در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
جمعه

۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵

۱۹:۳۰:۰۰
54337

ایل سنگسر و هنرهای دستی(1)

در این مقاله تلاش شده مطالبی پیرامون عشایر سنگسر و نحوه کوچ آنها و صنایع دستی آنها و در آخر یکی از صنایع دستی سمنان منتقل شده و فعالیت آنها هنوز ادامه دارد جمع آوری شده.

فصل اول

مقدمه

موقعیت جغرافیایی و شرایط اقلیمی سرزمین پهناور ایران، تنوع آب و هوا، وسعت سلسله جبال البرز و زاگرس در امتداد غرب به شرق و شمال به جنوب، رشته کوههای منفرد داخل فلات از یک طرف، و مراتع گسترده و غنی در دامنه ها و ارتفاعات این جبال، جریان چشمه سارها که از دامنه های کوهها به طرف دشت روان هستند، از طرف دیگر، و نیز وجود چمن زارهای سبز و خرم به دست آمده از این چشمه ها، موجب شد که از زمانهای دور دامداران کوچنده که پیوسته همراه با دامهای خود به دنبال مراتع بودند به داخل این فلات کشانده شوند.
این دامداران با گذشت زمان و با استفاده از قانونمندیهای قومی، نظام تشکیلاتی خود را به منظور حفظ و حراست جان و مال، در مقابل حملات اقوام دیگر و حیوانات وحشی (درنده) پی ریزی نموده و از آن صورت ابتدایی و پراکندگی خارج، و به یک واحد اجتماعی ایل در آمدند، که اجتماع آنها را ایلات نامیده اند.در این قرون متمادی چندین گروه از ایلات و عشایر زیست نموده اند، که گروهی از آنها فقط نامشان باقیمانده است، و از آن اجتماعات بزرگ عشایری دیگر چیزی دیده نمی شود مانند عشایر عرب زبان خوزستان.
گروهی هنوز حالت اجتماعی خود را در لوای ایلی از دست نداده اند و کوچ فصلی به صورتی نامنظم ادامه می دهند و یا به طور کلی ساکن شده اند مانند ایلات شاهسونان بغدادی و بلوچ ها که از گروه اخیر می باشند. یگر گروهها همچنان به زندگی ایلی خویش پایبند بوده، از مقررات و نظام ایلی عودت ننموده اند، گر چه آنها نیز بر اثر مشکلات عدیده در حال از هم گسیختگی میباشند، مانند ایلات قشقایی، بختیاری و . . . که عشایر سنگسر نیز از آن جمله هستند.
در دهه اخیر ایلات و عشایر بر بیش از زمان های دیگر در جامعه مطرح گردیده، برای بررسی به مشکلات، و رفع تنگناهای آنان سمینارها، شوراهای متعددی در سطوح مختلف از مقامات مسئول بر پا گردیده است، که شورای عالی عشایر یکی از آنهاست در این گروه هم آیین ها مسائل مربوط به جامعه ایلات و عشایر، از آن جمله اسکان آنان و انگیزه ها در راه حلهای موجود به بحث و بررسی گذاشته شده است.
بررسی زندگی عشایر که جمعیت قابل توجهی از مردم این کشور را تشکیل می دهند جزء برنامه های اساسی و ضروری دولت به شمار می رود، به خصوص اینکه از وجود این گروه از زحمتکشان می توان در پیشبرد مقاصد اقتصادی بهره شایانی برد، مخصوصاً اگر در برنامه ریزیهای مملکتی جایگاه خاصی به آنان اختصاص داده شود، و مسائل مختلف آنان از آن جمله کوچ، ییلاق، قشلاق، تهیه علوفه و تقسیم صحیح مراتع مورد توجه قرار گیرد.
اسکان اجباری موجب از بین رفتن حیات فرهنگی، اجتماعی و برنامه ریزی اقتصادی عشایر کوچ نشین از جمله عشایر سنگسری می شود، این گروه دامداران خبره ای به شمار می روند که جمعیتی کوچنده اند، این ایل به صورت قابل توجهی می تواند در تامین گوشه ای از نیازهای اقتصادی مملکت ما را از نظر دام، و فرآورده های دامی مفید واقع گردند.

