اشاره:
نمایشگاهی از آثار هنرمندان نوگرای ایران با عنوان «جنبش هنر مدرن ـ آثار ایرانی گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران» در موزه هنرهای معاصر تهران به نمایش گذاشته شده بود. این آثار منتخبی از مجموعهای است كه در طی 28 سال فعالیت این موزه خریداری و جمعآوری شده است.
پیش از برپایی نمایشگاه حاضر، مجموعهای از آثار هنرمندان مدرن اروپایی گنجینه موزه هنرهای معاصر به نمایش گذاشته شده بود. به نظر میرسد برگزاری پیدرپی این دو نمایشگاه بتواند زمینهای برای نقد و ارزیابی سیر تحولات هنر معاصر ایران فراهم كند. به همین منظور در هفته پایانی دیماه، همایشی در سالن آمفیتئاتر این موزه برگزار خواهد شد و در آن هنرمندان و صاحبنظران به ارائه مقاله و تبادلنظر در این ارتباط خواهند پرداخت. علاوه بر این، در طی برپایی نمایشگاه در گالریهای موزه، هر هفته یكی از صاحبنظران به تحلیل و نقد آثار یكی از نقاشان نوپرداز ایران میپردازد. نخستین جلسه، به نقد آثار جلیل ضیاپور اختصاص یافت كه مقارن بود با سالِ مرگ ایشان درسیام آذرماه. در جلسات بعدی آثار حسین كاظمی، احمد اسفندیاری، ماركو گرگوریان، كاكو و نیز نقاشان انقلاب نقد خواهند شد. در همین راستا فعالیتهای گروههای هنری فعال در گالری آپادانا، تالار قندریز، گالری هنر جدید، مكتب سقاخانه و حوزه هنری، نقد و بررسی میشوند. همچنین دو كارشناس نیز درباره تأسیس دانشكده هنرهای زیبا و دانشكده هنرهای تزئینی سخنرانی خواهند كرد.
در نمایشگاه جنبش هنر مدرن ایران مجموعاً 268 اثر متعلق به 171 هنرمند با گرایشهای هنری مختلف، به نمایش درآمدهاند. آقایان ایرج اسكندری، كاظم چلیپا، مهدی حسینی و عبدالمجید حسینیراد اعضای هیأت انتخاب این مجموعه بودند. دبیر نمایشگاه ایرج اسكندری، دبیر اجرایی، رضا نامی و دبیر همایش نیز حمیدرضا سوری است.
نشریه هنرهای تجسمی بهمناسبت برپایی نمایشگاه «جنبش هنر مدرن ایران»، گفتوگویی را با دبیر نمایشگاه، دكتر ایرج اسكندری ترتیب داد. ایشان در پاسخ به این پرسش كه معیار انتخاب این دسته آثار، از میان آثار موجود در گنجینه چه بوده است، میگویند: «در جمعآوری آثار هنرمندان معاصر ایران در گنجینه موزه هنرهای معاصر، بعضاً ملاحظاتی اعمال شده بود كه باعث شده است آثار ضعیف و یا متعلق به هنرمندانی كه در جنبش هنر مدرن نقشی نداشتهاند، در این مجموعه جای بگیرد. اما هیأت انتخاب این نمایشگاه سعی داشت فارغ از هرگونه حبّ و بغض، آثار هنرمندانی را كه حقیقتاً در این عرصه فعال بودهاند به نمایش بگذارد» دكتر اسكندری معتقد است آمار ارائه شده نشان میدهد با توجه به اینكه نمایشگاه در هفتههای آغازین خود به سر میبرد، استقبال خوبی از آن شده است، لذا امید است این نمایشگاه بتواند گامی مثبت در جهت اعتلای هنر معاصر ایران بردارد.
