هر منطقه ای صنایع دستی مخصوص خودشو داره و به خاطر تفاوت های جغرافیای و تاریخی این صنایع گاهی شبیه هم و گاهی نیز با هم فرق دارند و استان سیستان و بلوچستان نیز از این اصل مستثنی نیست.
با این حال استان سیستان و بلوچستان با توجه به همین تفاوت ها صنایع دستی خود را دارد که با جاهی دیگر تفاوت های خاص خود را دارد. و از این گذشته منطقه سیستان و بلوچستان نیز با هم تفاوت هایی دارند.
الف: نوع تاریخی یا كهن، كه تا آغاز قرن چهاردهم.
هجری (بیستم میلادی) بافته شده است.
ب: نوع میانه، كه از حدود اواخر قرن سیزدهم هجری (نوزدهم میلادی) بافته شده و هنوز هم بافته میشود.
ج: نوع نو، كه هم اكنون بافته میشود.
روی نمونههای چند قالی قدیم سیستانی كه باقی مانده رنگ زرد نسبتاً ایجی است كه یادآور شكوه گندمزاران وسیع و پربار سیستان كهن است كه امروزه هم بخشی از آن باقی است.
سومین رنگ رایج در قالی پازیریك زرد است. دیگر رنگ مورد علاقه سكاها سرخ است و در قالی سیستانی مثل قالیهای بسیاری از نواحی دیگر ایران، رایج است.
در فرش پازیریك تفاوتی بین نقشهای متن و حاشیه نیست. گلهای درون متن همه تكرار یك نقش هستند كه ممكن است عیناً در حاشیه نیز قرار گیرد. نقشهای حاشیه نیز تكراری هستند و قرار گرفتنشان در متن چندان بعید نیست و اینجاست كه میتوان گفت تنها یادگار اصیل فرش پازیریك را میتوان در بافتههای قدیم سیستان یافت.
۲) گره: سكایی (تركی یا متقارن)
۳) نوع رنگ: گیاهی و تقریباً پیرو الگوی عمومی رنگهای گیاهی ایران.
۴) نقشه كه بر دو دسته است:
دسته اول: نقشههای سنتی شامل: خشتی، دو خشته، سه خشته، خشتهخشته (ترنج ترنج).
كجاوهای، گلدانی، درختی.
دسته دوم: نقشههایی كه رواج آنها در دورهای میانه نشان از سابقه آنها دارد مانند جنگلی، گل قندانی، چپات اشتر، مددخانی، قابقابی.
سیستانیان به گلیمك پهن علاقه زیادی دارند. گلیمك به بخش بیپرز قالی (اغلب در دو سر قالی) كه معمولاً گلیم باف (در سیستان) و یا ساده باف نامیده میشود، اطلاق میگردد.
سیستانیان فراوان گلیم میبافتند. البته از آنجا كه در قرن ما گلیم خواستار چندانی نداشته و از ارزش افتاده است، امروزه در سیستان منسوخ شده است.
گلیمك پهن باعث نگهداری و استحكام بیشتر قالی هم میشد و این نشانه از تجربه طولانی سیستانیان در تولید قالی دارد. دیگر پدیدهی قابل توجه در قالی كهن سیستان، تار (چله)های عاجی است. این نیز خود نشانهی یك تجربهی طولانی است كه قومی برای تارفرش خود از یك رنگ مشخص كهع در عین حال زیباترین و فراوانترین انواع پشم بومی است، استفاده كند.
این كار علاوه بر این كه به قالی سیستان مشخصهای زیبا میبخشید، باعث صرفهجویی هم بود زیرا دیگر احتیاجی به رنگ گردن پشم نبود و در عین حال نقش یك شناسنامه را داشت. دیگر ویژگی، تمایل یكنواخت گرههای قالی سیستان به چپ است.
قالی سیستان میانه:
حد فاصل نوع كهن و نوع جدید یا نو است كه دارای ویژگیهای زیر میباشد:
تار: پشم با رنگ طبیعی، بیشتر سفید و گاهی شتری، خاكستری یا فلفلی.
پود: پشم رنگی نازك و كلفت (دو پرده) به ندرت نخ.
پرز: پشم.
رنگ: گیاهی به ندرت شیمیایی.
اندازه: حداكثر ۵۰۰*۱۴۵.
نوع گره: فارسی، به ندرت سكایی (تركی).
نوع پشم: بسیار خوب از پشم گوسفندان محلی.
تعداد گره: حداكثر ۲۰۰۰ در دسیمتر مربع و به ندرت بالاتر از این میزان.
گلیمك: اغلب رنگی و پهن، و به ندرت باریك و گاه پهن و دارای نقش و زنجیرهی درشت كه تا۲۰سانتیمتر میرسد.
لوار: اغلب پشم، به ندرت موی بز.
نقشه: حدفاصل نقشههای كهن و نو است.
در این مرحله متن از حاشیه مشخص میشود و نقشه و نقشههای متن و حاشیه برخلاف دوره كهن یكی نیست و تفاوت آشكار دارد و با الگوهای قالیهای دورهی اسلامی ایران نطبیق میكند. این نقشهها عبارتند از:
ترنج ترنج، سه ترنج (سه خشته)، سه ترنج، نیم ترنج.