فصل دوم

موقعیت جغرافیایی سنگسر

بخش سنگسر (مهدی شهر) مخصوصاً شهمیرزاد که فاصله کمی از شهرستان سمنان دارد، با قرار گرفتن در دامنه های جنوبی جبال البرز یکی از خوش آب و هواترین نقاط ییلاقی کشور به حساب می آید، که در زمستان اکثراً از برف و یخ پوشیده شده است.
این پدیده در پاره ای از شهرهای دیگر حاشیه کویری مانند کاشان، دامغان و . . . نیز مشاهده می گردد.
بخش سنگسر خصوصیات دیگری هم دارد که برای بررسی و مطالعه جلب توجه می کند، دامداری در سنگسر است که در نزد اهل فن دارای معروفیت خاص است، که در سایر نقاط ایران مانند آن کمتر مشاهده می شود، به ویژه از نظر کیفیت گوشت و فرآورده های لبنی از نظر انواع آن در دیگر ایلات دیده نمی شود. دامداران سنگسری از مراتع قشلاقی تا حوالی طبس، و مراتع ییلاقی در ارتفاعات البرز تا کوه های سیاه پیشه در منطقه کندوان به منظور تعلیف دامها استفاده می برند، و بدین طریق محوطه وسیعی از سرزمینهای گرمسیری و سردسیری خارج از محدوده سنگسر مورد بهره برداری دامهای آنان قرار می گیرد.
در میان عشایر سراسر کشور ایل سنگسر طولانی ترین مسیر را در کوچ فصلی خود طی می کنند، همین درگیر شدن با طبیعت و کوهستانی بودن منطقه مردم سنگسر را سخت و مقاوم نموده است، به صورتی که آنها از قدیم به سلحشوری معروف بوده اند.
بخش سنگسر در گوشه شمال و شمال غربی شهرستان سمنان با فاصله ای حدود 18 کیلومتر قرار دارد، و از شمال به شهرستان ساری، از شمال غربی به شاهی (قائم شهر) و از مغرب به فیروزکوه و از جنوب و جنوب شرقی به سمنان و حومه از شمال و شمال شرقی به دهستان آهوان از شهرستان سمنان محدود است، روستای طالب آباد در فاصله یک کیلومتری سنگسر بین راه سمنان و سنگسر قرار دارد که اخیراً به محدوده آن پیوسته است. سنگسر که در جنوب سلسله جبال البرز در منطقه کوهستانی منشعب از جبال مذکور واقع شده است، هوای آن تقریباً سرد کوهستانی بوده، آب آن نیز از چشه سارهای همان جبال تامین میگردد.
بخش سنگسر از شش آبادی (روستا) به نام سنگسر، شهمیرزاد، صوفیان، درجزین، طالب آباد، زیارت مشهور به امامزاده قاسم تشکیل شده است.
خانه های سنگسر بر روی تپه ماهور واقع در دامنه جنوبی البرز بنا شده که به منظره جالب توجهی دارد، این قصبه از نظر جغرافیای تاریخی ایران و بررسی جوانب مختلف آن پیرامون طرز زندگی و فعالیتهای پر جوش و خروش مردم پر کار آن چه در گذشته و چه در حال دارای اهمیت خاص بوده و در خور توجه مطالعه و تحقیق میباشد.

تاریخ سنگسر

« نام تاریخی سنگسر در کتاب های قدیم فارسی «سگسر» یا «سگسار» آمده و از نظر موقعیت جغرافیایی در ردیف شهرهای باستانی البرز کوه و مازندران ثبت شده، مردم آن سامان را نیز سنگساران نامیده اند، در شاهنامه فردوسی از سنگسر که همان سگسر یا سگسار باشد سخنی رفته است.
مورخان عرب بعد از اسلام سنگسر را در کتابهای خود راس الکلب ثبت کرده اند، احمد کسوری در کتاب شهرها، دیه های ایران درباره سنگسر چنین نگاشته: (نیز سنگسر نزدیکی سمنان را تازیکان راس الکلب ترجمه کرده اند که اینجا باید گفت: در آغاز اسلام این نام را سکسر یا سگسر بر زبان رانده اند و این آبادی نیز از نشیمنهای سکان بوده است، و چون سنگسریان زبان ویژه خودشان دارند، اگر این زبان با زبان سپتان نزدیک باشد این یقین خواهد بود که اصل نام بدان سان که تازیگان ترجمه کرده اند سگسر بوده و سگسر تحریف شده آن نام است.
یاقوت در معجم البلدان راجع به راس الکلب چنین نوشته شده است، راس الکلب نام قلعه ای است در قومس، و در طرف راست مسافر نیشابور واقع شده است، ولی در مورد سکونت قوم سک یا سکا در نواحی سمنان و سنگسر به نظر می رسد که گروهی از این قوم به این ناحیه مهاجرت نموده باشند، زیرا«کتز یاس» می نویسد سکاها از طرف گرگان به خراسان آمده اند، بنابراین موافق عقیده مورخین بویانی بارتیها هم که دولت بزرگ و مقتدر اشکانی را در ایران حدود 250 قبل از میلاد تشکیل دادند سکائی بوده اند ما با در نظر گرفتن متصرفات اشکانی و پایتخت آنان شهر صد دروازه اطلاق راس الکلب به سر حد غربی سمنان یعنی (لاسگرد) یا سرخه طبیعی به نظر می رسد.

