یكی از طرقی كه بهطور معمول در دنیا برای شناخت ماهیت اشیا طی میشود، آشنایی با نحوهی تحقق تاریخی آن شیء است. در سینما و مدارس سینمایی معمول است كه «تاریخ سینما» میخوانند؛ علتش چیست؟ اگر در خواندن تاریخ سینما راهی برای رسیدن به سینما و پاسخ به این سؤال كه «سینما چیست» نبود، خواندن تاریخ سینما و كلاً تاریخ چه علتی داشت؟ یعنی اگر عبرتی برای بشر در آن موجود نبود تا او بتواند راه آیندهاش را از آن بیابد، رفتن به سراغ تاریخ چه سودی داشت؟ بنابراین، تاریخ سینما را برای دستیابی به ماهیت سینما میخوانند. استعدادها و صفات بالقوهیی كه شیء دارد و هنوز به فعلیت نرسیده، در طول تاریخ به فعلیت میرسد و شیء تماماً ظاهر میشود. از زمانی كه دوربین عكاسی اختراع شد و بعد دوربین فیلمبرداری ساخته شد، آن چیزی كه در نهایت، نود سال بعد، میخواست به آن برسد، اصلاً مشخص نبود. در بحثهایی كه میان اولیها میشد، مشخص بود كه دید روشنی نسبت به آیندهی این وسیله ندارند. چه شد كه در طول تاریخ سینما كار به آنجا كشید كه سینما به یك چنین چیزی كه ما امروز داریم مبدل شد؟ آیا مثلاً بحثهایی كه دربارهی ورود كلام به سینما میشد، ممانعتهایی كه در برابرش به عمل میآمد و جوابهایی كه به آن داده شد را نباید به ماهیت سینما مربوط بدانیم؟
البته ماهیتی كه سینما امروز پیدا كرده به طور كامل در سایه و ذیل غایات و نیازهایی است كه بشر در این شیء بهخصوص جستوجو میكرده است، یعنی نیازهایی كه داشته و در این پدیده - سینما - در نهایت به متعلقات این نیازها میرسیده است؛ چیزی كه امروز به آن رسیده، چیزی است كه به هر جهت بشر از آن خواسته است. بشر صفاتی را در سینما پیدا كرده كه با نیازهایش تطابق داشته و آن نیازهای خاص را در آن برآورده دیده است و برای تأمین آن نیازها این پدیده را در طول تاریخ به جایی رسانده كه امروز هست. آن چه به نام سینما میشناسیم، نتیجهی این سیر تاریخی است، لذا بین این سیر تاریخی و ماهیت سینما نسبتی مستقیم وجود دارد. با سینما، به مجموعهیی از نیازها در درون بشر پاسخ گفته میشده و بشر این توانایی را بهتدریج كشف كرده است. این صورتی كه امروز سینما پیدا كرده متناسب با غایاتی است كه بشر در سینما و در جهت تأمین نیازهای خودش جستوجو میكرده است. بنابراین ضوابطی كه امروز برای سینما رفتن چیدهاند باید متناسب با ماهیت سینما باشد، در غیر این صورت چرا چنین ضوابطی را قایل شدهاند؟
اولین خصوصیتی كه انسان در سینما یافته خاصیت اعجابآور و تفنن آن بوده، یعنی اولین واكنش بشر در مقابل این پدیده حالت اعجاب بوده است. اعجاب میتواند هم به احساس ترس مبدل شود و هم به خنده و تفریح و هم میتواند صورتهای مختلف دیگری به خود بگیرد اما به هر جهت، واكنش اولیهی بشر همین اعجابی است كه در مقابل این پدیده داشته و شكی نیست كه این اعجاب برای بشر لذتآور بوده است. به همین دلیل است كه مثلاً با سالهای خنده در تاریخ سینما مواجه میشویم، زیرا بشر در سینما این استعداد را پیدا كرده كه میتوانسته تماشاگر را بخنداند و این خنده هم بالطبع لذتبخش است. اگر بهتدریج تاریخ سینما را بررسی كنیم، با توجه به هر كدام از این دورههای تاریخی، كه مشخص نیز است، میتوان فهمید كه آن صفت خاصی كه انسان در این پدیده متناسب با دورهی خاص پیدا كرده چیست؛ آن صفت را باید یكی از صفات و لوازم ذاتی سینما دانست، چون به هر جهت چیزی كه در حال حاضر به عنوان سینما میشناسیم نتیجهی همین سیر تاریخی است.