در ادامه گفتوگو دكتر ایرج اسكندری شرح جامعی از سیر تحولات هنر مدرن ایران و فعالیت برخی هنرمندان نوپرداز ایرانی، ارایه داده است كه خلاصهای از آن در ادامه میآید:
نقطه آغاز جنبش هنر مدرن ایران را باید سال 1320 دانست كه همزمان بود با سقوط حكومت رضاشاه و اشغال ایران توسط نیروهای بیگانه. اتفاقاتی كه در ابتدای قرن بیستم میلادی در جهان رخ داد، از جمله جنگ جهانی اول و جنبشهای استقلالطلبانه و ضداستعماری، ضرورت ایجاد تغییر و تحول در ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در جوامع سنتی را نیز آشكار ساخت. جوامع سنتی، از جمله ایران، مظاهر جدید كشورهای صنعتی غربی را الگوی خود قرار دادند. در ایران این الگوبرداری بدون توجه به شرایط و نیازهای واقعی جامعه صورت گرفت. بسیاری از كارگزاران فرهنگی و روشنفكران ایرانی، برای جبران عقبماندگی كشور، به تقلید از دستاوردهای غربی پرداختند. بدین ترتیب مدرنیسم، به صورت سطحی و ظاهری در جامعه ایران نفوذ كرد.
قبل از ورود مظاهر فرهنگی و هنری مدرنیسم به ایران، مكتب كمالالملك نماینده هنر رسمی كشور به حساب میآمد. كمالالملك با تربیت شاگردانی بسیار، مكتبی را پایهریزی كرد كه تا مدتها بر عرصه نقاشی ایران سایه افكند. اما تأسیس دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، تا اندازهای سلطه مطلق مكتب كمالالملك را خدشهدار كرد. آندرهگدار، ایرانشناس فرانسوی و چند معلم خارجی دیگر، به همراه برخی از پیروان كمالالملك از جمله علیمحمد حیدریان، فعالیت در دانشكده هنرهای زیبا را آغاز كردند. با حضور افرادی كه اعتقاد به طبیعتگرایی در هنر داشتند، جو حاكم بر این دانشكده مخالف با حركتهای نوگرایانه بود. با این حال گرایش به نوگرایی در میان برخی از دانشجویان آغاز شد. نخستین نمایشگاه نقاشی با رویكرد به هنر امپرسیونیستی در انجمن فرهنگی ایران و شوروی در سال 1324 برپا شد. گرایشات امپرسیونیستی در دانشكده هنرهای زیبا، با فعالیت نقاشانی چون احمد اسفندیاری، عبدالله عامری، مهدی ویشكایی، منوچهر یكتایی و حسین كاظمی، شكل پستامپرسیونیستی به خود گرفت.
در این سالها نقاشانی چون جواد حمیدی، حسین كاظمی، جلیل ضیاپور و محمود جوادیپور، برای ادامه تحصیل به اروپا رفتند. جلیل ضیاپور در پاریس، در كارگاه آندره لوت، با هنر نوین غرب به ویژه شیوه كوبیسم آشنا شد. او پس از بازگشت به ایران انجمن و نشریهای را تحت عنوان «خروس جنگی» راهاندازی كرد كه در آن با شور و حرارت به ترویج نقاشی مدرن و نكوهش گرایشهای ارتجاعی میپرداخت. بدین ترتیب جدال میان نوگرایی و كهنهگرایی در عرصه هنر و ادبیات آغاز شد. از جمله شخصیتهای ادبی كه با نشریه ضیاپور همكاری داشتند، نیما یوشیج، پدر شعر نوی ایران بود.
مصادف با این جریان، نخستین گالری تهران با نام آپادانا در سال 1328 افتتاح شد. در این مكان نوپردازانی چون جوادیپور، كاظمی، حمیدی و هوشنگ پزشكنیا آثارشان را به نمایش گذاشتند. تحركات هنری بوجود آمده در دهه بیست، در دوران جنبش ملی شدن نفت و سالهای پس از كودتای 1332 ادامه پیدا كرد. در این زمان در باشگاه مهرگان، نمایشگاه گروهی نقاشی برپا شد كه تقابل میان هنر جدید و قدیم را آشكارتر كرد. در سال 1337، با برگزاری نخستین دوسالانه تهران، كه مهمترین اقدام رسمی دولت در تأیید جنبش نوگرایی بود، جدالی میان پیروان كمالالملك و پیروان هنر مدرن درگرفت.
جلیل ضیاءپور به عنوان سردمدار و مدافع سرسخت مدرنیسم و نماینده آن شناخته شده بود. اما او پس از مدتی با كنار گذاشتن تقلید متعصبانه شیوه كوبیسم، به شیوهای شخصی دست پیدا كرد. او این شیوه را با سادهسازی اشكال و كاربست موضوعات و نقشمایههای ملهم از هنر قاجار و هنر قومی و روستایی به دست آورد. بنابراین ضیاپور از نخستین نوپردازانی بود كه با استفاده از عناصر هنر سنتی قدیم، در پی یافتن هویتی ایرانی برای آثارش بود. چنین گرایشی در آثار هنرمندان دیگری نیز همچون ناصر اویسی و ژازه طباطبایی ظهور پیدا كرد.
