در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
یکشنبه

۶ دی ۱۳۹۴

۲۰:۳۰:۰۰
54218

گرافیک؛ هنر نوی اسلامی

وقتی به پیدایش هنر گرافیک و سیر تاریخی آن نگاهی بیاندازیم وقایع و آیین‌ها و رسوم کهن را دستمایه اصلی در تولید این هنر در تمام مناطق دنیا خواهیم‌یافت.

وقتی به پیدایش هنر گرافیک و سیر تاریخی آن نگاهی بیاندازیم وقایع و آیین‌ها و رسوم کهن را دستمایه اصلی در تولید این هنر در تمام مناطق دنیا خواهیم‌یافت. چه اولین آثاری که به آنان لقب نخستین محصولات گرافیکی بشر می‌دهند و چه جدیدترین پوستر‌هایی که در حال حاضر در تمام دنیا طراحی می‌شود.
شاید بتوان به این نکته توجه بیشتری کرد. چگونه آیین و فرهنگ بومی یک منطقه می‌تواند در نوع ایجاد اثر گرافیکی حتی در میان تمام پیشرفت‌های علمی و معیشتی در دنیا تاثیرگذار باشد. به زبان دیگر چطور می‌شود ریشه‌های فرهنگی و آیینی یک اثر گرافیکی مدرن را بررسی کرد و بازشکافت.
در جوامع مسلمان در کنار پرداختن به هنرهایی که ریشه‌هایی دینی و بومی دارند، بررسی هنر گرافیک و میزان تاثیرگذاری و انتشارش موضوع جالبی است که در سال‌های اخیر حتی در خود کشورهایی مسلمان مورد بحث و نظر قرارگرفته است. در مقاله زیر که به قلم "س.صابر" نگاشته شده به تاملی در باب هنر گرافیک در ایران می‌پردازیم:

تاملى در رهیافت هنر گرافیک ایران
اگر نگوییم که براى ایجاد ارتباط سریع، سهل و عمیق، ایجاد مفاهیم و علامات ضرورى است. قطعا باید به این نکته پى برده باشیم که توانایى در ایجاز، یک اصل در خلاقیت‏‌هاى تصویرى است.
خلاقیت در گستره تصویر، تنها در حوزه سینما، نقاشى، عکس و غایت آن در گرافیک صورت می‌پذیرد و آنچه در این خلاقیت و آفرینش، شاهد آنیم، برآیند شریانى است از دغدغه‏‌ها، رنج‏‌ها، اضطراب‏‌ها و شور و شوق‏‌هاى انسانى که با هنرمند بوده‏اند و هستند و می‌‌آیند و مثل هاله‌‏اى او را احاطه می‌‌کنند.
بد نیست در فرصتى که دو سالانه ششم گرافیک معاصر به وجود آورده به بررسى واقعیت گرافیک و نقش و تاثیر آن بر ایجاد مناسبات گوناگون جامعه امروز بپردازیم و سرفصل‏‌هاى زمینه بروز خلاقیت در گرافیک را نیز مرورى تازه داشته باشیم.
متاسفانه هنرمندانى گرافیست که در موقعیتى عالى توان آن را داشته باشند که با تبیین مناسبات صحیح در مراکز فرهنگى بوم و وسعت ضمیر اجتماعى ایران را در عرصه هنر گرافیک بازگشایى نمایند، انگشت‏شمارند قریب به اکثریت گرافیست‏‌هاى معاصر براى امکان دستیابى به تجربه‏‌هاى حرفه‌‏اى و تکنیک‌‏هاى لیتوگرافى حتى فرصت‏یک روزه را هم نداشته‌‏اند و متاسفانه به سبب در دسترس نبودن ابزار و عدم انتقال دانش‏هاى هنرى و فن آورى‏هاى نوین، امروزه هنر گرافیک و صنعت لیتوگرافى که با اجراى یک اثر هنرى در گرافیک عجین شده است در چنبره روزمرگى و در مغاک واپسگرایى قرار دارد و چشم اندازى براى رهایى آن از این چالش زمانى نمى‌‏توان متصور شد.
با نگاهى به مبانى برگزارى نمایشگاه‏هاى گرافیک در ایران و جهان مى‌‏توان این انتظار قابل قبول را تحلیل و ارزیابى کرد که این فرصت‏بوجود آمده شاید برآیند تمامیت جلوه‏هاى اجرایى دو سال فعالیت و ایجاد مناسبات اجتماعى را با یک فرصت، بازشناسى و در بوته نقد منصفانه و منطقى قرار داده و باید به مسیر و سمتى هدایت‏ شود که در سیر آن ایجاد ارتباط با ساخت ضمیر جامعه، نقش تاثیرگذار آن به وضوح ترسیم و تبیین گردد.