مطلب دیگر این است كه ما به هر تقدیر باید سایر امكانات این شیء را نیز بررسی كنیم، یعنی درست است كه فرضاً سینما ماهیتی را كه امروز دارد در یك سیر تاریخی پیدا كرده اما آیا امكان این كه از آن استفادههای دیگری بشود و ما آن را تغییر صورت بدهیم نیست؟ نباید از قبل امكانهای دیگر را نادیده گرفت، باید دید آیا امكانات دیگری هم وجود دارد یا نه؛ آیا سینما مثل موم است كه هر شكلی بخواهیم به آن بدهیم یا اینكه سنگی است كه تراش هم خورده و دیگر نمیتوان با آن كاری كرد و باید آن را خرد كرد؟ در هر صورت، لازمهی اینكه ما كشف كنیم كه با این سینمایی كه ماهیتش را در سیر تاریخی به دست آورده و به اینجا رسیده چه باید كرد - با توجه به غایاتی كه در ابتدای بحث مطرح كردم، یعنی این كه ما میخواهیم نسبتمان را با دین پیدا كنیم و بعد ببینیم از این چیزی كه امروز به عنوان سینما موجود است چه استفادهیی برای دفاع از دین و استمرار انقلاب میشود كرد - این است كه ببینیم ماهیت سینما چیست و چه صفاتی دارد و متناسب با غایاتی كه داریم چه تغییراتی میشود در آن داد.
اولین دریافتی كه انسان از ضوابطی كه برای رفتن به سینما قایل شدهاند دارد این است كه این ضوابط، اقتضائات خاصی را، متناسب با ماهیت سینما، آنطور كه بشر در طول این سیر تاریخی خواسته است، پیش میآورند؛ گیشه و خرید بلیت و ... شكلهای دیگری هم وجود دارد؛ بعضی فیلمها فقط به درد كانون فیلم میخورد و به درد این كه در سینما برای مردم نمایش بدهند نمیخورد. آیا این را هم باید سینما بدانیم یا خیر؟ این را هم باید فیلم بدانیم یا خیر؟ باید در این مسایل بحث كرد، یعنی در مسایل مربوط به ماهیت سینما باید تأمل كنیم. مثالی میزنم. اگر در جواب آب چیست بگوییم آب تركیبی از اكسیژن و هیدروژن است، با این پاسخ در نهایت ماهیت آب برای ما روشن نمیشود؛ پس سیالیت آب چه میشود؟ آیا از این پاسخ، سیالیت آب را میتوان فهمید یا آن حالت طهارتی را كه دارد نشان میدهد؟ میبینید كه پاسخ خیلی ناقص است. در مورد سینما هم این كه بگوییم سینما مجموعهیی از تصویر متحرك، افكت، كلام و موسیقی است اصلاً ما را به ماهیت سینما نمیرساند زیرا ما برای فهمیدن ماهیت این شیء، اجزای این شیء مركب را بررسی كردهایم در حالی كه باید علاوه بر بررسی اجزایش، اولاً به نحوهی تركیب آنها و این كه هر یك از این اجزا در تركیب نهایی چه خاصیتی دارد بپردازیم و ثانیاً ببینیم ارتباطی كه در نهایت هر یك از این اجزا با انسان برقرار میكنند و ارتباطی كه آن شیء مركب، یعنی سینما، در مجموع با انسان برقرار میكند چیست. باید به همهی این سؤالها پاسخ بدهیم تا بفهمیم ماهیت سینما چیست.
از همان ابتدا كه انسان با پای خود به آن فضای تاریك میرود و پای فیلم مینشیند مشخص میشود كه در این شیء جاذبهیی برای او وجود دارد، یعنی این شیء به یكی از نیازهای درونیاش پاسخ میدهد چون بشر همواره خود را با توجه به نیازهایش معنا میكند؛ حال یا با توجه به نیازهای حیوانیاش و یا نیازهای حقیقی انسانیاش. البته عرض كردم كه آن نیازهای حیوانی هم در نهایت، به شرطی كه در حدود شریعت طرح شوند، حقیقی هستند و نمیشود آنها را كاذب دانست؛ اگر خارج از آن حدود مطرح شوند نباید به عنوان نیازهایی حقیقی به سراغ آنها رفت. برای مثال یك نیاز طبیعی، انسان را به سوی غذا خوردن میكشاند، منتها غذا را باید در حد مشخصی خورد تا فایدههایی را كه بر آن مترتب است به انسان بدهد؛ اگر انسان از آن حد تجاوز كند نه تنها فوایدی برایش ندارد و در جهت تأمین نیازهایش نیست بلكه بهعكس، زحمات خاصی بر او بار میكند كه او را از هدف و غایتی كه داشته است دور میكند، یعنی نه تنها او را به هدفی كه بقای وجودش در دنیاست نمیرساند بلكه مثلاً باعث كوتاهی عمرش هم میشود. هر كدام از نیازهای بشر و متعلقاتش به همین شكل است.
پس اینجا باید دربارهی نیازهایی صحبت كرد كه انسان را به سینما میكشاند؛ این نیاز چیست و فیلم چه خانهیی در وجود بشر دارد؟ سینما چهجور ارتباط خاصی با انسان برقرار میكند كه برایش جاذبه دارد؟
بعد از این كه فهمیدیم سینما به چه نیازهایی جواب میدهد كه برای انسان جاذبه دارد، با توجه به این كه ما سینما را به عنوان خود سینما دنبال نمیكنیم - خود حقیر را عرض میكنم - و از سینما دنبال غایات دیگری هستیم یعنی فرضاً میخواهیم از سینما در جهت تأیید و دفاع از دین استفاده كنیم، آنوقت باید بررسی كنیم كه آیا اصلاً سینما را در جهت این غایات میتوان كشاند یا خیر، چون ممكن است فرضاً آن جذابیتی كه سینما برای انسان دارد با توجه به نیازهای كاذب او باشد، یعنی ممكن است نیازهایی را در درون انسان ارضا كند كه انسان مؤمن اصلاً مجاز نیست خودش را به این منظور به فیلم بسپارد. البته بهفرض عرض میكنم؛ اینچنین نیست، منتها ما اگر در نهایت به این برسیم آنوقت چه باید كرد؟ عرض كردم یك مؤمن افعال خود را همواره با توجه به غایاتش تنظیم میكند كه آن غایات هم در مجموعهی شریعت معنا شده است؛ به همین دلیل آنجا كه میبیند این بندِ جذابیت به نیازهایی در وجودش بند میشود كه آن نیازها اصلاً نمیبایست در وجودش ظاهر شود، یعنی متناسب با غایات حقیقی وجودش نیست و او را به وجود حقیقی انسانیاش نمیرساند، باید از آن مسئله دوری كند. كاملاً روشن است، چون عرض كردم كه افعال ما بهناچار غایات اخلاقی دارد. هدف ما از شناخت «ماهیت سینما» نیز همین است. برای شناختن ماهیت سینما هم ما باید ببینیم كه این مجموعهیی كه سینما نام دارد چه نیازهایی را در درون بشر تأیید میكند كه برای او جذابیت دارد و بعد آیا تأمین این نیازها متناسب با حقیقت وجود انسان است یا نیست، یعنی انسان را در طی طریق رسیدن به غایاتش كمك میكند یا اینكه مانع اوست، بعد هم چارهیی نیست جز اینكه سینما را به عنوان یك شیء مركب و با توجه به اجزایش بررسی كنیم و خاصیت اجزا و نحوهی وجودشان را در آن تركیب نهایی بدانیم؛ برای مثال بفهمیم كه تصویر متحرك چه نسبتی با بقیهی اجزا، مثلاً افكت، موسیقی، كلام و دیالوگ، دارد و بعد تأثیر هر كدام از آنها را بر وجود بشر بررسی كنیم. تأثیر یكایك و در نهایت تأثیر تركیب نهایی را بررسی كنیم و ببینیم چه نوع ارتباطی برقرار میشود و انسان اصلاً مجاز است خود را به سینما تسلیم كند یا خیر.
یكی از طرقی كه بهطور معمول در دنیا برای شناخت ماهیت اشیا طی میشود، آشنایی با نحوهی تحقق تاریخی آن شیء است. در سینما و مدارس سینمایی معمول است كه «تاریخ سینما» میخوانند؛ علتش چیست؟