مکتب مشهد
در دوران حکومت صفویان مکتب مشهد آخرین مکتب هنر درباری است که تحت حمایت ابراهیم میرزا در خراسان تشکیل شد.سلسله صفویه به دست شاه اسماعیل اول پایه گذاری شد . وی پایتخت خود رابه تبریز منتقل کرد و یکبار دیگر تبریز مرکز هنرپروری شد.
پس از وی شاه تهماسب به حکومت رسید. وی درخلال دودهه اول از پنجاه وچهار سال سلطنت خود حامی پرشوزهنرمندان بود . اما رفته رفته رفتار شاه تهماسب باهنرمندان تغییر کردونسبت به هنر و هنرمندان بی تفاوت شد . وی درخلال این دو دهه کشوررا باسباط وقدرتمند کرده بود . باوجود دخالت موفقیت آمیز نظامی ایران در امورداخلی هندوستان وکمک به همایون پادشاه هند درباز پس گیری حکومت ازدست شورشیان ودفع حمله ازبکان شاه تهماسب همچنان بامشکل روز افسون ازبکان مواجه بود . ازطرفی باشورش برادرانش سام میرزا والقاس میرزا علیه وی وپناهندگی آنان به سلطان عثمانی مشکلات وی صد چندان شد وهمینها باعث افسردگی وبیتفاوتی شاه تهماسب نسبت به هنروهنرمندان وبی اعتمادی به اطرافیان وحتی مردم شد .آنتی جکسون فرستاده ملکه الیزابت درسال 1562م وی رافردی عبوس ومتعصب توصیف میکند .به گفته سفیر ونیز« شاه تهماسب به خاطرناخوشنودی ازمردمش یازده سال از کاخ سلطنتیش بیرون نیامد».درپی اخراج علمای شیعه از لبنان توسط سلطان عثمانی ومهاجرت ایشان به ایران وتاثیر برخی از علمای اخباری متعصب بر شاه تهماسب وی به مخالفت با فلسفه ،عرفان وهنرپرداخت .ازنتایج این تاثیرات، محدودیت وطرد علمای فلسفی وعرفانی مشرب چون شیخ عاملی«پدر شیخ بهائی» که با جمعی از علما به خان احمد گیلانی(حاکم وقت گیلان) پناهنده شدند.
این بی تفاوتی نسبت به هنر وهنرمندان به تدریج تبدیل به نفرت از هنرشد.برخی ازمورخین یکی از دلدیل این امررا ناکامی شاه تهماسب درهنر دانسته اند. این نفرت دامنگیر تمام هنرهاشد .
شیلار کن بای درکتاب نقاشی ایرانی می نویسد:شاه تماسب تاحدودسال 937باهرچیز سکر آوری مخالفت می کرد،تا946ازنقاشی وخوشنویسی نیز زده شد . درسال 946 باصدور فرمان تائبین بری ازگناه ،که رواج هرنوع هنر غیر روحنی را ،درسراسر کشور منع می کرد.ازآنجاکه درسال 961تجاوز نیروهای عثمانی را که به عهدنامه آماسیه درسال 961 انجامید ،دفع کرده بود، شاید صدور چنین فرمانی به لحاظ شکر گزاری برای امنیت سرزمینهای تحت امرش بود . باوجود صدور چنین فرمانی نگارگران به تهیه دیوانهای مصور ادامه دادند.
عموم نگارگران بزرگ آن دوران که دربرنامه های پیشین همکاری داشته بودند، و خود سلطان محمد در رأسشان، دست ودل به انجام این مهم گماشتند، ولی جانب احتیاط را فرونگذاشتند ، ازاین جهات که به رعایت جو اجتماعی رنگهای خود را خاموشتر سازند، و مضامین مینیاتورها را با حرمت بیشتر برگزینند.این تلفیق خود موجب تحکیم وحدت در ترکیب بندی آثار نگارگری آن دوره گردید.نمود این تغیرات را می توان در خمسه نظامی (شاه تهماسبی) مشاهده نمود.
