در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
جمعه

۱۲ شهریور ۱۳۹۵

۱۹:۳۰:۰۰
54477

مفاهیم و کاربرد واژه "سخن" در شاهنامه

در هزار سال گذشته و امروز کتاب شاهنامه حکیم فرزانه توس ، یکی از خزائن و منابع لغت و گنجینه های فصاحت و سلاست زبان فارسی است.

در هزار سال گذشته و امروز کتاب شاهنامه حکیم فرزانه توس ، یکی از خزائن و منابع لغت و گنجینه های فصاحت و سلاست زبان فارسی است. برای کاربردهای متفاوت کلمات ، وسعت و قوت فکر ، بدعت در ساخت واژه ها ، قدرت بیان و استواری طبع و اقتدار کلامی و احاطه تعبیری این استاد بزرگ ، بهترین نمونه و قویترین دلیل است و از آنجا می توان دانست که در شرح رویدادهای متنوع ، گزارش معانی و پرداخت افکار ، وی را چه مایه فراوان از دانش ، حکمت ، احاطه بر زبان فارسی و سایر زبانهای رایج آن دوره ، حاصل بود تا توانست آن داستانها و مفاهیم سخت رویدادها وعبارات را به این صورت زیبا و در الفاظ جزل و روان جلوه دهد .
شاهنامه منبع بزرگی ازمعانی و مفاهیم مختلف است و تنها کتاب قصه و سرگذشت اسطوره ها نیست . فلسفه و حکمت هست ،اخلاق و عبرت از دنیا هست ،غزل هست ، سرود و رجز هست و بالاخره تمام فنون سخن هست ، تنوع کلام و واژه های فارسی هست .
فردوسی حکیم در فن بلاغت و شوایی کلام استاد بود و ذوق و ذهن سلیم و روشن داشت و بخوبی و مهارت یک سخن شناس از پس مضایق سخن برآمده و مسالک دقیق شناخته و وجوه اتصال و انفصال مفاهیم و ابتدا و ختم مقاصد را دانسته است . بدین علت است که آن حکیم فرزانه اثبات کرد که زبان شیرین فارسی از دیگر زبانها کمتر نیست و هر گونه فکر و مفهوم را بدون استفاد ه از لغات خارجی (به طور مثال عربی ) و لغات مهجور فارسی قابل تعبیر و بیان است .
فردوسی به عفت درکلام و عزت نفس و پاکی سخن ، شهرت دارد و از این نظربر سایر شاعران پارسی گوی برتری و فزونی دارد . فردوسی از نادر شاعران پارسی گوی است که عبارات و اشعارش از کلمات و واژه های ناپسند و زشت ، تهی و کلام و سخن را بدین کلمات لغو و نازیبا ، نیالوده است و عفت کلام را به کمال مراعات نموده است .
برای آنکه بتوان سخن پخته ، سخن استوار ، سخن شایسته و بایسته و سخن دلپذیر گفت و در نوشتن مطالب از تنوع کلامی استفاده کرد کاربرد کلمات متنوع و واژه های متفاوت و گویا ضرورت دارد ، شاهنامه حکیم فردوسی بهترین منبع برای تنوع واژه ها و کلام است. فردوسی صرفا در شاهنامه ، حدود ۹۰ واژه ترکیبی ، و بیشتر بدیع و ابتکاری ازکلمه « سخن» را ، بکار برده است . این واژه ها ، ترکیبی از کلمه سخن و اغلب یک صفت یا مصدر فعل است.
نویسندگان و گویندگان در عصر حاضر نیز با انتخاب و کاربرد این واژه ها و تنوع کلامی می توانند در بیان کلام و نوشتن هرگونه مطلب گزارشی ، علمی و اجتماعی از این گونه واژه ها استفاده کنند به نحوی که مقصود گوینده یا نویسنده از بیان مطلب برای شنونده یا خواننده ، بهتر قابل فهم و درک باشد .
به طور کلی ، حکیم فردوسی واژه « سخن» و ترکیبات آن را در بیش از سه هزار بیت ازاشعار شاهنامه بکار برده است ، اما کلمه سخن در ابیات شاهنامه ، برای بیان مقاصد مختلفی مورد استفاده بوده و مفاهیم متنوعی در اشعار حکیم طوس دارد. در بسیاری از این سه هزار بیت شاهنامه ، کلمه سخن همان مفهموم آشنای هر ذهن یعنی ؛ گفتن ، بیان کردن ، گفتگو و اظهار مقصود را دارد ولی در تعدادی از ابیات دیگراز کلمه سخن برای ادای مقاصد ومفاهیم گوناگونی استفاده شده است . بدینوسیله فردوسی با کاربرد واژه سخن در مفاهیم مختلف ، بیان مقصود در موارد و معانی متفاوتی را امکان پذیر نموده است. فردوسی با کاربرد مفاهیم گوناگون از واژه سخن ، ضمن کاربرد ابتکاری و نوین از کلمات ، در حقیقت ، وسعت و قدرت بیان ،استواری در کلام و توان فکر و اندیشه خود را افزایش داده و ابزاری برای شرح رویدادها گوناگون و طرح افکار مختلف در قالب شعر ایجاد کرده است .
