از جمله تناقضهای آشکار تاریخ، مدنیت و معرفتِ این عصر، این است که با دستی، آتش در بیشه زارهای مواریث مدنی و معنوی ملتها و زیستگاههای آیینی و فرهنگها و آشیانههای خاطرههای قومی جامعهها و جمعیتها افکنده و با دستی دیگر مدعی بیرقیب و بلامنازعه شناخت، معرفی و حفاظت از آنهاست. پارادوکس عجیبی است! همان تحولات تاریخی و نظام معرفتی ای که زمینه های گسست، آشوب و تزلزل را در بنیان های معنوی سنت ها و نظام های ارزشی فرهنگ ها و آیین های باستانی تاریخ ها فراهم آورد و توفان تردید، تحریف، تحقیر، تخریب و انکار را در ضمیر ملت ها دمید، اینک در ترازوی همان اندیشه، دانش و خرد، هستی و چیستی مواریث مدنی و معنوی تاریخ و فرهنگ جهانی، سنجیده و داوری می شود.
اکنون جامعه و تاریخ جهانی ، نظاره گر سنت ها و مواریث تحریف و تخریب شده و بی روح و رمقی است که آثار و اثقالشان در موزه های عالم مدرن دوره به دوره کنار هم نهاده و به گواهی فراخوانده شده اند. گمان می رود بازیگری های عهد شباب فرهنگ ها و سنت ها پایان گرفته است و ما اکنون نظاره گری دوران کهولت را آزموده و پشت سر می نهیم.
به تعبیر میشل فوکو آنچه در نظام دانایی کلاسیک، عرصه بازیگری و نقش آفرینی در پرده نمایش تاریخ بوده، این که در نظام دانایی مدرن، میدان فراخ تماشاگری است. پرسش های ما نیز از سابقه سنت ها و پیشینه فرهنگ ها و منشا هنرها و مبدا آیین ها ریشه و رستنگاه معنویت ها و باستان شناسی جامعه ها و تبارشناسی ارزش ها و انسان شناسی جامعه ها و لایه نگاری رابطه ها و «همبودی» تجربه ها و همزیستی ذائقه ها و تقابل و تزاحم باورها و تهاجم و رویارویی فکرها و فرهنگ ها همه و همه در کوره وجدان همین عصر آتشناک، منقلب، متحول و ناپایدار، مطرح، نقد، داوری و محک زده می شود.
منظرها و آگاهی تاریخی ما نیز عمیقا از واقعیت ها، رخدادها، تجربه ها، تحولات، نظام معرفتی، روح خردمندانگی و بی خردی و ذائقه فکری زمانه ای که در آن بسر می بریم، تاثیر پذیرفته و در سیلاب جهانی آن ره می سپارد. البته مساله ریشه ها و بنیان های تاریخی یا فراتاریخی فکرها، فلسفه ها، فرهنگ ها، آیین ها، ارزش ها و باورها به فلسفه تاریخ و حوزه های دیگر فکری و معرفتی مربوط می شود.
همه اندیشمندان و پژوهشگران تیزبینی که در منطقه های درشتناک، دشوار و صعب العبور اسطوره ها، آیین ها، تجربه های آیینی، ذوقی و شهودی لایه های کهن تر حیات مدنی و معنوی جامعه ها و جمعیت های منقرض و متروک و مفقود گذشته، گام نهاده اند اذعان کرده اند که با چه ناکامی های معرفتی، موانع نظری، مشکلات عملی و دشواری های روش شناختی مواجه بوده اند. ناپیوستگی، پراکندگی، نقص، صمت یا لکنت و خاموشی دلگیر و مایوس کننده شواهد باستان شناختی به آسانی تن به عبور و ورود به منطقه ذهنیات و تجربیات معنوی و کنشهای ذوقی و رفتارهای آیینی و مناظر اسطوره ای فرهنگ ها، جامعه ها و جمعیت های مفقود و باستانی تر نمی دهند.
اسطوره و آیین شناسی، خود دانش پیچیده و دشواری است و باستان شناسی اسطوره ها و آیین ها و رمزگشایی نمادها و تقریر و تفسیر نظامهای نمادین به شیوه باستان شناسانه، حتی با اتکا به منابع و متون تاریخی و شواهد زنده، بسیار پیچیده و دشوارتر است. مفصل بندی و چفت و بست حجم عظیمی از اجساد ناپیوسته و پراکنده و رمزگشایی و معناکاوی شواهد گنگ و الکن باستان شناختی، هم ذهنی مشاهده گر و چشمی تیزبین و ذائقه ای مانوس به آثار را می طلبد و هم خردی تحلیلگر و معناکاو و ذوقی معرفت ورز و اندیشه ای جستجوگر را در شکار نایافته ها.
باستان شناسان برای آن که بتوانند از ناکامی های معرفتی که در ورود به مناطق نامریی تر شواهد مورد مطالعه خود با آن مواجه بوده اند عبور کرده و فرابگذارند، به دامان رشته ها و دانشها و حوزه های معرفتی دیگر پناه برده اند. باستان شناسی اسطوره ها و آیین ها و هنرها، با وجود کاستی ها و ناکامی های معرفتیش، به دلیل توجه عمیقی که به لایه نگاری و پیگرد مراحل ابتدایی تر تجربیات آیینی و مناظر و معارف اسطوره ای و کنشهای ذوقی بشر دارد و با توجه به حجم عظیم شواهدی که از دوره ها و منطقه های طولانی و فراخ تر آدمی کشف و گردآوری کرده و در اختیار ما می نهد می تواند به مثابه منابع و شواهدی مکمل برای همه رشته ها و دانشها و حوزه های معرفتی، حایز اهمیت بسیار باشد.
مفهوم «همبودی» را نیز به این دلیل بر پیشانی مباحث خود حک کرده ایم که هر اندازه به لایه های زیرین و باستانی تر تجربه های آیینی و اسطوره ای فرهنگ ها و جامعه ها و جمعیت ها نزدیک تر شده ایم «همبودی» و هم سرشتی و همنشینی تجربه ها و ارزشها و ذائقه ها را ملموس تر احساس کرده ایم.
اساس اسطوره ها، آیین ها و هنرها در لایه های باستانی تر فرهنگ ها حوزه های به هم پیوسته ای از رفتارها، کنشها و فعالیت های روحی و ذهنی و ذوقی انسان را آشکار می کنند. همان طور که در عرصه خلاقیت های ذوقی ، همه نیروهای انسان، اعم از حسی و عاطفی و قابلیت های ذهنی او اعم از اندیشه و خرد و خیال همه به حرکت آمده و در آفرینش اثر هنری دخالت کرده و سهیم می شوند. در اسطوره پردازی نیز با چنین کنشهای به هم پیوسته مواجه هستیم. فرآیند بیداری نشئه به نشئه روح با اسطوره، آیین و هنر و توانایی نمادورزی و مراحل پیدایش گویش و گفتار و کنشهای زبانی فرهنگها و جامعه ها چنان در تنیده که تفکیک و تمایز مرزها و منطقه های یکی از دیگری در لایه های باستانی و ابتدایی تر تجربه و تقدیر تاریخی بشر ممکن نیست.
شواهد باستان شناختی نیز بر وجود چنین همبودی مهر تایید می نهد. بدون تردید بازآفرینی آیین ها و اسطوره های مفقود و منقرض گذشته و ورود به منطقه های نامرئی تر شواهد باستان شناختی و همچنین طراحی و پی افکندن راهکارها و قاعده ها و قالبهای مطمئن نظری و عملی به منظور رمزگشایی و بازخوانی و تقدیر و تفسیر و تاویل داده های الکن و خاموش باستان شناختی کار دشوار و پیچیده ای است.
باستان شناسان اکنون با تلی از مساله های ریز و درشت نظری و عملی در ورود به لایه ها و منطقه های نامرئی تر موضوعات مورد مطالعه خود که طی دهه های اخیر اصطلاحا آن را باستان شناسی ادراکات و اندیشه های کهن اطلاق کرده اند، رویاروی اند. پیدایش صور ابتدایی تر منظر و معرفت آیینی اسطوره ای از جهان و واقعیت های آن، همبودی و خویشاوندی و نسبت اسطوره ها و آیین ها و نمادها و کنشهای ذوقی فرهنگها و جامعه های منقرض و نظامهای ارزشی و اعتقادی مفقود گذشته، عیارها و سنجه هایی که می باید در تشخیص شواهد آیینی و نمادین از دیگر شواهد و منابع گزیده شود، رویه ها و راهکارها و الگوهای پژوهشی که در رمزگشایی و معناکاوی و تقریر و تفسیر و بازآفرینی نظام های نمادین و آیینی فرهنگهای گذشته می بایست به خدمت گرفته شود، تاثیری که چنین نظام های نمادین و کنشهای آیینی و مناظر اسطوره ای بر روان و وجدان و فرهنگ و زندگی مردمان می نهاده اند و دیگر مساله ها و موضوعات کلان مشابه از این دست ، همه مربوط می شوند به حوزه باستان شناسی بوده های مفقود و منطقه های نامرئی و جغرافیای نامشهود و نایافته های باستان شناسی.
طی سده های اخیر به موازات پشت سر نهادن لشکری از اسطوره شناسان، دین پژوهان، مورخان هنر و فیلسوفان ذوق و زیبایی، حوزه ها، مشرب ها، منظرهای علمی و سنتهای فلسفی بسیاری را تجربه کرده و به حجم عظیمی از منابع و شواهد تاریخی و باستان شناختی و انسان شناختی نیز دست یافته ایم. باستان شناسی اسطوره و آیین کنشهای ذوقی و جستار در نظام های نمادین و حرکات و سکنات روحی، ذهنی، ادراکی و فکری فرهنگها و جامعه ها و جمعیت های مفقود و منقرض گذشته، درشتناک، دشوار، عمرخوار و پرهزینه ترین راه در گام نهادن در کوره پیچها و لایه ها و دوره های نامرئی و ظلمانی تر تاریخ است.
منبع: روزنامه جام جم، خرداد ۱۳۸۴.
از جمله تناقضهای آشکار تاریخ، مدنیت و معرفتِ این عصر، این است که با دستی، آتش در بیشه زارهای مواریث مدنی و معنوی ملتها و زیستگاههای آیینی و فرهنگها و آشیانههای خاطرههای قومی جامعهها و جمعیتها افکنده و با دستی دیگر مدعی بیرقیب و بلامنازعه شناخت، معرفی و حفاظت از آنهاست.