رؤیت ماه مبارک رمضان و شوال، برخلاف سایر ماه ها، از دیرباز برای مسلمانان اهمیت زیادی داشته است. شوق دیدن هلال این دو ماه فرخنده، دیدگان را به سوی آسمان سوق داده است؛ نخست برای حلول ماه رمضان و آغاز ستیز سنت آدمی با اهریمن درون و بیرونی و سپس برای پایان دوران روزه و امساک و دوران سبکباری از وزر و بال و طهارت باطن «دیدن ماه شوال به معنی سربلندی مسلمانان از امتحانی دشوار است که پس از سی روز مبارزه با شیطان نفس حاصل می شود.
شاعران و حکیمان پارسی گوی در طول تاریخ، هر یک نسبت به فرایند آمدن و رفتن ماه پربرکت رمضان رویکرد متفاوتی داشته اند؛ در این نوشته برآنیم تا درباره حلول ماه، آغاز رمضان، پایان رمضان و عید رمضان که بر ذهن و زبان شاعران پارسی سایه افکنده، شواهدی را به همراه توضیحات مختصر بیان نماییم.
1 ـ رؤیت هلال ماه:
رؤیت هلال ماه در آسمان، صرف نظر از ماه های دوازده گانه، در قرون آغازین پس از اسلام، یکی از بحث انگیزترین موضوعات کلامی میان متکلمان و محدثان اسلامی بوده است، زیرا تعدادی از آنها از دیدن ماه در آسمان، براساس بعضی روایات، برای اثبات رؤیت خدا استدلال می کردند. فرقه اشاعره و در رأس آنها احمد بن حنبل در مسند و بخاری در صحیح، رؤیت هلال ماه در آسمان را دلیل محکمی برای رؤیت خدا می دانستند؛ برای مثال در صحیح بخاری به نقل از جریربن عبدالله (یکی از صحابه) آمده است:«کنّا جلوساً عند النبی(ص) اذنظر الی القمر لیلة البدر، قال اِنّکُم سترون ربّکم کما ترون هذاالقمر و لاتضامون فی رؤیته»؛ مطابق این روایت داستان در شب بدر اتفاق افتاده است که حضرت به جمعی از اصحاب همراه خود فرمود: «شما پروردگار خود را خواهید دید، همان گونه که این ماه را می بینید و در این رؤیت هم شکی نیست».
در مقابل این عقیده، نحله های معتزله و جهیمه که از عقلانیت بیشتری برخوردارند، معتقدند خداوند نه تنها در دنیا، بلکه در آخرت نیز دیده نمی شود، آنان برای اثبات مدّعای خود به این آیه قرآن متوسل می شوند؛ «لاتدرکه الابصار و هویدرک الابصار»(انعام / 103).
نزاعی که میان احمد بن حنبل و به طور کلی اهل حدیث باجهیمه و معتزله، بر سر مسئله رؤیت هلال و به تبع آن رؤیت خدا از اوایل قرن سوم در گرفت، یکی از مهم ترین و پردامنه ترین حوادث تاریخی در تمدن اسلامی به خصوص در امور اعتقادی است. در آغاز معتزله به دلیل حمایتی که دستگاه خلافت عباسی از ایشان می کردند، غلبه یافتند، ولی به تدریج با کوشش های احمد بن حنبل مقلوب شدند. این کشمکش حدود سیصد سال ادامه داشت.
2 ـ جلوه های رؤیت هلال رمضان در شعر فارسی
فرا رسیدن ماه رمضان برای برخی از شاعران بزرگ مایه شادمانی است؛ به ویژه شاعرانی که پیوسته در مراقبت و مکاشفت نفس بوده اند و روزه را لجامی برای مهار کردن حیوان نفس می دانسته اند؛ جلال الدین مولوی شاعر تبتّل و استغنا، بیش از هر شاعری نسبت به ماه روزه شور واشتیاق نشان می دهد؛ وی در یکی از غزلیات خود به جای رؤیت هلال شوال، دیدن هلال رمضان را عید می داند:آمد رمضان و عید با ماست قفل آمد و آن کلید با ماست
بربست دهان و دیده بگشاد و آن نور که دید دیده ماست
آمد رمضان به خدمت دل و آن کش که دل آفرید با ماست
کردیم ز روزه جان ودل پاک هر چند تن پلید با ماست
مولانا در جای دیگری آمدن ماه روزه را تبریک می گوید و بر فراز بام می رود، تا هلال ماه صیام را رؤیت کند و از آن سرمست گردد:
مبارک باد آمد ماه روزه رهت خوش بادای همراه روزه
شدم بر بام تا مه را ببینم که بودم من به جان دلخواه روزه
نظر کردم کلاه از سر بیفتاد سرم را مست کرد آن شاه روزه
این شاعر ژرف اندیش و معنی گرا، گاهی برای فرا رسیدن ماه رمضان سراز پا نمی شناسد و ماه روزه را ماه معاشقه با محبوب هنگامه دلدادگی می داند که باید فرصت را مغتنم بداند و بیشتر به محبوب نزدیک شود:
مه روزه اندر آمد هله ای بت چو شکر گر بوسه است تنها نه کنار و چیز دگر
چو عجوزه گشت گرایان سه روزه گشت خندان دل نور گشت فربه تن موم گشت لاغر
رخ عاشقان مزعفر رخ جان و عقل احمر منگر درون شیشه بنگر درون ساغر
وی گاهی هم عنصر روزه را کیمیای سلامتی جسم و روح می داند و هنرهای روزه را بر می شمارد:
بر بندد دهان از نان کآمد شکر روزه دیدی هنر خوردن بنگر هنر روزه
گر روزه ضرر دارد، صد گونه هنر دارد سودای دگر دارد، سودای سر دارد
باریک کند، ایمن کند از مردن روزه نخمه اتر خوردن، مستی اتر روزه
ملای رومی روزه دار را مستعد دریافت اسرار حق می داند و آه و ناله او را اثرگذار می داند وی در غزلی، شخص روزه دار را به نی و سرنا تشبیه می کند که با شکم خالی بهتر می نوازد و آوازش برای طلبِ معشوق، گیراترا است:
ماه رمضان آمد ای یار قمر سیما بر بند سرسفره بگشای ره بالا
بر یاد لب دلبر خشکست لب مهتر خوش با شکم خالی می نالد چون سرنا
خالی شو و خالی بر لب نابی نه چون نی زدمش پرشو وانگاه شکر می خا
شاعران دیگر، هر چند کمتر چون مولوی مشتاقی خود را برای حلول رمضان ابراز می کنند، امّا آغاز ماه روزه راه فرصتی برای تزکیه نفس و تطهیر روح می دانند و اغلب بر این باورند که باید هوا و هوس و خواهش های نفسانی را برای مدتی بمیرانند در این ماه «متفاوت» باشند؛ فروغی بسطامی می گوید:
رمضان آمد و شد کار صرامی از دست به درستی که دل نازک ساغر شکست
ماه رمضان است و مرا شربت هجران روزی روز توبه سست وترا نرگس جادو سرمست
قسمت من ز کارخانه عشق داغ و دردی که ازحد افزون است
می حرام خاصه در رمضان جز بر آن لعل لب که میگون است.
در این میان لسان الغیب حافظ آمدن ماه روزه را فرصتی برای نوشیدن می ناب عرفانی می داند؛ شراب روحانی روزه از نظر حافظ هر وجود تهی از عشقی را عاشق می کند و موهبت یزدانی را به ارمغان می آورد:
زان می عشق کز او پخته شود خامی گر چه ماه رمضان است بیاور جامی
روزها رفت که دست من مسکین نگرفت زلف شمشاد قدی ساعد سیم اندامی
روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی
شراب روحانی عشق از نظر لسان الغیب، نه تنها روزه را باطل نمی کند، بلکه نوشیدن آن برای روزه دار واقعی فرض و لازم است تا روزه واقعی منعقد شود.
باز آی و دل تنگ مرا مونس جان باش وین سوخته را محرم اسرار و نهان باش
زان باده که در میکده عشق فروشند ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش
هلال عید رمضان برای حافظ گاهی نماد و سمبل نوشیدن «می عشق» است و عارف و سالک به آن طهارت می کند:
به آب روشن می عارفی طهارت کرد علی الصباح که میخانه را زیارت کرد
همین که ساغر زرین خور نهان گردید هلال عید به دور قدح اشارت کرد
سعدی، آموزگار عشق و اخلاق، رؤیت هلال ماه شوال را یک آسانی پس از سختی می داند و مانند همیشه هلال عید را بهانه ای برای پند و اندرز، و دعوت به صبر و بردباری می داند:
نگفتم روزه بسیاری نپاید ریاضت بگذرد، سختی برآید
پس از دشواری آسانی است ناچار ولیکن آدمی را صبر باید
رخ از ما تا به کی کند عید هلال آنک به ابرو می نماید
شاعر شیراز مانند شاعران دیگر گاهی هلال ماه را به رخساره محبوب تشبیه می کند و از آمدن عید و هلال ماه تصویری زیبا ارائه می دهد:
گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست اینک علی الصباح نظر بر جمال دوست
مردم هلال عید بدیدند و پیش ما عیدست و آنک ابروی همچون هلال دوست
مولوی هلال ماه شوال و عید رمضان را به مثابه وصال عاشق با معشوق می داند که پس از طی طریق و سلوک روزه، عاشق به وصال محبوب دست یافته است و از همه موانع و مشکلات و مجاب ها عبور کرده است؛ موانعی که با روزه گرفتن و ریاضت نفس مرتفع شده اند:
بگذشت مه روزه و عید آمد و عید آمد بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد
آن صبح چون صادق شد، عذرای تو وامق شد معشوق تو عاشق شد، شیخ تو مرید آمد
شد جنگ و نظر آمد، شد زهر و شکر آمد شد سنگ و گهر آمد، شد قفل و کلید آمد
مولانا در جایی دیگر، روزه را برای لاغر کردن «گاو فربه حرص»، ابزاری موثر می داند و تأکید می کند که اگر گاو حرص را با روزه لاغر کنی، هلال ماه و عید را با فرخندگی رؤیت می کنی:
دو ماه پهلوی همدیگرند بر در عید مه مصور یا رومه منور عید
چو هر دو سر به هم آورده اند در اسرار هزار وسوسه افکنده اند در سر عید
تو گاو فربه حرصت را به روزه قربان کن که تا بری به تبرک هلال لاغر عید
شاعران دیگر نیز هرکدام به فراخور، هلال عید را مضمون شعر خود قرار داده اند و اغلب به منظور فرارسیدن عید روزه خوشحال هستند؛ منوچهری دامغانی می گوید:
ماه رمضان رفت و مرا زرفتن او به عید رمضان آمد المنه لله
آنکس که بود آمدنی، آمده بهتر و آنکس که بود رفتنی او رفته بده به
اما هلال عید و «یکسو شدن» روزه از منظر خواجه بزرگ شیراز حکایت دیگری دارد؛ حافظ چون دیگر موضوعات، نگاه رندانه و ابهام آمیزی به عید رمضان دارد. دغدغه های اجتماعی و زهد ریاکارانه، در مواجهه با رمضان نیز او را رها نمی کند و باده نوشی را به روزه ای که توأم با نخوت و ریا باشد، ترجیح می دهد و خدا را شاهدی بر ادعا معرفی می کند:
روزه یکسو شد و عید آمد و دل ها برخواست می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست
توبه زهد فروشان گران جان بگذشت وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست
باده نوشی که در او روی و ریایی نبود بهتر از زهد فروشی که در او روی و ریاست
مانه رندان ریاییم و حریفان نفاق آن که او عالم سرّ است بدین حال گواست
حافظ درجای دیگری شرط قبولی روزه را «زیارت خاک میکده عشق» می داند و نوعی خلوص نیت و داشتن عشق راستین به آفریدگار را شرط پذیرش روزه، پس از هلال عید می داند. حافظ در این غزل روزه را امری فراتر از نخوردن و نیاشامیدن می داند:
بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد هلال عید به دور قدح اشارت کرد
ثواب روزه و حج قبول آنکس بود که خاک میکده عشق را زیارت کرد
مقام اصلی ما گوشه خرابات است خداش خیر دهاد آنکه این عمارت کرد
نماز در خم آن ابروان مهرابی کسی کند که به خون جگر طهارت کرد
عبیدزاکانی روزه رمضان را فرصت تازه ای برای کامجویی از زندگی مادی می داند.
وقت آن است که دگر باره می نوش کنیم روزه و وتر و تراویح فراموش کنیم
پایکوبان ز در صومعه بیرون آییم دست با شاهد سرمست در آغوش کنیم
و در جای دیگر همین شاعر می گوید:
گذشته روزه و سرما، رسید عید و بهار کجاست ساقی ما بگو بیا و باده بیار
صباح عید بده ساغری که در رمضان بسوختیم زتسبیح و زهد و استغفار
عبید گاهی هلال عید را فرصتی برای جبران مافات می داند و از عید رمضان به «عید خجسته» تعبیر می کند:
ساقی بیار باده و پرکن بیاد عید در ده که هم به باده توان داد، داد عید
بنمود عید چهرواند رو رسید باز خرم وصال دلبر و خوش بامداد عید
عید خجسته روی به نظرگان نمود جام هلال باز به میخوارگان نمود
هلال ماه عید روزه برای بسیاری از شاعران پارسی گوی، علاوه بر پایان آمدن ماه رمضان و عید مسلمانان، مظهر زیبایی و دلربایی نیز بوده است؛ از این رو بسیاری از شاعران، رؤیت هلال را به معشوق و یا زیبایی معشوق را به هلال ماه تشبیه کرده اند. زنده یاد شهریار می گوید:
نو گل نازنین من تا تو نگاه می کنی لطف بهار عارفان در تو نگاه کردنست
ماه عبادت است من با لب روزه دار ازین قول و غزل گفتم بیم گناه کردنست
سیف فرقانی نیز رخ معشوق را مانند هلال ماه می داند و از او می خواهد تا چهره بنماید و عیدی را برای خلق به ارمغان بیاورد:
هلال حسن به عید رخ تو یافت کمال که هم صورت جمال جهانی و هم جهان جمال
ز روی پرده برافکن که خلق را عید است هلال ابروی تو همچون غره شوال
محیط لطف چو دریا مدام از موج است میان دایره روی تو ز نقطه خال
رودکی شاعر بینادل نیز رفتن ماه رمضان و هلال ماه عید را مجالی برای کامروایی می داند:
ای بر همه میزان جهان یافته شاهی می خور که بداندیش چنان شد که توخواهی
می خواه که بدخواه به کام دل تو گشت وز بخت بداندیش تو آورد تباهی
شد روزه و تسبیح و تراویح به یک جای عید آمد و آمد می و معشوق و ملاهی
خواجوی کرمانی نیز هلال ماه را نوبت عشرت طلبی می داند و واعظ شهر را هم از آمدن عید سرمست می بیند:
بگو نوبت نوروز و ساز و عید بساز که رفت روزه و هنگام عید بازآمد
بگیر جامه و جامم بده که واعظ شهر قدح گرفت و زو عدو و عید باز آمد
خواجو گاهی ممدوح خود را نیز در زیبایی به هلال ماه تشبیه می کند:
شاخ شمشاد است یا سرو سهی یا نارون یا صنوبر یا بلای خلق یا بلای دوست
قامت خواجو است یا قوس قزح یا برج قوس یا هلال عید یا ابروی چون طغرای دوست
محتشم کاشانی، هلال ماه شوال را یکی از سه عید مهم و نخستین عید مسلمانان می داند و شکل هلالی و قوس دار ماه را به کلید بهشت تشبیه می کند:
بر آصف سخی دل به ازل بود سه عید چون عید او مبارک و فرخنده و سعید
عید نخست عید مه روزه که آمده شکل هلال او در فردوس را کلید
اوحدی کرمانی نیز تصویر هلال ماه نو را در زیبایی، به خم ابروی ترکان تشبیه می کند:
شب قدر است و روز عید زلف و روی این ترکان نمی باشد دل ما را شکیب از روی این ترکان
به چشم روزه داران از کنار بام هر شامی هلال عید را می ماند خم ابروی این ترکان
اوحدی در جای دیگری روزه را فقط امساک و زبان بستن از آب و نان نمی داند؛ وی معتقد است درد هجران عاشق از معشوق در عید رمضان سخت تر از روزه است:
سهل باشد روزه از آبی و نانی داشتن روزه از روی چنان باشد عذابی داشتن
سوختم از روزه هجرانش، اندر عید وصل هم به می باید حریفان را شرابی داشتن
خاقانی شروانی نیز از شاعرانی است که هلال ماه را به روی محبوب تشبیه کرده، آن را مشبه به برای یار و محبوب گرفته است:
عیدی است فتنه زا ز هلال معنبرش دل کان هلال دید نشیند برابرش
آری چون فتنه عید کند شیفته شود دیوانه هوا ز هلال معنبرش
من شیفته چو بحر و مسلسل چو ابراز آنک هم عید و هم هلال بدیدم براخترش
شاعران دیگر نیز هر کدام با زبان کنایه و استعاره، به موضوع عید و هلال ماه پرداخته اند و چنان که پیش تر گفته شد، بیشتر با آرایه تشبیه هلال عید را آراسته اند که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری می شود.
3 ـ جلوه های عید فطر در شعر فارسی
شاعران پارسی گوی نسبت به سپری شدن ایام روزه و رؤیت هلال عید دغدغه و دلبستگی بیشتری داشته اند؛ رؤیت هلال شوال موضعی جذاب و مضمون ساز برای شاعران بوده است. برخی از شاعران ایرانی از پایان یافتن ماه رمضان اظهار نگرانی کرده، برخی از ایشان نیز اظهار مسرت نموده اند و فرا رسیدن ماه شوال را آغازی دوباره برای زندگی عادی خود دانسته اند. سعدی شیرازی از جمله شاعران بزرگی است که در قصیده ای، وداع جانسوزی با این ماه و ذکر و محفل قرآن می کند و از رفتن ماه رمضان نگران است:برگ تحویل می کند رمضان بار تودیع بر دل اخوان
بار نادیده سیر، زود برفت دیر نشست نازنین مهمان
غادر الحب حجة الاحباب فارغ الخل، عشرة الخلان
ماه فرخنده، روی بر پیچید و علیک الاسلام یا رمضان
الوداع ای زمان طاعت و خیر مجلس ذکر و محفل قرآن
مُهر فرمان ایزدی بر لب نفس در بند و دیوان در زندان
تا دگر روزه با جهان آید بس بگردد به گونه گونه جهان
سعدی، با آه و افسوس ماه رمضان را بدرقه میکند، امّا شاعران دیگری، شاید به دلیل عشرت طلبی، پایان آمدن ماه روزه را با شادمانی توصیف میکنند.