نگاه ظاهرنگر به سطح رویدادها مى نگرد، و چه با سرشت متحجر و ناتوان از ادراک زندگى و پدیدارهاى نوپدید آن، و چه با سرشت التقاطى و تسلی مطلب و مقهور مدرنیت، اسلام را حاوى معرفتى کلیشه اى و جداول معنایى ثابت و آگاهى پایان یافته اى مى بیند. دسته اول وانمود مى سازند که کلید آن شناخت را در اختیار دارند و نیازى به آموختن نو، به جست وجوى نو و به تاملات نو ندارند . آنان خود را مثل خدا، و علم و آگاهى خود را عین علم الهى، لایتغیر مىدانند . پس طبیعى است که از این منظر، پرسش «سینما چیست؟» ، «نسبت دین و سینما کدام است؟» ، « آیا چیزى به نام سینماى دینى، یک تحریف معنایى در حوزه زبانى است یا واجد حقیقتى گوهرین است؟» و «از چه راهى به درک واقعیت سینما و جایگاه سینمایى دینى مىتوانیم، نائل آییم و واپس ماندن و خواب زدگى و غفلت و ناپویایى خود را به عنوان مسلمان آگاه در این حیطه جبران نماییم؟» همه و همه پرسش هایى زائد و یاوه به نظر مىرسد. در یک کلام، تکلیف سینما روشن است و فتوا بر آن است که این محصول جهان غیراسلامى، حرام است. لااقل از منظر این دسته، سینما لهو و لعب است و شایسته اندیشیدن نیست و باید دامن برچید و بدان پشت کرد و کناره گرفت تا به قبح و گناه آن آلوده نگشت . سخن از سینما هم درخور عالمان و فرهیختگان و دانشوران نخواهد بود. این همان نگاهى است که با انزوا و رهبانیت و رو برتافتن از پدیده هاى مدرن، یکسره انسان و زندگى و اجتماع و اندیشه و نسل نو و سیاست و اقتصاد و فرهنگ و سرنوشت مسلمانان را تسلیم سکولاریست ها کرد و قرنى به حجره ها پناه برد و دسته دسته فرزندان خود را در اختیار فکر و فرهنگ و زندگى غیراسلامى قرار داد و آه کشید و بس. امام (ره) نه تنها با داورى متفاوت درباره سینما، بلکه با کل زندگى، راهش را از آنان جدا کرد. اما دسته دوم، اسلام و سنت اسلامى و ذهن و زبان و اندیشه دینى را حاوى مشتى کلیشه هاى واضح مىداند که البته به سبب تسلی مطلبى اش به مدرنیت، در نهان و آشکارا به کارآمدى آن بىباور است . در نتیجه تلاش براى تفسیر پدیده هاى مدرن را با زبان دینى و نیز نو، ناممکن مى خواند و طبیعتا تمایلى به جست وجوى سینما از چشم دین ندارد . آنان سینما را با همان چشم و معناى غرب، ادراک مىکنند و نگاه دیگرى به آن و تفسیر متفاوتى از آن ندارند. اما بینابین این دو، نگاهى منطقى و مبتنى بر سنت هاى الهى وجود دارد که شجاعانه و بلکه پیشروانه، خواهان شنا در آبهاى نوگرایى، تعمیق شناخت خود از همه وجود زندگى بشرى در همه زمانها و نیز اکنون و آینده، و حتى آفرینش و خلاقیت نو و تاسیس و کشف مىباشد . بین بدعت و ابداع و بداعت، فرق قائل است. این منش معتدل، عمیقا به پیوند معرفت و معنویت باور دارد. هم به سنت هاى لایتغیر الهى دل داده و هم براساس آن، معتقد و مؤمن به ضرورت پاسخگویى خردمندانه به مقتضیات زمان و حتى پیشرو بودن در تغییر و تحول و ثابت نماندن از دیروز تا امروز است. چه به عنوان فرد مسلمان و چه به عنوان امت و اجتماع اسلامى، این پیشروى و جست وجو و مفاهمه و مکالمه با رویدادهاى نو و درک عمیق آنان و داشتن تصور روشن و کاربرد صحیح شان را از تکالیف غیرقابل چشم پوشى مىشمارد . سینما، همچون عصاره و آینه مدرنیته در زندگى امروز، در پارهاى موارد حتى از کلام و کتاب، نقش مؤثرترى ایفا مىکند.
نقش سینما و تلویزیون، حتى در جوامع اسلامى از شکل هاى سنتى رسانه هاى ارتباطى، نظیر منبر، وسیع تر و عمیق تر است; با این تفاوت که مردم، خود به پاى منبرها مىرفتند، اما رسانه هاى تصویرى، خود به خانه هاى مردم آمده است . عدم ادراک این نقش حیاتى و با نگاهى عقب مانده به سینما، و یا از زاویهاى بسته و محدودنگر آن را ارزیابى کردن، فاجعه بار است . این نگاه به سینما در واقعیت آن، تغییرى به وجود نمى آورد، بلکه صاحبان این طرز فکر را منزوىتر مىکند و از انجام تکالیف واجب اجتماع ىشان باز مىدارد . این منش هرگز و هیچگاه، هیچ نسبتى با منظر بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران ندارد .
رویداد عظیم انقلاب اسلامى، در آستان قرن بیست ویکم، هنوز بسیارى از معناهایش را در حوزه تئورى به ثبت نرسانده است. براى آینده و سالیان متمادى عالمان و فرزانگان مسلمان در حوزه هاى گوناگون معارف اسلامى از عمل بزرگ تاسیس حکومت و تجربه آن درس خواهند آموخت و در همه حوزه ها، نتایج معرفتى نویى را ثبت خواهند کرد. زیرا انقلاب، اسلام را از محبس حجره ها خارج کرد و در میدان زندگى قرار داد، تا اداره امور فردى و اجتماعى انسان جهان نو را به عهده گیرد. یعنى با نگاه اسلامى درباره چرایى سوراخ شدن لایه ازون در پى تمدن سوداگرانه و پردهپوش و خودراى سرمایه دارى فراصنعتى و درباره چرایى تشدید گرایش به خانواده هاى تک سلولى و بحران اخلاقى و درباره واقعیت تصویر و تاثیر آن بر روح انسان قرن بیست ویکمى و بسیارى چیزهاى دیگر تمدن مدرن بیندیشد و با خرد انتقادى، در پى تصحیح زندگى آینده برآید .
یکى از مسایل مهم و قابل اندیشیدن و مبرم، پرسش هنر مدرن، و در راس آن هنر مدرنیته، یعنى هنر تکنولوژیک سینماست. ما باید پرسش سینما را جدى بگیریم و نه عامیانه، بلکه عالمانه همه وجوه آن را بشناسیم. مدخل درستى را انتخاب کنیم و از تسلیم شدن به آنچه هست، بپرهیزیم. آنچه هست را بشناسیم و با انوار اندیشه و معرفت الهى بکوشیم علیه ابتذال بستیزیم و مسیر تعالى را در حوزه عمل در قلمرو سینما بپیماییم .
منبع:
پگاه حوزه 1381 شماره 87
احمد میراحسان نویسنده و منتقد سینما و تلویزیون در مقاله" دین و هنر مدرن" به بررسی تعامل دین و هنر مدرن پرداخته است.