دو ترنج(دوخشته)، سه ترنج تودرتو، انواع نقشهای تكراری مثل: گلدانی و قاب قابی (خانه خانه)، صورت بافی، جنگلی، لچكدار یا لچك ترنج، درختی، جانمازی، بازوبند، گل قندانی، ده مرده، سیه كار، گل نوروزی و شكارگاه.
دیگر ویژگیهای قالی سیستانی نو عبارت است از:
تار: پشم، نخ
پود: پشم، نخ (دو پوده)
پرز پشم محلی، پشم كارخانههای خراسان.
رنگ: شیمیایی
نوع پشم محلی، بسیار خوب
نوع پشم خراسانی، متوسط، بد
اندازه: حداكثر: (۴۰۰ * ۱۳۵)
نوع گره: فارسی
تعداد گره: حداكثر ۲۰۰۰ در دسیمتر مربع
گلیمك: باریك به ندرت رنگی
نوار: موی بز
الف) پشم كه خود دو گونه است:
۱) پشم محلی گرفته از گوسفندان مشهور كه اغلب پشم سفید و خوش جنسی دارد.
۲) پشم بازاری كه اغلب محصول خراسان است و از بازار میخرند. جنس آن قابل مقایسه با پشم محلی نیست. قالی با این نوع پشم نیمی تمام پشم و نیمی با چله (شت) نخی بافته میشود. عمر فرشی كه با چنین پشمی بافته شود یك سوم فرشی است كه با پشم بومی بافته شده باشد.
ب) نخ:
محصول كارخانههای رسیندگی است و از مشهد به سیستان آورده میشود.
ج) مو:
در بازار زابل برای هر قالی در حدود نیم كیلو موی بز ریسیده فروخته میشود.
در قالی سیستان پود نخی در حال رواج است.
۱) در كارگاههای قالیبافی دولتی و شركتهای خصوصی.
۲) در خانههای روستایی.
نظام اول سرمایهگذاری شركتهای دولتی یا خصوصی است هر یك كارگاه یا كارگاههایی دارند و از تهران هدایت میشوند. مواد اولیه از تهران یا حتی خارج تهیه و به كارگاه فرستاده میشود. نقشه معمولاً كاشان و بندرت اصفهان یا مشهد و یا جای دیگری است. تمام تولید به تهران فرستاده میشود كارگران از بیمه و هرگونه خدمات دیگر بیبهرهاند.
در خانههای روستایی مواد اولیه را با خود دارند از بازار میخرند. اگر خود داشته باشند پشم را میریسند و بهرنگرزان شهری میدهند. آنگاه یك، دو و حداكثر سه زن یك قالی را كه حداكثر پنج متر مساحت دارد، میبافند. اگر خود نداشته باشند از بازار میخرند. قالی روستایی، از بر، (بدون داشتن نقشه) و با نقشههای درشت و آسان بافته میشود.
رابطه یافته های سیستان با بافته های همسایگان آن
قالی سیستان هم به دلیل تاریخ طولانی خویش و هم به دلیل قرار گرفتن در مركز جهان قدیم بی شك از قالی های همسایه تأثیر پذیرفته و در آنها تأثیر گذاشته است.رابطه با بلوچ ها
از میان اقوام همسایه، رابطه سیستان و بلوچستان به ویژه در این زمینه بسیار نزدیك است. زیرا در واقع قالی سیستان كم كم در قالی بلوچ تحلیل می رود. اكنون تنها مقداری از نقشها و رنگها این دو قالی را از هم جدا می كند.
۲- نقش مایه ها: تعداد نقش مایه های مشترك بین قالی بلوچی و سیستانی بسیار زیاد است. اما هر كدام چیزهایی دارند كه دیگری ندارند. نقش چهره انسان مخصوص سیستانیان است و بلوچ ها اگر هم انسان را نقش مایه قرار می دهند به صورت آدمك در می آورند پا به ندرت آن هم با تمام اندام تصویر می كنند. بلوچها به چهره مرد می پردازند و سیستانیان به هر دو چهره و در مواردی تنها به چهره زن.
نام نقش مایه ها بین دو قوم متفاوت است اما شكل آنها یكی است یا بسیار به هم نزدیك است. نقش مایه هایی مثل آهو، بز، ستاره، چپات اشتر، درخت، گل، دودنی و ... نرمش، تحرك و جابه جایی نقش مایه های سیستانی بیش از نقش مایه های بلوچی است.
۳- اندازه ها: قالی های بلوچی معمولاً كوچكتر از سیستانی یافته می شود. اكنون قالی (۳۰۰ * ۱۴۰) در سیستان بافته می شود، در حالیكه این اندازه در بلوچستان كوچكتر است. (بافته های بلوچستان به طور عمده قالیچه است). نزدیك می شوند سیستانیان در قدیم تا اوایل قرن چهاردهم هجری (بیستم میلادی) در تعدادی از نقشه های خود تمایزی بین متن و حاشیه نمی گذاشتند،در حالیكه بلوچها چنین چیزی ندارند. بلوچها هرگز مجلسی نمی بافته اند، در حالیكه سیستانیان مجلسی، به ویژه از خواجه حافظ بافته اند. نقشه كاخ (هوشنگ شاه؟) ویژه سیستانیها و آن هم به شكلی است كه هیچ مانندی با بافته های همدان ساروق و ... (غرب ایران) ندارد.
۵- رنگها: در گذشته رنگ بافته های بلوچ بسیار تفاوت داشته است. هنوز در بافته های سیستانی رنگهای روشنی مثل: سفید، زرد، صورتی و شتری كم رنگ دیده می شود. در حالیكه رنگهای بلوچی همه تند است.