تاریخ آمدن آریائی ها به سنگسر:

به طوریکه باستان شناسان به نام فرانسوی گیرشمن در کتاب مشهور خود (ایران) آورده است. در آغاز آریانها از هزاره سوم و دوم پیش از میلاد برای یافتن چراگاه های بیشتر و بهتربه ایران روی اوردند. سپس بعد از فترتی به همان علل از هزاره اول پیش از میلاد هجوم عمومی آنها به ایران و اشغال این سرزمین صورت گرفته است.
در هجوم اول از شاخه بزرگ خاوری امواج آریایی یک شاخه کوچکتر منشعب و تا منطقه دامغان پیش آمده است و بومیان آنجا را از میان بردند. می توان حدس زد که گروهی از همین شاخه فرعی تا سنگسر که در همان نواحی است آمده و در آنجا استقرار یافتند و این در حدود 1400 سال پیش از میلاد مسیح بوده است.
در دوره دوم مهاجرت آریائیان در هزاره یکم پیش از میلاد در حدود سال 844 پیش از میلاد اقوام پارتی آریائی در سواحل شرقی و جنوب شرقی دریای خزر مستقر شدند و نام خود (پارتاوا) را به آنجا دادند و در این هجوم از اقوام مختلف پارتی گروهی کوچک با احشام خود به سنگ کوچ کردند و در آن جای گرفتند که زبان سنگسری موید این واقعیت است.

جمعیت و خانوار

بافت اجتماع انسانی در سنگسر بدین صورت می باشد: گروه انسانی سنگسر به ویژه عشایر آن از دو گروه خیل خون (دامدار کوچنده) و دهخون (یکجانشین) شکل گرفته است.
تاچند دهه پیش سنگسر عمدتاً گذرگاهی بود بر گله های عظیم دامهای عشایر سنگسر که از ییلاق به قشلاق و بالعکس در حرکت بودند. ولی امروزه این منطقه از آن حالت بیرون آمده و زندگی شهری به خود گرفته است.
گذشته از کوچ عشایر غرب کشور، کوچ دامهای سنگسر از ییلاق به قشلاق را وسیع ترین کوچ در این سرزمین پهناور باید دانست که پهنه وسیعی از دامنه های جنوبی و ارتفاعات رشته کوههای البرز و مساحات وسیعی از استانهای سمنان- تهران- مازندران را در بر می گیرد.

آئین باستانی گله داری:

آریائیان در هزاره یکم پیش از میلاد مانند هجوم های پیش از خود برای یافتن چراگاههای بهتر و بیشتر به ایران آمدند و تیره های مختلف پارتی که سنگسریها در زمره آنها بودند نمی توانستند از این امر مستثنی باشند به عبارت دیگر نیاکان سنگسریها به هنگام رسیدن به سنگسر گله های گوسفند خود را همراه داشتند و آئین گله داری و حشم داری که تقریباً تنها ممر زندگی سنگساریهاست از آن زمان تاکنون همچنان محفوظ مانده است. سنگسریها در بر پا داشتن سنن گله داری که از گذشتگان و پیشینیان به آنها رسیده بسیار دقیق و سختگیر هستند و ذره ای از آن انحراف نمی پذیرند گوئی که این سنن را همچون آئینی آسمانی می دانند. چون سنگسریها از معدود اقوام آریایی هستند که این سنتها را محفوظ نگاه داشته اند می توان با کمال اطمینان ادعا کرد که مراسم و آئین گله داری آنها از:
1- روش محافظت از گوسفندان در چراگاههای زمستانی.
2- نحوه بازگشت از کویر که با فرا رسیدن بهار انجام می گیرد.
3- چراب ژن جستجو برای چراگاههای بیشتر و بهتر با آئین باستان که سبب مهاجرت آریانها شد و اکنون نیز باعث تجاوز سنگسریها به مراتع جدید می شود.
مناطق ییلاقی (مراتع) عشایر سنگسر
این مراتع عبارتند از:
1- ارتفاعات کوشت که در منطقه فرمانداری فیروزکوه قرار دارد.
2- کوهستان انیس، وزان، لاور که در بخش لاریجان واقع است.
3- مراتع علی زن، انجی
4- کوهستان پیاز مرگ، کله باد، میور این مراتع در منطقه فیروزکوه قراردارد.
5- مراتع گل بوک، نواس نیز از ارتفاعات منطقه فیروز کوه است.
6- مراتع معروف به راسم در منطقه فرمانداری بابل قرار دارد.
7- مراتع معروف به عمرک در ارتفاعات فیروز کوه است.
8- مراتع چوچال در ارتفاعات شهمیرزاد بخش سنگسر واقع است.
9- خشک لارک در کوهستان بندپی تابع فرمانداری بابل است.
10- مراتع خینک، پشم کون، خوره از توابع بخش سنگسر است.
11- سرخ گبه، ارجمند در ارتفاعات فیروزکوه می باشد.
12- کوهستان پیش در ارتفاعات لاریجان واقع است.
13- مراتع واقع در ارتفاعات کدوک در منطقه فیروزکوه است.
14- کوهستان چمن خوب در ارتفاعات لاریجان می باشد.
15- مراتع سرخ دره در ارتفاعات لاریجان می باشد.
16- ارتفاعات نجف دره تابع فیروزکوه است.
17- مراتع گدار کون در ارتفاعات شهمیرزاد قرار دارد.
18- کوهستان دوران در ارتفاعات سمگسر قرار دارد.
19- مراتع سفید دشت در ارتفعات سنگسر می باشد.
20-کوهستان معروف به سااو در بخش سنگسر است.
21- مراتع واقع در ارتفاعات تجرک تابع فیروزکوه می باشد.
22- ارتفاعات غنیان، دج مار در منطقه لاریجان واقع می باشد.
23- مراتع آساران در بخش سنگسر قرار دارد.
24- کوهستان معروف به پنو در ارتفاعات شهمیرزاد است.
25- ارتفاعات لاسیم در بخش لاریجان است.
26- مراتع معروف به املا در بخش لاریجان است.
27- مراتع معروف به پلور در بخش لاریجان است.
28- ارتفاعات سیاه پیشه در منطقه کندوان و در حوزه استحفاظی فرمانداری چالوس، کرج قرار دارد.
29- مراتع ریسر در ارتفاعات فرمانداری ساری می باشد.
30- کوهستان هلیور در منطقه لاریجان است.
31- مراتع معروف به الرم، هلم در منطقه لاریجان است.
در هر یک از ارتفاعات و مراتع یاد شده به طور تقریب حدود ده خانوار عشایری اجتماع نموده مشترکاً از آن بهره برداری می کنند.
(به طور مشاع) و به زبان ساده تر همه با هم و یک نواخت از آن استفاده می برند. در هر مرتع نیز حدود 6 هزار راس دام می توانند چرا کنند. فاصله ییلاقات از سنگسر تا آخرین توقفگاه عشایر در ارتفاعات کندوان حدود 400 کیلومتر است که بیشتر آن در نقاط کوهستانی و گذرگاه های صعب العبور قرار دارد.

