رنگرزی و یا رنگ کردن الیاف و نخ و پارچه را میتوان از کهن ترین هنرهای برآمده از ذوق و قریحه ی بشر دانست. هنری که بسته به مواد و متریال به دست آمده در طبیعت در هر منطقه ای رنگ ها و اشکال بسیار متفاوتی پیدا کرده و نیز شباهت های اساسی بسیاری نیز دارد. چیزی که این هنر دست بشر را جذاب و قابل بررسی می کند محصولات تولید شده از پس این هنر است. پارچه هایی با رنگ برآمده از خود طبیعت که با اشکال گونه گون تزیین شده و کاربردهای مختلفی پیدا می کنند.
برای به دست آوردن دید کلی با تاریخچه ی هنر رنگرزی در دنیا ابتدا مقاله ای را می خوانیم به قلم دکتر " مجید منتظر " و سپس در ادامه با تاریخچه ی رنگرزی در ایران آشنا خواهیم شد:
نگاهی به رنگرزی طبیعی از آغاز تا کنون
نقاشی رنگی بر روی دیوارها،9 تا 15 هزار سال قبل از میلاد در اسپانیا مشاهده شده است. این نقاشیها به وسیله رنگدانههای غیرآلی انجام شده و توانستهاند برای مدت بسیار طولانی دوام آورند. لباسها رنگی در همه فرهنگهای گذشته تولید شده، ولی به دلیل كمی پایداری رنگ آنها. نمونههای بسیار قدیمی كالاهای نساجی رنگرزی شده كمیاب است. فرش پازیریك یكی از نمونههای بافته شده قدیمی متعلق دستباف با رنگهای طبیعی شناخته شده است. كالاهای نساجی رنگرزی شده در مصر به 3200 سال قبل از میلاد و در هند به 2 هزار سال قبل از میلاد برمیگردد. به هر حال رنگرزی فرآیند ساده ولی مهمی است كه الیاف خود رنگ را به الیاف رنگی زیبا تبدیل میكند. با توجه به نوع آب و هوا، انواع گیاهان جهت تولید رنگهای متنوع در رنگرزی استفاده میشوند، به علاوه از پس ماندههای گیاهی نیز به عنوان منبع مهم و منشأ طبیعی استفاده میشود كه مورد دوم در اغلب منابع و مقالات علمی مورد غفلت واقع شده است. تا پایان قرن نوزدهم میلادی رنگزاهای طبیعی منبع اصلی رنگ برای رنگرزیكالاهای نساجی بودهاند. توسعه رنگزاهای مصنوعی در شروع قرن بیستم. سبب دسترسی به كیفیت و تنوع بیشتر و تكنیك قابل تكرار در كاربرد شد. در نتیجه هزینه رنگرزی به مقدار قابل ملاحظهای كاهش یافت.
اهمیت رنگرزاهای مصنوعی، تداوم توسعه در رنگرزی طبیعی به منظور رفع نیازهای رنگرزی مدرن را تحت الشعاع قرار داد. در نتیجه برای استفاده از رنگزاهای طبیعی در رنگرزی مدرن، نیاز به استفاده از تكنیكهایی خاصی است كه متاسفانه در این زمینه مطالعات و اختراعات لازم انجام نشده است.
