فرج الله سلحشور در گفت و گو با هفته نامه آستان امام خمینی (س) درخصوص تفاوت عمده میان سینمای اسلامی با سینمای غیر اسلامی گفت: یک سری اصولی تحمیلی هست که از غرب آمده. اینها را به یک نوع به شرق و همه کشورهای اسلامی تحمیل کردهاند. چراکه اینها راهکار استعمار و تخریب اذهان مردم دنیا بوده. مجموع آن هم سینماست و بعد تلویزیون. سینمایی که آنها به دنیا آموزش دادهاند سینمایی انسانی یا بهتر بگوییم شیطانی است. سینماگر به ذهن خود مراجعه میکند در حالی که هیچ رابطهای با خدا، ارزشهای الهی و انبیاء و اولیاء ندارد. این سینماگر با چنین ذهن بیماری که متأسفانه به انواع و اقسام آلودگیها مبتلاست شروع میکند برای ساختن فیلم، فیلمنامه مینویسد. فیلمنامهای که اینچنین نوشته شود معلوم است بر سر جامعه چه میآورد. انسانی که تربیت دینی و اخلاق اسلامی ندارد و هرگز سعی نکرده به تریبون سینما و تلویزیون به عنوان یک وسیله هدایت نگاه کند، توان هدایتگری ندارد. این سینمای غرب است که قهرمانهایش هنرمندها، اهدافش تسلط بر افکار مردم دنیا و آرمانش ازبینبردن تمام مذاهب دنیا و ترویج بیدینی است. یکی از بزرگترین کارهایی که توسط سینمای موجود در دنیا اتفاق میافتد ترویج فحشا و منکرات است. از آنطرف سینمای اسلامی اصلاً مروج، مبلغ و پایگاهش انسان نیست. اینجا انسان فقط آنچه خدا گفته را منتشر میکند. مثل همه انبیاء، اولیاء، دیندارها و بزرگها آنچه در جامعه ما اتفاق میافتد و دارای عبرتها و پندها و آموزشهای سازنده است را مطرح میکند. پس فیلمساز مسلمان کسی است که بدون اینکه خود را دستاندرکار و مختار بداند و با حاکم دانستن خدا سعی میکند این ارزشها و حوادث را به فیلم تبدیل کند. بهتر است بگویم فیلمسازی اسلامی یعنی فیلمسازی الهی و به زبان دیگر فیلمسازی واقعی. آن فیلمسازی که متعلق به ذهن انسانهاست اسلامی نیست. فیلمسازی اسلامی در واقع اتفاق میافتد و فیلمساز هم از آن الهام میگیرد.
زمانی شما گفته بودید که سینمای ما به ابتذال کشیده شده است. منظور شما از این ابتذال، اسلامینبودن سینما بود؟ از نظر شما معنای این ابتذال چه بود؟
هر عاقلی با یک نگاه به پشت صحنه فیلمها و جشنوارهها و جستوجو در اینترنت خوب متوجه میشود که این ابتذال فراگیر است و مربوط به قشر خاصی از سینما نیست. شاید آدمهای صالح و سالم سینما انگشتشمار باشند. اگرنه باقی سینما، به صراحت بگویم، میگویند ما اگر بتوانیم زیر پای انقلاب را هم خالی میکنیم. نه تنها برایش قدمی برنمیداریم که اگر بتوانیم در جهت نابودی انقلاب قدم برمیداریم. یا وقتی از بسیاری زنها و مردهایش سؤال میشود که شما اخلاق و ایمان را در چه میبینید، فوری جواب میدهند که اینها اصلاً به سینما ربطی ندارد. سینما جای خوشگذرانی و عیاشی است. این حرف خود سینماگرهاست. اگرچه در عمل اقرار نمیکنند و انکار میکنند ولی این یک حقیقت است. میدانم عوامل سینما هم اعتراض میکنند و این حرف بنده را قبول ندارند ولی چه اهمیتی دارد. من وظیفهام است که بگویم و مسئولین و مردم هم وظیفهشان است که این سینما را اصلاح کنند و اگر مفاسدی در سینما هست آن را دور بریزند.