در فرآیند پنج نمایشگاه گرافیک گذشته و صد البته در این نمایشگاه ششم، حاصل برآیند اندیشه و تفکر در تبلورهاى گرافیکى که در آموزه‏ها و گونه‌‏هاى متفاوت این هنر ارتباطى صورت فعل یافته‏اند قریب به اکثریت آنها و یا به جرات تمام باید گفت همه آنها، تلاش براى معاش است ولاغیر.
از طرفى، اینکه چرا یک ابزار برنده و کارآمد تا این حد به سکون و زنگ زدگى و عبور از ماهیت‏حقیقى خود می‌‌رسد از منظر بررسى‏هاى جامعه شناسى در ایجاد هسته‏هاى فرهنگى امروز قابل بررسى، تامل و نقد و تحلیل است، چرا که دو روند ایجاد مناسبات در شالوده ارتباط ضمیرى جامعه امروز همواره در تبلور و خلاقیت‏هاى گرافیکى امروز در جامعه بروز و رشد می‌‏‌یابد. "برتولت‏برشت" اعتقادش آن است که اگر در جامعه‏اى درام‏ها و صحنه‏هاى نمایش و تئاتر برخوردار از قدرت متن، تکنیک‏هاى ارائه فرم و ارائه مفاهیم متعالى زندگى بشرى است اینها نمادى است از عمق ثبات در ساختارهاى فرهنگى و پشتوانه‏هاى مناسباتى هر جامعه و در تضاد با آن یعنى، بیان لهو و هجو و هزل در نمایش و صحنه‏هاى تئاتر هر ملت، حکایت از لودگى و متزلزل و مذبذب بودن مبانى اجتماعى و فرهنگى هر جامعه است. این تعریف و این تصدیق، هرچند قولى است از "برشت" در ارزیابىی‌هاى نقدگونه صحنه‏‌هاى تئاتر اما به همین عمق و اهمیت مى‌‏توان آن را در حوزه گرافیک نیز بسط و تعمیم داد.

حکومت‏‌ها و شکل امروزین اداره جوامع مى‌‏تواند با پرداختن به عمق مسایل از طریق ایجاد ارتباط بصرى و با ارائه فرم‏‌هاى اثرگذار مبانى فرهنگ جامعه، نگاه به گذشته، حفظ ارزش ها، بازخوانى ثبات معاصر، تبیین و ترسیم حرکت‏هاى لازم به سوى نقطه‏هاى هدفمند و آرمانى در آینده، از طریق بکارگیرى پتانسیل فهم چشمى مخاطب و جامعه بهره‏مند گردد و اگر این امر واقع شد، همسویى تفکر هنرمند، مخاطب و کارگزاران فرهنگ در تحرکى چشم گیر به سمت هدفى غایى و مشترک حرکت‏خواهد داشت.
اما در ایران امروز و در آخرین گردهمایى آثار ارائه شده در موزه هنرهاى معاصر در ارزیابى نه شتاب زده که در یک ارزیابى منصفانه و بازبینى‏هاى روشنگرانه، آنچه به سینه دیوارهاى این مرکز هنرى به زیور فرم و شکل در ارائه‏اى نو، معرفى شده اند، تلاشى است تا خلاقیت‏ها در تثبیت پایه‏هاى اندیشه "حاکمیت‏سرمایه" و ایجاد مناسبات اجتماعى، براساس "معیار ارزشها فقط پول" نظرها را معطوف دارد. این امر یعنى تابع متغیر بودن ارائه‏هاى فرمى و اجراهاى فرهنگى در شکل و جلوه‏هاى حرفه‏اى و شغلى نه تنها عارى از ارائه‏هاى هنرى به مفهوم حقیقى و بروز صورت عاطفه‏اى آن است که به نوع ماده ظهور کرده است و به همین استناد می‌‌توان گفت: " معناى یک اثر تصویرى چیزى خارج از خود اثر هنرى و صورت آن واقع شده است" یا به عبارتى، هنر، خلاقیت، اندیشه، تفکر و فرهنگ هرکدام به نوع خودشان، مشتق و یا تابع متغیرى از روابط و حاکمیت‏هاى نامناسب حاکمیت ‏سرمایه قرار گرفته‏‌اند.