در دهه گذشته برخی تحقیقات در زمینه احتمال به كارگیری رنگزاهای طبیعی در فرآیند رنگرزی كالای نساجی، به وسیله برخی گروههای تحقیقاتی انجام شده است كه به برخی از آنها اشاره میشود: در ایران مرحوم دكتر مشفق، در شیراز تحقیقات جامعی را در این زمینه انجام دادهاند كه متاسفانه بسیاری از نتایج آنها منتشر نشد ه است. بخش مواد اولیه و رنگرزی مركز تحقیقات فرش دستباف با تعریف عناوین تحقیقاتی، پروژه تحقیقاتی در این زمینه را در دانشگاههای مختلف ایران شروع كرده است كه نتایج آنها به زودی منتشر خواهد شد. به علاوه در اولین سمینار ملی تحقیقات فرش دستباف نیز مقالات متعددی در این زمینه ارائه شده است كه از جمله میتوان به ارائه چند مقاله توسط دكتر منتظر و همكارانشان اشاره كرد. در هند بر روی رنگرزی پنبه و پشم با رنگزاهای طبیعی مطالعاتی صورت گرفته است. در ژاپن جهت رنگرزی ابریشم پناه و كشمیر یا رنگزاهای طبیعی به وسیله دندانه آهن و آلوم تحقیقاتی صورت گرفته است و در كشورهای دیگر مثل آلمان، اتریش و اسكاتلند نیز تحقیقاتی انجام شده است. به طور كلی این محققان نتایج خوبی در زمینه عمق رنگی شید و خواص ثباتی ارائه كرده اند. به هر حال فرآیند رنگرزی اغلب در دو مرحله صورت میگیرد كه در یك مرحله دندانه و در مرحله بعد رنگرزی انجام میشود.
یكی از محققان به نام «بروخنر» در نتیجه گیری نهایی مطالعات خود اشاره میكند كه خواص ثباتی رنگزاهای طبیعی رضایت بخش نبوده و باید در این زمینه تحقیقات لازم انجام پذیرد. به هر حال در استفاده از رنگزاها، تكنیكهای متفاوتی برای دندانه دادن و عملیات نهایی جهت بهبود خواص ثباتی رنگ به كار گرفته میشود.
مزیتهای مورد انتظار از كاربرد آتی رنگزاهای طبیعی در موقعیت كنونی، سبب بحث های جنجالی و متناقض در میان اندیشمندان شده است. در حالی كه برخی از اندیشمندان بر مشكلات رنگزاهای طبیعی در رنگرزیهای مدرن مزایای مورد انتظار تكنولوژیها بر پایه منابع تجدید پذیر متمركز شده اند. معرفی رنگزاهای طبیعی به فرآیند رنگرزی مدرن میتواند به عنوان مرحلهای از توسعه مداوم فرآیند رنگرزی در نساجی به حساب آید.
با توجه به ابعاد مختلف رنگزاهای طبیعی، باید در این زمینه مطالعاتی وسیع شروع شود و تداوم یابد، تا به روزی برسیم كه در رنگرزی بیشتر از رنگزاهای طبیعی استفاده كنیم.
قالی ایرانی: تاریخچه رنگرزی
رنگ و رنگرزی نه تنها در ایران بلکه در هند و چین و مصر دارای پیشینه ای بس طولانی است. رنگرزی در ایران سابقه ای دیرینه دارد. پیش از اسلام به خصوص در دوره ساسانی، رنگرزان از احترام خاصی برخوردار بوده اند. اما از آنجا که معمولاً رنگرزی بر موادی انجام می گیرد که از مواد آلی فساد پذیر تشکیل شده اند، آثار بازمانده از گذشته دور بسیار اندک است، خوشبختانه در پرتو دستاوردهای جدید باستان شناسی و نیز با بررسی آثار مکتوب معلوم شده است که پیش از اسلام جامعه ایران دارای سنت پیشرفته بافت قالی و نساجی بوده است. کهن ترین اثر گره دار پیدا شده که تا به حال نخستین نمونه قالی ایران محسوب شده و توسط پروفسور «رودنکو» در کناره های مغولستان، در ناحیه ای بنام «پازیریک» کشف شده است. در حاشیه این فرش نقش تعداد زیادی اسب به چشم می خورد و در بافت آن از رنگهای سبز، آبی، قرمز و زرد استفاده شده است.
«گزنفون» مورخ یونانی به کارگاههای قالیبافی شاهان هخامنشی در شهر «سارد» در حدود چهار صد سال پیش از میلاد اشاره می کند. این هنر در دوران های بعدی نیزادامه پیدا کرده است. در کتاب «زین الاخبار گردیزی» داستانی نقل می شود به این مضمون: «دیوان را فرمود تا کانها کندند و جوهرهایی بیرون آوردند و به دریا رفتند و گوهرها برآوردند و این عمل با مردمان بیاموختند و جامه ها رنگ فرمود کردن.» از نمونه های فرش ساسانی که متأسفانه باحمله اعراب از میان رفت ولی ذکر آن در بسیاری از کتب از جمله «تاریخ طبری» آمده، فرش بهارستان است. طبری درباره آن می گوید: «... بساطی بافتند از دیبا. به زمستان بازکردندی بدان وقت که هیچ جا گل شکفته نبودی و به جهان اندر سبزی نبودی و آن بساط را گرداگرد کنارش همه به زمرد و زبرجد سبز بافته ...»
سیروس پرهام معتقد است که «پیش از اسلام حداقل سه منطقه وسیع فرشبافی در فارس وجود داشته ... منطقه اول و ظاهراً پر رونق ناحیه دارابگرد ... فسا و جهرم بود. ناحیه دوم کوه بیشابور که تا حاشیه ارجان و سرزمین لرنشین کهکیلویه امتداد داشت و شاپور و کازرون و توج و شهر گمشده غندجان شهرهای عمده آن بوده که هر دو ناحیه از آبادترین و پر نعمت ترین مراکز تمدن ساسانی بوده اند. منطقه یا ناحیه سوم بوانات و قونقری که دژ خرمه در آن بوده است.»
از دلایل دیگری که وجود سنت پیشرفته رنگرزی را در دوران ساسانی ثابت می کند رونق و توسعه منسوجات در این عصر است. زیرا رنگرزییکی از صنایع وابسته به نساجی است.
ایرانیان در دوره ساسانی در بافت منسوجات به ویژه منسوجات ابریشمی به حدی از مهارت رسیده بودند که تجارت ابریشم را بین چین و مغرب زمین در اختیار گرفته بودند و دستگاههای بافندگی ابریشم ایجاد کردند، که به زودی در تمام خاورمیانه شهرت و رواج یافت و بسیاری از این پارچه ها در کلیساهای اروپا باقی مانده که بطور قطع متعلق به دوران ساسانی است و در همان زمان به بیزانس و روم فرستاده شد. شیوه ساسانیان در به کارگیری رنگها با شیوه بیزانسی تفاوت داشته و تنها رنگهای به کار رفته یکی است، ولی رنگهای ساسانی دارای درخشش کمتر و معتدل تر است و هنرمندانه تقسیم شده و با در نظر گرفتن نقش انتخاب شده اند.
بسیاری از نمونه ها یک رنگ بوده و رنگی مثل آبی را برای زمینه سفید ابریشم در نظر گرفته اند، یا اینکه نقش را با ابریشم بدون رنگ در کنار زمینه قرمز رنگ بافته اند و یا دو رنگ برای زمینه سفید به کار برده اند: قرمز و سیاه و یا آبی پر رنگ و سبز.
ایران که بین چین (مملکت عمل آورنده ابریشم) و روم (بزرگترین مصرف کننده منسوجات ابریشمی) واقع بود به صورت کشور ترانزیت ابریشم خام و ابریشم کار شده درآمد. پادشاهان ساسانی که متمایل به توسعه این فن در کشور خود بودند، در تعقیب فتوحات خود در سوریه دسته های بزرگ نساجان را از سوریه به ایالات ایران و به خصوص خوزستان کوچاندند.
متأسفانه اولین آثاری که از دوران اسلامی به جا مانده و مربوط به ایران است. به بعد از قرن نهم هجری قمری اختصاص دارد و برای بررسی آثار قبل از آن باید متوسل به آثار مکتوب شد. استاد سعید نفیسی در کتاب «محیط زندگی و آثار رودکی» که از شاعران قرون اولیه اسلامی است، می نویسد: «در شهر بخارا استادان مخصوص برای بافتن شادروان (نوعی چادر) بودند و از هر شهری بازرگانان به بخارا می آمدند و شادروان و .... می بردند و تا شام و روم این کالا میرفت و در همه جای خراسان که این ها را می بافتند به خوبی بخارا نمی شد و بازرگانان خراسان همه از آن جامه می پوشیدند و آن را سرخ و سفید و سبز می بافتند. »
در کتاب «جغرافیای تاریخی استرنج» نوشته شده: «پارچه های بافته شده از ابریشم خام، سفره دستمال و پرده های قلابدوزی مخصوصاً به رنگهای پر طاووسی، آبی رنگ و سبز در میان گلابتون در فسا بافته می شد.»
