شروع فعالیتهای حرفهای و تئاتری حسین پارسایی به ابتدای دهه 60 بازمیگردد. فعالیت حرفهای او در تئاتر با رفتن به دانشگاه و تأسیس گروه «آیین» در سال 74 در قم شکل جدیتری به خود گرفت. پارسایی کارگردانی نمایشهایی از قبیل شبیه پدر، کانال کمیل، تپه افلاک، بانوی بینشان، غریبه شام، یلدا، هذیان، طوفان روح، این فصل را بخوان و... را در کارنامه کاری خود دارد. همچنین میتوان از افتخارات پارسایی به جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره تئاتر فجر، جایزه بازیگری اول مرد از جشنواره تئاتر فجر و جایزه بازیگری اول مرد از جشنواره سوره اشاره کرد. پارسایی سال گذشته در جشنواره تئاتر فجر نمایش «سردار مهر و ماه» را به روی صحنه برد. در ادامه گپ و گفت حسین پارسایی با سایت هنر اسلامی را میخوانید.
در دنياي هنر، هنر اسلامی به چه چیزهایی اطلاق میشود؟
تمام آثاری که خالق آن متأثر از فرهنگ دینی است و از روح معنوی دین تأثیر میپذیرد، میتواند در سطوح مختلف هنر دینی نامیده شود؛ به شرطی که ما از کلیشه و تکرار پرهیز کنیم. تکرارهایی که بر اساس آنها ما به یک دور باطل افتادهایم. هنر دینی یعنی کشف و شهود؛ یعنی رمزگشایی. ما درگیر کارهای مناسبتی، موضوعی و تبلیغاتی با سطح نازل هستیم که با سلیقه نازل مدیریتها سازگار شده است. این اتفاق تنها تقصیر مدیریت نیست؛ بلکه هنرمند ما هم مقصر است. هنرمندان ما کنکاش و مطالعه نمیکند. اهل ذوق به متخصصان دینی مراجعه نمیکنند.آیا این مرزبندیهایی که باب شده است بین هنرمند متعهد و غیرمتعهد به اصل هنر اسلامی ضربه وارد نکرده است؟
خیلیها حاضر نیستند باورها و اعتقادات شخصیشان را به نمایش بگذارند، و این به معنای آن نیست که این آدمها از فضای اسلامی دور هستند. در واقع ما سلب اعتماد کردهایم؛ ما فاصله ایجاد کردهایم. به دلیل اینکه آنها می خواستند با زبان دیگری همین محتوا را بگویند و ما نپذیرفتم. در حالیکه زبان هنر بوی کهنگی و بوی تکرار نمیدهد و زبان امروز است. در زبان هنر مناسبات اجتماعی امروز را میبینیم. در حالیکه کاری که چندین سال است تکرار میشود، دیگر مناسبات اجتماعی عصر حاضر در آن حضور ندارد. مشکل بزرگ تولید کنندگان آثار دینی ما این است که مدام در گذشته هستند و هرگز در آینده نیستند. خصوصیت آثار بزرگ دینی ادیان توحیدی جهان این است که مدام در آینده سیر میکنند. من اعتقادم بر این است که باید یک نهضتی شکل بگیرد که خیلی جسورانه با تولیدات گسترده، این تفکر را در هنر کشور به وجود بیاورد که تعریف ما از هنر دینی این چیزی نیست که الان وجود دارد. این عوام فریبی و دین فروشی است نه هنر دینی. کار معصوم در مذهب شیعه حل مشکلات مادی و روزمره آدمها نیست، که امروزه هر جایی صحبت از معصوم میشود، دخیل بستن برای حوائج دنیوی به ذهن هنرفروشان میرسد. باید خلاق، رو به آینده، و با مطالعه مبتنی بر اندیشه دینی در این حوزه حرکت کرد و از تکرار پرهیز کرد.چرا یک نمایش باید بیست سال به همان صورت اجرا شود؟ آیا محصول خوبی نداریم؟ آیا سلیقه ما این نیست؟ مسلماً این چنین نیست. دلیل این حرکت در گذشته چیست؟ کاستی یا تنبلیای وجود دارد؟ مشکل جای دیگری است.
ما یک اندیشه ساده دینی را پیچیده میکنیم و به مخاطب تحویل میدهیم تا نشان دهیم که چقدر از هنر سررشته داریم. در حالیکه هنر باید عکس این عمل کند؛ يعني یک مسئله کاملاً پیچیده را ساده کند تا مخاطب آن را دریافت کند. تمایز هنر نمایشی با سایر هنرها این است که مخاطب در لحظه آفرینش هنرهمگام با هنرمند در آفرینش هنری شریک میشود؛ مشارکت، هنر تئاتر را از سایر هنرها مجزا میکند. هنرمندان هنر سینما وقتی خوب تطهیر میشوند در اواخر عمرشان دوباره به هنر تئاتر روی میآورند. به نظر من در هنر دینی کم کاری شده است.