الف) تعريف
تعزيه در لغت به معناي سوگواري و برپا داشتن مراسم عزاداري به يادبود درگذشتگان است و در اصطلاح به نوعي نمايش آييني و مذهبي براساس واقعة کربلا و شهادت امامان و وقايع ديگر مذهبي و قصّهها و داستانهاي تاريخي و اساطيري و عاميانه اطلاق ميشود. با تکامل و تحول تدريجي تعزيهخواني در دورههاي اخير، بعضي از تعزيههاي شاديبخش و طنزآميز نيز به آنها اضافه شده است. از اين رو، غمانگيز بودن، ديگر شرط حتمي تعزيه به مفهوم کلّي آن نيست.در دورة قاجاريه که از بعضي داستانها و وقايع تاريخي و مذهبي، غير از واقعة کربلا تعزيه ساخته شد و بر جنبههاي نمايشي يا درامي تعزيههاي شهادت نيز افزوده گشت، برخي از نويسندگان و اديبان، واژههاي «شبيه» و تشبيه» و مانند آنها را که از ديرباز در نوشتهها و منابع کلامي و اسلامي وجود داشت و مفهوم شکلي و نمايشي تعزيه را نيز بهتر افاده ميکرد، به جاي تعزيه به کار بردند تا حد و مرز آن معلوم و مشخص باشد و با تعزيه و تعزيهداري به مفهوم عام آن (يعني عزاداري و روضهخواني) اشتباه نشود. بعدها نويسندگان کلمة مفرد «شبيه» را، هم به مجلس تعزيه و هم به تعزيهخواني اطلاق کردند. همچنين برخي از فضلا و علماي مذهبي با توجه به نمايشي بودن تعزيه و صحنهآرايي آن، اصطلاح «تعبيه» را نيز به کار بردند و به اصطلاحات «شبيه» و «تشبيه» افزودند. با اين همه چون اينگونه نمايشهاي مذهبي، حتي شکلهاي نسبتاً شاد و مضحک و طنزآميز آن، پيوند خود را با تعزيههاي شهادت حفظ کرد و عامه مردم نيز تعزيه را فقط در مفهوم و ماهيت آييني و مذهبياش ميشناختند، اصطلاح تعزيه در ميان مردم همچنان باقي ماند. بيشتر ايرانشناسان و پژوهشگران غربي نيز که در اين زمينه مطالعه و تحقيق کردهاند، همين اصطلاح تعزيه را به کار بردهاند، منتها گاهي براي بيان مقصود و تفهيم اصطلاح تعزيه به خوانندگان اروپايي، از کلمات معادل و همانندي چون پيشن پلي (Passion Play)، ميستري پلي (Mystery Play)، و ميراکل پلي (Miracle Play) و نظاير آن نيز استفاده کردهاند.1
ب) فلسفه تعزيه
تعزيه و يا «شبيه» حاصل تجاربي است که از فکر مذهبي نشأت گرفته و به تدريج داراي محتواي مذهبي ميشود. تعزيه نمايشي آييني، فراگير و بسيار تماشايي است که کل اجتماع را در بر ميگيرد. به تدريج، داراي بُعدي فراتر از صورت خود ميشود که تا ژرفاي اسطوره، اعتقاد و مقولات دين مردم امتداد مييابد. تعزيه به واسطة کارايي نمايشي فراگير خود، ارزشهاي اعتقادي عاميانة جامعه را جذب و بيان تئاتري بخشيده است. يعني، مفهوم «شبيه» به افکار جامعهاي که آن را ارائه کرد، ارتباط و پيوستگي مستقيم دارد؛ به خاطر اينکه جامعة مزبور، سوگواري را به خاطر قهرمانان خود برپا ميکند. فهم فلسفة تعزيه تنها از طريق بازگشت به بنيادهاي مفهومي و عملي آن در تاريخ و محيط هر دورة خاص امکانپذير است. چنين فهمي، اصول خلّاقِ آن را نسبت به حقيقت و زيبايي روشن خواهد ساخت.2تعزيه بيانگر وجهي از تاريخ ديني شيعيان و نشاندهندة رخدادي واقعي – تاريخي در حوزة حيات قدسي قدسيان دين و مذهب در جهان تشيّع است. مسلمانان شيعه در نمايش آييني – مذهبي تعزيه، به سنت تکرار باز ميگردند و اعمال و رفتارهاي آغازين نياکان خود را، گويي که در زمان حال روي داده است، تکرار ميکنند و باز مينمايند. تعزيهخواني، صحنههايي از واقعههاي تاريخي را که حدود يکهزار و چهارصد سال از آنها گذشته و زمينه و رنگ اسطورهاي به خود گرفتهاند، احيا و بازگو ميکند.3 در تعزيهخواني، جبهة حق و باطل به خوبي به تصوير کشيده شده و افراد تعزيهخوان با بهرهگيري از صوت خود، طبل و شيپور و ني و وسايل و اشياي نمادين، به ايفاي نقش مورد نظر پرداخته، سعي ميکنند تماشاگران را نسبت به حوادث کربلا و ساير مصايب اهل بيت (ع) متأثر و محزون کنند. تعزيهخواني، غير از جنبة سوگواري، حالت آموزشي دارد؛ زيرا عامه مردم با مشاهدة اين نمايش مذهبي، اطلاعاتي در خصوص تاريخ و حوادث صدر اسلام کسب نموده و در مواردي تصورات آنها از اهل بيت (ع) و دشمنان آن خاندان، با الهام گرفتن از تعزيه در ارتباط است.4
ج) تاريخچه
مدارک تاريخي و قرائن ديگر نشان ميدهد که پايههاي اين نمايش مذهبي در عصر صفويه و از سوي سلاطين اين سلسله استوار گرديده است، ولي در اين زمان چون علما و فقها با نمايش و شبيهسازي مخالف بودند و از اجراي موسيقي غنايي در فعاليتهاي مذهبي جلوگيري ميکردند، مراسم مذکور رواجي نيافت و صحنههايي پراکنده از آن، به صورت متحرک، آن هم در جلوي دستجات عزاداري و سينهزني مشاهده ميشود. کريم خان زند؛ بعدها با توضيح يکي از سفراي اروپايي در خصوص مراسم شبيهسازي و اجراي نمايش در اروپا و گزارشي که از اين مراسم استماع نموده، علاقهمند گرديد تا چنين فعاليتهايي در ايران اجرا شود، ولي روايت آن مربوط به کربلا و عاشورا باشد. بنابراين، متداول شدن تعزيه به اين عصر باز ميگردد؛ دورهاي که در آن هيچگونه تحوّلي در فرهنگ و تمدن ايران صورت نگرفت.6در دورة سلسلة قاجاريه، تعزيهخواني هم از نظر محتوا و هم از نظر کيفيت و هم از نظر نحوة برگزاري و محل آن، به اوج تکامل رسيد و بنا به شواهد موجود در زمان ناصرالدين شاه، افراد تا آن حد آگاهي يافته بودند که بدانند فکر دراماتيزه کردن مراسم مذهبي تدريجاً به ظهور رسيده است. در آغاز سلطنت ناصرالدين شاه، بين دويست تا سيصد محل جداگانه براي برگزاري تعزيه، اعم از تکيه و حسينيه و ميدان وجود داشته است و هر کدام دويست تا سيصد نفر را جا ميداده است.7
در اين دوره، نخستين حکم معروف دربارة تعزيه و جواز اجراي آن، از سوي ميرزا ابوالقاسم بن حسن گيلاني، مشهور به ميرزاي قمي، از مجتهدان عصر قاجاريه، صادر گرديد. ايشان فتوا داد که شبيهخواني اشکالي ندارد. روشن است که صدور مجوّز اجراي تعزيه از سوي فقها به خاطر سوگواري بيشتر و افزونتر براي اهلبيت (ع) ميباشد و اينکه عامّه مردم بتوانند از اين طريق تألّمات روحي خود را نسبت به ائمه ابراز دارند.