در وقایع درباری مضبوط است که به بهانه ای ناچیز بر عبدالعزیز نقاش درگاه و استاد پیشین خودچنان خشم گرفت که از روی کینه توزی بادست خویش بینی ودوگوش اورا برید
اما این بی مهری رفته رفته تشدید شد.شاه به نگارگران دستور داد که در منازل خود آثارخود را خلق کرده و پس از آماده شدن تحویل کتابخانه سلطنتی دهند . مقرری هنرمندان رفته رفته قطع شد . این موضوع ازشکوایه ای که استاد کمال الدین بهزاد ازوضع معیشتی خودبراثرقطع مقرری ازپیش تائین شده خطاب به شاه تهماسب نوشته است هویدا ست .همچنین استاد سلطان محمد نقاش را که پس ازبازنشستگی استاد بهزاد به ریاست کتابخانه سلطنتی منصوب شده بود را برکنار ویک خطاط ثلث به نام مولانایوسف غلام خاصه را به جای وی منصوب نمود.
اماکاربه اینجاهم ختم نشد.در وقایع درباری مضبوط است که به بهانه ای ناچیز بر عبدالعزیز نقاش درگاه و استاد پیشین خودچنان خشم گرفت که از روی کینه توزی بادست خویش بینی ودوگوش اورا برید.البته در تواریخ آمده است که عبد العزیزدر نبود شاه مهر سلطنتی را جعل نموده بود لذا از سوی شاه تهماسب مستوجب این عقوبت گردید. این رفتار شاه تهماسب موجب شد تعدادی ازهنرمندان ازایران به سوی دربار سلاطین کشور های همسایه چون هند وعثمانی مهاجرت کنند که شاخصترین ایشان میرمصور و میرسید علی و عبدالصمد به دربارهمایون پادشاه گورکانی هند و شاه قلی شاگرد میرک به دربارسلطان سلیمان قانونی می باشند.
تعدادزیادی ازهنرمندان جذب دربارشاهزادگان حاکم بر نواحی مختلف ایران شدند و در کارگارگاهای آنان مشغول به فعالیت شدند. مهمترین حامی هنرمندان درآن روزگار وانفسا که هنرمندان را زیر چتر حمایت خودگرفت ابراهیم میرزا برادرزاده شاه تهماسب و حاکم خراسان میباشد.وی ازسال964تا982ه ق کارگاهی درمشهد تاسیس کرد وعلاوه برهنرمندان مقیم خراسان تعدادی از هنرمندان تبریزرا به خدمت گرفت که آثار زیبائی ازخودبه یادگار گذاشتند.
کتب
مهمترین اثرکارگاه ابراهیم میرزا کتاب گران سنگ هفت اورنگ جامی است که ازسال 963_972ه ق درمشهد کتابت ومصور گردید.این اثرکه مشتمل برسیصدصفحه خوشنویسی شده به خط نسطعلیق باحاشیه تشعیرشده توسط شش نفر از برجسته ترین خطاطان آن عصر به نامهای رستم علی، شاه محمود نیشابوری، محب علی، مالک دیلمی، عسیی بن عشرتی وسلطان محمد خندان است ودارای بیست وهشت مجلس مصور ازآثارهنرمندانی چون شیخ محمد، سلطان محمد خندان، میرزاعلی فرزندسلطان محمدتبریزی، مظفرعلی آقا وآقا میرک میباشد و همچنین نه سرفصل تذهیب شده ونه صفحه درآخر کتاب حاوی نام کاتبان میباشد.اکنون این نسخه خطی مصوردر گالری فیریر درواشننگتن دی سی نگهداری می شود
کتاب هفت اورنگ جامی را باید واپسین نسخه مصور ممتازبامعیارهای سلطنتی به شمار آورد. دراین نگاره هاکه باهمکاری هنرمندان خراسانی چون شیخ محمد سبزواری وهنرمندان مهاجری چون میرزاعلی فرزند سلطان محمد تبریزی به تصویر در آمده است می توانیم تاثیر دوشیوه خراسانی تبریزی رابه خوبی مورد برسی قراردهیم. دراین آثار اصلوب طراحی به اوج روانی وبی پیرایگی خود میرسد. تاکیدهای رنگی وریتم متنوع وموجدار خطوط ولکه های سفید حالتی پرجنبوجوش به صحنه بخشیده اند.