اصل ارائه فرمت‏هاى بسته بندى کالا، اصل جذب بازارهاى جهانى، اصل ایجاد رقابت در توان‏هاى تولیدى، همه از ضرورت‏هاى ارائه فرم در بسته‏ بندى و ایجاد حد بصر که از خلاقیت‏ هاى گرافیکى منشاپذیر است، صورت و الهام و عمل می‌‌پذیرد. اما این در حالى است که روابط تولید و ایجاد بنیه‏هاى صنایع داخلى و ترویج رقابت‏بیشتر در تولید یک امر نهادى و تولیدها داخلى باشد. اما، حال و در صورت اکنون تثبیت روحیه مصرف‏گرایى و ایجاد جاذبه رقابت در بعد مصرف‌زدگى نباید در قالب‏هاى فرهنگى مناسبات اجتماعى و ارائه‏هاى گرافیک و فرمت کالاهاى تجارى در جامعه صورت پذیرد. زیرا اصل وابستگى و مصرف زدگى و انسان مصرفى بودن را تثبیت مى‌‏کند و مروج آن است.
از طرفى، اگر حوزه‏هاى فرهنگى و مراکز ساختار ضمیرى اجتماع و گلوگاه‏هاى ارتباطى براى ساختارهاى تربیتى، روحى، انسانى، اجتماعى، فرهنگى و آرمانى فضایى را در مجموعه فعالیتهاى اجتماعى، براى ایجاد ارتباط از طریق درک شهودى و تصویرى ارائه نمایند، یعنى آنکه، توان تفکرى و قدرت خلاقیت گرافیکى و گرافیست ‏هاى معاصر در سمت و سوى سفارش‏هاى فرهنگى و با ارائه فرم‏‌هاى نه استحاله شده که نواندیشانه در ایجاد نوعى خط اندیشه‏اى در احاطه ارزش‏ها صورت پذیرد، دیگر هنرمند گرافیست در خدمت صاحب سرمایه و ایجاد مناسبات در بوجود آوردن زمینه فرهنگ حاکمیت‏سرمایه قلم و قدم نخواهد زد. و از این روست که بوجود آوردن اندیشه‏هاى خلاقه در جهت‏سامان بخشى به ضمیر و نهاد جامعه کنونى در حوزه اختیار صاحبان امکانى است که نقش اجماعى آنها از طریق موفقیت و جایگاه اجتماعى آنها ترسیم شده است و این ارتباط احیاگر شکل مادى حضور اثر فرهنگى می‌‌شود و این دیگر عواطف نیست که استحاله شده باشد و دیگر عاطفه هم نیست‏بلکه ماده است و "شیئ" شده است و همچون آبى است که بخار می‌‌شود اما دیگر آب نیست، اما تمام خواص آب را در خود حفظ دارد و کار گرافیک رسوب اندیشه‏اى به ضمیر آحاد جامعه خواهد داشت.
آنچه در ششمین نمایشگاه گرافیک عرضه شد، همه نوع اعتراض است‏بر هنرمند و همه نوع اعتراض است‏به دستگاه‏هاى ایجاد ارتباطهاى فرهنگى و "تن زدن" است و شماتت در برابر آنچه که نمى‌‏بایست واقع می‏شد و شده است. و به تمامى "نفى است" و انکار و باید خلق شود بگونه دیگرى و نه ازاین فرم.
هر نگاه حاذق بر تک تک آثار، خود کشف و شهودى دیگر می‌‌طلبد و بر آنکه خیره می‌‏شوى می‌خواهى که دوباره آفریده شود تا حقى از مطلب که ناگفته مانده است ادا شود. خوب نبود که ششمین نمایشگاه گرافیک در نگاه مخاطب این گونه زاده می‌شد باید خود دوباره بیافرینیم، که اگر جز این بود، هنر زمان بود. پس اگر ابزار فرهنگى نبود ابزار حاکمیت‏سرمایه در پى کسب و فایده است، چنانکه اثر هنرى در پى مخاطب است.