پادشاهان قاجار که مجري و گرداننده تعزيه بودند، با داخل نمودن فرهنگ جبر در تعزيه و مطرح نمودن دو قشر «ستمپذير» و «ستمگر»، خواستند به مردم اينگونه القاء کنند که اگر دچار محروميت هستند و زبوني و حقارت به آنها روي آورده است، سرنوشت محتوم آنهاست. آنان با اين کار ميخواستند باب توجيهي براي اوضاع ناگواري که خود آن را پديد آورده بودند، باز کنند.8 اما با وهنانگيز شدن صحنههاي تعزيه و نفوذ فرهنگ پادشاهان قاجار در آن و مغايرت مضامين اين نمايش با فرهنگ تشيع، علما و فقهاي شيعه را واداشت تا شبيهخواني را مورد انتقاد قرار دهند. البته در دوران صدارت اميرکبير، اقدامات شايستهاي در جهت بالندگي اين هنر بومي صورت پذيرفت. وي درصدد بود تا وضع روضهخواني و تعزيهداري را به صورت آبرومند درآورد، بر همين اساس به يکي از شعرا به نام «شهاب» دستور داد تا اشعار شيوا با مضامين عالي و آموزندهاي براي دستجات سينهزني بسرايد و در اختيار آنها بگذارد تا اشعار نارسا و سبک را از مراثي سيدالشهداء (ع) حذف کنند.9 اين برنامه، اولين اصلاحاتي بود که در مورد تعزيه و در عصر قاجاريه در اواسط قرن سيزدهم صورت پذيرفت. در دوران سلطنت رضاخان، وي به شدت با مجالس سوگواري و عزاداري و انجام تعزيهخواني مخالفت کرد و از سال 1314 تا 1320، تعزيه را ممنوع اعلام نمود. بعد از جنگ جهاني دوم، تعزيه به روستاها و نقاط دوردست ايران راه يافت و در عصر محمدرضا شاه، برخوردهاي گوناگوني با تعزيه شد. آنها گاهي با آن مخالفت ميکردند و در مواقعي خود به اجراي آن دست ميزدند. در جشن مبتذل هنر شيراز در کنار آن مراسم وقيحانه، تعزيه حضرت مسلم بن عقيل (ع) را به نمايش گذاشتند تا به پندار خام خود، اين مراسم را بيخاصيت کنند. 10
د) ويژگيهاي تعزيه
براي تعزيه، ميتوان ويژگيهايي را به اختصار، اينگونه برشمرد:زمينة ديني - مذهبي
ادبيات نمايشي تعزيه، از چشمة فياض ادبيات روايي ديني – مذهبي ايران مانند مقتلنامهها، سوگچامهها، روايتهاي کتبي و شفاهي دربارة تاريخ پيامبران و تاريخ واقعة کربلا، قصص قرآن و مجموعة قصص اعجاز ديني بهره گرفته و تناور شده است. تعزيهنامههاي اصلي را عموماً براساس فاجعة شهادت شهيدان عاشورا و وقايع مربوط به پيش و پس از آن وقايع ساختهاند. همراه تحول تعزيهخواني؛ تعزيهسازان، تعزيهها و گوشههايي نيز بر بنياد داستانها و واقعههاي ديني مانند «يوسف و زليخا» و ... نوشتند. بيشتر تعزيههاي فرعي يا گوشهها، مضامين شاد دارند و با تاريخ کربلا ناوابستهاند. با اين همه، درونماية اکثر آنها ديني است و انديشه و باورهاي مذهبي به نحوي در ساخت و پرداخت آنها به کار رفته است. ضمناً تعزيهخوانها به هنگام خواندن اين تعزيهها، هر جا و هر زمان که مناسب بدانند، به صحراي کربلا گريز ميزنند و گوشهاي از مصايب و آلام امام حسين (ع) و اهل بيت او را ياد ميکنند. ناگفته نماند که در تاريخ تعزيهنويسي، تعزيههايي نيز براساس داستانهاي غير مذهبي نوشته و اجراء کردهاند. شمار اين تعزيهها اندک است. «بر دار کردن منصور حلاج» و «ماليات گرفتن جناب معينالبکا» از جملة آنها به شمار ميروند. چون مضمون و درونماية اين نوع تعزيهها، غير مذهبي بود، در ميان مردم آنچنان که بايسته و شايستة اينگونه شبيهخوانيها بود، جا باز نکرد و در راه تحول و تکامل قرار نگرفت.زمينة تاريخي