فصل سوم

یافته های تحقیقاسکان عشایرسنگسر و علل آن

خشکسالی:

یکی از عوامل یکجانشینی ایل سنگسر خشکسالی و عدم باران های به موقع می باشد با توجه به اینکه ایران یک منطقه کم باران و خشک جغرافیایی است. نتیجتاً در چنین سالها نه تنها مراتع رشد نکرده اند بلکه رو به انحدام هم می رود لذا با توجه با این اصل که حیات دام به مرتع و زندگی دامدار به دام پیوند دارد و بدان وسیله می تواند به حیات خود ادامه دهد. لذا در غیر اینصورت دام بدون مرتع محکوم به فنا بوده و دامدار که تلاش گر است به جزء بدون دام در تکاپوی منبع درآمد دیگری خواهد بود تا از طریق آن امرار معاش نموده و ادامه حیات دهد.
دامداران بدون مراتع قادر به نگهداری دام در نتیجه قادر به ادامه زندگی نمی باشند و به ناچار پیشه مورد علاقه نیاکان خود را رها نموده و به مشاغل دیگری روی می آورند. البته در چنین سالها توجه مسئولین به امور عشایری می تواند این کمبود را تا حدودی جبران نموده و مانع از هم گسیختگی نظام عشایر گردد.

کشاورزی:

مردم سنگسر از دیرباز به کار پرورش گوسفندان که دارای نژادی خاص بود اشتغال داشتند و زندگی آنها بیشتر در کنار احشام و در چادرها می گذشت به کار کشاورزی گرایش چندانی نشان نمی دادند مقدار آب و زمین مزروعی در سنگسر و پیرامون آن در حدی نبود که به کشاورزی ترغیب شوند. زمین دشت سنگسرکه نسبتاً زیاد است و همچنین آب و زمین (کلاته)های اطراف سنگسر به (ورزها) بزرگران با شرایطی عادلانه به اجاره داده می شد این بزرگران بیشتر غیرسنگسری بودند.
مسئله ارباب رعیتی بدان گونه که در دیگر مناطق ایران رایج بود در سنگسر وجود نداشت و تقریباً شناخته شده نبود و خورده مالک ها زمین های زراعتی آبی و دیمه یا دیمه زارها را در تملک داشتند. میزان مالکیت آنها با خرید و فروش دائماً در تغییر بود.
آب چشمه سارها و کاریزها را اگر (کرامند) یعنی به مقدار قابل توجه بود (راستو) می گفتند که یکسره به کشت می رسید و گرنه به تناسب مقدار آب از سنگ و گل، اندود اگر بود، استال یعنی استخری بزرگ یا کوچک می ساختند که آب در آن جمع می شد. در بهاران روزی دوبار و در تابستان و پاییز روزی یکبار (کورک) را می بستند و می گشودند آب گرد آمده در استخر با زور بیشتر به کشتزار می رسید و آن را شاد و - سیراب می کرد.
فعالیت های جنبی عشایر سنگسر
1- پشم زنی
هر سال اواسط بهار پشم میش ها و قوچ ها را می چینند. ابزار کار آنها قیچی آهنی چره (Chra) است که از دو تکه تشکیل شده است و به کمک چوب باریکی به نام خرک (Xarag) که طرفین آن تراشیده شده به یکدیگر وصل می شود. پشم چینی به این صورت است که دام را روی زمین می خوابانند و دست و پایش را می بندند و چره را به یک دست گرفته و با کمک دست دیگر آن را باز ئ بسته کرده و پشم را می چینند.
گوسفندان را هر سال (چره) می کنند. ابتدا گوسفندان را در نزدیک ترین رودخانه می شویند سپس پشم آنها را می چینند.
پشم بره ها را دیرتر (اواسط تابستان) می چینند، زیرا معتقدند که پوست بره ها نازک تر است و آفتاب پشت بره ها را می سوزاند. به موی بز کمتر توجه می شود و عقیده دارند که طبیعت بز سرد است و مویش هم دیرتر در می آید. به خصوص که بزهای سفید که به سرما حساسیت بیشتری دارند و اگر موی آنها را بچینند ممکن است در اثر سرماهای نابهنگام تلف شوند.

ریسندگی:

کار تبدیل پشم به نخ توسط کرمون (Kermun) چل cel (دوک) انجام می شود. چل عبارت از یک میله چوبی نسبتاً ضخیم از شیر خشت است که در انتها دارای یک قطعه چوب مدور سوراخ شده به نام کندوک (Kanduk) است که میله ای چوبی میان آن می گذرد.
عمل ریسندگی مو، فقط توسط کرمون انجام می شود. کرمون از دو پره تشکیل شده به شکل علامت به علاوه (+) است. هر دو پرده دارای سوراخ هستند و یک میله چوبی باریکی از میان آنها می گذرد. این دو قطعه از چوب سنگینی مانند گز و شیر خشت ساخته می شوند تا موقعی که دوک به دور خود می چرخد نقش چرخ لنگر را ایفا کند.
بعد از چیدن مو یا پشم، زوائد چسبنده به آن با دست جدا می شوند. و توسط شانه مخصوصی از هم باز می شود. روی این شانه چوبی دو ردیف دندان فلزی موازی با هم بر تخته کوبیده شده است. برای باز کردن پشم ها از هم، پشم را به کمک چوب های باریکی به نام شمشک آنقدر می زنند تا از هم باز شود.
به هنگاک نخ ریسی، فر ریسنده، پشم شانه شده را که قبلاً دسته شده (تابیده شده) است به دور مچ چپ خود می پیچد، تارها را با نوک انگشتان خود می کشد و با حرکت دورانی دوک که به انتهای نخ آویزان است پشم را به نخ تبدیل می کند. موقعی که نخ متصل به دوک آنقدر بلند می شود که بیم تماس دوک با زمین می رود ریسنده نخ ها آن را به طور مورب به دور چوب دوک می پیچد.

رنگرزی:

در سنگسر از دیرباز بافتن انواع پارچه های پشمی، نخی، ابریشمی و همچنین مویینه و گلیم های راه راه در (کارگر) یعنی کارگاه های خانگی مرسوم بود و زنان سنگسری از (دارا) و (ندار) همگی با بافندگان آشنا بودند و نقش ها و طرح های گوناگون و ظریف بر اساس سنت های دیرین ابداع می کردند. هر کدبانویی این هنر را به دختر یا دختران خود می آموخت.
رنگ آمیزی (تون) (یوی) یعنی تار و پود آنچه را که باید بافته شود و آنچه را که بافته شده بود به رنگ های گوناگون نیز با بکار گرفتن ریشه، پوست، برگ، شکوفه یا میوه درختان و حشره ای رنگ زا و موادی چون زاج از سفید و سیاه و جوهر لیمو و نمک به روش باستانی خود را انجام می دادند رنگی که همواره بر جای بود و تابش آفتاب و شستشوی در آب هرگز نمی توانست آن را زایل نماید.

روش کار و رنگرزی
1- بن گذاشتن
نخستین کار رنگرزی نزد زنان سنگسری این بود که پایه ای برای رنگ ها بگذارند که از هر جهت استوار باشد تا رنگی را که بر آن قرار می گیرد نگاه دارد برای این کار یعنی بن گذاشتن برای بافته ها یا تارهای نخی از نمک طعام و برای پشم و بافته ها و تارهای پشمینه و ابریشم از زاج سفید یا سیاه و جوهر لیمو با توجه به نوع رنگ استفاده بعمل می آمد. بدینگونه که در آغاز کار دیگی مثلاً به گنجایش نزدیک به چهار من آب بر آتش می گذاشتند و زاج یا هر چه را که برای «بن» لازم بود خورد کرده در آن می ریختند و آب را آنقدر می جوشانیدند تا آن ماده کاملاً حل شود. سپس بافته یا تاری را که باید رنگ شود در آن فرو می بردند و تا چندی بعد می جوشانیدند سپس آن را بیرون کشیده روی یک سینی می گذاشتند. اکنون بن بر آن نهاده شده آماده رنگ پذیری بود.

ب- رنگ گذاری
آنگاه ماده رنگ کننده را از برگ یا پوست یا ریشه درخت یا هر چه که بود در همان آب جوشان می ریختند. دیری نمی پایید که رنگ آن با آب در هم می آمیخت. اگر تفاله داشت محتویات دیگ را از صافی گذرانیده تفاله را جدا ساخته دور می ریختند و آب آمیخته به رنگ را دوباره بر آتش می گذاشتند. پس از آن بافته یا تار بن نهاده را به یکبارگی در آن می نهادند و چنگ می زدند یا با چمچمه های چوبی درشت به هم می زدند تا همه جای آن همسان رنگ گیرد و لکه ای به آن نماند. پس از آنکه اندکی جوشید و رنگ پذیرفت آن را از دیگ بیرون آورده بر بند می آویختند و می گشادند تا هنگام خنک شدن نیز همه جا همرنگ بماند. دیگر تار یا بافته آماده برای به کارگیری در کارگاه بافندگی و با هر منظور دیگر بود.
زاجی را که برای انواع رنگ ها لازم بود سنگسریها از جائی به نام «زاکون» یعنی کان زاج که در دامنه های جنوبی کوه های جنوب سنگسر بود استخراج می کردند. یکی از زنان قدیمی سنگسر می گوید: که به خاطر دارد در کودکی همراه مادرش به اتفاق گروهی از زنان سنگسری بدان جا رفته بود و به یاد می آورد که موضوع کان کنده شده و رفته رفته به صورت غاری بزرگ درآمده بود که در منتهاالیه آن از پنج مجرای طبیعی نزدیک به هم مانند پنج انگشت دست آب معدنی با پنج رنگ گوناگون می تراوید و جاری می شد و سپس به هم می پیوست و نزدیک به مدخل غار برکه ای را تشکیل می داد که محتویات آن را «زاو» یعنی «آب زاج» می گفتند و آن را در کوزه ها ریخته به سنگسر می بردند و به جای زاج سیاه به کار می گرفتند. او می گوید که مادرش او را تشویق به رفتن به درون غار برای برداشتن مقداری آب نموده بود و از ترس ریسمانی ستبر در پشت سر به هم بافته شده بود به دست پیچیده و نگه می داشت. در محل همان کان علاوه بر آنچه که گفته شد زاج سفید و سیاه به شکل جامد نیز به دست می آید. به این کان «زاگیرون» نیز می گفتند.(= جای گرفتن زاج)

