دکتر محمدحسین رجبی دوانی در نشست"سوژه های سینمایی تاریخ اسلام" از سری نشست های تخصصی چهارمین جشنواره مردمی فیلم عمار که سه شنبه 17 دی ماه 92 در سینما فلسطین ایراد شده است:
از بنده خواسته شده بود که خدمت شما بحثی را ارائه کنیم در ارتباط با سوژههای سینمایی که میتوان از تاریخ اسلام گرفت و آنها را مطرح کرد و در ارتباط با آنها کارهای فاخری عرضه داشت.
من به تاریخ اسلام اشاره خواهم کرد، هم ایران اسلامی و هم حتی ایران پیش از اسلام. پیش از آن که وارد بحث سوژهها بشوم، این نکته را اشاره کنم که زبان سینما، زبان بسیار مؤثر و بانفوذی است که هیچ یک از رسانههای دیگر و ابزارهای گوناگون نمیتواند تأثیرگذاری سینما را داشته باشد. نه کتاب، نه نقاشی، نه هنرهای دیگر مثل تئاتر، و دیگر هنرهای نمایشی و سایر هنرها نمیتوانند مانند سینما هم برد داشته باشند و هم تأثیر.
من در تجلیل از زحماتی که آقای میرباقری به مناسبت ساخت سریال فاخر مختارنامه انجام داده بود، گفتم: شاید خود ایشان نداند خدمتی که کرده و ارزشی که کار او در پیشگاه الهی دارد، اگر نگوییم از کاری که صاحبان کتب اربعه حدیثی شیعه کردهاند بیشتر نباشد، کمتر نیست. یعنی کاری که شیخ کلینی، شیخ صدوق، شیخ طوسی کردهاند یا مجموعه بزرگی که علامه مجلسی در قالب بحارالانوار پدید آورده، کار ایشان از نظر تأثیرگذاری و ارزش دست کمی از آنها ندارد چون کتاب های بسیار ارزشمند حدیثی ما مخاطبان خاص خودش را دارد. در حوزههای ما کسانی که با حدیث سر و کار دارند فقط میتوانند بهره ببرند ولی در قالب سینما و از پنجره تلویزیون میلیون ها نفر توانستند سریال مختارنامه را ببینند و نسبت به ارزشهای اهل بیت علیهم السلام علم و آگاهی پیدا کنند. این سریال ماندنی است و از بین نخواهد رفت. لذا میتوان از همین قالب سینما حتی آخرت را به خوبی رقم زد و تضمین کرد.
برای عزیزانی که مخاطب این بحث بنده هستند، ما سوژههای ناب و ارزشمندی را در اسلام داریم که تا به حال به آنها پرداخته نشده و یا اگر هم پرداخته شده، ضعیف و ناقص بوده. جا دارد که روی اینها کار اساسی صورت بگیرد.
حالا برای ورود به بحث من از دوره خود پیامبر بزرگوارمان صل الله علیه آغاز میکنم.
یک فیلم ارزشمندی توسط مرحوم عقاد ساخته شد. با بهرهگیری از تکنیک های سینمای آن روز جهان. کار ارزشمندی بود ولی اگر دقت کنید، این فیلم دارای نقایص زیادی بود. چون توسط اهل تسنن و با حمایت هالیوود ساخته شده بود، حقایق زیادی را در این فیلم نادیده گرفته بودند. مثلاً جایگاه ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام در این فیلم محو بود یا برخورد اسلام با یهود. سه غزوه بزرگ پیامبر، غزوه بنی قنوقاع، بنی نظیر، بنی قریظه و جنگ بزرگ خیبر در این فیلم حذف شده بود. اصلاً مطرح نشده بود. چرا؟ چون هالیوود اجازه این کار را نمیداد. در ارتباط با امیرالمؤمنین علیه السلام فقط یک صحنهای در بدر آن هم به غلط نشان داده میشد. شمیشر ذوالفقار که اتفاقاً ذوالفقار در احد به امیرالمؤمنین علیه السلام داده شده بود نه در بدر. حالآن که عظمت امیرالمؤمنین علیه السلام بیشتر در خیبر و خندق جلوه کرده است. در خندق تمام شرک و کفر مقابل اسلام قرار گرفته بود که تجلی در امیرالمؤمنین علیه السلام داشت. در آن فیلم اصلاً خندق مطرح نیست. این کلام خود پیامبر صل الله علیه بود که بزرگترین خطری که اسلام را در عهد رسالت آن وجود مقدس تهدید میکرد، همین جنگ خندق بود ولی در این فیلم محو شده بود و مطرح نشده بود. چرا؟ چون شاخص آن صحنه امیرالمؤمنین علیه السلام بود.
میخواهم بگویم، با این که کار ارزشمندی بود و قوی هم ساخته شده بود ولی خیلی از حقایق در آن مطرح نشده بود. دوره پیامبر بزرگوار ما هنوز جای کار فراوان دارد. به خصوص با این دشمنیهایی که الآن در غرب، اسلامستیزی هایی که وجود دارد ومیخواهند چهره پاک و مقدس و منور پیغمبر ما را مکدر کنند، با این توهین هایی که به قرآن میشود، فیلمها و کاریکاتورهایی که بر ضد پیامبر عظیم الشأن ما ساخته میشود، آن چهره پاک، نورانی و رحمانی پیامبر ما هنوز به درستی به تصویر کشیده نشده است.
اگر سینماگران ما بیایند و روی غزوات پیامبر کار کنند، به جرأت میتوان گفت، تمام غزوهها و لشگرکشیهای اسلام در زمان پیامبر جنبه تدافعی داشته. اینجا جنبه هجومی نبوده. بله. گاهی اوقات حضرت دشمن راغافلگیر کرده منتها حضرت آغازگر آن نبوده. دشمن تلاش کرده اتحادی ایجاد کند که حمله کنند و اسلام را نابود کنند، حضرت کشف کرده و پیشدستی میکند و نمیگذارد آنها توطئه خودشان را عملی کنند. این نبوده که حضرت به سراغ دشمنان برود و بنای او نابودی مخالفان خود باشد. تلاشهای فراوانی که وجود مقدس پیامبر ما داشت که از مشرکان حربی، کسانی که برای نابودی اسلام به جنگ آمدهاند، مسلمان بسازد.