تعزيههاي اصلي بيشتر به واقعههاي تاريخي – مذهبي اشاره دارند. داستان اينگونه تعزيهها، مستقيماً يا به طور غيرمستقيم به سرگذشت انبيا و امامان و شرح جنگها و شهادتها و رويدادهاي مذهبي، به ويژه واقعه عاشورا در تاريخ شيعه وابسته است. واقعة روز عاشورا، به صورت يک واقعة قدسي در تاريخ مذهب شيعه آشکار گرديد. از آن زمان، اين واقعة قدسي در صفحات تاريخ جامعههاي شيعي و ذهنيت تاريخ و مردم شيعه و زندگي آييني آنان نشست و نسل اندر نسل به تقرير و تحرير و تصوير و تشبيه درآمد.تعزيهخوان، همچون روضهخوان واقعهگو، از فراز سکوي تکيه که نقشي چون منبر در مسجد دارد، تاريخ قدسي وقايع مذهبي و چگونگي مصايب اهل بيت مطهر پيامبر (ص) را با کمک کلمات و حرکات براي مردم روايت ميکند. وظيفة تعزيهخوان، نقل تاريخ مذهبي به زبان و بيان شعر و موسيقي و به شيوة نقّالي و نمايش وقايع مذهبي به صورتي قدسيانه و با حرکتهايي سنجيده و استوار و آگاه کردن مردم عامّه از تاريخ وقايع کربلاست. مردم آنچه را که از وقايع کربلا و پاي منبر روضهخوانان شنيدهاند، در پاي سکوي تعزيةخوانان به چشم ميبينند و دريافت ميکنند. تعزيهخوانان از وظيفه و رسالتي که دارند به خوبي آگاهاند و ميدانند که در تعزيهخواني بايد همچون مناقبخوانان، روضهخوانان و نوحهسرايان؛ آنچه را بر اهل بيت نبوت (ص) گذشته براي مردم بازگو کنند و تاريخ مذهب را زنده و مستمر نگه دارند.
«تراژيک» يا حزنانگيز بودن
تعزيهها، به خصوص تعزيههاي اصلي يا به اصطلاح «واقعه»ها که موضوع آنها شرح مصايب قهرمانان حماسهساز کربلا و بيان واقعة شهادت است، زمينة «تراژيک» يا حزنانگيز دارند و ميتوان آنها را از آثار برجستة تراژيکي در ادبيات نمايشي جهان به شمار آورد.پيوند با زمان آيينهاي سوگواري شهيدان
و برپايي تعزيهخواني، دوره و زمان خاص و معيّني در سال دارد. 10 روز اول محرم و 10 روز آخر ماه صفر هر سال، فصل ويژة تعزيهخوانيهاي سنتي است. اين دو دهه زماني است که در آن واقعههاي تألّمانگيز شهادت امام حسين (ع)، امام حسن مجتبي (ع)، امام رضا (ع) و رحلت پيامبر اسلام (ص) در اين دو دهه زماني رخ داده است. همچنين اربعين حسيني نيز مصادف با بيستم ماه صفر است. از اين رو اين دو دهه براي عموم شيعيان جهان دورة يادآوري شهيدان و زمان سوگواري به شمار ميرود.5د) تعزيهگردانان
تعزيهگردانان يا تعزيهخوانان را براساس نقشي که بر عهده داشتند، ميتوان به چهار دسته تقسيم کرد:اولياخوانان: يا مظلومخوانان يا مؤالفخوانان يعني تعزيهخواناني که در نقش يا شبيه پيامبر و امامان و اصحاب و ياران ايشان و پيامبران ديگر درميآمدند، مانند شبيههاي حضرت رسول (ص)، حضرت علي (ع)، امام حسين (ع)، حضرت زينب (س)، حضرت عيسي و سليمان پيغمبر و ... . در اين دسته، افراد به گونههاي: امامخوان و شهادتخوان تقسيم ميشوند.
