با تحلیلی کلی و کارشناسانه از معماری امروز ایران، و مشکلاتی که با آنها مواجهیم به چه نکاتی بر میخوریم؟ معماری ایران در چه جایگاهی در مقایسه با معماری معاصر دنیا قرار دارد؟ تا چه حدی توانستهایم به مفاهیم و اندشیههای فرهنگی ایرانی در معماری پرداخته و موفق باشیم؟ فعالیتهای حرفهای معماران چگونه در سطح جامعه و در دید عموم مردم تعریف شده و چگونه باید تعریف شود؟ و هزاران سوالی که افکار بسیاری از معماران و کارگزاران امر را به خود معطوف ساخته و از ارایه ساختاری مشخص و الگویی منظم باز میدارد. اگر کمی به عقی برگردیم و دهههای ۴۰ و ۵۰ را بررسی کنیم، خواهیم دید که چگونه معماران بزرگی در فاصله کمتر از سه چهار دهه توانسته بودند آثاری را خلق کنند که بدون اغراق تا سالیان درازی به عنوان نمادهایی از ورود مدرنیته و مواجهه آن با معماری ایران خواهند درخشید.
موارد بسیاری را میتوان در عدم تداوم فکری و عملی، اندیشههای آن دوران برشمرد که بسیار حائز اهمیت بوده، هم اکنون نیز شاهد تاثیرگذاری گونهای از اقدامات انجام گرفته در دهههای گذشته به خصوص دوران سازندگی هستیم؛ ولی اینبار نمیخواهیم به گذشته بازگردیم و خلاهای فکری معماران جامعه امروز ایران را با تخطئه گذشته، ارضاء کنیم! از طرف دیگر پرداختن به آینده نیز با شرایط حاکم بر معماری ایران بیهوده به نظر میرسد! همیشه رسم بر این بوده که دغدغه گذشته را به بلندپروازیها و شعارهای آینده گره بزنیم و از زمان و مکانی که در آن حضور داریم، بگریزیم. هیچ وقت سعی نکردهایم که واقعیت جامعه خویش را باور کرده، در چارچوبی که اقتضای شرایط، اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی ما است فعالیت کنیم.
سالهاست که در سایه تخت جمشید و میدان نقش جهان، آنهم با غروری بس گران، خود را به جهانیان عرضه میداریم و از هرگونه حرکت و بازاندیشی نو در روند معماری سر باز میزنیم و گروهی دیگر نیز دست تمنا به دنیای غرب گشودهاند و ابزار و آرا ایشان را صحیحترین مسیر نیل به یک معماری «درست» معرفی میکنند. اینها همه در شرایطی نقل و حتی استفاده میشوند که ما از شناخت جایگاهی که در آن مستقریم، عاجز و ناتوانیم؛ نمیتوان بدون بررسی میزان تواناییهای معماران امروز و بار معنایی که از معماری در ذهن کارگزاران و مردم موجود است به راهکارهای ارایه شده از خارج این جامعه چه از معماری سنتی ایران و چه از دنیای غرب پرداخته و به نتیجه مطلوبی دست یابیم.
دهه ۸۰ معماری ایران همراه است با مشاورین بزرگ معماری و همکارانی از کشورهای اروپایی، معمارانی که تحصیلات گستردهای را در کشورهای مختلف انجام داده اند، آثار مکتوب بسیاری در مورد معماری سنتی ایران موجود است، ورود تکنولوژیها و مصالح جدید به بازار ایران و مهم تر اینکه هنوز چندی از معماران دهههای ۴۰ و ۵۰ ایران در قید حیاتند، در چنین بستر و با چنین امکاناتی که در دهههای گذشته کمتر شاهد آن بوده ایم، معماری ایران در چنین وضع اسف باری به سر میبرد!
اگر واقع بینانه به اطراف خویش بنگریم، خواهیم دید که ره آورد سه دهه گذشته ما به جز چند اثر معماری که تنها در مقیاس کشوری میتوانند مطرح شوند و شمارشان از انگشتان دست نیز تجاوز نمیکند چیزی در دست نیست و نمیتوان رویکرد یا آغازی از اندیشهای نو و تاثیر گذار در آنها یافت که بتواند خلاهای فکری و ساختاری معماری ایران را بهبود ببخشد.
معماران امروز ایران و کسانی که بر اریکه استادی این مرز و بوم تکیه زده اند، در چنین شرایط بحرانی، وظیفه بس دشوار و سنگینی، به خصوص در قبال آیندگان بر عهده دارند و انتظاری بس فراتر از فعالیتهای انجام شده از ایشان وجود دارد.
باید به باوری عمیق از خود و ایرانی بودن خویش دست یابیم و هرگز پند و اندرز گذشتگان را فراموش نکنیم که ما قرن هاست که توانستهایم و باز هم اگر اراده کنیم میتوانیم به اندیشههای والایی در معماری دست یابیم و اینبار ما به عنوان الگو و مظهری از پیشرفت و نوآوری در جهان و در مقابله با جهان غرب قدرت نمایی کنیم.
نه تخت جمشید و... نه مسجد مدرسه آقابزرگ و نه تک اثرهای معماری هلندی (که این روزها دیگر حتی دانشجویان تازه وارد هم آن را کپی میکنند)، میتواند برای من الگوی خوبی باشند؛ من انسانی هستم که در جهان چهارم، با هزاران محدودیت و استعدادهای بزرگ زندگی میکنم... جامعه ما بسیار بسیار متاثر از دنیای مدرن و دستاوردهای آن است و ما را از آن گریزی نیست و نباید فراموش کنیم که معماری سرآمد همه علوم و فنون نیست که امروزه، به گونهای اغراق شده جلوه میکند و سعی دارد مختصات جهان را عوض کند... امری ناممکن و تلاشی بیهوده!
باید واقع بین باشیم و بدانیم که جامعه و معماری ما بر اساس دستاوردهایمان میتواند شکل بگیرد و به پا خیزد نه بر اساس اندوخته هایی که از غرب و شرق بر ما تحمیل شده و هزاران بار در کلاسهای درس و مجامع مختلف تکرار میشود! باید نقشی نو زنیم و قبل از همه امور به فکر تولید اندیشه و فکر معماری باشیم.
مسئله فعلی جامعه معماری ما عدم شناخت و آگاهی از اصول اولیه معماری نیست، بلکه مشکل اصلی، نبودن تفکر معماری و شناختی ست که باید از خود و تواناییهای جامعه، داشته باشیم. ظهور و پیدایش یک معماری موفق به عوامل بسیاری بستگی دارد که تضعیف هر کدام از آنها میتواند تأثیرات مهمی در عمق و شکل گیری آن داشته باشد ولی نمیتوان منکر سیر تفکر معماری در یک دوره موفق بود؛ چه بسا آرا و اندیشههای متفکری به تنهایی جوابگوی نیازهای دهههای بعد از خود بوده و به علت نبود بستری مناسب به منصه ظهور نرسیده است، بستری که در وهله اول نیازمند شناختی عمیق از محیط اطراف خویش است تا بتواند اندیشمندان و معماران آگاهی را در زمینههای مختلف به کار گرفته و یا پرورش دهد، آنگاه میتوانیم به تولید اندیشه و فکر در عرصه معماری کشور امید وار باشیم.
به کمک نقد و جسارتی که صاحبنظران معماری باید از خود نشان دهند، آن هم به دور از مناسبات و تشریفات رایج جامعه معماری، کیفیت و میزان کارآیی پروژههای اجرا شده، مشخص و عیوب و تواناییهای اثر به وضوح معلوم خواهد شد؛ چنین روندی بر تحقق پروسه شناخت میافزاید و حتی در پالایش و بازنگری افکار و ایدههای مطرح شده در عرصه معماری بسیار مفید و کارساز خواهد بود. بیایید آب را گل نکنیم و بدانیم که نه معمار و نه معماری درستی را در چنین فضای ناهمگونی از معماری و بدون هرگونه نقد و انگیزشی از جانب اندیشمندان این عرصه، با وجوود داشتن امکانات و ابزار بسیار، نمیتوان پرورش داد، مگر اینکه جایگاه خودمان را بدون اغراق و بدون بهره گیری از مفاهیم و اندیشههای گذشتگان و غربیان، با ذهنیتی درست تاکید میکنم با ذهنیتی درست شناخته، و آنگاه تحلیل به تحلیل و بررسی رابطهای بپردازیم که باید با تاریخ و آیندگان برقرار سازیم.
با تحلیلی کلی و کارشناسانه از معماری امروز ایران، و مشکلاتی که با آنها مواجهیم به چه نکاتی بر میخوریم؟ معماری ایران در چه جایگاهی در مقایسه با معماری معاصر دنیا قرار دارد؟