من همین را راجع به غزوه بنی المصطلق عرض میکنم: یک تیرهای از قبیله بزرگ خزاعه آمده بودند که با اتحاد به قبایل دیگر به مدینه حمله کنند و پیغمبر و اسلام را از بین ببرند. حضرت توطئه را کشف کرد و به سرعت عمل کرد. سریع به سراغ دشمن رفتند. آنها چنین عکسالعمل سریعی را از اسلام انتظار نداشتند. متحدانشان گریختند و بنی المصطلق تنها ماند. جنگی در گرفت و با رشادت امیرالمؤمنین علیه السلام شکست خوردند. چون همه با خانوادههایشان به عرصه جنگ آمده بودند، همه اینها اسیر شدند و طبق عرف آن زمان زن و بچه و مرد باید به بردگی مسلمانها در میآمدند. خود آنها هم پذیرفته بودند. به جنگ آمدهایم و شکست خوردهایم. نتیجه همین است منتها پیغمبر دنبال این نبود که حتی آن مشرک را به عنوان برده و اسیر نگه دارد. از طرفی هم نمیتواند به حق مردم تعدی کند و حق آنها را نادیده بگیرد. حق اینها است که برده بگیرند. عرف زمانه ایجاب میکرد.
حضرت با یک روش بسیار زیبایی توانست این دویست خانواری که همه به بردگی در آمده بودند را آزاد کند و همه اینها با رحمتی که از پیامبر دیدند، همه مسلمان شدند. یعنی دویست خانواری که برای نابودی اسلام آمده بودند، با آن حرکت بسیار دقیق و ارزشی و رحمانی پیغمبر مسلمان شدند و از این خبطی که کرده بودند پشیمان شدند.
شما میبینید که پیغمبر بزرگوار ما برای تألیف قلوب، حتی ابوسفیانی که باعث ضربههای بزرگ به اسلام شده بود و سه جنگ (بدر و احد و خندق) را به اسلام تحمیل کرده بود. حضرت بعد از فتح مکه به او و امثال او محبت میکند. حتی بیش از مسلمان های باسابقه از غنائم جنگ حنین میبخشد. به گونهای که بعضی از مسلمان های باسابقه نسبت به پیغمبر و سیاست آن حضرت شک کردند. منتها حضرت اینجا برای جلب دلها هزینه میکند. ما میتوانیم اینها را به تصویر بکشانیم.
همین فرد هلندی که ظاهراً نماینده مجلس هلند بود که فیلمی در توهین به ساحت مقدس پیامبر بزرگوار ما ساخته بود. روی همین جو سازی هایی که بر ضد اسلام صورت گرفته، یک فیلم کوتاهی ساخته بود و جسارت کرده بود. این در اثر جهل نمیدانست که فیلم او چه بازتاب و عکس العملی را ایجاد میکند. وقتی خروش عالم اسلام را دید، حساس شد که برود و حالا مطالعه کند که اسلام و پیغمبر اسلام چه میگویند. کتاب هایی که در اختیار او قرار گرفته، در غرب و اروپا، تازه نه چیزهایی که از خود مسلمان ها مستقیم گرفته باشد. آقا مسلمان شد و همین آدم امسال به حج رفته بود. همانی که در رد پیامبر اسلام فیلم ساخته بود، مسلمان شده و حج رفته.
راجع به ازدواج های پیغمبر صل الله علیه و سلم به شدت بر ضد آن بزرگوار تبلیغ سوء شده. آن حضرت زن های متعدد گرفته. شاید برای خیلی از خود مسلمان ها و شیعهها هم در این عرصه جای سؤال باشد. نهتا همسر از پیغمبر باقی مانده. اگر ما یک فیلم حسابشده و دقیقی در این ارتباط بسازیم، بسیاری از این جوسازیها خنثی خواهد شد. پیغمبر عمده زندگی خود و جوانی خود را با تنها همسری سپری کرد که حضرت خدیجه سلام الله علیها باشد. تا آن وجود مبارک زنده بود، پیغمبر هیچ ازدواجی نکرد. با آن که از نظر سنی از آن بزرگوار هم بزرگتر بود. بعد از وفات حضرت خدیجه تا یک سال حتی لبخند بر لبان پیامبر نیامد تا چه برسد به این که بخواهد ازدواجی داشته باشد. دومین ازدواج هم زمانی است که حضرت هنوز در مکه حضور دارد. بانویی به نام سوده که تازه یک سال هم از پیغمبر بزرگتر است. او درخواست ازدواج میکند. حضرت خدیجه سلام الله علیها هم درخواست ازدواج کرد. پیغمبر به خواستگاری نرفته بود!
در موقعیتی که در عرب پسرها و حتی دخترها ، زود به بلوغ میرسیدند و سریع هم ازدواج میکردند، حضرت تا بیست و پنج سالگی هیچ ازدواجی نداشت و اولین ازدواجش هم به درخواست حضرت خدیجه است و تا آن بزرگوار زنده است، هیچ ازدواج دیگری نمیکند. یک سال بعد از حضرت خدیجه هم مجرد است. دومین ازدواج با سودهای است که یک سال از آن بزرگوار بزرگتر است. بله. ازدواج های پیغمبر عمدتاً در مدینه صورت میگیرد و عموماً هم دارای جنبههای سیاسی یا اجتماعی است. مثلا ابوبکر میآید و از پیغمبر خواهش میکند که این دختر من را بگیرید که بار مشکلات زندگی من کم شود. حضرت برای این که او از این مشکل بیرون بیاید، خواسته او را میپذیرد. یا دختر عمربن خطاب در جنگ احد بیوه شده. شوهر او شهید شده. با همسران عمربن خطاب درگیر است. به خانه پدر برگشته و مرتب در خانه جنگ و دعوا است. آمده و از حضرت خواهش میکند. حضرت در موقعیتی قرار میگیرد که برای حل مشکل او دخترش را میگیرد. نه این که حضرت به خواستگاری برود. یا ام حبیبه دختر ابوسفیان است. همسر او پسرعمه پیغمبر است که در هجرت به حبشه از اسلام برگشته و همسرش را رها کرده. خب دختر ابوسفیان، دشمن سرسخت پیغمبر، مسلمان است و شوهرش او را رها کرده. چقدر ابوسفیان میخواست از این قضیه سوءاستفاده کند و اسلام را زیر سؤال ببرد. این چه دینی است که پسرعمه پیغمبر از آن برگشت و زنش را هم رها کرد و سراغ زنان درباری حبشه رفت. حضرت به نجاشی مینویسد او را به مدینه بفرست و به عقد خود در آورد. هم این دختر از آن مشکل افسردگی بیرون آمد، هم جنگ روانی ابوسفیان و مشرکان قریش خنثی شد. ماریه قبطیه همین طور، هدیه پادشاه مصر بود. اگر رد هدیه صورت میگرفت، به معنای اعلان جنگ بود. پیغمبر سر جنگ نداشت. یا زینب که پیغمبر او را به دستور قرآن میگیرد تا یک سنت غلط اجتماعی شکسته شود.
مثلا بحث می کنند که حضرت عیسی هم که پیامبر الهی بود ازدواج نکرده از دنیا رفت. اما پیغمبر اسلام در سن بالا ازدواج های متعدد داشته و وقتی هم که از دنیا میرود، 9 زن از او باقی میماند. مسلمان هم خلع سلاح میشود که چه جوابی در مقابل آنها بدهد. به راحتی میتوان در قالب یک فیلم، این شبههها را پاسخ گفت.
اما در ارتباط با دوران ولایت و امامت، به نظر من جای کار بسیار زیادی وجود دارد. چرا که امامان بعد از وجود مقدس پیغمبر الگوهای برتر جامعه بشری هستند. به خصوص دوره امیرالمؤمنین علیه السلام. بله؛ یک سریال امام علی ساخته شد. دستشان درد نکند ولی نتوانست کمترین بخش از عظمت شخصیت امیرالمؤمنین علیه السلام را به درستی تبیین کند. برخی از زحمات امیرالمؤمنین علیه السلام در آن فیلم به پای این و آن تمام شد. در حالی که زحمت را امیرالمؤمنین علیه السلام کشیده بود.
به نظر من امیرالمؤمنین علیهالسلام در دوران بیست و پنج سال غصب خلافت داستهای بسیار جالبی برای ساختن فیلم دارد. اصلاً داستان سقیفه بر مبنای نقلهای اهل تسنن. سقیفهای که پدید آمد. چطور شد جامعه اسلامی به هم ریخت و غدیر خم را نادیده گرفت. اتفاقاً داستانها هم عجیب جاذبه برای ساخت فیلم دارند.
میدانید که تاریخ را اهل تسنن نوشتهاند. چیزی نیست که بخواهیم بگوییم دارد با تعصب شیعی نگاشته میشود. همه منابع آن مال اهل تسنن است. از الامامت و السیاسه ابن قطیبه دینوری گرفته تا تاریخ طبری، تاریخ یعقوبی، کامل ابن اثیر، حتی بدون هیچ گونه پیشداوری سقیفه برای مردم تبیین بشود.
چه شد که جامعه یک دفعه به این طرف رفت و امیرالمؤمنین علیه السلام را رها کرد. حضرت برای بازگرداندن مردم به راه پیغمبر اقدام میکند منتها وقتی که جامعه در اثر بیبصیرتی و اذعان به حقیقت امیرالمؤمنین علیه السلام حاضر به همراهی با او نیست، حضرت هم دیگر تکلیفی ندارد. حالا میآید و حتی پشت سر کسانی که غاصب حق او هستند نماز میخواند. در جاهای که گیر کردهاند و مشکل پیدا کردهاند، اینها را همراهی میکند.
من فکر میکنم به خصوص یک چیزی که جا دارد در قالب سینما به آن پرداخته شود، امروزه سایتهای ضد انقلاب و ماهوارهها دارند عجیب روی آن مانور میدهند، فتوحاتی است که زمان خلیفه دوم پدید آمد و نقش امیرالمؤمنین علیه السلام در این فتوحات. اول از نفرتی که مردم ما نسبت به غاصبان خلافت دارند استفاده کردند، این طور مطرح میکنند که ایران دارای تمدن عظیمی بود. حمله کردند و تمدن ایران را از بین بردند و ایران آسیب دید. توسط خلیفه دوم، منتها طوری القا میکنند که ورود اسلام توسط او بود و اسلام باعث ضربه خوردن فرهنگ و تمدن ایران شد. بعد که بتوانند این را در ذهن جوانی که مطالعات کافی ندارد جا بیندازند، به سراغ این میآیند که در این فتوحات امیرالمؤمنین نقش اساسی داشت. طرحهای نظامی امیرالمؤمنین علیه السلام بوده که خلیفه دوم اجرا میکرد و ایران نابود شد.
اگر شما بتوانید در قالب فیلم، در آن عرصه این مطلب را تبیین کنید که خلیفه بدون هیچ گونه مشورتی تصمیم را میگرفت. او در این که به ایران، روم، مصر حمله کنند، با احدی مشورت نمیکرد اما چه تاکتیکی اتخاذ شود که مسلمانها پیروز شوند و شکست نخورند یا حداقل ضایعات باشد، شورای نظامی تشکیل میداد. از امیرالمؤمنین علیه السلام هم دعوت میکرد. حضرت خود با این گونه فتوحات مخالف بود. دلیل ما برای مخالفت حضرت چیست؟ وقتی خودش به خلافت رسید، همه این ها را متوقف کرد. حضرت این روش را قبول نداشت. منتها حالا که دست او نیست و اینها تصمیم گرفتهاند. اگر او تاکتیکهای نظامی مناسب ندهد، خلیفه با جهل خودش به گونهای عمل میکند که اسلام ضربه میخورد. اینجا صحبت خلیفه نیست. دوتا ابرقدرت هستند. ایران و روم، حمله میکنند و مدینه را میگیرند. اصلاً اساس اسلام نابود میشود. اینجا امیرالمؤمنین علیه السلام برای حفظ اسلام تدابیر نظامی را که او درخواست میکند، در اختیارش قرار میدهد ولی حضرت با اصل فتوحات به این شیوه مخالف است.
متأسفانه یکی از سیاسیون ما که خیلی هم خودش را عالم و برجسته میداند، اخیراً این نقل غلط در تاریخ را که برخی از منابع سنی گفتهاند، برای خوشایند بعضی از علمای اهل تسنن که با او دیدار داشتند، بر زبان آورده که: امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام در این فتوحات ایران حضور داشتند. یعنی اصلاً امام حسن با ایرانیها جنگیده. در این جنگها حضور داشته و ایرانی ها را کشته.حال آن که این نقل قابل قبول نیست. اصلاً در نفس نقلها ایراد وجود دارد.
خراسان و گرگان زمان عثمان فتح شده، فرمانده لشگر عثمان و فرمانروای کوفه فاسقی است که قرآن او را مذمت کرده و او را فاسق خوانده. ولید این عقبه برادر مادری عثمان است. حالا معنا دارد که معصوم تحت امر یک شرابخوار فاسق بخواهد بیاید و گرگان را فتح کند که چه؟ پول کلانی توی جیب خلیفه و عوامل او برود. آن مفاسد اقتصادی که زمان خلیفه سوم سر او را به باد داد. اصلاً معصوم ما مخالف بود. معلوم است که نقل غلط است.
در منابع اهل تسنن آمده که میگویند در جریان قیام بر ضد عثمان، امام حسن علیه السلام تمایلات عثمانی داشت و با امیرالمؤمنین علیه السلام مخالف بود. به حضرت میگوید، به تو گفتم این کار را بکن و گوش نکردی! آنجا گفتم این کار را بکن نکردی! امام حسن دارد به پدر بزرگوارش خط میهد و انتقاد میکند که چرا شما به نظرات من بها ندادی!!!. شیعه کجا یک چنین حرف بیمبنایی را میپذیرد. معصومی در برابر معصومی بایستد و به امام خود خرده بگیرد. این اصلاً شیعه نیست تا چه برسد به این که بخواهد امام و معصوم باشد. اینها در تاریخهایی که اهل تسنن نوشتهاند هست. اینها میگویند امام حسن هم در این فتوحات آمده. کاملاً غلط و بیمبنا است.
لذا میتوان برای خنثی کردن این قضایا از این سوژهها بهره برد. امیرالمؤمنین علیه السلام و حسنین علیهما السلام در دوران بیست و پنج ساله غصب خلافت، پیش از خلافت مولای متقیان مورد بحث و بررسی قرار داد.
در ارتباط با دوره خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام سوژهها بسیار قابل توجه است. هم میتوان یک مجموعههایی تولید کرد و هم میتوان تک فیلم هایی که هم جذاب است و هم بسیار عبرتآموز. در ارتباط با فتنه جمل با توجه به فتنهای که در سال هشتاد و هشت رخ دارد، عملکرد فتنهگران امروز بسیار شباهت دارد با فتنهگران جمل. آن را بدون هیچ گونه اظهار نظری و بر مبنای نقلهایی که در تاریخ وجود دارد، ریشهیابی کرد که چرا اینها مقابل امیرالمؤمنین علیه السلام ایستادند. چه جنگ روانیای به پا کردند و با چه ابزارهایی؟! کسانی که خود در قتل عثمان دخیل بودند و اصل بودند، حالا خون خواه عثمان شدند و امیرالمؤمنین علیه السلامی که به دفاع از عثمان برخاسته بود و به او آب رساند، امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان عامل اصلی قتل او محسوب میشود. چه جنگ روانی بزرگی.
اگر هنرمندان ما بتوانند مظلومیت مولای متقیان علیه السلام را به این صورت به تصویر بکشانند که آن بزرگوار در جنگ سخت هیچ رقیبی نداشت و هیچ کس حریف او نبود اما چگونه در جنگ نرم امیرالمؤمنین علیه السلام را مغلوب کردند. جنگ نرمی که بر ضد حضرت راه افتاد، کار را به جایی رساند که وقتی به شهادت رسید، در شام تعجب میکردند که مگر علی نماز میخواند که در محراب کشته شد. شما ببینید چه وضعیتی بود.
فتنه معاویه لعنت الله به جنگ صفین انجامید و چگونه عده زیادی را دچار مسأله کرد؟ فتنه خوارج، که بیبصیرتی به کجا میرساند. خوارجی که پیشانیهای آنها از کثرت سجده پینه بسته بود. ما در تاریخ اسلام دو نفر را داریم که به آنها لقب ذوالثفنات میگویند. یعنی دارای پینههای فراوان بر پیشانی. یکی امام سجاد علیه السلام است و دیگری عبدالله بن وهب راسبی رهبر خوارج. از کثرت سجدههایی که کرده بود، به او ذوالثفنات میگفتند. ایشان حافظ کل قرآن هم بود. حضرت هم وقتی جسد او را دید، تأسف خورد. فرمود این برادر حافظ کل قرآن بود.
چه شد که اینها به انحراف کشیده شدند و مقابل امیرالمؤمنین علیه السلام ایستادند. با خلفای پیشین مسأله نداشته باشند ولی با امیرالمؤمنین علیهالسلام و نعوذ بالله قائل به کفر او باشند. آنهایی که بر ضد عثمان قیام کردند، نمیگفتند عثمان کافر شده. میگفتند اگر سیاستهای غلطش را کنار بگذارد، ما بر بیعتمان هستیم. او را خلیفه میدانیم ولی عثمان حاضر به تغییر مشئ نبود. اما اینها گفتند، نعوذ بالله علی علیه السلام کافر شده. باید او را از بین برد تا اسلام نجات پیدا کند. همین بحث سوژه خوارج خیلی جای کار دارد.
سوژه دیگری که بسیار اهمیت دارد و تا کنون به آن پرداخته نشده، غارات در عهد امیرالمؤمنین علیه السلام هستند. از خلافت حضرت بیشتر این سه فتنه را برای من و شما گفتهاند. غارات حملههای غافلگیرکننده معاویه لعنت الله و عوامل او به قلمروی امیرالمؤمنین علیه السلام است. جنایاتی که در قالب فرستادن گروههای ترور و وحشت انجام میدادند. امیرالمؤمنین علیه السلام را به شدت آزردند. بدترین و سختترین دوره زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از جنگ نهروان تا موقع شهادت حضرت است که یک سال، شاید یک سال و یکی دو ماه بیشتر طول نکشید. این غارت ها در این موقع اتفاق افتاده. سه هزار نفر، دو هزار نفر، چهار هزار نفر غافلگیرانه تا اعماق خلافت حضرت هجوم میآوردند. حتی کشتار زائرین مکه و غارت اموال آنها. مردم کوتاهی میکردند و امیرالمؤمنین علیه السلام را اطاعت نمیکردند تا به مقابله با اینها حرکت کنند. به خصوص غارتی که بُسر بن أبی أرطاة لعنت الله علیه، سردار معروف معاویه در حمله به مدینه و مکه و بالاخص یمن انجام داد. جنایات هولناکی که امیرالمؤمنین علیه السلام تا موقع شهادتش در قنوت نمازهای خودش آن ملعون را لعنت میکرد. البته بعدها نفرین حضرت گریبان او را گرفت و با ذلت و خواری جان داد. به این بپردازیم که اصلاً اکثر قاطع مردم ما خبر ندارند که به امیرالمؤمنین علیه السلام چه گذشت.
کتابی به نام الغارات هست. متعلق به ابراهیم ابن محمد ابن ثقفی، از اصحاب امام هادی علیه السلام است که تخصصی به این موضوع پرداخته است. تاریخ طبری هم بیشتر اطلاعاتش را راجع به غارات از همین کتاب گرفته.
شما به عنوان شیعه امیرالمؤمنین علیه السلام، به نظر من نمیتوانید این کتاب را بخوانید و خود را از گریه کردن بر مظلومیت حضرت نگه دارید. اشک انسان بیاختیار جاری میشود. مردم مظلومیت امیرالمؤمنین علیه السلام را در این غارت ها در قالب ساخت فیلم به چشم ببینند. خیلی تکاندهنده است. خطبه بیست و هفت نهج البلاغه، ان الجهاد باب من ابواب الجنه که در در دوران دفاع مقدس خیلی در صدا و سیما و به خصوص رادیو پخش میکردند و میخواندند. وقتی انسان ظاهر این خطبه را میبیند، فکر میکند حضرت در یک موقعیت بسیار باقدرتی دارد بر فراز منبر با شور و هیجان این خطبه را میخواند. در همین غارات ثقفی بخوانید. چنان حضرت را بغض گرفته بود. امیرالمؤمنین علیه السلام که در سختترین شرایط خم به ابرو نمیآورد، در اثر جهل و بیبصیرتی و بیمعرفتی مردم چنان بغض گرفته بودش که نمیتوانست سخن بر زبان براند. این خطبه مکتوب است. حضرت نوشت و به غلام خود داد. خود حضرت نشست روی سکوی ورودی مسجد. به غلام خود گفت، برو بر فراز منبر و برای مردم بخوان. حضرت خودش نتوانست ایراد کند. این در ارتباط با یکی از این غارتها است که چقدر حضرت را به جان آورده بود.
آن وقت متأسفانه امروزه اهل تسنن به من و شما خرده میگیرند. خلفای ثلاثه که هیچ، حمله میکنند که چرا شما به معاویه رضی الله عنه جسارت میکنید. اگر کسی این غارت را بخواند، به خصوص فیلم بشود، جز لعن و نفرین بر معاویه و کسانی که معاویه را به این جایگاه رساندند. نمیخواهد شیعه هم باشد. هر کسی که اندک معرفتی داشته باشد، خردی داشته باشد، جز لعن و نفرین به او چیز دیگری نمیتواند بر زبان بیاورد.
طرماح بن عدی، فرستاده امیرالمؤمنین علیه السلام به سوی معاویه، برای پیشگیری از جنگ صفین است. داستان بسیار جذابی دارد. خیلی جذاب و جالب است. از نحوه فرستادن او توسط امیرالمؤمنین علیه السلام تا برخورد او با اطرافیان معاویه و مقابله با معاویه و اینکه او چگونه معاویه را که در اوج قدرت است، در دربار خود به خاک مذلت میکشاند. با بحث هایی که با او میکند و چطور در این مناظره مقابله با معاویه از دربار او پیروز بیرون میآید و خبر را برای حضرت میبرد. معاویه غبطه میخورد. میگوید این کاش به جای همه شمایی که دور و بر من هستید، من یکی مثل این را داشتم. به عمرعاص و ولید ابن عقبه و امثال آنها میگوید. داستان خیلی جذاب و جالبی دارد. میتواند فیلمی ساخته شود که همین طرماح بعداً قصد پیوستن به امام حسین را دارد که عدهای را میرساند ولی خودش به سبب حادثهای نمیتواند.
راجع به امام مجتبی علیه السلام و بحث صلح آن وجود مقدس. متأسفانه اهل تسنن در طول تاریخ به اعتبار حدیثی از پیغمبر که فرموده، خداوند به واسطه فرزندم حسن بین دو گروه مسلمان صلح ایجاد میکند. این را اصل قرار دادند. حالا من در حدیث تخصص ندارم که آیا واقعاً این مستند است و پیغمبر این را فرموده یا نه. اگر هم فرموده باشد، معنایش این نیست که حسن علیه السلام با کنارهگیری و دادن حاکمیت اسلام به دست طلقاء (به مشرکان مکه اطلاق میشود که از روی ناچاری در جریان فتح مکه مسلمان شدند) باعث وحدت جامعه میشود. همان گونه که طبری با افتخار سال چهل و یک هجری را عام الجماعت میگوید. سال وحدت. چرا؟ چون امام حسن علیه السلام کنارهگیری کرد و اوضاع دست معاویه افتاد. خدا را شکر میکند که در عالم اسلام دو دستگی از بین رفت و وحدت ایجاد شد. این چه وحدتی است. چه ارزشی دارد. به قیمت کنار رفتن فرزند رسول خدا و حاکمیت فرزند طلقا. محکوم به اعدام دیروزی رهبر جامعه اسلامی شود.
با توجه به این تعبیر هم که رهبری به کار بردند. پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ. گروهی تصورشان این است که امام حسن علیه السلام تسلیم شد. وقتی حضرت دید زورش نمیرسد، کنارهگیری کرد.
حال آن که اگر دقیق شویم، میبینیم امام مجتبی علیه السلام پیروز نهایی این نرمش و سیاست است. میشود این را در فیلم به خوبی تبیین کرد. معاویه لعنت الله که مثل آمریکای امروز دم از صلح و جلوگیری از خونریزی میزد. معاویه لعنت الله که آن غارتها را پدید آورد و آن جنایات را به وجود آورده بود. کسی که لشگر کشیده و دارد به سوی امام حسن علیه السلام میآید، او صلحطلب میشود و حالا ما اینجا میگوییم، امام حسن علیه السلام چرا باید جلوی او بایستد. باید کنارهگیری کند. این ظلمی است که به آن وجود مقدس روا داشته شده. منتها حضرت با پذیرش صلح در حقیقت معاویه را ناکام کرد. به خصوص با نکاتی که راجع به کفر معاویه که به طور قطع کافر بوده و در منابع اهل تسنن هم هست، این مسأله را تبیین کرد که امام حسن علیه السلام درست است که از قدرت کناره گرفت ولی جلوی نابودی اسلام را گرفت.
دوره امام سجاد علیه السلام یک دوره بسیار پرتلاطم سیاسی است. از یک طرف یزید لعنت الله هنوز خلیفه است. حالا بخش هایی از آن در مختارنامه آمد ولی نه به طور کامل و جامع. عبدالله ابن زبیر قیام کرده. مردم مدینه قیام میکنند که در این فیلم اصلاً به آن پرداخته نشده بود. فاجعه حره پدید میآید. هتک حرمت مکه و بعد قیام توابین است. بعد قیام مختار است. قیام خوارج است. خوارج چندین بار بر ضد امویان قیام کردند و موضع امام سجاد در قبال اینها. امام در این دوره چه میکند؟ بسیار جای کار دارد.
امام باقر علیه السلام و نهضت علمیای که آغاز میکند. امام صادق علیه السلام در مقطعی که خلافت اموی دارد ساقط میشود و عباسیان روی کار میآیند. چرا امام پیشنهاد ابوسلمه خلّال را برای به دست گرفتن خلافت را رد میکند و داستان های مربوط به این قضیه.
از امام کاظم علیه السلام تا امام عسگری سلام الله علیهم اجمعین، همه امامان ما در حصر و زندان هستند. منتها یکی مثل هارون خبیث به صورت علنی امام کاظم علیه السلام را در زندان و سیاهچال میاندازد و یکی مثل مأمون همان کار پدر را در کاخ میکند. امام رضا علیه السلام را در کاخ زندانی میکند. امام جواد علیه السلام در کاخ زندانی میشود. امام هادی و امام عسگری علیه السلام را عسگرین میگوییم. در یک منطقه کاملاً نظامی تحت کنترل قرار میگیرند. امام عسگری علیه السلام چنان محدود است که حتی نمیتواند حج انجام بدهد. تنها امامی است که حتی یک بار حج نکرده. مؤمنین و شیعههای زیرک وقتی به عمره مشرف میشوند یا بعضاً اگر بار دوم یا سوم باشد، یک بار را به نیابت امام عسگری علیه السلام حج میگذارند و عمره انجام میدهند.
و موارد متعددی که در زندگی این بزرگواران در آن حصر، ارتباط آنها با شیعه، سازمان وکالتی که دارند، اینها را چه جوری رهبری میکنند. در قالب روغنفروش و دورهگرد و خیارفروش در آن حصر و محاصره. چه طور امام زمان علیه السلام به دنیا میآید که دستگاه جاسوسی خلیفه متوجه نمیشود. در خانه امام جاسوس دارند. امام در قالب غلام و کنیز تحت کنترل است. امام عسگری علیه السلام پنج سال آن وجود مقدس را دور از چشم اینها نگه میدارد. به خواص شیعه معرفی میکند ولی حتی برادر امام تا روز شهادت و تشییع امام و نماز خواندن بر امام عسگری علیه السلام نمیفهمد. آن موقع معلوم میشود امام زمان ارواحنا فداه به دنیا آمده.
در ارتباط با دولت های مسلمان و شیعهای که ما از آنها غافل هستیم. من حتی در یک بحث تلویزیونی اشاره کردم. گفتم چون انقلاب ما بر ضد یک رژیم پلید وابسته طاغوت انجام گرفت. خیانت های این رژیم و قبل از آن؛ رژیم تبهکار قاجار یک نمای تاریک و زشتی از حکومتهای دوران گذشته ایران در معرض دید ما قرار داده که ما فکر میکنیم، همه قبل از انقلاب ما سیاه بوده. این طور نیست. دوره درخشان آل بویه را غافل نشوید. آل بویه شیعیان پاک ایرانی بودند که چقدر به اسلام و شیعه خدمت کردند. اوج تمدن اسلام در قرن چهارم و پنجم است که به برکت دولت آل بویه است. آن طرز تفکر خشک اهل حدیث سنی را از عالم اسلام برداشتند. شیعه از فشار بیرون آمد. اهل فکر و خرد و فلسفه توانستند حرف بزنند. یک باره شما میبینید ابنسیناها، فارابی ها، بیرونیها پدید میآیند. اینها به برکت دولت آل بویه است. اگر دولت آل بویه نبود که شیخ صدوق و شیخ طوسی نمیتوانستند آن کتب عظیم حدیثی را پدید بیاورند. با حمایت های شدید مالی این ها و امکاناتی بود که در اختیار آنها قرار داده بودند. ما عزاداری امام حسین علیه السلام و این سینهزنی ها را مدیون آل بویه هستیم. سال 351، اولین بار بغداد. خلیفه بغداد هم حضور داشت. بغداد را تعطیل کردند و سینهزنی برای امام حسین علیه السلام برقرار شد. عید غدیر را برای نخستین بار جشن گرفتند و خدمات فراوان دیگری که جای بحث آن اینجا نیست.
چرا ما راجع به عضدالدوله دیلمی فیلم نساختهایم؟!
