محمدمهدی هراتی متولد 1321 قوچان است. هراتی، کارشناسی در برنامه ریزی و تألیف کتاب درسی، عضویت گروه هنر شورای انقلاب فرهنگی، عضویت درهیئت علمی دانشگاه، و مسئولیت گروه تخصصی نگارگری فرهنگستان هنر را درکارنامه خود دارد. آثار علمی، پژوهشی و آموزشی او به 130 مقاله تخصصی و 44 جلد کتاب برای مقاطع مختلف سنی می رسد. هراتی، جایزه اول نمایشگاه بینالمللی تهران در سال 1350، لوح تقدیر و جایزه بهترین پژوهشگر ایرانی، و جایزه ویژه ریاست جمهوری و لوح تقدیر در معرفی هنرهای قرآنی را کسب کرده است. آثار مکتوب دکتر هراتی به صورت کتاب، طیف متنوعی از هنرهای سنتی همچون: خط، خوشنویسی، حصیربافی، بوم سنتی، رنگسازی و تهیه کارافزارهای آموزشی هنر را در برمیگیرد. با محمدمهدی هراتی درباره هنر اسلامی، خط و تزئینات و نقوش سنگ مزارها به گفتوگو نشستهایم.
هنر اسلامی از دیدگاه شما به چه چیزی اطلاق میشود؟
هنر اسلامی، هنر مردم مسلمان است. ایرانیان وقتی با موازین اسلام که زیاد هم از موازین خودشان دور نبود، آشنا شدند، هنر اسلامی را به وجود آوردند. این نحوی که الان جنبه اسلامی، پیدا کرده است از هنر ایرانی سرچشمه گرفته است. مثلاً چشم بادامی که در هنر نگارگری وجود دارد، در نگارههای تخت جمشید به چشم میخورد. هنرمندان اسلامی آرمانی به جهان نگاه میکردند و هنر را بدون نقص میدانستند. کلمه هنر یعنی بیعیب، هو در اول هنر اشاره به ذات خدا دارد. یک سری اصول را ما ایرانیها از فضای زندگی خودمان گرفتیم و وارد دنیای هنر اسلامی کردیم؛ مثلاً شاخ و برگ و گلهای طبیعی را پیچان کردیم و زیبا نمودیم و در نقش قالی و کاشی استفاده کردیم. هلالیها را موزون کردیم، در محراب قرار دادیم و اوج آسمان را در محراب دیدیم؛ یعنی آسمان را پایین آوردیم و زمینی کردیم.
من وقتی به دانشگاه رفتم به جای آشنایی با هنر اسلامی و هنر ایرانی با هنر غرب آشنا شدم. دلیلش این بود که تمام استادان ما تحصیل کرده غرب بودند. من بعدها سعی کردم به هنر خودمان بازگشت داشته باشم. من بسیاری اوقات بهعنوان کسی که سنتی است و وابستگی به گذشته دارد، سرزنش میشوم. در حالیکه من فکر میکنم یک کتاب چند هزار صفحهای را ورق میزنم و واقعاً آنقدر دیدنی و شنیدنی در هنرهای ایرانی و اسلامی هست که اگر صدها نفر صدها کتاب هم بنویسند کم است.
تعریفی که غربیها در مورد هنر اسلامی دارند که آن را هنر مناطق مسلمان نشین میدانند، چقدر به تعریف شما از هنر اسلامی نزدیک است؟
آن چیزی که غربیها در موزههای خود دارند، از ایران بزرگ غارت کردهاند. ما باید قبلهمان را عوض کنیم. قبلهمان باید خودمان باشیم. مستشرقان غربی دلالان موزههای فرنگ بودهاند. افرادی مانند پوپ که وجدان داشتند و تأثیر گرفتند و در ایران ماندند، اندک هستند. پوپ در وصیتنامه خود به جوانان ایرانی توصیه میکند که هنر خود را بشناسند و زیباییهای هنر سنتی خود را بیابند و وقتی اینها را یافتند، دوران مجد و عظمت ایرانیان فرا میرسد.
خلاقیت در هنرهای سنتی ما بسیار زیاد است؛ مثلاً گرههای فرش در هر منطقه ایران متفاوت است و به همین دلیل شکل فرش در مناطق مختلف ایران متفاوت است. غربیها آمدهاند و دیدهاند، اما چون پیشینه را نمیشناختند، از دیدگاه خودشان هنر اسلامی را بررسی و طبقهبندی کردهاند. حرفی که یک ایرانی و مسلمان با توجه به سنت و فرهنگ خود درباره هنر خود میزند، بسیار با دیدگاه مستشرقان غربی تفاوت دارد. قرآن و شاهنامه میتواند در پیدا کردن راه به هنرمند و محقق کمک فراوانی کند.