اماشایستگی مکتب مشهد دراین واقعیت است که برمبنای دستاورد های هنری تصویری تبریز در مورد مناظرمتحول شد.نقاشیها اکنون پسزمینه یا نمای بنارا نشان نمی دهند. سطح آنان تماماْبرای نمایش فضای فراخ وعرصه عمل آدمها به کار میرود. گهگاه نیز به سبب کشش عناصربه صوی حاشیه ها، ساختار محکم تصویر ازدسترفته است. شخصیتهایی که هیچ ارتباطی با موضوع داستان ندارند، جای با اهمیتی رادرصحنه اشغال کرده اند.
جوانها باریک اندام باگردن بلند وچهره های کشیده وچانه های چاله دار و چهره افراد میانسال ومسن باریش وموی خاکستری وحنائی رنگ بیش ازآنکه مانند جوانان خیالی باشد به طبیعت نزدیکتراست.
در این آثار هنرمندان متأثراز دوران افول مکتب تبریز که به جهت جو موجود دراجتماع، رنگها را خاموشتر به کار می برند بودند و طبیعت نیمه بیابانی خراسان نیز در پختگی وخاموشی رنگها تأثیر به سزائی داشت.امابااین حال دقت و مهارت هنرمندان این دوره در کنارهم چینی رنگها چنان است که فضائی شکوهمند وپرتجمل را ایجاد میکند.این موضوع در فضا سازی این آثارنیز مشهود است به نحوی که حالتی نسبتا متظاهرانه به آن بخشیده است.
کتاب هفت اورنگ جامی را باید واپسین نسخه مصور ممتازبامعیارهای سلطنتی به شمار آورد. دراین نگاره هاکه باهمکاری هنرمندان خراسانی چون شیخ محمد سبزواری وهنرمندان مهاجری چون میرزاعلی فرزند سلطان محمد تبریزی به تصویر در آمده است می توانیم تاثیر دوشیوه خراسانی تبریزی رابه خوبی مورد برسی قراردهیم.
در پس زمینه وطبیعت سازی نیز تأثیر آب وهوای نیمه بیابانی خراسان هم در عناصر سازنده پس زمینه وهم در رنگ بندی آن مشهود است. بخلاف نگاره های دروان اوج مکتب تبریز که ترکیب بندی شلوغ ولی به سامان وابرهای پیچان وصخره ها ی بافت داروپرپیچ وتاب ودرختان پرشکوفه وجوان وموج دارو تپه های سرسبزوبوته های پرگل بارنگهای شاد وشفاف مشخص میشود درمناظر این دوره ابرهای درشت وکم پیچ وتاب، صخره های بدون بافت وکم حرکت وگاها زاویه دارباتأکیدهای تیره درپرداخت ، درختان کهنسال وکم شاخ وبرگ، تپه های خشک وکم آب وعلف بارنگهای خاموش وبوته های کم پشت جزئیات مناظر راتشکیل میدهند.
نگارهای این دوره نسبتا کم پرسوناژتر هستند. دراین دوره توجه به حرکات زندگی روزمره مردم عادی که به وسیله استاد کمال الدین بهزاد آغاز وتوسط میر سید علی به تعالی رسید در درجه اول اهمیت قرار دارد خوصوصا دراین آثارمکتب مشهد توجه زیادی به زندگی عشایری ازجمله زندگی چوپانی شده است.
این مهم فضائی آرام، لطیف وقابل قبول به آثاراین دروه بخشیده است.در ساختمانها دیگرتوجه زیادی مانند مکتب تبریز به جزئات نمای ساختمانها نمی شود ونمای بناها معمولابا آجر چینی ویاهمراهی آجروکاشی که اصطلاحابه آن معقلی می نامند تزئین می شوند.
ابراهیم میرزا در اول جمادی الاول974به فرمان شاه تهماسب به سبزوارتبعیدشدولی همچنان به حمایت خودازهنرمندان گرد آمده درمشهد ادامه داد، به نحوی که حتی تعدادی ازهنرمندان چون شیخ محمد با او به سبزوارعزیمت کردندو دراصل کتاب هفت اورنگ جامی درسبزوار تحویل سلطان ابراهیم میرزا شد.
درسال982ه ق شاه تهماسب درگذشت وپس از یکسال کشمکش میان شاهزادهگان صفوی فرزندش اسماعیل میرزابانام شاه اسماعیل دوم برتخت نشست وی که به فرمان پدرش به مدت سی سال درزندان قلعه قهقه محبوس بود بعداز تکیه زدن براریکه قدرت دست به قتل عام ومحبوس ساختن شاهزادگان صفوی زد و ابراهیم میرزا نیز ازآتش این فتنه بی نسیب نماند.
------------------------------------------------------------------------
مکتب قزوین
مکتب قزوین از زمان انتقال پایتخت به قزوین، توسط شاه تهماسب تا دوره انتقال پایتخت توسط شاه عباس به اصفهان ،را شامل می شود.شاه تهماسب صفوی به دلیل حمله ازبکها از سمت شرق، هجوم عثمانی ها از سوی شمال غرب و سرکشی های برادرش مجبور به انتقال پایتخت از تبریز به قزوین شد. در شهر قزوین مکتبی شکل گرفت که به مکتب نگارگری قزوین مشهور است. همانطور که در مقاله مکتب مشهد توضیح داده شد ، شاه تهماسب به دلیل پیدا کردن عقاید بسیار خشک مذهبی ، از هنر و عرفان و ادب دل زده شد و هنرمندانی که زمانی تحت حمایت وی در مکتب تبریز به تولید آثار بی نظیر مانند شاهنامه تهماسبی مشغول بودند، مجبور به جلای شهر و دیار خود شدند. عده ای به دربار هندوستان به نزد همایون شاه گورگانی رفتند و هنر هندی بسیار از ایشان متاثر شد. عده ای نیز به دربار پادشاهان عثمانی مهاجرت کردند. آنان که در ایران ماندند یا همراه شاه تهماسب به قزوین رفتند و یا به دربار ابراهیم میرزا در مشهد پناهنده شدند.
مکتب قزوین در تمام دوران باقی بودن شاه تهماسب بر قدرت و سپس به سلطنت رسیدن پسرش شاه اسماعیل دوم دوام آورد.
به هر ترتیب با قطع حمایت دولتی از هنرمندان ، تحولاتی در هنر نگارگری صورت پذیرفت که زمینه را برای ظهور مکتب اصفهان فراهم کرد.
خصوصیات
مکتب نگارگری قزوین جدا از مکتب هرات، تبریز و دیگر مکاتب دارای ویژگی هایی است که آن را از سبک های دیگر متمایز می کند. مثلا سرعت در ایجاد اثر باعث کاهش توجه به رنگ و قوت یافتن طراحی و عناصر خطی در نگاره شد.در این مکتب، برای نگارگران علاوه بر تصویر حیوانات، پرندگان، گلها و درختان آنچه بیش از همه جالب توجه می کرد، اندام ظریف جوانان، درویشان و کشاورزان است که در تابلوهای آنان، چهره ها غالباً به گونه ای سه رخ تصویر شده و چهره های تمام رخ ابداً در کار نقاشان سبک قزوین دیده نمی شود و هیچ انسانی از پشت سر نیز تصویر نشده است.
با قطع حمایت دولتی از هنرمندان ، تحولاتی در هنر نگارگری صورت پذیرفت که زمینه را برای ظهور مکتب اصفهان فراهم کرد.
در آثار مکتب قزوین با توجه به آشنا شدن نقاشان ایرانی با نقاشی غربی، تأثیرات نقاشی غربی مشاهده میشود. موضوعات طبیعی و حقیقی در آثار این مکتب وجود دارد. از شدت تزئیتات و ریزهکاریها کاسته شد و تصاویر طبیعت و شاهزادگان بیشتر تصویر شد. تکچهرهها به شدت رواج یافتند.
سوژه هابیشتر از میان افراد عادی برگزیده شده و لباس های فاخر در نگارگری ها دیده نمی شود و جامه زنان و مردان چندان تفاوتی در نگاره ها ندارد.