ج- انواع رنگها
مواد بایسته برای رنگهای گوناگون به دین گونه اند:-
1- اناری روشن
- برای ده سیر پشم.
- بن- زاج سفید به اندازه مغز بادام
- مواد رنگ زا- جوهر لیمو 4 مثقال که در اینجا برای روشن شدن رنگ از آن استفاده می شود.
ده سیر آب انار ترش که قرمز رنگ باشد که هم برای رنگ و هم برای روشن شدن به کار میرفت.
سه سیر «نورسک» یعنی روناس که پوست آن دور ریخته می شد و مغز آن برای رنگ به کار می رفت.
رسم چنان بود که پس از پایان کار رنگرزی این رنگ که بیشتر برای «سرگیرا» یعنی چادر پیشازی سنگسری که رنگ آن قرمز و سورمه ای بود مورد استفاده قرار می گرفت پشم یا تار رنگ شده را که رنگی خفته داشت به چشمه سار «رابند» در کوههای جنوبی سنگسر میبردند و نزدیک به نیمی از روز آن را در آب آن چشمه می گذاشتند و این کار را «وووندتن» «در آب نهادن» می گفتند خاصیت این آب چنین بود (وهست) که پس از مدتی رنگ خفته و تیره درخشندگی و روشنی می یافت. سپس ماده رنگ شده را به خانه می آوردند وکاملاً می خشکانیدند و بعد به کار می گرفتند.
2- «گیته سور» رنگ قرمز سیر
- بن- با توجه به نوع پارچه یا تار که باید رنگ شود.
- مواد رنگ زا- قرمز دونه= قرمز دانه، که از دانه های خشک شده کرمی قرمز رنگ و رنگ زا بود که از گونی خاص به دست می آید و سابقاً در سنگسر به نعرض فروش قرار می گرفت این دانه ها را میجوشانیدند سپس از صافی می گذرانیدند و از آب آمیخته به رنگ آن برای رنگ رزی استفاده می کردند.
3- رنگ سیاه
- بن و زاج سیاه به اندازه یک یا دو سیر برای ک من پشم. اگر زاج سیاه آماده نداشتند از زاج سفید استفاده می کردند و داخل دیگ رنگرزی قطعات آهنی مانند نعل و میخ یا «آن کچا» یعنی قاشق آهنی می اندختند. اگر دیگ رنگرزی خود آهنی بود دیگر احتیاجی به قطعات آهنی نمی ماند.
- مواد رنگ زا- انور چکل، پوست خشکیده انار و یا «یوزولگ»، برگ خشکیده شده گردو. بافته یا تارهای رنگ شده را کاملاً باز می کردند و می خشکانیدند که رنگ لکه لکه نشود. این گونه باز کردن بافته یا تار پشم را «واچکلتتن» می گفتند.
4- رنگ نخودی روشن
- بن بر حسب نوع آنچه که می بایست رنگرزی می شد.
- مواد رنگ زا- پوست خشکیده انار و کاه که به طور جداگانه جوشیده می شد. جوهر لیمو به اندازه لازم برای «روشن شدن» رنگ- مقداری زردچوبه کوبیده که با زیاد شدن مواد رنگ زا یا جوهر لیمو رنگ نخودی گونه گونه به دست می آمد.
5- نخودی گیت- نخودی سیر
- بن- بر حسب نوع جنسی که باید رنگ شود.
- ماده رنگ زا- «بوناره» یعنی «آب ته مانده رنگها»، اگر صورتی بود. پشم سفید را پس از بن گذاشتن در آن می جوشانیدند رنگ نخودی به دست می آمد اگر تمایل به قرمزی بود زردچوبه به آن می افزودند و با جوشاندن پشم در آن، رنگ نخودی شکل می گرفت.
6- رنگ زرد
- بن- با توجه به نوع پارچه یا تار، معمولاً زاج.
- مواد رنگ زا- گل «اسپرسک»، اسپرس زرد. اگر اسپرس زرد نبود از موادی چون پوست درخت زرشک و ریشه آن و یا از پوست و ریشه درخت انار استفاده می کردند و اندکی جوهر لیمو برای روشن شدن رنگ به آن می افزودند.
7- گیته زرد- زرد سیر
- بن- بر حسب نوع پارچه یا تار.
- مواد رنگ زا- آب پوست خشکیده انار به شرحی از این گفته شده با اندکی زردچوبه.
8- رنگ نارنجی
- بن- بر حسب نوع پارچه یا تار.
- به مواد رنگ زا برای زرد که شرح آن گذشت، اگر آب انار ترش سرخ فام می افزودند رنگ نارنجی به دست می آمد.
9- رنگ سبز
- بن- بر حسب نوع پارچه یا تار
- مواد رنگ زا- 1- به شرح رنگ زرد(6)- اگر نیل به آن افزوده می شد رنگ سبز به دست می آمد. زیادی یا کمی نیل باعث می شد که رنگ سبز، سیر یا روشن بشود. 2- به کار گرفتن برگ زردآلو به عنوان ماده رنگ زا. 3- به کار گرفتن «شته واش» که نوعی بوته وحشی است که شباهت به بوته اسپند دارد و سگسری های چادر نشین آن را به خوبی می شناسند.
10- رنگ آبی
- بن- با توجه به جنس پارچه یا تار
- ماده رنگ زا- نیل که کمی و زیادی آن آبی گونه گونه به دست می داد. رنگ آبی سر را سنگسریها آبی «بسته» می خواندند.
11- رنگ قهوه ای روشن یا عبائی= بغم
- بن- با توجه به نوع پارچه یا تار
- مواد رنگ زا- حنا و جوهر لیمو و «نورسک» که روناس باشد، به شرح کاربرد روناس مذکور در (1- رنگ اناری روشن).

صنایع دستی عشایر سنگسر

صنایع دستی یکی از فعالیت های اقتصادی خانوارهای عشایری استان است. تولیدات صنایع دستی کاری عمدتاً زنانه است که برای رفع نیازهای خانوار در کنار فعالیت اصلی که دامداری استانجام می شود. مهمترین انواع تولیدات را انواع فرش و زیرانداز، سیاه چادر و وسایل گاز مانند جوال و خورجین و وسایل زندگی مانند: مشک، خیک، تلم و . . . تشکیل می دهند.
صنایع دستی ایل را می توان به دو دسته عمده تقسیم کرد:
1- دست آوردهایی که در خدمت رفع نیازهای مربوط به زندگی و کار خانواده های ایل است. شامل: سیاه چادر (یلن) yalan، ریسمان که از موی بز توسط زنان ایل بافته می شود، خیک که برای نگهداری فرآورده های لبنی مورد استفاده قرار می گیرد و تلم که برای تهیه کره از آن استفاده می شود. این نوع تولیدات جنبه خود مصرفی داشته و برای ساختن آنها از مواد خام موجود در قلمرو ایل استفاده می شود. عامل موثر در پیدایش این نوع تولیدات نیاز روزمره به استفاده از آنها بوده است.
2- گروه دوم تولیداتی هستند که علاوه بر استفاده داخلی در ایل، مورد استفاده و نیاز روستائیان و شهرنشینان مبادله می شود. عشایر با فروش مازاد تولیدات خود اقلام مورد نیاز خود را از شهر و روستا تهیه می کنند.
این دسته از صنایع دستی امروزه به میزان بیشتری تولید می شود و ارزش اقتصادی زیادی نیز برخوردار است و در آمد حاصله به عنوان یک فعالیت جانبی اصیل قابل توجه است.
که به توضیح بعضی از آنها می پردازیم.

