سه شنبه 28 آبان 92 بزرگداشت شاعر آیینی حبیب الله چایچیان (حسان) در موسسه اوج برگزار می گردد. مطلب زیر خاطره ای ست از استاد چایچیان که رضا اسماعیلی برایمان تعریف کرده است؛
این خاطره را استاد حبیب چایچیان (حسان)، شاعر پیشکسوت آیینی - که عمرش دراز باد - در شب شعرهایی که توفیق حشر و نشر با ایشان را داشته ام، بارها و بارها برای من تعریف کرده و هر بار هم خودش کلی خندیده است.
استاد حسان می گفت:
در یکی از شب شعرهایی که به مناسبت ایام فاطمیه در دانشگاه برگزار شده بود به خواندن غزل – مرثیه ای زهرایی پرداختم. وقتی شعرخوانی ام تمام شد – قبل از این که بنشینم – دیدم یک جوان دانشجو با چهره ی نورانی و در حالی که مثل ابر بهاری گریه می کند، دارد با عجله به طرف من می آید. جوان وقتی به من رسید، مرا عاشقانه در آغوش گرفت و با اشتیاق گفت:
« استاد! من به شما و اشعارتان خیلی علاقه دارم و دیوان «ای اشک ها بریزید» شما را تا کنون بارها و بارها خوانده ام و گریه کرده ام و اکنون نیز بی صبرانه منتظر چاپ مجموعه شعر بعدی شما هستم.»
من که از مراتب ارادت و شیفتگی آن جوان دانشجو نسبت به خودم سخت شرمنده شده بودم، دستی به نوازش بر سر او کشیدم و گفتم:
«پسرم! شما لطف داری. من قابل این حرف ها نیستم و اگر هم تا کنون چیزی گفته ام که به دل نشسته است، از الطاف خدا و نتیجه عنایات خاندان رسالت (علیهم السلام) بوده است، ولا غیر. »
جوان دانشجو که بعد از شنیدن این حرف ها با من احساس صمیمیت بیشتری می کرد، با شور و حرارت بیشتری ادامه داد: «استاد! شما شکسته نفسی می کنید، شان و مقام شما و خلوصی که در حوزه شعر آیینی دارید، چیزی نیست که قابل انکار باشد.» و سپس با اشتیاقی زاید الوصف پرسید:
«راستی استاد! مجموعه شعر بعدی شما کی چاپ می شود؟»
من که از شور و اشتیاق آن جوان دل شده ی اهل بیت به وجد آمده بودم، برای این که دل جوان را نشکسته باشم گفتم: «صلاح را بر این دیده ام که دیگر در زمان حیات خود چیزی چاپ نکنم، به همین خاطر وصیت کرده ام که دیوان بعدی اشعارم را بعد از فوت من چاپ کنند.»
و جوان که با شنیدن خبر چاپ دیوان اشعارم بد جوری ذوق زده شده بود، با شنیدن این خبر، خیلی محکم گفت:
«انشاالله!!»
(در حالی که من شرط چاپ را فوت خودم قرار داده بودم!)
درباره حبیب الله چایچیان
حسان از سالهاي جوانى، اندیشه و شعرش را با یاد و خاطره ی ائمه ی اطهار(س)، به ویژه امام حسین (ع) متبرك كرده است و محصول این توسل عاشقانه تا امروز، ده ها شعر، مرثیه و سوگ سرود بوده كه در مطبوعات كشور منتشر شده و این روزها در دستههای سینه زن و در جمع بی تكلف عزادارانعاشورایی زمزمه می شود .حبیب الله چایچیان ، سه مجموعه شعر - یا به تعبیر شاعرانه ی خود؛ «دیوان» - از شعرهای عاشورایی اش فراهم آورده است كه عبارتند از: زمزمه های قلب من، ای اشك ها بریزید، و خلوتگاه راز، كه در هر سه دیوان، شاعر مكنونات قلبی اش را نسبت به خاندان مظلوم و حماسه آفرین عاشورا ، بر روی كاغذ آورده است.
كمتردر اين سالها پيش آمده است كه به «حبیب الله چایچیان» جايزه اي بدهند، او را به عنوان یك اهل شعر و اهل ادب، معرفی و تقدیر كنند، شايد اسمش در هيچ دوره اى، تیتر صفحات ادبی روزنامه های ما نبوده است... اما او صادقانه و با اخلاص سروده است، از زینب (س) و دفاع توفنده اش از حریم ولایت ، از سجاد(ع) و بردباری بی نظیرش در صحرای درد ، از سكینه (س) و غربت بی انتهایش ، از اكبر (ع) و لبیك ارغوانی اش و از اصغر (ع) كه اجازه داد گلوی كوچكش، گذرگاه پرندگان بهشت باشد، از ابوالفضائل العباس (ع) كه تا آخرین لحظات در كنار برادر و امام خود ماند و خلاصه از رقیه ی سه ساله ی امام (ع) كه درباره اش می گوید :
«تویی آن دختر زیبای كوچك، به دنبال پدر با پای كوچك ...»
- تا آنجا كه عاشقانه سرایی شاعر ، به نقطه ی اوج خود نزدیك می شود :
«به قربان تو ای زهرای كوجك ... !»
پيوند مردم ما با ادبيات و فرهنگ عاشورايى، از ارادت قلبی خود آنها به سرآمدان و نامداران این فرهنگ اصیل اسلامی و شیعی كه در راس آنها حضرت امام حسین ( ع ) قرار دارد ، سرچشمه میگیرد ، همه ی شاعران و نویسندگانی كه در قلمرو نورانی «عاشورا» گفته اند و نوشته اند، عنصر «جوشش» را هنگام خلق اثر، پر رنگ تر از «كوشش» یافته اند، «حسان» هم در این زمینه، بنا بر ذوق وحدّ دانش شخصی خوداز عاشورا و حماسه آفرینان كربلا، بیشتر شعرها و نغمه هایی جوششی خلق كرده و صدالبته- نه تنها او، بلكه مجموعه ی شاعرانی كه تا امروز از این حماسه ی بی بدیل تاریخ شیعی سخن گفتهاند - هیچگاه مدعی نبوده اند كه توانسته اند از همه ی زیبایی ها، اصالت ها، حماسه ها و حقایق آن در شعر خود سخن بگویند ...،حبیب الله چایچیان هم شاعري است كه به قدر و حد خودتلاش كلامي و ادبي كرده و شعرها و نغمه هايي را به علاقهمندان ساحت ادبيات عاشورايي عرضه داشته است .