گرافیک اکنون از دو منظر تحلیلى بر چگونگى روند تفکر موجود در گرافیک معاصر ایران بدون تردید، از دیرینه‏هاى تاریخ، و از زمان ادراک بشر از بستر خویش، بحث ارتباط با مخاطب و ضرورت شناخت و نیاز به ارتباط هنرهاى اولیه تعریف انسان از خویشتن خویش بوده است و همچنان سعى و تلاش در بیان و بروز اعماق و درون خویش، همچون یک نیاز اساسى و تاثیرگذار در تعریف و ماهیت وجودى آحاد و اجتماعات به حساب آمده است. یکى از پرسابقه‏ترین و درخشان‏ترین زمینه‏هاى آئینى و ارتباطى افراد، آحاد و اجتماعات با یکدیگر پایه گذارى نمایش‏هاى آئینى است که تا امروز در جستجوى پیشینه تاریخى آن که بنگریم قریب به پنج هزار سال سابقه حیات در تاریخ هنرى اقوام و ملل جهان دارد که این مبدا تاریخى قبل از میلاد می‌‏باشد، این بعد تاریخى، اهمیت نمایش و تاثیرپذیرى مخاطب از طریق بصر و دید را می‌‏گوید و حتى قبل از کلام است، این پیشینه با "گیلگمش" آغاز می‌‏شود که بیان اسطوره‏اى یک حقیقت است و با پرتوهایى دیگر از این حقیقت‏ شناسى در یونان باستان به "هومر" و " اریستومان" که در سیر تاریخى زندگى بشر همواره بیان‏هاى نمادین عاطفه و احساس را دستمایه انتقال اندیشه از طریق نمایش به مخاطب داشته‏اند، شکل رسمی‌‏تر و مؤثرترى می‌‏پذیرد، در تاریخ حیات شیعه و در ادوار تاریخ گذشته جهان اسلام و گستره‏ هاى آئینى شیعه، این احساس نیاز به بیانگرى شناخت‏حقیقت طلب با ظهور و وقوع حادثه عظیم تاریخى عاشورا در حقیقت، در قالبى بزرگ به وقوع پیوست و تاثیرپذیرى اندیشمندان، هنرمندان، متفکران و روایت گران اسطوره‏هاى حقیقت‏خواهى و حقیقت طلبى در دفاع از این مقطع تاریخى و پاسداشت‏هاى اسطوره‏اى آن را به گونه و تمایزهاى هنرى خلق کردند و آفریدند و این مبنا باشد براى آن که آنچه را در حقیقت واقع شده است در منظر اندیشه نه به تحلیل که به تاثیرپذیرى عظمتش سخن به قالب هنر آید و نیاز به ارتباط در جنبه تصویر و استمرار بیان واقع گرایانه حقیقت‏هاى تاریخى است و آنگاه که هنرمند برخویشتن خویش می‌‏نگرد و آگاهانه روایتى از حقیقت‏حق خواهان را براى آینده به تاریخ می‌سپارد، رسالت‏شهادت در منظر تاریخ که مفهوم هنر نام مى ‏گیرد، تضادى فراتر از هستى می‌‏یابد و این چنین است که در دهلیزهاى عمیق احساس انسان متعالى مخلوق اثر هنرى او، روایت گفتن از ضمیر هنرى خویش است و راه را بر پاسدارى از حقیقت می‌نماید.
در غرب بعد از رنسانس، ارتباط بعنوان یکى از مؤثرترین و کارآمدترین ابزار تاثیرگذارى و تاثیرپذیرى و شناخت مخاطب و ایجاد سلیقه براى فرد و جوامع شناخته شد و بر آن شدند تا نحوه‏هاى ارتباط با مخاطب را شکلى آکادمیک، سمبلیک و قابل عرضه به میدان‏هاى اجتماعى و عرصه‏‌هاى ساخت اندیشه وارد نمایند تا از قدرت و پتانسیل چنین جوهرى وجودى فرد در فرم کلاسیک هنر برداشت‏هاى تعیین شده داشته باشند، تاثیرپذیرى مخاطب و هنرمند از خود، اجتماع، هستى، حیات و آینده و، تجارت و کالا، اقتصاد، مناسبات، شناخت منافع، منزلت تاریخى تعریف‏‌هایى شد که هریک در قالب و موضوع معین ترسیم شد و دامنه آن نیز به حال و آینده موقعیت‏خاص پذیرفت اما این قدرت اندیشه‏اى هرگز نتوانست از چنبره و چالش‏هاى سیطره حاکمیت‏سرمایه و تثبیت " فقط پول معیار ارزش هاست" ، فراتر رود و چه بسا آثار سؤ و شومى نیز بر تاریخ و هویت فرهنگى ملل بر جاى گذاشت.

