رصافه
در سالهای 1331 و 33 ش/1952 و 54م، اُتو ـ دُرن دو فصل در بخش های امویِ رصافه کاوش کرد. این ویرانه ها به وسعت 3 کیلومتر مربع در جنوب شهر رومی رصافه است.کلیت طرح و ویژگی های نقش های گچی و این که همه 14 سکه یافته در بنا از دوران اموی است نشانه این است که این بنا را در دوره امویان ساخته اند. البته نظام درهای حیاطِ کوچکتر و اتاق 17 و آثار گچ بری هایی که بعدها دوباره به کار گرفته اند نشان می دهد که بعدها هم از این بنا استفاده کرده اند و در آن دست برده اند.
بعضی ویژگی های بنا پیوستگی نزدیکی با دیگر کاخ های اموی دارد؛ به ویژه بناهای منسوب به هشام. این سامانِ کم و بیش نامنظم اتاق ها را در قصر الحیر غربی هم دیده ایم و سردری را که اندکی از محور میانی آن سوتر است در خربة المفجر. ترکیبِ مصالح ساختمانی گوناگون را رد قصر الطوبه و مُشتا دیده ایم و قاب بندی ها را در قصر الحیر غربی و قصر الحَیر شرقی. از همانندی نقش های گچی این بنا با بنایی در قلعه عمان هم چنین بر میاید که کاخِ رصافه کار هشام است.
اگر چنین باشد، این یکی از دو کاخِ هشام است که ذکرشان در متون کهن آمده است. آن دیگری کجاست؟ در ویرانه های جنوب رصافه رومی، 1 کیلو متر آن سوتر از کاخ نخست، آثار ویرانه ای است به ابعادِ 330 در 120متر. از آثار گچی کاری، شامل قاب بندی هایی مانند کاخ رصافه، و پاره های گچی با نقش هایی همانند نقش های قصر الحیر غربی چنین بر می اید که این بنا ها هم از آثار هشام در رصافه است و یکی از آنها همان بنایی است که، به گواهی متون کهن، تالار بار عام مشهور هشام در آن بوده است؛ تالاری با گنبدی سبز رنگ [قبة الخضراء].
کاخِ رصافه چارگوشی است در راستای شمالی ـ جنوبی، به ابعاد 77 در 72 متر. در گوشه ها برج های ستبر گِردی است به قطر 80/3 متر، با پایه هایی چارگوش و بلند که از دیوارهای بنا بیرون زده است. ستبریِ دیوارهای بیرونی 50/1 متر است. بر هریک از دیوارهای شمالی و شرقی و غربی بنا سه برج نیم گرد است. سر در کاخ بر بدنه جنوبی است و در دو سوی آن دو برج است با قاعده مربع. درگاه این سر در بسیار پهن تر از معمول است.
ابعاد حیاط 48 در 30 متر است. گویا بر گردِ آن رواقی بوده است. در شمال حیاط، تالارِ بزرگی در میان است و دو اتاق در دوسوی آن. در شرق این مجموعه، دستگاهی است پنج اتاقه که اتاق بزرگ میانی اش رو به حیاطی کوچک تر دارد. هر یک از اتاق های بزرگ میانی محرابه ای در گوشه جنوب غربی دارد. در شمال شرق دستگاه پنج اتاقه، سه اتاق کوچک است با راهی به بیرون. گویا اینها مطبخ و اتاق های خدماتی است. بر گرد حیاط کوچک تر اتاقِ کشیده ای است و پنج اتاق کوچک. میان این حیاط و حیاط اصلی درگاهی بوده است. به ظن قوی میتوان گفت همین مجموعه را دو بار در شرق و دوبار در غربِ کاخ تکرار کرده اند.
شواهدِ یافت شده از گچ بری ها و نقاشی های بنا بسیار چشم گیر است. زیبا ترین نقاشی ها در تالارِ اصلی کاخ در شمال حیاط است. بر محاربه این تالار، نقشی بسیار واقع گرا از درخی نقاشی کرده اند. در این تالار، قاب نماهایی با قوس نعل اسبی و سطوح صیقلی از گچ و آثار گچبری هم به چشم می آید. سردر و گوشه شمال شرقی حیاط را هم با گچ بری و قاب بندی آراسته اند.
حمام الصرح
حمام الصَرح را باتلر در جریان بررسیهای دانشگاه پرینستون در سال 1323ق/1905م یافت. بنا در طرح کلی و سامانِ اتاقها بسیار شبیه قصیر عمره است. اما ساختار ظریف و استادانه بدنهها، که از سنگی با تهرنگی کهربایی، اثری بسیار قویتر بر بیننده دارد (ت93 و 94). این بنا هم مانند قصیر عمره دو بخش اصلی دارد:1. تالاری چارگوش به ابعاد 95/8 در 90/7 متر با شاه نشینی در جنوب شرق، مانند تختگاه قصیر عمره، که دو اتاق در دو سو دارد.