در این نوشته به تعدادی از این مفاهیم و کاربردها از کلمه « سخن » اشاره می گردد ، همانطوری که ملاحظه می شود به بیش از شصت شرح و بیان منظور ، رفتار ، عملکرد و افکار پهلوانان ، گردان ، شاهان و شهریاران و شخصیت های شاهنامه ، با کاربرد کلمه یا واژه « سخن » با مفاهیم نوین و متفاوت و مبتکرانه ، پرداخته می شود .
• اختلاف
چو شاپور مهتر گوانجی بود
که اندر سخن ها میانجی بود
***
• اطلاع و خبر
چو هنگام برگشتن شاه بود
پدر زان سخن کی آگاه بود
***
به سهراب و دستان رسید این سُخن
که شه با سپهبد چو افکند بُن
***
فرستاده تازان به کابل رسید
وزو شاه کابل سخن ها شنید
***
چو بشنید افراسیاب این سخن
که دستان جنگی چه افکند بن
***
سخن چون به گوش سپهبد رسید
ز شادی دل اندر برش برتپید
***
• اطلاعات
فراوان سخن در نهان داشتی
به هرجای کارآگهان داشتی
***
• پیشنهاد - رای
چو بشنید افراسیاب این سخن
یکی رای با دانش افگند بن
***
سخن های رستم به نای و به رود
بگفتند بر پهلوانی سرود
***
• پند –نصیحت
بد و گفت مادر که بشنو سخن
برین شادمان باش و تندی مکن
***
• تجربه
گذشته سخن یاد دارد خرد
به دانش روان را همی پرورد
***
• تحقیق و علم
پزشکی سراینده برزوی بود
به پیری رسیده سخن جوی بود
***
• تعریف و توضیح
چو پیران بیامد ز هند و ز چین
سخن رفت از آن شهر با آفرین
***
ز کند آوران سرخه را پیش خواند
ز رستم فراوان سخن ها براند
***
• تصمیم
بر افراسیاب آن سخن مرگ بود
که بایست پشتش به خسرو نمود
***
• تمجید و تعریف
به هر سو که آییم و اندر شویم
جز ار آفرینت سخن نشنویم
***
• توضیح –گزارش
سخن راند از رنج و راه دراز
که چون راندی در نشیب و فراز
***
• تهدید
مرا چون فرستادگان پیش خوان
سخن‌های قیدانه چندی بران
***
• حادثه
خروشی برآمد بلند از حصار
پر اندیشه زان سخن شهریار
***
• حد و اندازه
سپه را ز کوشش سخن برگذشت
ز تارک دم آب برتر گذشت
***
• حرکت –صدا
از ایرانیان نیست چندین سخن
سپه را چنین دل شکسته مکن
***
• خاطرات ( بد)
برو بر شمردند یکسر سخن
که شاه از بدیها چه افکند بن
***
• خاطره و دیدارگذشته
سخن هر چه باید به یاد آوریم
روان و دلش را سوی داد آوریم
***
به کابل رسیدند خندان و شاد
سخن های دیرینه کردند یاد
***
• جواب و نامه
پس آن نامه سام پاسخ نوشت
شگفتی سخن های فرح نوشت
***
• راز- حرف سربسته
وزان پس هجیر سپهبدش گفت
که از تو سخن را چه باید نهفت
***
وز ایدون که این راز داری زمن
گشاده به من بر بپوشی سخن
***
تو این راز مگشای و با کس مگوی
مرا جز نهفتن سخن ، نیست روی
***
• راه کار
بسی نامداران گشته کهن
بدان تا چه گونه برآید سخن
***
• رویارویی و مقابله
تو در جنگ چندین دلیری مکن
که با مات چونین نباشد سخن
***
• رویداد ، واقعه
کنون پادشاهی پر آشوب گشت
سخن ها از اندازه اندر گذشت
***
بباید یکی شاه خسرو نژاد
که دارد گذشته سخن ها به یاد
***
تو مهمان ما باش و تندی مکن
به کام تو گردد سراسر سُخن
***
دهد شاه را آگهی زین سُخن
که سالار لشکر چه افکند بُن
***
• روش –چاره
ببودند یکسر بدین یک سخن
کسی راه دیگر نیفکند بن
***
• داد و دهش
چو دل بر نهی بر سرای کهن
کند ناز برتو ، بپوشد سخن
***
• داستان- حکایت
کنون برگشایم در داستان