وقتی یک مراجعه به اینترنت کنند و از جشنوارههای داخل ایران گزارشی بگیرند، میفهمند که عوامل سینما، زنها و مردها دارای چه عقاید و ظواهریاند. به همین دلیل رفتن دخترها و پسرهای مؤمن به سینما خطاست. مگر اینکه تصمیم بگیریم سینمای اسلامی را درست کنیم. همانطور که بانک اسلامی را درست کردیم. میدانید که بانک برای ایران و اسلام نیست. یک مجموعه نزولی است که فقط میخواهد جامعه و اموال و دارایی ملت را بچاپد و آنچه به ما میدهد نزول است. آیا ما نمیتوانستیم این بانک را اسلامی کنیم؟ میتوانستیم. این شدنی است. یک نمونه برایتان میگویم. من چند تا صندوق در تهران میشناسم که وام میگیرند و میدهند ولی نزول نمیدهند. با پولهایشان به مردم قرضالحسنه و به کارمندهایشان حقوق میدهند. ولی یک ریال هم نه نزول میدهند و نه میگیرند. این یک بانک اسلامی است که قبلاً در خیلی از مساجد ما وجود داشت. اما دستهایی به کار افتادند که آن بانک را احیاء کردند و این صندوقهای اسلامی را برداشتند. حالا هم عین همین اتفاق را ما در عرصه سینما میتوانیم انجام دهیم. به جای اینکه مدام سینمای موجود را، که اکثر بازیگرهایش در آمریکا و اروپا زندگی میکنند، پروبال دهیم. این فیلمسازها اینجا بازی میکنند. بعد گرینکارت میگیرند و در آمریکا زندگی میکنند. از بازیگر زن ایرانی سؤال میکنند: «آرزویت چیست؟» میگوید: «آرزویم این است که بروم هالیوود و آمریکا.» چندین سال است که من دارم این سینمای اسلامی را فریاد میزنم و میگویم آی ملت! بیایید این را درست کنیم و میتوانیم. به خدا قسم! به مراتب راحتتر از کاری که در عرصه جبهه میکنیم، میتوانیم تلویزیون و سینمای اسلامی بسازیم.
کلیدواژههای سینمای اسلامی چیست؟
لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الالباب». کلیدواژهها قصههایی است که خدا گفته، نه آنکه انسان بگوید. باید از همین حوادثی که پیرامون خودمان اتفاق افتاده استفاده کنیم و فیلم بسازیم. این اولین کلیدواژه است. به تعبیر دیگر در فیلمهای اسلامی باید خدا محور باشد، قصهها زیبا باشد و در آن عبرت وجود داشته باشد. اگر فیلم و داستان و حکایتی عبرت نداشته باشد، اسلامی نیست. این زیبایی کمی دارد. در سینمای ما اهل خرد باید این فیلمنامهها یا قصهها را مثل علمایی که همیشه بالای منبر حکایتها را تعریف میکنند، بنویسند و مطرح کنند. این اتفاق باید بیفتد. بعد میگوید «لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الالباب ما کان حدیثا یفتری». یعنی این قصهها نباید دروغ داشته باشد. در حالی که دروغ الان رکن سینما و تلویزیون ماست. در ادامه میگوید: «و لکن تصدیق الذی بین یدیه». خداوند میفرماید ما این قصهها را از درون مردم، جامعه بشری و انبیاء و اولیاء و قصههای قرآنی جمع کرده و برایتان به تفصیل توصیف کردم. حکمتها و ظرافتهایش را هم برایتان گفتم. «هدی و رحمتاً لقوم یؤمنون». یعنی تا شما مردم هدایت پیدا کنید و رحمت خدا شامل حالتان شود. این آخرین آیه سوره حضرت یوسف، فرمول سینمای اسلامی است.
بعضیها فکر میکنند وقتی از سینمای اسلامی یا فیلم اسلامی صحبت میکنیم یعنی باید آیه و روایت در آن محسوس باشد. از منظر شما این تحلیل درست است؟ آیا سینمای اسلامی همهاش باید آیه و روایت باشد؟
علما و بزرگان ما وقتی از دین حرف میزنند و بالای منبر میروند غیر از آیات و روایات چیز دیگری میگویند؟ اصلاً سینمای اسلامی یعنی تبلیغ دین و سینماگر یعنی مبلغ دین. سینماگر ما باید دینشناس و مبلغ دین باشد نه اینکه فقط موضوعهای بیاساس و دورازذهن و آلوده را بزرگ کند در حالی که هیچ بویی از اسلام ندارد.
این تبلیغ باید مستقیم باشد یا غیرمستقیم؟ مخاطبان منبر معمولاً گروه خاصی هستند اما مخاطبان سینما عموم مردمند. سینمای اسلامی یا فیلم اسلامی یعنی مستقیماً به آیات و روایات بپردازیم یا نه، آن متون را به صورت مفهومی دنبال کنیم؟
سوره یوسف مفهومی نیست. خود سوره یوسف را ما به فیلم تبدیل کردیم. تمام این قصه به تصویر در آمده.
میخواهم به مردم بگویم به والله قسم! به خدا قسم! من و یک عده از دوستانم میتوانیم این سینما و تلویزیون را برایتان درست کنیم. نمونهاش اصحاب کهف و یوسف. اگر میخواهید ببینید که ما میتوانیم یا نه، این دو تا نمونه را نگاه کنید. پس اگر کمک کنید ما تمامی سینما و تلویزیون را اصلاح و درست میکنیم.
