هادي مناف زاده در وبلاگ" گروه معماري تکين طرح" به نشاني http://takin-tarh.blogfa.com نوشته است: بناهاي دهههاي اخير با وجودي كه به عنوان نمونههاي استثنايي در معماري شمرده ميشوند، فقط آثار باستاني سر از خاك درآوردهاي هستند كه با شعارهاي ظاهري كه عمر كوتاهي دارند، خود را نشان ميدهند.
ما در پيدا كردن عوامل مشترك براي رفتار و احتياجات انساني، براي تهيه و تنظيم ثابتهاي كم ساختماني كه از آن يك روند طراحي و سازندگي با نظام تكامل مييابد و به اجزاي بناهاي انعطاف پذير و طويل العمر خاتمه مييابند،هيچ گونه سعي به خرج نداده ايم. پافشاري در ايجاد يك نوع معماري كه باعث واگويي احتياجات انفرادي و كوتاه مدت باشد، به طور غلط ما را به ساختن بناهاي نا استوار، فاقد هم خواني با رشد و تحول هدايت كرد.
ما نمي توانيم مانند يك فرد شوق كار كردن داشته باشيم، از طريق ساختماني كه عادات هميشگي به ما ديكته كرده است، براي احتياجات انفرادي راه حل توليد كنيم و هم زمان با آن انتظار داشته باشيم كه خود را از نسلي بدانيم كه در جستجوي يك معماري چاره ساز با ابعاد اجتماعي و تكنولوژي والا بدانيم.
مقياس احتياجات بي جواب ماندهي جامعه بسيار وسيع است و امكان پاسخ گويي به آن، با قطعات كوچكي كه فقط به درد موزه ميخورد كه ناشي از زحمات ناچيز فردي كه به روش هاي واهي آلوده است،امكان پذير نيست. در سال 1851 ژوزف پاكسون ثابت كرد كه نظامها ميتوانند به وسيلهاي تبديل شوند تا به ساختمانها شكل شاعرانهاي دهند. هر بنايي با روشي متفاوت با بناهاي ديگر ساخته ميشود . ضريب ثابتي براي رفتار، راه حل و ساختمان وجود ندارد.بدون تداوم هميشه از صفر شروع ميكنيم.
ما معماران عناصري را در بناها با يكديگر تلفيق ميكنيم كه حاصل يك توليد صنعتي بدون برنامهريزي بوده و از كهنگي اغلب قوانين و ضد قوانين كه بر روند طراحي اثر مي گذارد، مشتق شده است. معمار فقط يك مجسمه ساز نيست بلكه طراح و سازندهي يك نظام است و معماري هنر خلق فضا است.
منبع: خبرگزاری دانشجویان ایران - فروردین ۱۳۸۶
معماری مانند سياست، فقط ظاهر خود را از ميان شعارهای جديد قابل رؤیت، عوض كرده است.