هر ساله در ایام شهادت سید و سالار شهیدان، ساخت و تولید نمایشهای مذهبی به اوج خود میرسد. اما گاه به همین واسطه موجی ایجاد میشود که کمترین نظارت را در پی دارد. هرچند این مسأله خاص ماه محرم نیست و در دیگر ایام مناسبتی سال همچون ماه مبارک رمضان نیز این رویکرد وجود دارد، اما نباید فراموش کرد در این ایام تولید کار مناسبتی از ترافیک و حجم بالایی برخوردار است و با این پیش انگاشت میتوان گفت به تبع آن مخاطب عادت کرده در این ایام نمایش مذهبی ببیند. در نتیجه این هنرمندان ومسئولین فرهنگی هستند که در تامین این خوراک ذهنی دستاندرکاراند. در چنین شرایطی این سوال پیش میآید که کیفیت و چگالی نمایش مذهبی در چه سطحی است؟
با یک مثال آشنا شروع میکنم گمان کنید دراین ایام نذر کردهاید و میخواهید نذری توزیع کنید. چقدر به این میاندیشید که نذریتان خوشایند مخاطب هست یا از اقلام با کیفیتی برخوردار است؟ این روشی است که برخی مدیران دارند و ماه محرم یا ماه مبارک رمضان را با نذری فرهنگی آغاز میکنند. اما باید گفت در اغلب موارد متاسفانه نذری نمایش مذهبی برخی نهادها سردستی و عجولانه و کم کیفیت است و همین تغذیهی نامناسب به خورد مخاطب تشنه و گرسنه داده میشود.
حقیقت آن است که در این سالها به جز یکی دو کارگردان شناخته شده همچون «حسین پارسایی» که با آثاری چون «بانوی آب و آینه»، «بانوی بینشان»، «سردار مهر و ماه» و «غریبه شام» در عرصه تئاتر مذهبی خوش درخشیدهاند، کمتر کسی به نمایش مذهبی بصورت جدی و حرفهای نگاه کرده است. البته این معضل دست کم گرفتن نمایش مذهبی، بیشتر در استانها دیده میشود تا در مرکز و حتی وجود جشنوارهی آیینی سنتی هم نمیتواند این موج فراگیر ناموزون را مدیریت کند و یا آن را کنترل نماید. حال آنکه این جریان میتواند درمسیر درستش برکاتی زیادی درپی داشته باشد، اما متاسفانه اینچنین نیست.
البته شکی نیست که ما ایرانیها ارادت خاصی به ائمهي اطهار (علهيم السلام) خاصه سید و سالار شهیدان اباعبداله الحسین علیهالسلام داریم و شاید در هیچ کجای دنیا نیز این ارادت در قالبهای گوناگون ادبی وهنری اینگونه متجلی نشود. اما پرداختن به سیرهی ائمه اطهار (ع) و نمایش مصائبی که بر ایشان گذشته است، نیازمند تحقیق و مداقهی فراوان است و تبلور آن در هنر نمایش میبایست با دقت و ظرافت و صد البته وسواس خاصی صورت گیرد. چرا که هنر ما در ارتباط مستقیم با مخاطبینی قرار میگیرد که با اعتقادات و آگاهی، خود ما و هنر ما را به نظاره نشستهاند.
این نوشتار هشداری است به مسئولین و دست اندرکاران فرهنگی تئاتر کشور تا از تولید و نمایش آثار بیکیفیت که در شأن اهل بیت عصمت و طهارت نیست، جلوگیری کنند. البته شکافتن یا آسیبشناسی گستردهی نمایشهای مذهبی در این مقال نمیگنجد، اما باید اذعان داشت متأسفانه این روزها نمایش مذهبی از قداست دوران گذشته برخوردار نیست. در سالهای گذشته، برگزارکنندگان نمایش و یا تعزیهگردانان -تعزیه بهعنوان شناختهشدهترین نمایش مذهبی ما- با علاقهی و اشتیاق شگرفی که به این هنر داشته اند و عشق و ارادت سرشارشان به ائمهی اطهار (علهيم السلام) با گذر از سیر و سلوکی معنادار و کسب تجربه در گذر زمان به این موضوع میپرداختند که اکنون میراث ارزشمند آن خودگویای این حقیقت است.
اما امروزه نمایش مذهبی به شکل ملودرامهای ضعیفی درآمده است که دستاندرکاران آن سعی دارند به هرطریق ممکن -هرچند با نیت صادق- و با کمترین تلاش و پژوهش و صرف زمان، نمایش خود را به صحنه ببرند تا شاید دلی بدست آورده واشکی جاری کنند. (البته اگر به نیت ارتزاق از این حوزه نباشد) امری که در مرسوم ترین شیوهی آن از یک مداح خوش ذوق نیز بر میآید و نیاز به تهیه و پروداکشن (تولید و پیش تولید) خاصی همچون طراحی صحنه ولباس و تعدد بازیگران ندارد؛ چرا که مداح خود با گفتن وقایع سوزناک مصیبت عظیم عاشورا میتواند صحرای کربلا را در برابر دیدگان دوستداران حضرت اباعبداله الحسین علیه السلام ترسیم نموده و دل آنان را به ایشان و خانواده عظیمالشأنشان گره زند.
البته همین هنر مداح، به نوبهی خود کار بزرگی است، اما ما در اینجا دربارهی هنری قدرتمند و ذینفوذ سخن میگوییم که قصد دارد با تمام امکانات در تکمیل و تحلیل واقعهی عظیم عاشورا، پا را از مداحی فراتر گذاشته و بخشی از آن وقایع را بصورتی کاملاً هنرمندانه و نمایشی با مداقه و تحلیل در برابر دیدگان مخاطب خود مجسم نماید.
شک نیست که اگر این مهم با دقت و ظرافت و هوشمندانه برگزار شود، تأثیر آن از هر مرثیهای بالاتر و عمیقتر است و سالها در ذهن مخاطب فهیم برجای خواهد ماند. چراکه یکی از ویژگیهای هنرمند موشکافی و تحلیل موقعیتهاست و ایجاد این پرسش است که چه شد که این گونه شد؟ همان کاری که «روز واقعه»، «سفیر»، «امام علی (ع)» و «مختارنامه» موفق به انجام آن شدند.
بدیهی است که تئاتر هم مثل سایر هنرها، اصول و قواعد مدونی دارد که رعایت نکردن هر یک به کل ساختمان آن لطمه میزند و در انتقال صحیح پیام خدشه وارد مینماید. در این میان، نمایشنامه یا طرح نمایشی که یکی از ارکان اصلی تئاتر است، در این گونه نمایشهای مناسبتی (به اصطلاح تئاتر مذهبی) عموماً ضعیف، کمرنگ و یا بدون ساختار منسجم است؛ چرا که برخی از کارگردانان این دست از نمایشهای مذهبی یا قواعد تئاتر را نمیدانند یا خیلی علمی و اصولی کار نمیکنند و یا این حوزهی تئاتر را سهل میگیرند و بیشتر اساس کار خود را بر تأثیرات احساسی مخاطب قرار میدهند. از همین رو آنان اغلب سعی دارند بوسیلهی مداحی و روضهخوانی، موسیقی و نریشنهای سوزناک (به عمد یا غیرعامدانه) بر مخاطب گوش آشنا با این تمهیدات تأثیر گذارده یا با او ارتباط برقرار کنند.
بدین ترتیب در برخی از این تئاترها روح اصلی تئاتر که اکت و تصویر است و نیز رسالت نمایش مذهبی که همانا انتقال پیام و مفهوم بلند اعتقادی بوسیلهی نمایاندن این مصائب جانگداز کربلا بواسطهی شخصیتپردازی مناسب و تعلیق و تضاد شگرف شخصیتهای اشقیا و اولیا هست، کاملاً نادیده گرفته شده یا مخدوش میشود. حال گاهی گروهی از این کارگردانها (بخوانید دوستان غیرحرفهای نمایش) بدون در نظر گرفتن تأثیر سوء این نوع نمایشها با وصله پینه کردن وقایع تاریخی به نمایشهای خود، بهرهوری مادی را بیش از تأثیر معنوی کار در نظر میگیرند تا بهر روش ممکن مقبول مسئولان ذیربط قرار گیرد.
