رضا عباسی (درگذشته ۱۰۴۴هـ / ۱۶۳۵ م) مشهورترین نقاش زمان شاه عباس صفوی و فرزند مولانا علیاصغر کاشی است.
وی را پرورده مکتب قزوین میدانند ولی اطلاعات موثقی راجع به شکل گیری مکتب نقاشی در دربار آنجا در دست نیست. پایختت ایران در سده دهم از تبریز به قزوین انتقال یافت، گو اینکه بعضی از نقاشان برای کار راهی این شهر میشدند. هنگامی که شاه عباس (1037 – 955/ 1628-1587) تختگاه خود را از قزوین به اصفهان تغییر داد و همه هنرها با فرامین هوادارانه و مسرفانهی او مقام و دستاوردی ارجمند یافتند، نقاشی هم به مرحله تازهای از تحول گام نهاد. اصفهان وارث مستقیم تبریز شد از اینرو مرزبندیهای همکناری و اختلاف این دو مکتب را میتوان به سادگی دریافت.
شخصیت طراز اول اصفهان در قلمرو نقاشی، رضا عباسی بود و از او آثار بیشمار از رقمدار و تاریخدار موجود است. ولی صرفنظر از این امر، هنوز مفهوم روشنی از آثار او صورتبندی نشده، چون متأسفانه تعدادی از نقاشان هم روزگار او نام مشابه رضا داشتند و شهرتی همسنگ او داشتند. این قضیه موجب درهم ریختگی در منابع شد و مباحث و بگومگوهای نه چندان فایده مندی را پیش رو نهاد. تلاشهایی در پیش گرفته شد تا هنرمندان را از یکدیگر مجزا سازند و این تلاشها به راه حلهایی مجاب کننده و رضایت آمیز به شکلی مناسب و با بررسی دقیق رقمها و نسبتها و تحلیل سبک شناختی باریک بینانه انجام شد. نام سه رضا که هم دوره بوده اند و به نام بدین شرح است: رضا عباسی، رضا مصور کاشانی، آقا رضا مصور هروی(هراتی).
تأثیر نقاشیهای اروپایی در آثار رضا عباسی
شاه عباس کبیر از 996 تا 1038 هجری (1587 – 1629) در ایران به حکومت پرداخته بود. او در سال 1009 هجری (1600 میلادی) پایتخت ایران را به اصفهان برد و خوشنویسان، مذهبین و نقاشان عالی مقام را به جانب آنجا هدایت کرد و اصفهان را جایگاه دانش و فنون، پیشه و هنر پردانید. به طوری که بسیاری از ایشان یادداشتهایی در آن دوره و زمان از خود نگاشته و گزارش گردش و سیرو سیاحت خویش را به یادگار گذاشته اند و در این آثار شگفتی و حیرت خود را از نهضت بلاد ایران و پیشرفت های مهم این کشور وصف کرده وعادات و سلوک و اخلاق و رسومی را که دیده اند به بیان آورده و از برخی صور بدیعه و نقاشی های ممتاز و برگزیده که در و دیوار کاخ ها به آن زینت شده بود سخن رانده اند. پوشش سر و عمامه وکلاه کمک زیادی به ما در تشخیص تاریخ این صور می نماید که در نیمه قرن دهم بر حجم عمامه افزوده شد تا این که در آخر دوره شاه طهماسب خیلی ضخیم و بزرگ گردید و ضمنا عمامه های دیگری به ظهور آمد و می بینیم که جوانان شوخ و زنان دلفریب و طناز در پرده ها و تصاویر این عصر پیدا شده اند.
افراد در این تصاویر در عمامههای خود گلها و شکوفههایی که دارای ساقه بلند است داشته یا این که در اطراف سر دستمال و یا روسری همانند آن چه زنان بر سر می گذاشتند، داشتند؛ و نیز گاهی جامه هایی پوشیده اند که با آن عمامه و دستار نوک تیز (مخروطی) دیده می شود. در اوایل نیمه دوم قر 11 هجری(17میلادی) بسیاری از مردها عماه و کلاهی از پوست گوسفند بر سر می نهادند که پشم های آن آویزان بود. به طوری که در این صور اهمیت اشخاص را زیاد نموده و عده افراد را تقلیل داده؛ مثلا دیده می شود که در تصویری یک و یا دو نفر کشیده شده، در صورتی که در قرن پیش تمام صفحه ها از تعداد زیادی تصاویر بزرگان و اتباع و... پر بوده است.
در کتاب سیر و صور نقاشی ایران نوشته آرتور اپهام پوپ که به صورت دقیق رضا عباسی را مورد مطالعه قرار داده، چنین میخوانیم:
حاصل سخن درباره تاریخ هنرمند به قرار زیر است: در جوانی کمتر به فرآوری نگارههای رنگین موفق شد اما با تولید پیشطرحهایی که نه امضا داشت و نه رقم «رضا» را با خود میکشید، شادمانه و خرسند بود. بعضی از این پیشطرحها را میتوان از آن پایان سده دهم شمسی دانست و جملگی فرانمودی از نبوغی واقعاً بومی بودند. در حدود سال 1009 / 1600 به خدمت شاه درآمد و از آن به بعد به شهرت و نعمت «رضا عباسی» آراسته شد ولی باز تا بعد از سال 1024/1615 چندان خلاقه و پرکار نمی نمود.
در آن سوی این هنرمند خشن، هنرمندی به کمال و صیقل خورده نهفته بود که قریحه ممتاز و مهارت فنی بالای او بر همه مشکلات غلبه داشت و در نتیجه سایه نفوذ سنگین خویش را بر حیات هنری اصفهان گستراند و شاگردان و مریدان زیادی را به سوی خود جذب کرد. تحول شخصیت و هنر وی که از ضرباهنگهای قلم موی نرم او و نیز در صراحت خط و صفای کتیبههای دلنشین پیداست این شکاف از زندگی وی را مملو میکند. آثار تاریخداری به رقم و قلم او از سال 1007/1598 تا سال 1044/1634 موجود است و تعدادی از پیشطرحها و طراحیها هم بدون رقم و یا با کتیبهای مشکوک، به ایشان منسوب است؛ از سوی دیگر، آثار پیروان و شیفتگان او نیز به این سطح هنرورزیهای بسیار بایسته رسیدهاند.
در راستای آثار رضا عباسی، به نقل از کتاب «سیر و صور نقاشی ایران» نوشته آرتور اپهام پوپ چنین میخوانیم:
اگر از تصاویری که دارای رقم مطمئن با شکلی مشابه هستند و سایر اشارات هم به تکمیل آنها یاری میرسانند و اغلب تاریخدار هم هستند و در نوشتهها هم شاخصه ممتاز و متمایزی دارند، شروع کنیم، در آثار او تردیدی وارد نیست. فهرست زیر حاوی شواهد و مستندات متقنی است که با یاری آنها میتوان انتسابهای مضاعفی را بنیان نهاد:
1028/1618، «مجنون در بیابان» مثنی برداری از ترکیب بندی مکتب بهزاد؛ سابقاً در اختیار هـ. کِوُرکیان بود امروزه در موزه گلستان.
1031/1622، «درویش در حال استراحت»؛ کتابخانه ملی پاریس.
1034/1624، ساقی ایستاده با کلاه خزدار» سابقاً در مجموعه هومبرک بود.
1035/1626، «پرنده بر روی کنده درخت» در پسزمینه یک شاخه «احتمالاً اقتباس از روی اثار بهزاد با کتیبهای افزوده شده در سال 1040/1630؛ صاحب امروزی آن معلوم نیست.
1035/1626، «مجلس مجنون»؛ سابقاً در اختیار چارلز ویگینه بود.
1037/1627، «زن آئینه بدست لمیده بر مخده حاوی قاببند پیکرهای» (تصویر 9189)؛ صاحب آن نامعلوم است و قبلاً در تهران بود.
1037/1628، «جوانی با کلاه اروپائی، به حالت ایستاده»؛ مجموعه خانِکو، کیف.
1037/1628، «جوانی ایستاده با جامه فرنگی»؛ مجموعه آقای آ.موریسون. (گفته شده که نوعی از این تصویر که به سر آنتونی و یا سر رابرت شرلی اهدا شده، متعلق به خانم هـ.شلزینگر است و بوضوح مقلدی آنرا تقلید کرده است)
1039/ 1630، عشاق؛ مجموعه پروفسور زاره
1041/ 1631، «تکچهره درویش عبدالمطلب»؛ کتابخانه آکادمی لنینگراد.
1041/1631، «طرحی از یک درویش»، بر ساخته برای «سلطان الفقرا» عبدالملک استرآبادی؛ موزه هنرهای زیبای بُستن (به صفحات بعد رجوع کنید).
1041/1632، «چوپانی با گوسفندان و بزان»؛ مجموعه خانم هـ. ساترلند. این طراحی بانگاره رنگی کتابخانه آکادمی لنینگراد یکی است و می نماید که موضوع مشابهی حتی موثرتر از اصلش می تواند اجرا شود؛ البته از نظر تاریخی چندان فاصله ای با آن ندارد. کتبیه آن بهم ریخته ولی رقمش دست نخورده است.
1041/1632، «عشاق»؛ مجموعه م.ژ.ژ. مارکی دو واسِلو.
1041/1632، «مرد مارگیر»؛ سابقاً در اختیار دموت، پاریش بود.
1042/1633، «شاه صفی و حکیم محمد شمسا» با اسب شاه و دوصفحه؛ کتابخانه دولتی، لنینگراد.
1043/1634، «میگسار پرتقالی با یک سگ»؛ موزه هنری متروپولیتن.
1044/1634، «طراحی پیکره محمد شفیع فرزند نقاش، سابقاً در تملک دموت، پاریس بود.
پذیرش صحت نگارههای تاریخدار دیگر می ماند بعد از بررسیهای مفص، و آنهایی که تاریخ بعد از 1044/1634 را دارند در مظان تردیدند، گو اینکه راقمه آنها صحیح است. این مرقومه اغلب عبارت است از: «رقم کمینه رضا عباسی» از سوی دیگر، تعدادی از طراحی های بدون تاریخ و نگارههایی با راقمه مذکور که از بسندگی سنجیدگی خاصی برخوردارند و پیوند سبک شناختی ویژه ای با آثار مطمئن و راستین او دارند. از آثار او می توانند باشند، چرا که نشانههای بی چون و چرائی از مهارت و توانمندی او دارند.
منابع:
سیر و صور نقاشی ایران، آرتور اپهام پوپ، ترجمه دکتر یعقوب آژند، نشر مولی
مقاله «رضا عباسی، نگارگر عصر صفوی»، سعید سلطانی، پایگاه مقالات تخصصی نورمگز.
مقاله «رضا عباسی و نقاشی اصفهان»، (سودآور، ابوالعلا)، ترجمه تینا حمیدی، پایگاه مقالات تخصصی نورمگز.
------------------
نویسنده: عباس نصرتینیا