بحث‏ حاکمیت‏‌هاى اقتصادى و شناخت انسانى و بوجود آوردن سلایق ویژه فرد و تاثیر آنها در جوامع بشریت رشدى بود که از تبعات به خدمت گیرى توان هنر ارتباط، یعنى روابط تصویرى و یا به عبارتى بحث تبلیغ که واژه صحیح آن را در این مصادیق می‌توان: "تحمیق جوامع و مخاطب" به کار برد اتفاق افتاد. حاکمیت ‏سرمایه - همچنان که تاکنون - قادر و موفق نبوده است که تمامى توان هنرهاى دیگر را زیر سیطره و سلطه حاکمیت‏خود قرار دهد. اما در همین فرصت‏هاى تاریخى و حال که بدست آورده است از گرافیک، ارتباط و شناخت از طریق دیدن، بالاترین و بیشترین استفاده‏ها را برده است و به همین ضرورت است که این گلوگاه اندیشه‏سازان و این توان قدرتمند شکل دهى افکار عمومى یک ماهیت ارزشى به خود نگرفته است و بارقه هایى از آن نیز حتى در میدان‏هاى اندیشه‏اى و در میدان‏هاى هویت‏سازى تاریخى یافت نمی‌شود و به تحول همین نظریات است که ضرورت برگشت و نگرشى عمیق به رد پا و آثار به جاى مانده از قدرت تخریب و ویرانگرى چنین هیولایى را در دگرگون سازى حیات تاریخى و معاصر بشر یادآور می‌شویم:
دولتمردان و سیاستمداران که آحاد و جوامع براى تثبیت و به کرسى نشاندن امیال و آرزوهاى حکومت رانان و حکم فرمایان آنها ابزارى بیش نیستند، تمام توجه و همشان در جهت تحمیق توده‏ها و در جهت دورانگارى نسل‏‌ها از بیدارى و آگاهى بر زمان صورت می‌گیرد و هیچ ابزارى در این حوزه قادر به وصف عمیق به تمحیق کشیدن توده‏ها و سوق دهى آنها به مصرف‏گرایى و مصرف زدگى نبوده است، الا توان عظیم و قدرت بى‏حد و مرز هنر گرافیک که چون کشنده و غرنده به جان و اعماق تاریخ و امروز نشانه رفته است و همچنان در تهى سازى معناى متعالى انسانیت تاخت می‌کند و این آبشخورى در دامن سرمایه‏دارى و نظام سرمایه‏سالارى دارد و جاى دارد تا در این مجال به آن پرداخته شود. هرگاه دولتمردان و اندیشمندان که نظام مدیریت جوامع را در دست‏خویش دارند قصد و نظر در عمل براى رشد جوامع نداشته باشند، بحث‏حاکمیت معیار فقط پول معیار ارزش‏ها به جامعه و به فرد سرایت پیدا می‌کند و در این رهگذر است که تبلیغ در قالب پوستر، بروشور، میزانپاژ، صفحه ‏آرایى تن نمایى جنسیت، و افول معناى انسانى و شئ بودن و شیک بودن بظاهر در قالب طراحى‏هاى صاحبان سفارش که مصرف کنندگان را وسیله رشد و تثبیت‏خویش می‌بینند بوجود می‌آید و این میدان می‌شود عرصه تاخت و تاز نیازهاى حاکمیت‏سرمایه و تنها در بین جوامع، روشنفکران و جماعتى از آحاد شهروندان شاید به دلیل تیزبینى‏هاى خویش بتواند از سلطه و سیطره چنین رشته‏اى جان سالمى و نیمه زنده به در آورد.
در سال هاى شکل پذیرى و در اوان پیروزى انقلاب، نگرش در ماهیت‏ها و میان تعاریف و ایجاد مناسبات تاریخى انسان و ادراک‏هاى هنرمندان در بیان مفاهیم فرهنگى قوت و نضج پیدا کرد در نقش آفرینى روحیه حرکت در قالب انقلاب اتفاق‏‌هاى هنرمندانه، بخصوص در حوزه ارتباط با مخاطب و پیام رسانى و پیام گذارى و ادراک پیام، اتفاق‏‌هاى تازه‏اى به وقوع پیوست و در مراحل پیشرفت در مقاطع ساختارهاى اجتماعى در بعد از مقطع پیروزى نیز این نگرش به بیان مفاهیمى در ایجاد قالب‏هاى ارتباطى صورتى نمادین از بیان همان مفاهیم و روح انقلاب در اندیشه و هنر زمان و دهه اول به وضوح و روشنى شکل گرفت و در مسیر بیان معانى و کلام در حوزه ارتباط با مخاطب هنر بصرى و هنر گرافیک، ارتباطى عمیق را در تعریف انسان زمان خویش بوجود آورد و چه عمیق و مؤثر در نشانه رفتن به سمت انگشت اشاره‏اى که پیر و پیشکسوت مقام انسانى در رهبرى جامعه می‌نماید، اندیشه هنرمندان نیز به سمت‏بیان معانى تعالى انسان، خلاقیت هنرمندان را به عرصه جامعه کشاند.