برای مثال به یاد دارم دریکی از شهرستانها برای دیدن نمایشی مذهبی دعوت شدم که سعی داشت در بستر دفاع مقدس، دو حادثهی مهم تاریخی مذهبی - شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) و ضربت خوردن حضرت علی (ع) - را یکجا به مخاطب ارائه کند. اما در این نمایش، این دو واقعهی مهم تاریخی در مدت زمان یکساعت، چنان با هم نلفیق شده بود که کمترین منطق روایی بر صحنه و بر قصه دیده نمیشد و گویا نویسنده یا کارگردان، قصد داشتند همهی این حوادث را در کوتاهترین زمان و نازلترین کیفیت به مخاطب حقنه کنند و نتیجه هم بگیرند!
از همه اینها که بگذریم، مشکل دیگر بازیهای نسنجیدهی غلوآمیز و نحوه قرار گرفتن آنها در دل صحنه است که دل هر مخاطب آگاهی را میرنجاند. اینجاست که انتخاب بازیگر مناسب نقش رخ مینمایاند؛ مخصوصاً وقتی که در نمایش رفتار ائمه از ضعیفترین بازیگران و یا نابازیگران استفاده میشود و از رفتارها و دست تکان دادنهای بیهوده گرفته تا عدم طمأنینهی بازیگران در صحنه، همگی چیزی جز سرخوردگی عائد مخاطب نمیکند.
جالب انکه در آن نمایش فوقالذکر، وقتی از کارگردان نمایش پرسیدم که دلیل حضور مشابهین ائمه و بازگویی برقآسای واقعهی فدک و ضربت خوردن حضرت امیر(ع) و سپس ترسیمها جبههها و میدان مین دراین مجال کم و بدون تأکید مناسب در یک نمایش دفاع مقدسی چیست، در جواب گفت تنها دلیلش مناسبت ضربت خوردن حضرت علی بود واین اسفبارترین بخش این ماجرا است؛ چرا که نه نویسنده و نه کارگردان هیچ ملاک و معیار و دلیل منطقی برای شکلگیری شخصیتهای نمایش خود نداشتند و تنها دلیل را وجود مناسبت مورد نظر میدانستند و این خود مخربترین نوع پرداختن به سیرهی عملی ائمهی اطهار است که تأثیر منفیاش صدها بار از تأثیرات مثبتاش بیشتر است.
البته این بیمنطقی و بیساختاری و بیهدف بودن و تعجیل در اجرای اینگونه نمایشها تقریبا در کل کشور ما به عرفی نامتعارف تبدیل شده است که گویا بعضی از مسئولین فرهنگی و غیرفرهنگی استانها قصدی برای تصحیح آن ندارند! هرچند این خود معضلی است چراکه عدم استفاده از کارشناسان دلسوز در این زمینه باعث ایجاد چنین وضعی است و به اغماض در ضعفهای یک اثر دراماتیک و تاثیرگذار دامن زده است.
در پایان میماند چند پرسش. چگونه است که برای اشتباه کوچک یک مداح و یا خواندن شعری غلط و شبهانگیز فاعل را به صلابه میکشیم اما برای اشتباهات فاحش کارگردانان نمایشهای مذهبی که تصور غلط بیشتری ایجاد میکنند، به راحتی اغماض میکنیم؟ آیا مسئولان ودست اندرکاران فرهنگی از تأثیر بد این نوع نمایشهای نازل بر مخاطبین به خصوص خردسالان و نوجوانان آگاهند؟ آیا تا به حال بازخورد چنین نمایشهایی را در جامعه مورد بررسی قرار دادهاند؟ آیا نباید در تخصیص بودجه به آثاری که تأثیر سوء آنها بیشتر از تاثیرات مثبت آن است، کمی با حوصله و با دقت بیشتری عمل کرد؟
شنیدهاید که رندان گفتهاند اگر میخواهی کسی را تخریب کنی، از آن بد دفاع کن! آیا برخی از نمایشهای مذهبی این روزها مصداق دفاع بد از اعتقادات و باورها نیست؟
هر ساله در ایام شهادت سید و سالار شهیدان، ساخت و تولید نمایشهای مذهبی به اوج خود میرسد. اما گاه به همین واسطه موجی ایجاد میشود که کمترین نظارت را در پی دارد.