دکتر کمال اکبری رییس دانشکده صدا و سیما قم: برای نشر محتوای معرفتی صحیح و بدون تغییر از طریق آن اقدام کنیم. از آنجا که قالبهای برنامهای نیز در نحوه انتقال مفاهیم معرفتی دینی تأثیرگذار است پرداختن به استفاده از قالبهای مناسب ارایه برنامه مهم است.
برنامههای نمایشی به دلیل توان برقراری ارتباط عاطفی واستفاده حداكثری از احساس مخاطبان وهمچنین عمومی و قابل فهم بودن آن برای همه اهمیت زیادی دارد.
مقام معظم رهبری با اشاره به این موضوع اهمیت توجه بیشتر به این مقوله معطوف داشتند به اعتقاد ایشان ملت بزرگ، زنده و هد فمند ایران، دارای پیامهای ناب و سعادت آفرینی است و از این لحاظ نیز باید حقیقتا در اعتلای هنرهای نمایشی اهتمام ورزید و در این زمینه سرمایه گذاری مادی و معنوی كرد.(روزنامه رسالت، شماره 7025 به تاریخ 89/4/13،صفحه2)
هنرهای نمایشی زمانی كه به محتوای دینی بپردازد نیازمند توجه اساسی است تا توان تحمل واز سوی دیگر توان نشان دادن محتوای متعالی واجد باشد. هنر دینی آن است كه معارفی را كه ادیان الهی و كامل تر از همه، دین مبین اسلام با هدف سعادت حقیقی بشر، به دنبال ترویج آن بودهاند، در جوامع انسانی منتشر كند و در افكار بشر، ماندگار و جاودانه سازد.[ دیدارمقام معظم رهبری با اصحاب فرهنگ و هنر و اندیشه در 1385/5/1] در هنر دینی، الزامی به استفاده از واژگان یا نمادهای مذهبی نیست، بلكه ترویج هنرمندانه مقولاتی نظیر عدالت، حقوق انسانی و مسائل اخلاقی و پرهیز از ابتذال و استحاله هویت انسان و جامعه، می تواند نمونههای خوبی از هنر دینی باشد. ( دیدار مقام معظم رهبری بااصحاب فرهنگ و هنر و اندیشه در 1385/5/1]
ریاست محترم سازمان نیز در نشست افق رسانه بیستم اهمیت برنامههای نمایشی را مورد تاكید قرار دادند
به صورت مختصر تحلیلی از رسانه تلویزیون ارایه می دهیم وسپس به نقش هنرهای نمایشی درارسال پیامهای دینی می پردازیم.
اصل رسانه و رساندن پیام یک امر طبیعی و همزاد انسانها بوده است و انسانهای اولیه نیز از طرق مختلف و با اشاره و ارتباطات غیر کلامی و حرکات بدن و غیره مفاهیم خود را به دیگران انتقال می دادند. بویژه اینکه تبلیغ ایدئولوژی و عقیده از جمله خواستههای انبیاء الهی بوده و خداوند آنان را به عنوان رسول و فرستاده به سوی بشر ماموریت داده تا کلام و فرامین خود را ابلاغ نمایند. در هر دوره ای نیز انسانها براساس ضرورت و رهبران ادیان براساس وظیفه به انتقال پیامهای مورد نظر خود اقدام کرده اند.
بحث ما درباره رسانه نوینی به نام تلویزیون است که حاصل پیشرفت تکنولوژی و متأثر از توسعه دانش بشری بوده است و خاستگاه اولیه آن نیز در غرب مدرن می باشد. غرب مدرن تنها یک واژه نیست بلکه دارای محتوای بسیار زیاد است که از آن لوازمی زاده می شود وقتی که سخن از مدرنیته می رود همزاد آن مؤلفههای بسیاری وجود دارد از جمله علمگرایی، عقلگرایی ابزاری، مادیگرایی، انسانگرایی، لیبراسیم و سکولاریسم.
اقتصاد محوری، دنیاگرایی، پیوند با مادیات و ثروت از مفاهیم نزدیک به آن و از مؤلفههای غرب است. لذا هر وسیله جدیدی که به ساحت کلی انسان وارد می شود و در حیات اجتماعی نقش ایفا می کند نسبت به ذات مدرنیته بی تفاوت نیست و چون محصول مدرنیته است پیوند عمیقی هم با آن دارد. به عبارت دیگر تلویزیون با توجه به مبانی نظری لیبرالیسم، فلسفه و بنیادهای فلسفی جامعه لیبرال غرب بوجود آمده است و حتماً به ارزشهای آن نیز معطوف است. این رسانه به دنبال تبلیغ آموزههای مورد نظر خود است لذا رسانه تلویزیون یک رسانه ذات گراست و دارای ماهیت خاص خودش است.پست منبا صحه بر نظریه مک لوهاندر این پاره که معتقد است «رسانه خود یک پیام است« ابزارهایی که یک فرهنگ برای تبادل افکار و پیامها از آن استفاده میکند در شناخت آن فرهنگ کاملاً ضروری است وی معتقد است هر وسیله و ابزار جدیدی قادر است شکل و محتوای ویژه و تفکیک ناپذیر خود را به افکار عامه تحمیل کند و به دنبال آن نوع تفکر و شیوه تبیین و توان احساسی و عاطفی افراد را نیز تعیین کند( حسینی، 1386، ص)140. این حرف در مقابل نظریه افرادی است که تلویزیون را به مثابه ابزار تلقی می کنند( آوینی ،1379،ص114) و برای آن ماهیت محتواگرا متصور نیستند. بر این اساس رسانه میتواند در اختیار مفاهیم و مضامین دینی قرار گرفته و تأثیرگذاری و کارکرد داشته باشد.
حال سؤال اینست که قالب و محتوا چه مقدار با هم ارتباط دارند؟
به عبارت دیگر آیا قالبهای خاصی برای ارسال پیامهای دینی مورد نظراست یا اینکه از همه قالب ها، میتوان استفاده کرد. آیا قالبها با سن، جنس یا قومیت خاص تلائم دارد یا اینکه همه قالبها در همه زمانها و فرهنگها قابل تطبیق اند و امکان استفاده دارند.«فرم آن چیزی است که محتوا درون آن است». مثلاً قاب عکس فرم عکس است و محتوایش عکس است اما فرم در تلویزیون فراتر از این است و شامل کلیه تکنیکهای به کار گرفته شده جهت بیان یک پیام می شود. تکنیک نورپردازی، تصویر، زیباشناسی تصویر، همه اینها فرم را شکل می دهند. پس فرم همان قالب خواهد بود «قالب شکل کلی در برنامه است و فرم درون آن است یعنی اینکه قالب در مفاهیم نمایشی و مستند متفاوتند اما ممکن است از فرم واحدی استفاده کنند». مثلاً از یک تکنیک و روش استفاده کنند مثلاً برای هر دو از سبک روایی استفاده کنیم. پس در تعریفی کلی تر می توان گفت: فرم شکل ظاهری و چارچوب اصلی و قواعد ساختاری هر قالب است. ساختار (structure) طراحی و تنظیم عناصر و اجزایی که درون یک سیستم بر یکدیگر تأثیر متقابل و یا رابطه متقابل دارند و عملکرد آنها به پیدایش شکل (form) اثر منجر می شود.
پستمن معتقد است: بنای سینما بر تعلیق است و از طریق تعلیق مخاطب را جذب میکند و بنای تعلیق بر غفلت است و شما زمانی میتوانید تعلیق کنید که مخاطبان را وادار به غفلت کنید ولی دین هدفش سعادت است و سعادت با ذکر همراه است و ایجاد میشود و نتیجه اینکه ذکر با غفلت سازگاری ندارد.
مددپور معتقد است: ابداع آثار فوق طبیعی در سینما عرصههای تجربه نشده سینما هستند. سینمای دینی غرب هنوز نتوانسته چنین سینمایی را ابداع کند(مددپور، 1384، ص15).
لذا سبک و فرمی که هیچکاک، فورد، گدار و سازمان هالیوود به وجود آوردهاند فرمی است که بسادگی نمیتوان از ارزشهای مسلط بر آنها گذشت. (یعنی خود فرم و سبک هر کدام حاوی معنی است).
بنابراین هر مفهوم، محتوی یا درون مایهای را که در سبک و فرم خاص قرار دهیم، مفهوم جدیدی تولید میشود و برداشت مخاطب متفاوت خواهد بود. به طور مثال در ساختار تئاتر که فرم خاص است غلو در نمایش و ایجاد توهم تا تقلیل موقعیت انسانی صورت می گیرد، در حالی که حالات روحانی و نفسانی چگونه میتواند در آن متبلور شود؟ اساساً امکان تبلور حالات روحانی و نفسانی در این صحنه چگونه متصور است؟ اگر موقعیت انسان را تقلیل میدهد چگونه واقعیت را میتواند بیان کند؟
حال آیا تلویزیون رسانه کارامدی برای تبلیغ فرهنگ اسلامی است یا خیر؟ آیا قالبهای تلویزیونی میتوانند مفاهیم مورد نظر اسلام را کماهو حقه منتقل نمایند یا خیر؟
اگر مفاهیمی نظیر بهشت، جهنم، مائده آسمانی، لذت معنوی، علم غیب، علوم ماوراء بشری، ملائکه و دهها مفهوم و مولفه دیگری که در زبان دینی از آنها سخن میگوییم، آنها را وصف کرده و از طریق توصیف و تحلیل آنها به معانی منتقل میشویم، روح عبادت را اگر چه تجربه نکردهایم اما میتوانیم آن را بفهمیم که مقوله بسیار مهمی است، ملائکه را ندیدهایم، حوری و غلمان را تصور ذهنی میکنیم و فراتر از انسان و اشکال موجود آن را درک میکنیم. اما در تصویر تلویزیونی آن را چگونه نشان دهیم؟ شیطان و اغواگری را اوج بدی تلقی میکنیم اما آیا میتوانیم به صحنه تلویزیون آن را منتقل کنیم؟ و اگر بخواهیم منتقل کنیم چگونه خواهد بود؟ به تعبیر آیتالله جوادی آملی «اینکه در مورد چیزی سخن میگوییم این سخنرانی است نه هنر»( آیت الله جوادی آملی، 1388 ،ص 9).وباید هنر نمایش را به كار بگیریم واین كار در صورتی كه توجه كافی مبذول شود شدنی است.نگاه دقیق به ظرافتهای مورد نظر در پیامهای دینی ومحافظت از عدم تغییر محتوایی به دلیل تغییر در رساننده توجه به لوازم هر پیام مورد تاکید است.
---------------
منابع:
- آوینی، مرتضی ، آینه جادوج 1،(1379)،تهران ،نشر ساقی.- حسینی ،سیدحسن ،(1386)، مفاله دین و رسانه، رسانه دینی یا دین رسانهای، مجموعه مقالات دین و رسانه، تهران، نشر دفتر پژوهشهای رادیو.
- نیل پستمن،(1386)،تکنوپولی، ترجمه صادق طباطبایی، تهران، نشر اطلاعات
- مددپور ،محمد ،(1384) دین وسینما، تهران ،نشر پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی.
- آیت الله جوادی آملی،(1388) از مقبول تا محسوس در هنر اسلامی، قم ،نشر دانشکده صدا و سیما قم