در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
دوشنبه

۱۷ خرداد ۱۳۹۵

۱۹:۳۰:۰۰
54365

محو شدن در امواج تلویزیون؟

تأملی در باب پدیدار شناختی تلویزیون

می‌گویند شرط تفکر فلسفی در باب یک پدیده دور شدن از آن است اگر این طور است، نگاه فلسفی در مورد تلویزیون کار بسیار دشواری است چون تلویزیون بیش از حد به ما نزدیک است تا آنجا که شاید به ما چسبیده باشد!

نسبت میان تلویزیون با مصرف شدن و مصرف زدگی انسان چیست؟
نسبت تلویزیون با حقیقت چیست؟ و با تلویزیون چه می توان کرد؟

می‌گویند شرط تفکر فلسفی در باب یک پدیده دور شدن از آن است اگر این طور است، نگاه فلسفی در مورد تلویزیون کار بسیار دشواری است چون تلویزیون بیش از حد به ما نزدیک است تا آنجا که شاید به ما چسبیده باشد!

محو شدن در امواج تلویزیون ؟
نمود ظاهری این چسبیدن این است که اگر یک روز به هر دلیلی تلویزیون در خانه ی ما خاموش باشد زندگی مان به هم می ریزد و نمود باطنی آن این است که تلویزیون چشم و گوش و ذهن ما شده است اگر چیزی را از تلویزیون ببینیم انگار که خودمان دیده ایم و اگر چیزی را به واسطه ی تلویزیون بفهمیم انگار که خودمان تأمل کرده و فهمیده ایم پس ظاهرا تلویزیون از واسطه (رسانه) بودن افتاده است و در ما حل (محو) شده است ما فاعل شده ایم و او آلت اما شاید قضیه عکس باشد ما در تلویزیون حل شده ایم و اوست که ما را محو کرده است اوست که فاعل است و ماییم که آلت دست اوییم!

در حالی که اصحاب فلسفه با رویکردی پدیدار شناختی تبعات و تأملاتی درباره سینما داشته اند اما این مهم درباره ی تلویزیون چندان انجام نشده است این انجام نشدن نه ناشی از سهل انگاری است و نه ناشی از تعمدی آگاهانه بلکه خبراز حقیقتی در تلویزیون می دهد که آن را از سینما متمایز می سازد.

شاید جدی ترین فیلسوفی که در باب تلویزیون اندیشیده باشد بودریار باشد اما بودریار به تلویزیون نشانه شناختی نگاه می کند هر چند تحلیل نشانه شناختی او عمیق تر از اسلافش است و از این روست که می تواند برای یک نگاه پدیدار شناختی که طبعا حرکت برای فهم حقیقت را آرمان خود می داند مطلوبیت بیابد دیدگاه های مک لوهان و پستمن نیز هر چند هیچ یک پدیدار شناختی نیست اما می توانند منبع استمدادی برای تأمل پیدار شناختی در باب تلویزیون باشند.

شاید بهتر این باشد که فهم پیدار شناختی تلویزیون ناظر به فهم سینما و رادیو انجام شود در این صورت می توان امید داشت تا تلویزیون آن چنان که هست خود را نشان دهد و نظریه ها و دیدگاه های از پیش آماده ی ما آن را محدود نسازد نظریه هایی که درباب رسانه یا فیلم ارائه شده اند نمی توانند به راحتی برای تلویزیون نیز استفاده شوند تلویزیون شیئیت مستقلی نسبت به رادیو، رایانه، سینما و ... دارد.

عالم تلویزیون برخلاف عالم سینمایی هیچ قرابت قابل توجهی به هنر ندارد شاید بتوان عالم سینمایی را عالمی نزدیک به هنر دانست و شأنی و یا شعاعی از جدیت و گرمای هنر را در سینما دید اما این کار در تلویزیون رخ نمی دهد عالم تلویزیون بسی بیش از عالم سینما روزمره و مصرفی است عالم تلویزیون عالمی است که در کنار ماست و آماده است برای مصرف شدن توسط ما و به عبارت دیگر مصرف کردن ما.

