تقابل سنت و مدرنیته و هنر اسلامی
تاریخ هجرت پیامبر اسلام(ص) از مكه به مدینه را كه در 622 م به وقوع پیوست، آغاز دوران اسلامی دانسته اند. (1) آن چه تحت عنوان هنر اسلامی در این دوران شكل گرفت، محصولِ فرهنگ های متنوعی بود كه تحت لوای اسلام و توحید، آثار كم نظیری را به جهان هنر ارائه دادند. پژوهش های بسیار گسترده ای در مورد هنر اسلامی به صورت كتاب و مقاله در اقصی نقاط جهان منتشر شده است. از افتخارات موزه های معتبر جهان این است كه مجموعه آثاری از هنر اسلامی را به عنوان یكی از درخشان ترین میراث های فرهنگی و هنریِ تاریخ تمدن بشر گردآورده، آن را محافظت می كنند. هنر اسلامی حوزه های بسیار پهناوری را هم از لحاظ جغرافیایی و هم از لحاظ تنوع ساخت و پرداخت اشیاء در بر می گیرد.نقاشی، كتابت و خوشنویسی، معماری، ساخت انواع ظروف (صنایع دستی و هنرهای سنتی)، انواع تذهیب و تشعیر و طراحی نقوش در حیطه های قالی، گلیم، تزئینات معماری، صفحه آرایی و جلدسازی، ساخت ابزار و آلات مراسم آئینی، شعر و ادبیات منثور، موسیقی، نقش برجسته، طراحی لباس و منسوجات، شهرسازی، باغ سازی، طراحی محیط زیست، هنر های نمایشی، آداب و رسوم دینی و غیره از جمله حوزه هایی است كه مفهوم هنر اسلامی در آن شكل گرفته است. آن چه موضوع اصلی بحث است، شناخت ماهیت و محتوایی است كه هر آن چه آثار هنراسلامی نامیده می شود، از آن مایه گرفته است. ساختار بیان در هنر اسلامی واجد محتوایی است كه صورت محسوس آثار مربوط به خویش را شكل داده و تبدیل به زبانی جهانیای شده كه هنر معاصر غرب و هنرمندانی چون ماتیس را تحت تأثیر خود قرار داده است. (2)
بدون شك اسلام به عنوان دین، سنت خاصی را به ارمغان آورد كه شیوه های آفرینش هنری را كه در بر گیرنده زندگی مادی و معنوی انسان ها است، دگرگون كرد و به آن هویتی منسجم و واحد و دارای مركزیتی قدسی بخشید. مبدأ و مرجع این هنر ذات اقدس الهی است و سنت های هنری اقوام گوناگون بر این اساس نظم و انسجام و وحدت یافته اند.
كانون اصلی هنر اسلامی قرآن و كعبه است. مسجد به عنوان معماری اسلامی محور و مركز همه هنر هایی قرار گرفت كه معطوف به این كانون بودند. خوشنویسی، كاشی كاری، نقوش، فضاسازی، منبت كاری، هنر قرائت، حجاری و گچ بری های پر نقش و نگار، ساخت محراب و منبر و رحل، تصویر سازی كتاب مقدس، یعنی قرآن و علی الخصوص تصویر سازی معراج پیامبر اكرم (ص)، حوزه های اصلی هنر اسلامی است. جوهره این هنر مبتنی بر اشكالِ نمادینی است كه دلالت بر عوالم قدسی و معنوی دارند. توحید محور هنر اسلامی است و هر شكلی، اعم از اشكال سه بعدی همچون معماری مساجد یا نقوش دو بُعد نما، بیانگر وحدت و یگانگی محتوا و شكل اند و حاكی از جمال و جلال الهی و تسبیح گر ذات احدیت اند. در نتیجه، شكلِ دایره كه نماد وحدت است، هم در طواف و هم در گنبد و نقوش نمادین و هر نوع فرآیند تجسمی، همواره حضوری تعیین كننده داشته است.
گنبد رمز آسمان، دایره نماد كاینات، مربع نماد جهان و خطوط اسلیمی تمثیلِ حركت بی وقفه موجوداتِ هستی به گردِ «هستا» یا خداوند تلقی می شود. رنگ سبز نماد اسلام و تداعی كننده گوشه هایی از بهشت موعود است. نسبت هر شیء یا نقش و كلام و رنگ با موضوع خود كه ماهیتی قدسی دارد، تعیین كننده صورت آن شیء یا پدیده است. ایمان و حس پرستش به هنر اسلامی صورتی نگارین بخشیده است. به نحوی كه قوه ی خیال هنرمند صورت هایی نمادین ومثالی را براساس استغراق در جمال الهی عوالم معنوی وقدسی ابداع كرده است. ابداع هنرمند مسلمان از « بدیع السموات والارض» نشأت می گیرد وبه هیچ وجه، از وجوه نفسانی و فردیت و سلایق شخصی و احساسات و عواطف ازصور ناسوتی و بازنمایی اشیا (representation) و نفی شمایل نگاری و صورتجسمی، نقوش و رنگ ها ماهیتی لاهوتی یافته، به عوالم قدسی دلالت پیدا می كنند. اثری هنری رونوشت محض طبیعت نیست ، بلكه به گفته ی هگل:«هنر نمی تواند فقط تقلید از طبیعت باشد و باید حتماً روح در آن منعكس گردد.
بحث درباره ی هنر یعنی بحث درباره ی نحوی بسط وگسترش روح در ماده ای كه اثر هنری توسط آن تحقق یافته است. آثاری هنری از هرنوعی كه باشد به درجات متفاوت از یك طرف حاكی ازتجلّی روح در ماده است و از طرف دیگر به نسبت كمال خود رهایی روح را از ماده نمایان می سازد. یعنی هنر از لحاظی حلول روح را در ماده جلوه گر می سازد و از طرف دیگر در عالی ترین مرتبه ی خود پایگاهی برای آزادی آن است. همچنان كه دین رضایت روح در حیات درونی انسان است، هنر هم رضایت روح در قالب اثر هنری است. روح و قالب مادی هنر متقابلاً در جهت ایجاب وسلب یكدیگرند. اثر هنری نموداری از معنای ذاتی هنر است و در هر زمانی تقابل روح و ماده به صورت خاصی در می آید.»(3)
كتابنامه:
1-رك: دیوید تالبوت رایس، هنر اسلامی، ترجمه ماه ملك بهار، (تهران: انتشارات علمی، 1379)، ص 5. اولگ گرابار، شكل گیری هنر اسلامی، ترجمه مهرداد وحدتی دانشمند (تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ص 21. كریستین پرایس، تاریخ هنر اسلامی، ترجمه مسعود رجب نیا (تهران: بنگاه ترجمه و نشر،1356)، ص 5. ایتینگهاوزن و الگ گرابر، هنر و معماری اسلامی، ترجمه دكتر یعقوب آژند (تهران: سمت، 1378)، ص 1-15.A.Popadopoulo & Lucien Mazenod, L'islam et l'art Musulman (Paris Editions d'art, 1976).
همچنین رك: معرفی كتاب هایی در زمینه هنر ایران و اسلام، كتاب مها هنر، ویژه هنر عامه (2) (فروردین و اردیبهشت 1381)، ش 43-44، ص 138، و آثار تیتوس بوركهارت و فریتهوف شووان.
2- هانری ماتیس (1954ـ1869) هنرمند برجسته ی گروه دَدگر(فویست ها) به شمار می رفت. او جمع آوری تندیس های آفریقایی را آغاز كرد. (درن و ولامینك هم به این تندیس ها علاقه مند بودند) . این كارهای دستی بومی را از سفر به الجزایر در سال 1906 با خود به فرانسه برد، هر چند تأثیرشان بر او كم تر از كوبیسم بود. ماتیس دریافت كه مركز جاذبهی هنری به كوبیسم تغییر جهت داده است و در سال 1910، ماتیس نمایشگاه هنر خاور نزدیك را در مونیخ مشاهده كرد و روشن است كه این هنر بسیار تزئینی و با رنگ آمیزی درخشان تأثیری عمیق و پایدار بر او گذاشت و تجربهی سفرش به الجزایر این تأثیر را به ویژه در توسعه الگوهای مسطح با نقوش اسلیمی، با گل هایی در پس زمینه و استفاده از رنگ های درخشان و ناب (در مجاورت هم و یا در حالی كه تنها با خطوط ظریف سفید جدا شده اند) تحكیم بخشید.
همچنین رك: پیتر و لیندا موری، فرهنگ هنر و هنرمندان، ترجمه ی سوسن افشار(تهران: روشنفكران،1372)، ج 2، صص 590ـ589. روژه باستید نوشته است: در حوزه ی هنر، تأثیر كشور عثمانی، به خصوص در هنرهای تزئینی بر هنر اروپا غیر قابل انكار است. این تأثیر در قرن نوزدهم با مجموعه های كوچك مردان خپلهی چاق و ریشوThe) (Magots ادامه می یابد و در آغاز قرن بیستم جای خود را به موج هنر سیاهان می سپارد كه نه نتها در مجسمه سازی و نقاشی بر پیكاسو و گروه پیروان او اثر گذاشت، بلكه در موسیقی نیز كه گروه های جاز آفریقایی ـ آمریكایی میدان دار آن شدند، رك: روژه باستید، هنر و جامعه، ترجمه ی غفار حسینی (تهران: توس، 1347)، صص 163و 221.
3-كریم مجتهدی، «هنر از نظرگاه هگل»، فرهنگ و زندگی، (تابستان 1354)، ش 18.