۶- ضمایم: منظور از ضمایم قسمتهای حاشیه ای و كم اهمیت تر قالی مثل گلیمك، ریشه لوار، پرداخت و ... است. قالی سیستانی قدیم گلیمكهای پهنی داشت و هنوز هم گلیمك سیستانی پهن تر از بلوچی است. در ریشه تفاوت عمده ای دیده نمی شود.
لوار بافته های قدیم سیستان پشم بوده و امرونزه هم پشم و. هم موی بز به كار می رود. اما در بافته های بلوچ به طور عخمده موی بز به كار رفته است. قالی سیستان پرداخت ماهرانه تر بافت یكدست تر و سركجی كمتری دارد.
۲- نقش مایهها: تعداد نقش مایه های مشترك سیستانی ها و تركمنها بسیار زیاد است به همین دلیل فقط چند نمونه را توضیح می دهیم.
الف) كجاوه: یكی از نقش مایه های رایج در قالی سیستان است. این نقش مایه را هم اقوام ترك شرقی و حتی ترك زبانان عرب مثل قفقازی ها تقلید كرده اند.
ب) كجك: این نقش مایه هاك ه در سیستان به شكلهای مختلف رایج استب یش از آن بین تركمنها دیده می شود و با همان تنوع بلكه شدیدتر.
ج) چپات اشتر: در میان هر دو قوم فراوان به كار می رود. سیستانیان آن را جای پای شتر می دانند و تركمنها آن را جای پای فیل شمرده اند.
د) دنده دندانه: تعدادی از نقش مایه هایی كه بین تركمنها رواج دار داین نقش است. در شرق ایران بیش از همه بین سیستانیها رواج دارد و به نظر می رسد كه تركمنها هم نام و هم نقش مایه را از سیستانیها اقتباس كرده اند.
ه) چرخ و فلك: نقش مایه ای كه سیستانیها چرخ و فلك می نامند در بین تركمنها چرخ پلك نام دارد.
۳) اندازه ها: در این زمینه هر دو قالی استقلال دارند و تحت تأثیر یكدیگر قرار نگرفته اند. جز اینكه به علت تقلید تركمنها از حاشیه های مكرر قالی سیستان گاه عرض و طول قالی تركمنی به شكلی خاص تحت تأثیر قرار گرفته است.
۴) نقشهها: تنها بخش اندكی از نقشههای دو قالی بر هم منطبق است.
شدیدترین بین جانمازیها یا سجادهایهای دو قوم است. به ویژه جانمازیهایی كه نقش مایه اصلی آنها درخت است. نقشههای قدیم با قاب قابی و نیز ترنج ترنج آن كاملاً شبیه سیستانی است.
۵) رنگها: هرچه به گذشته برویم شباهت قالی های این دو قوم بیشتر می شود. مثلاً در رنگهای زرد، سفید، سبز، فیروزه ای و شتری كم رنگ.
۶) ضماعم: قالی های قدیم تركمن از نظر داشتن گلیمكهای پهن شبیه سیستانی هستند. تعداد زیاد حاشیه ها، لوار قالی و تار و پود نیز شبیه هم هستند. (یا لااقل در گذشته).
ابروی عروس: نقشمایه ای به شكل كمان یا خط شكسته كوتاهی كه خم یا گوشه آنبه بالا یا پایین است
ستارهای یا پا مرغك یا مورچه: نقشمایه ای حاشیه ای به دو شكل:۱ :تکرار ضربدر ۲ :تكرار یك در میان مثلث و لوزی
اشتر یا شتر:نقشمایه ای به شكل ساده یا تزیین یافته شتر
بازوبند: نقشمایه ای به شكل ساده بازوبند و نقشی اصیل با حاشیه بسیار پهنلوزی:
برگ یا بلگك: نقشی شبیه برگ
برگ موز: نقشی شبیه برگ موز
بغل گل:بخشی از گل كه برای پر كردن انتهای یك ردیف گل به كار میرود
بورك: نقشمایه ای به شكل دو ردیف مثلث با قاعده های موازی
به ندرت پروانه پا گربهای چكشی؛شاخی:نقشی به شكل پروانه ای كه د و قوچك در بالا و پایین آن قرار دارد
پای مرغ:نقشی شبیه پنجه مرغ كه بیشتر در گل مددخانی و چپات اشتر به كار میرود
پره جلك:نقشی شبیه خاج
پره جلكی:حاشیه قالی و گلیم و سوزن دوزی به شكل تكرار سینه و سروگردن دو مرغ كه از سینه و بر عكس هم به یكدیگر می چسبند
پس گوله:هاف:چوبی كه با آن تارها را زیر و رو میكند
پنج شخلكی:نقشمایه ای به شكل مربع كوچك كه ضلعهای آن از هر طرف كمی ادامه یافته و دو خط كوتاه دیگر نیز از وسط دو ضلع مقابل آن خارج میشود
پنجه:نقشی شبیه یك دست باز كه در نقشه جانماز به كار میرود
پوتی:نقشی شبیه به گل با الگوی هشت ضلعی كه چهار ضلع آن دندانه دار است
پوتی جلو:سر دار یا تیزی افقی بالای دار
پوتی عقب:زیر دار:تیزی افقی پایین دار قالی بافی (پوتین دومال)
جانماز: گلیم یا قالی یا پلاسی كوچك با نقش محرابی كه روی آن نماز می خوانند