سخن های شایسته باستان
***
• دانش
وگر چند بخشی ز گنج سخن
بر افشان که دانش نیاید به بن
***
برفتند دانندگان سخن
جوان و جهاندیده و مرد کهن
***
• دانایی و دانش
مر جام ازو پر می و شیر بود
جوانی به بالا ، سخن پیر بود
***
• درنگ و تأمل
نماند آن زمان جای سخن
خرامید از آن سایه سرو بن
***
• درخواست
چو بشنید از و این سخن باغبان
گل مهر آورد و آمد دمان
***
• دیدار
ز ایوان چو مردم پراکنده شد
دل نامور زان سخن زنده شد
***
• دین و مسلک
سخن گفتن مزدک آید بجای
نباید به گیتی جزو رهنمای
***
• فرمان –دستور
تهمتن بد و گفت من بنده ام
سخن هر چه گویی سراینده ام
***
• فکر –اندیشه
از اندیشه من دل بپرداختم
سخن هر چه دانستم انداختم
***
بجایی که تنگ آندر آمد سخن
پناهت بجز پاک یزدان مکن
***
• سابقه و عملکرد
بدان تا زکردارهای کهن
بپرسد ز پرهیزکاران سخن
***
• ساکت کردن، –کشتن
بانبوه لشکر به جنگ اندر آر
سخن بگسل آلوده و نابکار
***
• سرگذشت
ز گنگ سیاوش گویم سخن
وزان شهر و آن داستان کهن
***
• سفارش
سر جنگجویان سپه برگرفت
سخن های سیمرغ در سر گرفت
***
• شرایط –اوضاع
گر آرام گیری سخن تنگ نیست
ترا پوزش اندر پدر ننگ نیست
***
• شعر –نظم
من این را نبشتم که تا شهریار
بداند سخن گفتن نابکار
***
سخن را نگه داشتم سال بیست
بدان تا سزاوار این گنج کیست
***
• عبارات و مفاهیم
نبشتند نامه یکی شاهوار
سخن های بایسته آبدار
***
• عدالت
به بخشش بیارای و زفتی مکن
به اندازه باید به هر در سخن
***
• عهد و پیوند
چنین گفت با نامدار انجمن
که گر زین سخن بگسلد جان من
***
• عمل و اقدام
به گرز و به خنجر سخن گوی و بس
چرا ماند این روز بر کوه کس
***
سخن جز به شمشیر با او مگوی
مجوی از در آشتی هیچ روی
***
• فرمان و دستور
و گر بگذری زین سخن نگذرم
سر و تخت و تاجت به پی بسپرم
***
• فطرت و ذات
چو بشنید رستم بر آشفت و گفت
که هرگز نماند سخن در نهفت
***
• قصه و سرگذشت
چنینست رسم سرای کهن
سکندر شد و ماند ایدر سخن
***
• قول و قرار
شه نامدار ، پهلوان را بخواند
گذشت سخن‌ها بر و بر براند
***
• گله – شکایت
برفتند پیچان و لب پر سخن
پر ازکین دل از روزگار کهن
***
• لجاجت
ولیکن تو ای پور خیره سخن
زبان بر نیا برگشاده مکن
***
• لاف –رجز
بدو گفت بیژن که تا کی سُخن
کجا خواهی آهنگ آورد کن
***
• مشاوره، –همفکری
سخن ها ز هرگونه ای ساختند
هیونی تگاور برون تاختند
***
سه روز اندر این کار رای آوریم
سخن های بهتر بجای آوریم
***
• موضوع، –قضیه
مگر با درود و پیام و سلام
دو کشور شود زین سخن شادکام
***
همی راستی جوی و بنمای روی
سخن بر چه سان رفت ؟ با من بگوی
***
بدو گفت رستم که ای مرد پیر
سخن ها بدین گونه آسان مگیر
***
• مطلب
من اکنون هیونی فرستم به بلخ
ابا نامه و با سخن های تلخ
***
• مکر و حیله
پشیمانی آید ترا زین سخن
بپیچی ازین بد ، نگردی کهن
***
• مرگ و خاتمه حیات
وزان پس تن من نهید اندروی
سرآید سخن چون بپوشید روی
***
• مالیات - بهره
به ناکشته اندر نبودی سخن
پراکنده شد رسم‌های کهن
***
• محرک و دلیل
ابر شاه زشتست خون ریختن
به اندک سخن دل برانگیختن
***
• وصیت
سخن هر چه گفتم به مادر بگوی
نبیند همانا مرا نیز روی
***
• وضع –حال
ز هر دو سخن چون برین گونه گشت
بر آتش یکی را بباید گذشت

• نام و عنوان
من از کودکی تا شده ستم کهن
از این گونه از کس نبردم سخن
***
• نظر –دیدگاه
همی گویی از خویشتن دور کن
ز خسرو چنین خام باشد سخن
-----------------------
به قلم: حجت الله مهریاری

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد