اساتید علم و هنر معماری در کشورهای اسلامی همواره توجه ویژهای به معماری مساجد و اماکن متبرک در این کشورها داشتهاند. مسجد همیشه سمبل نوعی معماری بوده که فضایی آسمانی و پاک و بالارونده داشته و در هر کجای کره زمین دارای ساختاری واحد و اشکالی بسیار متفاوت است.
بررسی نمونهای ساختمانهای مدهبی در تمامی ادیان در دوره معاصر زندگی بشر، نیز در کنار جنبه علمی و هنری که دارد در شناخت تغییرات و دگرگونیهای فرهنگی در ادیان مختلف بسیار راهگشا است. میتوان با بازگشایی رموز به کار رفته در ساخت و پرداخت یک بنای مقدس که مربوط به دورهای خاص ( قدیم یا جدید ) و محیطی ناشناخته است با بسیاری از زوایای معیشتی و فرهنگی و رفتاری مردم و هنرمندان و حتی آداب و رسوم یک منطقه آشنا شد.
در کنار این موضوعات، همیشه از جذابترین موضوعات در هنر معماری چگونگی شکلگیری یک فضای مقدس و تفاوتهایش مثلا با یک فضای عمومی تر مثل بازار و یا یک بنای خاصتر مثل خانهای اشرافی و یا تاریخی است.
"حسن بلخاری" (با نام کامل حسن بلخاری قهی) (زاده سال ۱۳۴۱ در اصفهان، ایران) نویسنده، پژوهشگر و مدرس ایرانی فعال در زمینه فلسفه هنر و حکمت شرق است. او استاد و مدیر گروه مطالعات عالی هنر در پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران و نیز عضو هیئت علمی دانشگاه تهران میباشد. او همچنین در آذر ماه ۱۳۹۴ به عنوان پژوهشگر برتر کشوری در رشته هنر برگزیده شد.( ویکیپدیا) . او در طی مصاحبهای که مرور خواهیمکرد به بررسی و بحث در مورد معماری مساجد میپردازد:
معماری مقدس
وقتی شما به عنوان دارالقضاء، دارالافتاء و دارالاماره در مسجد که خانه خداست فعالیت می کنید، قداست معنوی خاص مسجد بر ذهن و روح شما تأثیر می گذارد و فضای خانه خدا را تداعی می کند. اصطلاح خانه خدا یک اصطلاح کاملاً تأویلی است، یعنی محل تجلی و حضور خدا.اولین مسجدی را که پیامبر در مدینه ساخت، در نظر بگیرید. هم محل زندگی پیامبر(ص) بود، چرا که حجره آن تحت اختیار زنان پیامبر قرار داشت و هم دارالاماره بود؛ یعنی پیامبر(ص) در آنجا جامعه مسلمین را اداره می کرد. دارالافتاء و دارالقضاء و محلی برای تجمع فقرا و بیچارگان نیز بود
آبی فیروزه ای در ترکیب با رنگ هایی گرم گویی تو را به میهمانی آسمان می برد، به میهمانی خدا. قاب بندی ها، طره های کنار سردر، قوس ها، مقرنس ها، شمسه ها، اسلیمی هایی بافته چون گیسوی یار و پریشانی دل عاشقانش، تجسم مینوی حضور است. حضور در مکانی که نشسته ای تا با او حرف بزنی او حرف تو را گوش کند و این که دلی یک دله کنی با آن صنم، با آن یگانه.
اگرچه به قول حافظ همه جا خانه عشق است، اما خانه عشق مسلمانان مسجد است و مرداد ماه روز جهانی مسجد.
به همین خاطر گفت و گویی با دکتر حسن بلخاری محقق و استاد دانشگاه انجام داده ایم، تا درباره ذات و روح این معماری مقدس به گفت و گو بنشینیم.
* معماری اسلامی یک تجلی هنرمندانه از حکمت اسلامی و ایرانی به حساب می آید و مسجد به عنوان محل عبادت مسلمانان یکی از نمادهای بارز این هنر اسلامی است. لطفاً در ابتدا راجع به نقش مسجد در جوامع اسلامی و رابطه متقابل آن با معماری اسلامی صحبت کنید.
- این سؤال دارای دو بعد است. یعنی دو وجهه را درباره مسجد مورد توجه قرار می دهد. یک وجهه آن، چیستی کاربرد مسجد در طول تاریخ اسلام است. وجهه دیگر آن، نسبت معماری اسلام با مسجد یا تأثیر و تأثر متقابل معماری اسلامی و مفهوم و معنای مسجد است.راجع به بعد اول باید بگویم که مسجد اصلی ترین مکان در تمدن اسلامی است. چه در دوران صدر اسلام، که یک مکان چند منظوره به حساب می آمد و چه در این دوره که باز به عنوان اصلی ترین مکان در شهری که هویت اسلامی دارد؛ محسوب می شود. در صدر اسلام، مسجد محلی بود که ابتدا و بالذات محل عبادت و ارتباط انسان با خدا بود، اما صرفاً به عبادت ختم نمی شد، بلکه تمامی اموری که در مسائل اجتماعی به جهان اسلام و مسلمین مربوط می شد، در مسجد صورت می گرفت، اولین مسجدی را که پیامبر در مدینه ساخت، در نظر بگیرید. هم محل زندگی پیامبر(ص) بود، چرا که حجره آن تحت اختیار زنان پیامبر قرار داشت. در عین حال دارالاماره نیز بود؛ یعنی پیامبر(ص) در آنجا جامعه مسلمین را اداره می کرد. دارالافتاء و دارالقضاء و محلی برای تجمع فقرا و بیچارگان نیز بود. من وقتی در تاریخ تمدن اسلامی، کارکرد مسجد را مورد توجه و تحقیق قرار دادم، دیدم که در صدر اسلام چه در زمان پیامبر(ص) و چه بعد از ایشان، مسجد تقریباً یک محل چند منظوره است که تمامی حوائج مادی و معنوی مسلمین را برآورده می کند. حتی مسجد محل تدریس و تعلیم نیز به حساب می آمد.
* این انسجام کارکردهای متفاوت اجتماعی در یک محل که محیطی است برای ارتباط انسان با خدا، بعدها در جوامع اسلامی هرچه پیش تر می آید، کمرنگ تر می شود. علت این امر چیست؟
- همزمان با تخصصی شدن امور و پیچیدگی های امور اجتماعی در جهان اسلام، که از یک سو محصول گسترش کیفی جهان اسلام و از سویی دیگر محصول آشنایی با نظامهای کلاسیک در تمدنها و کشورهای دیگر، از جمله تمدنهای روم و ایران بود؛ یک نوع تقسیم وظایفی به وجود آمد و این تقسیم وظایف به تخصیص مکانهایی که بستر انجام این وظایف بودند، انجامید. به عنوان مثال مسجدی که در صدر اسلام تمام کارها را انجام می دهد در حکومت امویان دیگر تمامی آن کارکردها را نداشت.معاویه وقتی در شام تشکیل حکومت می دهد، سعی می کند متأثر از حکومت یونانی و رومی یک حکومت مدرن داشته باشد. از زمان معاویه به بعد در خاندان اموی این تقسیم وظایف به تقسیم اموری منجر شد که در مسجد انجام می گرفت. به موازات مسجد دارالافتاء و دارالقضاء و مکتب هایی دیگر تشکیل شد، پس این تقسیمی که درتاریخ اسلام در کارکرد مسجد انجام گرفت، بیشتر محصول پیچیدگی های امور مسلمین در حوزه اجتماعی بود.
* به نظر می رسد که این تجزیه امور مختلف و خارج شدن آنها از ساحت مسجد، منجر به دور شدن از آن اصل معنوی نیز شد. مسجد در ساختار منسجم اولیه، هویتی به بقیه امور می بخشد، اما با تجزیه امور دیگر، آن هویت یگانه خدشه دار می شود.
- دقیقاً، وقتی شما به عنوان دارالقضاء، دارالافتاء و دارالاماره در مسجد که خانه خداست فعالیت می کنید، قداست معنوی خاص مسجد بر ذهن و روح شما تأثیر می گذارد و فضای خانه خدا را تداعی می کند. اصطلاح خانه خدا یک اصطلاح کاملاً تأویلی است، یعنی محل تجلی و حضور خدا. وقتی شما وارد چنین فضایی می شوید و در آن به فعالیت می پردازید، مطمئناً بر شما تأثیر می گذارد و جنبه معنوی خاصی برای آن در نظر می گیرید. حضور در این فضا به این کارکرد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و تعلیم و تربیتی، یک هویت معنوی خاص می بخشد. پس این تجزیه می توانسته به نحوی به یک سکولاریسم در متن فرهنگ ما تبدیل شود.* یعنی به نوعی در همان اوان قرون اسلامی در قرن دوم هجری، یک نوع دوگانه انگاری در بطن نگاه به هویت فرهنگی و اجتماعی مسجد به عنوان اصلی ترین مرکز مسلمانان ایجاد شده و به مرور این اختلاف شدت پیدا کرده است؟
- اینجا دو نکته قابل طرح است. نخست اینکه این تقسیم وظایف اجتناب ناپذیر بود. هرچه قدر جامعه وسیع می شد، امور آن نیز گسترده تر می شد. شاید یک محل، جوابگوی بررسی و تدبیر این امور گسترده نبود. اما به نظر من در عین حال این اجتناب ناپذیری تمدن اسلامی سعی کرد، با خلق فضاهای مشابه مسجد در محلهایی که قبلاً کار آنها در مسجد صورت می گرفت؛ به گونه ای آن فضای معنوی را تداعی کند. شما وقتی وارد یک شهر اسلامی می شوید؛ یعنی شهری که هویتی اسلامی دارد، دو بعد را می توانید ببینید. یک بعد این هویت، بعدی معنوی است که مسلمان بودن شهر، نمایانگر آن است. بعد دیگر آن، بعد کالبدی و فضایی آن است که هویت مادی شهر به حساب می آید.در این شهر معماری مسجد، معماری مرکزی شهر است. هنگامی که معماری کوفه به امیرالمؤمنین(ع) داده شد، حضرت ابتدا مسجد کوفه را ساختند. براساس سنت اسلامی بعد از مسجد، مدرسه و بعد بازار ساخته می شود. در تمدن اسلامی براساس آن سنت اسلامی سعی شده است؛ هنگامی که تقسیم وظایف و گستردگی امور سبب شده تا ساختمانهای مجزایی به وجود بیایند، حداقل با فضا سازی مشابه معماری مسجد، فضای معنوی مسجد به آن مراکز انتقال داده شود. در تمامی شهرهای سنتی چه در ایران و چه در عربستان و مصر و سوریه و حتی شمال آفریقا و هند می بینیم که در یک شهر اسلامی با هویتی اسلامی بعد از مسجد جامع که نماد شهر است، مدرسه به وجود آمده است با همان قوس ها و مقرنس های معماری مسجد. مدارس همان فضای مسجد را تداعی می کنند. زیرا در تمدن اسلامی تعلیم و تربیت جزیی از عبادت به حساب می آید. وقتی به صدر اسلام برمی گردیم، می بینیم که پیامبر(ص) هنگام حضور در مسجد به گروهی که در حال تعلیم و تعلم بودند، می پیوندد. یا این که پیامبر(ص) فرموده اند: یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است. این مسئله نشان دهنده این است که در اسلام تعلیم و تربیت جزیی از عبادت است و برای همین نیز فضای مدرسه در معماری، شبیه فضای مسجد می شود.
مسئله بعدی بازار است. به بازارهای سنتی موجود مانند بازار وکیل، بازار کاشان و بازار اصفهان که توجه کنید، می بینید که معماری آن معماری قدسی است. وجود مقرنس ها و مبناهای قوسی و دایره ای از این دست است. این نشان دهنده این است که معمار مسلمان یا طراح شهر اسلامی با همانند کردن فضای معماری بازار و مسجد، می خواهد بگوید که هنگامی که از مسجد خارج و به سمت بازار روان شدی، جدایی از آن عبادت خدا حاصل نشده و تفاوتی بین تجارت و عبادت نیست. آن چیزی که ما را به همانندی تجارت و عبادت می رساند، کالبد یا همان فضا است. به همین دلیل شما در معماری اسلامی، فضای مسجد، بازار و مدرسه را شبیه و یکسان می بیند، هر چند آن را به عنوان یک قصور تلقی نمی کنید. در بررسی تاریخ معماری اسلامی تا دوران معاصر متوجه می شوید که مسجد و مدرسه و بازار هویت واحدی دارند، اما دارالاماره ها این گونه نیستند. زیرا اصلاً بعد از زمان امیرالمؤمنین(ع) هویت سیاست از دیانت جدا شد. اگر بعد از حضرت علی(ع) کسانی که از سنخ و جنس ایشان بودند، حکومت را به دست می گرفتند، دیگر معماری حکومتی نداشتیم، بلکه معماری سیاسی نیز همان معماری مذهبی می شد. حضرت علی(ع)، دارالاماره درست نکردند. متأسفانه به دلیل سکولاریسمی که در متن جامعه به وجود آمد، سیاست بنیان خود را از معنویت جدا کرد. امویان و مروانیان و حتی عباسیان تحت تأثیر همین نگره بودند. بغداد ساخته منصور دوانیقی است. اما معماری ساختمان های درالاماره آن همانند معماری مساجد نیست.
* البته بحث دیگری نیز در اینجا مطرح می شود و آن این که در شهر غیر عرب مسلمان حضور معماری قدسی را در دارالاماره ها نیز می توان دید. قصرهای باشکوه اندلس و مصر با آن معماری شبه قدسی مویدی بر این گفتار است.
- اجازه بدهید که در تکمیل بحث قبلی بگویم یکی از قصوری که در هنر اسلامی قابل بحث است قصرالمشتی یا قصر زمستانی است.در آنها ما پیکره نگاری زنان رقاص را داریم.اما ما در مسجد نقوش حیوانی و انسانی را نداریم، زیرا این به منزله همان تمثیل و شمایل بت است.* آیا عرب از قبل با اینچنین فضاهایی در دارالاماره و دارالافتاءها آشنا بوده است؟
- عرب از قبل با این فضاها آشنا نبوده است بلکه از تمدن های دیگر نیز چیزهایی اخذ کرده است. به داستان کاخ سبز معاویه مراجعه کنید.* از تمدن های همسایه مانند روم و ایران.
