کتب مقدس و آسمانی در طی روند رسیدن به دست و گوش پیروان ادیان الهی هر یک مراحلی را طی میکنند. از قدیمترین بقایای کتب یهودیان و مسیحیان تا جدیدترین نسخ قرآن که در چاپخانههای تمام الکترونیک چاپ میشوند، میتوان رنگی از حضور نیرویی مقدس را دید که در تمامی مراحل طراحی و چاپ و پخش تاثیرگذار است.
در این میان، قرآن کتاب مقدس آخرین و کاملترین دین الهی شرایط متفاوتی نسبت به دیگر کتب مقدس ادیان دارد. از معجزات این کتاب آسمانی عنوان شده که تمامی مخلوقات اگر جمع شوند، نمیتوانند کلامی و کلمهای را مشابه با آیات این کتاب بیاورند. یک چنین قولی راجع به این کتاب مقدس تکلیف را بر هنرمندانی که به سمت و سوی کار با آن و حول چاپ و نشر آن میآیند روشن میکند: هرگونه تغییر در آیات و کلمات گناه محسوب میشود. پس از این، سوال اینجاست که هنرمند که یکی از راههای خلق اثر در او نوآوری و ابداع و خلاقیت است، چگونه میتواند بی کمک ابزار اصلیاش خلق اثری هنری کند؟
هنرمندان تذهیب و کتابت قرآن که نگارگران و خوشنویسان چیره دست هر دوره از هنر اسلامی محسوب میشوند اما در طول تاریخ آثار هنری بسیار ارزشمندی را خلق نمودهاند که توانسته در کنار کلام خداوند چشم را بنوازند و حاشیهای باشند بر کلامی که روح را مینوازد.
در فرهنگهای فارسی تعریف دقیقی از تذهیب وجود ندارد؛ تعریفی که ما را به اصل و منشاء این هنر رهنمون باشد. در برخی از کتابهای قدیمی و اغلب تذکرهها فقط نامی از نقاشان و مذهبان آمدهاست که این، برای دریافت معنای تذهیب کافی نیست. لغت تذهیب واژهای عربی است و مصدری از «ذهب» در باب تفعیل است. ذهب به معنای طلاست و تذهیب به معنای طلاکاری و زراندود کردن است از طرفی رنگ طلایی در هنر تذهیب بهعنوان رنگ درخشانی است که ارزش ویژهای دارد برای همین تذهیب را زرگرفتن و طلا کاری دانستهاند. به هر حال تذهیب را میتوان مجموعهای از نقشهای بدیع و زیبا دانست که نقاشان و مذهبان برای هرچه زیباتر کردن کتابهای مذهبی، علمی، فرهنگی، تاریخی، دیوان اشعار، جُنگهای هنری و قطعههای زیبای خط به کار میبرند. استادان تذهیب این مجموعههای زیبا را در جای جای کتابها به کار میگیرند تا صفحههای زرین ادبیات جاودان و متون مذهبی سرزمین خود را زیبایی دیداری ببخشند. بدین ترتیب است که کنارهها و اطراف صفحهها، با طرحهایی از شاخهها و بندهای اسلیمی، ساقه، گلها و برگهای ختایی، شاخههای اسلیمی و گلهای ختایی و یا بندهای اسلیمی و ختایی و... مزین میشوند.(ویکی پدیا)
اما برای آنکه تعریفی کلی از این هنر و تاریخچه آن به دست بیاوریم گفتگوی اساتید این حوزه را حول این موضوع از نظر میگذرانیم:
"یکی از دغدغههای اهل هنر، تعریف هنر و چگونگی بهرهگیری از آن تعریف برای به وجودآوردن آثار هنری و به خصوص هنرهای ملهم از قرآن است و به نظر میرسد نیاز به آگاهی (ولو اندک) از تاریخچه این پدیده جزو ضرورتهای عصر حاضر باشد. به همین اعتبار، سلسله نشستهایی را با اهالی هنر، خصوصاً دستاندرکاران هنرهای قرآنی آغاز کردهایم تا طی آن جنبهها و جهات مختلف تعریف هنر مورد ارزیابی و مداقه صاحبنظران قرار گیرد.