جانماز(محرابی):نقشه ای كه در آن از نقش محراب استفاده میشود و در آن از درخت،منار،گنبد،گل و گیاه،پنجه و یا مدد خانی،چپات اشترو... استفاده میشود
جلك: دوك نخ ریسی چهار پر
جوال:كیسه بزرگی از گلیم ،گاه گلیم و قالی برای گذاشتن وسایل
جوك: نقشی به شكل تكرار دانه های زیر یكرنگ یا چند رنگ معادل دندانه
چار چنگه:نقشی به شكل دو قوچك به هم پیوسته
چار شخلكی:نقش یا حاشیه ای به شكل مربع كه ضلعهای آن از هر طرف كمی ادامه یافته است حاشیه ای به صورت تكرار یك در میان یك لته ی عمودی و یك چادر شخلكی
چار غكی :حاشیه ای به شكل برگهای موربی كه سرهای آنها دوبه دو به هم می چسبد
چپات اشتر:چپات مایگان قالی به شكل گل بزرگ هشت ضلعی با میان مایه شش ضلعی كه به چهار قسمت تقسیم می شو دكه دو به دو با هم متقابل به راسند
چتر:نقشی شبیه به یك مرغك دو قلابی یا ساقه ای كه یك سر آن دو شاخه ای كوتاه است
چراغ آویزی:نقش یك چراغ آویزدار یا پایه دار
چغك:درخت سیاه تومه كه از پوست و ریشههای آن رنگ دارچینی روشن تا قهوه ای سرخ فام به دست می آورند.
با این حال استان سیستان و بلوچستان با توجه به همین تفاوت ها صنایع دستی خود را دارد که با جاهی دیگر تفاوت های خاص خود را دارد. و از این گذشته منطقه سیستان و بلوچستان نیز با هم تفاوت هایی دارند.
بلوچ (بلوچستان)
بلوچ از واژه های فارسی باستان است و به معنای تاج و خروس با شانه است. بلوچها به دلیل شرایط اقلیمی همیشه با طبیعت در پیكاراند و همواره آرزوی برخورداری از منابع فراوان آب و مرغزار را در بافتهای خود بیان كرده اند. آنان به شبانی روزگار می گذارنند و در چادرهایی كه به اسلوب خشن از پشم سیاه بز بافته شده اند زندگی می كنند. زیرانداز چادرها گلیمهایی به رنگهای گوناگون اند نقش این گلیمها در حاشیه به صورت خرمهره هایی است كه سابقاً به جای سكه به كار می رفت.یكی از بافتهایی خاص بلوچ سفره است كه به اصطلاح بومی جهیزی است كه زمینه آن از پشم طبیعی شتر می باشد و اغلب ترنجی در وسط آن دیده می شود. گلیمهایشان نیز اسلوب خاص خود را دار دكه میناخوانی نامیده می شود. سرتاسر گلیم از بافت راه راه شكل گرفته است كه در هر ردیف آن نقوش متفاوت از نظر طرح و رنگ به چشم می خورد.رنگهای تیره، مانند قهوه ای، قرمز تیره (مایل به قهوه ای) و شتری و آبی سیر و رنگهای روشن مثل زرد، سبز، قرمز كه در شكل گیری طرحهای بلوچی نقش مؤثری دارند، رنگهای مشخصه، طرحها یبلوچ اند. نكته قابل توجه این است كه بلوچها پشتی را به شیوه قالی می بافند.تاریخ فرش دستباف
اینكه اولین فرش بافته شده بصورت تار و پود به كدام سرزمین تعلق دارد و آیا ایرانیان یا چینیان خالق این هنرند یا سایر اقوام؟ به درستی معلوم نیست اما فرش «پازیریك» كه قدیمیترین دستباف بشری است كه تاكنون كشف گردیده و موجود است تا اندازهای به این سؤال پاسخ میدهد اخیراً در ناحیه سنیانگ چین از مقبرهای قدیمی، فرش چند صد سالهای كشف شده كه نقش آن شباهتهایی به فرشهای ایران دارد. با كشفیات مذكور و سایر آثار میتوان مركز عمده فرش قدیم جهان را از ایران، آسیای صغیر، تركستان، چین، هندوستان، مناطقی از شرق اروپا، شمال افریقا و … است.فرش ایران دارای تاریخ بسیار طولانی است در ایران از دیرباز، بافتن متداول بوده است. پروفسور رودنكو كاشف فرش پازیریك معتقد است: «قالی مذكور كار مردم ماد یا پارس و پارت (خراسان) بزرگ است».توجه به نقشهای مشابه و همزمان این فرش در ستونهای تخت جمشید نیز این نظریه را تأئید مینماید. منابع یونانی از قالیهای زربفت ایران یاد كردهاند. فرش بهارستان یا فرش |(بهار خسرو) نمونهای از شاهكارهای هنر فرش ایران در گذشته است.قالی سیستان
زیراندازهای سیستانی را باید به سه نوع تقسیم كرد (از لحاظ مبنای تاریخی):الف: نوع تاریخی یا كهن، كه تا آغاز قرن چهاردهم.
هجری (بیستم میلادی) بافته شده است.
ب: نوع میانه، كه از حدود اواخر قرن سیزدهم هجری (نوزدهم میلادی) بافته شده و هنوز هم بافته میشود.
