سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر از باتدای دهه مبارک فجر 1394 در تهران آغاز شد. فیلم سینمایی "آبنبات چوبی" از جمله فیلمهایی است که در بخش "سودای سیمرغ (سینمای ایران)" نمایش داده شد.
آنچه در پی می آید نقدی بر این فیلم است:
مشخصات فیلم آبنبات چوبی
کارگردان: محمدحسین فرحبخش ــ تهیهکننده: عبدالله عیلخانی ــ نویسنده فیلمنامه: علی اصغری (بر اساس داستانی از کامران قدکچیان) ــ دستیار اول کارگردان و برنامهریز: کریم امینی ــ گروه کارگردانی: رضا چوبینه و مریم فتحی ــ مدیر فیلمبرداری: روزبه رایگا ــ صدابردار صحنه: بابک اخوان ــ طراحی و ترکیب صدا: حسین ابوالصدق ــ موسیقی متن: آریا عظیمینژاد ــ طراح چهرهپردازی: ایمان امیدواری ــ طراح لباس: گلناز گلشن ــ طراح صحنه: حجت اشتری ــ اجرای گریم: رضا باباپور و محبوبه تات لاری ــ مدیر تدارکات: محمد عزت خواهی ــ محصول: موسسه سینمایی پویا فیلم ــ بازیگران: رضا عطاران، سحر قریشی، هنگامه حمید زاده، کریم امینی، نگار عابدی، صفا آقاجانی، شقایق فراهانی و میلاد کی مرام.
خلاصه داستان فیلم آبنبات چوبی
داستان این فیلم بر مبنای ارتباطات نامشروع، اختلاف دیدگاه نسل قدیم و جدید درباره خانواده و تاثیر نکات منفی جامعه بر جوانان امروزی است. روابط نامشروع «مسعود» و «مارال» باعث ایجاد مشکلاتی برای زندگی آنان می گردد و شرایط را برای آنها سخت می کند و ...
نقد فیلم آبنبات چوبی
"آبنبات چوبی" (با نام قبلی "تهران من") جدیدترین فیلم تهیه کننده با سابقه سینمای ایران در مقام کارگردان پس از فیلم هایی چون "عطش"، "خصوصی" و "مستانه" است که علیرغم محتوایش، در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر پذیرفته شده است.
«محمدحسین فرح بخش» در جایگاه کارگردان فیلم سینمایی "آبنبات چوبی" داستان دو خانواده را با اضافه کردن قصه های فرعی، دستمایه قصه خود کرده است و سعی می کند یک زندگی رئال تلخ را برای مخاطب به تصویر بکشد. فیلم از محیط امن خانواده نسبت به اجتماع بیرون، می خواهد از بایستگی حل تمام مشکلات در خانه و خانواده، از بی صبری جوانان در مواجه با مشکلات، از فرق غیرت و بددلی و ... و عاقبت بی سرانجام آن ها می گوید؛ اما در این کار موفق نیست و در نهایت، قصه ای مناسب کانون خانواده ارائه نمی دهد.
این حقیقتی انکار ناپذیر است که ساخت یک فیلم اجتماعی ــ آن هم با معضل جوانان ــ یکی از بهترین گزینه ها برای هر کارگردان و تهیه کننده است؛ اما مگر نه اینکه یک فیلمساز باید نیاز جامعه امروز را بشناسد و بر مبنای آن فیلم تولید کند؟ مگر نه اینکه بیش از 50 درصد جامعه و اغلب مخاطبان سینما را جوانان تشکیل می دهند؟ پس چرا قبل از تولید یک محصول فرهنگی، نیازسنجی درست و صحیحی از سوی فیلمساز صورت نمی گیرد تا تخریب اثرش بیش از اصلاح گری آن نباشد؟
متأسفانه کارگردان "آبنبات چوبی" با سوژه ای تکراری در کنار پردازش ضعیف و غیر خلاقانه فیلمنامه و شخصیت ها، تأثیرات سوء فیلم خود را بیش از موفقیت آن کرده است؛ چرا که "محمدحسین فرحبخشِ ورژن 1394" همانند بسیاری از هم قطارانش و در ادامه کارنامه پیشین خود، فیلمی "تلخ" را روی پرده برده است؛ درامی با چاشنی خیانت، رابطه جنسی، دوستی های پنهان، بی اعتمادی و سیاه نمایی که قتل بی رحمانه را نیز باید به تلخی های آن اضافه کرد. (اینجاست که باید پرسید «آقای محمد حیدری» دبیر جشنواره سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر که در نشست خبری سهشنبه 6 بهمن 1394 گقت: "در جشنواره امسال، فیلمی که بتوان عنوان سیاهنمایی را بر آن نهاد نداریم" آیا این فیلم سیاه را ندیده است؟).