امیرحسن ملکی: خداوند متعال را شاکر و سپاسگزاریم که توفیقی حاصل شد تا در مجله گلستان قرآن که به بررسی مباحث و مسائل در حوزه علوم قرآنی میپردازد، با نشست بررسی تاریخچه هنر تذهیب و کتابت قرآن در خدمت میهمانان محترم و ارجمند جناب آقای دکتر محمد مهدیهراتی و جناب آقای امین نعیمایی باشیم.
با کسب اجازه از اساتید محترم میخواهم بحث نشست را این چنین آغاز نمایم.
همان طور که میدانید یکی از دغدغههای اهالی هنر در کنار حفظ اصالت هنر، ثبت و ضبط، تاریخ و پیدایش و رشد و نمو و شکلگیری آن است که شاید بتوان چنین گفت که در طی سالهای اخیر به مسائل عملی هنر بیشتر از سوی هنرمندان اقبال نشان داده شده تا به مسائل علمی آن.
به نظر چنین میرسد که نیاز امروز ما آگاهی هر چند اندک از تاریخچه این پدیده باشد. دانستن اینکه این پدیده چگونه به منصه ظهور درآمده و در طی سالیان دراز چگونه و چه کسانی با تحمل مرارتها و مشقتها این پدیده را به این حد از اعتلا و شکوفایی رساندهاند.
تعریفی را که من از هنر دارم بدین شکل میباشد، هنر پدیدهای است که انسان در به وجود آوردن آن دخالتی نداشته صرفاً توانسته با استفاده از شعور خود آن را کشف نماید. در مطلبی تحت عنوان تاریخچه کتابت که من در آن اشاره کردم که برای اولین بار بشر برای حفظ محفوظات ذهنی خود و انتقال این محفوظات به دیگران از تصویر استفاده نمود که این تصاویر معنا و مفهوم خاصی را دربرداشت و با گذشت زمان تصاویر جای خود را به یک سری حرکات قرار دادی داد تا اینکه پس از پیدایش حروف الفبا این نوع انتقال دچار یک تحول عمیق گردید که در حال حاضر انشعابات آن را شاهد هستیم.
من از آقای دکتر میخواهم ضمن ارائه تعریفی از هنر تاریخچهای از پیدایش و تکوین این پدیده را ارائه نمایند.
دکتر هراتی: در خصوص تعریف هنر باید عرض کنم که هنر یک کلمه اوستایی هست. و از دو جزء ‹‹هو›› و ‹‹نر›› تشکیل شده و به معنای نیک مرد هست و همینطور به معنای اجرای بسیار بسیار خوب. بنابراین در محاوره مردم هنوز هم به عنوان یک لفظ تحسین به کار گرفته میشود وقتی یک اجرای بسیار خوب هم دیده میشود ناخودآگاه به اصطلاح میگویند که فلانی هنر کرده. یا در خصوص یک بنا، معمار بنا معمار هنرمندی هست. در خصوص یک قطعه خوشنویسی خوشنویس هنرمندی است و به این ترتیب میبینیم که از گذشتههای دور یک نگاه عملکردی به این قضیه داشتهاند و در هر کاری که میخواستند بسیار بسیار خوب به کار گرفته شود لذا به کار میگرفتند. اگر هم میبینیم که فردوسی هنر را نزد ایرانیان میداند و بس، به خاطر وجه اجرایی بسیار خوب و مهارتی است که دارد. حتی رزم هنرمندانه هم وجود داشته و به این ترتیب بعد از ظهور اسلام وقتی که نگاه میکنیم نظام اسلامی و دین اسلام یک نظام حی علی خیرالعمل هست. بنابراین طبیعی است که رشد بکند، شکل بگیرد و میبینیم که هنر است که اصولاً تمدنساز است و تمدن اسلامی به وجود میآید. مجموعهای که اصطلاحاً تمدن گفته میشود، مجموعهِ عملکردهای شگفتانگیز و فوقالعاده است. به عبارت دیگر، پس کار خلاق و فوقالعادهای که در یک زمینه خاص انجام میشود هنر است.
در زبانهای غیرفارسی، مخصوصاً در زبان فرانسه اگر art هنرمطرح میشود این باز ریشهِ ایرانی دارد. عدهای از مانویهایی که بعد از شکست و کشته شدن مانی از ایران فرار کردند و قسمتی از دانوب را گرفتند و به اروپا و جنوب فرانسه رفتند. آنها کتاب ارتنگ با خود برده بودند. کتاب ارتنگ یا ارژنگ، کتاب مربوط به مانی است. آن کتاب این قدر به عنوان یک کار مثالی و با ارزش جایگاه پیدا میکند - در زبان فارسی هم همینطور است. ما یک نقاشی را وقتی بخواهیم درجه هنرمندی او را بسنجیم میگوئیم: نقاشی مانی نگار.
خداوند، هنرمندی که حاذق است، خلاق هست، فوقالعاده ماهر است را دوست دارد. حضرت امام صادق (ع) میفرمایند: ‹‹ان الله یحب الصانع الحاذق››. بنابراین میبینیم تأکید بر عملکرد نیکو که هست. در حیطه اجرایی هم همینطور است و باز مورد دیگر در زمینهای که بسیار مهم است هنر و قرآن است. اولین وجه هنر قرآنی، کتابت است. کتابت آیات کریم، ما میبینیم که آیات خداوندی به بهترین شکل به وسیلهِ کاتبان از همان بدو نزول وحی آغاز میشود، اهتمام در بهتر نویسی هست. در زیبا نویسی هست. حضرت علی (ع) خودشان کاتب بزرگ قرآنی و استاد الاساتید هستند. و در مورد کتابت همین بس که اگر کسی بسمالله الرحمن الرحیم را به گونهای زیبا بنویسد، خداوند جزای بسیار والایی به کاتب میدهد و او را به بهشت میبرد من شنیدهام اولین آیهای که نازل شد از طرف حضرت حق، بسمالله الرحمن الرحیم است. بنابراین اگر احادیثی وجود دارد در جهت اینکه این را به بهترین و نیکوترین شکل بنویسند، دقیقاً این حرکتی است در جهت اجرایی بسیار خوب و زیبا نویسی آیات، در کلام حضرت علی (ع) که خطاب به ابن رافع هست که میفرمایند شما باید، آیات را با فاصله بنویسید: ‹‹یا رافع، فصل ما بین سطور››. باز در جای دیگر که عبور میکردند و دیده بودند کسی ریز مینویسد. میگوید قلمتان را جلی کنید. یعنی درشتتر بگیرید، تا کلمات وضوح داشته باشند. خود حضرت پیامبر (ص) میفرمایند که:" باید خط وضوح داشته باشد".
به عقیده بنده تجلی هنر در کتابت بسم الله است، حداقل چهل حدیث را که در باب خوشنویسی - بیشتر هم هست - من مصرّ بودم در سال 64 یا 65 که به صورت کتاب در آمد. بعد بیشتر مربوط به نگارش بسم الله و کتابت آن بود و همین طور در مورد حسن خط ولی از جهت حسن اجرا احادیث بسیار زیادی هست اما تمام هنرمندان مسلمان در طول 14، 15 قرنی که از هجرت نبی (ص) گذشته، سعی کردهاند با تمام وجود این مسأله را به منصه عمل در بیاورند و میبینیم که واقعاً چگونه آیات وحی به توسط انگشت هنرمندان به زیباترین شکل درمیآید.
حالا هنرمند مسلمان برایش هیچ فرقی نکرده که روی کاغذ بنویسد یا روی پوست آهو قبل از اختراع کاغذ مینوشتند یا روی کاشی بنویسد. خوب نوشتن روی کاشی غیر از نوشتن روی کاغذ است. بایستی با رنگهای خاصی نوشته شود، رنگهایی که تحت حرارت و گرما میتوانند شکل گیرند و ثابت شوند و درخشندگی خاص خودشان را پیدا کنند. یا روی فلز نوشته شده. روی فلز کنده شده، روی فلز بریده شده و به این ترتیب ما میبینیم که اصولاً یک زمینهای میشود برای پیدایش و تنوع انواع هنرهایی که ما آنها را در کنار قرآن و آیات قرآنی میبینیم، در مسجد میبینیم، به اصطلاح عرش و فرش هستند. هم در سقف مسجد میبینیم و هم در فرش مسجد میبینیم، هم در دیوار مسجد میبینیم، در پیشانی محراب میبینیم و در حاشیه منبر میبینیم، بنابراین، همهِ این هنرهای ارجمند اسلامی عبادت و ارادت است. یا عبادت ارادتمندانه هنرمند است که سعی کرده با تمام وجود آن خلوص خودش را ثابت بکند و نگه دارد و بعد میبینیم که آثار هنری است که هنرمند را جاودانه کرده. بنابراین تعریفی که ما از هنر اسلامی میتوانیم بکنیم، با آن مقدمهای که من عرض کردم که ریشه در عادات ایرانیان قدیم داشته و حتی ایرانیانی که بعد از اینکه اسلام را پذیرفتند و با تمام وجود کار کردند، آنقدر زیبا و عالی و ریشهای کار کردند، که هنر اسلامی را در همه کشورها و سرزمینهای دور و نزدیک پیریختند.
امروز اگر ما به شمال آفریقا سفر بکنیم، آن اهتمام هنرمندان ایرانی را میبینیم. من در آن کتاب ‹‹بسم الله›› نمونه کارهایی را از شمال آفریقا، از چین، از هند و از همه سرزمینها از ماوراءالنهر گذاشته بودم و در تمام اینها فقط ارادت و ایمان بود.
ملکی: در ارتباط با جمعآوری و کتابت قرآن سخنان فراوان و نوشتههای زیادی وجود دارد اما به نظر خالی از لطف نباشد که در ارتباط با تاریخچه کتابت قرآن قدری سخن گفته شود.
کتابت یا نوشتن با نزول وحی به قلب نبیمکرم اسلام وارد مرحله نوین و جدیدی از حیات خود شد بدین ترتیب برای نگارش کلام وحی سعی شد به بهترین شیوه عمل شود و انواع خطوط شکل گیرد و اساتید زیادی برای نگارش آن همت بگمارند. کتابت قرآن بوسیله حضرت علی (ع) شروع و بوسیله خط کوفی به نگارش درآمد که شاید یکی از اسرار ماندگاری خط کوفی در حافظه تاریخ کتابت قرآن بوسیله آن بوده است و خط کوفی یکی از دوران طلایی تاریخ هنر را به خود اختصاص داد. من از آقای نعیمایی خواهش میکنم قدری در مورد کتابت قرآن صحبت بفرمایند.
نعیمایی: هنر کتابت در اصل با کتابت قرآن آغاز میشود. طبیعت قرآن به مرور که نازل شده، در آغاز به سفارش خود رسول اکرم (ص) توسط حضرت علی (ع) و بعضی از افرادی که به عنوان کاتبان صدر اسلام مطرح هستند، کتابت میشده - و با توجه به نیاز اسلام به توسعه و گسترش روزافزون، توجه به این هنر و توصیههایی که پیشوایان اسلام داشتهاند که این هنر توسعه پیدا کند بیشتر شد. ممالک مختلفی که به مرور مسلمان میشدند، اینها نیازمند بودند که از این کتاب که در واقع پیام اسلام بود آگاهی پیدا کنند و همین باعث شد که هنر کتابت زودتر از همه هنرهای اسلامی در ممالک مسلماننشین رشد پیدا کند.