ج: نوع نو، كه هم اكنون بافته میشود.
رنگهای قالی سیستان:
سكاها به رنگ سرمهای و فیروزهای علاقه شدیدی داشتند. در سیستان امروز هم قالیهایی بافته میشود كه نقشه آن اصیل و ویژه همین منطقه است و زمینه آنها سرمهای است. در قالی پازیریك دومین رنگ غالب بعد از آبی، فیروزهای است.روی نمونههای چند قالی قدیم سیستانی كه باقی مانده رنگ زرد نسبتاً ایجی است كه یادآور شكوه گندمزاران وسیع و پربار سیستان كهن است كه امروزه هم بخشی از آن باقی است.
سومین رنگ رایج در قالی پازیریك زرد است. دیگر رنگ مورد علاقه سكاها سرخ است و در قالی سیستانی مثل قالیهای بسیاری از نواحی دیگر ایران، رایج است.
نقشههای قالی سیستان:
قالی اصیل و كهن سیستان دارای نقشه مشخصی نیست و این البته در قالی ایرانی ظاهراً چیز بعیدی است. قالی ایرانی اگرچه نقشههای معینی دارد بسیار متنوع است. نقشهایی است كه صرفاً در متن دیده میشود و آنها را هرگز نمیتوان در حاشیه دید مثل لچك، ترنج و … قالی كهن سیستان برخلاف این است. متن این قالی با همان نقوشی پرشده است كه عیناً در حاشیه است.در فرش پازیریك تفاوتی بین نقشهای متن و حاشیه نیست. گلهای درون متن همه تكرار یك نقش هستند كه ممكن است عیناً در حاشیه نیز قرار گیرد. نقشهای حاشیه نیز تكراری هستند و قرار گرفتنشان در متن چندان بعید نیست و اینجاست كه میتوان گفت تنها یادگار اصیل فرش پازیریك را میتوان در بافتههای قدیم سیستان یافت.
قالی سیستانی كهن دارای مشخصههای عمومی زیر است:
۱) تار و پود: صرفاً پشم، تار، پشم سفید و كمتر قهوهای و شتری، پودپشم رنگ شده گاه خودرنگ (قهوهای، شتری، خاكستری و حنایی).۲) گره: سكایی (تركی یا متقارن)
۳) نوع رنگ: گیاهی و تقریباً پیرو الگوی عمومی رنگهای گیاهی ایران.
۴) نقشه كه بر دو دسته است:
دسته اول: نقشههای سنتی شامل: خشتی، دو خشته، سه خشته، خشتهخشته (ترنج ترنج).
كجاوهای، گلدانی، درختی.
دسته دوم: نقشههایی كه رواج آنها در دورهای میانه نشان از سابقه آنها دارد مانند جنگلی، گل قندانی، چپات اشتر، مددخانی، قابقابی.
سیستانیان به گلیمك پهن علاقه زیادی دارند. گلیمك به بخش بیپرز قالی (اغلب در دو سر قالی) كه معمولاً گلیم باف (در سیستان) و یا ساده باف نامیده میشود، اطلاق میگردد.
سیستانیان فراوان گلیم میبافتند. البته از آنجا كه در قرن ما گلیم خواستار چندانی نداشته و از ارزش افتاده است، امروزه در سیستان منسوخ شده است.
گلیمك پهن باعث نگهداری و استحكام بیشتر قالی هم میشد و این نشانه از تجربه طولانی سیستانیان در تولید قالی دارد. دیگر پدیدهی قابل توجه در قالی كهن سیستان، تار (چله)های عاجی است. این نیز خود نشانهی یك تجربهی طولانی است كه قومی برای تارفرش خود از یك رنگ مشخص كهع در عین حال زیباترین و فراوانترین انواع پشم بومی است، استفاده كند.
این كار علاوه بر این كه به قالی سیستان مشخصهای زیبا میبخشید، باعث صرفهجویی هم بود زیرا دیگر احتیاجی به رنگ گردن پشم نبود و در عین حال نقش یك شناسنامه را داشت. دیگر ویژگی، تمایل یكنواخت گرههای قالی سیستان به چپ است.
قالی سیستان میانه:
حد فاصل نوع كهن و نوع جدید یا نو است كه دارای ویژگیهای زیر میباشد:
تار: پشم با رنگ طبیعی، بیشتر سفید و گاهی شتری، خاكستری یا فلفلی.
پود: پشم رنگی نازك و كلفت (دو پرده) به ندرت نخ.
پرز: پشم.
رنگ: گیاهی به ندرت شیمیایی.
اندازه: حداكثر ۵۰۰*۱۴۵.
نوع گره: فارسی، به ندرت سكایی (تركی).
نوع پشم: بسیار خوب از پشم گوسفندان محلی.
تعداد گره: حداكثر ۲۰۰۰ در دسیمتر مربع و به ندرت بالاتر از این میزان.
گلیمك: اغلب رنگی و پهن، و به ندرت باریك و گاه پهن و دارای نقش و زنجیرهی درشت كه تا۲۰سانتیمتر میرسد.
لوار: اغلب پشم، به ندرت موی بز.
نقشه: حدفاصل نقشههای كهن و نو است.