- بله، اما بیشتر از رومی ها اخذ کرد. چون شام در همسایگی روم بود. فاصله شام را با دریای مدیترانه و روم در نظر بگیرید. همچنین شمال آفریقا را که رومی ها در آن حضوری جدی داشتند. دیگر این که در تاریخ هنر مطرح می شود که در روم، نماد شکوه معماری بود. برای این که خوانندگان محترم با بحث راحت تر ارتباط ایجاد کنند؛ به فیلم مصائب مسیح ارجاع می دهم. کارگردان وقتی می خواهد حضور قدرت مند پیلاتس را نشان دهد. حرکت دوربین را از ستون ها شروع می کند. بنده که در تاریخ هنر معماری تحقیق و تدریس می کنم، با همین معماری متوجه می شوم که اینجا محل حضور روم است. چرا که دولت روم بنا را بر این قرار داده بود که شکوه و جلال خود را در معماری نشان دهد. معاویه نیز از همین مدل درس می گیرد.* آقای دکتر، به نظر می رسد این مسأله در ذات خود معماری نیز باشد. چون ماندگار ترین آثار هنری، در دوره کلاسیک و هنر سنتی ماست. پس این آثار هم نماد قدرت است و هم نماد ایستایی، چرا که این آثار، نماد تثبیت قومی است که آنها را به یادگار گذاشته است.
- این را ما در ایران هم داریم. درباره تخت جمشید اگر هزینه های عظیم خرج شده، به این دلیل است که این معماری نشانه عظمت و ثبات حکومت ایران به شمار رود.بنابر این متأثر از معماری رومی و جدایی از آن معنویت نخستین، یک معماری جداگانه ای برای قصرها به وجود می آید که از معماری قدسی مسجد متمایز می شود. در شمال مصر هم هنگامی که فاطمیون قدرت را در دست می گیرند، نگاهشان به سیاست یک نگاه مذهبی است. این نگاه مذهبی را در امویه و بنی عباس نمی بینید. در مصر کاخ «الحمراء» اگر چه کاخ است، اما با آن مقرنس های بی نظیرش صد در صد اسلامی است. ویکتورهوگو وقتی برای اولین بار قصر «الحمراء» را می بیند، در شعر بسیار زیبایی می گوید: «این کار انسان نیست بلکه ستایش فرشته هاست.»
در ایران بعد از اسلام زیاریان و آل بویه رویکرد شیعی دارند و طاهریان حکومت ضد بنی عباس را پایه گذاری می کنند.حتی معماری سلجوقیان نیز به نوعی کاملاً متأثر از یک معماری مقدس است.
معماری ای که بعد از حضور مغول، به وجود می آید نیز معماری مقدس است. با این که تیموریان اهل قتل و غارت بودند، زن شاهرخ که از نوادگان تیمور بود (گوهرشاد)، مسجد عظیم گوهرشاد را در مشهد ساخت.
بین مقبره شریف امام رضا(ع) و مسجد گوهرشاد، مدرسه کوچک بسیار زیبایی به نام پریزاد وجود دارد. پریزاد نام خادمه گوهرشاد است که از باقی مانده مصالح مساجد گوهر شاد به فرمان وی مدرسه ای می سازد.
این اهمیت علم را در اسلام می رساند. پس همان گونه که شما گفتید، معماری مکان های سیاسی در کشورهای مختلف متناسب با هویت مذهبی آنجا متفاوت است.
حالا اگر باب اول را جمع بندی کنیم به این نتیجه می رسیم که درصدر اسلام کارکرد مسجد چند بعدی بوده است و در اثر مرور زمان و تقسیم وظایف این چند بعدی بودن کارکرد مسجد به چالش کشیده شد و تک بعدی شد و به نظر می رسد در جهان معاصر مسجد تنها به محلی برای عبادت تبدیل شده باشد.
* اگر اجازه بدهید به قسمت دوم سؤالم برگردیم، یعنی تبیین تأثیر معماری اسلامی به عنوان تجلی هنر و حکمت اسلامی در معماری مساجد.
- در اینجا چند بحث کلیدی و جدید مطرح می شود که من در رساله دکتری خود به آن پرداخته ام. نخست باید پرسید؛ آیا معماری در تمدن اسلامی معماری مقدس است یا نه؟ اکنون در جهان مدرن معماری به یک فضای کالبدی گفته می شود که روح بنا نیست، ساختار بناست. در جهان مدرن به این اعتقاد و نتیجه نرسیده اند که فضا یا کالبد می تواند یک مفهوم معنوی باشد. اما بسیاری از محققین اعتقاد دارند که ما در تاریخ زندگی انسان یک مفهوم معماری مقدس داریم که اتفاقاً از دوره های باستان وقتی به طرف جلو می آییم می توانیم جلوه های آن را ببینیم.به عنوان مثال ما در معماری مقدس بین النهرین و جنوب ایران یک معماری مقدس به نام زیگورات داریم که الان نمونه بارز آن در شهر شوش با عنوان زیگورات چغازنبیل است. من در بررسی این زیگورات ها در تاریخ هنر متوجه شدم که شبیه کوه بودن اینها چه دلایلی می تواند داشته باشد. این زیگورات ها به صورت پله پله بوده اند و هفت اشکوب داشتند که روی هم قرار می گرفت. آنها شبیه کوه بودند چون در جهان بینی انسان مقدس، کوه نماد تجلی حضور خداوندی است. از یک طرف طبق آیه قرآن «کالجبل الراسخ»، کوه نماد ثبات و پایداری است. همان طور که شما در جایی از حرف هایتان اشاره کردید که معماری نشان دهنده تثبیت یک حکومت است، کوه نیز در ذهن انسانی با هر هویت مذهبی نماد ثبات و مقاومت است.