در دورانهای اولیه گذشته از نوشتن محض به آن معنا که بگوئیم فقط کتابت بوده که رساندن پیام و ابلاغ پیام شد به مرور ایام از این حالت محض و صرف خارج میشود و شکل هنری به خود میگیرد. دورانهای اولیه که میدانیم اولین خطی که کار میکردند خط کوفی بود به مرور خط نسخ پیدا میشود و بعد از خط نسخ هم خط ثلث و از قرن ششم و هفتم در زمینه خطوطی که بیشتر اختصاصاً ایرانی است، مثل نستعلیق و شکسته و الی آخر پیریزی میشود و یکی از پیامهای اسلام در آغاز مسأله یکتاپرستی بود قبل از حضرت رسول (ص) در عربستان به طور اخص بتپرستی رواج داشت. هر قبیلهای و هر گروهی یک خدایی داشت. ترس و وحشتی از این وجود داشت که ممکن است مردم به آن اعتقادات قبلی خود برگردند، توصیه شده بود که قبلاً هنرهایی مثل مجسمهسازی، نقاشی و... این هنرها برای مدت محدودی از قرون اول تا سوم و چهارم محدود شود و این زمینهای بود که به طور اخص هنر کتابت رشد کند. بعد هم با پیدایش هنرهای دیگر، ما میبینیم در زمینه نقاشی و نگارگری و سایر هنرهایی که پیدا میشود بیشتر اشکال هندسی دارد. مثلاً فرض کنید پنج ضلعی، هشت ضلعی که آنهم اشاراتی به 5 تن، و ائمه و... دارد که کم کم به زمینهای که استاد اشاره کردند میرسد.
ملکی: هنری که بوسیله آن قرآن کتابت یا تزیین میشود دارای قداست خاصی است و تمام حرکات و شیوههای مورد استفاده دارای معنا و مفهوم خاصی میباشد. در مورد تذهیب که در اصل به معنای زراندودکردن و طلاگذاری میباشد میتوان چنین گفت رنگهایی که در تذهیب به کار میرود دارای قداست و حرمت بوده و فلسفهِ خاصی را دنبال میکند شاید بتوان گفت که یکی از تأثیرات قرآن بر روی هنر دادن احترام و شأن والا به آن میباشد و اصولاً رنگهایی که در تذهیب به کار میروند دارای تفسیر خاصی در کار میباشد، از آقای دکتر میخواهم قدری در مورد نقش رنگ در هنرهای اسلامی به خصوص تذهیب صحبت بفرمایند.