قالی بافی:
دستگاه بافندگی یا دار قالی از نوع افقی یا خوابیده است که بر روی زمین قرار دارد این دار به صورت چهار چوبی به اندازه طول و عرض فرش موردنظر می باشد و به طور خوابیده در برابر بافنده قرار می گیرد.
دو تیرک در دو طرف دستگاه قرار دارد، یکی در بالای دار و دیگری در پائین دار که به کمک چهار میخ توسط کارکش فلزی به تبر متصل است. یک تیر چوبی نازک تر به نام ورد (Vard) در وسط و یک نی در جلوتر قرار دارد. ابتدا نخ های تار که معمولاً از جنس پنبه است به صورتی موازی بر روی قسمت بالا و پایین دار قالی بافی دوانده می شود و سپس با نخ های رنگارنگ بافتن آن آغاز می شود.

وسایل و ابزار قالی بافی
شانه: وسیله ای است با دنده های فلزی که به وسیله آن پودی که روی یک رج (ردیف) بافته شده کوبیده می شود. تعداد دنده های شانه ده تا دوازده عدد می باشد.
قیچی: ریشه اضافی را بعد از سرکش کردن و کوبیدن با آن می چینند.
چاقو: به کمک آن ریشه بریده می شود
نقشه قالی و اجزای آن: نقش فرش ها به علت ذهنی بودن طرح متنوع است از آنجا که هر بافنده ای این مجال و امکان را دارد تا ذهنیات خود را تجای و تجسم بخشد.

گلیم
بافتن گلیم معمولاً آسان تر از قالی و قالیچه است و مردم ایل به عنوان زیرانداز از آن استفاده می کنند. گلیم ها را از نظر طرح می توان به ساده باف و نقش دار و از نظر جنس به گلیم های پنبه ای و پشمی تقسیم کرد.
برای تهیه یک گلیم به ابعاد 3×5/1 متر، نه کیلوگرم نخ رنگارنگ، دو کیلوگرم نخ پنبه ای یا پشمی لازم است. بافتن چنین گلیمی توسط یک نفر در مدت یک ماه انجام می شود.
گلیم نسبت به قالی دارای برتری هایی به شرح زیر است:
1- نسبت به قالی سبک تر است.
2- در هنگام باربندی فضای کمتری اشغال می کند.
3- در زمان کمتری می تواند در قشلاق یا ییلاق بافته می شود.
4- بافت گلیم ساده تر بوده و به مهارت کمتری نیاز دارد.
مهمترین نقوش گلیم های عشایر الیکایی عبارتند از: باربندی، اروفی، شیرازی، گلیم های ساده شامل رنگی (7 رنگ) و ساده و دو رنگ (سفید و سیاه) است.

مفرش
مفرش نوعی قالی شبیه پشتی های بزرگ است که آن را به صورت یک صندوق (حجم دار) درمی آورند. مفرش به عرض 75 سانتی متر و به طول 125 سانتی متر از نخ های رنگارنگ بافته می شود و از آن برای نگهداری لحاف و تشک در هنگام کوچ استفاده می کنند که از زیبایی خاصی برخوردار است. مفرش را معمولاً یک جفت می بافند. در گذشته هر خانواده عشایری حداقل یک جفت مفرش به عنوان جهیزیه به هر دختر خود می داد. از دیگر صنایع دستی ایل می توان، خورجین، توبره، بن بار و جاجیم را نام برد.

سایر صنایع دستی

در گذشته نه چندان دور، انواع صنایع دستی با کاربردهای مختلف توسط زنان عشایر الیکایی تهیه می شد که متاسفانه دیگر کاربردی ندارد و تولید نمی شود. برخی از این دستبافته ها عبارتند از:
پشت توره: توبره پشتی
چره تور: توبره چره، محل نگهداری دو کارد پشم چینی
خمیر سفره: سفره خمیر
قاشق توره: توبره قاشق
قلمه سنگ: قلاب سنگ، فلاخن
گیلیم چه: گلیم چه (گلیم کوچک)
نمگ توره: توبره نمک، محل نگهداری نمک
نون سفره: سفره نان
هگبه: خورجین کوچک رنگی با نمای قالیباف
هگبه را در گذشته جلوی زین اسب ( روی گردن اسب) می‌گذاشتند و در داخل آن چاقرنه (قند) می ریختند و اسب سوار با دادن یک حبه قند به اقوام و آشنایان، آنان را برای مراسم عروسی دعوت می‌کرد.

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد