در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
جمعه

۲۳ خرداد ۱۳۹۳

۱۹:۳۰:۰۰
53993

هنر اسلامی از دیدگاه اندیشمندان مسلمان

از نگاه همه بزرگان، آن هنری را می‌توان اسلامی و دینی نامید که درصدد تعالی انسان و جامعه باشد. به عبارت دیگر، هنر اسلامی آن هنری است که رابطه خالق و مخلوق را بیش از پیش به هم نزدیکتر گرداند.

اشاره:

دراین تحقیق برآنیم تا معنا و مفهوم هنر اسلامی را از نگاه برخی از اندیشمندان معاصر که مقام والای عرفانی آنان نیز زبانزد خاص و عام است، مورد بررسی قرار دهیم. بزرگانی مانند: حضرت امام خمینی، شهید مرتضی مطهری، آیت‌الله جوادی آملی، علامه محمدتقی جعفری، آیت‌الله مصباح یزدی و شهید مظلوم دکتر بهشتی؛ ازجمله اندیشمندانی هستند که در این مقال دیدگاه‌های آنان مورد واکاوی قرار گرفته است. در این میان لازم دیدیم تا در کنار این بزرگان، به بررسی دیدگاه‌های شهید سیدمرتضی آوینی نیز بپردازیم؛ چه آنکه اندیشه ناب این شهید والامقام، قرابت خاصی با بزرگان عرصه دین و عرفان دارد.

امام خمینی(ره) 

نگاه امام به مقوله هنر، یک نگاه متعالی و در نوع خود منحصر به فرد است. از دیدگاه ایشان، هنری مورد تأیید اسلام است که دارای سه شاخصه باشد: اول آنکه در پی عدالت‌خواهی باشد: «هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسم تلخ‌کامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است».1 دوم آنکه کوبنده اسلام آمریکایی باشد: «هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه‌داری مدرن و کمونیزم خون‌آشام و نابودکننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی و اسلام مرفهین بی‌درد و در یک کلمه اسلام آمریکایی باشد.»2 و سوم آنکه در جامعه به روشنگری بپردازد: «هنر در مدرسه عشق نشان‌دهنده نقاط کور و مبهم و معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی است.»3

امام با ذکر این سه شاخصه نتیجه می‌گیرد که هنر اسلامی و هنر مورد تأیید اسلام، تنها هنری است که بتواند درخدمت اسلام ناب محمدی (ص)    باشد: تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل‌دهندة اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم)   ، اسلام ائمه هدی (علیهم السلام)  ، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه‌خوردگان تاریخ تلخ و شرم‌آور محرومیت‌ها باشد.»4

امام با این تلقی از هنر، اوج هنرمندی یک هنرمند و در واقع، تبلور عینی هنر مورد تأیید اسلام را در ترسیم روابط عاشقانه و عارفانه انسان با خدا می‌داند و دقیقاً در همین راستا به جوانان هنرمند ایران زمین اشاره می‌کند؛ جوانانی که در هنرستان جبهه وجنگ هنرها آفریدند: «خون پاک صدها هنرمند فرزانه در جبهه‌‌های عشق و شهادت و شرف و عزت، سرمایه زوال‌ناپذیر آن‌گونه هنری است که باید به تناسب عظمت و زیبایی انقلاب اسلامى، همیشه مشام جان زیباپسند طالبان جمال حق را معطر کند.»5

و: «هنرمندان ما تنها زمانی می‌توانند بی‌‌دغدغه، کوله‌بار مسئولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکا به غیر، تنها و تنها در چهارچوب مکتبشان به حیات جاویدان رسیده‌اند و هنرمندان ما در جبهه‌های دفاع مقدسمان این‌گونه ‌بودند تا به ملأ اعلا شتافتند و برای خدا و عزّت و سعادت مردمشان جنگیدند و در راه پیروزی اسلام عزیز، تمام مدعیان هنر بی‌درد را رسوا نمودند. خدایشان در جوار رحمت خویش محشورشان گرداند.»6

از دیدگاه امام، اوج هنرمندی این جوانان هنرمند تا به آنجاست که که هیچ انسانی قادر به ترسیم کامل آن نمی‌باشد: «گیرم که قلم‌فرسایان هنرمند بتوانند میدان‌های شجاعت و دلاوری آنان و قدرت و جسارت فوق‌العاده آنها را در زیر آتش مسلسل‌ها و توپ‌ها و تانک‌ها ترسیم نمایند و نقاشان و هنرپیشگان بتوانند پیروزی‌های هنرمندانه آنان را در آن شب‌‌های تار در مقابل موشک‌ها و بمب‌افکن‌های دشمن غدّار و عبور از پیچ و خم‌های سیم‌های خاردار و کوه‌های سر به فلک کشیده و بیرون کشیدن دشمنان خدا از سنگرها‌ی بتونی و مجهّز به جهاز‌های پیشرفته را مجسم نمایند، لکن آن بعد الهی عرفانی و آن جلوه معنوی ربّانی که جان‌ها را به سوی خود پرواز می‌دهد و آن قلب‌های ذوب‌شده در تجلّیات الهی را با چه قلم و چه هنر و چه بیانی می‌توان ترسیم کرد؟»7

پر واضح است که امام امت به خاطر جایگاه والای عرفانی خویش، تمام مقوله‌ها واز جمله مقوله هنر را از زاویه نگاه عرفانی و متعالی می‌دیده است و هنر اسلامی مورد تأیید اسلام و عقل را، هنری می داند که ترسیم‌کننده روابط عارفانه و عاشقانه انسان و خدا باشد.