دکتر هراتی: مسائل بسیاری است که جزء مسائل اساسی است. یکی نور است و همینطور طبیعت، گلها و ریاحین، میوهها و خورشید آسمان. جایگاه آنها از نظر تقدس به گونهای است که خداوند به بعضی از این عناصری که هست قسم میخورد. مثل والشمس والقمر، والتین والزیتون، وطورسینین آتشی که در طور سینا هست. و همینطور دریا و همه اینها تأکیدهای زیادی هست که ‹‹فلینظروا›› دارد. یعنی نظر بیفکنید به کوهها. نظر بیفکنید به طبیعت به گلها، به میوهها و... و هنر یک مقداری نتیجه دیدن است دیدنی به اصطلاح به گونهای از بصیرت میرسد. یعنی اگر ما هنر را درجه بندی بکنیم یک دیدی است که آنقدر عمیق است که از پس دیوارها، قرون میگذرد و بنابراین تأکیدی که در قرآن مجید است روی دیدن، چگونه دیدن و بهتر دیدن را مطرح میکند. و بعد وقتی انسان با این نگاه به آفریدههای خداوند نگاه بکند به تدریج سعی میکند به راز آفرینش آنها برسد. و این مکاشفه است. وقتی به آن رسید، سعی میکند آنرا ثبت بکند. حال در بعضی موارد ثبت ممکن است ثبت کلامی باشد ولی در مورد برخی از هنرها، واقعاً کلمات قاصر است و به این ترتیب است که هنرهای دیگر به وجود میآید موردی را که شما اشاره فرمودید، میبینیم که به تدریج که اسلام گسترش پیدا میکند به سرزمینهای مختلف و علما و فضلا وقتی به اسلام روی میآورند، بنابراین آن دید هنرمندانه و آن دید عالمانه را پیدا میکنند. همیشه علوم مختلف از دو بستر است که میآیند و این دو بستر هم به خلاف وضعیتی که ما آنها را جدا کردیم، اینها جدا ناشدنی هستند
یعنی علم با تصویر میسر میشود. علم بدون تصویر نمیشود و هر جا که کلام قاصر میشود تصویر به فریاد میرسد و حتی بعضی میگویند تصویر فراتر از کلام است شاید در گذشته این موضوع را مثل حالا نمیتوانستیم متوجه شویم. امروزه در جهانی که ما هستیم جهان، جهان تصویر است امواج مرئی و نامرئی افلاک را طی میکند. کره زمین را دور میزند، به صورت امواج رادیویی و تلویزیونی مطرح میشود حتی با بیان هم میخواهند تصویرسازی کنند توصیفی که شاعر یا مؤلف میکند که یک کلامی را مطرح کند، در اصل نوعی تصویرسازی است. تصویرسازی که کلام با خود تصویر است. این اجرا اجرای هنرمندانه است. اجرای خارقالعاده است. و ما میبینیم در اسماء خداوندی، اسم اعظم، واژههایی است که با تصویر مثل مصور، مصور، جمال، جمیل و...که اینها همه جنبه زیبایی و بهترین دارد. شاید زیبایی یکی از معانیش بهترین باشد که خود یک بحث دیگری است.
حالا طبیعتاً رنگها هم جایگاهی پیدا میکنند رنگها معانیای دارند حتی از نظر کاربردی هم همینطور است - در مذهب ما استفاده از بعضی رنگها تشویق شده، بعضی رنگها منع شده - چرا؟ حال اینها را با علم روز مقایسه کنیم. در قدیم شاید رنگ آبی را نمیشناختند. امروز متوجه هستند که رنگ آبی رنگ آرامش است - رنگی است که التهابات درونی و غمهای درونی را کم میکند، شادابی و نشاط را مطرح میکند. حال یک نفر که دلش پردرد است وقتیکه داخل مسجد میشود و آنهمه آبیهای مختلف و متنوع را میبیند که اینها یقیناً از نظر تأثیرگذاری روی روان او تأثیرات خاص خواهند داشت. آبیای که کم رنگ است، آبیای که فیروزهای هم دارد، آبیای که لاجوردی است، و آبیهای مختلف، حتی ما آبی خاصی داریم که به آن اصطلاحاً میگوئیم کبود، سیاه نیست. آبی خاصی است که در مساجد به کار گرفته شده و ما اینها را از نظر شدت آبی بودن اگر تقسیم بکنیم یقیناً بدانید نسبتی دارد با آن وضعیت آرامشبخش.
