دو قرن پس از آنكه اصحاب پیغمبر اسلام، قرآنی را كه جبرئیل از جانب خدا بر او نازل كرده بود، روی برگ نخل و استخوان ثبت كردند، كتاب آسمانی به خط پرشكوه كوفی بر صحایفی مرتب و كامل با سرلوحهای زرنگار نوشته شد. قدیمیترین قرآنهای باقیمانده اغلب به خط كوفی است و تاریخ تحریر آنها را بایستی از قرن سوم (ه.ق.) به بعد دانست. از طرز تذهیب و آرایش قرآنهایی كه قبل از این زمان تدوین گردیده است اطلاع چندانی در دست نیست، ولی شاید بتوان تاریخ تذهیب قرآن را همزمان با نوشتن آن دانست. تذهیب چنانكه گفتهاند از لغت عربی «ذَهَبْ» یعنی طلا مشتق شده كه عبارت است از طرح، ترسیم و تنظیم ظریف و چشمانداز نقوش، نگارههای گیاهی و هندسی در هم تنیده و پیچان كه با چرخشهای تند و كند و گردشهای موزون و مرتب و خطوط سیال و روان، نقش شده باشند. چون در آغاز شكلگیری این هنر از همان قرون اولیه اسلامی، رنگ غالب و عمده در رنگآمیزی این گونه نقشها رنگ طلا بوده است، واژه تذهیب بدان اطلاق شده، هرچند دیگر رنگها چون لاجورد و در دوران بعد آبی، شنگرف، سبز و فیروزهای نیز كنار طلا جا گرفتهاند.
معمولاً هنرشناسان و فرهنگنویسان، تذهیب را هنری وابسته به فنون كتابسازی و هنر كتاب آرایی ذكر كردهاند و در تعابیر و تعاریف خود وجوه استقلال هنر تذهیب و مرز اصالت و مركزیت این شاخه پُربركت هنر تزئینی را در گستره هنر ایران نادیده گرفتهاند.
پیشینه آذین و تذهیب در هنر كتاب آرایی ایران، به دوره ساسانی میرسد. بعد از نفوذ اسلام در ایران هنر تذهیب در اختیار حكومتهای اسلامی و عرب قرار گرفت و هنر اسلامی نام یافت. اگرچه چند زمانی این هنر از بالندگی فروماند، اما دگربار، پویایی خود را بدست آورد، چنانكه در دوره سلجوقی، مذهبان آرایش قرآنها، ابزار و ادوات، ظرفها، بافتهها و بناها را پیشه خود ساختند و چندی بعد در دوره تیموری، این هنر به اوج خود رسید و زیباترین آثار تذهیب شده بوجود آمد. نقاشان، صحافان و صنعتگران به خواست سلاطین از سراسر ایران فراخوانده شدند و در كتابخانههای پایتخت به كار گمارده شدند. بدینترتیب، آثار ارزشمند و باشكوهی پدید آمد.
یكی از اهداف عالی هنر این است كه انسانها را در خداشناسی حقیقی، درك صحیح و واقعی توحید، فهم مقام ربوبی پروردگار متعال و شناخت جمال و جلال و عظمت او كمك و یاری ببخشد. یعنی داشتن جهانبینی توحیدی و جهانبینی هستی، مبتنی بر اصول اسلام در شناخت و ایمان حقیقی انسان به خداوند عالم، كه بزرگترین واجب دینی در اسلام است، كمك و راهنمایی مینماید. چنانكه از امام علی(ع) و دیگر امامان معصوم(ع) رسیده است: «اول الذین معرفته» اولین واجب، شناخت خداوند میباشد.
از دیدگاه اسلام، ماهیت اساسی هنر و عناصر شكلدهنده آن و منشأ تولید فرآوردههای هنری باید از مایه معنوی و حقیقت روحانی برخوردار باشد. چنانچه ایمان و معنویت در شریانهای هنر جاری نباشد، هنر بیجان و بیرمق و سرد و كسالتآور خواهد شد. ارتباط معنویت اسلامی با هنر اسلامی را باید در نحوه شكلگیری ذهن و روح مسلمانان، از جمله هنرمندان یا صنعتگران، توسط مناسك و شعائر مذهبی اسلام جستجو كرد.
منشأ هنر اسلامی را باید در حقایق درونی قرآن، كه حقایق اصلی عالم هستی و حقیقت معنوی ذات نبوی است و بركات محمدیّه از آن نشأت میگیرد، جستجو كرد. قرآن اصل توحید را بازگو میكند و حضرت محمد(ص) نیز تجلی این وحدت در كثرت است و در خلقت خداوند، بر این شهادت میدهد.
هنر اسلامی نتیجه تجلی وحدت در ساحت كثرت است. این هنر به شیوهای خیرهكننده، وحدت اصلی الهی، وابستگی همه چیز به خدای یگانه، فناپذیری جهان و كیفیات مثبت وجود عالم هستی یا آفرینش را نشان میدهد، خلقتی كه خداوند در قرآن در باره آن میفرماید: «ربنا ما خلقت هذا باطلا...» این دستگاه باعظمت را بیهوده نیافریدیم. از منظر تفكر اسلامی، هنر را نمیتوان هیچگاه از یك صنعت كه پایه مادی آن است و یك علم كه به طور منظم انتقال مییابد، جدا ساخت. هنر یا فن به معنی خاص آن، هم از صنعت و هم از علم بهرهمند است. وانگهی این علم فقط یك علم منطقی و استدلالی نیست، بلكه بیان یك «حكمت» است كه اشیاء را به اصول كلی خود مرتبط میسازد.
حكمت در لغت به معنای نوعی محكمكاری است كه در آن رخنهای راه ندارد و در معلومات عقلی كه ابداً قابل بطلان و كذب نیست به كار میرود. حكمت به معنای دانایی، علم، دانش و دانشمندی و عرفان نیز بكار رفته و به شناسایی حق و فراگرفتن علوم شرعی و علوم طریقت و حقیقت و برهان و غایت هر چیز نیز معنا شده است.
در حكمت معنوی عرفا، هنر به معنی كمال تقوی و انسانیت آمده است. بیشك محور همه هنرها بر توجه و تأثیرپذیری از قرآن بوده است. بارزترین شكل هنری متفاوت با تمدن و ادیان گذشته، خوشنویسی و تذهیب است كه هر دو هنر مستقیماً تحت تأثیر تفكر قرآنی ظهور مییابند و هر دو به نحوی هنری منزه و یا به تعبیری قدسیاند. تذهیب اگرچه برگرفته از نقوش و نمادی است كه در طبیعت وجود ما بهازای خارجی داشته، ولی هیچگونه جرمیت، بُعد و سایه روشن در آن یافت نمیشود.
نقوش اسلامی با تناسب آهنگین و موزون خود همواره از وحدت به كثرت و از كثرت به وحدت روی میآورند. كثرت و صیرورت در اینجا چونان تجلی وحدت و ابدیت است. بیتردید نقوش اسلیمی و ختایی جلوه تفكر شعری اسلامی است كه از یك سرچشمه فیض گرفتهاند. این نقوش جلوه همان شجره طیبه هستند كه در فضای قرآنی افشانده شدهاند. گیاهان در اینجا به صورت سمبولیك و پُر راز و رمز و از طبیعت مجرد پرداخت میشوند و به تدریج صورت هندسه روحانی یافته و مظهر هماهنگی عالم میگردند.
نقوش و اشكالی كه در تذهیب به عنوان عناصری نمادین از عالم غیب نمایان میشوند، در حقیقت نشان از عالم علوی است و از این رو سبب تذكر و توجه انسان به گذر از صورت ظاهری و عنایت به عوالم قدسی میگردد. بدینسان با یادآوری جلوههایی از طبیعت فانی و گذرای جهان، نمایشی از وجه باقی حق را مینماید كه در صورتی وحدانی و كاملاً رمزگونه شكل گرفته است. در این نوع از بیان هنری، وحدت آن چنان آشكار است كه حتی اشكال جزیی نیز در درون خود از وحدت و انسجام وحدانی برخوردارند. هنرمند نیز برای نمایش چنین وحدتی به یاری هندسه مقدس و قوانین طراحی، برگرفته از مبدأ نور، وحدت را با نظمی شگفتانگیز و درخشان نمودار میسازد.
نظم هندسی كه با قدرت در این آثار جلوه میكند، حاكی از نبوغی است كه مستقیماً از تفكر اسلامی ریشه گرفته و نمایشی از وحدت باطنی عالم، به گونه یك نظام بصری است. درخشش فراگیر این آثار، نمایش غلبه نوری است كه واحد و مبدأ همه انوار است. نوری كه اشیاء را از تاریكی لاجورد بیرون آورده و قابل مشاهده میسازد. این نور هستیبخش اشیاء است. عالیترین مظهر برای نمایش وحدت، همان نور است. تذهیب به عنوان نمود چنین وحدتی در كثرت، بر تارك آثار تصویر اسلامی میدرخشد. مجموعه یك تذهیب، نمایشی از باطن جهان عالم، در صورتی مجرد است كه مجموعهای از نقوش تجریدی انسان را به حضور در عالمی دعوت میكند و در آن، نظامی سراسر توازن، صفا و آرامش است.
تذهیب را میتوان نشان از عالم بینشان دانست. زیرا همه عناصر، فردیت خود را از دست داده اند و همچون صور معلقی جلوه میكنند كه هم محیط و هم مركز، هم درون و هم بیرون هستند و به قول سهروردی در ناكجاآباد واقع شدهاند.
تذهیب شامل نقشمایههایی است كه از عناصر نباتی تشكیل شده، اما به حدی پالایش یافته كه هرگونه شباهت خود را به طبیعت از دست داده است. این تزكیه و پالایش نقوش ملهم از طبیعت، از اصول اساسی هنر اسلامی و تذهیب است كه ریشه در حكمت اسلامی دارد.
منابع:
1-1- دكتر محمد مددپور، تجلیات حكمت معنوی در هنر اسلامی
1-2- محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان
1-3- دكتر سیدحسین نصر، هنر و معنویت اسلامی
1-4- محمدتقی جعفری، زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام
1-5- ولیا... رستگار جویباری، هنر و هنرمندی در نظام اسلامی
1-6- حسینعلی ماچیانی، آموزش طرح و تذهیب
1-7- پرویز اسكندرپور خرمی، گلهای ختایی