برای اولین بار گنبد و بارگاه ملکوتی امیرالمؤمنین را این ها بنا کردند. زحمت کشیدند و وصیت هم کردند که آنها را پایین پای حضرت خاک کنند. شیعه بودند و زحمت فراوانی کشیدند. آن وقت میبینید که وقتی دشمنان اینها قدرت گرفتند، سلطان محمود غزنوی میآید و ری را میگیرد و کتابخانه عظیم صاحب ابن عبّاد، وزیر شیعی آل بویه را که وقف کرده بود، تمامش را میسوزاند. شیعهها را در کوچهها و خیابان های ری دار میزنند. وقتی هم که طغرل بیمغز بغداد را گرفت و دولت آل بویه را بر انداخت، به خانه شیخ طوسی ریختند که او را بکشند. به نجف گریخت. کتابخانهاش را سوزاندند. کتاب ها را آوردند و آتش زدند. شیعهکشی، فیلسوفکشی؛ اگر کسی از فلسفه دم میزد کشتار میشد. با سقوط آل بویه یک چنین دوران های سیاهی بر عالم اسلام روا داشته شد.
دولت صفوی، وقتی خود حضرت آقا حفظه الله تعالی از کار صفویه تجلیل کردند، دیگر جای نقدی نمیماند. اشکال داشتند. در این شکی نیست ولی ما باید سبک، سنگین کنیم. شاه اسماعیل، یک نوجوان سیزده سالهای که فراری است. پدر و پدربزرگش را کشتهاند، میآید و به برکت تشیع یک قدرتی به هم میزند و ایران تکه پاره شده را هویت میبخشد. در ایران وحدت پدید میآورد. سیزده ساله است. میآید و مذهب شیعه را رسمی میکند. به او میگویند، در این شهر تبریز سیصد هزار نفر سکنه سنی است. با تو مقابله میکنند. میگوید من به پشتوانه حضرات ائمه علیه السلام پشتگرم هستم و هیچ ابایی ندارم. کارش را پیش برد. زحمت کشید. علمای بزرگ، محقق کرَکی و پسر او شیخ عبدالعال، پدر شیخ بهایی، اینها را به ایران دعوت کردند و چقدر کار شد. حاصل کار اینها علامه مجلسی اول و دوم شد و در ایران چه عظمتی پدید آمد.
شما جنگ بزرگ چالدران را به تصویر بکشید. یک لشگر 27 هزار نفره در برابر لشگر 300 هزار نفری عثمانی، آن هم در اوج قدرت آنها، چه مردانگیهایی آنجا صورت گرفت. چه افرادی شهید شدند. چه حماسههایی آفریده شد. شما بتوانید از همین جنگ چالدران یک فیلم بسازید، خیلی ارزشمند است. جنایاتی که ازبکها در حمله به ایران میکردند.
دولت مظلوم صفوی بین دو دولت سرسخت سنی متعصب واقع شده بود. عثمانیها از این طرف و ازبکها از آن طرف به کاروانهای زائران امام رضا حمله میکردند. مردان را میکشتند و زنان را میبردند و در بازارهای بلخ و بخارا میفروختند. دست شاه طهماسب درد نکند. اینها را قلع و قمع کرد و حرم مطهر امام رضا علیه السلام را از لوث وجود آنها پاک کرد و نجات داد.
شاه طهماسب به ولایت فقیه اعتقاد داشت. به محقق کرَکی میگوید. در فرمانی که برای او صادر میکند، میگوید حکومت در عصر غیبت امام زمان ارواحنا فداه از آن علمای واجد الشرایط است. جلوی همه مناهی و منکرات را گرفت. کار خیلی بزرگی کرد.
.نمیخواهم تطهیر کنم و بگویم، هیچ عیب و نقصی نداشتند ولی وقتی در کفه ترازو قرارشان میدهیم، میبینیم علامه مجلسی از اینها چگونه یاد میکند. علامه مجلسی فخر شیعه و اسلام است. با چه عظمتی از دولت صفوی یاد میکند. چون زحماتشان قابل انکار نیست. دست علما را برای نشر معارف شیعه باز گذاشتند. هزینه کردند و خرج کردند و شیعه توانست خودش را باز بیابد. مقابله آنها با اسپانیاییها و پرتقالیها و انگلیسیها در جنوب ایران، اینها ارزش است.
کورش اولین قدرت بزرگ شناخته شده جهان را پدید میآورد. از یک طرف به چین وصل است، از یک طرف به اروپا. دو هزار و پانصد سال پیش. حالا او واقعاً ذوالقرنین هست یا نه، من نمیدانم اما سیاسته ای مدبرانهای داشته. اخلاق مردم ایران در عصر هخامنشیان را بخوانید. در تاریخ ویل دورانت. ایرانی ها به قدری آداب معاشرت و اخلاق را رعایت میکردند. زنها که هیچی، مردانشان هم همه با لباسهای آستین بلند بودند. لباسها و پوششها حسابشده. در حالی که یونانی ها و رومی ها نصف بدنشان لخت بود. یک چنین وضعیتی. اخلاق در مسائل گوناگون. ایرانیهای عصر هخامنشی وارد بازار نمیشدند. میگفتند در بازار دروغ هست و شأن ما پایین میآید که بخواهیم بیاییم و معامله بکنیم و سر همدیگر کلاه بگذاریم. آن وقت یهودیها در بازار ایران قدرت گرفته بودند. چون آنها با همه کلکها و دوزها و دروغها آشنایی داشتند.
خود ویل دورانت میگوید، ایرانیها به هیچ وجه به کشورشان خیانت نمیکردند. برعکس یونانی ها که با اندک رشوهای کشور خودشان را میفروختند. خب این افتخاری است. به خصوص که ایران هرگز بتپرست نبوده. ایران در دوران قبل از اسلام، ممکن است که عقاید شرکآلود داشته باشند. ثنوی مذهب بودند ولی هیچ وقت در ایران بت پرستیده نشده است بر خلاف تمام تمدنها. خود این یک ارزش است.
آریوبرزن، آن سردار بزرگ و دلیر ایرانی که مقابل اسکندر ایستاد و از حیثیت ایران دفاع کرد. اینها فیلم سیصد را با آن مزخرفات میسازند، چرا ما آریوبرزن را تجلیل نکنیم. یک ایرانی میهنپرست پاک که مقابل آنها ایستاد و حماسهها آفرید. سورنا در برابر هجوم رومیها. اینها افتخارات ایران قبل از اسلام است. یا بردیا، آن که به او بردیای دروغین لقب دادند. یک فرد مؤمن موحدی که آمده بود نظام طبقاتی را براندازد و جلوی ظلم بر مردم را بگیرد. بعد از کورش و کمبوجیه. کاری که کرد و توطئهای که بر ضد او صورت گرفت. اینها را به جامعه معرفی کنیم که ایران از دیرباز دارای تمدن عظیم، بر اساس یک سری ارزشها بوده. بله. اوج این در دوره اسلامی و به ویژه دورهای است که ایران به لطف الهی تحت پرچم تشیع در میآید.
من این را چندین بار به صدا و سیما گفتم و متأسفانه عمل نکردند. یک داستان بسیار جذاب و مناسب برای ساخت یک سریال بزرگ و بسیار جالب و جذابی میتوان ساخت. راجع به ایرانی های مسلمان مقیم یمن: عربها در طول تاریخ به ایرانیها با چشم منفی و تخریبی نگاه میکردند. حالا یا به خاطر قاتل خلیفه دوم بود یا هر بغض و کینهای که داشتند ولی نمیتوانند از احترام گذاشتن به ایرانیهای یمن چشمپوشی کنند. به آنها ابنای الاحرار میگویند. آزاد زادگان. داستان بسیار جالبی دارد. از زمان انوشیروان که اینها به خواست مردم یمن به یمن اعزام میشوند. پسر ابرهه را از بین میبرند و به خواست خود مردم یمن در آنجا حکومتی ایجاد میکنند. بعد از مرگ سیف بن ذی یزن، ایرانیها مستقیم آنجا حکومت میکنند تا ظهور اسلام. بازان حاکم ایرانی یمن با دیدن معجزهای از پیغمبر مسلمان میشود و اطاعتش از پیغمبر را اعلام میکند. حالا داستان مفصل است. من دارم خلاصهای را عرض میکنم و میگذرم.
در روزهای آخر عمر شریف پیغمبر، یکی از عربهای یمن مدعی نبوت میشود. اسود انسی، فتنهای در یمن به پا میکند. پیغمبر صل الله علیه در بستر بیماری است. هی چشم میگشود و میگفت، از یمن چه خبر؟ میگفتند خبری نرسیده. تا یک بار در همان عالم بیهوشی به حضرت وحی میشود. دیدند که حضرت چشم گشود. لبخندی بر لبانش است. علت را سؤال کردند. فرمود اسود به دست مردی پاک از خاندانی پاک کشته شد. گفتند چه کسی. فرمود فیروز دیلمی. ما از این افتخار بزرگ برای ایران غافل هستیم.
بعد که حضرت رحلت کرد یک جریان ارتدادی در سراسر عالم اسلام پدید آمد. یمنیها، عربهایش عموماً مرتد شدند. ایرانیهای آنجا مسلمان مانده بودند و از اسلام دفاع کردند. داستان بسیار جذابی است. یک فرد خبیثی است. قیس ابن عبد یقوس، او هم مدعی پیغمبری شد و چون میدانست ایرانی ها حساس هستند، برای این که ایرانیها را کنترل کند، فتنه ای ایجاد کرد. توطئهای چید و تعدادی از ایرانیها و بزرگان آنها را در یک توطئهای کشت. عدهای را دستگیر کرد. شهربن بازان را که کشت و زن او به نام آزاد را گرفت. منتها این زن نمیخواست تحت سلطه این مرتد باشد. با ایرانیها هماهنگ کرد، نقبی میزنند. این آدم به اصطلاح امروز هیپنوتیزم میکرده. چشمان بسیار نافذی داشته و کسی نمیتوانست به چشمانش نگاه کند. این زن چنان شجاعانه با اینها هماهنگ میکند و نقب میزنند و توی اتاق خوابش در میآیند و این معلون را میکشند و ایرانیها فتنه را سرکوب میکنند.
هنوز قوای خلیفه نرسیده به یمن، ایرانیها میتوانند این فتنه را که باعث آشوب در یمن شده بود از بین ببرند. بسیار زیبا میتوان ساخت. به عنوان همین ابنا الاحرار، آزاد زادگان، اکثریت قریب به اتفاق مردم هم از این داستان بسیار ارزشمند و جذاب و واقعی بیخبر هستند.
اما راجع به مسیر امام حسین علیه السلام میتوان مستند زیبایی ساخت. راجع به مسیر اسرای اهل بیت علیه السلام و راجع به بعضی چیزها. من باز این را هم به صدا و سیما پیشنهاد کرده بودم و عملی نشد. عزیزان بیایید و راجع به شهرهایی که در تمدن ایران و اسلام مؤثر بودند و الآن از بین رفتهاند. دینهور، ما شهرهایی داریم که بسیاری از افراد به آنجا منسوب بودند. جزیره آبسکون یا آبِسکون در دریای مازندران، جایی که سلطان محمد خوارزمشاه به آنجا رفت و دیگر مغولها دستشان به او نرسید. من به صدا و سیما گفتم بیایید و یک اکیپ فیلمبرداری زیر آب. چونمشخصاتاین شهر را نوشتهاند. جزیرهای بوده و آب دریای مازندران بالا آمده و شهر را فراگرفته. نزدیک به شبه جزیره آشوراده بوده. اگر این مال کشورهای دیگر بود، تا حالا صد فیلم راجع به آن ساخته بودند. در تاریخ داریم که این شهر چه مسجدهایی داشته. چه بازارهایی داشته. قطعاً زیر آب خرابههایی از آن وجود دارد. برویم و بشود از اینها مستنداتی ساخت و به جامعه معرفی کرد.
دکتر محمدحسین رجبی دوانی در نشست "سوژه های سینمایی تاریخ اسلام" از سری نشستهای تخصصی چهارمین جشنواره مردمی فیلم عمار، سخنانی درباره موضوع نشست داشته است که شرح آن را در ادامه مطالب ملاحظه خواهید نمود.