چرا مردمی که در کنار دریا زندگی میکنند از نظر خلق و خوی، هم آرام و هم دریادلند - همینطور که دریا عمق دارد. یا آسمان بلند و سپهر به اصطلاح، دقیقاً عمق و معنا و ژرفا را میرساند وسعت آسمان و دریا دلی را میگوید. دقیقاً رنگ این پیام را داشته و حال در نگارگری یا در تذهیب یا در مسجد آمده است
ملکی: هنگام ورود اسلام به ایران و اشتیاق درونی ایرانیان به اسلام و تعالیم آن، این دین توانست در مدت کمی تمام سرزمین ایران را تحت شعاع تلالو آسمانی و نورانی خود قرار دهد و این دین چنان در دل و جان مردم رسوخ کرد که به گواه تاریخ ایرانیان جزء اولین کسانی بودند که برای گسترش و حفظ این دین کوشش نمودند، چنانچه در کتابهای تاریخی که در مورد قرآن وجود دارد آمده است ایرانیان در حفظ قرآن و انتشار پیام آن نقش بسزایی را ایفا نمودند آقای نعیمایی شما نقش ایرانیان را در امر حفظ و نشر اسلام چگونه ارزیابی میکنید.
نعیمایی: حقانیتی که در پیام دین اسلام نهفته است، این خود مهمترین انگیزهای بوده که هر کس به دنبال حق و حقیقت بوده را به طرف خود بکشد. ما در میان نزدیکان پیغمبر، سلمان فارسی را داریم که ایرانی است کسی که با فرهنگ ایرانی بزرگ شده و آشنایی با فرهنگ اسلام دارد، او کسی است که پیامآور اصلی این دین برای مردم است. در همان سالهای آغازین، که ایران یکی از کانونهای گسترش اسلام بوده سلمان فارسی به عنوان مبلغ حکومت اسلامی به سمت ایران میآید. پیام اسلام را میآورد.
ارتباطات گذشته ایرانیان هم در حوزههایی که الان به عنوان منطقه عربی میشناسیم، در آن مناطق ما ایرانیان زیادی داشتیم. یعنی علاوه بر آشنایی با فرهنگ ایرانی با فرهنگ عربی هم آشنایی داشتیم. و آنجا سرزمین ایران بوده. بخصوص در زمان ساسانیان. بنابراین بسیاری از آن خط و مرزهایی که الان میکشیم، نبوده، و آنها جزء سرزمین ایران بوده. مثل تیسفون که الان داخل خاک عراق است ولی آن موقع پایتخت ایران بوده و با توجه به این دو مقوله وقتی مسلمان شدند، طبعاً دوست داشتند که این آئین را گسترش بدهند.
هنرمندان ایرانی در زمینههای مختلف سعی کردند قرآن را در منطقه خود گسترش دهند و خوشنویسان هم سعی کردند نقش خود را با توجه به سفارشهایی که شده بود ایفا کنند، آن هم برای تودهِ عوام برای اینکه مبادا به بتپرستی گرایش یابند.
مثلاً نقاشی آن موقع کمی مذموم بود، و شاید تأثیرپذیری که از مسیحیت داشته، که صورتهای انسانی را میشکنند به این دلیل که آنها را بت میانگاشتند - شمایل شکنی - که این مسائل در زمان امویان به صورت تبلیغ درآمده بود که یعنی ما بتشکن هستیم، این مسأله باعث شد که نقاشی رواج چندانی نداشته باشد ولی باعث شد خط به رشد و پیشرفت دست یابد و شکل هنرمندانهای به خود گرفت.
در نقاشی و نگارگری آن زمان صورتهای انسانی را نمیبینیم و حتی تا مدتی استفاده از صورتهای حیوانی هم مذموم بود و بیشتر نقش گیاهان است که دیده میشود و بعدها کم کم صورتهای حیوانی وارد میشود و هنگامی که نقش انسان وارد هنر نقاشی و نگارگری میشود که این خطرها کم کم رفع شده است، و ما میبینیم کاتبان و بسیاری از خوشنویسانی که در رواج هنر خوشنویسی سهمی داشتند، ایرانیها بودند از جمله ابنمقله و برادرش و پدرش و... و اغلب خوشنویسانی که، سراغ داریم درس گرفته مکتب ایشان هستند. اساتیدی هم که ایشان داشتهاند ایرانی بودند.