هدف ما در این مجال اندک بیان و دریافت صحیح هوشیارانه هنرمندان است که تلاش حقیقت گرایانه خویش را در قالب بیان مفاهیم هنرهاى بصرى و گرافیک در دفاع از پیام تاریخى امام خمینى، هنرمندانه خلق کردند و در آن به بیان وجدان بیدار هنرمندان زمان در انتخاب شیوه هنرمندانه نمایش "بانگ جرسى" که از بارقه‏هاى اتفاق بزرگ در پردازش‏هاى هنرمندان صورت می‌پذیرفت‏شدت پیام رسانى و اثرگذارى را نمایاندند. معانى این مقطع در پوسترهاى از روش انتقالى در بیان تعریف‏ها و در بیان حماسه‏‌ها و در بیان رشادت‌‏ها و در بیان عاطفه‌‏ها و در بیان رذالت‏ها و در بیان سمبل‏ها مؤثر و تلفیق تصویرى آن با خاستگاه بزرگ جامعه زمان، اقتدارهاى انسانى را به مخاطب پیام می‌داد.
در موضوعیت مقطع دهه دوم انقلاب، منظر گرافیک ایران رسوب‏‌هاى سخت کوشانه‏‌اى در دفاع از ارزش‏‌هاى معاند را همچنان پاسداشت، اما رفته رفته و بتدریج‏ با توجه به تحولات معنایى و تاثیرپذیرى محتواى جامعه و مدیریت‏‌هاى کلان و به تبع پس از پذیرش معنایى و معنوى موضوعیت قطعنامه 598 که مقطعى است که بسرعت‏سمت و سوى حریت تاریخى و هویت معنایى و آرمانى جامعه را برانگشت اشاره‏اى تازه نشانه می‌گیرد و به موازات حرکت هویت فرهنگى انقلاب، در گرافیک معاصر سه جریان بوجود آمد: نخست آنکه در پاسداشت‏سنت‏هاى هویتى فرهنگى نظام گذشته ذهنیت‏خوبى داشت و تلاش کرد تا با به عرصه کشاندن تفکر خویش، به روش استادان گذشته تقلید داشته باشد و مبانى نظام شاهى و همان مفاهیم خاستگاه کورش و داریوش و تخت جمشید را با نوآورىی‌هاى تازه‏اى پرداخته و به جامعه به همان مفاهیم عرضه دارد.
رویه دیگر تعلق به جریان خاص ندارد که حضورش را در جامعه ایجاد کند و آن با به عرصه کشیدن مفاهیم و معانى گذشته پل ارتباط فکرى و فرهنگى را به گذشته‏هاى نه چندان دور عقب می‌زدند که تا امروز نیز حضورى فعال و چشمگیر در بیان مفاهیم ارزش انسان با توجه به پاى بندى‏هاى خود دارند و دسته سوم که همان اندیشه‏هاى التقاطى، بین چگونگى شناخت‏حاکمیت‏هاى فرهنگى، مستند و نیز به مبناى روش و شیوه رسم گذشته می‌کوشند تا تمام هویت جامعه ایران را متاثر از تاثیر حاکمیت‏سرمایه در جامعه امروز ایران قرار دهند و یافته‏هاى علمى، هنرى، فلسفى آنها، همچنان به این باور است که هنرمند گرافیست منظرى از نگاه به هستى ندارد و خود مبدا نیست و همواره در حوزه اختیار و خواست صاحب سفارش فقط در حد یک تشخیص بین خواب و بیدارى، یعنى در عالم رویا با اخذ دستمزد از صاحب سفارش، کالاى مورد نظر را براى مخاطب به صورت دوست داشتنى و زیبا عرضه می‌کند و هیچگاه نمی‌گوید که تلخ کامى و هنر و مبارزه هم هست، معیار هم هست‏سخت‏کوشى هم هست، انسان وسعتى بى‏انتها تا انتهاى حضور همیشگى خود دارد و این نگاه سوررئالیست‏به زندگى در قالب ارائه‏هاى زیبا و دلنشین در تراکت ها، بروشورها و به وضوح در قدرت تخریبى عجین و روشنایى بى‏حد براى تثبیت‏سرمایه و حاکمیت آن در بیلبردهاى گذرگاه ‏ها و بزرگ راه‏ هاى چشم‏هاى مخاطبان بخصوص جوانان را به خود مجذوب می‌کند و تمناى مصرف زدگى و مصرف گرایى هیچ اعتبارى انسان ندارد و مخاطب را نه به تفکر بلکه به این چرخش معنایى و این همه هنر آفرینى در بیان و تثبیت معیارهاى مصرف گرایى و این همه تلاش براى کنارگذارى آرمان گرایى که با دستاوردهاى دهه‏هاى سال‏هاى 1368 تا 1379 در ایران معاصر اتفاق افتاده است چگونه معیار و نشان همنوایى و همگرایى با بیان هنرمندان آگاهى است که بتواند در قراول امروز ارتباط در تیررس بیان مفاهیم متعالى نباشد و اصول مطرح شده براى بیان بازنگرىی‌هاى گذشته و حال را هرگاه که در تجربه اندوخته‏‌هاى کارگاه خلاقه