کمیدر مورد نگارههایی که بر سنگ گورها حک شده است از گذشته تا امروز صحبت کنید.
گورستان جایی است که موردی به دیدار آن میروند و سنگها هم که افقی هستند، آب باران در گذر زمان آنها را از بین میبرد. مثلاً سنگهایی که برای قبر سربداران در ناحیه سبزوار ساخته شده بود بسیار زیبا بود. سنگ قبرها یک متر و نیم طول داشت و پنجاه سانتیمتر عرض. تمام وجوه بیرونی این سنگ طراحی شده بود. اشعار بسیار زیبا روی آنها حک شده بود. این شانزده سنگ قبر که مربوط به شانزده سر به دار بود شانزده نقش مجزا و متفاوت داشت. پهلوهای سنگ قبر قرینه هم بودند و طرح رویش ترکیبی از تمام طرحهای اطراف سنگ بود. در گذشته برای سنگ قبر درگذشتگان حرمت قائل میشدند. پیچ و تاب نقشها در هر محل تحت شرایط اقلیمی خود شکل گرفته بود. یک جایی سرو را روی سنگ مزار یا فرش میبینید در جای دیگر درختان دیگر را میبینید. مثلاً در آذربایجان درختان پرشاخه روی فرشها نقش شدهاند. سرو علامت ایستادگی است، وقتی روی سنگ مزار میآید یعنی هر کدام از اینها یک سرو ایستاده بودند و از ابدیت آنها به زبان هنر یاد میکند. ما هیچ وقت به هنرمندی که روی سنگ مزار کار میکند، بها ندادهایم. این هنرمندان ممکن است حکیم باشند. در گذشته آدمهایی بودهاند که به دليل ریاضت این کارها را میکردهاند و از یک دانش و بینش بسیار خوبی برخوردار بودند.
یک رساله دکتری هم زیر نظر بنده درباره سنگ مزار کار شد. علامتهایی که روی این سنگها بود، بسیار متنوع بود. هر چند در بیشتر مناطق برای زن نقش شانه و برای مرد نقش چاقو و خنجر ترسیم میشد، اما مناطقی هم بود که تنوع زیادی در نقوش این سنگها دیده میشد.
شما روی خط و خوشنویسی هم کار کردهاید. قدری در مورد کاری که روی حروف فارسی انجام دادهاید، توضیح بدهید.
من سالها پیش طراحی حروف را برای وزارت علوم انجام دادم؛ اما الان پشیمان هستم؛ چون الفبا و کتابت را زیر سؤال برده است. اولین وجه خط، خوانایی آن است. شاگردان من انگشتشان را در رنگ میکردند و بدون توجه به اسلوب خوشنویسی هر جور میخواستند، مینوشتند. ما نمیتوانیم به اصول دست بزنیم. فقط میتوان در فروع، نوآوری کرد. این یک نوع غربزدگی و یا به قول آلاحمد وبازدگی است و مسری است و منتقل میشود. من در زمانی کتابی چاپ کردم با موضوع آیه نگاری که چهل نوع خطوط محراب را عکاسی و تقسیم بندی کردم. پدرم آن زمان به من توصیه کرد که در جزء سیام، هر کدام از سورهها را به یکی از همین خطوط که از محراب ها استخراج کرده بودم، بنویسم. این کتاب توسط سروش چاپ شد و نامش را هم قرآن محلی یعنی قرآن آراسته گذاشتم. هنوز که هنوز است آن کتاب میتواند مانند یک دیکشنری برای شناخت خطهای تاریخی استفاده شود. ما نمیتوانیم رسم الخط یک مملکت را به سلیقه تغییر دهیم. من وقتی طراحی خطوط تدریس میکردم، تأکیدم به دانشجویان این بود که جذب جنبه تزیینی حروف نشوند؛ ولی شدند. چون وقتی درگیر تزئینات شویم، دیگر به اصول نمیپردازیم. خط در بعضی موارد دارای زوایایی بوده است، که این زوایا بسیار مهم است.
در محرابی که در گلپایگان بود، دیدم همه خطوط گویا دارند رکوع میروند. دقت کردم، دیدم، شأن نزولشان این است که در محراب آمدهاند. اینها را نمیتوان در جای دیگر به کار برد. اینها در حاشیه محراب آمدهاند و با گل و بوته تزئین شدهاند. اسم این خط را خط مورق گذاشتم. مورق به معنای کتاب پر ورق است. همین خط مورق در سکههای قدیمی قرن پنجم هجری وجود دارد. همه این خطوط در قرون مختلف وجود دارد و در دوران جدید کشف میشود. این خطوط باید در جای درستشان استفاده شود و به بهانه تزئین و زیبایی نمیتوان در هر جایی از آنها استفاده کرد.