اشقياخوانان: يا مخالفخوانان، يعني کساني که شبيه دشمنان و مخالفان خاندان نبوت و امامان و پيغمبران ديگر ميشدند، مانند ابنسعد، شمر، حرمله، ابنملجم، هارون، مأمون، فرعون و ...
اشخاص ميانهحال: يعني کساني که در تعزيهها نقشي غير از مؤالفخوان و مخالفخوان داشتند و يا به شبيه موجودهاي غير مادي و ماوراي طبيعي درميآمدند. بيشتر آنان يا طرفدار امام بودند، مانند: حوريان، فرشتگان و ملائک و ... يا سرانجام در سلک پيروان و طرفداران امام و گروندگان به اسلام و تشيع درميآمدند، مانند: مسيح، زرتشتي، يهودي و بتپرست و غيره. بعضي نيز از گروه بدکاران و طرفداران اشقياء به شمار ميآمدند، مانند: برخي از غلامان و اجنّه و ارواح.
شبيه جانوران: تعزيهسازان اين دو دستة اخير را معمولاً با عنوان کلّي «تعزيهخوان مجلس» يا «نسخهخوان مجلس» ناميدهاند.11
هـ) نقش تعزيه در حفظ ارزشهاي ديني
بستر رشد و تکامل تعزيه، بطن جامعه است؛ بطني که به معنويت ميانجامد. ايمان و اخلاص صادقانهاي که به نيکوترين وجه و بر مبناي اعتقادات عميق قلبي از ديرباز، از سوي ايرانيان، به خاندان حضرت علي (ع) ابراز ميشود، نقطة اصلي و مرکز دايرة همه آن مسائلي است که در تعزيهها متموّج است. روضهخواني و گريه و بعد نوحهخواني و بالاخره سينهزني و حرکت دستجات سينهزني و بعد – با گذشت زمان – بُعد نمايشي بخشيدن بدان و تکامل تدريجي و طبيعي که تعزيه در پيش گرفته، همه از نيازهاي معنوي و اجتماعي سرچشمه گرفته است؛ نيازي که جامعه و بالاخص تودة واقعي مردم به تکيهگاه روحي داشته است.12تعزيهخواني نقش برجستهاي در فرهنگ و ادب و هنر عامه و روانِ جمعي مردم جامعههاي سنتي – مذهبي گذشته و کنوني داشته است. افزون بر نقش آن در آموزش و زنده و پايا نگهداشتن وقايع تاريخي – مذهبي در ذهنيت جامعه و تحول و رشد هنر عامّه شمايلنگاري مذهبي، کارکردهاي مهم ديگري نيز داشته است که به برخي از آنها اشاره ميگردد:
انگيزش شور قدسيانه
نمايش فاجعة خونبار کربلا، چنان حزنانگيز و دردآور است که در ژرفاي دل و احساس هر بيننده شور و غوغايي عارفانه به پا ميکند. کمتر کسي است که روايت مصايب و آلام شهيدان و اهل بيت خاندان پيامبر (ع) و سَبُعيّت و ستم اشقيا را در تعزيه بشنود و ببيند و از شدت اندوه و ماتم شهيدان به هيجان نيايد و به گريه نيفتد. به طور کلي، نمايش مذاهب در تعزيهخواني چنان شور و غوغايي در درون مؤمنان پديد آورد که رشتههاي پيوندشان را با زندگي دنيوي نامقدس ميگسست و آنان را به فضاي قدسي پر رمز و رازي که تجليگاه روح مقدسان و نياکان است، ميبُرد.تطهير روح و تزکية نفس