هنرمندان
از نگارگران معروف قزوین استاد محمد قزوینی، صادق بیگ افشار، علی اضغر کاشانی، مراد دیلمی، مولانا میرمصور، مولانا شیخ محمد، کاوس نقاش، عبدالحمید نقاش و رضا طالقانی ملقب به ضیع همایون را می توان نام برد.اما در مورد چگونگی به وجود آمدن مکتب نگارگری در قزوین و راه یافتن این هنر به شهر قزوین باید به زمان سلطنت شاه تهماسب مراجعه کرد.
کتب
به دلیل نبود حامی هنریف در این دوران آثار شاخصی بوجود نیامد. معراج نامه، شاهنامه ناتمام شاه اسماعیل دوم و شاهنامه قوام ابن محمد شیرازی از جمله چند کتابی است که در این مکتب تصویر شد. با کمرنگ شدن اهمیت کتب خطی و سنت کارگاهی در مکتب قزوین ، زمینه برای ظهور مکتب اصفهان و رواج مرقعات مساعد گشت و این رهاورد مکتب قزوین بود.----------------------------------------------------------------------
مکتب اصفهان
واپسین مکتب نگارگری در دوران حکومت صفویان ، مکتب نگارگری اصفهان است که بعد از انتقال پایتخت توسط شاه عباس کبیر به اصفهان بوجود آمد.آغاز مکتب اصفهان در نقاشی منتسب به اواخر سال 997 هـ . ق است ولی این نوع نگرش حداقل از 10 سال قبل آغاز شده بود.
از مرگ شاه اسماعیل دوم در سال 985 هـ . ق تا پادشاهی شاه عباس اول حدود 10 سال اوضاع سیاسی كشور دچار آشفتگی و نابسامانی بود تا آنکه شاه عباس 16 ساله وارث تاج و تخت گردید . از اولین اقدامات وی برای سامان دادن به این اوضاع جابجایی پایتخت از قزوین به اصفهان در سال 995 هـ . ق بود . كم كم اصفهان نماد قوت و ثبات سیاسی ایـــران گشت . او به رغم طغیان ها و مــــزاحمتهای ازبكان و عثمانی ها همواره به تحكیم سلطه خود می پرداخت و از حمایت هنرمندان و معماران دست بر نمی داشت و با كمك هنرمندان و معمـــاران خیابان ها عمارات و مساجد بزرگ و زیبایی بر پا داشت و شهر نه تنها مركز حكومتی بلكه مركز تجاری و نمادی از نظام جدید اجتماعی ایران شد .
در طول این دوران، در نقاشی ایران تغییر و تحولات كلی بوجود آمد و هنرمندان به آزادی بیشتری نسبت به گذشته دست یافتند واز چهار چوب موضوعاتی كه قبلاً هنرمندان روی آن كار كرده بودند فراتر رفتند . نقاشی از درون صفحات كتابهای خطی بیرون آمد و نقاشی و طراحی به صورت تك ورقی رواج پیدا كرد ، بیشتر موضوع كار این نقاشان به تصویر كشیدن زندگی سنتی مردم و درباریان و تصویر كردن اشخاصی بود كه لباسهای فاخر و الوان پوشیده اند و همچنین در همین زمان است كه سبك طراحی به شیوه قلم گیـــری از اهمیت خاصی برخوردار میگردد .
در مكتب اصفهان به علت كوشش وتوجه بیش از حد هنرمندان به نقاشی های تك چهره نقاشی به شیوه قدیـــم كه در آن تعـــداد زیادی پیكرهای انسانـــی كار شده از رونق می افتد . در كتابسازی رفته رفته همكاری نزدیك هنرها كم میشود . تصاویر آشكار تر از پیش خود را به حاشیه تحمیل میكنند . تذهیب كتابها نیز اغلب سرسری و سطحی است ، رنگها گاه كیفیت متوسطی دارند و تصاویر پیكره دار كاملاً عادی و فاقد هر گونه شكوه هستند .
از اواخر قرن 16 تاثیرات هنر اروپایی بر نقــاشی ایرانی بیشتر نمود پیدا میكند ، نقاشی پیكره های منفرد ، انجــام سایه پردازی ، رعایت پرسپكیتو و نقاشی های رنگ و روغن از جمله موارد تاثیر هنر اروپایی میباشد .