اکثر هنرى در گستره گرافیک ایران بنگریم، ضرورت نیاز تاریخى برگشت‏به اجراهاى تازه و ارائه مفاهیم عمیق مناسبات اجتماعى زندگى روز را طبعاتى می‌طلبد که مقبول طبع پدیده‏هاى هنرى امروز بدانیم، اما مکاشفه‏اى که از این منظر دست می‌دهد گونه‏اى دیگر از بیرون عادت‏ها می‌گوید که نیاز به بیان بدیع و نظریات هنرمندان در قالب گرافیک که تصور و تصویر و بیان یک رخداد بیرونى را تثبیت نگاه منتقدان به معانى و مناسبات ساختارى در جامعه امروز می‌طلبد که در حوزه گرافیک بروز دهیم تا در قالب بوجود آوردن یک سخن زیبا در بیان به سمتى برویم که در نگاهى نو در عرصه رهیافت‏هاى فکرى در حوزه گرافیک بانى و مبین آراء و نظراتى باشیم تا مناسبات صحیح و متعالى فرد و جامعه را به تثبیت‏برسانیم. و اینگونه است که گرافیک زبان تصویرى انسان و دنیاى امروز مى‌‏تواند، معیار سنجش و ارزش ها، توانمندى‏هاى جوامع و معیار رشد فرهنگى هنرى، اجتماعى و حتى پیشرفتهاى به حقیقت اقتصادى باشد و در عین حال به پیشرفت‏‌هاى علمى، فنى، هنرى هر جامعه نیز توجه دقیق به فعالیت‏هاى هنرى بویژه هنر ارتباطات و سرمایه‏ گذارى جدى در آنها و تضمین شرایط وقوع حقیقت‏‌ها را در جامعه بنمایاند.
در دوره‏هاى پیشین و در دو دهه گذشته ایران اسلامى خوشبختانه شاهد و نظاره گر آن هستیم که در عرصه خلاقیت‏هاى هنرى در تفهیم گرافیک به شمار طراحان صاحب نام با برخوردارى از سطح دانش تکنیکى و آگاهى به مضامین اجتماعى با اعتقاد و اعتماد به خاستگاه ارزش نظام و مردم میهن، ارائه هایى خلاقه در بیان جلوه‏‌هاى گونه گون مضامین اجتماعى، فرهنگى را بیان کرده است و در ارتقاء شعور و آگاهى‏‌هاى اجتماعى و مخاطبان آثارى را عرضه داشته‌‏اند اما با این همه باید پذیرفت که گرافیک هنوز در مراحل آغازین تولد خویش است و از نظر دیگر نمایه‏هاى گرافیکى پیشرفت‏هاى بزرگى را در زمینه ایجاد و شناخت و فهم و ادراک نیاز به ارتباطات و بهره‏گیرى از هنر گرافیک در بیان و انتقال اندیشه‏ ها و گسترش امر اطلاع رسانى و تبلیغات، همه و همه مبین آنند که گرافیک جوان و معاصر ایران دوران پر رونقى را آغاز کرده است و گسترش رو به تزاید خلاقیت‏هاى هنرى در این عرصه با همگرایى رو به رشد توسعه در ایران امروز سمتگرایى و همسویى دارد و این حرکت عظمت مضاعف بى‏توجهى به بیان مفاهیم اجتماعى، فرهنگى انسان در حوزه‏هاى خلاقیت گرافیکى را بوجود می‌آورد. و به عبارتى دیگر باید گفت که توان گرافیک امروز ایران منطبق با بیان اجتماعى، فرهنگى نبوده و پاسخگوى نیازهاى ایجاد مناسبات صحیح در جامعه امروز نیست. ضرورت پرداختن به امر تجربه‏هاى تازه در حوزه‏‌هاى هنرى و فرهنگى در گرافیک و ایجاد فضاى سنجش قابلیت‏هاى خلاقه در شکل‏دهى اعتبار هنرى و اهتمام در بیان مفاهیم فرصت‏سودمندى خواهد بود تا نگاه مدیران و برنامه ریزان کلان را در این حوزه متوجه معناى اثرگذارى عمیق چنین حرکت مؤثرى نماییم و یادآور شویم که در این حوزه کشف استعدادهاى نو و خلاق و ارائه الگوهاى پیشرو و تجربه‏هاى موفق با توجه به مفاهیم بیان در اثر می‌تواند سمت دهى افکار عمومى را نقش اساسى داشته باشد، البته جهش و رشد کیفى آثار ارائه شده و پس‏ زمینه‏ هاى بیان مفاهیم رشد تبلیغ که در جامعه معرفى می‌گردد را نباید چندان هم دست کم گرفت، و توجه به شاخص‏هاى ارزشمند خلاقیت‏هاى بصرى در گرافیک ایران و امر توجه به ایجاز و اختصار و بیان قابلیت‏ها را نظرى موضوعى و چشمگیر است و البته تعیین سمت فرهنگى در آثار می‌تواند براى همیشه مدنظر باشد و مضاف بر گرایش بردارى و تقلیدگرایانه از آثار طراحان دیگر ملل نیز به منزله اثرگذارى بیان در هویت هنر گرافیک جاى تامل دارد.

از طرفى اگر بپذیریم که انسان سرگشته امروز تعالى خود را در تحکیم میان ارتباط بین اقوام، آحاد و ملل جستجو می‌کند دیگر محلى براى تردید بر ضرورت و شناخت ضرورت‏هاى بوجود آمده براى تقویت‏بنیان‏هاى فکرى در هنر گرافیک ایران امروز وجود ندارد. گرافیک، این رشته هنرى از بیش از نیم قرن پیش در ایران وقوع و ظهور و پدیدار گشته است. و تا دو دهه قبل در شکل دهى افکار عمومى و امروز نیز با عنوان ارتباط تصویرى خوانده می‌شود. زبان گرافیک امروز در ایران می‌تواند و در واقع باید صاحب اقتدار و در ارائه فرمهاى تصویرى برخوردار از نمادها و گزینه‏‌هاى تصویرى هویت تاریخى ایران باشد، اگر هنرمندان طراح گرافیک معاصر ایران بتوانند بر این معنا و بر این زبان و نحوه کاربرد آن بصورت صحیح فائق آیند قطعا می‌توانیم در ایجاد بسیارى از مفاهیم اجتماعى و ابلاغ و انتقال آنها به مخاطبان موفق و در نتیجه در ساختار عملى اجتماع نظرى خود موفق باشیم و البته این نیاز عظیم می‌طلبد سرمایه گذارى دستگاه‏هاى دولتى و مدیریت کلان نظام را در حوزه‏هاى فرهنگى که امکان تفکر، خلاقیت و نقش آفرین هنر گرافیک را بفهمند و بخواهند از این توان عاطفى هنرمندان در سمت دهى مناسبات جامعه‏اى سالم نقش فرهنگى و هنرى برداشت نمایند.
نظم نوین جهانى و سیاست همگون‏سازى فرهنگ‌‏هاى منطقه‌‏اى و پروژه نابودى پاره فرهنگى ها، رقمهاى نجومى و عظیمى را در تبیین چنین خط مشى سرمایه گذارى کرده‏اند و حاکمیت‏هاى تجاوزگرانه مجازى در حوزه‏‌هاى حاکمیت فرهنگى با حضور اندیشه‏هاى خویش که در واقع ترویج اندیشه‏اى آنهاست گرافیک را بعنوان اساسى‏ترین و محورى‏ترین وسیله انتقال بیان به اختیار گرفته‏اند و مصرانه ملاک ها، ارزشها، تفکرات و حتى سلیقه‏هاى استاندارد شده خود را به صورت روح جارى در زمانه به سمت ما شناور کرده‌‏اند و از سایر اهرم‏ها نیز در پیشبرد اهداف تسلطجویانه خویش بر فرهنگ ما پیشى می‌گیرند و آنگاه این خطر وجود دارد که هنرمندان و فرهیختگان برخوردار از فرهنگ غنى اصیل تاریخ با پشتوانه عظیم فرهنگ حماسى و حقیقت گرایى عاشورا در ارائه فرهنگهاى اصیل در کمال آزادى به عدم آزادى مسلط بر خود را ترویج می‌کنند و این چنین سرنوشت‏بر گرافیک معاصر راهى است فراروى آن که بحث‏حاکمیت‏سرمایه بوجود آورده است و در حسن‏ختام این مجال یادآور می‌شوم، ضرورت بازنگرى دستگاه‏ هاى سیاست گذارى فرهنگى را در ترغیب و تشویق هنرمندان گرافیک و بیان مفاهیم متعالى توجه می‌دهم مدیران کلان و سازمان مدیریت و برنامه ریزى کشور را به این موضوع که ایجاد زمینه و سرمایه گذارى اقتصادى در جذب و جلب قدرت بیان هنرمندان گرافیک در ترویج معیارهاى ارزش‌هاى ماهوى حماسه عظیم عاشورا و بیان معانى و مفاهیم تاریخى این دفاع حقیقت گرا را از حقانیت تاریخى انسان و تا امروز و بر آینده.

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد