تقابل سنت و مدرنیته یك تقابل بنیادین و ذاتی است وغیر قابل جمع و سازش! هنر سنتی و هنر مدرن یكی از صورت های محسوس این تقابل اند. در نتیجه، هنر اسلامی و سنتی و قدسی و معنوی فاقد هرگونه كارایی عملی(كاربردی) ونظری (زیبایی شناسانه) در جامعه و دنیای نوین است.
مدرنیته منتقدان بسیاری داشته و دارد. متفكران موسوم به پسامدرن از جمله منتقدان سرسخت مدرنیته اند كه یكسان سازی فرهنگ ها و اضمحلال سنت ها و آیین ها را برنمی تابند. بدیهی است هیچ راه حلی بدون شناخت و پرسش از وضعیت كنونی فرهنگ و تمدن و دانش و اندیشه و هنر در جهان معاصر (كه آمیزه ای از دوران مدرنیته و پسامدرنیته است) قابل ارائه نیست.
دیدیم كه خردگرایی مدرن با تقدس زدایی از جهان و جامعه و نفی ارزش های اخلاقی و معنوی و خروج از قیمومیت خداوند و درهم شكستن همه ی چیزهایی كه فرانسیس بیكن آن ها را «بت های ذهنی» نامید، حاكمیت «عقل ابزاری» (Ia raison intrumentale ) راتحقق بخشید وخود مختاری سوژه و آزادی فرد، سلطه ی خویش را بر سرنوشت آتی بشریت تحمیل كرد؛ عصر ایمان به پایان رسید؛ هنر وهنرمند و اثر هنری ازجهان مثالی و ایده ی متعالی و زیبایی الهی و ملكوتی و قدسی و معنوی منفك شدند و صورت هنر جدید كه در حقیقت بی صورتی است، تحقق پیدا كرد. بنا به گفته ی پوپر، « فرد آزاد و خودمختار یك موجود متعالی است و ارزش های او همگی ثمره ی عمل آزادانه ی اوست. ما می توانیم خود را از قید تابوهای یك سنت رها سازیم و به صورتی انتقادی به این مسئله بیندیشیم كه آیا آن را باید بپذیریم یا به دورش افكنیم.» شارح نظریات پوپر كه او را فرزند خلف عصر روشنگری می داند، نوشته است: مهم تر این كه در دورانی كه به نام تاریك اندیشی جدید، عقل و عقل گرایی از هر طرف مورد حمله وانتقاد قرار می گیرد، عقل گرایی انتقادی پوپر یكی از محورهای فهم فلسفه ی امروز است كه به استفاده ی انتقادی از عقل و بحث و گفت وگوی لازم برای ساختن تدریجی و تحكیم یك جامعه ی باز دموكراتیك، بدون نگرش قدسی و آرمانی به ارزش هایی چون علم، حقیقت، آزادی و پیشرفت تأكید میكند. (19)
تأكید بر «خود مختاری» اصل و محور مدرنیته ای است كه هدف اول آن انهدام هر امر سنتی و قدسی وملكوتی است. هنر قدسی و معنوی و سنن هنری در نگرش مدرن، كهنه و فرسوده و متعلق به دوران تاریك اندیشی و جهل و خرافه است. سنت در برابر مدرنیسم تاب پایداری ندارد و نابود خواهد شد و این از جبر تاریخی است. عصر جدید هنر و فرهنگ وتمدن جدید را طلب می كند و هر آن چه متعلق به گذشته است، فاقد كارآیی در دوران جدید است و حداكثر تنها می توان دستاورد های هنر و فرهنگ و تمدن گذشته را در موزه های هنری و مردم شناسی و تاریخ تمدن برای بازدید علاقمندان به نمایش گذاشت یا به اشكال مختلف و با بهره جویی های انتقاعی، وسیله تفریح و سرگرمی و بازی و تجربه های جدیدی را فراهم ساخت و نام آن را« هنر پسامدرن» نهاد. اصالت نوآوری و اصالت بخشیدن به هرآن چه جدید، بی سابقه، پیشرو و آوانگارد است، «سنتی نوگرا» را به نام« سنت مدرن» رقم زد و نهایت این نوگرایی خود تبدیل به سنتی پوسیده شد و به تكرار نوآوری ها و هجویات و هزلیاتی انجامید كه «كنش نوآوری» در آن مضمحل شد. هنر در دوره ی كنونی فاقد «كنش نوآوری»است و به تكرار «نوآوری خوانده ها»یا «هنر نامیده های» دوران مدرن و پست مدرن فروكاسته شده و به دامان تكراری زننده و دل آزار فرو غلتیده است.
«از سال 1912 به بعد، پابلو پیكاسو، نقاش اسپانیایی الاصل و ژرژ براك، نقاش فرانسوی چیزهایی ساخته اند كه آن را "سرهم كرده" collage)) از "آت آشغال" نامیده اند. كورت، شویتزر، نقاش آلمانی روی محتویات قوطی آشغال كاركرد. او از آت آشغال ساختمانی درست كرد كه خودش آن را"كلیسای جامع برای اشیا"نامید. شویتزر ده سال روی این ساختمان كاركرد و سه طبقه از خانه ی خود را خراب كرد تا فضای مورد احتیاج خود را به دست آورد.» (20)
مدرنیته با نفی سنت، به«سنتی نو» بَدَل شده است و پست مدرنیسم در تقابل با این سنت نو توسط هیچ انگاری (نیهیلیسم) مطلق، مورد تهدید قرار گرفته است.« سوژه ی یقینی دكارتی» اَبَر مؤسس دوران مدرنیته (21) ["می اندیشم،پس هستم"] به تردیدی تهدید آمیز دچار شده آن گونه كه تا مرزِ نفی خویش و هرچیز دیگر پیش تاخته است! و حقیقت به قول نیچه، سپاهی از مجازها واستعارات خوانده می شود. (22) درهنر،«مدرنیسم درحكمِغیاب این نشانه ی قدسی است[نوشتار مقدس،شمایل(تصویر) مقدس، هنر معنوی وهنر مقدس] و زیبایی شناسی و نقادی مدرن از این غیاب خبر می دهند.» (23)
کتابنامه:
19- همان ، صص 140و144ـ142.20- رك: كارل گوستاویونگ، انسان و سمبولهایش، ترجمه ی ابوطالب صارمی(تهران: امیر كبیر، 1352)، صص 404ـ403 . اثرمذكور در موزه ی شهر هانوفر(هانوور) آلمان نگهداری می شود.
21- «مدرنیسم پدیده ای است كه به تاریخ یك سده و نیم گذشته ی فرهنگ غرب مربوط می شود و با مدرنیته تفاوت دارد. بسیاری از نویسندگان، به دلایلی پذیرفتنی، كل دگرگونی های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را از رنسانس به این سو به اصطلاح مدرنیته مشخص می كنند. اینان اندیشه و فرهنگی را مدرن می خوانند كه با نهادها، باورها، و خرافه های سنتی مبارزكند، با آرمان های مدرنیته [ایدئولوژی مدرنیته] و با خرد باوری یا راسیونالیسم و نیز با انسان باوری و بینش دنیوی همراه باشد.» به نقل از بابك احمدی حقیقت و زیبایی(تهران: نشر مركز، 1374)، ص34.
22- «حقیقت چیست؟سپاه متحركی از استعاره ها، مجازی های مرسل و انواع و اقسام قیاس به نفس بشری. در یك كلام: مجموعه ای از روابط بشری كه به نحوی شاعرانه و سخنورانه تشدید و دگرگون و آرایش شده است، و اكنون، پس از كاربرد طولانی و مداوم، در نظر آدمیان امری ثابت و قانونی و لازم الاتباع می نماید. حقایق توهماتی هستند كه ما موهوم بودنشان را از یاد برده ایم؛ استعارهایی هستند كه از فرط استعمال فرسوده و بی رمق گشته اند. سكه هایی كه نقش آن ها ساییده و محو شده است و اكنون دیگر فقط قطعاتی فلزی محسوب می شوند و نه سكه هایی مضروب.»رك: فریدون نیچه، فلسفه، معرفت و حقیقت، ترجمه ی مراد فرهادپور (تهران: هرمس، 1380)، صص 166ـ165.
23- ژاك دریدار؛ از كتاب: Jacques Derrida, L,ecriture et pa difference.
علیرضا نوروزی طلب، دکترای پژوهش هنر، استادیار گروه مطالعات عالی هنر دانشگاه تهران
noroozi110@yahoo.com