در این مرحله متن از حاشیه مشخص میشود و نقشه و نقشههای متن و حاشیه برخلاف دوره كهن یكی نیست و تفاوت آشكار دارد و با الگوهای قالیهای دورهی اسلامی ایران نطبیق میكند. این نقشهها عبارتند از:
ترنج ترنج، سه ترنج (سه خشته)، سه ترنج، نیم ترنج.
دو ترنج(دوخشته)، سه ترنج تودرتو، انواع نقشهای تكراری مثل: گلدانی و قاب قابی (خانه خانه)، صورت بافی، جنگلی، لچكدار یا لچك ترنج، درختی، جانمازی، بازوبند، گل قندانی، ده مرده، سیه كار، گل نوروزی و شكارگاه.
قالی سیستانی نو :
این قالی هم اكنون در اكثر روستاهای سیستان تقریباً پانصد روستا از هشتصد روستا بافته میشود، اما به شدت در حال تزلزل است. مهمترین و شاید تنها عامل اقتصادی است. این دسته از قالیها نقشههای كهن را كاملاً فراموش كردهاند.دیگر ویژگیهای قالی سیستانی نو عبارت است از:
تار: پشم، نخ
پود: پشم، نخ (دو پوده)
پرز پشم محلی، پشم كارخانههای خراسان.
رنگ: شیمیایی
نوع پشم محلی، بسیار خوب
نوع پشم خراسانی، متوسط، بد
اندازه: حداكثر: (۴۰۰ * ۱۳۵)
نوع گره: فارسی
تعداد گره: حداكثر ۲۰۰۰ در دسیمتر مربع
گلیمك: باریك به ندرت رنگی
نوار: موی بز
قالی امروز سیستان:
مواد اولیه: فرش سیستان اكنون دارای سه نوع ماده اولیه است.الف) پشم كه خود دو گونه است:
۱) پشم محلی گرفته از گوسفندان مشهور كه اغلب پشم سفید و خوش جنسی دارد.
۲) پشم بازاری كه اغلب محصول خراسان است و از بازار میخرند. جنس آن قابل مقایسه با پشم محلی نیست. قالی با این نوع پشم نیمی تمام پشم و نیمی با چله (شت) نخی بافته میشود. عمر فرشی كه با چنین پشمی بافته شود یك سوم فرشی است كه با پشم بومی بافته شده باشد.
ب) نخ:
محصول كارخانههای رسیندگی است و از مشهد به سیستان آورده میشود.
ج) مو:
در بازار زابل برای هر قالی در حدود نیم كیلو موی بز ریسیده فروخته میشود.
در قالی سیستان پود نخی در حال رواج است.
رنگرزی:
تا سال ۳۵-۱۳۳۰ رنگها به صورت گیاهی بوده ولی از سال ۱۳۴۵ به بعد از رنگ شیمیایی برای رنگرزی استفاده میكنند. در رنگرزی سنتی از چغك، گل گز، ناش (پوست انار) برگ تاك، پوست كالك، كونكار، رعفران، مشلگ (میوه چغك|)، نیل، پلمك، زمی مشكك، رودنگ (روناس) و به عنوان دندانه از زاك (زاج سفید) و شار (زاج سیاه، اكسیدآهن) استفاده میشد. احتمالاً در قدیم از پوست گردو و زردچوبه هم استفاده میشده است.روش رنگرزی قدیم (سنتی):
سنگ ترش را درون دیگهای بزرگ میریختند و بعد نخها را داخل دیگ میریختند و از شار (زاج سیاه، اكسیدآهن) به عنوان دندانه برای ثبات رنگ استفاده میگردند. البته از شار به مقدار خیلی كم استفاده میكردند چون اگر برای زمان زیادی روی پشم بماند نسوج پشم را میسوزاند.روش رنگرزی شیمیایی:
صرفاً از رنگهای شیمیایی و نیل تولید هندوستان یا آلمان استفاده میشود و رنگرز طبق فرمولی كه یاد گرفته نخها را همراه با رنگهای شیمیایی (مثل آلیزارین) در خِم یعنی خم رنگرزی میریزد تا بجوشد و رنگ جذب نخ شود پس از آن نخها را آویزان كرده تا آب آن بریزد و خشك شود.الگوی تولید:
در سیستان دو الگوی مشخص تولید وجود دارد:۱) در كارگاههای قالیبافی دولتی و شركتهای خصوصی.
۲) در خانههای روستایی.
نظام اول سرمایهگذاری شركتهای دولتی یا خصوصی است هر یك كارگاه یا كارگاههایی دارند و از تهران هدایت میشوند. مواد اولیه از تهران یا حتی خارج تهیه و به كارگاه فرستاده میشود. نقشه معمولاً كاشان و بندرت اصفهان یا مشهد و یا جای دیگری است. تمام تولید به تهران فرستاده میشود كارگران از بیمه و هرگونه خدمات دیگر بیبهرهاند.
در خانههای روستایی مواد اولیه را با خود دارند از بازار میخرند. اگر خود داشته باشند پشم را میریسند و بهرنگرزان شهری میدهند. آنگاه یك، دو و حداكثر سه زن یك قالی را كه حداكثر پنج متر مساحت دارد، میبافند. اگر خود نداشته باشند از بازار میخرند. قالی روستایی، از بر، (بدون داشتن نقشه) و با نقشههای درشت و آسان بافته میشود.