همة دستاندرکاران تعزيهخواني، از تعزيهگردان و تعزيهخوان و بانيان تعزيه گرفته تا خادمان و تماشاچيان مجالس تعزيه، شرکت در سوگ سالار شهيدان و ذکر مصيبت و افشاندن اشک در ماتم شهادت او و آلام اهل بيتش (ع) را تلاشي در پالودن گَرد معصيت از چهرة جان و سبک کردن بار گناه و تزکية نفس و ذخيره کردن اجر معنوي و ثواب اخروي ميپنداشتند. مردم با حضور در مجالس تعزيهخواني و موييدن و گريستن در سوگ امام حسين (ع) و شهيدان کربلا و ناليدن در غم به اسيري بردن اهل بيت (ع)، پيوند خود را با مذهب پدران و نياکانشان استوار ميکردند و از ثواب ذکر مصيبت و گريه در عزاي امام حسين (ع)، توشهاي معنوي براي سفر آخرت خود فراهم ميآوردند.گشودن باب توسّلجويي
تقليد و تکرار تمثيلي رفتار و گفتار ايزدگونة انبيا و اوليا در تعزيهخواني و باز نمودن شکل غمانگيز شهادت امام حسين (ع) و ياران وفادار او در کربلا، به اين نمايش آييني ارزش و پايگاهي قدسيانه بخشيده و آن را همپا و همسنگ مناسک مذهبي – عبادي ديگر قرار داده است. تعزيهخواني، باب توسل و مرادخواهي را به روي آنها ميگشود و نقش مهم و مؤثري در آيين نذورات ايفا ميکرد. باني تعزيهخواني شدن يا کمک مالي کردن در برپايي آن؛ ايفاي نقش در تعزيهخواني؛ سقّايي کردن؛ قهوهچي بودن؛ چاي دادن؛ گلابافشاني کردن در مجالس تعزيه؛ دادن اسباب مجلس تعزيه؛ بستن و تزيين تکيهها و حسينيهها و جارو و تميز کردن صحن اين مکانها براي تعزيهخواني؛ از جمله خدمتها و کارهايي بودند که آنها را مردم براي تيمّن و تبرّک و اجر و پاداش اخروي و يا به نيت اداي نذرها و برآورده شدن حاجاتشان انجام ميدادند. مردم با اهداي نيروي کار خود و عرضة خدمات رايگان و پرداختن اعانه و نذري در مجالس تعزيهخواني، زمينهاي آرماني براي توسل به نيروهاي مقدس ديني فراهم ميکردند. از اين طريق با نيروهاي قدسي بيرون از جهان مادي، رابطهاي روحاني برقرار ميکردند و از آنها در فايق آمدن بر تنگيها و ناکاميها و برآورده شدن حاجات و شفاي بيماريها استعانت ميجستند.تقويت و استعلاي بينش شهادت
امام حسين (ع) با شهادت خود، به پديدة مرگ اعتبار بخشيد و ناخجستگي را از چهرة مرگ زدود. تعزيه، با روايت شهادت امام حسين (ع) و بازنمايي پايگاه والاي اين شهادت، بينش شيعيان را دربارة پديدة شهادت استعلاء ميبخشيد و روحية شهادتطلبي و مرگ باافتخار را در آنان زنده و پايدار نگاه ميداشت. در فرهنگ شهادت، وارهيدگي از اين جهان، حقيقتجويي، دلبري، ايثارگري و دادجويي ارزش به شمار آمده و وابستگي به اين جهان، حقکشي، جبن، جاهطلبي، خشونت، ستمگري و بيعدالتي؛ ضد ارزش به شمار ميروند. تعزيه در القاي مجموعة اين ارزشها و ضد ارزشها به مردم و آموزش رفتار و خصايل سازگار با ارزشهاي والاي شهادت و تعيين يک هويت فرهنگي مستعلي در رفتار و اخلاق جمعي مردم جامعه، نقشي سخت و مؤثر داشت.تسکين آلام