اگـرچه طراحــی های این دوره تــاریخ و امضاء دارند ولی انتساب آنها به نقاشان مشخصی بی نهایت دشوار است .
در مكتب اصفهان به علت كوشش وتوجه بیش از حد هنرمندان به نقاشی های تك چهره نقاشی به شیوه قدیـــم كه در آن تعـــداد زیادی پیكرهای انسانـــی كار شده از رونق می افتد . در كتابسازی رفته رفته همكاری نزدیك هنرها كم میشود . تصاویر آشكار تر از پیش خود را به حاشیه تحمیل میكنند . تذهیب كتابها نیز اغلب سرسری و سطحی است ، رنگها گاه كیفیت متوسطی دارند و تصاویر پیكره دار كاملاً عادی و فاقد هر گونه شكوه هستند .
2 یا 3 نفر از هنرمندان كار آزموده سابق كه در خـــدمت شاه طهماسب ، ابراهیم میرزا و اسماعیل دوم بودند ، بار دیگر در كتابخانه شاه عباس بكار گماشته شدند كه برجسته ترین آنها صادقی بیك بود و در مقام رئیس كتابخانــه ابقا شد ولی شخصیت و طبع سركش و مبتكر از وی فضای ناسالمی آفرید و از كار بــركنار شد. اما نگارگـــری را همچنان پی گرفت ، افول او در نتیجه درخشش شهرت رضا پسر علی اصغر بود .
رضا پسر علی اصغر كه از نگار گران دربار شاه اسماعیل دوم بود و حدود سال 995 هـ . ق به جمع نگارگران شاه عباس پیوست . این نقاش چیره دست جوان بتدریج سبكی را ابداع كرد كه در عرض دو دهة آینده چهره نگار گری ایران را به كلی تغییر داد . كار و اثر او شامل طراحی بی عیب و نقش و در درجه اول رنگ آمیزی درخشان سبك عالی صفوی بود . اما با گذشت زمـــان چهره پیكره های جـوان او مملو از چشمان درشت ، بی لطافت ، طره های تكلف و گاهی هم چانه های پهن گردیـــد و همه آنها در زیر درخت بیــد تصویر شد كه تاثیر كمتری در پی داشت . جدول رنگ آمیــزی او كم كم تغییـر یافـت و رنگهای زرد ، قهــــوه ای و ارغوانی جــای قرمز روشن و لاجــوردی آثــار اولیــه را گرفـت . او آثـــار متاخــر خود (كه شاید منسوب بــه اوست ) به نام ”¹”¹ رضا ”؛”؛ و یا ”¹”¹ آقا رضا ”؛”؛ امضاء كرده ولی در اواخر قرن لقب افتخاری ”¹”¹ عباسی ”؛”؛ را نیز بـــدان افـــزود كه احتمالاً از طرف شاه به او تفویض شده بود .
از سال 1029 به بعد آثار باقیمانده او بسیار زیاد است و اما از نظر شیوه ودلچسبی چندان به پای سبك طراحی ها و نقاشی ها ی اوایل زندگیش نمی رسد . تقریباً همه آثار او تصاویری آلبومی است كه حاوی یك پیكره منفرد و یا گاهی دو پیكره است بغیر از شاهنامه سترگی كه با كمك صادقی بیك تهیه شد ، فقط سه نسخه مذهب از او در دست است . رضا عبــاسی حتی پس از مرگ شاه عباس در سال 1038 / 1629 بـــرای دربار كار می كرد.
در مكتب اصفهان علاوه بر هنرمندانی كه قبلاً نام آنها ذكر شده نقاشان دیگری كار میكردند كه مهمترین آنها حبیب ا.. مشهدی ، محمد رضا تبریزی ، محمد طاهر ، لطف ا.. ، محمد حسن ، ملك حسین اصفهــانی و محمد رضا عراقی هستنـــــد.
شاه عباس همچون نیكان خود در سفارش اجرای نسخه با شكوهی از شاهنامه هیچ درنگ نكرد .... در نگاره های زیبای این نسخه میتوان شاهكارهایی از استاد كهنه كار صادقی بیك و تركیب بندی های با شكــوه رضا جوان را مشاهده كرد.