رابطه یافته های سیستان با بافته های همسایگان آن
قالی سیستان هم به دلیل تاریخ طولانی خویش و هم به دلیل قرار گرفتن در مركز جهان قدیم بی شك از قالی های همسایه تأثیر پذیرفته و در آنها تأثیر گذاشته است.رابطه با بلوچ ها
از میان اقوام همسایه، رابطه سیستان و بلوچستان به ویژه در این زمینه بسیار نزدیك است. زیرا در واقع قالی سیستان كم كم در قالی بلوچ تحلیل می رود. اكنون تنها مقداری از نقشها و رنگها این دو قالی را از هم جدا می كند.
وجوه مشترك قالی سیستان و بلوچ عبارتند از:
۱- فنون: اكنون فنون بافت هر دو منطقه یكی است. هر دو با گره فارسی بافته می شوند و تمایل گره به طور عمده به چپ است. قالی بومی یك پود دارد كه معمولاً رنگی است. اگر چله باشد رنگ نشده است. دار بافندگی افقی است و با دست گره زده می شود و پود رد می شود.۲- نقش مایه ها: تعداد نقش مایه های مشترك بین قالی بلوچی و سیستانی بسیار زیاد است. اما هر كدام چیزهایی دارند كه دیگری ندارند. نقش چهره انسان مخصوص سیستانیان است و بلوچ ها اگر هم انسان را نقش مایه قرار می دهند به صورت آدمك در می آورند پا به ندرت آن هم با تمام اندام تصویر می كنند. بلوچها به چهره مرد می پردازند و سیستانیان به هر دو چهره و در مواردی تنها به چهره زن.
نام نقش مایه ها بین دو قوم متفاوت است اما شكل آنها یكی است یا بسیار به هم نزدیك است. نقش مایه هایی مثل آهو، بز، ستاره، چپات اشتر، درخت، گل، دودنی و ... نرمش، تحرك و جابه جایی نقش مایه های سیستانی بیش از نقش مایه های بلوچی است.
۳- اندازه ها: قالی های بلوچی معمولاً كوچكتر از سیستانی یافته می شود. اكنون قالی (۳۰۰ * ۱۴۰) در سیستان بافته می شود، در حالیكه این اندازه در بلوچستان كوچكتر است. (بافته های بلوچستان به طور عمده قالیچه است). نزدیك می شوند سیستانیان در قدیم تا اوایل قرن چهاردهم هجری (بیستم میلادی) در تعدادی از نقشه های خود تمایزی بین متن و حاشیه نمی گذاشتند،در حالیكه بلوچها چنین چیزی ندارند. بلوچها هرگز مجلسی نمی بافته اند، در حالیكه سیستانیان مجلسی، به ویژه از خواجه حافظ بافته اند. نقشه كاخ (هوشنگ شاه؟) ویژه سیستانیها و آن هم به شكلی است كه هیچ مانندی با بافته های همدان ساروق و ... (غرب ایران) ندارد.
۵- رنگها: در گذشته رنگ بافته های بلوچ بسیار تفاوت داشته است. هنوز در بافته های سیستانی رنگهای روشنی مثل: سفید، زرد، صورتی و شتری كم رنگ دیده می شود. در حالیكه رنگهای بلوچی همه تند است.
۶- ضمایم: منظور از ضمایم قسمتهای حاشیه ای و كم اهمیت تر قالی مثل گلیمك، ریشه لوار، پرداخت و ... است. قالی سیستانی قدیم گلیمكهای پهنی داشت و هنوز هم گلیمك سیستانی پهن تر از بلوچی است. در ریشه تفاوت عمده ای دیده نمی شود.
لوار بافته های قدیم سیستان پشم بوده و امرونزه هم پشم و. هم موی بز به كار می رود. اما در بافته های بلوچ به طور عخمده موی بز به كار رفته است. قالی سیستان پرداخت ماهرانه تر بافت یكدست تر و سركجی كمتری دارد.
رابطه با تركمنها
۱- فنون: تفاوت اساسی بین تركمن ها و سیستانیها وجود ندارد، به ویژه امروزه كه سیستانیها گره سكایی را فراموش كردهاند. دار هر دو افقی است. اما دار عمودی در هر دو به نسبت نفوذ می كند و پودگذاری شبیه به هم است.۲- نقش مایهها: تعداد نقش مایه های مشترك سیستانی ها و تركمنها بسیار زیاد است به همین دلیل فقط چند نمونه را توضیح می دهیم.
الف) كجاوه: یكی از نقش مایه های رایج در قالی سیستان است. این نقش مایه را هم اقوام ترك شرقی و حتی ترك زبانان عرب مثل قفقازی ها تقلید كرده اند.
ب) كجك: این نقش مایه هاك ه در سیستان به شكلهای مختلف رایج استب یش از آن بین تركمنها دیده می شود و با همان تنوع بلكه شدیدتر.
ج) چپات اشتر: در میان هر دو قوم فراوان به كار می رود. سیستانیان آن را جای پای شتر می دانند و تركمنها آن را جای پای فیل شمرده اند.
د) دنده دندانه: تعدادی از نقش مایه هایی كه بین تركمنها رواج دار داین نقش است. در شرق ایران بیش از همه بین سیستانیها رواج دارد و به نظر می رسد كه تركمنها هم نام و هم نقش مایه را از سیستانیها اقتباس كرده اند.
ه) چرخ و فلك: نقش مایه ای كه سیستانیها چرخ و فلك می نامند در بین تركمنها چرخ پلك نام دارد.