* در عهد عتیق نیز بدان اشاره شده است، وقتی موسی در کوه سینا با خدا حرف می زند، یا کشتی نوح بر کوه جودی فرود می آید.
- بله، درست است. حتی در تمدن های بین النهرین و عیلامی که قبل از مادها بودند نیز کوه را مقدس می شمردند. زیگورات چغازنبیل نیز برای آن زمان است.آنها معبد را شبیه کوه می ساختند که نماد تثبیت و قدرت باشد. همچنین برای اینکه در ذهن انسان اولیه هر چقدر از سطح زمین فاصله می گرفتی به آسمان نزدیک می شدی.* یعنی شخص احساس استعلا پیدا می کرد؟
- دقیقاً، آسمان در ذهن انسان نماد تجلی و حضور خدا بود. شما برای این که از لحاظ معنوی از سطح پست و مادی فاصله می گرفتید، باید به بلندی می رفتید.اسم کعبه نیز این احساس است. کعبه یعنی محل برآمده و از سطح فاصله گرفته. بنابراین انسان های قدیم زیگورات ها را چون کوه می ساختند. زیرا کوه را مقدس می دانستند. در تمدن های شرقی چین و هند نیز کوه مقدس است. پیامبر (ص) نیز آیات وحی را از (جبل النور) دریافت کرد. مهمترین موعظه عیسی در تاریخ مسیحیت در کوه انجام می شود.
* کوه در عرفان نیز تجلی دارد و ما عارفان کوه نشینی را داریم. چه در عرفان اسلامی و چه در عرفان هندی.
- ما یک بحثی در معماری مقدس داریم با عنوان فیزیک معنا. یعنی این که در تفکر انسان مقدس فیزیک (ماده) یک ارتباطی با متافیزیک دارد. اگر شما در فیزیک از سطح به سمت بالا فاصله بگیرید، به همان اندازه هم در معنویت و متافیزیک می توانید بالا بروید. این پلکانی بودن که در فیزیک است به گونه ای نماد صعود متافیزیکی شما نیز است.محراب در سوره آل عمران نوعی پناهگاه معرفی شده است و قوس و مقرنس آن آرام آرام ما را از آن حدود مادی جدا و وارد یک قلمرو معنوی می کند. این دوار بودن گنبد و مقرنس ها و قوس محراب ما را از آن محدودیت به یک استعلای روحی می کشاند
دو عامل ازنظر معنوی بر معماری ما تاثیر گذاشت. یکی نص قرآن بود، که معماران مساجد را مومنان به خدا و روز قیامت و برپادارندگان نماز و دهندگان زکات می دانست و دوم عرفان اسلامی بود که مثلا در مقرنس ها جلوه گر شد
مسجد در دوره صدر اسلام به عنوان جایگاه عبادت و نیز حل و فصل کلیه مسائل اجتماعی و سیاسی مطرح بود. این کاربرد چند جانبه مسجد در دوره های بعد با گسترده شدن امور تا حد بسیار زیادی از بین رفت. از این رو معماری ویژه مسجد به مکان های درگیری از جمله مدارس، بازارها و ... انتقال یافت، تا یادآور فضای روحانی و معنوی مسجد در این اماکن باشد. اینها خلاصه بحث هایی بود که در قسمت اول گفت و گوی حاضر از نظرتان گذشت. واپسین بخش این گفت و گو که به رابطه فیزیکی و متافیزیکی معماری مقدس و بنیان های تأویلی آن و نیز رابطه معمار مدرن و معماری مسجد پرداخته شده از نظرتان خواهد گذشت ، توضیح این که کاخ الحمراء که در قسمت اول این مطلب به آن اشاره شده است در غرناطه اسپانیا واقع است .
* پس اینجا به رابطه فیزیک و متافیزیکی معماری مقدس می رسیم؟
- بله و بر این اساس ما معماری مقدس داریم. معماری ای که فیزیکی را بنا می کند که جلوه های متافیزیکی دارد. در فلسفه معماری برای بنا سه ساحت در نظر گرفته می شود: سرپناه، ساختمان و معماری، در فلسفه معماری، معماری را آن ساحت سومی می دانیم که همراه با مصالح مادی و کالبد ساختمانی، اصول زیبایی شناختی و معنوی نیز در آن حضور دارد.پس بین سرپناه ،ساختمان و معماری یک تفاوت مطلق وجود دارد.سرپناه بنایی است که ما را از گزند عوامل طبیعی مصون می دارد. ساختمان بنایی است که صرفاً کاربردی است. امادر معماری بجای خطوط مستقیم، از قوس استفاده می کنیم: چرا که اصولاً خود قوس یک مفهوم زیبایی شناختی دارد. معماری در عرف ما و تاریخ هنر به آن فضای کالبدی گفته می شود که مفاهیم متافیزیکی و معنوی آن مقدم بر مفاهیم فیزیکی و مادی آن است.
این مسئله را ما نه تنها از تاریخ هنر مقدس ادیان می توانیم بفهمیم، بلکه از تبارشناسی واژه انگلیسی architecture نیز این مطلب برمی آید.
واژه archi از لحاظ زبان شناسی نوین، معادل واژه آرک در زبان پهلوی و عرش در زبان عربی است.
از لحاظ زبان شناسی نوین این چند واژه در زبان های مختلف با یکدیگر، هم عرضند. در هر سه زبان این واژه به معنای قوس است، که شکلی زیباست. در فرهنگ معماری قوس به آن خطوط منحنی گفته می شود که تمثیلی برای دایره است و دایره تمثیلی برای تمامیت و کمال است. وقتی معماری مسجد را ملاحظه می کنید، متوجه می شوید که خطوط ، مستقیم نیستند.
در معماری هر چه خطوط مستقیم باشد، استحکام و ثبات را تداعی می کند و هر چه قدر منحنی باشد زیبایی را متجلی می کند.بنابراین هیچ معماری قدس ای پیدا نمی شود که در آن از قوس استفاده نشده باشد.مقرنس، ایوان و گنبد مسجد مبتنی بر قوس هستند.جزء دوم
tecture ,architecture
است، که معادل تخنه است تخنه در زبان یونانی معادل هنر است و در عربی به فن ترجمه شده است.
به تعبیر فلوطین، تخنه یعنی تقلید از صور ازلی، این ارتباطات خیلی لطیف است و همه بیانگر این است که این معماری مقدس است. معماری مقدس در تمدن اسلامی کعبه بود.
کعبه مبتنی بر دو شکل هندسی است، (هندسه مقدس)، این دو شکل یکی مکعب و دیگری دایره است که نماد تجسم، عرض، ماده و مادیت است، اما این کعبه وقتی مناسکش کامل می شود که به دور آن طواف شود.
طواف دوار است، در حالی که خود مکعب برآمده است. طواف یک سطح است. این نماد دوار که جزء ذاتی معماری کعبه محسوب می شد، در معماری مسجد تبدیل به گنبد می شود. معماری مسجد مبتنی بر چهار گوشه است. یعنی بنیان ها بر چهار جهت است، اما ساختار فضایی را به شکل گنبد دارید. اگر دقت کنید همه مساجد چهار وجهی، شش وجهی و یا هشت وجهی هستند. اما روی همه اینها گنبد قرار دارد. آن چهار وجهی نماد مربع، مکعب و در حقیقت محصور بودن ما در عالم ماده است.این بنیان تأویلی مسجد است، چنانکه وقتی وارد مسجد می شویم، این چهار چهت و این محدودیت به ما القا می کند که دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم؛ اما وقتی سر به طرف بالا می بریم و به محراب نگاه می کنیم، که در سوره آل عمران نوعی پناهگاه معرفی شده است قوس و مقرنس آن آرام آرام ما را از آن حدود مادی جدا و وارد یک قلمرو معنوی می کند.
من معتقدم این دوار بودن گنبد و مقرنس ها و قوس محراب ما را از آن محدودیت به یک استعلای روحی می کشاند.
* آقای دکتر این تأویل و تفسیر شما بر چه بنیان معرفتی مبتنی است؟
- در حدیثی پیامبر (ص) می گوید؛ هنگامی که در معراج سیر می کردم گنبد عظیمی را دیدم که کاملاً سفید بود و به صورت دوار بر چهار پایه قرار داشت و روی هر پایه چهار کلام اول سوره فاتحه الکتاب یعنی بسم، الله، الرحمن و الرحیم نوشته شده بود. پس معماری مسجد یک صورت تأویلی در عرش دارد.در (من لایحضرالفقیه) نیز حدیثی از امام جعفر صادق (ع) است که می فرمایند: مربع بودن کعبه به دلیل محاذات بودن کعبه با بیت معمور است. مربع بودن بیت معمور نیز به دلیل محاذات بودن با عرش است و مربع بودن عرش به این خاطر است که اسلام بر چهار رکن بنا شده است و آن تسبیحات اربعه است (سبحان الله و الحمد لله و لااله الاالله و الله اکبر) و یا اینکه در جایی دیگر آمده؛ خداوند عرش را از انوار چهارگانه سرخ، سبز، زرد و سفید خلق کرد.از طرفی دیگر، مسجد از لحاظ لغوی یعنی محل سجده کردن. پس مسجد سجده گاه شما در برابر خداوند است. سجده یعنی گزاردن هفت موضع بر زمین اگر گذاشتن این هفت موضع را بر زمین از نظر فضایی در ذهنتان ترسیم کنید، تصویری شبیه محراب به دست می دهد.این هفت موضع عبارتند از، پیشانی، دو کف دست، دو زانو و دو نوک انگشت پا، اینها را اگر ترسیم کنید دقیقاً شبیه همان قوس درون محراب می شود.
پس بین حالت من و محرابی که نماز می خوانم یک نوع همسانی وجود دارد. از طرفی هفت نیز عدد مقدسی است. این هفت در اسلام مقدس است چون اساس قرآن سوره حمد است و آن سبب المثانی است. هفت آسمان، هفت مقام و منزل در عرفان همه از این دست است. اینها همه نشان دهنده آن است که شما در معماری مسجد بنیان های تأویلی مقدسی دارید. که در اینجا من فقط به نمونه های مختصری اشاره کردم و باز یعنی در معماری مسجد رمز و رازهایی نهفته است.
* آیا تفکر پنهان و اندیشه تنیده شده در پشت ادوار مختلف معماری اسلامی ، تأثیرات خاصی را نیز در نوع معماری مسجد گذاشته است؟ و اینکه آیا معنویت حاصل از معماری مساجد در هنر حکمی معماری ایران تاثیر داشته است؟
- اگر دورهای معماری را در تاریخ اسلام بررسی کنیم می بینیم ظهور معماری ما دو منشاء و الگوی اصلی دارد. یکی از آنها کعبه است.برای معمار مسلمان طواف دوار و مکعب و مجسم بودن کعبه یک سری معانی خاصی را در معماری اسلامی ایجاد کرد که در معماری به «ماندالا» انجامید و بسط آن مجال دیگری می خواهد. الگوی دیگر مسجد پیامبر (ص) بود. در اثر مرور زمان یک سری اضافاتی را در معماری مسجد داشتیم. مثل مقصوره که به مسجد اضافه شد تا محراب را از بقیه فضاها جدا کند. همچنین گنبد و مقرنس اضافه شد. فضاهای مساجد چهار ایوانی شد که نمونه بارز آن را در مسجد امام اصفهان داریم. این چهار ایوانی شدن را از یک طرف از بنیان مقدس عدد چهار گرفته بودیم و از سویی دیگر چهار ایوانی معماری اشکانیان را نیز مدنظر قرار داشتیم.
خود وجود منازه که بهتر است ماذنه بگوییم برای این است که مادر معماری مسجد به یک محل بلندی نیاز داشتیم که دیگر در محوطه خود مسجد نمی توانست باشد. دو عامل در طول تاریخ روی ساختار معماری مسجد تاثیر گذاشت. اول، افزایش کاربردهای معنوی مسجد؛ مانند اذان گفتن، یا اینکه، مسجد المتوکل در نزدیکی سامرا با اینکه حدود هزار و چند سال پیش ساخته شده اما تقریبا صدهزار نفر را در خود جای می دهد، چراکه نیاز به فضایی داشته تا جمعیت عظیمی را در نماز جمعه در خود جای بدهد.
همچنین معماری مسجد یک معماری مقدس مبتنی بر ریاضیاتی شد که یونانیان در ساختن تاترهای خود از آن استفاده می کردند.
در تئاتر یونان، تئاترهایی طراحی شد که وقتی بازیگران روی سن صحبت می کردند در تمامی پلکان های اطراف صدا شنیده می شد.یک نوع ساختار هندسی بسیار خاص که صدا را نه تنها در یک جهت خاص پخش می کرد، بلکه تن صدا را نیز بالا می برد.نمونه معماری مقدس این ساختار هندسی در مسجد امام اصفهان است.در زیر گنبد اصلی این مسجد منبر را قرار می دادند تا صدا رساتر شود.
بنابراین یک سری کارکردهای جدید برای مسجد به وجود آمد که این کارکردها در معماری آن نیز تاثیر گذاشت.اما نقش دوم، گسترش مبانی عرفانی در اسلام بود.این مبانی عرفانی، معمارانی را به وجود آورد که این معماران فتوت نامه هایی دارند. در این فتوت نامه ها آمده است؛ معمار باید با وضو سرکار برود، باید اهل سیر و سلوک باشد، با نماز وارد فضای کار مسجد شود و...