مصايب و آلام امام حسين (ع) در ذهنيت جامعة شيعه ايران، نمونة کهن و ازلي مصايب و آلامي است که به رنجها و آلام شيعيان معنا ميبخشد. نمايش واقعة کربلا و تقليد و تکرار شهادت و مصايب انبيا و اوليا و اوصيا در محرم و صفر هر سال، اثري آرامبخش بر احساس شيعيان ميگذاشت. مردم با مشاهدة درد و رنجهاي امام و شهيدانشان در کربلا، احساس يأس و نااميدي را از خود دور ميکردند و درد و رنجهاي زندگي خود را خرد و تحملپذير مييافتند و همة رنجها و غمها را امري بهنجار و از ياد بردني و راهي به سوي رستگاري ميانگاشتند. نمايش مصايب در تعزيهخوانيها، احساس غرور و بزرگي يک انسان کامل و والا را در درون دلهاي مردم و جامعة ديندار سنّتي تقويت ميکرد و تخم ايثارگري و ازخودگذشتگي و حقجويي و انقلاب و شهادت را در کُنه وجودشان ميافشاند.تحکيم همبستگي و وحدت
نمايش شهادت قهرمانان و مصايب شهيدان دين و مذهب در تعزيهخواني، از سويي انسان مؤمن و معتقد را با رشتهاي نهاني به يک نيروي قدسي بيرون از او پيوند ميداد و از سوي ديگر با پديد آوردن وحدت در عقيده و رفتار مؤمنان، آنان را به يکديگر نزديک و يگانه ميکرد. بنابراين هدف اصلي و مهم تعزيه، تقويت و تحکيم احساس جمعيت يا احساس وحدت ميان مؤمنين، يعني ميان تعزيهخوانان روي سکّوي تکيه و مردم پيرامون سکوي تکيه بوده است. همچنين چون رکن اصلي تعزيههاي مربوط به واقعة کربلا بر نبرد ميان نيروهاي شرّ و خير و شهادت دليرانة قهرمانان پاکنهاد تاريخ مذهب نهاده شده است، از اين رو، باز نمودن واقعههاي شهادت در تعزيهخوانيها، نيروي ستيزندگي و دليري و استقبال از مرگ و شهادت در راه عقيده و مذهب را در جامعة سنّتي ديني تحکيم ميبخشيد. اصولاً هدف و کارکرد اجتماعي مهم دين و مناسک مذهبي نيز تقويت روحية ستيزندگي و آماده کردن مؤمنان براي جهاد و شهادت است. مشارکت در مناسک و آيينهاي مذهبي، نيروي ايمان انسان را تقويت ميکند و به او قوّت قلب ميدهد تا اينکه با سرسختي و اعتماد به خود، مصايب زندگي را تحمّل کند.13پينوشتها:
1. شهيدي، عنايت الله؛ پژوهشي در تعزيه و تعزيهخواني از آغاز تا پايان دوره قاجار در تهران؛ صص62 – 61.
2. پتر چلکووسکي؛ تعزيه هنر بومي پيشرو ايران، ترجمة داوود حاتمي؛ صص 139 – 138.
3. شهيدي؛ پيشين؛ ص 28.
4. گليزواره، غلامرضا؛ ارزيابي سوگواريهاي نمايشي؛ ص 15.
5. شهيدي؛ پيشين؛ صص 40 – 34.
6. گليزواره؛ پيشين؛ ص 46.
7. همايوني، صادق؛ تعزيه در ايران؛ ص 71.
8. گليزواره؛ پيشين؛ صص 48 – 47.
9. هاشمي رفسنجاني، علياکبر؛ اميرکبير يا قهرمان مبارزه با استعمار؛ ص 117.
10. گليزواره؛ پيشين؛ ص 54.
11. شهيدي؛ پيشين؛ ص 325.
12. همايوني؛ پيشين؛ ص 143.
13. شهيدي؛ پيشين؛ صص 45 – 40.