سرد بودن عالم هر روزی تلویزیون یعنی آنکه تلویزیون برای نظر کردن است و بس در سینما هنوز این امید باقیست که با قیاس به هنربتوان در عالم آن مشارکت جدی داشت در سینما عالم از طریق آداب و رسوم سینمای (خرید بلیط سالن سینما و ...) ما را مهیای دعوت به سمت خود می کند و ما با پاسخ دادن بدان ممکن است در آن عالم حضور یابیم و با عالم فیلم ساز شریک گردیم به همین خاطر ادعاهای مبنی برگونه های جدی سینمای فلسفی سینمای دین و .... طرفدارانی در دنیا دارند اما در تلویزیون ما با عالمی سرد روبه روییم که خود را مهیای مصرف ما ساخته است در هر حالی می توان تلویزیون دید نشسته یا خوابیده در حال غذاخوردن یا چرت زدن ... کسی به خاطر ندیدن یا درست ندیدن تلویزیون مۆاخذه نمی شود اندک مواردی که با تلویزیون کمی متفاوت برخورد می کنیم همان اندک مواردی که تلویزیون شبیه رادیو می شود یا شبیه سینما: وقتی پدر سرسفره غذا داد می زند که نشنیدم اخبار چه شد یا پسر در حال دراز کش اعتراض می کند که چرا نمی گذارند سریال مورد علاقه اش را دنبال کند.

اساسا جدیت و دریافت مواجید امری نیست که انسان چندان تاب آن را بیاورد به یک اثر هنری نمی توان زیاد نگریست و نه با دیده ی خظ بردن که با دید تفهمی با عالم آن روبه رو شد فیلم ساز سینمانیز به تعبیر هیچکاک باید برای بیان نظر خود بهای سنگین سرگرمی را بپردازد این بهای سنگین در تلویزیون این بها آن قدر سنگین است که کسی نمی تواند آن را بپردازد چرا که هر آنچه بپردازد تلویزیون طلبکار باقی می ماند فیلمی سریالی مسابقه ای پیام های بازرگانی و ... پس چون بها هیچ گاه پرداخته نمی شود ارتباط با بیان جدی پشت پرده نیز به سختی امکان ظهور می یابد.

«بودریار» درست می گوید: تلویزیون برای مصرف است مک لوهان درست فهمیده است تلویزیون برخلاف رادیو رسانه ای سرد است «پستمن» خوب دریافته است که تلویزیون دستگاهی است برای تنبل سازی و کند کردن اذهان اضافه کنیم تلویزیون برای محو کردن ماست یا پیشینه کردن وضع هر روزی خود وضع روزمره با هر روزینه همان وضع غفلت آلودی است که در آن فراموش می کنیم کیستیم چه می خواهیم چه مسۆولیتی داریم ...

تلویزیون است که برهمه ی امور جدی تور می اندازد و برآن ها صورت غفلت می‌زند تلویزیون برای سرگرم کردن در زمان بی انتها باید عفت عمومی را مصرف کند پورنوگرافی و اکسترس (actress) های ایرانی چادری بزک کرده یک چیزند: مصرف عفت عمومی برای محو شدن در غفلت نهیلیستی زمانه. برنامه درس‌هایی از قرآن استثنا است اگر باشد چرا که بهای سنگینی را پرداخت می‌کند تا اندکی حرف هم بزند تلویزیون دین را مصرف می کند اخلاق را مصرف می کند سیاست را مصرف می کند.