چهارصد سال پیش در اصفهان مسجدی ساخته شد، این مسجد هنگاهی که چهل درصد کارش تمام شده بود به دستور کارفرما، ویران شد. چراکه یک روز کارفرما در هنگام کار دیده بود، حیواناتی که مصالح کار را می آورند، برای تندتر حرکت کردن مورد ضرب و شتم قرار می گیرند و بعضا نحیف نیز هستند، چراکه غذای کافی داده نمی شوند. کارفرما مسجد را خراب کرد و گفت: مسجدی که بر پایه ظلم حتی برحیوان ساخته شود، نمی شود در آن نماز خواند، بعد دستور داد در مسیر این حمارها یونجه بریزند و اگر در هنگام باربری سرشان به خوردن یونجه ها مشغول شد، جلویشان را نگیرند.
ازطرفی وقتی فتوت نامه های معماران را بررسی می کردم، متوجه شدم اصلا معماری شغل مقدسی است، چراکه قرآن فرموده بود؛ «انما یعمرالمساجد الله من آمن بالله و الیوم الاخره»
بنابراین معماری که مومن باشد و به روز قیامت اعتقاد داشته باشد قطعا معماری از یک معنویت و رنگ و بوی دیگری دارد.پس دو عامل ازنظر معنوی بر معماری ما تاثیر گذاشت. یک نص قرآن بود، که معماران مسجد را مومنان به خدا و روز قیامت و برپادارندگان نماز و دهندگان زکات می دانست و دوم عرفان اسلامی بود که مثلا در مقرنس ها جلوه گر شد.
* این عرفان آیا در مقرنس های دوره های بعد هم تاثیر داشت؟
- ابتدا مقرنس براساس آیه «الله نور السموات و الارض مثل نوری کمشکوه...» ساخته شد. قرآن در سوره نور گویی تصویری معمارگونه رسم می کند. اما مقرنس در جغرافیای مختلف تجلیات مختلف پیدا کرد و جنبه های زیبایی شناختی آن در دوره های مختلف یا سرزمین های مختلف، افزون تر شد.اما ماهیت آن همان ماهیت آیه نور در قرآن است که به نوعی خداوند نور را در آنجا با تشبیهات مختلف ،مشکک ساخته است.* هنر معاصر وارد یک مرحله مدرن شده است بالتبع معماری معاصر نیز درحال گذار از این مرحله است. معماری مدرن چه تناسبی با مسجد امروز دارد. به نظر می رسد مسجد دنیای امروز به خاطر اینکه محل عبادت انسان امروز است دیگر نمی توان همان نگاه سنتی را داشته باشد؟
- من معتقدم که شما همزمان با تحولات زمان ضرورت ندارد با همه جنبه ها متحول بشوید. باتوجه به اینکه روح تحول را نباید در زمان نادیده گرفت در مقابل آن ایستادگی نیز نمی توان کرد. اما در همه موارد نیز لازم نیست که با آن هماهنگ شویم.مثلا اکنون در اندونزی، مالزی، حتی تهران مساجدی را می بینیم که دارد از آن روح سنتی خود فاصله می گیرد ولی مصلای امام خمینی همچنان به قوس، مقرنس و روح معنوی مقرنس وفادار مانده؛ چراکه سیستمی که سعی دارد روح معنوی گذشته را حفظ کند، بر آن نظارت دارد.
* آیا با این حساب ما منکر دگرگونی های کاربرد مسجد در دنیای معاصر نمی شویم؟
- اساس مسجد صرفا در کاربرد آن نیست. من مسجد را یک فضایی می دانم که در این حال که کاربردی است، یک فضایی معنوی نیز است. همچنین کاربردی که شما در اداره دارید همان کاربرد در مسجد نیست.فضای مسجد باید فضایی متفاوت از فضای اجتماعی ما با شد چراکه در این مکان مقدس درحال ارتباط برقرارکردن با خدای خود هستید.
* اینجا یک بحث معرفتی پیش می آید. چراکه دینداری انسان معاصر نیز متفاوت است.؟
- بله، در اینجا ما وارد یک فاز دیگری می شویم، یعنی اگر شما بگویید؛ یک معرفت شناسی نوینی دارد به وجود می آید، می گویم بله، این معرفت شناسی نوین، معماری نوینی را طلب می کند.برای همین من در ابتدا موضع خود را مشخص کردم.نباید در همه جا ،هم پای زمان شد. اما با زمان هم نجنگیم. سنت روح ما و مدرنیته کالبد ماست. ما می توانیم مساجد مدرنی داشته باشیم که روح سنتی داشته باشند و آن کاربرد را هم داشته باشد و این برمی گردد به آن که فتوت نامه های معماری مدرن را داشته باشیم. درست است که فضا مدرن شده، اما به هرحال انسان در خلوت های خودش همان انسان است.
ما نمی توانیم روح انسان را از انسان جدا کنیم.مدرنیته نمی تواند ماهیت انسان را از انسان جدا کند. پس باید این روح انسانی در برخی از فضاها تجلی داشته باشد.