چطور و چرا باید کمک کنند؟ دستوبالتان بسته است؟ چالشتان چیست؟
من چند وقت پیش شماره حسابی را به مردم اعلام کردم. گفتم من یوسف و اصحاب کهف را برایتان ساختم. اگر خوشتان آمده و به من اعتماد دارید بودجه بدهید که کارهای دیگری هم برایتان بسازم. مثلاً الان عذیر نبی و حضرت یونس را آماده دارم و حضرت موسی را کامل در طول پنج سال نوشتهام. اگر کمک کنند اینها را میسازم. همچنین کلاسهایی برای بچهمسلمانهای مؤمن و انقلابی گذاشتهایم. داریم اینها را آماده میکنیم که انشاءالله فیلمسازی اسلامی را به صورت گسترده در بین مردم پخش کنیم. آن حساب را هم به شما میدهم. اگرچه شاید اینجا پخشش خوب نباشد.
تا حالا کمکی از جانب مردم شده است؟
اولین بار که اعلام کردم خیلی کم. هنوز آنطور گسترده اعلام نکردهام.
پس این شایعات که میگفتند چه بود؟ مثلاً بعضی از مطبوعات گفتند شما و بازیگرهای فیلم یوسف میلیاردر شدید. اینها غیرواقعی بود؟
به خدا قسم! اینها اراجیف است.
بازیگر نقش زلیخا در طول دو سال و هشت ماه، ماهی سهمیلیون گرفت. خودتان حساب کنید! فکر میکنید بازیگر نقش یوسف چقدر گرفته است؟
در ماه یکمیلیون تومان. خدا شاهد است ابتدا هشتصد تومان میگرفت. حالا یک سؤال دیگر: فکر میکنید کل سریال حضرت یوسف چقدر هزینه برد؟ ابتدا بگذارید هزینه سریالهای دیگر را بگویم. «در چشم باد»: سیمیلیارد تومان برای مدت شش سال. «مختار»: چهلمیلیارد تومان برای هشت سال. اما سریال یوسف: ششونیم میلیارد تومان برای دو سال و هشت ماه.
واقعاً چنین بوده؟
به جان امام زمان! من جلوی آقای خامنهای این را به آقای ضرغامی گفتم. میتوانید از بچههای دفتر آقا بپرسید. گفتم: «آقا بگویید اینها [هزینهها را] مطرح کنند و ما را از زیر سؤال در بیاورند! چون خیلیها به ما اهانت میکنند و میگویند اینها خوردند و بردند.» آقا هم به آقای ضرغامی فرمود: «خب آقاجان! اعلام کنید!» ضرغامی گفت باشد ولی نکرد.
دستمزد خودتان چقدر بود؟
اگر بگویم به من نمیخندید؟ من ماهی یکونیممیلیون تومان میگرفتم. والله قسم! اصلاً من نیتم برای سریال یوسف، انجام یک عبادت بود. نه اینکه به عنوان یک کار هنری پول بگیرم.
من حتی نان شبم را به زور میخورم. آن وقت بیایم برای حوزه کار کنم؟ چرا حوزه حالا که توان من را دیده آستین بالا نمیزند و کمکم نمیکند؟ چرا حوزه نمیگوید به این آدم که توانسته چنین تصویری از قرآن برای ما ارائه دهد، پول بدهیم که در مورد حوزه و حوادث دیگر تاریخ ما کار کند. البته شاید حوزه جزء آنهاست که به کمک نیاز دارد. اما خیلی از نهادها در این مملکت هستند که هزاران میلیارد سرمایه صرف سینما و تلویزیون مستهجن میکنند ولی اگر بگویم من به خدا میتوانم سینما و تلویزیون اسلامی را درست کنم، حاضرند در کانال فاضلاب پول بریزند اما در کانال تلویزیون و سینما نه.
تا کنون این دردها و غصهها را به حوزهها و علما و مراجع گفتهاید؟
بله. به بسیاری از علما و بزرگان گفتهام. متأسفانه با شرمندگی زیاد هیچ بهایی نداده و کمترین ارزشی قائل نشده و کمکی نکردهاند. چون علما و حوزههای علمیه از نظر مالی وضع خوبی ندارند و کمکهایی هم که به آنها میرسد همهاش باید صرف طلبهها و حوزه و تبلیغ اسلام شود. نمیتوانند آن را صرف فیلمسازی کنند. سرمایهدارها و آدمهایی که ادعا دارند حاضرند برای خدا ورود کنند و امثال اینها باید پولشان را صرف فیلمسازی کنند. باید از آنها پول گرفت.
یعنی میفرمایید کار دینی که در سینما انجام میگیرد باید مثل مساجد و منابر با کمکهای مردمی اداره شود و به سمت مردم بیاید؟
احسنت! ما سیوشش سال امتحان کردیم دیدیم سینما و تلویزیون ما اسلامی نمیشود و دولت و چنین ارگانهایی کمک نمیکنند. اما راه چیست؟ مردم همانطور که در جبهه میجنگیدند و خیلی به دولت تکیه نمیکردند، حالا هم کمک کنند تا انشاءالله سینما و تلویزیون اسلامی برایشان درست کنیم .
مقصر اینکه سینمای ما اسلامی نیست، کیست؟
میدانم مطلب خطرناکی است ولی میگویم. متأسفانه سینما و تلویزیون ما اکثراً از هالیوود و صهیونیسم خط میگیرند. صهیونیستها در سینمای ما فعالیت میکنند و جشنوارههایی ترتیب میدهند که این جشنوارهها صددرصد آمریکایی و صهیونیستی است و به آن افتخار هم میکنند. البته ناگفته نماند برادر عزیزم آقای سرافراز، که تازه به تلویزیون آمده، انصافاً یک انسان صالح است. اگر به او کمک شود یقین دارم میتواند کارهای خیر زیادی انجام دهد. ولی متأسفانه دولت ما بودجه صداوسیما را قطع کرده. برای اینکه صداوسیما نمیخواهد خیلی مبلغ دولت باشد. این است که به آنها خیلی امیدی نیست. اینها یا آمریکایی و صهیونیستی و هالیوودی هستند یا آدمهایی هستند که بالاخره فرهنگ بیگانه بر آنها حاکم است.
این ننگ است. منتها این ننگ را میشود درست و برطرف کرد. همینکه شعار بدهیم و بگوییم ما سینمای اسلامی نداریم و این ننگ است، کافی نیست. این راه روشن نیست. سینمای اسلامی ندارید؟ خب پول بدهید تا آن را ایجاد کنیم. چرا کمک نمیکنید. ببینید یک مطلبی عرض کنم و آن اینکه غرب با محتوایی که ندارد، با خدایی که ندارد، با کتابهایی که ندارد و با ارزشهای ایمانی و اعتقادی که ندارد دارد دنیا را تسخیر میکند. آیا این ننگ نیست که ما با داشتن قرآن و علی و فاطمه زهرا و عاشورا هنوز نمیتوانیم کاری برای سینمای خودمان و دنیا انجام دهیم؟ در حالی که آنها با خدایی که ندارند، با ائمهای که ندارند و با محتوایی که ندارند دارند دنیا را تسخیر میکنند. ما با داشتن قرآن و اهل بیت، مفلوک و بدبخت و توسریخورده مینشینیم و فقط نگاه میکنیم.
تربیت هنرمندان اسلامی را از کجا باید شروع کنیم؟
پول. به خدا! حالا شاید دیگران نتوانند. ولی اگر من پول داشته باشم میتوانم سینما و تلویزیون اسلامی را درست کنم.
یعنی اگر بودجه در اختیار شما باشد میتوانید؟
بله. جالب است بدانید ما برای فیلم حضرت موسی و فیلمسازی اسلامی تقریباً 180میلیارد تومان بودجه از مجلس درخواست کردیم اما مجلس فقط 10میلیارد آن را تصویب کرد. این 10میلیارد در طول سه سال گذشته توسط دولت برای جاهای مختلف مصرف شده اما برای همین فیلمسازی اسلامی که ما توقع داشتیم تا حالا یک ریال به دست ما نرسیده. به ارگانهای مختلف دادهاند ولی به ما نه.
شخصی به آقای مطهری نامه نوشته بود که آقا! چرا بودجه اقتصادی را به فلانجا نمیدهید در حالی که 3هزارمیلیارد بودجه دارید و یکی از جاهایی که به آن بودجه میدهید دفتر سلحشور و تبیان است. به هر حال عملاً ظاهراً به ما پول میدهند ولی باطناً سه سال است یک ریال پول ندیدهایم.
از فروش فیلم حضرت یوسف چقدر عایدتان شد؟ بعد از اینکه آن را ساختید به صداوسیما فروختید؟
نه آقا، این کار اصلاً برای صداوسیما بود. ما عمله بودیم. برایشان ساختیم و تحویل دادیم. این کار برای خودشان بوده.
به نظر شما الان در کشور ما کدام فیلمها در مسیر اسلامیبودن است؟
خیلی از فیلمها آمده که من ندیدهام. قضاوتی و کاری هم با آن ندارم. اما مثلاً میدانم که فیلمی در مورد عاشورا ساخته شده ولی دو سه سال است که مردم و علما اعتصاب کردهاند و نمیگذارند پخش شود. چون اسلامی نیست.
منظورتان فیلم «رستاخیز» است؟
بله. ولی فیلمهای دیگر را نرفتهام ببینم تا قضاوت کنم.