آیت‌الله شهید مرتضی مطهری(ره)

هر چند استاد مطهری در هیچ یک از آثار خود بحث مستقلی در مورد هنر نیاورده است، اما با این همه نمی‌توان دغدغه ایشان پیرامون هنر را نادیده گرفت؛ چه آنکه در لابه‌لای مباحث گوناگون می‌توان به بازخوانی اندیشه ایشان در مورد موضوع مذکور پرداخت. اگر بخواهیم به تبیین هنر از نگاه استاد شهید بپردازیم، بی‌گمان باید به مقوله زیبایی‌شناسی از دیدگاه ایشان بپردازیم؛ چرا که هنر از منظر استاد، در شاکله زیبایی معنا می یابد.

شهید مطهری فهم و شناخت حقیقت (زیبایی)   را به عنوان قدر جامع همه هنرها که ذاتی آنها نیز هست، لازم می‌داند. از دیدگاه شهید «هنر نوعی از زیبایی است».8 به نظر استاد مطهری، چیستی زیبایی، همانند چیستی هنر بر کسی شناخته شده نیست.9 از نظر ایشان، زیبایی منحصر به زیبایی یک انسان، آن هم زیبایی که در جنس مخالف از یکدیگر درک می کنند، نیست و خاطر نشان می‌سازد: «کسی که زیبایی را منحصراً در شهوت جنسی درک می‌کند، در حقیقت زیبایی را درک نمی‌کند.»10

در باور ایشان، زیبایی برای انسان موضوعیت دارد.11 لذت‌جویی؛ از انگیزه‌های توجه انسان به زیبایی است. انسان زیبایی‌های طبیعت را دوست دارد و از دیدن آب صاف و زلال، دریا، منظره‌های خیلی عالی طبیعی، آسمان، افق و کوه‌ها لذت می‌برد.12 این لذت فراتر از لذت جسمانی است. لذات روحانی با فکر و تأمل همراه است و اختصاص به اشخاص آموزش دیده، متفکر و سعادتمند دارد. شهید مطهری این گرایش به زیبایی واحساس لذت از آن را، امری فطری و ذاتی آدمی می‌داند. از نظر او، این گرایش در هر دو بعد آن؛ یعنی زیبایی‌دوستی و زیبایی‌آفرینی، در انسان وجود دارد. هیچ‌کس نیست که این حس را نداشته باشد.13

استاد؛ جلوه‌های زیبایی‌آفرینی انسان را گوناگون می‌داند و می‌نویسد: انسان لباس هم که می‌پوشد، کوشش می‌کند تا حدی که برایش ممکن باشد، وضع زیباتری برای خودش به وجود بیاورد.»14 شهید مطهری آرامشِ خاطرِ یک هنرمند را موجب خلق زیبایی دانسته و می‌گوید: «یک هنرمند باید زندگی‌اش آسوده و مرفه باشد تا بتواند فکرش متمرکز در کار هنر باشد و الّا آدمی که از یک طرف از صبح تا غروب یک کار سنگین بدنی می‌کند، بدیهی است که دیگر شب نمی‌تواند چند ساعت کار علمی یا هنری بکند. این است که جامعه‌هایی که مردمش دائماً درگیر معیشت هستند، در میان آن هنر و علم رشد نمی‌کند، چون فراغتی برای آن ندارند.»15

شهید مطهری پرورش حس زیبایی در بشر را موجب تعالی دانسته و خاطرنشان می‌کند: «باید حس زیبایی را در بشر پرورش داد. بشر اگر زیبایی مکارم اخلاق و اخلاق کریمانه و بزرگوارانه را حس کند، دروغ نمی‌گوید و خیانت نمی‌کند. علت این که بعضی از افراد دروغ‌گویند این است که زیبایی راستی را درک نکرده‌اند. علت این که بشر خیانت می‌کند، این است که زیبایی امانتداری را درک نکرده است. باید ذوق زیبایی او را پرورش داد تا گذشته از زیبایی‌های محسوس، زیبایی‌های معقول ومعنوی را هم درک کند.»16

نتیجه آنکه به باور استاد مطهری، اسلام انسان را به جمال و زیبایی دعوت کرده است و به جز آیات مختلف قرآن؛ در روایات نیز پراهمیت تلقی شده است و در کتاب کافی، باب «التجمل و الزینه»17 به همین منظور آمده است. ایشان پس از آنکه با مطرح کردن بحث زیبایی‌شناسی به تبیین معنا و مفهوم هنر می‌پردازد، در سایر نوشته‌های خود اشاراتی به بحث هنر اسلامی و هنر ایرانی دارد.

استاد مطهری یک نمونه از هنر اسلامی را «معماری اسلامی» دانسته و می‌گوید: «آنچه بر همه واضح است، این است که شاهکارهای زیادی در مساجد و مشاهد و مدارس و قرآن‌ها و کتب ادعیه تجلی کرده است. معمارها هنر خود را در مساجد و مشاهد و مدارس اسلامی بروز داده‌اند.»18 و از بی‌توجهی مسلمانان نسبت به حفظ و نگهداری هنر اصیل اسلامی گلایه می‌کند: «این مردم نالایق، این افراد غیر رشید، این افرادی که ارزش هیچ چیزی را درک نمی‌کنند، ماه رمضان که می‌شد و بچه‌ها می‌آمدند قرآن بخوانند، همین قرآن‌های نفیس خطی را در اختیار بچه مکتبی‌ها می‌گذاشتند.

این بچه ها هم که تازه می‌خواستند یاد بگیرند، آنها را ورق ورق و تکه تکه می‌کردند، وقتی که ورق‌ها پاره می‌شد، می‌گفتند این قرآن‌ها دیگر قابل استفاده نیست و آنها را زیر زمین دفن کنید. حال ببینید چقدر این قرآن‌های نفیس که نشانه ذوق و ایمان و ابتکار هنر پیشینیان بوده است و نشانه تمدن این قوم و ملت بوده است، نشانه علاقه مفرط مردم به کتاب مقدس مذهبی‌شان بوده است، می‌بردند زیر خاک‌ها دفن می‌کردند. نمی‌فهمیدند چه چیزی را دارند دفن می‌کنند.»19

شهید مطهری همچنین از هنر ایرانی نیز به نیکی یاد کرده و معتقد است: «ایرانیان به تدریج در آفرینش‌های هنر اسلامی، از ملت‌های دیگر پیشی گرفتند و با کارهای هنری خود به احساسات مذهبی یاری رسانده‌اند»20 از نظر استاد مطهری، مصادیق هنر ایرانی از ذوق ایرانی سرچشمه می‌گیرد، ذوقی که در خدمت اشاعه هنر اصیل اسلامی بوده است:

«شاهکارهای صنعتی ایران در دوره اسلامی، معماری‌ها، نقاشی‌ها، خوشنویسی‌ها، تذهیب‌کاری‌ها، خاتم‌کاری‌ها، کاشی‌کاری‌ها و معرق‌سازی‌ها...، بیش‌تر در زمینه‌های دینی اسلامی بوده است. گنجینه‌های قرآن که موزه‌های گوناگون کشورهای اسلامی و گاه کشورهای غیر اسلامی هست، ارزش هنر ایرانی را در زمینه‌های اسلامی و در حقیقت جوشش روح اسلامی را در ذوق ایرانی می‌رساند.»21

آیت‌الله جوادی آملی دام ظله

آنچه می‌توان از نگاه آیت‌الله جوادی آملی در مورد هنر و مشخصاً هنر دینی مورد واکاوی قرار داد، سه تعریف است که البته در نهایت، هدف این سه تعریف، به یک مفهوم مشترک منتج می‌شود. ایشان در یک تعریف، هنر دینی را یک هنر صادق می‌نامد: «اگر هنر صادق است؛ الا و لابد آن هنر اسلامی است.»22

درجایی دیگر شرط دینی شدن هنر را پیرو تعلیم و تحقیق بودن آن می‌داند: «هنر وقتی می‌تواند دینی و علمی باشد که پیرو تعلیم باشد و تعلیم نیز پیرو تحقیق باشد. این کار شدنی است، اما نیاز به زمان بیشتری دارد.»23و در تعریف سوم نیز ایشان معتقد است که: «ما تلاشمان در هنرها باید این باشد که اولاً وقتی با زبان فطرت که بین‌المللی است سخن می‌گوییم، آن معارف دین را از پرده بیرون بیاوریم و ترسیم بکنیم؛ یعنی معقول را محسوس بکنیم، نه متخیّل را محسوس بکنیم. معقول و دلپذیر را محسوس بکنیم، نه موهوم را دلپذیر بکنیم. مثلاً همین جریان یوسف علیه‌السلام.

این قصه است و قرآن طوری این قصه را هنرمندانه ارائه کرده است که جز درس عفاف، چیزی از آن بر نمی‌آید. قرآن داستان «زیبایی» را طوری ترسیم می‌کند که نتیجه آن عفاف است. این می‌شود «هنر دینی». این، معقول را محسوس کردن است، نه متخیّل را محسوس کردن، نه موهوم را محسوس کردن.»24 این سه تعریف و شاخصه که شامل «صادق بودن»، «پیرو تعلیم و تحقیق بودن» و «معقول را محسوس کردن» می‌شود، در نهایت به یک هدف مشترک یعنی به تعالی رساندن انسان منتج می‌شود؛ هدفی که از نگاه تیزبین عالمان دینی و عارفان به عنوان هدف غایی و نهایی هنر دینی به شمار می‌آید.

آیت‌الله جوادی‌آملی نیز هدف هنر اسلامی را چیزی غیر از این نمی‌داند.وی هنر اصیل را یک هنر معقول می‌داند که به دنبال سعادت‌بخشی به جامعه است: «ما اگر بتوانیم جامعه را به سمت یک هنر معقول هدایت کنیم، نیازهای آنها را تأمین کرده‌ایم. نمی‌دانم شما در آن شب‌ها و روزهای عملیات در خط مقدم جبهه بوده‌اید یا نه؟ در آنجا ترانه و آهنگ‌ها نبود، مرثیه سیدالشهدا علیه‌السلام بود. این هنر است، هنری که بتواند انسان را از زن و بچه و زندگی و همه و همه منصرف بکند و جان برکف در اختیار خدا قرار دهد. چه هنری بالاتر از این است؟ هنری که باعث شود کسی یک لبخندی بزند یا کفی بزند، اینکه هنر نیست.