۳) اندازه ها: در این زمینه هر دو قالی استقلال دارند و تحت تأثیر یكدیگر قرار نگرفته اند. جز اینكه به علت تقلید تركمنها از حاشیه های مكرر قالی سیستان گاه عرض و طول قالی تركمنی به شكلی خاص تحت تأثیر قرار گرفته است.
۴) نقشهها: تنها بخش اندكی از نقشههای دو قالی بر هم منطبق است.
شدیدترین بین جانمازیها یا سجادهایهای دو قوم است. به ویژه جانمازیهایی كه نقش مایه اصلی آنها درخت است. نقشههای قدیم با قاب قابی و نیز ترنج ترنج آن كاملاً شبیه سیستانی است.
۵) رنگها: هرچه به گذشته برویم شباهت قالی های این دو قوم بیشتر می شود. مثلاً در رنگهای زرد، سفید، سبز، فیروزه ای و شتری كم رنگ.
۶) ضماعم: قالی های قدیم تركمن از نظر داشتن گلیمكهای پهن شبیه سیستانی هستند. تعداد زیاد حاشیه ها، لوار قالی و تار و پود نیز شبیه هم هستند. (یا لااقل در گذشته).
رابطه با كردها
بافتههای كردهای خراسان به ویژه گلیم و سوزن دوزی هایشان سخت تحت تأثیر بافتههای سیستان است. در خورجین ها و چنتهها كردی خراسان به طور رایج از نقش مایههای سیستانی مثل مهره استفاده می شود.فرهنگ و اصطلاحات فرش سیستان:
آهو: نقشمایه ای به شكل ساده شده یا تزیین یافته آهوابروی عروس: نقشمایه ای به شكل كمان یا خط شكسته كوتاهی كه خم یا گوشه آنبه بالا یا پایین است
ستارهای یا پا مرغك یا مورچه: نقشمایه ای حاشیه ای به دو شكل:۱ :تکرار ضربدر ۲ :تكرار یك در میان مثلث و لوزی
اشتر یا شتر:نقشمایه ای به شكل ساده یا تزیین یافته شتر
بازوبند: نقشمایه ای به شكل ساده بازوبند و نقشی اصیل با حاشیه بسیار پهنلوزی:
برگ یا بلگك: نقشی شبیه برگ
برگ موز: نقشی شبیه برگ موز
بغل گل:بخشی از گل كه برای پر كردن انتهای یك ردیف گل به كار میرود
بورك: نقشمایه ای به شكل دو ردیف مثلث با قاعده های موازی
به ندرت پروانه پا گربهای چكشی؛شاخی:نقشی به شكل پروانه ای كه د و قوچك در بالا و پایین آن قرار دارد
پای مرغ:نقشی شبیه پنجه مرغ كه بیشتر در گل مددخانی و چپات اشتر به كار میرود
پره جلك:نقشی شبیه خاج
پره جلكی:حاشیه قالی و گلیم و سوزن دوزی به شكل تكرار سینه و سروگردن دو مرغ كه از سینه و بر عكس هم به یكدیگر می چسبند
پس گوله:هاف:چوبی كه با آن تارها را زیر و رو میكند
پنج شخلكی:نقشمایه ای به شكل مربع كوچك كه ضلعهای آن از هر طرف كمی ادامه یافته و دو خط كوتاه دیگر نیز از وسط دو ضلع مقابل آن خارج میشود
پنجه:نقشی شبیه یك دست باز كه در نقشه جانماز به كار میرود
پوتی:نقشی شبیه به گل با الگوی هشت ضلعی كه چهار ضلع آن دندانه دار است
پوتی جلو:سر دار یا تیزی افقی بالای دار
پوتی عقب:زیر دار:تیزی افقی پایین دار قالی بافی (پوتین دومال)
جانماز: گلیم یا قالی یا پلاسی كوچك با نقش محرابی كه روی آن نماز می خوانند
جانماز(محرابی):نقشه ای كه در آن از نقش محراب استفاده میشود و در آن از درخت،منار،گنبد،گل و گیاه،پنجه و یا مدد خانی،چپات اشترو... استفاده میشود
جلك: دوك نخ ریسی چهار پر
جوال:كیسه بزرگی از گلیم ،گاه گلیم و قالی برای گذاشتن وسایل
جوك: نقشی به شكل تكرار دانه های زیر یكرنگ یا چند رنگ معادل دندانه
چار چنگه:نقشی به شكل دو قوچك به هم پیوسته
چار شخلكی:نقش یا حاشیه ای به شكل مربع كه ضلعهای آن از هر طرف كمی ادامه یافته است حاشیه ای به صورت تكرار یك در میان یك لته ی عمودی و یك چادر شخلكی
چار غكی :حاشیه ای به شكل برگهای موربی كه سرهای آنها دوبه دو به هم می چسبد
چپات اشتر:چپات مایگان قالی به شكل گل بزرگ هشت ضلعی با میان مایه شش ضلعی كه به چهار قسمت تقسیم می شو دكه دو به دو با هم متقابل به راسند
چتر:نقشی شبیه به یك مرغك دو قلابی یا ساقه ای كه یك سر آن دو شاخه ای كوتاه است
چراغ آویزی:نقش یك چراغ آویزدار یا پایه دار
چغك:درخت سیاه تومه كه از پوست و ریشههای آن رنگ دارچینی روشن تا قهوه ای سرخ فام به دست می آورند.