بوركهارت سمبولیسم را مبتنی بر تشابه وتطابق میان مراتب وجود میداند و نوشته است:
«چون وجود یكی است، هرآن چه هست باید به نحوی سرچشمه ازلی خود را جلوهگر سازد. [در هنر اسلامی] "تنزیه" بر "تشبیه" ترجیح دارد. تصویر، بشر را به حدود جسمانی او تنزّل میدهد. هدف هنر اسلامی به طور كلی ایجاد فضایی است كه بشر را در مسیر شناخت شأن ازلی خویش یاری رساند. هنر اسلامی نظم ونظامی میآفریند كه مبیّن توازن، صفا و آرامش است. معماری مسجد هرگونه كشش وكشاكش میان زمین و آسمان را منتقی میكند.
معماران مسلمان با عشق وعلاقهای مفرط به شكل رواقها می پرداختند. تعجّبی نداردكه كلمه "روق" در عربی-كه رواق جمع آن است – تقریباً باكلمات زیبایی، دلپذیری وپاكیزگی مترادف است. تزئین در معماری اسلامی بدنه دیوارها وستون ها را درخود محو میكند و این چنین، به ایجاد خلأ مدد میرساند. جامه اسلامی(لباس وپوشش مسلمانان) طبیعت حیوانی بشر رامیپوشاند و خصائص بشری او را نمود بیشتری میدهد، به رفتار وحركات او متانت و وقار میبخشد و حركت بدن را هنگام نماز و عبادت تسهیل مینماید. برعكس ، لباس جدید اروپایی با وجود دعوی رها ساختن بشر از بندگی، در حقیقت شأن ومنزلت ازلی او را نفی میكند.» (15)
زیبایی اشكال در هنر اسلامی مبتنی بر «صور تنزیهی» است كه «هندسه مقدس»، كه برگرفته از نظام هستی است به ساختار محسوس آن عینیت میبخشد. عوامل اصلی این هندسه، نظم وتقارن وتوازن و تعادل وتناسباتی است كه از نظمی كیهانی سرچشمه گرفتهاست، كه ضرباهنگ (ریتم) آن در برگیرنده همه پدیدههای هستی بیكران است. زیبایی در هنر اسلامی نتیجه این وحدت مقدس و بیشائبه است و ایجاد خلأ در معماری اسلامی و مساجد، زمینهای است كه مسلمانان را برای درك حضور خداوند آماده میكند و آنان را در برابر جاودانگی حضور قرار میدهد.
بوركهارت نوشته است:
«هنر قدسی معمولاً به دلیل قواعد سنتی حاكم برآن، از سقوط در این جریان شدید تغیر و تحول در امان میماند. آن چه در هنر اسلامی تحت عنوان سكون و عدم تحرك مورد انتقاد فراوان قرار گرفته، صرفاً همین غیاب انگیزههای فردی ونفسانی در آن است. دلیل توسعه فوق العاده تزئینات هندسی در هنر اسلامی نیز همین است.طرح اسلیمی برای خلاً ناشی از تحریم تصاویر پدید نیامد، بلكه نفی و نقیض هنر تصویری (و بازنمایانه) است. مركز یك طرح اسلیمی همه جا هست و هیچ جا نیست؛ در پی هراثباتی، سلبی است و به دنبال هر سلبی، اثباتی. طرح اسلیمی منطقی و موزون، ریاضی گونه و آهنگین است و این ویژگیها برای روح دین اسلام كه طالب موازنه میان عقل وعشق است، بسار حائز اهمیت میباشد. هنرمند در این مقام بیشتر تابع شهود و تفكر است تا احساسات و نفسانیات خویش و بالضروره فردیتش از میان برمیخیزد، بدون این كه از شور خلاقه او كاستهشود.
هنر اسلامی اشیاء را با اصول جهانی خویش مرتبط میسازد. هر چیز به میزانی كه صفتی الهی را متجلی میسازد، از كمال و زیبایی بهره میبرد. پس نمیتوان كمال را در چیزی جست و جو كرد، مگر آن كه قابلیت آینگی صفات خدا را داشته باشد. هنر بصری اسلامی بازتاب بصری كلام وحی است و از حقیقت و جوهر بیشكل آن (قرآن) نشأت میگیرد. هنر اسلامی در اصل از توحید، یعنی از تسلیم در برابر یگانگی خدا و شهود آن حاصل میشود. جوهر توحید در ورای كلمات قرار دارد و خود را در قرآن به واسطه بارقههای ناگهانی و منقطع متجلی میسازد. این بارقهها در ساحت تخیل بصری در صور بلورین تبلور مییابد و این صور هستند كه به نوبه خود، جوهر هنر اسلامی را پدید میآورند.» (16)
كتابنامه:
15-جاودانگی و هنر، صص 16ـ15 ، 18و19. 16-همان، صص 21ـ20.علیرضا نوروزی طلب، دکترای پژوهش هنر، استادیار گروه مطالعات عالی هنر دانشگاه تهران
noroozi110@yahoo.com
-----------------------
سخنی کوتاه درباره بورکهارت
تیتوس بورکهارت، آلمانی سویسی تبار، پژوهشگر در زمینه هنرهای اسلامی، معماری و تمدن اسلامی بود و پس از دیدار با فریتهوف شوئون به سنت گرایان و اصحاب حکمت خالده پیوست. او کتابهای بسیاری به انگلیسی، آلمانی و فرانسوی نوشتهاست که برخی به زبان فارسی نیز ترجمه شدهاست.بورکهارت در سال ۱۹۰۸ در فلورانس ایتالیا دیده به جهان گشود. خاندانش از نجیب زادگان شهر بال بودند. پدرش کارل بورکهارت (۱۸۷۸–۱۹۲۳) پیکرتراشی صاحب نام و پدربزرگش یاکوب بورکهارت (۱۸۱۸–۱۸۹۸) از پژوهندگان تاریخ در قرن نوزدهم و استاد دانشگاههای بال و زوریخ در سوئیس و نویسنده اثر معروف فرهنگ رنسانس در ایتالیا (منتشر شده به سال ۱۸۶۰) بود و تیتوس نوهٔ ارشد این مورخ شهیر به شمار میرفت. در دوران نوجوانی هم شاگرد فریتیوف شوان (۱۹۰۷–۱۹۹۸) متأله بود. بورکهارت در سال ۱۹۳۵، پس از مسافرت به آفریقای شمالی و شهرهای مغرب اسلامی، در شهر فاس سکنی گزید و در مدرسه کهن این شهر، به پژوهش در تمدن و هنر اسلامی پرداخت. در اینجا به اسلام ایمان آورد و در محضر علی بن طیب درقاوی به طریقت شاذلیه درقاویه سر سپرد و ابراهیم عزالدین نام گرفت. و از باورمندان به حکمت خالده یا جاویدان خرد به شمار میرفت. بورکهارت در دهههای پنجاه و شصت میلادی در سوئیس، مدیر هنری مؤسسه انتشاراتی اورس گراف Urs Graf در شهرهای لوزان و اولتن بود. فعالیت عمده او در این سالها تهیه و چاپ مجموعه کاملی از چاپهای عکسی از نسخههای خطی تهذیب شده از سدههای میانه بود. بورکهارت به سال ۱۹۸۴ در لوزان سوئیس درگذشت.