هنر این است که انسان از کلّ هستی بگذرد. این با مرثیه تأمین می‌شود و کشور ما این را نشان داد. این کشور هشت سال با هنر مرثیه اداره شد. من خودم در متن یک عملیات دیدم که آنجا هر چه هست مرثیه است؛ سرودهای دیگر در خط‌های دوم و سوم و چهارم است. خوب کدام هنر بالاتر از این است که انسان از همه چیزش بگذرد؟»25 دقیقاً به همین دلیل است که آیت‌الله جوادی‌آملی برخی برنامه‌های به ظاهر هنری را یک سری روضه‌خوانی و تعزیه مدرن می‌داند و نه هنر و سینمای اسلامی.26

از دیدگاه وی، آفات و آسیب‌هایی پیش روی ترقّی هنر اصیل اسلامی وجود دارند که در صورت رفع آنان، جامعه به تعالی خواهد رسید. دو نمونه از این آفات عبارتند از: عدم وجود محقق در بحث هنر: «در بخش هنر محقق وجود ندارد، چه برسد به معلم که بتواند حاصل تحقیق این محقق را تعلیم دهد. آنچه در این بخش وجود دارد، فقط مبلّغ است... تبلیغ باید حاصل تحقیق محقق باشد، اما چون در بخش هنر، محقق وجود ندارد، باید از مردم تقاضا شود که این نوعی ابتذال است و ابتذال از رذیل‌ترین رذایل است. ....محصول تبلیغی باید از تعلیم اخذ شود و معلمان باید وام‌دار محققان باشند، ولی چون در بخش هنر، دست معلم خالی است، مجبور است این مطالب را از مردم بگیرد که این همان صنعت است.»27

عدم ارایه هنر صادق به جامعه: «ما اگر بتوانیم از راه صحیح، بشریت را به سمت هنر معقول ببریم، نیازهای هنردوستانه آنها را تأمین می‌کنیم و جامعه دیگر از ما توقع هنر کاذب ندارد؛ اگر ما هنر صادق را ارائه کردیم، قطعاً این طور می‌شود. مثل اینکه همین الان علما و روحانیون، قشر کمی هم نیستند، هزاران نفرند که از خواندن غزل‌های پیام‌دار خیلی بیشتر لذت می‌برند تا از خواندنی‌های بی‌پیام.

به این چیزها گوش هم نمی‌دهند. خود ما هم همین‌طور هستیم، اما وقتی می‌بینیم غزلی از حافظ یا سعدی می‌خواند که پیام دارد، کاملاً گوش می‌دهیم. ما هم از همین مردم هستیم و همین لذایذ را داریم، ولی وقتی که دین آدم را هدایت کرد به سمت دیگری، این طور می‌شود. یک درس خوانده، یک عالم؛ از یک غزل دلپذیر پندآموز بیش از آن لذت می‌برد که دیگری از یک ترانه. این هست، مطمئن باشید یک متدین از خط خوبی که سوره‌ای از قرآن را ترسیم کرده است، بیشتر لذت می‌برد تا دیگری از خط خوبی که تصنیف را نگاشته است.»28

علّامه محمّد تقی جعفری(ره)

علّامه جعفری در بیان معنا و مفهوم هنر اسلامی، ابتدا به تشریح هنر می‌پردازد و در تبیین مفهوم هنر نیز معتقد به توصیف آن است و نه تعریف آن؛ چراکه معتقد است: «تعریف کامل هنر (حدّ تامّ)   مانند تعریف دیگر حقایق، مخصوصاً حقایق اسرارآمیز درون آدمی مثل مغز و روح یا محال است یا حدّاقل بسیار دشوار».29

وی در توصیف این مقوله، هنر را به سه قطب یا مرحله تقسیم می‌کند؛ قطب اول را احساس خاصی می‌داند که معلول نبوغ یا اشتیاق خاص است: «هنر با نظر به این قطب، یکی از حقایق درون آدمی است و از مقوله خیال و اعتبارات و توهّمات نیست. مانند نبوغ و اکتشافات و اشتیاق به آن‌ها. و از جهت ارزش با قطع نظر از ارزش ذاتی خود این حقیقت، استعداد برخورداری در ارزش‌های فعلی را دارا می‌باشد.»30

استاد؛ قطب دوم را هویت نفس آدمی دانسته و در تشریح این مرحله معتقد است: «قطب دوم کارگاه مغز و روان (و با یک نظر هویّت نفس آدمی)   است که هنگامی که احساس و فعّالیت هنری مانند چشمه‌سار زلال به جریان افتاد، از مختصّات کارگاه مغز و روان به همراه کیفیّت پذیرفته و با مختصّات هویّت نفس آدمی توجیه گشته و آماده بروز در جامعه می‌گردد.

سرنوشت موضوع هنری از نظر مختصّات و کیفیّت و ارزش‌ها در این قطب تثبیت می‌گردد. مانند چشمه‌ساری زلال که از منبعی پاک به جریان می‌افتد و در مسیر خود پیش از آنکه به پای درختان و گل‌ها و زراعت‌ها برسد، یا با موادّی مخلوط می‌گردد که ریشه‌های درختان و گل‌ها و زراعت آسیب می‌رساند و یا بر عکس با موادّی درمی‌آمیزد که موجب تقویت آن ریشه‌ها می‌گردد. از همین جاست که باید ریشه اصلی ارزش و ضدّ ارزش بودن انواع هنر را جست‌وجو کرد.

یعنی باید دید آب حیات‌بخش احساس هنری، از کدامین مغز حرکت می‌کند و با کدامین هویّت نفس آدمی توجیه می‌شود. هنرهای مبتذلی که متأسفانه به عنوان هنر و به نام فرهنگ با ارزش‌های اصیل «حیات معقول» انسان‌ها به مبارزه و تخریب برمی‌خیزد، از نوع اول است؛ یعنی احساس نبوغ به کار رفته در قطب دوم (مسیر فعّالیت و حرکت)   آلوده به کثافت‌ها و موادّ مضرّ می‌گردد و هنرهای اصیل و سازنده بشری که نیز می‌توان آن‌ها را از بهترین عوامل «حیات معقول» انسان‌ها معرّفی نمود، در همین قطب، (کارگاه مغز و روان و هویّت نفس آدمی)   به فعلیّت می‌رسند.»31

علامه جعفری در تبیین قطب سوم، به وجود عینی هنر در جهان خارجی اشاره می‌کند و معتقد است که هنر در این مرحله با مردم ارتباط برقرار می‌کند. وی پس از بیان این مطالب، به نتیجه‌گیری پرداخته و مفهوم هنر اسلامی و هنر مورد تأیید دین را این‌گونه بیان می‌کند:«اگر هدف از به وجود آوردن یک اثر هنری، جریان دادن آن احساس والای سازنده از قطب (یا مرحله دوم)   و وارد کردن نتیجه آن احساس به قطب سوم (یا مرحله سوم)   برداشتن گامی مثبت در تقلیل دردها و ناگواری‌های مردم و اصلاح و تنظیم و شکوفا ساختن زندگی آنان در «حیات معقول» (حیات طیّبه، حیات قابل استناد به خدا: «و محیای و مماتی للّه رّب العالمین»)   باشد، نه تنها چنین هنری دینی و اسلامی است، بلکه از یک مطلوبیت والایی برخوردار است که در صورت جدّی بودن مطلوبیت آن، یکی از واجبات محسوب می‌شود؛ این است قانون کلّی هنر از دیدگاه دین.»32

علامه جعفری با تقسیم هنر به دو بخش پیشرو و پیرو، ارزش هنر پیشرو را در این می‌داند که: «نوابغ هنری با مغز و روان و روح پاک، نبوغ خود را در بهره‌برداری از اصول عالی انسانی فعّال ساخته و بدون توجّه به تمایلات بی‌اساس مردم، آنان را به کشف یک زندگی سالم رو به جاذبیّت کمال اعلا و بهره‌برداری از آن توجیه می‌نمایند»33

و در پایان در بیان هدف‌گیری هنر یادآور می‌شود: «اگر هدف‌گیری هنر، تنها ارائه نبوغ هنری و نمایش احساس عالی که آن را به وجود آورده است، بوده باشد، در این صورت چنانچه آسیب و اخلالی به اخلاق مردم وارد نسازد و مردم را از بهره‌برداری از دین محروم ننماید، بدون اشکال خواهد بود، مگر تنها از آن جهت که هنرمند به جهت عشق به خودخواهی، دست به کار شده است و مانند چراغ نفتی، خود را در آتش زده و در صورت جالب بودن آن اثر، پیرامون خود را موقّتا روشن ساخته است.»34

آیت‌الله مصباح یزدی دام ظله

هنر از نگاه علامه مصباح یزدی نیز مانند علامه شهید مطهری، معطوف به نگاه زیبایی‌شناسی ایشان می‌باشد. آیت‌الله مصباح، هنر را در دو تقسیم مورد واکاوی قرار می‌دهد. از نگاه ایشان، یک نوع هنر هنر مبتذل و کاذب است. ایشان در این تقسیم مشخصاً از احیای برخی هنرهای باستانی نام می‌برد: «اکنون فرهنگ مساوى شده با هنر، هنر نیز مساوى شده با موسیقى و رقص. اصلاح فرهنگ هم به معنى احیاى موسیقى و رقص ایرانى است.

متأسفانه اکنون برخى از دست‌اندرکاران امور کشور، این‌گونه استدلال‌ مى‌کنند که براى جلوگیرى از نفوذ فرهنگ غربى، خوب است هنرهاى باستانى احیا شود، هر چند از نظر اسلام بى‌اشکال نباشد! اما اگر این منطق صحیح باشد، باید منتظر باشیم که براى جلوگیرى از خروج ارز، به جاى اینکه مردم براى خوشگذرانى به کازینوها و رقاص‌خانه‌هاى کشورهاى اروپایى بروند، بهتر است دولت در داخل کشور از این‌گونه مراکز دایر کند، زیرا در غیر این صورت، مردم به فکر خروج از کشور‌ مى‌افتند یا برخى دیگر پیشنهاد می‌کنند براى اینکه مردم به سراغ شراب نروند، اجازه داده شود که مردم آبجوى اصیل ایرانى مصرف کنند!!»35

استاد مصباح همچنین از نشانه‌های هنر کاذب، به مسایلی اشاره می‌کند که در تضاد با احکام اسلامی است و به دروغ به نام هنر معنا می‌گردند: «خطر آن ‌وقتى است که یک فرهنگ غربى، جانشین فرهنگ اسلامى بشود. چیزهایى که تا دیروز بر اساس قرآن و حدیث مى‌گفتند خوب است، بشود بد، چیزهایى که می‌گفتند عیب است، اسمش را نبرید که زشت است، بشود هنر.»36

ایشان در همین رهگذر به خطری که متوجه هنر اصیل است، اشاره می‌نماید: «برخی مدعیان اصلاح‌طلبی، علاوه بر تشکیک در مبانى فکرى و نظرى، در زمینه ارزش‌ها شروع کردند برنامه‌هایی به نام هنر، به نام تشویق هنرمندان و احیای شخصیت هنرمندان، کسانى که زمان شاه هم بدنام بودند، از مرد و زن، از آمریکا و فرانسه دعوتشان کردند، آوردند پذیرایى‌هاى مفصّل کردند، جوایز مفصّل بهشان دادند، برنامه‌هاى آن‌چنانی برایشان گذاشتند.»37

آیت‌الله مصباح در مقابل هنر کاذب، به هنری اشاره می‌کند که مورد قبول است و آن هنری است که موجب ارتباط خالق و مخلوق گردد: «نه زندگىِ دنیوى و نه تلاش‌هایى که براى بهزیستى فردى و اجتماعى صورت مى‌گیرد، هیچ کدام داراى ارزش اصیل نیستند تا علم و هنر در سایه آن‌ها ارزش پیدا کنند و تنها چیزى که براى انسان اصالتاً ارزش دارد، قرب پروردگار است.

هر چیزى که وسیله تقرب به سوى او قرار گیرد، به همان اندازه و فقط از همان نظر وسیله بودن، ارزشمند خواهد بود. انسان متکامل هیچ برچسبى جز خداپرستى ندارد و هیچ ایسمى را جز «اللهیسم» نمى‌پذیرد و اصالت را از آنِ خدا مى‌داند و بس. «ذلِکَ بِاَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ اَنَّ ما یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْباطِلُ.» بنابراین، نه تحصیل علم و نه کسب و هنر، نه کار فردى و نه کار اجتماعى، هیچ کدام داراى ارزش مطلق نیستند و همه آن‌ها تنها در صورتى که به عنوان بندگى خدا انجام گیرند، در سایه ارتباط با او، واجد ارزش مى‌شوند.»38

آیت‌الله مصباح معجزه پیامبران را متناسب با هنر رایج آن زمان می‌داند و به نوعی معجزه انبیا را به عنوان یک هنر متعالی معرفی می‌نماید: «اساساً حکمت و عنایت الهى، اقتضاء دارد که معجزه هر پیامبرى متناسب با علم و هنر رایج در آن زمان باشد تا امتیاز و برترى اعجازآمیز آن‌ را بر آثار بشرى، به خوبى درک کنند، چنانکه امام هادى (علیه‌السلام)   در پاسخ «ابن سکّیت» که پرسید: «چرا خداى متعال، معجزه حضرت زمان موسى (علیه‌السلام)   را ید بیضاء و اژدها کردن عصا و معجزه حضرت عیسى(علیه‌السلام)   را شفاء دادن بیماران و معجزه پیامبر اسلام (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم)   را قرآن کریم قرار داد؟» فرمود: «هنر رایج حضرت موسى (علیه‌السلام)   سحر و جادو بود.

از این‌ روى، خداى متعال معجزه آن حضرت را شبیه کارهاى آنان قرار داد تا عجز و ناتوانى خودشان را از آوردن مانند آن دریابند و هنر رایج زمان حضرت عیسى (علیه‌السلام)   فنّ پزشکى بود. از این روى، خداى متعال معجزه آن حضرت را شفاء دادن بیماران علاج ناپذیر قرار داد تا جهت اعجاز آن را به خوبى درک کنند؛ اما هنر رایج در زمان پیامبر اسلام (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم)   سخنورى و چکامه‌سرایى بود. از این جهت، خداى متعال، قرآن کریم را با زیباترین اسلوب نازل فرمود تا برترى اعجازآمیز آن را بازشناسند.»39

استاد مصباح- همان‌گونه که گفته شد- با نگاه زیبایی‌شناسی به مقوله هنر می‌پردازد. به عنوان نمونه، ایشان در بیان زیبایی‌های قرآن، به هنر فصاحت و بلاغت آن پرداخته و می‌گوید: «نخستین وجه اعجاز قرآن کریم، شیوایى (فصاحت) و رسایى (بلاغت) آن است.

یعنى خداى متعال براى بیان مقاصد خود، در هر مقامى شیواترین و زیباترین الفاظ و سنجیده‌ترین و خوش‌آهنگ‌ترین ترکیباتى را به کار گرفته که به بهترین و رساترین وجهى، معانى مورد نظر را به مخاطبان مى‌فهماند و گزینش چنین الفاظ و ترکیبات متناسب و هماهنگ با معانى بلند و دقیق، براى کسى میسّر است که احاطه کافى بر همه ویژگی‌هاى الفاظ و دقایق معانى و روابط متقابل آنها داشته باشد و بتواند با در نظر گرفتن همگى اطراف و ابعاد معانى مورد نظر و رعایت مقتضیات حال و مقام، بهترین الفاظ و عبارات را انتخاب کند و چنین احاطه علمى، بدون وحى و الهام الهى براى هیچ انسانى فراهم نمى‌شود.»40

وی همچنین به زیبایی‌هایی مانند زینت‌های دنیوی، زینت‌های اخروی، زینت‌های بهشتی اشاره می‌نماید و ملاک استفاده درست از این زیبایی‌ها و زینت‌ها را رضایتمندی خداوند و هدایت انسان‌ها می‌داند: «استفاده از زینت به دو صورت مختلف مورد نظر خواهد بود: یکی به معنی التذاذ و بهره‌مندی از رؤیت آنها و دیدن مناظر زیبای طبیعت است. دوم به معنی زینت کردن و رسیدن به سر و وضع و لباس و موی سر و صورت و منظم کردن و مرتب کردن و نظیف و تمیز نمودن آنها خواهد بود.

طبیعی است ارتباط این دو نوع استفاده از زینت‌ها با خداوند نیز به دو شکل مختلف تصور می‌شود که ما در این‌جا یکی را «ارتباط در نتیجه» و دومی را «ارتباط در انگیزه عمل» نام می‌گذاریم. منظور از ارتباط با خدا در نتیجه عمل، آن است که تحت تأثیر این نعمت‌ها به نحوی در حالات و معنویات انسان و رابطه‌ای که با خدا دارد، تغییری مثبت حاصل شود.»41نتیجه آنکه نگاه استاد مصباح نسبت به مقوله هنر مانند سایر بزرگان، نگاهی متعالی و عمیق است؛ نگاهی که هنر متعالی را در قامت هنر مؤثّر در ارتباط بیش از پیش بین خالق و مخلوق می‌بیند.

آیت‌الله شهید دکتر بهشتی(ره) 42

شهید بهشتی هنر را در اسلام دارای ارزش و کرامت دانسته و آن را دارای سه گونه می‌داند. گونه اول هنر سکس است: «هنر سکسی که بخش عظیم هنر در دنیا از دیر زمان تا به حال هنر سکسی است.» ایشان گونه دوم از هنر را هنر طاغوتی می‌داند و می‌گوید: «هنر طاغوتی، هنر پادشاهان، گردن‌فرازان تاریخ، جبّاران، به خود بالندگان هنر و موسیقی و آهنگ و شعر و قصیده‌ای که هر قدر بیشتر خوانده می‌شود و بیشتر نواخته می‌شود، باد بیشتر به غبغب طاغوت می‌افتد. دیده‌اید این صحنه‌ها را، خوانده‌اید این شعرها را، چقدر از قصاید شعرای ما خلاصه می‌شود در این! چقدر!»

از دیدگاه شهید بهشتی، گونه سوم از هنر که اتفاقاً گونه مورد تأیید اسلام است، عبارت است از: «هنر انسانی، هنر انسانیت. آن هنری که تمام انواع و اقسامش در اسلام نه تنها جایز و مباح است که خوب و مطلوب است.» وی پس از ذکر این سه گونه از هنر، به موضع‌گیری در این مورد پرداخته و می‌گوید: «با هنر سکسی، پوست کنده می‌گویم مخالفیم. با هنر شاهنشاهی و طاغوتی پوست کنده می‌گویم مخالفیم. هنر تعالی‌بخش انسانی و انسانیت‌ساز را صادقانه تقدیر می‌کنیم و تشویق می‌کنیم.»

دکتر بهشتی با تبیین این اقسام از هنر، به تبیین دیدگاه اسلام در این مورد می‌پردازد و از همین رهگذر به تعریف هنر اسلامی مبادرت می‌ورزد: «هنر، هنر تعالی‌بخش، هنری که کمک بکند به انسان که از زباله‌دان زندگی منحصر در مصرف اوج بگیرد، بالا بیاید، معراج انسانیت را با سرعت بیشتر درنوردد؛ این هنر، هنر اسلامی است. این هنر، هنری است که مورد تشویق و تقدیر اسلام است.»

در واقع شهید بهشتی نیز مانند سایر بزرگان هنر اسلامی را هنری می‌داند که موجب تعالی و رشد انسان‌ها شود. به همین دلیل معتقد است که: «پس این را که می‌بینید وقتی اسلام می‌خواهد به نیاز هنری انسان بنگرد کاملاً متوجه است که هنر نردبان عروج و تکامل باشد، نه وسیله سقوط و تباهی. هنری باشد که انسان را انسان‌تر کند، نه انسان را به حیوانیت و سُبعیت یا حیوانیت شهوت، یا حیوانیت طاغوتی و جبّاریّت و سبعیت بکشاند.»

شهید سیدمرتضی آوینی

نگاه عارفانه و متخصصانه شهید سیدمرتضی آوینی به مقوله هنر، موجب شد تا نام وی را در کنار سایر عارفان و عالمان خوشنام بیاوریم. او نیز به مانند سایر بزرگان، نگاهی متعالی نسبت به مقوله هنر دارد. وی هنر را «شیدایی حقیقت» دانسته و می‌گوید: «هنر، شیدایى حقیقت است، همراه با قدرت بیان آن شیدایى و هنرمند کسی است که علاوه بر شیدایى حق، قدرت بیان آن را نیز از خداوند متعال گرفته است. هر یک از این دو ـ شیدایى حق و قدرت بیان آن ـ اگر نقص داشته باشد، اثر هنری خلق نمی‌گردد. اگر حنجره بلبل بیمار باشد، شیدایى او در درونش حبس می‌شود و فرصت تجلی پیدا نمی‌کند، هرچند که شیدایى در درونش وجود دارد، اما قدرت بیان آن نیست و اگر شیدایى نباشد، از حنجره سالم صدایی برنمی‌آید. اصل لازم شیدایى حق است و قدرت بیان، شرط کافی است.»43

وی در بیان دیگری، معنای شیدایی بودن هنر را این‌گونه شرح می‌دهد: «هنر تجلی شیدایى است و شیدایى هرچه هست در عشق است. مسیحای عشق است که روح شیدایی در پیکر هنر می‌دمد و اگر نباشد این روح، هنر نیز جز جسدی مرده بیش نیست. اگر شیدایى را از انسان بازگیرند، هنر را بازگرفته‌اند. شیدایى جان هنر است... ، اما خود ریشه در عشق دارد. شیدایى همان جنون همراه عشق است، ملازم ازلی عشق. جنون و شیدایى نیز عاطف و معطوف هستند و مترادف با یکدیگر.»44

شهید آوینی در بیانی دیگر از تعریف هنر، هوشمندانه آن‌ را هماهنگ با فطرت انسانی تبیین نموده و تأکید می‌کند: «هنر یاد بهشت است و نوحه انسان در فراق هنر، «زبان غربت » بنی‌آدم است در فرقت دارالقرار و از همین روی همه با آن انس دارند؛ چه در «کلام » جلوه کند چه در «لحن » و چه در «نقش » . . . اُنسی دیرینه به قدمت جهان. هم زبان بی‌زبانی است و زبان هم‌زبانی.»45

وی با تشریح حقیقت و محتوای هنر می‌گوید: که «از یک سو در محتوا و از سوی دیگر در قالب هنر ظاهر می‌شود... هنر از حیث محتوا نوعی معرفت است و از این قرار، عین حکمت و معرفت. پس چگونه می‌توان مظاهر مختلف حیات انسان را، علم و حکمت و هنر و فلسفه و دین را آنچنان که امروز معمول است، از یکدیگر جدا کرد؟ هنر از لحاظ مضمون و محتوا عین تفکر و حکمت و عرفان است و تنها در نحوه بیان و تجلّی از آنان متمایز است.»46

این معنا از هنر، همان ترجمان هنر متعالی از دیدگاه شهید آوینی است. وی در مقابل این هنر که همان اسلامی است، هنر غربی را مورد چالش قرار می‌دهد. از دیدگاه آوینی، هنر غربی «شیدایی حقیقت» نیست؛ بلکه: «هنر غربی حدیث نفس است، نه حدیث شیدایی حق. هنر غرب بیان خودپرستی انسان امروز است. هنری شیطانی است. حال آن که هنر حقیقی، حدیث شیدایی حقیقت است.»47

شهید آوینی معتقد است: «تمدن غربی در جست‌وجوی بهشت زمینی است. سیر تاریخی هنر در غرب با غایتی این چنین طی شده است و در هر یک از ادوار قالب‌هایی که برای کار هنری اتخاذ شده، لاجرم مظهر همان روح تاریخی است که آن دوره را از سایر ادوار متمایز می‌سازد.»48 وی هنر غربی را سدّ راه هنر اصیل اسلامی می‌داند و سوگمندانه از خطر تفوق آن سخن می‌گوید: «هنرمندان با رغبت فراوان حاضرند در خدمت تبلیغ صابون و پودر لباسشویی و...

آفیش فیلم‌های سینمایی کار کنند، اما چون سخن از صدور انقلاب و یا پشتیبانی از رزم‌آوران میدان مبارزه با استکبار جهانی به میان می‌آید، روی ترش می‌کنند که: نه آقا قبول سفارش، هنر را می‌خشکاند! این کدام هنر است که برای پروپاگاند تجارتی فوران می‌کند، اما برای عشق به خدا، نه؟ آیا هنرمند با این انتخاب نوع تعهد خویش را مشخص نکرده است؟ حال آن‌که آزادی حقیقی تنها در عشق به خدا است و هنر آن‌گاه حقیقتاً آزاد می‌شود که غایتش وصول به حق باشد...

هنر اگر برای هنر نباشد، برای هیچ چیز دیگری هم نباید باشد، جز عشق به خدا. چرا که هر تعلّقی جز این، وزر و وبال و غل و زنجیری است برگُرده روح که او را به زمین می‌چسباند.»49 شهید سیدمرتضی آوینی، شرط مقابله با هنر غربی را نگاه متعهدانه به هنر اصیل می‌داند و خاطرنشان می‌شود: «هنر عین تعهد اجتماعی است؛ چرا که وجود انسان عین تعهد است و هنر نیز به مثابه جلوه انسان نمی‌تواند از تعهدات فارغ باشد.»50

نتیجه

می‌توان از مجموع دیدگاه‌های ارایه شده از سوی بزرگانی که در این تحقیق مورد اشاره قرار گرفته‌اند، به نتیجه‌ای واحد رسید. از نگاه همه این بزرگان، آن هنری را می‌توان اسلامی و دینی نامید که درصدد تعالی انسان و جامعه باشد. به دیگر سخن، هنر اسلامی آن هنری است که رابطه خالق و مخلوق را بیش از پیش به هم نزدیکتر گرداند. پرواضح است هنرهایی که موجب دوری انسان از خداوند متعال شود، هنر اسلامی نخواهد بود.

پی‌نوشت‌ها:
1. صحیفه نور، جلد 21، صفحه 30.
2. همان.
3. همان.
4. همان.
5. پیام امام در تجلیل از هنرمندان متعهد، 1367/6/30.
6. همان.
7. همان.
8. مجموعه آثار، ج3، ص 497.
9. فلسفه اخلاق، ص 55.
10. همان، ص 58.
11. مجموعه آثار، ج3، ص497.
12. همان.
13. همان، صص496 ـ 497.
14. همان.
15. فلسفه تاریخ، ج1، صص115ـ 116.
16. فلسفه اخلاق، ص54.
17. آشنایی با قرآن، ص239.
18. خدمات متقابل ایران و اسلام، صص666 ـ 667.
19. امدادهای غیبی، صص135 ـ 137.
20. ده گفتار، ص220.
21. خدمات متقابل ایران و اسلام، صص666- 667.
22. سخنان در دیدار وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی کشور www.rasanews.ir.
23. سخنان در دیدار سینماگران مطرح کشور
24. مجله هنر دینی، شماره 1.
25. همان.
26. سخنان در دیدار وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی کشور www.rasanews.ir.
27. سخنان در دیدار سینماگران مطرح کشور www.rasanews.ir.
28. مجله هنر دینی، شماره 1.
29. همان، شماره 10.
30. همان.
31. همان.
32. همان.
33. همان.
34. همان.
35. تهاجم فرهنگی، ص168.
36. سخنرانی در جمع هنرمندان بسیجی، 1388/5/21.
37. همان.
38. خودشناسی، صص 91-92.
39. آموزش عقاید، صص263-264.
40. همان، ص263.
41. در این مورد بنگرید به کتاب «اخلاق در قرآن» جلد دوم، اثر استاد مصباح یزدی.
42. مجموعه دیدگاه‌های شهید بهشتی در مورد هنر با استفاده از سخنرانی ایشان در سال 1359 اخذ گردیده است.
43. سیدمرتضى آوینى، مبانی نظری هنر، ص12.
44. همان، ص11.
45. سوره، ش 1، ص 61.
46. همان، ص14.
47. کتاب مقاومت، ش 4، ص 50.
48. سوره، ش 1، ص 28.
49. همان، ش 4، ص 24.
50. همسفر خورشید، ص 199.


تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد