قرآن كتاب دینی و اعتقاد نامه همه مسلمانان جهان است. قرآن شریف این كتاب حكمت و هدایت نظر به تعالی انسانها از خاك تا افلاك دارد و اساسا آمده است كه آدمیزادگان را از مغاك شهوات پستحیوانی به اوج افلاك و سفرهای علوی و آسمانی برساند. كتابی كه با گذشت هزار و چهار صد سال، با زندگی آنان عجین شده و گویی با رگ و پوست و خون آنان در هم آمیخته. لذا خواندن، درك مفاهیم و آموزش این كتاب بزرگ به منزله زیستن و حیات دوباره ما با قرآن است.
از روزی كه متولد میشویم تا روزی كه از این جهان فانی توشه حیات اخروی را بر میگیریم و رختسفر میبندیم در غم و شادی و در زندگی اجتماعی و فردی با قرآن و حدیث سرو كار داریم و همین ملازمت و خلط شدن زندگی با این كتاب آسمانی نیاز به فهمیدن و فهمانیدن آن را برای هر مسلمانی آشكار میسازد.
از این گذشته بر همه آشكار است كه پس از فتح ایران توسط اعراب و لشكر اسلام، مردم ایران كه ندای حیات بخش اسلام را با گوش جان شنیدند، با شور و شوق تمام این فرهنگ را پذیرفتند و در بالندگی و رشد آن در زمینههای گوناگون علمی، اعتقادی، احتماعی و سیاسی، ادبی و هنری پا به پای دیگر مسلمانان حركت كردند (و چه بسا در مواردی گوی سبقت را از اعراب ربودند). و سرمایههای جاودان و ماندگاری را برای ما آفریدند.
ادبیات كهنسال كشورمان چنان مفاهیم گوناگونی را از این سرچشمههای پربركت الهی وام گرفته كه بدون آشنایی با قرآن و حدیث، آگاهی نسبت به تمامی زوایای سرودهها و نوشتههای شعرا و نویسندگان ایرانی به امری محال مبدل شده است. از طرفی، این تأثیرپذیری تنها به حوزه مفاهیم محدود نشده و حوزه علوم ادبی و چگونگی به كارگیری كلمات و كیفیت كلام را نیز در برگرفته است.
یكی از این سرمایههای افتخارآمیز ما سرودههای شاعران و سخنوران و نوشتههای دبیران و مترسلان و نویسندگان و تاملات عارفان و اندیشههای حكیمان و فیلسوفان ایرانی مسلمان است . با نگاهی گذرا به آثار این بزرگان پیداست كه بسیاری از عبارات و تعبیرات و اشارات و استدلالهای آنان به اقتباس یا الهام از این كتاب مبین و یا احادیث ائمه معصومین (علیهما السلام) است.
تاریخ ادبیات نشان می دهد كه هر چه زمان گذشته است، نفوذ معنوی قرآن كریم در ادبیات مردم مسلمان بیشتر شده است. مقصود این است كه در صدر اسلام یعنی قرن اول و دوم، ادبیات عرب آن مقداری كه قرآن باید جای خود را باز كند نكرده است، هر چه زمان می گذرد قرآن بیشتر آنها را تحت نفوذ قرار می دهد.
می آییم سراغ شعرهای مسلمانان فارسی زبان، رودكی كه از شعرای قرن سوم است اشعارش فارسی محض است یعنی نفوذ قرآن آنقدرها زیاد به چشم نمی خورد. كم كم كه پیش می رویم به زمان فردوسی و بعد از او كه می رسیم نفوذ قرآن را بیشتر مشاهده می كنیم.
وقتیكه به قرن ششم و هفتم یعنی به دوران مولوی می رسیم، می بینیم مولوی حرفی غیر از قرآن ندارد، هر چه می گوید تفسیرهای قرآن است منتهی از دیدگاه عرفانی.
در صورتیكه باید قاعدتاً عكس قضیه باشد یعنی یك اثر ادبی در زمان خودش بیشتر باید اثر بگذارد تا یك قرن و دو قرن بعد.
تمكین از ادبیات قرآنی توسط شاعران و نویسندگان، یك عامل بسیار مهم است. با توجه به اینكه قرآن بهعنوان یك كتاب كاملاً ادبی، الگویی موفق و نمونه اعلای تأثیرگذاری بر مخاطب است، مورد توجه شاعران و نویسندگان هوشیار ما قرار گرفته و آنان برای اعتلا و فخامت بخشیدن به آثار خود به سراغ قرآن رفتهاند. قرآن از روشهای دیگری از جمله تمثیل نیز استفاده كرده است. این روش هم مانند سایر روشها برای قابل فهم كردن مطالب مورد استفاده قرار گرفته است. البته تمثیلات قرآن، تمثیلات خاصی هستند. بهعنوان مثال، وقتی قرآن میخواهد در اذهان تصوری از بهشت ایجاد كند، میگوید: "جنات تجری تحتها الانهار" و به این ترتیب ذهن انسان را به سمتی سوق میدهد كه میتواند یك حوزه فكری و ذهنی را از بهشت مجسم كند. زمانی نیز كه میخواهد خداوند را بشناساند، میفرماید: "الله نورالسماوات و الارض" به این ترتیب ذهن را به یك حقیقت نورانی متمایل میكند. سپس تعریفش از این حقیقت نورانی خاصتر میشود و میگوید: "مثل نوره، كمشكاة فیها مصباح المصباح" و با این تعریف، مفهومی را كه ما از نور محسوس میشناسیم، از ذهنمان دور میكند. سوگند خوردن نیز یكی دیگر از روشهای قرآنی است. قرآن هیچ نیازی به سوگند خوردن ندارد. اما چون مردم با سوگند مطلبی را بیشتر باور میكنند، قرآن نیز چنین میكند و گاه در بعضی از سورهها از جمله دو سوره شمس یا ضحی سوگندهای مكرری میآورد.
تأثیر قرآن در فرهنگآفرینی چندین تمدن فوقالعاده بوده است. ما چندین روایت از اسلام داریم كه همه اسلام است. اسلام ایرانی، اسلام مصر، اسلام سوریه، اسلام اسپانیا و ... و اسلام ایرانی كه مرحوم هانری كربن كه اسلامشناس و ایرانشناس و شیعه شناس بزرگ فرانسوی باب كرده است كاملاً اصطلاح درستی است. یعنی اسلام ایرانی كه منظور تشیع است و قبل از اینكه حتی تشیع مذهب رسمی ما بشود بسیاری از ایرانیها در علوم حدیث و علوم قرآن پیشروی داشتند و نیز در علوم دستور زبان و صرف و نحو تا فلسفه و كلام كه الآن از اثرات آن معلوم است كه ایرانیها چه قدر تلاش كردهاند. یعنی چندان تلاش كردهاند كه او از اسلام ایرانی سخن میگوید و به حق هم سخن میگوید. پیش از اینكه شیعه در ایران سراسری شود یعنی در قرن 10 و پیش از آن هم در قرون طلایی (قرن 4) كه اوج تمدن اسلامی بوده سهم ایرانیها چه در ادارة حكومت و راه بردن اجتماع و چه در فرهنگآفرینی بسیار بوده است و قرآن نقش اول را ایفا میكرده؛ در لغتنامهها حضور داشته، همچنین در فلسفه، عرفان و فقه حضور داشته. اصول فقه پر از مثالهای قرآنی است. علم حدیث باید با قرآن سنجیده شود و علم فقه كه از آیات احكام در درجة اول استفاده میشود. تمدن به جنبة سختافزاری میگویند و فرهنگ به جنبة نرم افزاری. به قول قدیمیها به آن نقطة زیر ساخت میگویند و به این روساخت. مثل عرفان و شعر و فرهنگ و علم و .... بدون تمدن فرهنگ وجود ندارد و بدون فرهنگ هم تمدن.
قرآن همچنان در همه اركان تمدن و فرهنگ ما تأثیر داشته و در شعر ما هم تأثیر داشته است.
غالب كسانی كه در حوزه ادبیات فارسی صاحب نامند، یا اشعری مذهبند و یا شیعه. از طرفی هم در بین اشعاره و هم در بین شیعیان، فرقههای مختلفی داریم كه خوشبختانه آثار تمامی آنها كمابیش از آیات و احادیث تأثیر پذیرفته است و اصولاً امروز نمیتوان در حوزه تاریخ ادبی ایران اثری یافت كه متأثر از قرآن و حدیث نباشد. ولی به یك نكته باید توجه داشت و آن، این است كه در دورهای از تاریخ كشورمان، برخی شاعران به نوعی تأویلگرایی در آیات و احیاناً احادیث میل پیدا كردند، بخصوص شاعرانی همچون ناصرخسرو كه معتقد به مذهب اسماعیلیه بودند. از این رو برداشتهای خاصی از آیات قرآن و احادیث در آثار این گروه از شاعران راه یافته است. از طرفی عرفا با برداشتهای ذوقی از آیات كه به اشعارشان نیز راه پیدا كرد، مسائلی را مطرح كردند كه با برداشتهای مفسران شیعه یا معتزلی از قرآن، سنخیتی ندارد و بر این اساس مخالفتهایی هم با این گروهها در طول تاریخ صورت گرفته است.علمای ادب در تدوین علوم ادبی دست به یك الگوبرداری جدی از قرآن زدهاند و به طور قطع در همه آثاری كه از سوی علمای ایرانی و عرب در این حوزه نوشته شده، بسیاری از شواهد مثال از قرآن گرفته شده است. در برخی كتابها حتی كتابهایی كه به زبان فارسی نوشته شدهاند ،گاه مشاهده میكنیم كه برای یك صنعت ادبی هیچ شاهد مثالی جز آیه قرآن نیافتهاند و همین شاهد مثال هم مدام در كتابهای مختلف تكرار شده است. بنابراین میتوانیم با قاطعیت بگوییم كه ادبیات فارسی نه تنها از لحاظ مضمون، بلكه از لحاظ صناعات ادبی نیز به شدت تحت تأثیر قرآن و حدیث، این سرچشمههای جوشان فیض و رحمت بوده است و در واقع باید جاذبههای ادبیاتمان را تا حدی بسیار، مرهون زیبایی و شكوه كلام الهی و ائمه اطهار بدانیم.
سعدی خود در این مورد می گوید:
همه قبیله ی من، عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو، شاعری آموخت.
تاثیرات زیادی، دین اسلام در تمام شئون زندگی ایرانیان بویژه در عرصه ادبیات از خود به جای گزارده تا جائیكه ما بیشتر كتابهایی كه از پیشیایان برجای مانده نگاهی بكنیم خواهیم دریافت كه كمتر موضوع ادبی است كه مایه خود را از مفاهیم قرآنی نگرفته باشد به گونهای كه بیشتر مفاهیم مطالب آنها یا بطور آشكار و یا غیر مستقیم مانند كنایه و ایهام به بیان نكتهای حكمت آموز كلام خداوند اشاره شده و در این زمینه كافی است به قلم بزرگ مردانی چون مولوی، سعدی، فردوسی و دیگر آثار منظوم و منثور نظری كنیم تا در یابیم كه چقدر از آیات و اشارت و عبارت و یا نكات و دستورات تربیتی و اخلاقی، علمی و سیاسی،... آورده و با شعرهات خود ذهن بشر را به تكاپو انداختهند.
در تاریخ ادبیات فارسی، نشانههای تاثیر قرآن در نظم و نشر فارسی كاملا مشهود است. از جهات متعدد و به صور گوناگون شعرا و نویسندگان ما از عبارات و مضامین آیات قرآنی و الفاظ قرآنی استفاده كردهاند. این استفاده یا به عین عبارت بوده یا به مضمون یا به صورت اشاره و تلویح و درج یا به صورت حل و ترجمه یا به صورت كاربرد الفاظ قرآنی نمونههای زیادی در دورههای ادبی زبان فارسی سراغ داریم كه این تاثیرات را كاملا نشان میدهد. در قرن چهارم هجری اصولا معارف اسلامی پایه و اساس فرهنگ جوامع مسلمان بود و در همه شئون زندگی مسلمانان نفوذ داشت. طبعا شعر و ادب نیز از این تاثیر و نفوذ بیبهره نماند. در اشعار فارسی كه از این دوره (عصر سامانی) برجای مانده، شواهد متعددی برای این تاثیر میتوان یافت. در اشعاری از این دوره، مضامین و قصص قرآنی و احادیث نبوی به درجات و صور گوناگون بازتاب پیدا كرده است. مثلا در اشعار رودكی میبینیم: "حجت یكتا خدای و سایه اویست / طاعت او كرده واجب آیت فرقان" كه اشاره دارد به "و اطیعوالله الرسول و اولی الامر منكم" (آیه 62 سوره نسا). یا جای دیگر میگوید كه "سماع و باده گلگون و لعبتان چو ماه / اگر فرشته ببیند در اوفتد در چاه" كه اشاره به داستان هاروت و ماروت در قرآن است. باز هم رودكی میگوید: "زلفینك او بر نهاده دارد / بر گردنهاروت زاولانه" (زاولانه = بند آهنین) كه باز به داستان هاروت و ماروت در آیه 96 سوره بقره اشاره دارد. از ابوشكور بلخی در همین دوره داریم: "از دور به دیدار تو اندر نگرستم / مجروح شد آن چهره پر حسن و ملاحت / وز غمزه تو خسته شد آزرده دل من / وین حكم قضایست جراحت به جراحت" كه به آیه قصاص (49) در سوره مائده اشاره دارد. یا باز شهید بلخی میگوید: "به منجنیق عذاب اندرم چو ابراهیم / در آتش حسراتم فگند خواهندی" كه به داستان ابراهیم و نمرود در سوره انبیا (آیات 61 _ 69) اشاره دارد.
در مدارس نظامیه كه به همت خواجه نظامالملك وزیر دانشمند سلجوقی در قرن پنجم هجری در ایران شكل گرفت، درسهای یكنواختی تدریس میشد كه از جمله دروس آموزش علوم اسلامی از قبیل تفسیر و حدیثشناسی بود و به همین دلیل اكثر شعرا و نویسندگان و عالمان ما برخاسته از همین مدارس بودهاند. بنابراین، میتوان گفت نظامیهها در ترویج علوم اسلامی و رونق ادبیات و نیز در تأثیرپذیری ادبیات از قرآن و حدیث نقش مهمی ایفا كردهاند. البته در همینجا باید به عامل دیگری هم اشاره كرد كه آن رونق بازار وعظ است. همانطور كه میدانیم شیوع تصوف در ایران و ظهور شخصیتهای برجستهای كه این نوع تعلیمات را سرلوحه فعالیتشان قرار میدادند، سبب شد تا شاگردان این افراد نیز كه عمدتاً ادبا، فضلا و دانشمندان آن دوره یا دوره بعد بودند، تحت تأثیر وعظ و خطابه قرارگیرند و اندیشههایی را كه از این مجالس اخذ میكردند در آثار خود منعكس كنند و به این ترتیب استفاده از آیات و احادیث از این طریق نیز در ادبیات فارسی رونق بیشتری یافت.
در مورد راز نگهداری و غیبت نكردن حافظ علیه الرحمه میفرماید:
پیر گلرنگ من اندر حق ارزق پوشان رخصت خبث نداد از نه حكایتها بود
كه بیت فوق اشاره به آیهای از قرآن است. پیرگلرنگ در این بیت كنایه از شراب گلرنگ و یا شاید هم پیر مغان باشد و بدان مناسبت كه چهرهای صورتی گلفام دارد و ازرق پوشان كنایه است از صوفیه بدان مناسبت كه خرقه كبود میپوشند. رخصت خبث نیز به معنی اجازاه افشای خباثتها، پلیدیها است چرا كه غیبت كردن كار بد و حرامی است و مفهوم این بیت بر گرفته از آیه شریفه " و بعضی، بعضی دیگر را غیبت نكنید آیا دوست دارید یكی از شما گوشت برادرش را بخورد در حالیكه كراهت دارد از آن" گرفته شده است.
خاقانی شیروانی در مورد فطرت پاك اولیه می گوید:
چنان در بوته تلقین مرا بگداخت كاندرمن نه شیطان ماند و وسواسش نه آدم ماند و عصیانش
در توضیح این بیت آمده كه من به آن فطرت پاك اولیه بازگشتم نه میدانم شیطان چیست نه آدم كیست. " اشاره به آیه : " وعصی آدم ربه فخوی".
و باز این مثالها زیاد است كه در این فرصت ممكن نیست كه تمام شعرها بیان گردد؛ پس به این چند مورد اكتفا میكنیم. در گلستان سعدی آمده كه:
- پس در هر نفسی نعمت موجودست و بر هرنعمتی شكری واجب.
كه اشاره به آیه هفتم سوره ابراهیم میباشد كه " اگر واقعا سپاسگزاری كنید نعمت شما را افزون خواهم كرد و اگر ناسپاسی نمایی قطعا عذاب من سخت خواهد بود".
بطور كلی در اشعار شاعران و نثرهای نویسندگان به غیر از آیات الهی به سخن معصومان و احادیث آنها بسیار اشاره كردهاند.
اما بزرگترین چیستان و به بیان دیگر سرّ اسرار هستی آفریدگار است و در كنار آن چرایی آفرینش و از كجایی آن ، هان كه مولانا میگوید:
از كجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به كجا می روم آخر ننمایی وطنم
نخست باید گفت كه تأثیر قرآن و حدیث بر ادبیات فارسی همچنان مشهود است و كسانی همچون شهریار، مهرداد اوستا و حتی شاعران نوپردازی مانند اخوان ثالث در آثارشان به آیات و احادیث و قصص قرآنی توجه داشتهاند. در مورد تغییر در نحوه استفاده ادبای گذشته و معاصر، چنین به نظر میرسد كه در شعر و نثر قدیم انعكاس آیات و احادیث در اشكال متنوع و متعددی صورت میگرفت، از جمله درج كامل، درج ناقص، تضمین، اقتباس، تلمیح و... در بعضی از دواوین، آیهای به جای یك مصرع آمده است. بهعنوان مثال "بسمالله الرحمن الرحیم" را نظامی بهعنوان مصرعی در ابتدای مخزنالاسرار آورده است، ولی اكنون آیات و احادیث بیشتر به صورت تلمیح و اشاره مورد استفاده قرار میگیرد.
بعد از ظهور اسلام در ایران، نزدیك به دو قرن ادبیات فارسی مكتوب قابل توجهی نداشتهایم. البته این نكته به این معنا نیست كه ادبا و شعرای ما از نوشتن و سرودن دست كشیدند بلكه بنا بر ضرورتهایی كه در آن هنگام به وجود آمد، به زبان عربی تمایل پیدا كردند ولی نكتهای كه باید آن را مورد توجه قرار دهیم، این است كه این تأثیرپذیری به مرور در بین ادبا و شعرای ما بیشتر شده. مثلاً اگرچه رودكی بهعنوان نخستین شاعر پرمایه ایرانی در دوره اسلامی مطرح است و تحت تأثیر قرآن، حدیث و فرهنگ دینی قرار دارد، منتها میزان این تأثیر نسبت به شاعری كه در اواخر قرن پنجم و اوائل قرن ششم میزیسته كمرنگ است. یعنی تأثیرگذاری قرآن و حدیث را در رودكی، دقیقی و فردوسی نسبت به حدیقه سنایی به مراتب كمتر میبینیم. در دوره غزنوی هم شواهد متعددی از تاثیر آیات قرآنی و مضامین قرآنی در شعر فارسی داریم. مثلا در این شعر از ناصر خسرو میخوانیم: "نز پی بازی آفرید تو را / چه كنی بیهده حدیث دراز / بازگشتت به سوی یزدانست / چند باشی اسیر آز و نیاز". "نز پی بازی آفرید تو را" اشاره است به "افحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الینا ترجعون" كه در سوره مومنون (آیه 115) آمده است. یا باز ناصر خسرو میگوید: "زندگانی دراز خواهد مرد / از پی خفت و خیز از پی خورد / تا مزه بیشتر تواند یافت / تا بزه بیشتر تواند كرد" كه اشاره است به آیه "بل یرید الانسان لیفجر امامه" در سوره قیامة (آیه 5). به خصوص در مورد ناصر خسرو، استاد دكتر مهدی محقق تحقیق زیادی كرده و تمام این اشارات قرآنی را در میان اشعار او نشان داده است.
یا در همین دوره غزنوی از عنصری داریم: "در دشمنانت گرچه كثیرند خیر نیست / چونان كه گفت یزدان لاخیر فی كثیر" كه اشاره است به سوره نسا، آیه 114: "لا خیر فی كثیر من نجویهم". در اینجا عنصری به صراحت اشاره میكند كه این عبارت قرآنی است. در جای دیگر باز عنصری اشاره دارد به داستان هاروت و ماروت در سوره بقره و میگوید: "زهره به دو رخسار تو داده همه زیور / هاروت به دو چشم تو داده همه دستان."
یا اشاره منوچهری به داستان آبستن شدن مریم در این شعر: "بی شوی شد آبستن چون مریم عمران / وین قصه بسی خوبتر و خوشتر از آنست /زیرا كه گر آبستن مریم به دهان شد / این دختر رز را نه لبست و نه دهانست" كه برگرفته از دو آیه از سوره انبیا و تحریم است: "فنفخنا فیها من روحنا" (آیه 91 سوره انبیا)، "فنفخنا فیه من روحنا" (آیه 12 سوره تحریم).
ناصرخسرو قبادیانی بلخی یكی از حكماء و شعرای نیمهء دوم قرن پنجم هجری است ، ایام شباب را به عیش و نوش گذراند اما در سن چهل و سه سالگی تحول معنوی برای او پیش آمد از تعلقات چشم پوشید و به سوی كعبه روانه شد. پس از زیارت كعبه به مصر رفت و با دعاه اسماعیلیه آشنا شد و زندگانی معنوی تازهای را آغاز كرد. پس از بازگشت به خراسان، بیپروا به نشر دعوت فاطمیان پرداخت . ناصرخسرو دارای تالیفات زیادی است از جمله: وجه دین، جامعالحكمتین، زادالمسافرین، سفرنامه و دیوان اشعار. او در فن قصیدهسرایی استادان استادی مسلم است . او حكیمی است الهی و در مبحث الهیات و تاویل آیات قرآن نظراتش شایان توجه است . اسماعیلیه و ناصرخسرو به تاویل قائلند و آیات قرآن را به كلی تاویل میكنند: "شورست چو دریا بمثل صورت تنزیل تاویل چو لؤلؤست سوی مردم دانا" و در "جامعالحكمتین" میگوید: "مر كتاب خدای را تاویل است ، اما بتاویل عقلی گویند صفات مخلوق را از خالق نفی كنیم" ناصرخسرو، قرآن كریم را از حفظ داشته و به سبب اعتقاد محكم او نسبت به قران، در شعر خویش از این كتاب آسمانی بسیار تاثیر پذیرفته است . در این رساله كوشیدهایم تا تاثیر قرآن كریم را در شعر ناصرخسرو براساس ابواب زیر بررسی كنیم: تلمیح به قصص قرآن: ناصرخسرو طبق روش خاص خود به قصص مختلف قرآن اشاره كرده است ، مانند داستان خلقت آدم و سجده نكردن شیطان بر او، داستان هاروت و ماروت ، داستان حضرت نوح و كشتی و طوفان و غیره. اشاره به آیات قرآن كریم: در این بخش بیتهایی از دیوان ناصرخسرو كه در آنها به سورهای از قرآن یا آیهای از آیات قرآن كریم اشاره شده، آورده شده است ، در هر مورد آیهء مورد نظر را نیز ذكر كردهایم. معنی و مفهوم آیات : ناصرخسرو در بسیاری از اشعار خود مضمون آیات قرآن كریم را آورده است ، آنچنان كه به خواندن آن بیت ، و آشنایی مختصر با قرآن كریم، آیهء مورد نظر به ذهن میرسد. در این بخش ، ابیاتی را آوردهایم كه مفاهیم آن از مفاهیم آیات قرآن اقتباس شده است . مفردات قرآن كریم: در این بخش اشعاری از دیوان ناصرخسرو ذكر شده است كه شاعر در آنها، لغات و تركیباتی را از قرآن گرفته است . كاربرد این لغات و تركیبات گاهی هیچ ارتباطی به آیهء قرآن ندارد و گاهی نیز با آیات قرآن مرتبط است . تشبیهات قرآن كریم: آخرین بخشی كه در رسالهء حاضر به آن پرداخته شده است تصاویر قرآنی و تشبیهاتی است كه ناصرخسرو با استفاده از قرآن كریم در دیوان خود آورده است . در این رساله، هر جا آیهای نقل كردهایم، ترجمهء آن را نیز تفسیر ابوالفتوح رازی آوردهایم.
صبر و شكیبایی قرآن در نظم شاعران
یا ایهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ آلعمران/200 ؛ ای اهل ایمان! در كار دین صبور باشید و یكدیگر را به صبر و مقاومت سفارش كنید و مراقب كار دشمن باشید تا شاید رستگار گردید.
إِنَّما یوَفَّى الصّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیرِ حِسابٍ؛ زمر/10؛ صبر كنندگان را مزد بیشمار داده میشود.
وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ؛ آلعمران/186؛ و اگر صبر پیشه كنید و پرهیزكار شوید (البته ظفر بیابید) كه ثبات و تقوا سبب نیرومندی و قوت اراده در كارها است.
هیچ عمــل نـزد خــدای جلیل نیسـت به مقبـولی صبـر جمیل
صبر گشاینـده هر مشكـل است همدم جان است و اسیر دل است
همه كارها از فرد بستگی گشاید و لیكن به آهستگی
نظامی
چو بر رشته كاری افتد گره شكیبایی از جهد بیهـوده به
تیغ حلـم از تیغ آهـن تیزتر بل ز صد لشكر ظفر انگیزتر
مولوی
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند بـر اثـر صـبر نـوبـت ظفـر اید
حافظ
منشین ترش از گردش ایام كه صبر تلخ اسـت و لیكن بر شیرین دارد
سعدی
ای دل صبور باش و مخور غم كه عاقبـت این شام صبح گردد و این شب سحر شود
حافظ
اگر آتش است روزه تو زلال بین نه کوزه
تری دماغت آرد چو شراب همچو آذر
فرخی سیستانی
آمد رمضان و عید با ماست
قفل آمد و آن کلید با ماست
بربست دهان و دیده بگشاد
وان نور که دیده دید با ماست
آمد رمضان به خدمت دل
وآنکس که دل آفرید با ماست
در روزه اگر پدید شد رنج
گنج دل ناپدید با ماست
کردیم ز روزه جان و دل پاک
هرچند تن پلید با ماست
روزه به زبان حال گوید
کم شو که همه مزید با ماست
مولوی
اگر امر «تصوموا» را نگهداری به امر رب
به هر یارب که میگویی تو لبیک دوبارستی
مولوی
زهی حلاوت پنهان درین خلای شکم
مثال چنگ بود آدمی نه بیش و نه کم
چنانکه گر شکم چنگ پر شود مثلاً
نه ناله اید از آن چنگ پر نه زیر و نه بم
شکم تهی شود و می نال همچو نی به نیاز
شکم تهی شود و اسرار گو بسان قلم
چو پر شود شکمت در زمان حشر آرد
به جای عقل تو شیطان نه جای کعبه صنم
چو روزهداری اخلاق خوب جمع شوند
به پیش تو غلامان و چاکران و حشم
مولوی
پدر مرده را سایه بر سر فکن
غبارش بیفشان و خارش بکن
ندانی چو بودش فرومانده سخت
بود تازه بیبیخ هرگز درخت
چو بینی یتیمی سرافکنده پیش
مده بوسه بر روی فرزند خویش
یتیم از بگیرید که نازش خرد
وگر خشم گیرد که بارش برد
الا تا نگرید که عرش عظیم
بلرزد همی چون بگرید یتیم
به رحمت بکن آبش از دیده پاک
به شفقت بیفشانش از چهره خاک
اگر سایهای خود برفت از سرش
تو در سایه خویشتن پرورش
من آنگه سر تاجور داشتم
که سر بر کنار پدر داشتم
اگر بر وجودم نشستی مگس
پریشان شدی خاطر چند کس
کنون دشمنان گر برندم اسیر
نباشد کس از دوستانم نصیر
مرا باشد از رنج طفلان خبر
که در طفلی از سر برفتم پدر
سعدی
یکی خار پای یتیمی بکند
به خواب اندرش دید صدر خجند
همی گفت و در روضهها میچمید
کز آن خار بر من چه گلها دمید
سعدی
سايت مركز علوم و تحقيقات قم
مجله الفبا - استاد بهاء الدين خرمشاهي
مجله رشد
ميراث خبر
تاثير قران كريم بر ديوان ناصرخسرو, / محسن ابراهيميان.
از روزی كه متولد میشویم تا روزی كه از این جهان فانی توشه حیات اخروی را بر میگیریم و رختسفر میبندیم در غم و شادی و در زندگی اجتماعی و فردی با قرآن و حدیث سرو كار داریم و همین ملازمت و خلط شدن زندگی با این كتاب آسمانی نیاز به فهمیدن و فهمانیدن آن را برای هر مسلمانی آشكار میسازد.
از این گذشته بر همه آشكار است كه پس از فتح ایران توسط اعراب و لشكر اسلام، مردم ایران كه ندای حیات بخش اسلام را با گوش جان شنیدند، با شور و شوق تمام این فرهنگ را پذیرفتند و در بالندگی و رشد آن در زمینههای گوناگون علمی، اعتقادی، احتماعی و سیاسی، ادبی و هنری پا به پای دیگر مسلمانان حركت كردند (و چه بسا در مواردی گوی سبقت را از اعراب ربودند). و سرمایههای جاودان و ماندگاری را برای ما آفریدند.
ادبیات كهنسال كشورمان چنان مفاهیم گوناگونی را از این سرچشمههای پربركت الهی وام گرفته كه بدون آشنایی با قرآن و حدیث، آگاهی نسبت به تمامی زوایای سرودهها و نوشتههای شعرا و نویسندگان ایرانی به امری محال مبدل شده است. از طرفی، این تأثیرپذیری تنها به حوزه مفاهیم محدود نشده و حوزه علوم ادبی و چگونگی به كارگیری كلمات و كیفیت كلام را نیز در برگرفته است.
یكی از این سرمایههای افتخارآمیز ما سرودههای شاعران و سخنوران و نوشتههای دبیران و مترسلان و نویسندگان و تاملات عارفان و اندیشههای حكیمان و فیلسوفان ایرانی مسلمان است . با نگاهی گذرا به آثار این بزرگان پیداست كه بسیاری از عبارات و تعبیرات و اشارات و استدلالهای آنان به اقتباس یا الهام از این كتاب مبین و یا احادیث ائمه معصومین (علیهما السلام) است.
تاریخ ادبیات نشان می دهد كه هر چه زمان گذشته است، نفوذ معنوی قرآن كریم در ادبیات مردم مسلمان بیشتر شده است. مقصود این است كه در صدر اسلام یعنی قرن اول و دوم، ادبیات عرب آن مقداری كه قرآن باید جای خود را باز كند نكرده است، هر چه زمان می گذرد قرآن بیشتر آنها را تحت نفوذ قرار می دهد.
می آییم سراغ شعرهای مسلمانان فارسی زبان، رودكی كه از شعرای قرن سوم است اشعارش فارسی محض است یعنی نفوذ قرآن آنقدرها زیاد به چشم نمی خورد. كم كم كه پیش می رویم به زمان فردوسی و بعد از او كه می رسیم نفوذ قرآن را بیشتر مشاهده می كنیم.
وقتیكه به قرن ششم و هفتم یعنی به دوران مولوی می رسیم، می بینیم مولوی حرفی غیر از قرآن ندارد، هر چه می گوید تفسیرهای قرآن است منتهی از دیدگاه عرفانی.
در صورتیكه باید قاعدتاً عكس قضیه باشد یعنی یك اثر ادبی در زمان خودش بیشتر باید اثر بگذارد تا یك قرن و دو قرن بعد.
تمكین از ادبیات قرآنی توسط شاعران و نویسندگان، یك عامل بسیار مهم است. با توجه به اینكه قرآن بهعنوان یك كتاب كاملاً ادبی، الگویی موفق و نمونه اعلای تأثیرگذاری بر مخاطب است، مورد توجه شاعران و نویسندگان هوشیار ما قرار گرفته و آنان برای اعتلا و فخامت بخشیدن به آثار خود به سراغ قرآن رفتهاند. قرآن از روشهای دیگری از جمله تمثیل نیز استفاده كرده است. این روش هم مانند سایر روشها برای قابل فهم كردن مطالب مورد استفاده قرار گرفته است. البته تمثیلات قرآن، تمثیلات خاصی هستند. بهعنوان مثال، وقتی قرآن میخواهد در اذهان تصوری از بهشت ایجاد كند، میگوید: "جنات تجری تحتها الانهار" و به این ترتیب ذهن انسان را به سمتی سوق میدهد كه میتواند یك حوزه فكری و ذهنی را از بهشت مجسم كند. زمانی نیز كه میخواهد خداوند را بشناساند، میفرماید: "الله نورالسماوات و الارض" به این ترتیب ذهن را به یك حقیقت نورانی متمایل میكند. سپس تعریفش از این حقیقت نورانی خاصتر میشود و میگوید: "مثل نوره، كمشكاة فیها مصباح المصباح" و با این تعریف، مفهومی را كه ما از نور محسوس میشناسیم، از ذهنمان دور میكند. سوگند خوردن نیز یكی دیگر از روشهای قرآنی است. قرآن هیچ نیازی به سوگند خوردن ندارد. اما چون مردم با سوگند مطلبی را بیشتر باور میكنند، قرآن نیز چنین میكند و گاه در بعضی از سورهها از جمله دو سوره شمس یا ضحی سوگندهای مكرری میآورد.
تأثیر قرآن در فرهنگآفرینی چندین تمدن فوقالعاده بوده است. ما چندین روایت از اسلام داریم كه همه اسلام است. اسلام ایرانی، اسلام مصر، اسلام سوریه، اسلام اسپانیا و ... و اسلام ایرانی كه مرحوم هانری كربن كه اسلامشناس و ایرانشناس و شیعه شناس بزرگ فرانسوی باب كرده است كاملاً اصطلاح درستی است. یعنی اسلام ایرانی كه منظور تشیع است و قبل از اینكه حتی تشیع مذهب رسمی ما بشود بسیاری از ایرانیها در علوم حدیث و علوم قرآن پیشروی داشتند و نیز در علوم دستور زبان و صرف و نحو تا فلسفه و كلام كه الآن از اثرات آن معلوم است كه ایرانیها چه قدر تلاش كردهاند. یعنی چندان تلاش كردهاند كه او از اسلام ایرانی سخن میگوید و به حق هم سخن میگوید. پیش از اینكه شیعه در ایران سراسری شود یعنی در قرن 10 و پیش از آن هم در قرون طلایی (قرن 4) كه اوج تمدن اسلامی بوده سهم ایرانیها چه در ادارة حكومت و راه بردن اجتماع و چه در فرهنگآفرینی بسیار بوده است و قرآن نقش اول را ایفا میكرده؛ در لغتنامهها حضور داشته، همچنین در فلسفه، عرفان و فقه حضور داشته. اصول فقه پر از مثالهای قرآنی است. علم حدیث باید با قرآن سنجیده شود و علم فقه كه از آیات احكام در درجة اول استفاده میشود. تمدن به جنبة سختافزاری میگویند و فرهنگ به جنبة نرم افزاری. به قول قدیمیها به آن نقطة زیر ساخت میگویند و به این روساخت. مثل عرفان و شعر و فرهنگ و علم و .... بدون تمدن فرهنگ وجود ندارد و بدون فرهنگ هم تمدن.
قرآن همچنان در همه اركان تمدن و فرهنگ ما تأثیر داشته و در شعر ما هم تأثیر داشته است.
غالب كسانی كه در حوزه ادبیات فارسی صاحب نامند، یا اشعری مذهبند و یا شیعه. از طرفی هم در بین اشعاره و هم در بین شیعیان، فرقههای مختلفی داریم كه خوشبختانه آثار تمامی آنها كمابیش از آیات و احادیث تأثیر پذیرفته است و اصولاً امروز نمیتوان در حوزه تاریخ ادبی ایران اثری یافت كه متأثر از قرآن و حدیث نباشد. ولی به یك نكته باید توجه داشت و آن، این است كه در دورهای از تاریخ كشورمان، برخی شاعران به نوعی تأویلگرایی در آیات و احیاناً احادیث میل پیدا كردند، بخصوص شاعرانی همچون ناصرخسرو كه معتقد به مذهب اسماعیلیه بودند. از این رو برداشتهای خاصی از آیات قرآن و احادیث در آثار این گروه از شاعران راه یافته است. از طرفی عرفا با برداشتهای ذوقی از آیات كه به اشعارشان نیز راه پیدا كرد، مسائلی را مطرح كردند كه با برداشتهای مفسران شیعه یا معتزلی از قرآن، سنخیتی ندارد و بر این اساس مخالفتهایی هم با این گروهها در طول تاریخ صورت گرفته است.علمای ادب در تدوین علوم ادبی دست به یك الگوبرداری جدی از قرآن زدهاند و به طور قطع در همه آثاری كه از سوی علمای ایرانی و عرب در این حوزه نوشته شده، بسیاری از شواهد مثال از قرآن گرفته شده است. در برخی كتابها حتی كتابهایی كه به زبان فارسی نوشته شدهاند ،گاه مشاهده میكنیم كه برای یك صنعت ادبی هیچ شاهد مثالی جز آیه قرآن نیافتهاند و همین شاهد مثال هم مدام در كتابهای مختلف تكرار شده است. بنابراین میتوانیم با قاطعیت بگوییم كه ادبیات فارسی نه تنها از لحاظ مضمون، بلكه از لحاظ صناعات ادبی نیز به شدت تحت تأثیر قرآن و حدیث، این سرچشمههای جوشان فیض و رحمت بوده است و در واقع باید جاذبههای ادبیاتمان را تا حدی بسیار، مرهون زیبایی و شكوه كلام الهی و ائمه اطهار بدانیم.
سعدی خود در این مورد می گوید:
همه قبیله ی من، عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو، شاعری آموخت.
تاثیرات زیادی، دین اسلام در تمام شئون زندگی ایرانیان بویژه در عرصه ادبیات از خود به جای گزارده تا جائیكه ما بیشتر كتابهایی كه از پیشیایان برجای مانده نگاهی بكنیم خواهیم دریافت كه كمتر موضوع ادبی است كه مایه خود را از مفاهیم قرآنی نگرفته باشد به گونهای كه بیشتر مفاهیم مطالب آنها یا بطور آشكار و یا غیر مستقیم مانند كنایه و ایهام به بیان نكتهای حكمت آموز كلام خداوند اشاره شده و در این زمینه كافی است به قلم بزرگ مردانی چون مولوی، سعدی، فردوسی و دیگر آثار منظوم و منثور نظری كنیم تا در یابیم كه چقدر از آیات و اشارت و عبارت و یا نكات و دستورات تربیتی و اخلاقی، علمی و سیاسی،... آورده و با شعرهات خود ذهن بشر را به تكاپو انداختهند.
در تاریخ ادبیات فارسی، نشانههای تاثیر قرآن در نظم و نشر فارسی كاملا مشهود است. از جهات متعدد و به صور گوناگون شعرا و نویسندگان ما از عبارات و مضامین آیات قرآنی و الفاظ قرآنی استفاده كردهاند. این استفاده یا به عین عبارت بوده یا به مضمون یا به صورت اشاره و تلویح و درج یا به صورت حل و ترجمه یا به صورت كاربرد الفاظ قرآنی نمونههای زیادی در دورههای ادبی زبان فارسی سراغ داریم كه این تاثیرات را كاملا نشان میدهد. در قرن چهارم هجری اصولا معارف اسلامی پایه و اساس فرهنگ جوامع مسلمان بود و در همه شئون زندگی مسلمانان نفوذ داشت. طبعا شعر و ادب نیز از این تاثیر و نفوذ بیبهره نماند. در اشعار فارسی كه از این دوره (عصر سامانی) برجای مانده، شواهد متعددی برای این تاثیر میتوان یافت. در اشعاری از این دوره، مضامین و قصص قرآنی و احادیث نبوی به درجات و صور گوناگون بازتاب پیدا كرده است. مثلا در اشعار رودكی میبینیم: "حجت یكتا خدای و سایه اویست / طاعت او كرده واجب آیت فرقان" كه اشاره دارد به "و اطیعوالله الرسول و اولی الامر منكم" (آیه 62 سوره نسا). یا جای دیگر میگوید كه "سماع و باده گلگون و لعبتان چو ماه / اگر فرشته ببیند در اوفتد در چاه" كه اشاره به داستان هاروت و ماروت در قرآن است. باز هم رودكی میگوید: "زلفینك او بر نهاده دارد / بر گردنهاروت زاولانه" (زاولانه = بند آهنین) كه باز به داستان هاروت و ماروت در آیه 96 سوره بقره اشاره دارد. از ابوشكور بلخی در همین دوره داریم: "از دور به دیدار تو اندر نگرستم / مجروح شد آن چهره پر حسن و ملاحت / وز غمزه تو خسته شد آزرده دل من / وین حكم قضایست جراحت به جراحت" كه به آیه قصاص (49) در سوره مائده اشاره دارد. یا باز شهید بلخی میگوید: "به منجنیق عذاب اندرم چو ابراهیم / در آتش حسراتم فگند خواهندی" كه به داستان ابراهیم و نمرود در سوره انبیا (آیات 61 _ 69) اشاره دارد.
در مدارس نظامیه كه به همت خواجه نظامالملك وزیر دانشمند سلجوقی در قرن پنجم هجری در ایران شكل گرفت، درسهای یكنواختی تدریس میشد كه از جمله دروس آموزش علوم اسلامی از قبیل تفسیر و حدیثشناسی بود و به همین دلیل اكثر شعرا و نویسندگان و عالمان ما برخاسته از همین مدارس بودهاند. بنابراین، میتوان گفت نظامیهها در ترویج علوم اسلامی و رونق ادبیات و نیز در تأثیرپذیری ادبیات از قرآن و حدیث نقش مهمی ایفا كردهاند. البته در همینجا باید به عامل دیگری هم اشاره كرد كه آن رونق بازار وعظ است. همانطور كه میدانیم شیوع تصوف در ایران و ظهور شخصیتهای برجستهای كه این نوع تعلیمات را سرلوحه فعالیتشان قرار میدادند، سبب شد تا شاگردان این افراد نیز كه عمدتاً ادبا، فضلا و دانشمندان آن دوره یا دوره بعد بودند، تحت تأثیر وعظ و خطابه قرارگیرند و اندیشههایی را كه از این مجالس اخذ میكردند در آثار خود منعكس كنند و به این ترتیب استفاده از آیات و احادیث از این طریق نیز در ادبیات فارسی رونق بیشتری یافت.
در مورد راز نگهداری و غیبت نكردن حافظ علیه الرحمه میفرماید:
پیر گلرنگ من اندر حق ارزق پوشان رخصت خبث نداد از نه حكایتها بود
كه بیت فوق اشاره به آیهای از قرآن است. پیرگلرنگ در این بیت كنایه از شراب گلرنگ و یا شاید هم پیر مغان باشد و بدان مناسبت كه چهرهای صورتی گلفام دارد و ازرق پوشان كنایه است از صوفیه بدان مناسبت كه خرقه كبود میپوشند. رخصت خبث نیز به معنی اجازاه افشای خباثتها، پلیدیها است چرا كه غیبت كردن كار بد و حرامی است و مفهوم این بیت بر گرفته از آیه شریفه " و بعضی، بعضی دیگر را غیبت نكنید آیا دوست دارید یكی از شما گوشت برادرش را بخورد در حالیكه كراهت دارد از آن" گرفته شده است.
خاقانی شیروانی در مورد فطرت پاك اولیه می گوید:
چنان در بوته تلقین مرا بگداخت كاندرمن نه شیطان ماند و وسواسش نه آدم ماند و عصیانش
در توضیح این بیت آمده كه من به آن فطرت پاك اولیه بازگشتم نه میدانم شیطان چیست نه آدم كیست. " اشاره به آیه : " وعصی آدم ربه فخوی".
و باز این مثالها زیاد است كه در این فرصت ممكن نیست كه تمام شعرها بیان گردد؛ پس به این چند مورد اكتفا میكنیم. در گلستان سعدی آمده كه:
- پس در هر نفسی نعمت موجودست و بر هرنعمتی شكری واجب.
كه اشاره به آیه هفتم سوره ابراهیم میباشد كه " اگر واقعا سپاسگزاری كنید نعمت شما را افزون خواهم كرد و اگر ناسپاسی نمایی قطعا عذاب من سخت خواهد بود".
بطور كلی در اشعار شاعران و نثرهای نویسندگان به غیر از آیات الهی به سخن معصومان و احادیث آنها بسیار اشاره كردهاند.
اما بزرگترین چیستان و به بیان دیگر سرّ اسرار هستی آفریدگار است و در كنار آن چرایی آفرینش و از كجایی آن ، هان كه مولانا میگوید:
از كجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به كجا می روم آخر ننمایی وطنم
نخست باید گفت كه تأثیر قرآن و حدیث بر ادبیات فارسی همچنان مشهود است و كسانی همچون شهریار، مهرداد اوستا و حتی شاعران نوپردازی مانند اخوان ثالث در آثارشان به آیات و احادیث و قصص قرآنی توجه داشتهاند. در مورد تغییر در نحوه استفاده ادبای گذشته و معاصر، چنین به نظر میرسد كه در شعر و نثر قدیم انعكاس آیات و احادیث در اشكال متنوع و متعددی صورت میگرفت، از جمله درج كامل، درج ناقص، تضمین، اقتباس، تلمیح و... در بعضی از دواوین، آیهای به جای یك مصرع آمده است. بهعنوان مثال "بسمالله الرحمن الرحیم" را نظامی بهعنوان مصرعی در ابتدای مخزنالاسرار آورده است، ولی اكنون آیات و احادیث بیشتر به صورت تلمیح و اشاره مورد استفاده قرار میگیرد.
بعد از ظهور اسلام در ایران، نزدیك به دو قرن ادبیات فارسی مكتوب قابل توجهی نداشتهایم. البته این نكته به این معنا نیست كه ادبا و شعرای ما از نوشتن و سرودن دست كشیدند بلكه بنا بر ضرورتهایی كه در آن هنگام به وجود آمد، به زبان عربی تمایل پیدا كردند ولی نكتهای كه باید آن را مورد توجه قرار دهیم، این است كه این تأثیرپذیری به مرور در بین ادبا و شعرای ما بیشتر شده. مثلاً اگرچه رودكی بهعنوان نخستین شاعر پرمایه ایرانی در دوره اسلامی مطرح است و تحت تأثیر قرآن، حدیث و فرهنگ دینی قرار دارد، منتها میزان این تأثیر نسبت به شاعری كه در اواخر قرن پنجم و اوائل قرن ششم میزیسته كمرنگ است. یعنی تأثیرگذاری قرآن و حدیث را در رودكی، دقیقی و فردوسی نسبت به حدیقه سنایی به مراتب كمتر میبینیم. در دوره غزنوی هم شواهد متعددی از تاثیر آیات قرآنی و مضامین قرآنی در شعر فارسی داریم. مثلا در این شعر از ناصر خسرو میخوانیم: "نز پی بازی آفرید تو را / چه كنی بیهده حدیث دراز / بازگشتت به سوی یزدانست / چند باشی اسیر آز و نیاز". "نز پی بازی آفرید تو را" اشاره است به "افحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الینا ترجعون" كه در سوره مومنون (آیه 115) آمده است. یا باز ناصر خسرو میگوید: "زندگانی دراز خواهد مرد / از پی خفت و خیز از پی خورد / تا مزه بیشتر تواند یافت / تا بزه بیشتر تواند كرد" كه اشاره است به آیه "بل یرید الانسان لیفجر امامه" در سوره قیامة (آیه 5). به خصوص در مورد ناصر خسرو، استاد دكتر مهدی محقق تحقیق زیادی كرده و تمام این اشارات قرآنی را در میان اشعار او نشان داده است.
یا در همین دوره غزنوی از عنصری داریم: "در دشمنانت گرچه كثیرند خیر نیست / چونان كه گفت یزدان لاخیر فی كثیر" كه اشاره است به سوره نسا، آیه 114: "لا خیر فی كثیر من نجویهم". در اینجا عنصری به صراحت اشاره میكند كه این عبارت قرآنی است. در جای دیگر باز عنصری اشاره دارد به داستان هاروت و ماروت در سوره بقره و میگوید: "زهره به دو رخسار تو داده همه زیور / هاروت به دو چشم تو داده همه دستان."
یا اشاره منوچهری به داستان آبستن شدن مریم در این شعر: "بی شوی شد آبستن چون مریم عمران / وین قصه بسی خوبتر و خوشتر از آنست /زیرا كه گر آبستن مریم به دهان شد / این دختر رز را نه لبست و نه دهانست" كه برگرفته از دو آیه از سوره انبیا و تحریم است: "فنفخنا فیها من روحنا" (آیه 91 سوره انبیا)، "فنفخنا فیه من روحنا" (آیه 12 سوره تحریم).
ناصرخسرو قبادیانی بلخی یكی از حكماء و شعرای نیمهء دوم قرن پنجم هجری است ، ایام شباب را به عیش و نوش گذراند اما در سن چهل و سه سالگی تحول معنوی برای او پیش آمد از تعلقات چشم پوشید و به سوی كعبه روانه شد. پس از زیارت كعبه به مصر رفت و با دعاه اسماعیلیه آشنا شد و زندگانی معنوی تازهای را آغاز كرد. پس از بازگشت به خراسان، بیپروا به نشر دعوت فاطمیان پرداخت . ناصرخسرو دارای تالیفات زیادی است از جمله: وجه دین، جامعالحكمتین، زادالمسافرین، سفرنامه و دیوان اشعار. او در فن قصیدهسرایی استادان استادی مسلم است . او حكیمی است الهی و در مبحث الهیات و تاویل آیات قرآن نظراتش شایان توجه است . اسماعیلیه و ناصرخسرو به تاویل قائلند و آیات قرآن را به كلی تاویل میكنند: "شورست چو دریا بمثل صورت تنزیل تاویل چو لؤلؤست سوی مردم دانا" و در "جامعالحكمتین" میگوید: "مر كتاب خدای را تاویل است ، اما بتاویل عقلی گویند صفات مخلوق را از خالق نفی كنیم" ناصرخسرو، قرآن كریم را از حفظ داشته و به سبب اعتقاد محكم او نسبت به قران، در شعر خویش از این كتاب آسمانی بسیار تاثیر پذیرفته است . در این رساله كوشیدهایم تا تاثیر قرآن كریم را در شعر ناصرخسرو براساس ابواب زیر بررسی كنیم: تلمیح به قصص قرآن: ناصرخسرو طبق روش خاص خود به قصص مختلف قرآن اشاره كرده است ، مانند داستان خلقت آدم و سجده نكردن شیطان بر او، داستان هاروت و ماروت ، داستان حضرت نوح و كشتی و طوفان و غیره. اشاره به آیات قرآن كریم: در این بخش بیتهایی از دیوان ناصرخسرو كه در آنها به سورهای از قرآن یا آیهای از آیات قرآن كریم اشاره شده، آورده شده است ، در هر مورد آیهء مورد نظر را نیز ذكر كردهایم. معنی و مفهوم آیات : ناصرخسرو در بسیاری از اشعار خود مضمون آیات قرآن كریم را آورده است ، آنچنان كه به خواندن آن بیت ، و آشنایی مختصر با قرآن كریم، آیهء مورد نظر به ذهن میرسد. در این بخش ، ابیاتی را آوردهایم كه مفاهیم آن از مفاهیم آیات قرآن اقتباس شده است . مفردات قرآن كریم: در این بخش اشعاری از دیوان ناصرخسرو ذكر شده است كه شاعر در آنها، لغات و تركیباتی را از قرآن گرفته است . كاربرد این لغات و تركیبات گاهی هیچ ارتباطی به آیهء قرآن ندارد و گاهی نیز با آیات قرآن مرتبط است . تشبیهات قرآن كریم: آخرین بخشی كه در رسالهء حاضر به آن پرداخته شده است تصاویر قرآنی و تشبیهاتی است كه ناصرخسرو با استفاده از قرآن كریم در دیوان خود آورده است . در این رساله، هر جا آیهای نقل كردهایم، ترجمهء آن را نیز تفسیر ابوالفتوح رازی آوردهایم.
صبر و شكیبایی قرآن در نظم شاعران
یا ایهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ آلعمران/200 ؛ ای اهل ایمان! در كار دین صبور باشید و یكدیگر را به صبر و مقاومت سفارش كنید و مراقب كار دشمن باشید تا شاید رستگار گردید.
إِنَّما یوَفَّى الصّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیرِ حِسابٍ؛ زمر/10؛ صبر كنندگان را مزد بیشمار داده میشود.
وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ؛ آلعمران/186؛ و اگر صبر پیشه كنید و پرهیزكار شوید (البته ظفر بیابید) كه ثبات و تقوا سبب نیرومندی و قوت اراده در كارها است.
هیچ عمــل نـزد خــدای جلیل نیسـت به مقبـولی صبـر جمیل
صبر گشاینـده هر مشكـل است همدم جان است و اسیر دل است
همه كارها از فرد بستگی گشاید و لیكن به آهستگی
نظامی
چو بر رشته كاری افتد گره شكیبایی از جهد بیهـوده به
تیغ حلـم از تیغ آهـن تیزتر بل ز صد لشكر ظفر انگیزتر
مولوی
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند بـر اثـر صـبر نـوبـت ظفـر اید
حافظ
منشین ترش از گردش ایام كه صبر تلخ اسـت و لیكن بر شیرین دارد
سعدی
ای دل صبور باش و مخور غم كه عاقبـت این شام صبح گردد و این شب سحر شود
حافظ
اشعاری درباره روزه
وَأَنْ تَصُومُوا خَیرٌ لَکُمْ بقره/184؛ و روزه گرفتن برای شما بهتر است.اگر آتش است روزه تو زلال بین نه کوزه
تری دماغت آرد چو شراب همچو آذر
فرخی سیستانی
آمد رمضان و عید با ماست
قفل آمد و آن کلید با ماست
بربست دهان و دیده بگشاد
وان نور که دیده دید با ماست
آمد رمضان به خدمت دل
وآنکس که دل آفرید با ماست
در روزه اگر پدید شد رنج
گنج دل ناپدید با ماست
کردیم ز روزه جان و دل پاک
هرچند تن پلید با ماست
روزه به زبان حال گوید
کم شو که همه مزید با ماست
مولوی
اگر امر «تصوموا» را نگهداری به امر رب
به هر یارب که میگویی تو لبیک دوبارستی
مولوی
زهی حلاوت پنهان درین خلای شکم
مثال چنگ بود آدمی نه بیش و نه کم
چنانکه گر شکم چنگ پر شود مثلاً
نه ناله اید از آن چنگ پر نه زیر و نه بم
شکم تهی شود و می نال همچو نی به نیاز
شکم تهی شود و اسرار گو بسان قلم
چو پر شود شکمت در زمان حشر آرد
به جای عقل تو شیطان نه جای کعبه صنم
چو روزهداری اخلاق خوب جمع شوند
به پیش تو غلامان و چاکران و حشم
مولوی
اشعاری دیگر درباره یتیم نوازی
وَیسْأَلونَکَ عَنِ الْیتَامَی قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَیرٌ بقره/220؛ سؤال میکنند تو را که با یتیمان چگونه رفتار کنند؟ جواب ده که در اصلاح حال و مصلحت مال آنها کوشیدن بهتر است.1پدر مرده را سایه بر سر فکن
غبارش بیفشان و خارش بکن
ندانی چو بودش فرومانده سخت
بود تازه بیبیخ هرگز درخت
چو بینی یتیمی سرافکنده پیش
مده بوسه بر روی فرزند خویش
یتیم از بگیرید که نازش خرد
وگر خشم گیرد که بارش برد
الا تا نگرید که عرش عظیم
بلرزد همی چون بگرید یتیم
به رحمت بکن آبش از دیده پاک
به شفقت بیفشانش از چهره خاک
اگر سایهای خود برفت از سرش
تو در سایه خویشتن پرورش
من آنگه سر تاجور داشتم
که سر بر کنار پدر داشتم
اگر بر وجودم نشستی مگس
پریشان شدی خاطر چند کس
کنون دشمنان گر برندم اسیر
نباشد کس از دوستانم نصیر
مرا باشد از رنج طفلان خبر
که در طفلی از سر برفتم پدر
سعدی
یکی خار پای یتیمی بکند
به خواب اندرش دید صدر خجند
همی گفت و در روضهها میچمید
کز آن خار بر من چه گلها دمید
سعدی
منابع :
tooba-ir.orgسايت مركز علوم و تحقيقات قم
مجله الفبا - استاد بهاء الدين خرمشاهي
مجله رشد
ميراث خبر
تاثير قران كريم بر ديوان ناصرخسرو, / محسن ابراهيميان.