مال شاهنامه نيست. به من می گويند اينطوری بخوان كه مردم گريه كنند. من وظيفه ام اين است كه تعزیه بخوانم. شخصيت حضرت عباس را، حضرت مسلم وحضرت حر را به مردم بشناسانم.اين چيزها را به مردم بفهمانم وبگويم چه اتفاقی افتاد كه حر با آن قدرت آمده بود سر امام حسين(ع) را ببرد در حالی كه می دانست در كوفه چه بلايی سرش می آورند، ولی با همه اينها آمد وشهادت داد وشهيد شد. چرا اين اتفاق افتاد. من بايد اين را برسانم. حالا می خواهند گريه كنند و می خواهند گريه نكنند. من ضامن گريه مردم نيستم ولی نسل جديد می گويد نه به هر ترفندی شده كاری كن كه مردم گريه كنند.
اين يكی از معضلات تعزیه است كه دغدغه من است. شايد دغدغه بسیاری از كسانی باشد كه دارد وارد تعزیه می شود. به هر حال هر زمينه ای در تعزیه برای خودش يك روندی دارد. هر تعزیه برای خودش يك ورودی دارد. چه در ميزان سن، چه در ورودی چه در سبك وسياقش برمی گردد به آن تعليم وتربيتی كه از پايه اول معين البكا به آن شكل می دهد.
در استان اصفهان حتی تا 20 سال پيش ، تعزیه خوان با شلوار اصفهانی و کت ، يك پارچه مشكی یا قرمز به سرش می بست و می گفت: من شمرم و می آمد تعزیه می خواند.همان طور هم قبولش می كردند.
در تعزیه فقط كافی است يك پرچم يا پارچه سبز داشته باشيد و اوليا واشقيا از هم جدا شوند. چرا اين در تعزیه ماندگار شد ولی در تئاتر كمتر؟
اين برمی گردد به همان نمادهای اهل بيتی كه ما داريم مثل همان نماد رنگها در تعزیه می باشد. ببينيد ما چهار پنج تا رنگ در تعزیه داريم كه غير از اين اگر باشد خلاف است. چون اينهاست كه معنا می دهد. اينهاست كه مفهموم می دهد. تعريف ايرانی است تعريف اهل بيتی است. تعريف روان شناسی است. سبز در تعزیه نشانه تبار پيامبران است. مظهر سرسبزی و نماد سرزندگی و حيات و رشد و زندگی است، يعنی وقتی كسی سبز می پوشد ناخود آگاه می گوييد اين امام حسين است. بر عكس كسی اگر قرمز بپوشد، می گویند شمر است. زرد نشانه دو رنگی و دودلی است و ترديد است برای همين است كه می گويند حر زرد بپوشد. اگر غير از حر هر كسی زرد بپوشد آن دوگانگی را نشان نمی دهد. همچنين سفيد رنگ حضرت مسلم، حضرت مسلم يك روحانی است شما تمام روحانی ها را می بينيد لباس سفيد دارند عباشون وپيراهنشون سفيد است. سفيد يعنی روحانی يعنی مبلغ. حضرت مسلم برای جنگ نرفته بود به كوفه ، آمده بود بيعتی بگيرد و تبليغی بكند. كارهای اوليه را درست بكند. مشكی مال زنانه پوشان است. مال عزاداران است. اين پنج رنگ هر كدام برای خودش يك نمادی دارد.يعنی غير از اينها هركس بپوشد خلاف است.
حالا شايد خيلی ها نظرهای ديگری دارند. امكان دارد درزمان قديم يك سبز مثلاً يك دست نبود.يا مثلاً يك رنگ يك دست قرمز نبود و گلگلی بود ولی نماد قرمز توش بود. يا مثلاً زرد يك دست نبود. زرد قاطی وكم رنگ بود ما هم می پوشيديم ولی آن لكه زردی را داشت كه بدانی اين حر است.
الان علی اكبر سفيد می پوشد. چرا. تو پسر امامی. امام زاده بايد سبز بپوشد چه قاسم باشد و چه علی اكبر باشد. حالا می گويند يك تغيير رنگی باشد مثلاً حضرت قاسم بنفش بپوشد. بحث زيبايی شناسی. اينها الان دارند در تعزیه می آيد. الان زره ها دارد مدل دار می شود نوشته دار می شوند، يا الله، يا محمد، اسم مرد را رويش می نويسند. ضرب كاری رويش كار می كنند.
حالا اين زيبايی شناسی خوب است يا بد است؟
من با نوشتار در زره مخالفم. چون وقتی پشت زره را می نويسند يا حسين، ذهنيت می دهد.
يك بخشی از مشكل ما در تعزیه اين هست كه به اجتهاد نرسيديم. یکی می آيد موسيقی وتعزیه خوان را می آورد به خاطر اينكه مخاطب را جذب كند.
آقای بهاری می گفت تا زمانی كه مردم اينجوری نشسته اند بخون ولی فقط اين پا اومد اينجا شد حركت دوم يعنی ديگر نمی خواهند گوش كنند شعرت را عوض آهنگت را عوض كن. يك حالتی به كار و صدات بده كه اين آدم ديگر حركت سوم نكند يعنی اگر حركت سوم كند يعنی خداحافظ .به محض اينكه احساس می كند خسته كننده شده است بايد تغييری در كارش بدهد.
كسی كه واقعاً دغدغه تعزیه داشته باشد چشمش در تعزیه میچرخد. حالا بزرگان ما می گفتند بال مگس، تعزیه خوان اينقدر بايد هوشيار باشد كه بال مگس ويز ويزش را در تعزیه بفهمد. اگر توانستی اين را حس كنی، آدم ها را حس می كنی. نشستن ها را حس می كنی. درونش را حس می كنی. نگاهش را حس می كنی اين نگاه دارد از تو بر می گردد اين را سريع حس می كنی مخاطب شناسی داری، مخاطبت را نگه می داری، ردش نمی كنی. اگر در تعزیه مخاطب برود، ضعف از تعزیه خوان ماست. چرا، چون نمی تواند جذبش كند نمی تواند نگهش دارد.
ما در كل سال مجلس تعزیه دارم هر روز از 366 روز سال كبيسه. از حضرت آدم گرفته تا تعزیه حضرت خاتم. تعزیه تولد حضرت مسيح داريم، تعزیه ابراهيم خليل داريم، قربانی وذبح اسماعيل داريم. اينها همه در تعزیه موجود است.
اكثر كسانی كه شاعران تعزیه بودند هم شاعر بودند وهم روحانی بودند.مثلاً روحانی بود وتعزیه ساز هم بود. محتشم كاشانی هم روحانی بود.
در همين دوره انقلاب ما مردم تعزیه صدام درست می كنند، جنگ بين ايران وعراق درست می كند. وقتی در اين دوره همچين آدمهايی دارند اين كار را می كنند پس بفهميد كسانی هم كه آن دوره دلشان برای اهل بيت می سوخت فعاليت داشتند .