علاوه بر این شواهد تاریخی دو نمونه از پارچه های ابریشمی در موزه، «متروپولتین» نیویورک موجود است که یکی داراییک جفت اردک در دایره و دیگری دارای تصویر یک جفت اسب در دایره ات که در اطراف آن شکل پرنده کشیده شده است. این دو قطعه دارای رنگهای سبز، زرد، سفید، بنفش روی زمینه قرمز است.
قطعاتی از پارچه های بافت ایران نیز در دیگر کشورهای اسلامی و غیر اسلامی به دست آمده که از حیث اسلوب و رنگ آمیزی شبیه به منسوجات ساسانی است. مرکز عمده این بافندگی را مغرب ایران و خراسان مثل مرو و نیشابور دانسته اند که به احتمال زیاد کارگاههای رنگرزی در کنار کارگاههای بافت واقع شده بود.
با شروع حکومت سلاجقه در ایران تمامی فنون و به خصوص نساجی رونق فراوانی پیدا کرد. یک نمونه از بافته های دوره سلجوقی که در موزه « متروپولتین» موجود است دارای اشکالی به رنگ پرتقالی و قهوه ای است و قطعه ای دیگر به رنگ سبز و سفید است. فرش یا زیر اندازی که متعلق به حکومت سلاجقه در ایران باشد تاکنون به دست نیامده ولی کاملاً مسلم است که مردم ایران با پیشینه ای که در این هنر داشته اند در این زمان نیز فعال بوده اند. به خصوص نمونه هایی که در نقاشی های دوره تیموری و مغولی به تصویر آمده مؤید این نکته است. پس از دوران سلطه مغولان، در دوره تیموریان صنعتگران و هنرمندان به علت تمایل سفارش دهندگان به اسلوب و طرحهای چینی شروع به تقلید از این منسوجات کردند.
دوره صفویه اوج ترقی صنایع نساجی و قالی بافی است و خوشبختانه آثار زیادی از آن زینت بخش موزه های دنیاست. شیوه رنگ آمیزی ملایم و بی نظیری در قطعات به دست آمده به چشم میخورد. در این دوران زری بافی از رواج بسیاری برخوردار شد. به کار بردن زمینه های الوان که در روی آن نقوش با نخهای طلا و نقره به تصویر می آید، همچنین به کار گرفتن طرحهای مناسب که بیشتر موضوعات ادبی و مناظر رزمی و بزمی بود و نیز استفاده از رنگهای گیاهی که هنوز درخشندگی و ثبات خود را حفظ کرده اند، از ویژگیهای منسوجات این دوران است.
در زمان قاجارورود صنایع خارجی به ایران و به ویژه ورود پارچه های فرنگی و ارزان روسی سبب رکود صنایع و هنرهای ایرانی شد و بسیای از کارگاههای پارچه بافی برچیده شد و تعداد معدود برجامانده نیز مشتریان خود را کم و بیش از دست داد.
در دوران پهلوی نیز راه اندازی کارخانجات نساجی در شهرهایی مثل اصفهان، کاشان و ... باعث ورشکستگی کلی کارگاههای نساجی شد و هنرمندان آن به صورت کارگران عادی کارخانه ها درآمدند وتعدادی معدود نیز به عنوان نمونه های موزه ای در اختیار هنرستانها و دیگر سازمان های فرهنگی و هنری قرار گرفتند.
در این میان رنگرزان همگی به رنگی برای فرش و گلیم و دیگر زیر اندازها رو آوردند، ولی به تدریج با ورود رنگهای شیمیایی آنان به خاطر قیمت ارزان مواد و سادگی شیوه رنگرزی، رنگهای طبیعی را کنار گذاشتند، پس از مدتی حدود 50 سال اکنون رنگرزان دیگر مواد رنگزای طبیعی را نمی شناسند.