در سینمای ایران نهضتی به راه افتاده تا واکنشی باشد در برابر حوادث و اتفاقات ناگواری که به دلایل و بهانه های مختلف در سطح خیابان های شهر به شکل علنی و یا غیر علنی در حال رخ دادن است. این نهضت به خودی خود محترم و ارزشمند است؛ بلکه کمکی باشد برای آنان که در فکر حل چنین معضلاتی هستند و نسخه ای برای آنانکه دستخوش این وقایع قرار می گیرند؛ تا بفمند و بدانند که چگونه عکس العملی داشته باشند. اما نکته مهم اینجاست که آیا فیلمساز توانایی پرداخت خوب، بررسی بدون آسیب و نیز ارائه راه حل معضلات مطرح شده در داستان روایی فیلم را دارد؟ و یا صرف بیان معضل و گذر از خط قرمزها و تابوشکنی ها به بهانه آگاهی به مردم، تنها "گیشه ای پربار" را هدف قرار داده است؟
"آبنبات چوبی" با داشتن موضوعی حساس، در کل یک اثر معمولی و با پرداختی ضعیف است. کارگردان به روایت خیانتی می پردازد، که بی اعتمادی و سیاه نمایی مضاعفی را با خود به همراه دارد. «مارال» سرگردان و پشیمان از اشتباه، برای روبرو نشدن با خانواده اش، بهترین چاره را در ترک خانه می بیند. «مسعود» هم بهترین راه برای رهایی از مخمصه ای که در آن گرفتار است را قتل می بیند!
جدا از احترامی که باید برای سلایق گوناگون نویسندگان در نگارش فیلمنامه قائل شد؛ داستان "آبنبات چوبی" دچار نوعی سبک انگاری و سطحی نگری است که با پرداختن به موضوعاتی ملتهب در جامعه، همه چیز را سیاه می کند. در یک جمله باید گفت: یک آسیب اجتماعی که قرار بود در فیلم مورد نقد واقع شود با بی سلیقگی فیلمنامه نویس به اثری شعاری، بسیار متوسط و یا حتی ضعیف تبدیل شده است.
"آبنبات چوبی" از شخصیت پردازی خوبی هم برخوردار نیست. شخصیت «مهرداد» که در نگاه اول، انگشت اتهام به سمت او بود، پردازش بسیار ضعیفی دارد و بود و نبودش در داستان فرقی نمی کند. بازیگران هم با بازی متوسطی که ارائه داده اند نتوانسته اند سرپوشی بر پردازش ضعیف قصه بگذارند. مادر «مارال» هم که شخصیت مثبت و منطقی فیلم است و نگاه درست و پندهای فیلم در چند دیالوگ کوتاه، از زبان او شنیده می شود، در آخر با تسویه حساب شخصی به جای کمک گرفتن از قانون، بر ناهنجاری فیلم می افزاید.
قطعاً موضوع انتقام با سلاح سرد، بار رسانه ای مثبتی در اجتماع نخواهد داشت. درباره صحنه باز کردن در قفس سگ ها ــ که دلخراشترین و شاید مضحک ترین سکانس "آبنبات چوبی" است ــ نیز فقط می توان سکوت کرد.
از جمله نقاط مثبت فیلم، ریتم تند و موسیقی زیبای متن آن است که به همراه ساختاری پیچیده مخاطب را ملزم می کند برای پیدا کردن خط اصلی قصه، تا انتها داستان را دنبال کند. استفاده از حرکت ماشین ها در خیابان برای نشان دادن گذشته و حال نیز جزء زیبایی های "آبنبات چوبی" است که نمی توان آن را نادیده گرفت.
در پایان می توان گفت، فیلم سینمایی "آبنبات چوبی" با سناریویی ضعیف، شخصیت پردازی شکست خورده و بازی های متوسط، فیلمی بشدت بیرمق است. فیلمی که به لحاظ محتوایی نیز سبک و سطحی است و به غیر از چند دیالوگ، اصالتی در داستانش دیده نمیشود. از «علی اصغری» بازنویس "آبنبات چوبی"، که فیلمنامه خوبی همچون "دهلیز" را در کارنامه خود دارد، انتظار قصه ای بامحتوا و روان میرفت که متأسفانه حاصل نشد.
................................