2. حمامی با سه اتاق که نخستینشان طاق آهنگ دارد و دومی طاق چاربخش و سومی گنبد – به همان ترتیب قصیر عمره.
تزیینات
هیچ تزیینات برجسته ای در بنا نیست. اما باتلر در پاطاقِ پس نشستگی اتاق D آثاری از قابی رنگ آمیزی شده دیده که نقش بالاتنه ای در اندازه واقعی در میان آن بوده است. از این نقش فقط شانه و بخشی از گردن و گوشی و گوشواره ای و سربندی برجا بوده است. رنگ ها عالی بوده است و هم چنان درخشان، رنگ زمینه زرد بوده و پوشش شانه سرخ تیره. سربند را آن گونه رنگ کرده بودند که گویی از بافته ای لطیف و سپید است. هنوز می توانستهاند شفافیتش را تشخیص دهند. البته موسیل بیش از اینها دیده است: «بر همه دیوارهای سرپای بنا آثاری از نقاشی است و پیداست که روزگاری همه اتاقها پوشیده از نقاشی بوده است». افسوس که اکنون هیچ نشانی از این نقشها باقی نیست.
قصیرالحلابات
بررسیهای اداره عتیقات اردن نشان داد در دوره امویان کارهای بسیاری در قلعه رومی حَلاّبات کردهاند و سراسر این منطقه را بار دیگر آباد کردهاند. در 15 متری جنوب شرق قلعه، مسجدی ساخته اند و در 2کیلومتریِ شرقِ آن حمامی (حمام الصرح) و پنج آب انبار و یک برکه بزرگ در غرب و جنوب غرب و شاید از همه مهم تر بنایی با شکلی نا منظم در غر. این بنا از شما به جنوب 270 متر است. فقط یک رج سنگی از دیوارها برجاست. بر درون و بیرون دیوار پشت بندهایی نیم گرد است؛ درست مانند آنچه در قصیرالحیر غربی و قصیرالحیر شرقی دیدهایم. از مجراهای آب و دریچهها پیداست که این محوطه را برای کشاورزی ساختهاند. اهالی حلابات این محوطه را «حُوَیطه» میخوانند (مُصَغَّرِ حائط). «حائط» در متون کهان به معنای باغ و زمین کاشتهای است بر گرد شهر. در ویرانهای در غرب محوطه، دو خمره سنگی بزرگ به دست آمده است. این خمرهها و برکه آب نشان می دهد که این محوطه باغ بوده است و به ویژه باغ زیتون و تاکستان.در دوره امویان، قلعه را آباد کردند، اما در طرح کلی آن دستی نبردند. در این بنا پارههای گچ بری بسیاری به دست آمده است. بعضی اینها مشابه گچبریهای خربة المفجر است. آثاری از نقاشی روی گچ هم به دست آمده است. کف دو اتاق گوشه شرقی قلعه موزاییک پوش بوده است. بر این موزاییک ها، نقشی است از دایرهها و بیضی های در هم رفته و جانوران و پرندگان و ماهی هایی که به شیوهای واقع گرا تصویر شدهاند.
مسجد قصیر الحلابات
در 14 متری شرق قلعه، مسجدی است به ابعاد 70/10 در 80/11 متر. دو جفت لُغاز بر دیوارهاست و پاطاقِ قوسها بر آنها پیداست. همین کافی است که بگوییم درون مسجد را با دو طاقگانِ سه قوسی به سه دهانه بخش کرده بودهاند. ستبری دیوارها 82 س م است. آنها را از رج های خشکه چین سنگ آهکی به بلندی 40سم چیدهاند. در دوسوی محراب دو ستونک بوده است. بر بالای محراب روزنی گرد است.تاریخ گذاری
گویا نوسازی قلعه و ساخت میجد و حمام و باغ کارِ یکی از امیران بوده است. از محراب فرو رفته مسجد بر می آید که آن را پس از 89 ق ساخته باشند. قوس های حمام الصرح تیزه محسوسی دارد. (فاصله مرکز دو کمان یک فهم دهانه است) و از قوس های قصیر عمره تیزتر و در عین حال کند تر از قوس های مُشتّاست (یک پنجم). پس می توان تاریخ ساخت این بنا را در میان آن دو دانست: 106-111ق. از همانندی گچبریهای بنا با گچبریهای خربةالمفجر هم بر میآید که این بنا از دوره هشام باشد.
منابع:
گذری بر معماری متقدم مسلمانان؛ کی. اِی. سی. کرسوِل؛ بازنگری: جیمز آلن؛ ترجمه: مهدی گلچین عارفی؛ نشر آثار هنری «متن»مقاله معماری مدنی، پاپا دوپولو، ترجمه آرزو اقبالی، پایگاه مجلات تخصصی نورمگز.
کتاب جدید قیم فی «الفنون الإسلامیة» فی عهد الأمویین و العباسیین و بنی طولون، نویسنده: محمد لطفی جمعه.