مقصود از هنر دینی چیست؟ آیا هنری است كه موضوعات دینی را به نمایش میگذارد؟ یا هنری كه اثر هنرمندان مذهبی است؟ یا هنری كه توسط برخی گروههای مذهبی یا كلیساها رسماً جهت داده و معین شده است؟
هریك از تعاریف فوق زمانی برای هنر دینی بهكار میرفتهاند. عمومیترین تعریف برای هنر دینی عبارت است از هر آنچه موضوعات مربوط به كتاب مقدس را بنمایاند. چنین هنرهایی مخصوصاً در قرون اخیر فراوان میباشند كه هنوز هم چشمگیرند.
آیا میتوان هنر دینی را به هرآنچه هنرمند مذهبی انجام میدهد تعریف كرد؟ چنین بیانی در رنسانس، یعنی هنگامی بهكار میرفت كه كلیسا هنرمندان بزرگی را بهكار گرفت كه نه تنها در موضوعات مربوط به كتاب مقدس بلكه در اسطورهشناسی باستان نیز تجربه داشتند. در طول تاریخ، "هنر دینی" عبارت بود از هر هنری كه كلیسا رسماً به دینیبودنش تصریح میكرد.
تعریف اصطلاح هنر دینی هنوز لاینحل باقی ماندهاست. موضوعات مربوط به كتاب مقدس ممكن است برای مقاصد غیر دینی در نقاشیها استفاده شوند. دینِ هنرمندان ربطی به نوع و چگونگی كارشان ندارد. به طوری كه نقاشان مؤمن ممكن است هرگز در "دینی" ارائه نمودن هنرشان بهاندازة غیرمؤمنها موفق نباشند. برخی از قویترین آثار هنـر دینی در روزگار اخیر توسط هنرمندانی تهیه شدهاند كه خودشان به تشكیك در سنتها و ارزشهای دینی معترف بودهاند.
منظور از واژة دین (Religion=) چیست؟ این واژه از یك كلمة قدیمی لاتین به معنی "بههمگرهزدن" اخذ شدهاست. دین، تلاش و جستجوی بشر برای ایجاد ارتباط [بین اجزای هستی] و درك معنا در شناخت جهان است. وقتی ابتداییترین فرهنگها خواستند ارتباطی بین تولد و مرگ و فصول سال بیابند، یك دیدگاه دینی را [براساس این ارتباط] بنیان نهادند. هنگامی كه اشكال مختلف بتپرستی بخشی از تلاشهای آنها برای تأثیرگذاری بر جهان شد، میكوشیدند همه چیز را به هم ربط بدهند و ماورای آن جهانی كه اغلب وجود دشمنی را در احساسات بشر نمایان میساخت، مفهومی نو ایجاد كنند. دین هر نگرشی است كه در قبال جهان، وقایع جهان و نیرویی كه اجزای هستی را در یك كلِّ منسجم و تجربی به هم پیوند میزند، اتخاذ شود.
طبق بحث فوق، هنر لزوماً نباید از جهت كتاب مقدس، اهمیت موضوعی داشته باشد تا دینی خوانده شود. هر شور و هیجان احساس شده یا هر بینشی در بارة عالم وجود كه با قدرت وقوت بیان شده باشد، بایستی به عنوان هنر دینی تلقی شود. در فرهنگهای گذشته، دیـن و هنر تقریبـاً یـكـی بـودهاند. ساختمانها، نمادها و موسیقیهای دینیِ یك فرهنگ، هنر است و هنرِ آن فرهنگ، دینِ آن فرهنگ است.
هنر عبارت است از فرآیند بیان عواطف و آرمانهای بشری، در قالب شكل یا رویداد عینی و ملموس، از شادیهای سادة انسان گرفته تا بیانات پیچیدة فلسفی. یك اثر هنری، واقعی و عینی است. رویدادی است كه به بیننده كمك میكند بین تجربة خود و آنچه هنرمند دربارة آن بیان كرده، ارتباط برقرار كند.
قبل از این تعریف، ما هنر را زیبا، پیراسته، متقارن یا آرامبخش میدانستیم. هنر ممكن است مبین چنین تواناییهایی باشد؛ لكن اگر تعریف فوق از هنر درست باشد، علاوه بر موارد مذكور، همزمان زشت، آشفته، نامتقارن و چندشآور نیز هست. چون گاهی برخی از مردم، جهان را اینگونه ادراك میكنند.
پس چگونه قضاوت كنیم؟ آیا یك اثر هنری، صرفاً یك قطعة هنری خوب به شمار میرود یا یك اثر هنر دینی است؟ احتمالاً این یك سؤال بیربط است. سؤال مهم این است كه آیا یك اثر هنری بیانگر دیدگاهی توانمند از زندگی هست یا نه و بدون در نظر گرفتن اهمیت موضوع، آیا اثر هنری برخی از حساسیتهای دینی را در بیننده برمیانگیزد؟
یك اثر هنری هم میتواند از حیث موضوعیت دینی اهمیت داشته باشد و هم یك بیان غیردینی بهشماررود. همچنین، یك اثر هنری نامربوط به كتاب مقدس میتواند با قدرتی بیان شود كه یك اثر كاملاً دینی تلقی شود.
[برای دینی شمرده شدنِ اثر هنری،] صِرف نشان دادن موضوع دینی كافی نیست. یك نقاشیِ نشاندهندة موضوعی دینـی، شاید یك مفهوم ناب دینی را ارائه دهد؛ لكن تجربة بیننده نیز ممكن است محدود به دانش او از یك صحنه یا واقعة دینی خاص باشد. از سوی دیگر رفتاری نشأت گرفته از رویدادهای مشترك در زندگی و تجارب بشر ـ كه آنچنان به وسیلة حسِ هنرمند پرداخت شده كه قوت آن، بیننده را تحت تأثیر قرار میدهد ـ بیتردید یك رویداد دینی است و بین پدیدهها ارتباط برقرار میكند.
به نقاشی هْلمنهانت با عنوان "نور عالَم" بنگرید كه چه زیباست و نمودار احساس لطیف هنرمند میباشد. این نقاشی آكنده از نمادهای دینی است؛ ولی در بیان یك حس نیرومند از آرمان یا هیجان بشری ناموفق بودهاست. اكنون نگاهی به نقاشی جورج روئولت با عنوان "شاه پیر" بیندازید كه نمایانگر پادشاهی قدرتمند است كه گلی ظریف در دست دارد، فكهایش را به هم فشرده و به غایتمندی زندگی و پوچی قدرت فانی میاندیشد. كدامیك از این دو نقاشی دینی محسوب میشود؟ هر دو دینیاند؛ ولی نقاشی "شاه پیر" علاوه بر دینی بودن، یك اثر هنری بزرگ نیز به حساب میآید.
بگذارید فرضیة خود را با نگاه به دو تعبیر هنری در مورد عیسی(ع) بیازماییم. به نقاشی محبوب "سر مسیح" اثر وارنر سالمن و نقاشی سر مسیح اثر مانیاس گرانوالد بنگرید. مسیح سالمن ساختگی، خوشسیما، اروپایی و موطلایی است كه نگاهی شل به 0آسمان دارد. از طرفی گرانوالد، مسیح را در رنج و صلیب نشان میدهد و فشار تاج خار بر سر مسیح، خون را به جریان میاندازد. این تصویر، تعبیری هولناك از درد و رنج را در غالب موضوع به نمایش میگذارد و با معیارهای ظاهری، یك مسیح زشت و ناخوشایند را مینمایاند. كدامیك از تصاویر فوق، در مورد حس اقتدار و راز توانمندی خدا در تجسد، بیشتر سخن میگویند؟ آن كه خونسرد و آرام و ضعیف است یا آن كه خود را در رنج و تعب دنیا میاندازد تا عشق الهی را آشكار كند؟ مردمِ امروز ممكن است مسیح خوشسیما را بیشتر بپسندند؛ اما حوادث سوزناك زمان ما مسیحِ در صلیب را نیرومندتر میكند و ما میتوانیم با مسیح همدردی كنیم.
این نگرش، ما را به مسألة نهایی در مورد هنر دینی میرساند. هنر اینقدر در زندگی و اجتماع بشر مفید است كه از آغاز تمدن، ستمپیشگان تلاش در كنترل آن نمودهاند: "نگذار افقهای هنر، وسیعتر از خواستههای حاكمان شود تا مردم را تحت انقیاد و كنترل درآوری." به همین خاطر است كه نازیها در آلمان و كمونیستها در شوروی برای هنرمندان زحمات فراوانی ایجاد كردند و به همین دلیل است كه حمله به هنرمندان در فرهنگ ما، به مثابه حمله به آزادی خود ما در دانشاندوزی و اعتقاد است.
حتی پلاتو دستور داد كه در حكومت مطلق او، هنرمندان باید به دقت تحت نظر باشند. ما در جامعهای آزاد زندگی میكنیم و اگر هنرمندان آزاد باشند، میتوانند پیامبرانی در چنین جامعهای به شمار روند. هنرمندان، رازهایی از نهاد ما به ما میگویند كه سنتهای دینی ممكن است اجازة اقرار به آنها را به ما ندهند. به تعبیر مختصر، یك نوع نقش دینی را برای ما ایفا میكنند و روح خلاقیت و نوگرایی ما را در جستجو برای معنا و مفهوم در تاریخ و زندگانی بشر باز نگه میدارند. بدون آنها زندگی روالی صوری و عاری از احساس خواهد داشت نه متهورانه، نوپا و واقعی.
اگر به نگارخانة محلّی در موزه یا دانشكده یا دانشگاه نزدیك خودتان نرفتهاید، چرا سری بدانجا نمی زنید تا سؤالاتی را كه در این مقاله مطرح شده از خود بپرسید؟ با یك هنرمند آشنا شوید و سعی كنید بفهمید چه عواملی او را به تفكر یا تكلم وامیدارد. سپس در ذهن خود، در مورد مفهوم زندگی، این سؤال را از خود بپرسید: چگونه بین همة این عوامل ارتباط برقرار كنم؟
دین، زندگی است. آن زندگی كه بدون سؤالات و كشمكشهای معنوی گذرانده میشود، البته یك زندگی ملالانگیز است. هنگامی كه انجام اعمال عبادی برای ما از روی عادت بوده هیچ توجه معنوی به آنها نداشته باشیم، طبعاً این اعمال، خسته كننده و بیهوده خواهند بود و لذا هرچه خدا را بپرستیم و در ظاهر به خواستههای او گردن نهیم، گویی هیچ كاری نكردهایم. به همین دلیل است كه دین و هنر، بخشی از تلاشی وسیعتر برای دریافت معنا و مفهوم هستند و ما به هردوی آنها نیازمندیم.
By F. Thomas Trotter
![](https://media.abna24.ir/arts/media/2017/05/4812_-دینی (2).jpg)
مقصود از هنر دینی چیست؟ آیا هنری است كه موضوعات دینی را به نمایش میگذارد؟ یا هنری كه اثر هنرمندان مذهبی است؟ یا هنری كه توسط برخی گروههای مذهبی یا كلیساها رسماً جهت داده و معین شده است؟