از دیگر نقاشان مؤثر در تحولات نقاشی معاصر ایران، ماركو گرگوریان است. او كه در مدرسه هنری رُم تحصیل كرده بود، در بازگشت به ایران سعی داشت تا دستاوردهای هنر اكسپرسیونیستی ایتالیا را به نوعی در ایران ترویج دهد. ماركو در سال 1332 گالری استتیك را دایر كرد و در برپایی نخستین دوسالانه تهران نقش داشت. او در ابتدای فعالیت هنریاش، به تجسم حالات روانی انسانها و موضوعات فاجعهآمیز میپرداخت. آخرین كار او در این دوره از فعالیت هنری، اثری بود با عنوان «آشوتیس». پس از این تجربیات، او به كار با مصالح بومی ایرانی و تلفیق آن با مصالح جدیدی همچون پلیاستر روی آورد.
در همین زمان هانیبال الخاص در آثارش به دنبال ارائه نوعی اكسپرسیونیسم روایی با موضوعات اسطورهای و مذهبی بود و سپس نوعی بدویگرایی آگاهانه را در هنرش پدید آورد. او تحصیلاتش را در آمریكا گذرانده بود و پس از بازگشت به ایران در سال 1339، در دانشگاه تهران مشغول به تربیت هنرجویان شد. هانیبال الخاص با تأسیس گالری گیلگمش تعدادی از نقاشان جوان را به دنبال خود كشید.
از دیگر كسانی كه برای هنرآموزی به اروپا رفته بودند، محسن وزیریمقدم بود. او كه در ایتالیا مشغول به فعالیت شده بود، اثری را به دوسالانه دوم تهران در سال 1339، فرستاد كه مورد توجه داوران قرار گرفت. وزیری در سال 1343 به ایران بازگشت و مروج هنر انتزاعی در عرصه هنر ایران شد. در مجسمهها و سازههای چوبی و فلزی او، مفاهیمی چون حركت فرم در فضا را میتوان مشاهده كرد.
در این دوره، حسین كاظمی، پس از پشت سر گذاشتن تجربههای هنری متنوع، به یك شیوه موجز و شخصی دست پیدا كرد. در آثار متأخر او با مضمون رویارویی و همسازی ضدین مواجه هستیم. كاظمی به معلمی بزرگ برای نسلهای بعدی تبدیل شد. در واقع جنبش نوگرایی ایران با هدایت معلمانی چون كاظمی، شكوه ریاضی و دیگران رشد پیدا كرد و گرایشهای گوناگونی را پدید آورد.
در سال 1340، جنبش هنر مدرن شكلی رسمیتر به خود گرفت. اداره كل هنرهای زیبا كه بعداً به وزارت فرهنگ و هنر تغییر نام یافت، بسیاری از هنرمندان نوگرا را به كار گرفت. در این زمان بنیادی هنری وابسته به دربار ایجاد شد و ادارات دولتی را موظف كرد تا از هنرمندان نوگرا حمایت كنند. برگزاری دوسالانهها و دادن جوایز و بورسهای هنری و فراهم كردن امكان ارتباط با مجامع هنری بینالمللی در دستور كار دولت قرار گرفت.
یكی از اتفاقات تأثیرگذار در سیر تحولات هنر مدرن ایران، تأسیس دانشكده هنرهای تزئینی در سال 1339 است. در این دانشكده كه وابسته به اداره فرهنگ و هنر بود، معلمان خارجی استخدام شدند. در حقیقت این دانشكده مكمل فعالیتهای دانشكده هنرهای زیبا بود. در دانشكده هنرهای زیبا، روشی آكادمیك با تأسی از شیوههای تدریس دانشگاه «بوزار» پاریس اجرا میشد، حال آنكه در دانشكده هنرهای تزئینی، هنرجویان بر اساس شیوههای
«آر دكو»ی پاریس آموزش میدیدند. از جمله مدرسان خارجی این دانشكده موسیو ژیرار و آلن بایاش بودند.
امكاناتی كه دولت در جهت اشاعه هنر مدرن برای هنرمندان ایرانی فراهم كرد، جنبش هنر مدرن را تا حد زیادی در اختیار سیاستهای حكومت قرار داد. لكن هنرمندان و روشنفكرانی كه خواستار تحول عمیق و اساسی در هنر معاصر ایران بودند، به اشكال مختلف در مقابل جریان هنر رسمی و دیكته شده از جانب دولت واكنش نشان دادند. از جمله شاخصترین این تحركات، فعالیت تالار ایران بود كه پس از درگذشت منصور قندریز، برای بزرگداشت نام او به تالار قندریز تغییر نام یافت. در این تالار هنرمندانی چون محمدرضا جودت، رویین پاكباز، میرحسین موسوی و فرشید ملكی فعالیت داشتند و در كنار كارهای هنری به مباحث نظری نیز میپرداختند. این افراد غالباً بعدها به طور جداگانه فعالیتهای فكری و نظری خود را ادامه دادند.
در این دوران، نقاشان نوگرا، هر یك شیوههای شخصی خود را جستوجو میكردند. منصور قندریز پس از یك دوره تجربه در زمینه نگارگری، به نقاشی نیمهانتزاعی روی آورد و در این سیر سعی كرد تا راهی به اعماق خاطرههای قومی محیط خود پیدا كند. سهراب سپهری، با داشتن زمینهای از «زیباییشناسی ذن» به نوعی ایجاز در بازنمایی طبیعت دست یافت و در حین ارائه كارهای تجسمیاش، به مكاشفهای شاعرانه با جهان و اشیا پرداخت. این تجربیات سپهری در تابلوهای كاملاً تجریدیاش بازتاب یافت. ابوالقاسم سعیدی نیز در این دوره با تأكید بر عناصر سنتی سعی در به تصویر كشیدن روح یك فرهنگ كهن داشت. این تلاش او در قالب نمایش درختان پرشاخ و برگ همراه با عناصر تزئینی متجلی گشت.
در قطب مخالف آثار سپهری و سعیدی، فعالیتهای هنری بهمن محصص جای میگیرد. محصص با رویكرد به نوعی اكسپرسیونیسم خشن، سعی میكند وضعیت انسان معاصر را به تصویر بكشد. او با زبانی تلخ و گزنده، تجسم زمختی از انسانهای وامانده و مسخشده ارائه میدهد.آثار او فاقد لطافتها و ظرافتهای هنر تزئینی بود.
فعالیت هنر رسمی نوگرای ایران در این دوره را میتوان به دو شاخه عمده دستهبندی كرد كه عبارتند از شاخه تجریدگرایی و شاخه سنتگرایی نو. در ادامه هنر پیشگامان مدرن، نقاشانی فعالیت میكردندـ از جمله بهجت صدر، صادق بریرانی، غلامحسین نامی، مهدی حسینی، سیراك ملكونیان و سونیا بالاسانیان/ ـ كه به جنبههای هنر مدرن غربی گرایش بیشتری داشتند و دنبالهروی هنرمندانی چون ماركو گرگوریان، حسین كاظمی و محسن وزیریمقدم بودند. در شاخه هنرمندانی كه گرایش به تلفیق عناصر سنتی با شیوههای هنر مدرن داشتند میتوان به مسعود عربشاهی، جعفر روحبخش، پرویز تناولی، ناصر اویسی و ژازه طباطبایی اشاره كرد كه برخی از این افراد بعدها در زمره نقاشان مكتب سقاخانه قرار گرفتند.
خاستگاه نقاشان فعال این مكتب دانشكده هنرهای تزئینی بود. فعالیت این عده نقاشان مورد توجه دولت قرار گرفت. آنان سعی داشتند به نوعی میراث گذشتگان را در قالبهای امروزی بازسازی كنند. این شیوه، به دلیل كسب امتیاز در مجامع هنری بینالمللی به لحاظ داشتن هویتی ایرانی، مورد توجه كارگزاران فرهنگی وقت از جمله فیروز شیروانلو قرار گرفت. در دوسالانه چهارم كه در سال 1343 برگزار شد این دسته نقاشان جوایزی را كسب كردند. هرچند در طی سالهای قبل، برخی هنرمندان نوگرا به موضوعات و مصالح هنر سنتی روی آورده بودند، اما این جریان در دوسالانه چهارم، با حمایت كارگزاران، جنبهای رسمی و دولتی به خود گرفت.
از جمله نقاشانی كه موضوعات سنتی را به شیوههای مدرن بیان میكرد، ژازه طباطبایی بود. او در مجسمههایش در عین رویكرد به هنر عامیانه و پیكرههای هنر قاجاری، به شیوههای هنر مدرن اروپایی، همچون شیوه جفتوجوركاری كه سردمدار آن در هنر غرب پیكاسو بود توجه داشت. ژازه طباطبایی با افتتاح گالری هنر جدید، در ترویج نوگرایی در هنر ایران تأثیر بهسزایی گذاشت. در مجسمههای پرویز تناولی نیز میتوان رجوع به نمادها و افسانههای قدیم، همچون شیرین و فرهاد را مشاهده كرد. و همچنین میتوان در این ارتباط به آثار منصوره حسینی اشاره كرد كه در نقاشیهای خود با گرایش به خوشنویسی، تركیببندیهایی با رویكرد به هنر سنتی ارائه میكند.
نقاشان مكتب سقاخانه در سالهای بعد، از فعالیتهای قبلی خود فاصله گرفتند و به شیوههای دیگری روی آوردند. حسین زندهرودی، پس از عزیمت به پاریس، نقشمایههای عامیانه و طلسمگونه را كنار میگذارد و به دنبال ارائه كیفیتهای بصری به شیوههای كاملاً متفاوتی آثارش را خلق میكند. این امر نشاندهنده آن است كه رویكرد برخی از هنرمندانی كه ابتدا به مقولههایی مانند سنت و هویت توجه داشتند، با جنبههای نظری و اعتقادی همراه نبود.
از دیگر كسانی كه دوره نخستین فعالیت هنری او با رویكرد به سنت همراه بود، مسعود عربشاهی است. در طرحها و نقاشیهای عربشاهی برخی موتیفهای باستانی همچون عناصری از بناهای تختجمشید، به چشم میخورند. او با گرایش به آثار دیواری، خصلتی ساختمانی و كانستراكتیویستی به هنرش میدهد و با مصالحی مانند سفال و مس و بتون دست به خلق اثر میزند. فرامرز پیلارام نیز از هنرمندانی است كه آغاز فعالیتش همزمان با شكلگیری مكتب سقاخانه بود. او نقاشیهایش را با خط و خوشنویسی تلفیق كرد. از دیگر فعالان در عرصه نقاشی خط باید از محمد احصایی نام برد كه از ویژگیهای صوری خط ثلث در آثارش استفاده میكند. استفاده از موضوعات و مصالح بومی و سنتی در آثار بسیاری از نقاشان جلوهگر شد كه نمونه بارز آن آثار پرویز كلانتری است كه با استفاده از بافت معماری روستایی آثارش را شكل میدهد. در هر حال كوشش تمامی این هنرمندان بر این استوار بوده است كه در قالبهایی جدید، سبكی از هنرهای تجسمی ایرانی را ارائه دهند.
در نیمه نخست دهه پنجاه، با نوع آشفتگی در هنر ایران مواجه هستیم؛ از یك طرف، تقلید و انعكاس هنر غرب بسیار جلوه میكند، و از طرف دیگر گرایش به هنر نگارگری در شیوههای بازاری و عامهپسند رواج مییابد. در هر دو وجه، ما با یك تقلید كوركورانه و بالطبع هنری مبتذل روبهرو هستیم. اما این جریانات زمینهای را فراهم میكند برای بروز گرایشهای روشنفكرانه و مخالف با جریانهای هنر رسمی. در همین زمان محمدحسن شیردل، در زمینه موضوعات اجتماعی، دست به خلق اثر میزند و در دانشكده هنرهای تزئینی به آموزش هنر دیوارنگاری مشغول میشود. منوچهر صفرزاده نیز با گرایش به مضامین اجتماعی سعی میكند سرگشتگی و تنهایی انسان در جهان برزخی را به تصویر بكشد. رحیم ناژفر در این دوره تصویرگر شهیدان راه حق میشود. همچنین آیدین آغداشلو در فرایند بازسازی دقیق آثار قدما، چه ایرانی و چه خارجی، سعی در نشان دادن ارزشهای هنری در گذر زمان دارد.
در آثار آغداشلو ضمن اینكه توجه به سنت را میبینیم، نگرشی سیاسی و منتقدانه نیز در لایههای زیرین آنها میتوان تشخیص داد. بدین ترتیب نگاهی واقعگرایانه در آثار بسیاری از نقاشان در شیوهها و گرایشهای مختلف ظهور كرد. لیلی متیندفتری و همچنین پروانه اعتمادی در تركیبهایی ساده و بیپیرایه به نوعی هستی و آدمها را به نقش در میآورند. نقاشان جوانتری چون نیكزاد نحویی، علیرضا اسپهبد و ناهید حقیقت هر یك با شیوههایی شخصی، تشویشهای زمانه را به تصویر میكشیدند. بسیاری از هنرجویان در این دوره به واقعگرایی اجتماعی و اعتراض علیه تفننگرایی رایج گرایش پیدا میكنند. این افراد غالباً سعی داشتند نوعی هنر انقلابی را در ابعاد بزرگ و دیواری به نمایش بگذارند. از جمله این نقاشان بهرام دبیری، منوچهر صفرزاده و شهاب موسویزادهاند كه با دنبالگیری فعالیتهای هانیبال الخاص برای مدتی دست به خلق اثر با موضوعات سیاسی زدند. در ارتباط با این جریان میتوان به نصرتالله مسلمیان نیز اشاره كرد كه ابتدا در قالبهای اجتماعی آثاری را پدید آورد اما در سالهای بعد نقاشیهایش جنبه تغزلی به خود گرفت. با این حال در پسزمینه این آثار نیز نوعی نگرشهای اعتراضآمیز را همچنان میتوان جستوجو كرد.
با وقوع انقلاب اسلامی فعالیت هنر رسمی آنگونه كه در دوران قبلی رواج داشت و ملهم از هنر غرب بود، زیر سؤال رفت. هنرمندان فعال در این عرصه، خود را در مقابل واقعه عظیمی میدیدند. برخی از هنرمندان كه از حمایتهای دولتی حكومت قبلی برخوردار بودند، به خارج از كشور مهاجرت كردند، برخی بهكلی از كار دست كشیدند، اما عدهای نیز تحت تأثیر شرایط جدید، روش كار خود را تغییر داده و با محوریت موضوعات روز، آثاری را پدید آوردند.
پس از انقلاب همراه با تحولات اجتماعی و ضرورتهای به وجود آمده، هنرمندان در دستهبندیهای مختلفی فعالیت خود را شكل دادند كه بارزترین آن، هنرمندان حوزه هنری بودند كه با مضامین مرتبط با انقلاب و جنگ تحمیلی و جامعه اسلامی آثار بسیاری را به وجود آوردند كه در نوع خود قابل تأمل و بررسی جداگانهای است. با این حال تا چند سال پس از انقلاب پیشرفت قابل ملاحظهای در جنبش هنر نوگرا صورت نگرفت. هرچند در سالهای اخیر شاهد شكلگیری گروههای هنری متعددی از جمله گروه + 30 ، گروه دنا، گروه دیوار سفید، گروه آبی بیكران، گروه آفتاب و گروههای دیگر هستیم، اما به نظر میرسد كه شكلگیری آنها، بهلحاظ فكری و تئوریك فاقد پشتوانهای قوی است. زیرا كنار هم قرار گرفتن افراد در این گروهها، بیشتر بر اساس نزدیكی سلایق و روابط دوستانه بوده است، نه یك تفكر هنری.
شاید تحلیل ویژگیهای هنر شكلگرفته در دوران پس از انقلاب اندكی زود باشد، و با توجه به اهمیت این موضوع، نیاز به بررسی جداگانه داشته باشد. اما بیشك نقاشان نسل جدید به این امر واقف هستند كه تحول و نوزایی واقعی در عرصه هنر، مستلزم بازنگری و تأمل در تجربههای هنری نسلهای گذشته است.
![](https://media.abna24.ir/arts/media/2014/07/2875_ مدرن در ایران.jpg)
نمایشگاهی از آثار هنرمندان نوگرای ایران با عنوان «جنبش هنر مدرن ـ آثار ایرانی گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران» در موزه هنرهای معاصر تهران به نمایش گذاشته شده بود.