شاهنامه شاه عباس در مجموعه اسپنسر از كتابخانه عمومی نیویورك موجود است. شاه عباس آنرا در سال 1019 هـ . ق شخصاً سفارش داد و حاوی چهل و چهار نگاره برگ است .
در میان پیروان رضا عباســـی معروفتر از همه معین مصور محمد قاسم محمد یوسف و محمد علی هستند . افضل حسینی نیز از نقاشان به نام دیگر این ایام است كه نگاره های مستقل او در زمینه مسائل عاشقانه و گرایش های منحط زمانه از بیان قوی برخوردار است
محمد معین مصور كه در زمان چهار پادشاه صفوی ( صفی ، عباس دوم ، سلیمان و سلطان حسین ) زنــدگی میكرد و از جملـــه با استعداد ترین شاگران رضا عباسی به شمار میرود و جزو آخرین هنرمندان سنتی مكتب اصفهان میباشد ، تا پایان عمر طولانی هنر خویش حدود 75 سال كه همزمان با نفوذ نقاشی اروپا در این بود ، علیرغم اینكه اكثر هنرمندان معاصرش همچون محمد زمان و علیقلی جبه دار كه شدیداً تحت تاثیر هنر اروپا بودند او به خاطر احترام خاصی كه به سنت استاد خویش داشت آثار خود را از نفوذ هنر اروپایی حفظ كرد .
رضا پسر علی اصغر كه از نگار گران دربار شاه اسماعیل دوم بود و حدود سال 995 هـ . ق به جمع نگارگران شاه عباس پیوست . این نقاش چیره دست جوان بتدریج سبكی را ابداع كرد كه در عرض دو دهة آینده چهره نگار گری ایران را به كلی تغییر داد
از دیگـــر هنرمندان اواخر مكتب اصفهان محمد شفیع عباسی وافضل الحسینی است . محمد شفیع پسر رضا عباسی است . او تحت نظر پدرش آموزش یافت و در طراحی به درجه والایی دست یافت ، او علاوه بر اینكه در مینیاتور مهارت داشت ،طراح مهم پارچه هم بود . او همچنین در نقاشی گل ها كه نوع جدیدی از نقاشی بـــود كه در اواخر دوران صفویـــه از تاثیر نقاشی اروپا بوجود آمده بود مهارت كافی داشت ( این شیوه كه مبتنی بر مطالعه گلها و پرندگان بود بعدها به وسیله نقاشان قاجار كاملاً گسترش یافت) . افضل الحسینی نیز از شاگردان رضا عباسی است كارهای افضل شباهت زیادی به آثار رضا عباسی دارد . تعدادی از نقاشی های شاهنامه عباس دوم كه در موزه لینگراد نگهداری میشود به امضاء این هنر مند است . محمد علی ، محمد یوسف و محمد قاسم سه تن از هنرمندان اواخر مكتب اصفهان هستند كه ظاهراً در دربار شاه عباس دوم و شاه سلیمان به موازات هم پیش رفته اند ، هر سه از پیروان و شاگردان رضا عباسی هستند و شیـوه استــاد خود را توسعــه داده اند . در طـراحی های آنها خطوط به نرمی تمام طـراحی شده است و زمینـه های منظره و صخره ها را با لطافت تمام تصویــر كرده اند ، موضوع كار آنها زن و مردهای ایستاده و یا نشسته دراویش ، حیوانات و پرندگان است . در طراحی های محمد قاسم و محمد یوسف علاوه بر رنگ مشكی از رنگ قرمز نیز استفاده شده است .
طراحی های محمد علی نیز از نظم و زیبایی خاصی برخوردار است و از مشخصات فنی طرحهای این استاد استفاده از رنگ صورتی در آثارش میباشد و بیشتر طراح های او در ابعاد كوچك كار شده است .
با هجوم فرهنگ بیگانگان ، تاخت و تاز یغماگران ، فقر و سوء حكومت ، تشویق و ترویج نقاشی اروپایی بوسیلـــه شاه عباس دوم و مرگ شاگــردان با وفای رضا عباسی موجبات فنا و اضمحلال سبك مینیاتور پر شكوه صفویه فراهم شد . مهمترین عامل این سقوط نفوذ هنر اروپا بود.