چه چیز به تلویزیون امکان می دهد که همه چیز را مصرف کند؟ تلویزیون چگونه همه چیز را مصرف می کند؟ پاسخ هر دو پرسش یک چیز است تلویزیون با اتکا برتصویری کردن عالم است که همه چیز را مصرف می کند در سینما این تصویری کردن در گروی نحوه ای هنرورزی و تخیل محدود می شد در تلویزیون عالم یا به عبارت بهتر وجود تصویری می شود روبروی من و من به اذن خود آن را مصرف می کنم رادیو مقاومت بیشتری می کند چون در رادیو به دلیل خصلت کلامی و صوتی امکان تصویرسازی کاهش می یابد (هر چند هر دو از یک سنخ هستند) آنچه به تلویزیون امکان می دهد همه چیز را مصرف کند شان دیگری از همان تصویری دیدن وجود است. هر دو در واقع دو شأن از یک چیز سویژکتیویته است ما وقتی که سوژه شدن است که انسان آئینگی خود را انکار می کند و خودرا حیثی مستقل از وجود می پندارد براین مبناست که انسان از خود مخفی می شود سوژه چنانکه کانت به خوبی اعتراف کرد نمی تواند خود را بشناسد و اصلا نباید به شناخت خود فکر کند پرسش از سوژه یعنی بیرون کشیدن ناموس بشر مدرن سوژه پنهان آنجاست که با تکیه دادن بر مبل برای گرسنگان سومالی اشک می ریزد با دیدن آتشفشان تعجب می کند با زدن گل به تیم رقیب هورا می کشد سوژه دیده نشود در تلویزیون سوژه در قله ی کانتی خود باقی می ماند و برای غیر خود تعیین خود وضع می کند آیا مردم فلسطین و سومالی می توانند تلویزیون ببینند؟ نه آن ها فرصتی ندارند چون آن ها ابژه های تلویزیون های ما هستند آن ها باید مصرف شوند و ما پشت مبل های راحتی و از طریق تلویزیون های ما هستند آن ها باید مصرف شوند و ما پشت مبل های راحتی و از طریق تلویزیون های عظیم کمپانی های ثروتمند و عمدتا یهودی برایشان اشک بریزیم تا خود در مقام رفیع سوبژگتیو خویش باقی بمانیم.

تلویزیون هست مادامی که سوژه هست اگر بتوان به مرگ سینما اندیشید بعید است بتوان به مرگ تلویزیون به این راحتی اندیشید ممکن است تلویزیون از شکل سنتی و بستر خانواده بیش از پیش رها شده و با شکل رایانه ای خود فرد گرایانه تر شود ولی همچنان به دنبال مصرف و تصویرسازی خواهد بود مصرفی که نشان می دهد  جهان تصویری است در برابر ما و ماامری مستقل از آن ما جهان را در دست داریم و همی آن باید دیده شود این دیدن مقوم نگاه سوبژکتیو ما و نافی هنر نوع نگاه هم دلانه غیر تصویری و حقیقی است.

حقیقت در تلویزیون بدل به تصویر شده است
تلویزیون اجازه نمی دهد کسی راست بگوید صداقت در نگاه تصویر ساز تلویزیون مبدل به تصاویری شده است که باید مصرف شوند تا باز تصویر دیگری ساخته شود زمان تلویزیون خطی و بی نهایت است غایتی برای تلویزیون نمی توان تصور کرد غایتی که تلویزیون برای آن ساخته شده باشد و نه غایتی که نظریه پردازان برای تلویزیون جعل کرده باشند بنابراین تلویزیون خط تولیدی بی انتها و بی هدف می شود از تولید و مصرف تصاویر خالی از حقیقت.

حقیقت در زبان متجلی می شود اما زبان تلویزیون زبان مصرف گرایی تکنولوژیک است این تکنولوژی همان تجسد آپولونیسم افلاطونی است که از 2500 سال پیش مترصد تحقق بود اکنون آپولون افلاطون فرصت خلق مدینه ای را یافته است هرچند این مدینه افلاطونی را دارد انضباطی که در آن همه یک شکل و یک رنگ می شوند با کارخانه کارگردان منضبط می شوند با مدرسه کودکان با علوم انسانی حقایق و با رسانه های جمعی افکار عمومی تلویزیون نقش منضبط سازی شبه حقیقت مصور را برای خانواده ها دارد یا در آینده برای افراد.

با تلویزیون می‌توان به جنگ ایدئولوژی ها رفت می توان در سیاست و اجتماع موفقیت هایی کسب کرد اما با تلویزیون نمی توان به جنگ تلویزیون رفت البته تلویزیون را می توان تعدیل کرد اشکالات آن را کاست و توحش آن را کاهش داد اما تلویزیون را نمی توان به لا – تلویزیون را منبر کنیم یا مسجد یا دانشگاه آنگاه تلویزیون را ازدست داده ایم و آن دیگران را تمسخر کرده ایم.
-------------------------
منبع : نشریه تحلیلی پژواک . پیش شماره دوم  . هفته اول مهر 91

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد